04 آبان 1392
اوضاع سیاسی ایران در آغاز سال 1920
در گزارش 9 ژانویه 1920، کالدول وزیر مختار آمریکا در تهران به وزارت خارجه کشورش چنین مینویسد: «سفارت آمریکا در ایران مفتخر است به استحضار برساند در فصل گذشته که در 31 دسامبر 1919 به پایان رسید، اوضاع سیاسی ایران بسیار جالب و پرحادثه بود. انتخابات مجلس، با افت و خیز در استانهای دوردست دنبال میشود. چنانچه مردم اتفاقاً خودی نشان دهند و نمایندگانی وطنپرست و صادق انتخاب کنند، دولت با صدور فرمانی از تهران، انتخابات را به بهانه تقلب و غیر قانونی بودن، ملغی میکند. در چند منطقه چنین پیشامدی رخ داده است، از جمله در تبریز، کاشان و قزوین. در مناطق دیگری که مطمئناً ملّیون رأی میآورند، انتخابات برگزار نشده و برگزار نخواهد شد. البته هدف اصلی در انتخاب «مردان شایسته» برای نمایندگی این است که توافقنامه انگلستان ـ ایران در مجلس تصویب شود و پیدا کردن نمایندگانی که از عهدة این کار برآیند بسیار دشوار است، چرا که مردم ایران همگی مخالف این توافقنامه هستند. با این حال ناظرین هوشمند معتقدند مجلس هیچگاه تشکیل نخواهد شد، چرا که دولت انگلستان و طرفداران ایرانی او آن قدر احمق نیستند که فرصت رد شدن این توافقنامه را در مجلس فراهم آورند... در این روزها دست آهنین رئیسالوزرا، وثوقالدوله، بر ایران حکمرانی میکند. دیگر اعضای کابینه یا دولت بدون در میان گذاشتن امور با رئیسالوزرا، قادر به هیچ کاری نیستند. ولیعهد در غیاب برادر خود، شاه، نایب السلطنه است، اما در واقع هیچ قدرتی ندارد. نفوذ خارجی در دربار، حتی شاه را وادار ساخته که در برابر خواستههای رئیسالوزرا سر فرود آورد. او پلههای ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته است و اکنون نه تنها قدرتمند، بلکه بسیار کامیاب به نظر میرسد، و کشور زیبایی در اختیار دارد که در دست ساخت و آبادانی است. در ده یا پانزده سال اخیر، از او به عنوان یکی از قدرتمندترین شخصیتهای ایران یاد میشده است؛ و اکنون که تمام قدرت دولت در اختیار اوست (البته تحت کنترل انگلیسیها) اجازه نخواهد داد چیزی سدّ راه او شود... همچنین بر اساس اطلاعات محرمانه، یکی از مقامات بلندپایه ایرانی به وثوقالدوله توصیه کرده است که هر چه زودتر خود را از شرّ حضور شاهزادهها در مجموعه دولت خلاص کند؛ چرا که این افراد توطئهچینی کرده و به راحتی تطمیع میشوند. اما گفته میشود که رئیسالوزرا چنین پاسخ داده است: «همه میدانند که انتخاب و برکنار کردن این افراد هر چند که با نام من صورت میگیرد، اما من از خود اختیاری ندارم.»... در حال حاضر، حکومت نظامی باعث از بین رفتن هویت احزاب سیاسی ایران شده، چرا که برگزاری تجمعات عمومی ممنوع است و هر مطلب و یا سخنرانی که به صورت عمومی انتشار مییابد میبایست به نفع دولت فعلی باشد... گهگاه نشریههایی با امضاهای ناشناس، به صورت چاپ ژلاتینی برای اشخاص فرستاده میشود، اما از آنجا که پلیس تمام تلاش خود را برای دستگیری احزاب متخلف به کار میگیرد، چنین کارهایی در خفا انجام میپذیرد و خطراتی در پی دارد. چندین سازمان مخفی در ایران وجود دارد که میتوان در مواقع بحرانی فعالیت آنها را احساس کرد. اما حکومت نظامی و نزدیکی نیروهای انگلیسی به پایتخت، تأثیر مطلوب خود را بر این سازمانها میگذارند. چهار عضو سابق کابینه که در ماه سپتامبر به کاشان تبعید شدند، همچنان در زندان به سر میبرند و اجازه ندارند به تهران بازگردند. تبعید این افراد تا حد زیادی مخالفت علنی با قرارداد را متوقف کرد و از نظر دولت نیز اکنون زمان آن رسیده که اقدامات سختتری علیه تمام مخالفین به کار گرفته شود... از زمان ارسال گزارش تاکنون، روشن شده که برخی از کسانی که برای نمایندگی مجلس انتخاب شدهاند و در خارج از کشور به سر می بردند، مثل وزرای مختار ایران در کشورهای دیگر و نیز اعضای هیأت ایران در کمیسیون صلح، اجازه ورود به تهران نیافتهاند و این مطالب به هر یک به نحو مقتضی خبر داده شده است... به نظر میرسد هزینه گزافی صرف تبلیغات و دیگر اهداف در ایران شده باشد و زمانی که لرد کرزن به وزارت خارجه کشورش گزارش میدهد دولت انگلستان در خلال جنگ، پول بسیاری در ایران هزینه کرده است، واقعیت را به درستی بیان داشته است. تاکنون هیچ درگیری سیاسی در ایران رخ نداده است که بتوان گستردگی آن را با درگیری اخیر مقایسه کرد. همچنین در ارتباط با اجرای توافقنامه، باید بیانیه سال 1916 وزیرمختار انگلستان را به خاطر داشته باشیم. او گفت: «پس از جنگ به سراغ ایران خواهیم رفت»... در همان زمان که روزنامة رعد بیانیة سفارت آمریکا را درباره موضع دولت آمریکا راجع به قرارداد منتشر کرد، مقالهای هم درست در همان صفحه که بیانیة سفارت چاپ شده بود، گنجانده شده بود. این مقاله در حقیقت بیانیهای تند و تیز علیه همة مظاهر آمریکایی در ایران، اعم از مدارس، میسیونریها و حتی امدادهای آمریکا، بود. خیلیها از سفارت خواستند که جواب این مقاله را بدهد؛ که البته ما این کار را نکردیم؛ همچنین بسیاری از ایرانیها نیز درصدد دادن پاسخ به این مقاله برآمدند ولی سفارت آنان را از این کار منع کرد؛ جز این نبود که اگر کسی جوابی هم میداد، خود را در معرض مجازات قرار داده بود. مقالهنویس بخش خارجی روزنامة رعد شخصی ارمنی است به نام کاسپار اپیکیان که دربارة آنچه مینویسد اساساً علم و اطلاعی ندارد، اما قلمی سلیس و روان دارد. عجیب این که این فرد مقالاتش را به انگلیسی مینویسد و نوشتة او برای برج در روزنامه باید به فارسی ترجمه شود. سردبیر روزنامة ایران، یکی دیگر از روزنامههای مهم تهران، چند هفته پس از اعلان قرارداد انگلیس ـ ایران، به سفارت آمریکا آمد و اظهار کرد که آماده است روزنامه خود را در حمایت از آمریکا منتشر سازد و در میان صحبتهای خود به طور ضمنی خواهان کمک مالی سفارت آمریکا شد. در پاسخ به او توضیح داده شد که با طرفداری او از آمریکا هیچ مخالفتی نداریم، اما سفارت سرمایه گذاری در روزنامه او را مقدور نمیبیند. چند هفته بعد، وی موفق شد از انگلستان یا دولت ایران (که در عمل هیچ فرقی ندارد) یارانه مورد نیاز خود را دریافت کند. اکنون با اینکه گاهی اوقات شاهد مطالب ضد آمریکایی در این روزنامه هستیم، اما روزنامه ایران علیه آمریکا جهتگیری علنی نکرده است. اما روزنامه اخبار رویتر، گاهی اوقات به احساسات ضد آمریکایی در تهران دامن میزند. این روزنامه یک برگه تلگرافی است که دولت انگلستان آن را به زبان انگلیسی منتشر میسازد. این روزنامه به صورت مستقیم جوسازی نمیکند، بلکه با نقل بخشهایی از یک سخنرانی یا مقالات روزنامههای دیگر، [سعی میکند] آمریکا را یک ناشی ضعیف و ندانمکار نشان دهد.»
کالدول در گزارش مشابهی در مورد انگلستان مینویسد: «شیوه اجرای توافقنامه انگلستان ـ ایران، بر خلاف تمایل مردم این کشور و تحمیل آن بر ملت توسط منفورترین کابینه (همانطور که پیش از این توضیح داده شد، انگلیس این کابینه را بر سر کار آورد و با کمک نیروی نظامی انگلیس است که کابینه بر مسند قدرت باقی مانده است. نیروهای انگلیس تقریباً در تمام شهرهای مهم ایران پراکنده شدهاند؛ این شهرها عبارتند از: رشت، انزلی، تبریز، قزوین، همدان، کرمانشاه، شیراز، بوشهر، بندر عباس، کرمان، مشهد و نصرتآباد) برای همیشه در خاطرة مردم این مملکت باقی میماند و این در حالی است که به هیچ وجه نمیتوان مانع عملی شدن این توافقنامه شد. تنها شیوه خطرناکی که برای مبارزه باقی مانده، پخش مخفیانه اعلامیه [بر ضد قرارداد] است. سکوت بر مردم تحمیل شده است، اما از آثار و شواهد پیداست که هیچ ایرانی نیست که صادقانه و بدون چشمداشت پاداش از توافقنامه دفاع کند... عموم مردم ایران بر این عقیدهاند که اجرای قرارداد به منزله پایان استقلال ایران به عنوان یک ملت است. به نظر میرسد بسیاری از متفکرین بر این عقیده باشند که اجرای این قرارداد، ایران را در مرتبهای پایینتر از مصر قرار خواهد داد... اعلیحضرت شاهنشاه [ایران]، زمستان را به همراه ملتزمین خود در اروپا سپری خواهد کرد. انگلستان، فرانسه و بلژیک رسماً از او دعوت به عمل آوردهاند، اما او بیشتر اوقات خود را در جنوب فرانسه سپری میکند. شاهزاده نصرتالدوله، وزیر امور خارجه ایران، که به او لقب «مخلوق انگلیس» دادهاند، در رکاب شاهنشاه به اروپا سفر کرده است. وی در طول این سفر، قرار است چند مأموریت مهم سیاسی را به سرانجام برساند؛ بویژه در رابطه با قرارداد 9 اوت 1919 ایران و انگلیس شاهزاده هماکنون در پاریس به سر میبرد؛ و گفته میشود که وی موضوع قرارداد را در شورای جامعة ملل مطرح خواهد کرد. روسها به شدت مخالف اقدامات انگلستان در ایران هستند. البته مخالفت آنها از روی نوعدوستی نیست. روسیه زمانی متحد حقیقی انگلستان بود، اما با کنار رفتن آنها، انگلستان فرصت را غنیمت شمرد [و در عرصة ایران یکهتاز شد]. اکنون روسها احساس میکنند زمان تصفیه حساب با انگلستان فرا رسیده است. فرانسه نیز مخالفت خود را با قرارداد ایران و انگلیس ابراز داشته است. اما کاملاً روشن است که مخالفت آنها به دلیل منافعی است که از این طریق در چانهزنیهای خود با انگلستان بر سر سوریه کسب میکنند... به گزارش منابع موثق، وزیرمختار فعلی انگلستان در ایران، سِر پرسی کاکس، که به دلیل موفقیت در اجرای توافقنامه، اخیراً مفتخر به دریافت K.C.M.G گردیده است، به زودی به آرزوی دیرینهاش میرسد و بر مسند فرمانداری بین النهرین تکیه زده و جایگزین آقای نرمن میشود. رئیسالوزرای ایران نیز از سوی دولت انگلستان به دریافت نشان حمام مفتخر شده است؛ که این البته به منزلة نشان دادن پرچم سرخ به ملّیون ایران است. تا آنجا که میدانیم هنوز در زمینة تغییر و اصلاح مرزهای ایران هیچ اقدامی صورت نگرفته است. تغییر مرزهای ایران یکی از مسائلی است که ایران امیدوار است بتواند در کنفرانس صلح مطرح کند ؛ و همچنین یکی از نکاتی است که انگلستان به هنگام امضای قرارداد ایران و انگلیس قول همکاری در آن زمینه را به ایران داده است. اخیراً با رئیسالوزراء درباره همین قضایا صحبت کردیم؛ وی اظهار داشت که در روزنامههای باکو خوانده است که آمریکا و انگلستان بر سر مسئله ایران مذاکرات فشردهای با هم داشتهاند؛ و آمریکا با این شرط که در امور ایران با انگلستان سهیم شود، موافقت کامل خود را با قرارداد ایران و انگلیس اعلام کرده است؛ و نیز قرار شده است که انگلستان امور نظامی و قشون ایران را تکفل کند و آمریکا هم به بخشهای دیگر چون مالیه، فلاحت، فوائد عامه و امور خیریه بپردازد؛ و دو کشور نیز وام مشترکی در اختیار ایران قرار میدهند. با اینکه وثوقالدوله اعلام کرد که قلباً از همکاری امریکا و انگلیس خوشحال میشود و از همکاری آمریکاییها استقبال خواهد کرد، کاملاً آشکار بود که از بیان چنین سخنانی ناراحت است. شاید رئیسالوزرا به یاد آورد که عقیدة عموم بر این است که او علیه آقای شوستر توطئهچینی کرد و مقدمات برکناری او را فراهم آورد. من به رئیسالوزرا گفتم که هیچ اطلاعی از این زد و بندها ندارم، اما مطمئن هستم که آمریکا بدون کسب رضایت کامل دولت و ملت ایران، شریک ماجرایی چنین حیاتی و اساسی برای ایران نخواهد شد. اعتبار آمریکا در ایران همچنان بالا است، هر چند عواملی سبب کاهش این اعتبار شده است. ناکامی در به سرانجام رساندن اهداف صلح پرزیدنت و ملّیون (از نظر مردم ایران) و اختلافات داخلی آمریکا بر سر معاهدة صلح و جامعة ملل تأثیر بسزایی در این کاهش اعتبار داشته است؛ اما از اینها مهمتر این ادعاست که آمریکا نتوانسته است موضع قاطع و روشنی در باب حقوق ملل کوچک و ضعیف اتخاذ نماید؛ و اینکه آمریکا قیمومیت انگلستان بر مصر را تصدیق کرده است؛ و مطالبی از این قبیل. دفاع از حقوق ملتهای ضعیف ثابت قدم نبوده و این باعث کاهش اعتبار آمریکا شده است. اعتراف آمریکا به قیمومیت انگلستان بر مصر و ... دلیلی بر این مدعاست. مردم ایران که اصلاً حساب و کتاب سرشان نمیشود انتظار داشتند ایالات متحده در مخالفت با توافقنامه انگلیس ـ ایران دست به اقدامات مستقیم بزند؛ و متوجه نیستند که گرچه آمریکا ممکن نیست توافقنامه مذکور را بپذیرد، اما در جهت لغو این توافقنامه برای این کشور، نشدنی، ناشایست و بسیار دشوار است. راه و روش کلی آمریکا، خدمات نوعدوستانه و سفر کمیسیون جادسون به ایران، اعتبار آمریکا را در ایران به اوج خود رسانده است گرچه همتای انگلیسی من انگیزة استقبال گرم مردم ایران از این کمیسیون آمریکا را ایجاد وزنه تعادلی در برابر نفوذ آلمان خواند. اما در حقیقت، این استقبال وزنه تعادلی در برابر نفوذ انگلستان است، چرا که آلمانیها مدتهاست که هیچ نفوذی در ایران ندارند. در واقع اغلب مردم ایران هرگز طرفدار آلمان نبودهاند، در حالی که به حمایت از این کشور متهم شدهاند. احساسات ضدروسی و ضدانگلیسی این مردم به قدری شدید بود که متفقین آن را حمایت از آلمان تلقی کردند نفرت از روس و انگلیس با آلمان دوستی یکی نیست؛ گرچه ممکن است در عمل نتیجة واحدی داشته باشد. روی آوردن بسیاری از مردم ایران به آلمان، به خاطر چشم و ابروی آلمان نبود، بلکه از آنجا که این مردم به خود میاندیشیدند، درصدد بودند با توسل جستن به این وسیله، از شّر همسایگان شمالی و شرقی خود رهایی یابند... لازم به ذکر است اندکی پس از اینکه آمریکا به نفع متفقین وارد جنگ شد، وزارت خارجه آمریکا از کشورهای بیطرف دعوت کرد به نفع جبهه متفقین وارد جنگ شوند و همه ایرانیان نیز به این کار مایل بودند. ممکن است عجیب به نظر برسد، اما انگلستان به ایران اجازه نداد به نفع متفقین وارد جنگ شود. دلیل اصلی این کار، یک دلیل خود خواهانه بود؛ چرا که اگر ایران به جنگ میپیوست، در کنفرانس صلح، و انگلستان میبایست به هر قیمتی مانع این کار میشد. (همانطور که بعدً روشن شد؛ یعنی زمانی که هیأت اعزامی ایران به کنفرانس صلح کوشید دعاوی ایران را در کنفرانس مطرح کند و با توطئه انگلستان نتوانست)
در 4 فوریه 1920 کالدول در تلگراف خود به لنسینگ مینویسد: «جناب آقای وزیر: به منظور دریافت تحلیل مفصل اوضاع سیاسی ایران و چگونگی شکل گرفتن توافقنامه اخیر انگلیس ـ ایران و راه مشقتبار به انجام رسیدن آن، توجه شما را به گزارشهای سیاسی فصلی خود در ماههای سپتامبر و دسامبر جلب میکنم... کیخسرو شاهرخ با هزار زحمت [از خارج] بازگشته و هماکنون در تهران است. اما اینکه او اجازه بازگشت یافته بسیار شگفتانگیز است؛ بیش از شش نفر از کسانی که برای نمایندگی مجلس انتخاب شدهاند، اجازه ندارند وارد ایران شوند. شواهد حاکی از آن است که سفارت انگلستان با همکاری رئیسالوزرا در پی جلوگیری از بازگشت او به ایران بودند و تلاش کردند او را در استامبول یا باطوم متوقف سازند. اما به دلیل دوستی دیرینه وثوقالدوله و شاهرخ و ترس از بروز دشمنی و خصومت و همچنین با دخالت آمریکا توأم با مساعی جمیله تصمیم بر این شد که به او اجازه داده شود بدون مزاحمت به ایران بازگردد. با این حال، انگلستان شرط احتیاط را به جا آورد و از کشتی پیاده شد و هنگامی که شاهرخ در خاک وطن خود در انزلی از کشتی پیاده شد، مأمورین انگلیسی کیفهای او را تفتیش و همچنین نامههایش را بازبینی کردند... چند تن از ایرانیان اهل فکر و نظر و درستکار، اخیراً محرمانه این فکر را با من در میان گذاشتهاند که اگر بشود آمریکا را متقاعد کرد که اعلام کند حاضر است همان خدمات مشروحه در مفاد قرارداد ایران و انگلیس را به ایران ارائه دهد؛ یا به عبارت دیگر اگر میشد روی آمریکا به عنوان جایگزین انگلیس، در صورت رد قرارداد در مجلس، حساب کرد، آنگاه رد قرارداد در مجلس کاری آسان و حتمی بود. اما بدون داشتن چنین امیدی [به آمریکا]، وضعیت بسیار وخیم ایران از نظر مالی و قطع تمام راههای درآمد کشور و حاضر نبودن هیچ کشوری به دادن کمکهای مالی و اقتصادی به ایران تا روی پای خودش بایستد، باعث شده است که عده زیادی در مخالفتشان با قرارداد به شک و تردید و تأمل بیفتند. من به این جماعت خاطرنشان کردم که دولتها به ندرت وارد اینگونه معاملات نامعلوم و پا در هوا میشوند؛ و من نیز اختیار و اطلاعی در این زمینه ندارم. مایلم این نکته را به شما [وزارت خارجه آمریکا] گوشزد کنم که اگر این رهبران کوچکترین روزنة امیدی [به آمریکا] پیدا کنند، به شکست کشاندن قرارداد، در صورت تشکیل مجلس، کاری آسان و موفقیت آمیز خواهد بود. روزنامههای تحت کنترل دولت مکرراً بر این مسئله تأکید دارند که امریکا از کمک به ایران سر باز زد و ایران را تنها گذاشت؛ و تنها کشوری که دست یاری به سوی ایران دراز کرد انگلستان بود و نیاز مبرم ایران، این کشور را مجبور کرد کمک پیشنهادی را بپذیرد. در اوضاع سیاسی ایران تغییر تازهای حادث نشده است؛ ظاهراً همه منتظر تشکیل مجلس هستند تا قرارداد را تصویب کند. اما معلوم نیست مجلس تشکیل شود؛ زیرا به خاطر وجود احساسات شدید مردمی و مذهبی [علیه قرارداد و دولت فعلی]، به سختی میتوان تصور کرد که دولت فعلی دست به قمار بزند و به مجلسی، حتی ساخته دست خود، اجازه کار دهد»
از قاجار تا پهلوی ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی