25 آذر 1398
تثبیت سلطنت رضاخان
نخستین گام رضاخان برای تثبیت حکومت خویش، برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان بود تا به شکلی قانونی قدرت را به وی منتقل سازد. طبق آئین نامه ای که روزنامه های آن زمان منتشر کردند، انتخابات مجلس مؤسسان مثل مجلس شورای ملی بود. همه کسانی که می توانستند در انتخابات مجلس شرکت نمایند، مجاز بودند در این انتخابات هم شرکت کنند. تعداد نمایندگان مجلس مؤسسان دو برابر اعضای مجلس بود، به عبارتی هر حوزه انتخابیه می توانست دو برابر تعداد نمایندگان خویش را وارد مجلس مؤسسان کند. نمایندگان مجلس پنجم هم می توانستد در آن مجلس عضویت یابند مشروط به اینکه شرایط لازم را به دست می آوردند. وقتی دوسوم اعضای مجلس مؤسسان در تهران حضور مییافتند، جلسات آن رسمیت پیدا می کرد، وقتی هم تکلیف رژیم کشور مشخص شد، دوره عمر آن سپری می گردید.
انتخابات این مجلس در آبان ماه برگزار شد. این موضوع نشان می داد از قبل آمادگی لازم برای امر مزبور وجود داشته است. به یاد داشته باشیم مجلس پنجم در اوایل سال ۱۳۰۲ باید تشکیل می شد. اما رضاخان آنقدر برای برگزاری انتخابات آن کارشکنی کرد تا اینکه در اواخر بهمن آن سال مجلس تشکیل شد. به عبارتی همان گروههائی که متخصص تعویق برگزاری انتخابات بودند و مانع از تشکیل مجلس چهارم می شدند، این بار برای اخلال در برگزاری انتخابات سالم و گزینش نمایندگان مردم در موقع مقتضی، کارشکنی می کردند. لیکن در کمال شگفتی مجلس مؤسسان که هم برای انتخاباتش وقت کافی وجود نداشت و هم تعداد اعضایش دو برابر نمایندگان مجلس بود، به سرعت اعلام موجودیت کرد؛ درست ده روز بعد از آنکه مجلس قدرت را به رضاخان سپرد تا بر مردم فرمان براند.
انتخابات این مجلس هم مثل مجلس پنجم کاملاً فرمایشی بود. قشون در انتخاب نمایندگان نه تنها اعمال نظر کردند بلکه بدون اینکه به واقع انتخابی صورت گرفته باشد، کسانی را به عنوان منتخب مردم روانه تهران کردند. خیلی ساده گزارش میشد مثلا حیدرقلی میرزا حشمتی و آقابهاء الدین از خمین، معظم السلطان و میرزا محسن نجم آبادی از گلپایگان «به سمت نمایندگی مجلس مؤسسان انتخاب شده اند.» همان روز اطلاع داده شد نمایندگان کرمانشاه به سوی مرکز حرکت کرده اند. روز بعد خبر دادند فرج الله میرزا و میرزا علینقی خان بیگلری هم از حوزهای دیگر انتخاب شده اند. از حوزه انتخابیه جهرم، میرزا علی اصغر خان حکمت و اسماعیل خان صولت الدوله قشقائی انتخاب شدند؛ انتخابات شمال کشور در دست چراغعلی خان پسرعموی رضاخان قرار داشت، او هم عده ای را از سوی مردم مازندران به عنوان نماینده انتخاب کرد و به تهران فرستاد. دانش، همان ثروتمندی که بالاتر از او سخن گفتیم، از مشهد به عنوان یکی از منتخبین به تهران اعزام گردید. طبق اسناد موجود که ذکر کلیه آنها عملا غیر ممکن است، تمام انتخابات سراسر کشور در چند روز از ماه آذر اتفاق افتاد. بعید است چنین هماهنگی ای در شرایط آن روز کشور وجود می داشت، اما قشون موظف بود عده ای را دستچین کند و به مرکز گسیل دارد. نکته مهم در کلیه این مراسم شرکت قشون در انتخابات بود و نه وزارت داخله. اگر تقلبی در انتخابات نبود چرا قشون متولی برگزاری آن شد و چرا حتی یک نامه از وزارت داخله در این زمینه در دست نیست؟
در مکاتبات صریحا نوشته شده تسریع در انتخابات «برای اجرای امر مطاع» بوده، در نواحی دوردستی مثل بلوچستان در این مدت کم حتى «اعتبارنامه معتبر به امضای کلیه رؤسای طوایف و تصدیق حکومت محل» فراهم گردید تا «روز موعود به مرکز وارد شوند.» در تلگرامهایی نظیر این مورد به صراحت آمده بود: «عموم و فرداً فرد قشون در اینگونه مواقع که مقصود پیشرفت مقاصد مقدس بندگان اعلیحضرت قدرقدرت پهلوی ارواحنا فداه است، همه گونه کوشش و جان نثاری صمیمانه را خواهند نمود.» نماینده مشهد در مجلس مؤسسان از جمله ملک ایرج میرزا پورتیمور یا همان ایرج میرزای مشهور، شاعر هزل سرای بعد از مشروطه بود که «طرف توجه مخصوص مقام محترم امارت جلیله لشکر شرق [و] دارای وجهه ملی می باشد. جالبتر اینکه از سوی رئیس ارکان حرب کل قشون به فرمانده لشکر شرق دستور داده شده بود «به جای یک نفر دیگر که بایستی از تون و طبس انتخاب شود دستور دهید عظام التولیه یا امیر کلار تیموری را انتخاب نمایند.»
رئیس ارکان حرب کل قشون هنوز نمی دانست نام واقعی کسی که او توصیه اش را کرده، امیر تیمور کلالی است نه امیر کلار تیموری! کلیه انتخابات فرمایشی مجلس مؤسسان در دو سه روز دهه نخست آذرماه ۱۳۰۶ صورت گرفت. این موضوع نمی توانست در شرایط اداری آن روز کشور انجام شود، مگر اینکه قشون مستقیما در قضایا دخالت می کرد. بسیاری از نمایندگان حتی حوزه انتخابیه خود را ندیده بودند!! کما اینکه آقارضا تجدد که به دستور رئیس ارکان حرب باید از لارستان به عنوان نماینده مجلس مؤسسان وارد این مجلس می شد، هرگز حوزه انتخابیه خود را ندیده بود.
به هر حال بعد از چنین انتخاباتی، مؤسسان در تکیه دولت تشکیل جلسه داد ترکیب شرکت کنندگان در جلسه متنوع بود: از هیأت دولت گرفته تا نمایندگان این مجلس، از معمرین قوم و اعیان و اشراف کشور گرفته تا هیأت های دیپلماتیک کشورهای خارجی، از فرماندهان قشون تا زندانیانی مثل شیخ خزعل همه و همه در این مجلس گرد آمده بودند تا تکلیف را مشخص نمایند. در این میان رضاخان که ساکن کاخ گلستان بود، در میان صدای گلوله های توپ این فاصله را تا تکیه دولت طی کرد. و از روی کاغذی که از پیش فراهم شده بود، متنی را خواند. رضاخان آشکارا صدایش میلرزید، یا به دلیل اینکه تحت تأثیر فضای حاکم بر جلسه قرار گرفته بود و یا به این دلیل که سواد خواندن و نوشتن نداشت و بیم داشت در آن جمع خطائی لفظی صورت گیرد. وزیر مختار آمریکا که میهمان جلسه بود، گزارش می دهد رضاخان با صدائی کوتاه که فقط نزدیکان به او توانستند صدایش را بشنوند، متن کوتاهی را قرائت کرد.
وقتی رضاخان جلسه را ترک کرد، هیأت های دیپلماتیک هم خارج شدند و به این شکل کار مجلس مؤسسان رسما شروع شد. مجلس مؤسسان از پانزدهم آذرماه تا بیست و دوم آن ماه، مشغول بحث و بررسی برای تغییر موادی از قانون اساسی بود. با تغییر مواد ۳۹، ۳۷ و ۳۸ قانون اساسی سلطنت به رضاخان منتقل گردید که از مدتی پیش نام خانوادگی پهلوی را برای خود برگزیده بود. نام خانوادگی ای که در اصل متعلق بود به محمود علامیر. وقتی این نام به رضاخان داده شد، محمود نام فامیل خود را هم محمود نهاد. بر اساس این تغییرات ادامه سلطنت در نسل رضاخان به رسمیت شناخته شد بزرگترین فرزند ذکور این نسل ولیعهد قانونی به شمار می رفت، اگر شاه فرزند ذکور نداشت، تعیین تکلیف اینکه چه کسی باید جانشین شاه شود، با مجلس مؤسسان بود؛ مادر شاه هم نباید از خاندان قاجار باشد. به این تغییرات ۲۵۷ نفر رأی موافق و تنها سه تن رأی ممتنع دادند. روز بیست و چهارم آذرماه آن سال مراسم تحلیف به جای آمد و روز بیست و پنجم آذرماه رضاخان سردار سپه رسما با عنوان رضاشاه پهلوی، به تاج و تخت دست یافت. همان روز جرج پنجم پادشاه انگلستان آغاز سلطنت رضاخان را تبریک گفت و رضاخان هم در پاسخ اطمینان داد در دوره حکمرانی او روابط دو کشور بیش از پیش گسترش خواهد یافت. در بیست و نهم آذرماه، محمدعلی فروغی به عنوان نخستین رئیس الوزرای دوره پهلوی، حکم خویش را از رضاشاه دریافت کرد.
دکتر حسین آبادیان، بسترهای تاسیس حکومت پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، صص550-542