19 آذر 1393

تاریخ، معرف دورنمای گذشته و افق‌های آینده


تاریخ، معرف دورنمای گذشته و افق‌های آینده

در آغاز قرن بیست و یکم این پرسش مدام وجود داشت که جهان در هزاره سوم میلادی چگونه خواهد بود؟ چنین پرسشی با تأمل در دو هزاره و نیز هزاره‌های پیش از آن صورت می‌گرفت. برای کسانی که جنبه‌های عملی و علمی این پرسش بیشتر مطرح است، بجای هزار سال آینده، پرسش از صد سال آینده مدنظر قرار گرفته، بدین معنی که در قرن بیست و یکم جهان در چه شرایطی واقع خواهد شد.

طرح چنین پرسشی نشانه اندیشه‌ورزی انسان معاصر و تلاش او برای بهروزی مداوم است. در حقیقت با مطالعه دقیق تاریخ گذشته و امعان‌نظر در‌ آینده‌ای که در پیش ‌روست از اکنون به استقبال فردا می‌روند و با قرار دادن برنامه‌ای حساب شده و مبتنی بر مطالعه فراروی خویش به حل و فصل مشکلات آینده و هموار ساختن راه پیشرفت می‌پردازند.

بدون شک وضع کنونی هر جامعه‌ای دارای نسبتی با گذشته آن جامعه است. خواه این وضع ادامه روند تاریخ گذشته باشد یا اعراض از آن. در قدم اول در این رابطه انتخاب آگاهانه و مبتنی بر مطالعه و شناخت، شرط تعیین این نسبت است و در قدم دوم بهره‌گیری خردمندانه از میراثی که از گذشتگان به ما رسیده است. هیچ انسان و جامعه‌ای نمی‌تواند گذشته خود را نادیده بگیرد. زیرا وضع کنونی او حاصل فرایندی است که از گذشته به طرف حال طی شده. اما مغرور و مفتخر به گذشتگان شدن و یا مدام در حسرت رویا‌گونه گذشته گذراندن نیز صحیح نیست. تاریخ آن‌گاه که با مطالعه و تحقیق و تفکر همراه نباشد بسان سایه سنگینی خواهد بود که بر اندیشه و عمل مردمان سنگینی خواهد کرد. در چنین شرایطی تاریخ آفت خواهد بود و بسان ‌بندی بر پای ملتها در جهت ممانعت از گام برداشتن آنها بسوی آینده جلوه‌گر خواهد شد. حق آن است که تاریخ گذشته را به درستی بشناسیم، از آن پند و عبرت بگیریم و توشه لازم را برای پیمودن راه آینده از آن کسب کنیم. در این صورت است که یک ملت از زبان اهل تاریخ خود خواهد شنید که چه بوده است و اکنون چیست و کیست؟ پس از آن است که می‌تواند در عطف توجه به آینده بپرسد که چه می‌خواهد؟ می‌خواهد به کجا برود؟ در آینده چه و که خواهد بود؟ هر ملتی که علاقمند به حیات توام با آزادی و عزّت و استقلال خویش است بدون شک اندیشه فردای خود را خواهد داشت و اندیشیدن درباره آینده از صفات خردمندان است. بدون شک اندیشه در باب دنیای آینده مستلزم مطالعه وسیع در باب خویشتن و دیگران و شرایط مادی و معنوی جهانی است که در آن بسر می‌بریم.

بحث درباره آینده و برنامه‌های لازم برای ورود به آن در کشور ما مدتی تحت عنوان «ترقی» و اکنون بیشتر در مفهوم «توسعه» مطرح می‌گردد. اما بندرت با عطف توجه به شناختی عمیق و سرگذشت تاریخی این کشور و ملت و طراحی افق‌های دور‌دست آینده همراه بوده است. معمولاً محاسبات آماری با برآور‌د‌های زمانی حدود 20 ساله مبنای چنین فعالیت‌هایی است. حال آنکه در قدم اول لازم است مبادی نظری و طراحی کلی دنیای آینده صورت گرفته باشد تا همان طراحی‌های 5 تا 20 ساله به درستی شکل گیرد و پایدار بماند. در این خصوص لازم است متذکر شویم که قبل از آنکه از قرن هجدهم بحث پروگریسیسم (ترقی) در اروپا مطرح شود در قرن شانزدهم بحث اتوپیا (جامعه آرمانی) مطرح شده بود. این بخوبی نشان می‌دهد که در یک نگرش بلند و کلی و به نحوی نظری لازم است میان برنامه‌ توسعه اجتماعی و آرمانهای یک جامعه رابطه‌ای شناسایی شود و این بر عهده مورخان است. در تمامی جهان نیز چنین مباحثی را فیلسوفان تاریخ یا مورخان بزرگ انجام می‌دهند. زیرا طرح آن و اثبات آن اساساً با رجوع به سیر تاریخی یک ملت و چگونگی تکوین موقعیت فعلی آن امکان‌پذیر است. دیگر کسانی که به مهندسی اجتماعی می‌پردازند مانند جامعه‌شناسان، برنامه‌ریزان و امثال آنها برنامه‌های کوتاه و حداکثر میان مدت را می‌توانند محاسبه و طراحی کنند و دست‌اندر‌کاران مجریان چنین برنامه‌هایی خواهند بود. صرفاً اهل تاریخ هستند که با بررسی‌ ادوار طولانی و بلند‌مدت گذشته یک ملت می‌توانند به مدد خود الهام گرفته از تاریخ، آینده را در افق‌های نه چندان روشن آن مطرح سازند.

اما آیا وضعیت کنونی درس تاریخ از دبیرستان تا دانشگاه چنین امکانی را فراهم می‌آورد، بدون شک خیر. این نشان می‌دهد که لازم است در نگرش به درس تاریخ، محتوا، فنون، روشها، ابزار‌ها، اهداف و موقعیت آن تجدید‌نظری اساسی صورت گیرد. درس تاریخ در جامعه ما فاقد خلاقیت لازم است و از تحرک و پویایی کافی برخوردار نیست. لازم است از سطح دبیرستان و حتی پیش از آن نسبت به تجدید‌نظر در این خصوص به عنوان یک معضل فرهنگی اندیشه کرد.


مجله رشد آموزش تاریخ ، سال سوم ، شماره 7