06 اردیبهشت 1400

به بهانه بسته شدن سفارت رژیم صهیونیستی در بهمن 1357

روابط ایران و اسرائیل در دوره دولت دکتر مصدق


مسعود کوهستانی نژاد

روابط ایران و اسرائیل در دوره دولت دکتر مصدق

برای آشنایی مختصر پیرامون وضعیت روابط ایران با اسرائیل در آغاز سال 1330،باید کمی به عقب بازگشت . پس از اعلام استقلال اسرائیل و شروع جنگ در فلسطین، حرکت مهاجرین یهودی از کشورهای منطقه به سوی اسرائیل آغاز شد. در این میان، ایران به عنوان کشوری که دارای سیاست مدارا و تسامح( در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه) بود، هدف اولیه ی مهاجرینی قرار گرفت که از کشور خود به اسرائیل نمی توانستند به طور مستقیم سفر نمایند، ولی برای رفع این معضل، نخست به ایران آمده و از راه این کشور، عازم مقصد می شدند . در اواخر سال 1327استفاده ی مکرر یهودیان از مسیر فوق و نیز احتمالاً اعتراض برخی کشورهای منطقه، وزارت امور خارجه ایران را بر آن داشت تا در دوم بهمن در بخشنامه ای به همه ی نمایندگی های ایران در خارج از کشور، دستور داد از صدور ویزای ورود به ایران برای یهودیان کشورهای دیگر و به ویژه خاورمیانه یعنی یهودی های ترکیه، هندوستان، پاکستان، افغانستان، کشورهای جزء اتحاد جماهیر شوروی، عراق، سوریه، لبنان، عربستان سعودی، مصر، فلسطین، شرق اردن، لهستان، چک-اسلواکی و بالکان خود داری نمایند .(1)

 

در پنجم اسفند 1327«محمد ساعد» نخست وزیر وقت، در حاشیه ی نامه ی وزارت خارجه پیرامون«تهیه ی صورت کلیه ی یهودیان اتباع عراق، مصر و فلسطین که به تهران وارد شده اند و درخواست تشکیل کمیسیون برای رسیدگی به وضع آنان» نوشت:«به یهودیانی که از عراق، مصر و فلسطین از راه های مجاز و غیر مجاز آمده اند، پروانه خروج بدهند که هر چند زودتر ایران را ترک نمایند».(2)

بدون شک مقصد افراد یاد شده جایی جز اسرائیل نبود و بدین ترتیب مانعی در سفر مهاجرین یهودی از ایران به اسرائیل به وجود نیامده و آنان می توانستند به مقصد رهسپار شوند.

حتی وقایعی چون رأی مخالف ایران به ورود اسرائیل به سازمان ملل متحد به منظور «حفظ مناسبات دوستانه با کشورهای عرب»(3)، خللی در روند فوق به وجود نیاورد؛ به نحوی که در «کمیسیونی که در ششم بهمن 1328با حضور «علی اکبر سیاسی »وزیر خارجه،«دکتر اردلان» معاون وزیر خارجه، «سرلشکر زاهدی» رئیس کل شهربانی، «ضیاءالدین قریب» رئیس اداره ی پنجم سیاسی و با «باقرفهیمی» رئیس اداره ی گذرنامه، تابعیت و روادید وزارت خارجه، در مورد وضعیت یهودیان [مهاجر] عراقی به ایران تشکیل شد، تصمیم گرفته شد:یهودیانی که بدون گذرنامه و روادید به طور قاچاق وارد کشور ایران شده یا شوند، باید با اولین وسیله خاک ایران را ترک و به هر کشوری که مایلند، بروند».(4)

از سوی دیگر وضعیت اتباع ایرانی در فلسطین نیز در این دوره می باید مورد توجه قرار گیرد. «فضل الله نورالدین کیا» در خاطرات خدمت خود در فلسطین(25-1320)اشاره ی مختصری به اتباع ایرانی مقیم فلسطین می کند.(5)سخنگوی دولت ایران در دفاع از شناسایی دفاکتو (  Defactu)اسرائیل، به وجود بیست هزار نفر از اتباع دولت ایران در فلسطین اشاره می کند.(6)همچنین کفیل وزارت امور خارجه هم در نطق خود در اواخر فروردین 1329هنگام پاسخ به سؤال سناتور تدین پیرامون علت شناسایی اسرائیل از «صدهزار اتباع ایران در فلسطین» یاد می کند.(7) در این میان می توان از کلنی ایرانی ها ی مقیم غزه ( همان گونه که از اسناد ارائه شده در صفحات بعد مشخص است ) و سرنوشت آنان در حین جنگ های فلسطین، یاد کرد. همچنین منافع تجار و بازرگانانی که به مبادله ی کالا در دو منطقه ی ایران و فلسطین مشغول بودند، نیز مدنظر و حایز اهمیت است.

با توجه به مجموع عوامل یاد شده ، هیأت دولت ایران در جلسه ی شب 14اسفند 1328/پنجم مارس 1950، موضوع شناسایی دفاکتو اسرائیل را به اتفاق آراء مورد تصویب قرار داد. (8)در اعلامیه ی دولت که در این مورد و تنها پس از گذشت ده روز انتشار یافت ، آمده است :«پس از استقلال دولت اسرائیل و به رسمیت شناختن آن از طرف سازمان ملل متحد، دولت ایران برای حفظ اتباع ایران در فلسطین که در نتیجه ی جنگ خسارات زیادی متحمل شده بودند، آقای «صیقل» را به عنوان نماینده به فلسطین اعزام داشت. پس از مذاکرات مفصلی که از طرف سازمان ملل و دولت آمریکا با ایران به عمل آمد، برای اینکه دولت ایران بیشتر بتواند منافع اتباع خود را حفظ کند و اشکالاتی که در کار چند هزار ایرانی مقیم فلسطین پیدا شده، مرتفع شود، سه ماه قبل آقای «رضاصفی نیا» را با سمت مأمور مخصوص به فلسطین اعزام داشت و با این عمل، دولت ایران دولت اسرائیل را بالفعل به رسمیت شناخت ، ولی برای اینکه این شناسایی به صورت رسمی در آید، براساس تصمیم هیأت دولت ، آقای «انتظام» نماینده ی دایمی دولت شاهنشاهی در سازمان ملل متحد، به اطلاع نماینده ی دولت اسرائیل رسانید که از این پس دولت ایران، دولت اسرائیل را به طور دفاکتو به رسمیت شناخته است ».(9)

البته ادعا شده است شناسایی دفاکتو اسرائیل توسط ایران، براساس پرداخت رشوه به محمد ساعد امکان پذیر شد . براساس سند موجود در آرشیو اسرائیل(10)، رشوه توسط یک عامل آمریکایی و به واسطه ی یک تاجر ایرانی پرداخت شده است. بعدها در اوایل تیر 1330، و در اوج فشار سازمان ها و دولت های عربی - اسلامی به ایران برای قطع رابطه با اسرائیل، حسین مکی در نطق خود در مجلس شورای ملی، موضوع رشوه را مطرح کرده و آن را دلیل لزوم قطع رابطه ذکر نمود.*در اوسط اسفند 1331خبری در مورد محاکمه ی احتمالی محمد ساعد و چند نفر دیگر از دست اندر کارانی که سبب شناسایی اسرائیل توسط ایران شدند، منتشر شد. در این میان انگشت اتهام واسطه گری به سوی یکی از وکلای قبلی مجلس، نشانه رفت؛(11) اما گزارشی از انجام این محاکمه در دست نیست.

محمد ساعد که چند روز پس از اعلام شناسایی اسرائیل، از نخست وزیری استعفا داده و بی درنگ به عنوان سناتور انتصابی به عضویت مجلس سنا در آمد، در نطقی که در اوایل خرداد 1329در مجلس سنا کرد، اقدام دولت خود را چنین توجیه نمود:«حفظ منافع ایرانیان مقیم فلسطین و لزوم مطالعه از نزدیک امور خارجه دولت جدید التأسیس اسرائیل، ایجاب می کرد که دولت، مأموری در این نقطه ی مهم و حساس خاورمیانه داشته باشد. به این جهت مأموری در آنجا تعیین شد، ولی انجام وظایف محوله برای مأمور ایرانی بدون هیچ نوع رسمیت، مصادف با مشکلاتی شده بود و لازم می آمد وضعیت مأمور اعزامی روشن شود. موضوع در هیأت دولت مطرح و به اتفاق آراء تصمیم اتخاذ گردید که به «انتظام» نماینده ی دولت در سازمان ملل ، دستور صادر شود: شناسایی بالفعل (دفاکتو) دولت اسرائیل را اعلام نمایند که وضعیت اتباع ایران در فلسطین و تکلیف مأمور اعزامی در آن کشور معین و روشن شود».(12)

موضوع شناسایی، مورد اعتراضات مختلفی قرار گرفت،(13) ولی با وجود این اعتراضات، در اوسط فروردین 1329رادیو اسرائیل اعلام کرد:«دولت ایران نخستین سفارش بازرگانی را که شامل وسایل طبی و جراحی بوده، به آن کشور داده است».(14)در اواسط اردیبهشت نیزهیأت وزیران مقرر داشت:« در مود مسافرت یهودیان ایرانی به فلسطین، از مسافرت انفرادی نمی توان جلوگیری کرد، ولی به طور دسته جمعی مورد ندارد و انتقال سرمایه به خارج از کشور به هیچ وجه مجاز نخواهد بود ».(15)

در ششم مهر 1329کفیل وزیر خارجه وقت(محسن رئیس) در گزارشی به سپهبد «رزم آراء»نخست وزیر، نوشت:«روزنامه ی النصر چاپ دمشق به نقل از روزنامه ی الزمان چاپ بغداد، خبری منتشر ساخت مبنی بر اینکه دولت شاهنشاهی با دولت اسرائیل مذاکراتی داشته و قرار است حکومت اسرائیل سه میلیون دینار به ایران قرض دهد؛ در مقابل دولت شاهنشاهی دولت اسرائیل را به رسمیت بشناسد. در نتیجه ممکن است قرارداد تجارتی بین دو کشور منعقد شود و نفت ایران با کالاهای صهیونی مبادله گردد. ضمناً جراید اظهار عقیده کرده اند که در اثر این وضعیت، کشورهای عربی کنفرانس اقتصادی اسلامی را که در تهران منعقد خواهد شد، ممکن است ملغی سازند. در ملاقات وزیر مختار ایران در دمشق با مدیر کل وزارت خارجه ی سوریه، وزیر مختار ایران مندرجات جراید را قویاً تکذیب و تذکر داده است که دولت شاهنشاهی دولت اسرائیل را دفاکتو شناخته، در این صورت، چگونه ممکن است قرار داد بازرگانی با کشور اسرائیل منعقد گردد»؟(16)

در همین رابطه در گزارش سی ام دی 1331وزیر مختار ایران در کابل(صمصامی)درباره ی رویه ی سیاسی ایران در قبال منازعات اعراب و اسرائیل اشاراتی به روابط ایران با اسرائیل و کشورهای عربی تا قبل تعطیلی کنسولگری ایران در بیت المقدس شده است.*در این رابطه می خوانیم:« پس از شناسایی دفاکتوی اسرائیل از طرف ایران در سال 1329، مقامات و زعمای کشورهای عربی از این امر اظهار رنجش فوق العاده نمودند و به همین مناسبت دولت مصر و سایر کشورهای عربی ابتدا از اعزام نمایندگان در کنفرانس اقتصادی اسلامی تهران که متعاقب شناسایی دفاکتو اسرائیل در سال 1329تشکیل می شد، استنکاف داشتند و با اقدامات و مساعی خاصی که در آن موقع با صوابدید مرکز به عمل آمد، بالاخره حاضر به اعزام نمایندگانی به کنفرانس مذکور شدند، زیرا بدواً کلیه ی دلایل که در آن موقع دایر بر عدم مباینت این شناسایی با حفظ دوستی با دول عربی به آنها ابراز می شد، آنها را قانع نمی نمود. اظهارات اینکه شناسایی مذکور دفاکتو(Defacto)و فقط برای حفظ منافع اتباع ایران در خاک اسرائیل به عمل آمده و اینکه قرار داد متارکه ای که خود دولت های عربی با حکومت اسرائیل منعقد نموده اند، مستلزم یک نوع شناسایی موجودیت حکومت اسرائیل است، برای آنان عذر موجهی به جهت شناسایی مذکور از طرف ایران محسوب نمی گردید، تا آن که دولت شاهنشاهی نمایندگی خود را در نزد حکومت اسرائیل منحل نموده و فراخواندند.

از طرف دیگر حکومت اسرائیل با وجود جریان های مذکور نسبت به اتباع ایران و حفظ و استرداد آنها در زمان جنگ اسرائیل با اعراب و بعد از آن هم، محبت و ارفاق زیاد نموده و زودتر از نمایندگان سایر کشورها، نمایندگان ایران را (حتی قبل از شناسایی دفاکتو مذکور)در خاک اسرائیل به نحو غیر رسمی برای رسیدگی به وضع اموال و امور اتباع ایران و معاودت این اتباع را به آنجا پذیرفت و موازی این عمل کیفیات ذیل مساعد و مفید واقع شده بود:

1.اینکه دولت ایران با وجود حفظ وداد نسبت به دولت های عربی در جنگ آنها با حکومت اسرائیل، رسماً از وضع بی طرفی خارج نشده بود.

2.یادآوری موضوع فوق و اینکه در ایران کلیه ی اقلیت های مذهبی از جمله یهود از زمان های قدیم از حقوق شخصی و عمومی بهره مند بوده اند و از حیث احوال شخصیه در داخله هیأت خود نیز در اجرای سنن و آداب و مذهب خود در ایران آزاد بوده و می باشند و این رویه ی دیرین ایرانیان نسبت به همه ارباب مذاهب بوده، یعنی قبل از اینکه در جامعه ملل قدیم هم برای اولین بار این گونه نواها در صحنه ی بین المللی برخیزد و فرمول های جدید برای حفظ حقوق بشر در دنیا به دست آید، عمل مذکور در ایران رویه ی طبیعی و قهری و ذوقی فرمانروایان و سلاطین و مورد تشویق فلاسفه و ادبا بوده است. چنانکه مؤسس سلسله هخامنشی ، کورش کبیر، یهود را پس از اینکه در نتیجه ی فتح شدن فلسطین توسط «نوبکد» از آنجا اخراج شده و زجر و صدمات دیده بودند، مجدداً بعد از فتح فلسطین به وسیله ی ارتش ایران آنان را به اوطان خود در آنجا رجعت داد و با آنها از روی مردمی و مروت و انصاف رفتار کرد. این قضیه، موضوع سپاس انبیاء بنی اسرائیل از پادشاه ایران در کتاب آسمانی تورات واقع شده است ».(17)

تعطیلی کنسولگری ایران در بیت المقدس

 

تا اینکه سال 1330فرا رسید . در 25فروردین«نمایندگی ایران در اسرائیل به گزارش داد سفارت آمریکا در روز قبل از آن به دولت اسرائیل اطلاع داده که هواپیماهایی که اسرائیل برای دفع ملخ به ایران پیشنهاد کرده است، دیگر مورد لزوم نمی باشند، چون هواپیماهای بزرگ تر مورد نیاز است ».(18)

دوره ی نخست وزیری دکتر مصدق در هشتم اردیبهشت 1330آغاز گردید . در 24اردیبهشت گزارشی از فعالیت علمای «الازهر» در خصوص الغاء شناسایی اسرائیل توسط ایران در روزنامه ی «المصری» قاهره چاپ شد. بر این اساس:« علمای الازهر بیانیه ی مفصلی برای ارسال به آیت الله کاشانی آماده کرده اند که در آن از اقدامات آیت الله کاشانی، رئیس روحی جمعیت فدائیان اسلام، در راه اسلام و مسلمین و در راه خدمت به میهن خود تمجید و قدردانی نموده اند و گفته اند که خدمات درخشان ایشان به اسلام و عربیت و نبردشان با استعمار و موقعیت ممتازی که در بین هم میهنان خود دارند و میل و رغبت کابینه های مختلف ایران در انجام تقاضاهای ایشان،[علمای] الازهر را بر این واداشت که از او بخواهند و تقاضا نمایند اقدامات صادقانه نماید که دولت ایران شناسایی اسرائیل که در تمام کشورهای عربی، مخصوصاً مصر تأثیر بسیار بدی داشته است را ملغی نماید . علمای الازهر با خواهش انجام این تقاضا، معتقدند که این عمل در راه تحکیم روابط دوستانه بین ایران و دول اسلامی و عربی که به وحدت کلمه و اتحاد ملل عربی و اسلامی علاقمندند ، قدم مؤثری خواهد بود. علمای الازهر تصمیم دارند امروز این بیانیه را برای آقای آیت الله کاشانی ارسال دارند. همچنین از دانشجویان هیأت اعزامی اسلامی در الازهر هم بیانیه ای به همین مضمون به روزنامه ی المصری رسیده که آن را برای آیت الله کاشانی فرستاده اند».(19) همان روز (24اردیبهشت) ارسال نامه از سوی علمای الازهر، «جماعت کبار العلماء» و رجال رسمی مصر به کاشانی، از سوی کاردار سفارت ایران در قاهره تکذیب شد.(20) چند روز بعد در 29اردیبهشت در مقاله ای با نام «دولت های شرقی و اسلامی اعراب را نادیده گرفته اند و اسرائیل را شناخته اند» که در شماره ی مورخ 19مه 1951روزنامه ی «النذیر» حلب (سوریه) چاپ شد، سؤال شده :«آیا می توانیم از پیشوای ایران که تخت انگلستان را لرزانیده، امیدوار باشیم که کاری کند تا ایران شناسایی خود را نسبت به دولت اسرائیل پس بگیرد؟»(21)

تا اینکه در اوایل خرداد، حسین مکی، در نطقی در مجلس شورای ملی موضوع شناسایی اسرائیل در زمان محمد ساعد را به شدت مورد حمله قرار داد و انجام این عمل را تنها پس از دریافت رشوه توسط نخست وزیر وقت(ساعد) امکان پذیر دانست. او در ضمن سخنان بسیار کوتاه خود گفت:«جبهه ی ملی از اول موافق نبوده و نیست [ با شناسایی دولت اسرائیل]».(22)سخنان مکی در مطبوعات سوریه انعکاس یافت. در مقاله ی «شناسایی دولت ایران از کشور اسرائیل» که در روزنامه ی «الفیحا» دمشق( مورخ 27مه 1951)چاپ شد، آمده است:«هنگامی که در سال 1949دولت ایران اسرائیل را شناخت، ما هیچ شک نداشتیم که دست های بیگانه در کار است؛ زیرا روابط مشترک تاریخی و وحدت دین و علوم و ادبیات، مانع از آن بود که برادران ایرانی ما خود به خود به اعراب شمشیر بکشند و با چنین کاری گذشته ای را که آن همه دانشمندان وفقهای ایران نقش عظیم در آن داشته و در ساختن کاخ تمدن عظیم اسلامی بارگرانی به دوش کشیده اند، فراموش کنند.

ما از اینکه ترک ها دولت اسرائیل را شناختند، هیچ تعجب نکردیم، زیرا همیشه چنین کارهایی را می کردند و آخرین آنها برگرداندن نهر«جعجع» [در مرز شمالی سوریه با ترکیه ] بود ولی چون ایرانیان با عمل خود روابط کهن را نادیده گرفتند و آن کار را کردند، به عرب صدمه زیادی زدند.

به این جهت است که از شنیدن [سخنان] آقای مکی که در پارلمان ایران گفت: شناسایی دولت اسرائیل از طرف ایران با رشوه صورت پذیرفته، هیچ دچار شگفتی نشدیم و نیک می دانیم که در آن موقع هم، جبهه ی ملی که در رأس آنها دکتر مصدق بود، با این شناسایی مخالفت کرد ».(23)

روز بعد (هفتم خرداد) روزنامه ی «الحوادث» بغداد به نقل از تهران گزارش داد:« حسین مکی که به منزله ی دست راست دکتر مصدق می باشد، در مجلس شورای ملی اظهار داشته که شناسایی دولت اسرائیل از طرف ایران در سال 1949به وسیله ی دادن رشوه انجام گردیده و جبهه ی ملی در موقع خود با این شناسایی مخالفت کرده و هنوز هم نسبت به آن مخالف است ».(24) چند روز بعد روزنامه ی «الیقظه» بغداد در شماره ی مورخ 13خرداد خود از روحانیون عراقی خواست که آنها هم به پیروی از علماء مصر، سوریه و لبنان به آیت الله کاشانی نامه ای در باب قطع روابط بین ایران و اسرائیل بنویسند (  بر اساس گزارش های ارسالی از نمایندگی ایران در بیت المقدس (خرداد 1330) روزنامه های اسرائیل عراق را سرسخت ترین دشمن اسرائیل تلقی می کردند. نک : اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، اسناد قدیمه، پرونده ی شماره ی 1-9-1330ش ) .

در 25خرداد، نوبت «جوانان مجاهد» بغداد بود که نامه ای به آیت الله کاشانی بنویسند:« عموم ملت عراق با اختلاف طبقات، مندرجات عرایضی را که از کشورهای عربی و اسلامی دایر به قطع روابط بین دولت مسلمان ایران و دولت موهوم اسرائیل تقدیم حضور مبارک گردیده، تأیید می نمایند. امروزه ایران مرکز خطرناکی برای جاسوسی علیه دولت های عربی شده است و حال آن که دولت های مزبور اسرائیل را محاصره اقتصادی نموده تا بدین وسیله آن را فقیر و بالاخره از پای در آوردند. شناسایی دولت دستجات یهود از طرف دولت مسلمان ایران (صرف نظر از علل این شناسایی) ضربه ی مهلکی برپیکر دولت اسلامی و عربی می باشد، زیرا یهود از دیر زمان دشمنان حقیقی ما هستند و امروزه می خواهند «حجرالاسود» را به دریا افکنند و مرقد جدتان، پیغمبر (ص) را ویران سازند. بدین وسیله استدعا داریم نفوذ مذهبی و سیاسی خود را در نزد میهن پرستِ غیرتمند، دکتر مصدق، به کار ببندید تا هر گونه ارتباطی را بین ملت مسلمان ایران و بین یهود قطع نمایند. ملت عراق با کمال بی صبری در انتظار اعمال درخشان شما می باشد، اقدام فرمایند و خودداری نکنید. خداوند شما را در جهاد مقدس آزادی ایران مسلمان و رفاه آن موفق فرمایند».(25)

چند روز بعد کاردار سفارت ایران در برن( میکده) در سی ام خرداد 1330در گزارشی به وزارت خارجه از اعتراضش به سفارت مصر در برن در مورد چاپ مطالب موهن نسبت به ایران در پولتن آن سفارت، گزارش داد:«چون در شماره ی چهار مورخ 1951/6/10(20خرداد 1330) نشریه ی رسمی سفارت مصر در برن به نام اخبار مصر ، تحت عنوان «آیا ایران شناسایی خود را نسبت به اسرائیل پس خواهد گرفت؟» مطالب زننده ای نسبت به حکومت ایران درج شده و اعلام داشته اند که اعضاء حکومت ایران برای شناسایی دولت اسرائیل رشوه گرفته اند.

در برابر این عبارت موهن بلافاصله یادداشتی رسماً به سفارت مصر در برن نوشته و اعتراض به عمل آوردم و تقاضا کردم که وسایل جبران چنین عمل خلاف حقیقت و دوستی را فراهم آورند. وزیر مختار مصر شفاهاً از این پیشامد نامطلوب عذر خواست و وابسته مطبوعاتی او نیز رسماً طلب اعتذار کرد و گفت: مطلقا سوء نیتی در بین نبوده و این خبر در جراید مصر منتشر شده بود و آنها نیز به اتکاء به اظهار یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی نموده اند. به ایشان گفتم: مقامات غیر مسؤول و جراید اگر چیزی می نویسند مربوط به نشریه ی رسمی سفارت دولتی دوست نیست و باید این مطلب تکذیب شود».(26)

در همان زمان در شماره ی 1710روزنامه ی «الشرق» بیروت مورخ 1951/6/24)سوم تیر 1330) گزارشی از فعالیت سیاسی ایران در بین ملل عرب برای یافتن همکاری در مبارزه با انگلیس چاپ شد. براساس این گزارش«دولت ایران یادداشتی به دبیرخانه ی «لیک عرب»[جامعه عرب] و نیز به حکومت های جامعه ی عرب جداگانه ارسال نموده است و راجع به موقعیت خودشان در حال وخیم شدن وضعیت بین ایران و انگلستان سؤال نموده اند که آیا این دول به دولت انگلیس اجازه خواهند داد که اراضی و موقعیت های سوق الجیشی خود را در حال قیام دولت انگلیس به عملیات نظامی بر ضد ایران، بعد از اینکه مؤسسات نفتی شرکت انگلیسی در آبادان ضبط گردیده است . دولت ایران اعتقاد دارد که از واجبات دولت شرقی است که همدیگر را برای تأمین مصالح، پشتیبانی و کمک نمایند و از دست زورگویان و مستعمرین نجات گیرند.

دوایر صلاحیت دار عرب با جدیت و اهتمام زیاد مشغول مطالعه ی یادداشت ایران هستند. اخبار وارده از مصر،عراق و اردن هاشمی حاکی است که قوای نظامی انگلیس در ممالک نامبرده دو برابر شده و در صورتی که مطابق پیمان های معقوده فیما بین، حق ندارند بیش از مقدار معین قشون علاوه نمایند. نیز دوایر مطلعه ی عرب مخفی نمی نماید پریشانی خود را از اینکه هدف انگلیسی ها برای دو منظور است :1.ایستادگی در مقابل آزادی ملی در کشورهای عرب2.تقویت قشون خود برای فشار به ایران.

انچه تا به حال مفهوم شده از پاسخ آقای «نوری سعید» به این یادداشت، اظهارات علنی نخست وزیر عراق است که کلیه ی فرودگاه های عراق را تحت تصرف انگلیس گذاشته است و وعده نموده اند کلیه ی مساعدت ها و تسهیلات لازمه را در موقع ضرورت برای آنها به عمل آورند.

در همین اثناء هم تماس های زیادی بین تجار بیروت و ایران برای داشتن وضع حقیقی در این ممالک شرقی به عمل آمده است. یکی از لبنانی ها نامه ای ازآیت الله کاشانی داشته که در آن به او نوشته است :« ملت ایران متحد هستند و راه خود را علیه دزدان برای ملی نمودن نفت علی رغم کلیه ی مساعی که انگلیس و آمریکا به خرج می دهند، خواهند پیمود. در همین نامه آیت الله اشاره نموده است به اینکه به مریدان خود در عراق پیامی فرستاده و اشاره نموده است که مساعدت به ایران در حال حاضر یکی از ضروریات می باشد. مطلعین می گویند که آیت الله هواخواهان زیادی در عراق دارند و محافل ملی عراق از واجبات خود می دانند که با ایران همواره متحد و متفق باشند».(27)

چندی بعد در روزنامه ی «الهدی» سوریه مورخ 51/7/16نیز گزارشی از ارسال نامه از سوی آیت الله کاشانی به افرادی در سوریه، چاپ شد. در ابتدای این گزارش از اقدام ایران در قطع رابطه با اسرائیل سپاسگزاری شده و سپس در مورد نامه کاشانی آمده است :«به عون الله موفق شده و چاه های نفت را تصرف کرده ایم. وقتی روح ملتی چنین وضعی را پیدا کند، دیگر پس نمی نشیند و شایسته است که ما از چنین روحیه ای پیروی کنیم و دست هایی را که گلوی ما را می فشارند، دور سازیم و شرائین حیاتی خود را در اختیار بگیریم».آقای کاشانی در پایان نامه از مردم سوریه تشکر کرده اند . باید بگوئیم که ای آقای کاشانی! زیاد حسن ظن نداشته باشید و از کسانی که شایسته سپاسگزاری نیستند، تشکر نکن، زیرا ما هنوز در زیر چنگال استعمار ناله می کنیم و اگر شما لکه های ننگ و بدبختی و مذلت را زدوده اید ما هنوز به اینها آلوده ایم و آن روز شایسته ی تشکر شما هستیم که دول عربی نیز صدای خود را در مقابل کسانی که حق او را برده اند و اسرائیل را آفریده اند ، قیام کنند و چنانکه پیداست چنین، روزی بسیار دور است ».(28)

دو روز پس از انتشار مقاله ی فوق،«محمد امین الحسینی » مفتی فلسطین ، در نامه ای به دکتر مصدق ضمن اعلام تهنیت به مناسبت پیروزی عظیمی که به دست دکتر مصدق به انجام رسیده است نوشت:«هیأت های اسلامی به پا خواسته ی «رجال الازهر شریف»،«شبان المسلمین»،«اخوان المسلمین»،«هدایت اسلامیه»،«جماعت شباب محمد» و «اتحاد گروه های اسلامی»، شما را در مبارزه نیکوی خود، تأئید می کنند». و مصدق نیز پاسخ داد:«ملت ایران در این قدم خطیری که برداشته است، خیلی احتیاج به ادعیه ی عموم مسلمانان و مخصوصاً به دعای آن جناب دارد».(29)

حدود یک هفته بعد در شماره ی مورخ سوم ژوئیه 1951(12تیر)روزنامه ی عراقی «النصر» خبری با این عنوان چاپ شد:«آیا ایران نماینده ی خود را از تل آویو خواهد خواست؟» و در ادامه ی آن نوشته شده بود:«از منبع موثقی خبر یافته ایم که دولت ایران در نظر دارد آقای صفی نیا، نماینده ی سیاسی خود در تل آویو را که پس از شناسایی اسرائیل به آنجا فرستاده بود ، فراخواند تا روابط میان ایران و دولت های اسلامی و عرب محکمتر شود و در موقعی که دولت ایران ناچار از مراجعه به شورای امنیت[درباره ی اختلاف با دولت انگلیس به خاطر ملی شدن نفت] باشد، موافقین بیشتری به دست آورد. از قرار معلوم دولت ایران در نظر دارد از دولت عراق[نیز]به شورای امنیت شکایت کند، به این عنوان که دولت عراق در بحران نفت، اراضی خود را در اختیار نیروهای انگلیسی گذاشته است . همین منبع می گوید که دولت دکتر مصدق از ابتدای زمامداری خود برای اجرای برنامه ی جبهه ی ملی، سعی داشته است روابط دوستی میان ایران و ممالک اسلامی را تقویت کند».(30) در همان روز خبرنگار مخصوص «رویتر» و «الاهرام» از تهران گزارش داد:  به قراری که از محافل سیاسی اینجا آگاهی یافته ایم انتظار می رود ایران شناسایی خود را نسبت به اسرائیل ملغی نماید تا چنانچه دولت ایران بخواهد در باب[نفت]به شورای امنیت مراجعه نماید، از تأیید دول عربی اطمینان داشته باشد. در محافل نامبرده اظهار می شود که انتظار می رود آقای «کاظمی»وزیر امور خارجه، لایحه قانونی راجع به الغای شناسایی اسرائیل را تقدیم مجلس شورای ملی نماید.

اخیراً اخباری انتشار یافته بود دایر به اینکه عده ای از دول اسلامی به ایران اشعار داشته بودند که در صورت الغای شناسایی اسرائیل، نظر ایران را در سازمان ملل متحد تأیید خواهند کرد. یکی از منابع مطلع ایران اظهار نموده است که دولت ایران قریباً آقای رضا صفی نیا، نماینده خود در اسرائیل را احضار خواهد کرد و این نخستین قدمی است که دولت ایران در راه الغای شناسایی اسرائیل خواهد برداشت و بدین وسیله احساسات نیکوی خود را نسبت به دول عربی ثابت خواهد کرد.

به قرار معلوم دولت ایران پس از احضار نماینده ی سیاسی خود در اسرائیل، وزیر مختار خود در اردن را مأمور حفظ حقوق اتباع ایران در اسرائیل خواهد نمود که عده ی آنها اکنون بیش از 300نفر نیست».(31)

در سیزدهم تیر، کاشانی در پاسخ به پرسش تلگرافی خبرنگار روزنامه ی المصری قاهره گفت:«پس گرفتن شناسایی اسرائیل از طرف ایران که رسمیت قانونی کافی هم نداشت، قطعی است». کاشانی در تلگراف خود از دعاوی استقلال طلبانه ی ملت مصر نیز پشتیبانی نموده و بر وحدت مصر و سودان تأکید ورزید.(32)

تا اینکه سرانجام در صبح روز شانزدهم تیر در جلسه ی مجلس شورای ملی،«باقر کاظمی» وزیر امور خارجه، اعلام کرد:«عرض کنم به جهت اینکه دولت ایران دیروز تصمیم خودش را اجرا کرد و ژنرال کنسولگری که دربیت المقدس بود را منحل کرده و رسیدگی به کار آنها را به سفارت [ایران در امان] محول کرد، از این طرف هم دولت مصمم نیست راجع به شناسایی رسمی دولت اسرائیل اقدام دیگری بکند و نماینده ای هم از اسرائیل در ایران قبول نکرده و نخواهد کرد».(33) اما براساس اعلامیه ی رسمی دولت ایران، تصمیم به انحلال کنسولگری ایران در بیت المقدس، به دلیل مشکلات مالی اتخاذ شده بود ، زیرا وزارت امور خارجه به دلیل کاهش منابع اساسی عایدات ایران همچون نفت و به منظور صرفه جویی ارزی و اقتصادی، به انحلال پاره ای از سفارتخانه ها و نمایندگی های سیاسی ایران در خارج مبادرت ورزید.(34) گزارش همان روز رویتر(شانزدهم تیر) نیز حاکی است :«دولت ایران خبر لغو شناسایی اسرائیل را رسماً تکذیب کرده و اعلام داشته است که این موضوع مطلقاً در هیأت وزیران مطرح نشده و نماینده ی دولت ایران در اسرائیل به علل خاصی احضار شده است ».(35)

در ساعت چهار بعداز ظهر همان روز، دستور تلگرافی انحلال کنسولگری، به بیت المقدس ارسال شد و کارمند کنسولگری به سرعت سرکنسولی را تعطیل و روز بعد هم به مراجعان و خبرنگاران جراید و نماینده ی وزارت خارجه ی اسرائیل موضوع گفته شد.(36) در روز هفدهم تیر، رویتر از تهران گزارش داد:«سخنگوی وزارت امور خارجه ی ایران امروز اعلام داشته که به کنسول ایران در اسرائیل دستور داده شده است کنسولگری ایران در آنجا را منحل نماید . ناظرین سیاسی معتقدند که این اقدام، قدم اولی است که دولت ایران در راه الغای شناسایی دفاکتو اسرائیل برداشته و بعد از آن در نظر دارد راجع به اختلاف مربوط به نفت به سازمان ملل شکایت نماید . ناظرین در تهران معتقدند که الغای شناسایی اسرائیل برای جلب تأیید دول عربی بوده است ».(37)

در همان زمان «محسن المومن» خبرنگار روزنامه ی المصری، مصاحبه ی مفصلی با آیت الله کاشانی نمود. در بخشی از این مصاحبه، کاشانی در پاسخ به سؤالی راجع به خطرناک بودن وجود اسرائیل برای ایران و عالم اسلام، گفت:« به نظر من خطر سیاسی و جنگی برای ایران ندارد ولی نسبت به کشورهای اسلامی - عربی خطر زیادی دارد و وجود این دولت پوشالی به منزله ی زخم هایی است که روی دول اسلامی را زشت کرده و جز با عمل جراحی نمی توان آثار این زخم ها را از بین برد».(38)

خبر تعطیل شدن سرکنسولگری ایران در بیت المقدس، بازتاب زیادی در جهان عرب داشت؛ از جمله در سوریه که این خبر مورد استقبال مقامات سیاسی و مطبوعات آن کشور قرار گرفت.

«مشفق کاظمی » وزیر مختار ایران در دمشق ، در هجده تیر با «خالد العظم» نخست وزیر و وزیر امور خارجه سوریه،ملاقات کرد.وزیرمختار نامبرده در گزارش ارسالی خود به وزارت امور خارجه ی ایران با تأکید بر اینکه «خالد العظم در دو دوره ی نخست وزیریش در اثر اقدام دولت شاهنشاهی به شناسایی عملی دولت اسرائیل ، در روابط خود با سفارت برودت نشان می داد»،(39) خبر از خوشحالی زیاد او به هنگام دادن خبر قطع رابطه ایران با اسرائیل داد. او سپس در گزارش دیگر به تاریخ 24تیر، انعکاس خبر انحلال سرکنسولگری ایران در بیت المقدس و پس گرفتن شناسایی اسرائیل توسط ایران، در بین مقامات و مطبوعات سوریه، را چنین توصیف کرد:« تصمیم دولت شاهنشاهی بر انحلال سرکنسولی شاهنشاهی در بیت المقدس که به نخست وزیر و وزیر امور خارجه سوریه ابلاغ شد، بی نهایت در سوریه حسن اثر بخشید، چنانکه عصر همان روزی که مراتب به آقای خالد العظم اطلاع داده شد ، دولت سوریه ابلاغیه ای در این باب صادر نمود که در کلیه ی جراید سوریه و حتی عده ای از روزنامه های بیروت درج شد و چندین بار به وسیله رادیو دمشق منتشر گردید. چون خود آقای نخست وزیر (سوریه ) هم تقاضا کرده بودند، مطلب از طرف سفارت هم به جراید داده شود و ضمناً در اعلامیه ی خودشان چنین فهمانیده بودند که بنده گفتم این عمل به معنای پس گرفتن شناسایی سابق است، لذا برای روشن شدن مطلب، اعلامیه ای خاص حاوی عین اظهارات وزیر امور خارجه در مجلس شورای ملی تهیه [نموده] و از طرف سفارت به روزنامه ها و اداره ی مطبوعات وزارت امور خارجه ( سوریه ) فرستاده شد که مجدداً تمام جراید سوریه آن را درج و رادیو دمشق چندین بار منتشر کرد.

روزنامه های مهم دمشق هر کدام در ذیل اعلامیه ی سفارت، شرحی دایر بر حسن اثر این اقدام دولت شاهنشاهی در سوریه و اینکه دولت سوریه از این به بعد بایستی در همه ی مراحل از ایران پشتیبانی کند، درج کرده و همچنین اطلاع داده اند که به زودی دولت سوریه برای اعزام یکی از مأموران برجسته خود به سمت وزیر مختار سوریه به تهران، تصمیم اتخاذ خواهد کرد».(40)

در روز 22تیر، وزیر امور خارجه ی اردن در تلگرافی به وزارت امور خارجه ی ایران اعلام کرد:«خواهشمندم به نام دولت من، تشکرات ما را از اعلامیه ی آن جناب و اقدامی که در خصوص نمایندگی ایران در اسرائیل به عمل آمد، بپذیرید».(41) در همین رابطه، سفارت ایران در اردن در سوم مرداد، گزارش از حضور شش نفر در سفارت به منظور ابراز تشکر از قطع رابطه ایران با اسرائیل و مبارزه ایران با انگلیس داد. (42)

روزنامه ی «سوری البرید»چاپ حلب نیز در شماره ی مورخ 22تیر خود ضمن تمجید از اقدام ایران نوشت :« ای ایران! ما در خیر و شر همراه تو هستیم. بدان که با وضع شرافتمندانه ای که در برابر اسرائیل گرفته ای، جوانان آزاد منش عرب هر گاه که حادثه ای پیش آید، داوطلبانه به خدمت تو خواهند شتافت و از سرزمین شریفی که ملت بزرگواری در آن بر ضد استعمار قیام کرده اند، دفاع خواهند نمود».(43) در روزنامه ی «مصری المقطم» نیز در روز 26تیر مقاله ی «زنده باد کشور مجاهد، ایران» به قلم« حمدی الحسینی بیک » چاپ شد .(44)

روابط دیپلماتیک بین ایران و اسرائیل

حفظ منافع اتباع ایران در اسرائیل - همان گونه که در اعلامیه ی وزارت امور خارجه مشخص شده بود - به سفارت ایران در شهر امان، مرکز اردن، محول شد . ولی چند ماه بعد در آبان 1330وزیر مختار ایران در امان در نامه ای به سفارت ایران در بیروت ( لبنان ) نوشت :«چون ارتباط دستی و تلفنی و تلگرافی بین امان و اسرائیل نیست و از طرف وزارت خارجه هم دستور داده شده است که به خاک اسرائیل نرویم،[پس] در رابطه با مشکلات اتباع ایران در اسرائیل، موضوع به سفارت ایران در آنکارا که اسرائیل هم در آنجا سفارت دارد، ارجاع داده شده است».(45) احتمالاً ارجاع موضوع پیگیری مشکلات اتباع ایران در فلسطین و اسرائیل، به سفارت ایران در آنکارا، می باید در اواخر شهریور و یا اوایل مهر 1330، انجام شده باشد، زیرا در اوایل آبان، سفارت ایران در آنکارا، گزارشی را از پیگیری خود راجع به مهاجرین ایرانی که در غزه اقامت دارند، به تهران ارسال کرد . در این گزارش آمده است:« با سفارت اسرائیل[در آنکارا] مذاکره شد، وعده مساعدت دادند. ضمناً تذکاریه ای هم ارسال شد. وزیر مختار اسرائیل گفت که «بیت جنون» از دو طرف راه مسدود است و کمیته ی اسرائیل و عرب هر دو باید متفقاً موافقت نمایند تا راه را موقتاً باز نموده و یا اجازه ی عبور داده شود».(46)

تا اواخر دی1330امور مربوط به ایرانیان در اسرائیل به سفارت ایران در ترکیه ارجاع داده می شد . تا اینکه در یکی از ملاقات های سفیر ایران(حکیمی) در ترکیه با وزیر مختار اسرائیل در همان کشور ، وزیر مختار مزبور پیشنهاد کرد: ایران حفاظت از منافع خود در اسرائیل را به یکی از سفارتخانه های ترکیه یا سوئیس در اسرائیل بسپارد. این پیشنهاد به تهران منعکس شد و وزارت خارجه نظر مثبت خود را به دکتر مصدق اعلام کرد. دکتر مصدق نز ضمن قبول پیشنهاد، دستور داد از بین کشورهای ایتالیا و ترکیه یکی انتخاب شود. در دهم اسفند همان سال، وزارت امور خارجه به طور رسمی ترکیه را انتخاب نمود و مکاتبات اداری با وزارت امور خارجه ی ترکیه و سفارت آن کشور در تهران، آغاز شد، (47)ولی حداقل تا پایان دوره ی نخست وزیری دکتر مصدق، نشانه یا گزارشی از برقراری سیستم فوق وجود ندارد و احتمالاً کما فی السابق روابط ایران و اسرائیل از طریق سفارتخانه های دو کشور در ترکیه ادامه یافت.

تأثیر تعطیلی کنسولگری بر مهاجرت یهودیان از ایران

 1.کلیات مهاجرت

اما تعطیلی کنسولگری ایران در بیت المقدس چه تأثیری بر مهاجرت یهودیان به اسرائیل از راه ایران و نیز بر فعالیت آژانس مهاجرت یهود در تهران باقی گذارد؟ پاسخ به این سؤال را نخست از مروری کوتاه بر وضعیت مهاجرت یهودیان از اسفند 1329تا آبان1330آغاز می کنیم.

در آخرین روزهای اسفند 1329بنا به گزارش شهربانی «تعداد 948نفر زن و بچه ی کلیمی پناهنده ی عراقی که جمعاً 145خانوار می شدند، به تهران وارد و پس از تشریفات لازمه، برای نامبردگان پروانه ی عبور صادر گردید که به کشور فلسطین عزیمت کنند».(48) در خرداد 1330کمیسیونی در «بازرسی نخست وزیری» برای تعیین تکلیف مهاجرت یهودیان عراقی به ایران و از ایران به فلسطین تشکیل شد . نخستین جلسه ی این کمیسیون در 21خرداد برگزار شد . (49) شش روز «بعد بنا به اعلام شهربانی در تاریخ 27خرداد، تعداد 812نفر مرد و زن و بچه ی کلیمی پناهنده ی عراقی به تهران وارد و پس از انجام تشریفات لازمه برای نامبردگان پروانه ی عبور صادر گردید که به کشور فلسطین بروند».(50) در 29تیر وزارت خارجه خبر روزنامه ی «آسیای جوان » مبنی بر اینکه«وزارت خارجه به تمام سفارتخانه ها و کنسولگری های ایران دستور داده از دادن ویزای ورود به ایران به یهودیان خودداری کرده و حتی در نظر دارد به یهودی هایی که به عنوان عبور و مرور وارد ایران شده اند نیز اخطار کند فوراً خاک ایران را ترک کنند» را تکذیب کرده و به صراحت اعلام کرد چنین چیزی صحت ندارد .(51)

در پانزدهم مرداد ماه بنا به اعلام شهربانی «تعداد 1004نفر مرد و زن و بچه ی کلیمی پناهنده ی عراقی جمعاً 130خانوار به تهران وارد و پس از انجام تشریفات لازمه، برای نامبردگان پروانه ی عبور صادر گردید که به کشور فلسطین بروند».(52) در اعلام مورخ 30شهریور شهربانی، عده ی فوق 313نفر شامل 39خانوار ذکر شده بود. (53) از سویی دیگر در روز 22مرداد، خبرگزاری رویتر در گزارشی از تهران، آخرین وضعیت مهاجرت یهودیان عراقی و ایرانی از تهران به اسرائیل را بیان کرد . بر این اساس «به طوری که انتظار می رود اردوگاه پناهندگان یهودی عراقی و کُرد در تهران تا آخر ماه جاری(مرداد)تعطیل خواهد شد، زیرا پناهندگان مربوط در این اثناء به کشور اسرائیل رفته و یا تا آخر ماه خواهند رفت. مسیو«استنلی آبراموویچ» نماینده ی هیأت توزیع مشترک آمریکا، اخبار واصله از بغداد را دایر به اینکه به علت فشار وارده از طرف دولت ایران، یهودی های ایرانی به تعداد زیاد قصد عزیمت به اسرائیل را دارند، تکذیب کرد و تأیید داشته : دولت ایران کما کان با اقلیت ها همکاری دارد و به طوری که دولت ایران تأکید کرد، در صدد سلب ملیت یهودی های ایرانی نمی باشد، در حالی که عراق در سال گذشته اقدام به چنین عملی نموده و لذا هزاران یهودی عراق را ترک گفته و به اسرائیل رفتند.

مسیوآبراموویچ ضمناً اضافه کرد: فقط 1100تن دیگر از یهودی های عراقی و کُرد درتهران هستند و بنابراین اردوگاه تهران در آتیه ی نزدیکی تعطیل خواهد شد. از طرف دیگر خروج یهودی ها از ایران به مقصد اسرائیل از قرار ماهی 1500تن ادامه خواهد داشت و در ظرف 18ماه گذشته تعداد مهاجرین یهودی از ایران در هر ماه در حدود 1500تن بوده است . کشور اسرائیل تا به حال بیشتر یهودی های کشورهای عربی را تشویق می کرده به اسرائیل بروند، زیرا ایران طبق سنن دیرینه ی خود با اقلیت ها بدرفتاری نمی کند».(54)

در رابطه با مهاجرت یهودیان ایرانی به اسرائیل در اوایل شهریور 1330خبری در روزنامه «الحبل الجدید»دمشق به نقل از بغداد، چاپ شد که در آن ادعا شده بود:«آخرین دسته از یهودیان عراق که تابعیت خود را ترک کرده و کلاً بالغ بر 180هزار نفر بودند، اخیراً از عراق خارج و با هواپیما به اسرائیل مسافرت کردند . طبق گزارش های رسیده به بغداد شرکت های هواپیمایی، عنقریب شروع به انتقال یکصد هزار یهودی از ایران به اسرائیل می نمایند. این انتقال به همان ترتیبی که در عراق انجام شد، صورت می پذیرد».(55)

به نظر می رسد خبر فوق در کشورهای دیگر منطقه از جمله ترکیه نیز انعکاس یافت، زیرا در روز 12شهریور اداره ی اطلاعات و مطبوعات وزارت امور خارجه با ارسال تلگرافی به نمایندگی ایران در آنکارا نوشت:« خبر مندرجه در جراید ترکیه در باب اینکه دولت ایران قصد دارد یکصد و بیست هزار نفر از یهودیان مقیم ایران را از تابعیت ایرانی خارج نماید، عاری از حقیقت بوده و یهودیان ایرانی تابع مقررات و قوانین عمومی کشور می باشند».(56) در همین رابطه در بهمن سال 1330، هنگامی که «دکتر موسی برال» نماینده ی یهودیان ایران در مجلس شورای ملی، در بازگشت از سفر اروپایی خود، وارد «تل آویو» شد، در آنجا راجع به وضعیت یهودیان در ایران و مهاجرت آنان به اسرائیل گفت:«در حدود دو هزار نفر از یهودیانی که مایل به مهاجرت به اسرائیل هستند ، اکنون در اردوگاه تهران متوقف و از کمک هایی که مؤسسات یهودآمریکا و فرانسه می پردازند، زندگی آنان تأمین شده و انتظار حرکت به طرف اسرائیل را دارند و در سرمای زمستان امسال خیلی به آنها سخت گذشته است.

طبق اظهار نظر دکتر برال«در حدود 70هزار نفر یهودی در ایران هستند که به هیچ وجه مورد تعدی واقع نشده اند. میان این عده، ده نفر میلیونر و هزار نفر ثروتمند درجه اول و5000تن یهودی ثروتمند وجود دارد که همه بازرگان هستند. برخی از این یهودی ها به طور جدی در مقام مهاجرت به اسرائیل برآمده اند، مشروط بر اینکه بتوانند دارایی خود را همراه آورده و نرخ عادلی برای مبادله ی پول های خود به پول اسرائیل دریافت نمایند».(57)

2.فعالیت آژانس مهاجرت یهود

حال به بررسی بخش دوم سؤال می رسیم: تعطیلی سرکنسولگری ایران در بیت المقدس چه تأثیری بر فعالیت آژانس یهود در ایران گذاشت ؟

در 24تیر یعنی به فاصله یک هفته پس از بسته شدن سرکنسولگری ایران در بیت المقدس، دفتر آژانس مهاجرت یهود برای فلسطین در تهران، در نامه ای به وزیر امور خارجه (کاظمی) ضمن تشکر از او در مورد تسهیلات اعطایی به یهودیان برای مهاجرت به فلسطین و ضمن معرفی دفتر مزبور، درخواست کرد:«چون کنسولگری ایران در اورشلیم منحل شده است و کارمندان آژانس[که با کارمندان دفتر در] تهران می خواهند عوض شوند، ویزای ورود به تهران را در سرکنسولگری ایران در اسلامبول دریافت کنند».(58) در نهم مرداد «یهودا داتنر» رئیس دایره ی مهاجرت آژانس یهود در تهران ، از وزارت کشور خواست تسهیلاتی برای صدور گذرنامه ی 376یهودی ساکن در اطراف «کنگان» و «دهنو» که بر اثر زلزله به تهران آمده و با پذیرش مقامات اسرائیلی می خواهند به آن کشور بروند، فراهم کند.(59)

چهار روز بعد در تاریخ 31مرداد 1330دربار شاهنشاهی پاسخ عریضه ی «بخش مهاجرت آژانس یهود در ایران» را در مورد تقاضای تسهیلات برای فعالیت آژانس داد. در پاسخ مزبور اظهار شد:«عریضه ی تقدیمی به پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، از شرف عرض ملوکانه گذشت. همان طور که احساس نموده اید، ذات اقدس همایونی همواره پشتیبان کارهای نیک و عملیات بشر دوستی بوده و می باشند و معتقد هستند افراد بشر باید در محیط صلح و صفا با آسایش کامل از نعمت آزادی برخوردار باشند و به همین لحاظ امر و مقرر فرمودند به وزارت امور خارجه تذکر داده شود و سایل رفاه احوال و تسهیل امور این مؤسسه را فراهم سازند و امر مطاع مبارک به وزارت امور خارجه ابلاغ گردید ».(60)

با ارجاع درخواست مزبور به وزارت خارجه که همزمان با درخواست روادید ورود به تهران از سوی «الی برمان» کارمند جدید آژانس مزبور بود،(61) گزارشی از فعالیت آژانس در وزارت امور خارجه تهیه شد. در آغاز گزارش ، تهیه کننده (کفیل اداره ی سازمان ملل متحد وزارت امور خارجه) شرحی از پیشینه ی مؤسسه می دهد:«مؤسسه مهاجرین یهود از سال 1922با تصویب جامعه ملل سابق برای معاضدت در امور مربوط به مهاجرین یهود تشکیل شد و بعد از جنگ جهانی دوم نیز مشغول کار است . با پیش آمدن موضوع ایجاد کشور یهودی در فلسطین، فعالیت و اهمیت مؤسسه مزبور فزونی یافت . با تأسیس دولت اسرائیل قسمت مهمی از فعالیت های مؤسسه مهاجرین یهود به عهده ی دولت جدید التأسیس واگذار شد، ولی مؤسسه مزبور به عنوان یک مؤسسه ی غیر دولتی فعالیت های خود را در کشورهای دیگر برای تسهیل امور مهاجرین یهود و انتقال آنها به اسرائیل هنوز به عهده دارد».

سپس فعالیت مؤسسه در ایران تشریح می شود :«از اوایل سال1949به این طرف که موضوع ورود مهاجرین یهودی عراق به ایران به عنوان رفتن به اسرائیل،شروع شد،دولت ایران موافقت کرد که مؤسسه ی مهاجرین یهودی فوق الذکر ، دفتری در تهران تأسیس کند که انتقال مهاجرین یهودی عراقی مزبور را به اسرائیل، تسهیل نماید . در عمل دفتر مؤسسه ی مزبور در تهران از معاضدت یهودیان ایرانی نیز که مایل به مهاجرت به اسرائیل بودند، خودداری نکرده است. فعالیت دفتر مزبور هنوز در تهران ادامه دارد. به طوری که ملاحظه می فرمائید، تأسیس دفتر مؤسسه ی مهاجرین یهود در تهران پیش از شناسایی بالفعل(شناسایی defacto)اسرائیل از طرف دولت ایران بوده و بیشتر یک عمل نوع پرورانه بوده تا یک عمل سیاسی که ارتباط با شناسایی دولت اسرائیل داشته باشد.

بنابراین به نظر می رسد که با وجود انحلال نمایندگی ایران در بیت المقدس ، در سیاست دولت نسبت به مهاجرت یهودیان به «ارض موعود» تغییری حاصل نشده و مانعی نیست که دفتر مؤسسه ی مهاجرین یهود به طور موقت به فعالیت خود در تهران ادامه دهد. با در نظر گرفتن اینکه فعالیت دفتر مزبور، منحصر به عملیات نوع پروری درباره تسهیل انتقال یهودیان به کشور اسرائیل باشد».

در نهایت کفیل اداره ی سازمان ملل متحد، نظر مساعد خود را با ورود «برمان» به ایران به جای «حنوح تمپلپوف»(نماینده قبلی مؤسسه ) اعلام می کند.(62)

در 26مرداد همان سال، اداره ی گذرنامه وزارت امور خارجه با ارسال نامه ای به شهربانی ، خواهان تحقیق در مورد صدور روادید ورود به اسرائیل به وسیله ی نماینده ی آژانس مهاجرین یهود در تهران شد:«از قرار معلوم نماینده ی آژانس مهاجرین یهود برای مراجعه کنندگان، روادید ورود به فلسطین صادر می نماید . همان طور که استحضار دارند، انجام این قبیل امور فقط در صلاحیت مأمورین سیاسی و کنسولی کشورهای بیگانه می باشد که طبق مقررات بین المللی قبلاً معرفی شده اند».(63)

حدود یک ماه بعد در 23شهریور، وزیر امور خارجه در نامه ای به وزارت کشور ضمن ارائه ی گزارشی از مذاکرات با نماینده ی آژانس یهود در تهران نوشت :«چندی قبل کمیسیونی در نخست وزیری با حضور نماینده ی آن وزارتخانه و اداره کل شهربانی و نماینده ی آژانس یهود تشکیل گردید و نماینده ی مؤسسه نامبرده متعهد شد که در کوتاه ترین مدت ممکن، مهاجرین یهودی مقیم ایران را به فلسطین اعزام نماید. این بنگاه اخیراً شرحی به وزارت امور خارجه نوشته و راجع به تعویض کارمندان و ورود جانشین آنها [ به ایران]، تقاضای تسهیلاتی نموده که به نظر وزارت خارجه مورد ندارد و مؤسسه ی مذکور بهتر است هر چه زودتر به تعهد خود عمل نموده و کارهای خود را تمام و بساط خود را برچیند. رونوشت ترجمه ی نامه ی واصله (احتمالاًباید همان نامه ی تیرماه آژانس به کاظمی باشد. تأثیر انحلال سرکنسولگری ایران در بیت المقدس بر وضعیت اتباع، مهاجرت و کلنی ایرانی ها در غزه  ادامه بررسی خود را پیرامون روابط ایران و اسرائیل در دوره دولت دکتر مصدق، معطوف و متوجه به تأثیر انحلال سرکنسولگری ایران در بیت المقدس بر وضعیت اتباع، مهاجرین و کلنی ایرانی ها در غزه خواهیم نمود. در یک حالت کلی موضوع مورد بررسی این قسمت شامل سه دسته از ایرانیان می شود که دسته اول: اتباع ایرانی بودند که به دلایل مختلفی از جمله تجارت و سیاحت به فلسطین سفرکرده و هنگام جنگ ، در آنجا اقامت داشتند و دسته دوم : کلنی ایرانیان در غزه بود که هنگام وقوع جنگ، بیش از هفتاد سال از تشکیل آن می گذشت و در نهایت دسته سوم: عبارت از یهودیان ایرانی بودند که به اسرائیل مهاجرت کرده و سپس به دلایل گوناگون خواهان بازگشت به ایران می شدند )  .

برای اطلاع و اظهار نظر آن وزارت به پیوست فرستاده می شود».(64)

ولی از قراین و شواهد و گزارش های موجود بر می آید، آژانس یهود کارهای خود را تا ماه ها بعد هم نتوانست به اتمام برساند و برای نمونه در هشتم بهمن 1330، وزیر جنگ در نامه ای به نخست وزیر، ضمن یادآوری تذکر وزارت دربار به وزارت امور خارجه درباره ی دادن وسایل رفاه و تسهیل به مؤسسه مهاجرین یهود، نوشت :«اکنون آژانس یهودیان به اداره ی نظام وظیفه ی عمومی مراجعه و تقاضا نموده که با صدور گذرنامه 9نفر از سربازان آماده به خدمت متولد بعد از سال 1306موافقت گردد. در صورتی که افراد منظور ، در فروردین سال 1331بایستی به خدمت سربازی اعزام و به علاوه چون اتخاذ تصمیم قاطع نسبت به جریان تقاضای مزبور، مستلزم بررسی دقیق می باشد، لذا متمنی است مقرر فرمایند مراتب را در هیأت وزیران مطرح نموده و با توجه به اینکه اشخاصی که به فلسطین مهاجرت می نمایند، دیگر به ایران مراجعت نخواهند کرد،تصمیماتی که در این مورد اتخاذ می گردد، به وزارت جنگ اعلام دارند».(65)

پاسخ نامه ی فوق در بیستم بهمن همان سال نگارش یافت:«موضوع مهاجرت یهودیان به فلسطین، در هیأت دولت مطرح و قرار شد در صورتی که به طور دایم از تبعیت ایران خارج شوند، پس از تصفیه مالیاتی، می توانند از ایران بروند».(66) پیرو تصمیم هیأت دولت، وزارت جنگ در تاریخ پنجم اسفند با صدور نامه ای به وزارت امور خارجه، درخواست کرد:«در موارد مربوطه مراتب را با تعیین اسم و مشخصات به اداره ی نظام وظیفه و شهربانی کل کشور اعلام دارند که نسبت به صدور گذرنامه ی آنها در موقع مراجعه اقدام مقتضی به عمل آورند».(67)

ولی نا همخوانی بین موضوع سؤال اولیه ی وزارت جنگ و مصوبه هیأت وزیران و همچنین اقدام اخیر وزارت جنگ، توجه کارشناسان وزارت امور خارجه را جلب کرده و چند روز بعد از سوی اداره ی تابعیت آن وزارتخانه، نسبت به مصوبه ی غیر قانونی هیأت وزیران به وزیر خارجه تذکر داده شد. در گزارش مربوطه آمده است :«بند 4ماده ی 988قانون مدنی کتاب تابعیت می گوید:«اتباع ایران نمی توانند تبعیت خود را ترک کنندمگر به شرط اینکه خدمت تحت السلاح خود را انجام داده باشند» علیهذا خروج این قبیل اشخاص از تابعیت ایران حتی با صدور تصویبنامه عمل خلاف قانون خواهد بود. ضمناً در صورتی که هیأت وزیران از نقطه نظر سیاسی، مهاجرت این قبیل اشخاص را به اسرائیل صلاح بدانند، راه قانونی و عملی آن این است که شهربانی کل، گذرنامه ی ایرانی برای آنها صادر نموده و از نقطه نظر مشمولیت اداره نظام وظیفه با مسافرت آنها موافقت نماید».(68) بر اساس گزاش فوق، در تاریخ 17اسفند ، نامه ای از سوی وزیر امور خارجه (باقر کاظمی) به نخست وزیر نوشته شد. (69) از سوی دیگر در پنجم اسفند 1330رئیس اداره ی نظام وظیفه ی عمومی به وزارت خارجه نوشت:«چون بر حسب تصویب هیأت وزیران در صورتی که افراد کلیمی به طور دائم از تبعیت ایران خارج شوند، پس از تصفیه ی مالیاتی می توانند از ایران عزیمت نمایند و در ضمن چنانچه بعضی از این اشخاص در سنین مشمولیت باشند(متولدین 1306به بعد) طبق مقررات بایستی گذرنامه ی آنها با گواهی و اطلاع اداره ی نظام وظیفه ی عمومی صادر شود».(70)

گویا ترتیب فوق مورد اعتراض آژانس یهود در ایران قرار گرفت و آنها در نامه ی گلایه آمیز نسبتاً تندی به رئیس اداره ی نظام وظیفه، اعلام کردند :«پیرو نامه ای درباره ی 9نفر یهودیان آماده به خدمت تقدیم شده بود و در آن تقاضا کرده بودیم که چون خانواده های این اشخاص به اورشلیم رفته اند، به طور استثنایی اجازه ی صدور گذرنامه به نام آنها برای الحاق به خانواده های خود داده شود. متأسفیم به عرض برسانیم که طبق اطلاع درباره ی این تقاضا، با وجود موافقت بزرگ ارتشتاران فرمانده، هیأت وزیران تصویب نموده اند که هر مشمول یهودی که تقاضای صدور گذرنامه نماید، به شرط اینکه تقاضای ترک تابعیت کرده و تعهد کند دیگر به ایران بازنگردد، با او موافقت خواهد شد.

چون تقاضای ما فقط درباره ی 9نفر به طور استثنایی بوده و به هیچ وجه مایل نبودیم و حق نداریم که متوقع باشیم این امر به شکل تصویب نامه ی عمومی در آید و از طرف دیگر مجاز نیستیم به هیچ وجه در این گونه امور داخلی دخالت نمائیم، بدین وسیله به اطلاع آن مقام محترم می رساند که از تعقیب این مطلب منصرف شده و مراتب را به اشخاص ذی نفع که به ما مراجعه می کنند، اطلاع می دهیم تا هر نوع اقدام و عملی لازم باشد ، خود رأساً و شخصاً انجام دهند».(71) لحن گلایه آمیز نامه ی فوق، سبب ادامه ی پیگیری آن شد. در 24اسفند همان سال، از طرف رئیس شهربانی کل کشور در نامه ای به وزارت امور خارجه، ضمن بیان سوابق، موضوع مسافرت 9نفر یهودی مزبور «مورد به خصوصی»ذکر شده که «تکلیف آنها از نامه های اشاره شده [در مورد نحوه ی خروج عادی یهودیان از ایران] مشخص نمی شود در نتیجه چنانچه غیر از مراتب مندرجه، تصمیمات دیگری از طرف دولت اتخاذ گردیده، جواباً اعلام فرمایند تا به آن قرار رفتار شود ».(72)

نامه ی فوق به نخست وزیر منعکس شد و در پاسخ (مورخ 1331/2/15) از طرف نخست وزیری به وزارت خارجه اعلام شد :«راجع به مهاجرت یهودیان مشمول نظام وظیفه به فلسطین اشعار می دارد: موضوع در جلسه مورخ 1331/2/13هیأت دولت مطرح و گفته شد که مفاد ماده 988قانون مدنی باید رعایت شود».(73)

با وجود صراحت نامه ی نخست وزیری، بار دیگر وزارت جنگ در 28خرداد همان سال در نامه ای به نخست وزیر، ضمن یادآوری صدور تصویبنامه توسط هیأت وزیران درباره ی مهاجرت یهودیان، مطرح کرد:«در جریان عمل مشاهده می گردد که اغلب مشمولین یهودی قصد مسافرت به کشورهای اروپایی به منظور ادامه ی تحصیل و یا معالجه یا انجام بعضی امور را دارند که با دادن ضامن معتبر تقاضای صدور گذرنامه و عزیمت به خارج از کشور را می نماید. چون در مورد این قبیل اشخاص تصویبنامه ی روشنی نیست، لذا متمنی است قدغن فرمائید مشروحاً تعیین و اعلام دارند که آیا مفاد تصویبنامه شامل حال این قبیل اشخاص خواهد بود یا اینکه نسبت به صدور گذرنامه ی آنها به طور عادی موافقت شود؟(74)

پاسخ نخست وزیر (دکتر محمد مصدق) کوتاه و روشن بود:« در این باب تصویبنامه ای صادر نشده و همان طور که طی نامه ی شماره ی 37032-31/2/15توجه داده شده، مفاد ماده ی 988قانون مدنی باید رعایت و اجرا شود ».(75)از سویی دیگر، به گزارش وزیر مختار ایران در امان(اردن)، روزنامه ی «ژوروزالم پست»چاپ اسرائیل، در شماره ی 14فروردین 1331خود نوشت :«آخرین هواپیمای حامل مهاجرین یهود از ایران در روز سیزدهم فروردین به فرودگاه «لیدا» وارد شده و تا این تاریخ در حدود پنجاه هزار تن یهودی از ایران به اسرائیل با هواپیما وارد شده اند و در حدود 80هزار نفر دیگر یهودی در ایران باقی هستند و مقامات مربوطه ی آژانس یهود، اطلاع داده اند که از این به بعد، مهاجرین یهود از ایران به وسیله ی خشکی و از راه ترکیه به اسرائیل خواهند آمد».(76) در همین رابطه ، حدود یک ماه بعد،(18اردیبهشت) روزنامه ی «الوحده »چاپ بصره در شماره ی مورخ 8مه 1952خود گزارش داد:«روزنامه های چاپ لندن، تلگراف ارسالی از استانبول را درج نموده که مبنی است بر اینکه هجرت یهودیان ایران به اسرائیل از راه ترکیه که در سه ماه قبل به علت وخامت اوضاع و احوال دچار وقفه شده بود، قریباً ادامه خواهد یافت. ضمناً در این تلگراف اشاره شده انتظار می رود نخستین دسته ی یهودیان ایرانی که عده ی آنها در حدود 300نفر می باشند، قریباً به ترکیه وارد تا از آنجا به مسافرت خود به مقصد اسرائیل ادامه دهند».(77)

در مجموع با توجه به همه ی اسناد، گزارش ها و اخبار مربوط به وضعیت مهاجرت یهودیان [چه ایرانی و چه غیر ایرانی] از ایران به مقصد اسرائیل، پس از تیرماه 1330و نیز با توجه به فعالیت گسترده ی آژانس مهاجرت یهود در تهران در مدت فوق، به نظر می رسد انحلال سرکنسولگری ایران در بیت المقدس، تأثیری بر روند فوق نداشته و این گونه فعالیت ها مانند گذشته ادامه یافت.

در صفحات قبل گفته شد : مقامات ایرانی در دفاع از شناسایی دفاکتو اسرائیل، از تعداد زیاد اتباع ایران در فلسطین یاد کردند. به روایت آنان، تعداد مزبور بین 20تا100هزار نفر بود . صرف نظر از ابعاد اغراق آمیز ارقام مزبور، آنچه واقعیت داشت، وضعیت نامناسب ایرانیانی بود که درگیر و دار جنگ در فلسطین قرار گرفته بودند . برای آشنایی بیشتر وضعیت نمونه ای از آنها را مرور می کنیم. در پنجم اردیبهشت 1330یعنی هنگامی که کنسولگری ایران در بیت المقدس به کار مشغول بود،»«سید یعقوب کرمانشاهی» در نامه ای از بغداد به کنسولگری ایران در آن شهر نوشت:«این بنده سید یعقوب کرمانشاهی ، دارنده ی شناسنامه ی شماره ی 47، صادره از بیت المقدس، ایرانی و متولد و مقیم یاقار(1293) می باشم. نظر به اینکه در جنگ اخیر فلسطین، مال و زندگی بنده را در فلسطین، یهودی ها، همه ی آنها را غارت نمودند و دیگر چیزی برای بنده نمانده . با اینکه دارای هفت سرعیال و اطفال کوچک و بزرگ می باشم. سپس بنده را با اهل و عیال از فلسطین بیرون رانده و فقط چیزی که از برای زندگی اینجانبان باقی مانده، جزیی لباس بود که ستر عورت نموده و اینکه گذرنامه ی حقیر را هم در بیت المقدس بدون اینکه مبلغ مقررات آن را بپردازم، به طور رایگان صادر نموده و حال مدت 15روز است که در بغداد هستم .(78)

«سید یعقوب» از جمله افرادی بود که توانست اسرائیل را ترک کند، ولی عده ای دیگر نتوانستند ،از آن جمله گروهی هستند که در 13خرداد 1330در نامه ای به وزیر خارجه وضعیت خود را این چنین شرح دادند :«اینجانبان امضاء کنندگان زیرا از طرف عده ی بی شماری، از آن مقام ریاست محترم تقاضای رسیدگی به اوضاع خود را داریم.

ما عده ای ایرانی که بدون گذرنامه می باشیم و مطابق قانون(6)گذرنامه به ما جریمه تعلق می گیرد . ما دارای شناسنامه ایرانی می باشیم . ما برای زیارت به کشور اسرائیل آمده ایم و الان مدت 9ماه است سرگردان و بلاتکلیف و بی چاره و بی خانمان و نداشتن حتی یک نفر فامیل و دارا نبودن زبان می باشیم . چندین دفعه به کنسولگری کشور شاهنشاهی ایران در بیت المقدس مراجعه کرده ایم، جواب منفی داده و می گویند حسب الامر مقام ریاست، ما نمی توانیم به شما پاسپورت بدهیم . ما از آن مقام خواهش و تقاضا داریم که دستور اکید به کنسولگری ایران صادر فرمائید که به وضع ما ایرانیان خاتمه داده و به ما پاسپورت بدهند که به ایران عزیز مراجعت کنیم».(79)

وضعیت برای «صالح خلیلی» بسیار مشکل تر از این حرف ها بود . او در عریضه ای به شاه مورخ 23سپتامبر /اول مهر 1330می نویسد:«این فلک زده یک نفر ایرانی به نام صالح خلیلی، دارنده ی شناسنامه ی شماره ی 2131،صادره از تکان تپه و کارمند رسمی وزارت دارایی که قریب به 16سال در تکاب مشغول انجام وظیفه بوده و در اواخر سال 1329به واسطه ی بدی آب وهوا ، عایله ام را به تهران فرستادم و خودم هم صد بار تقاضای انتقالی و یا چند روز مرخصی درخواست نمودم. بدبختانه هیچ گونه ترتیب اثری نشد. ناچاراً به شهرستان مراغه رفته و برای مدت بیست روز، مرخصی از رئیس شهرستان گرفته که عایله ام را سرکشی نمایم، موافقت نفرمودند . ناچار ترک خدمت نموده برای رسیدگی به عایله خود به تهران رفته و بعد از جستجوی بسیار عایله ام را در «بهشتیه عرب ها » که واقع در میدان فوزیه می باشد، پیدا کرده، چون عیال[ناخوانا] از یهودی های تهران بود، فریب خورده ی یهودی ها شده که جزو آنها به فلسطین برود. فدوی هر چه خواستم عایله خود را از مکان مزبور خارج نمایم، ممکن نشد و خود بنده را در همان مکان زندانی کردند و نگذاشتند از آنجا خارج شود، و داد و فریاد خود را بنمایم تا اینکه بعد از مدتی زندانی و زحمت های زیاد، خودم و عایله ام را جبراً در جزو یهودی های عراقی به فلسطین فرستادند و اکنون در میان این ملت خدانشناس گرفتار و راه نجاتی ندارم . محض رضای خدا و رسول اکرم امر ملوکانه صادر و فدوی را آزاد تا اینکه به میهن عزیز خود برگردم و در زیر پرچم مقدس ایران جان سپارم ».(80)

رفتار مقامات ایرانی در قبال نامه های فوق متفاوت بود. از سویی یادداشتی دست نویس از «باقر فهیمی» رئیس وقت اداره ی پنجم سیاسی وزارت خارجه در 1330/5/8وجود دارد که گواهی شده است :«حامل این گواهینامه آقای ...با خانواده اش که از ایرانیان مقیم فلسطین بوده و در اثر بروز جنگ از آنجا متواری شده اند، می باشند . از آقایان نیکوکاران خواهشمند است از بذل هر گونه کمک و مساعدت درباره ی ایشان دریغ نفرمایند ».(81)به نظر می رسد گواهی مزبور برای آن گروه از ایرانیانی باشد که موفق به ورود به ایران شده اند ،لیکن آن تعداد که در فلسطین باقی مانده بودند، وضعیتی مبهم داشتند. نبود کنسولگری ایران در بیت المقدس باعث سرگردانی فوق العاده ی آنان و ارجاع امور آنها به سفارت ایران در آنکارا، امان و یا حتی قاهره می شد.(82) لیکن بُعد مسافت، عدم ارتباط مستقیم با داخل اسرائیل و دیگر مشکلات مشابه، سبب تداوم بلاتکلیفی و یا کندی جریان رسیدگی به وضعیت آنان می شد.

نمونه ای از کند بودن رسیدگی به امور اتباع ایرانی مقیم فلسطین که خواهان بازگشت به ایران بود،«احسان احمد جبری»بود که دارای شناسنامه ی ایرانی بوده و پس از خروج از فلسطین در 1952/10/2در نامه ای به دولت ایران از حوادثی که در فلسطین بر او گذشته شکایت کرده و خواهان استرداد اموال به جا مانده اش در آنجا و اجازه ی بازگشت به ایران می شود.(83) متعاقب درخواست فوق، نمایندگی ایران در دمشق، احسان احمد جبری را احضار کرده و ضمن اعلام وصول درخواستش او را به کنسولگری ایران در «آنقره»[ترکیه] ارجاع می دهد . او اسناد و مدارکش را به آنقره می فرستد، ولی نرسیدن خبری از آنجا، وی را وا می دارد که در دی 1331از دمشق نامه ی دیگری خطاب به رئیس دولت علیه ی ایران نوشته، خواسته خود را تجدید کند. (84)

در هشتم اسفند 1330،«ابراهیم زند» سفیر ایران در ترکیه ، در نامه ای نتیجه ی مذاکرات خود با سفارت اسرائیل در آنکارا را درباره ی شکایت احسان احمد جبری،«تابع ایران و از پناهندگان فلسطین ساکن دمشق»، بدین ترتیب اعلام کرد:« با سفارت اسرائیل مذاکره شد، وعده اقدام دادند. ضمنا اضافه نمودند که فراریان از اسرائیل که اموالی در آنجا به جای گذاشته اند اموال آنها تحت توقیف قرار می گیرد و برای رفع توقیف قبلاً باید به اثبات برسانند که فرار آنها از جهت همکاری با دشمنان اسرائیل نبوده است و معلوم نمایند فعلاً با چه وسائلی امور خود را می گذرانند و اسناد قانع کننده ی خود را باید به وزارت خارجه ی اسرائیل تسلیم نمایند تا برای صدور اجازه ی معاودت آنها اقدام شود؛ بعداً برای رفع توقیف از اموال خود، شخصاً یا به وسیله ی وکیل مقیم در اسرائیل، اقدام نمایند».(85) پیرو درخواست فوق، در 16فروردین 1332وزارت خارجه در نامه ای به سفارت ایران در دمشق، خواهان گزارشی از اقدامات انجام شده برای دادخواهی نامبرده شد. در پاسخ، سفارت ایران در دمشق در نهم اردیبهشت 1332به وزارت خارجه اعلام کرد :«چون دولت اسرائیل در اینجا نماینده ای ندارد که در این باب با او مذاکره شود، لهذا در موقع خود مراتب به سفارت کبرای شاهنشاهی در آنکارا اشعار شد».(86)

چند روز بعد در 23اردیبهشت ، وزارت خارجه در یک مراسله از سفارت ایران در آنکارا خواهان ارائه ی گزارش اقدامات انجام شده در رابطه با درخواست احسان احمد جبری شد؛(87) درخواستی که حداقل تا پایان سال 1332بدون پاسخ ماند. چند ماه بعد در 21خرداد 1331وزیر مختار ایران در امان، ضمن ارائه ی خبری از یکی از جراید اسرائیل در مورد لایحه ی مصادره اموال در اسرائیل به وزارت امور خارجه، سرنوشت اموال ایرانیان مقیم آنجا را مبهم ذکر کرد:«طبق شرحی که روزنامه ی ژروزالم پست چاپ اسرائیل، در شماره ی 14خرداد ماه جاری خود نوشته، وزارت دارایی اسرائیل لایحه ای به مجلس برده که به موجب آن دولت اسرائیل می تواند املاکی را که از مردم ضبط نموده، صورتی قانونی داده و یا بهای آنها و یا املاک دیگری را به جای آن به صاحبانش بپردازد.

چون عده ای از ایرانیان مقیم اسرائیل از بدو تأسیس کشور مزبور، املاکشان از طرف مأمورین اسرائیل ضبط شده و تاکنون مسترد نداشته اند، آنها هم مشمول این قانون خواهند شد، ولی معلوم نیست بهای املاک و یا تعویض آن به چه صورتی به آنان داده خواهد شد».(88)

در حاشیه ی نامه ی مزبور از سوی اداره ی سجلات وزارت خارجه نوشته شد:«چون این موضوع تا اندازه ای سیاسی و از طرفی مربوط به استملاک کلیه ی اتباع بیگانگان در فلسطین می باشد، اداره ی سجلات نمی تواند در ماهیت آن وارد شود و اظهار نظر صریحی بنماید، مگر اینکه اداره ی محترم اول سیاسی قبلاً موضوع را با اداره ی نظارت وزارت دادگستری مطرح نموده و نظر آنها را بخواهند که پس از روشن شدن قضیه، تصمیم لازم اتخاذ بفرمایند».

متعاقباً در تاریخ 24شهریور همان سال نامه ای به وزارت دادگستری نوشته شده و ضمن شرح ماجرا نظر آن وزارتخانه استعلام شد، ولی حداقل تا پایان سال 1331 پاسخی از وزارت دادگستری در اسناد وجود ندارد.

نمونه دیگری از درخواست اتباع ایرانی در فلسطین، نامه ای است که «فریدون پرویزیان» در 22مرداد 1331از طرف سیصد و شصت نفر ایرانی مقیم اسرائیل خطاب به ریاست محترم اداره ی کل انتشارات و تبلیغات رادیو تهران نوشت:«ما جوانان ایرانی مقیم اسرائیل پشتیبانی خود را از دولت آن رادمرد شریف، جناب آقای دکتر محمد مصدق نخست وزیر محبوب و آیت الله آقا سید ابوالقاسم کاشانی، ابراز داشته و استدعا داریم به خواسته های این ایرانیان سیه روز رسیدگی گردد. اخیراً یک عده ایرانی می خواهند به میهن اصلی خود بازگردند و دولت اسرائیل می گوید که چون از طرف دولت هیچ کنسولی در اسرائیل نیست، ما نمی توانیم ویزای ایران به شما بدهیم و بدین وسیله کارشکنی می کنند».(89)

گروهی دیگر از ایرانیان مقیم فلسطین عده ای بودند که از دیرباز در غزه زندگی کرده و به دلیل ویژگی های خاص قومی و مذهبی شان تشکیل یک کلنی کوچکی را می دادند. در رابطه با وضعیت آنها سفارتخانه های ایران در دمشق و آنکارا و امان اقداماتی را انجام دادند . نخست از دمشق آغازمی کنیم . به گزارش «مشفق کاظمی » وزیر مختار ایران در دمشق،(به تاریخ 1332/1/6) :«اخیراً یک عدد از پناهندگان فلسطینی مقیم سوریه که طبق اظهارات خودشان از اهالی کردستان ایران می باشند و پدران آنها از عهد«محمد علی میرزا» ایران را ترک گفته و به فلسطین رفته اند، به سفارت مراجعه و تقاضادارند که ورقه ی بازگشت به ایران به آنها داده شود.پناهندگان مزبور که عبارت از ده پانزده خانوار و با زن و بچه در حدود صد نفر می شوند، هیچ گونه سندی که دال بر تابعیت ایرانی آنها باشد، به جز یک ورقه ی مخصوص پناهندگان که روی آن جمله ی از اهالی کردستان قید شده است ، در دست ندارند و تماماً به لهجه ی اهالی کردستان ایران صحبت می نمایند و اکثراً در خارج از ایران متولد شده و غالباً جوان و همه در بین خودشان در این صفحات با یکدیگر زناشویی نموده اند و فقط بین آنها دو سه نفر از معمرین یافت می شود که ایران و حوادث گذشته آن را به خاطر داشته باشند».(90)

«شریف»یکی از آنها بود که از اوضاع ایران چیزی را جز وقایع جنگ های زمان محمد علی شاه به خاطر نداشت.او می گفت:«در ایام محمد علی شاه که شورش بود با پدرآقای محمد حمه[در]کردستان در بین عشایر سنجابی رفتیم و سپس به بغداد واز آنجا به فلسطین رفتیم».

«مراد شیخ محمد » نیز ادعا می کرد:«سنّم هفتاد و پنج سال و در «تیگان تپه » و در ایل «افشار سلیمان خان « تولد یافتم». او علت ترک ایران را نبود امنیت در زمان مشروطه ذکر کرد :«در آن موقع امنیت نبود و شورش بود؛ هر کس در صدد غارت و قتل دیگری بر می آمد، مبارزه ی مشروطه خواهان و طرفداران محمد علی شاه و جنگ های «ستارخان » و «یپرم» و «باقرخان » در سراسر کشور ناامنی فراهم ساخته بود. گذشته از این قحط و غارت بود که ما مجبوراً برای حفظ خانواده های خودمان از ایران خارج شدیم» مراد شیخ محمد، علت بازگشت خود و خانواه اش به ایران را چنین توضیح می دهد:«اولاً ما ایرانی هستیم و تاکنون زبان ایران و عادات ایرانی را تا حال حفظ کرده ایم و به غیر از بنده که پیرم، همه جوانند و اکنون گذشته از اینکه مال و ثروتمان در فلسطین از بین رفته و اکنون در عسرت زندگی می کنیم و ماهیان از طرف UNRWA به ما چیزی مساعدت می شود، مایلیم این جوانان در ایران به خدمت پرچم بپردازند و در این کشورهای عرب از بین نروند، به خصوص که رئیس بنگاه UNRWAکه فهمید ما اصلاً ایرانی هستیم، قول داده است به همه ی ما هزینه ی سفر ما را تا ایران بپردازد » .

وزیر مختار ایران در دمشق ، ضمن تذکر این نکته که در «دو سال قبل[آذر 1329] هم یک عده که وضعیت شان نظیر وضعیت این اشخاص بود و برخی دارای شناسنامه و برخی بدون شناسنامه بودند، از راه ترکیه به ایران آمدند »؛خواهان بررسی درخواست اکراد حاضر در دمشق ، برای مراجعت به ایران می شود.(91)

موضوع درخواست به ادارات تابعیت و گذرنامه منعکس شده، به نظر اداره ی تابعیت:«تنها اظهارات این اشخاص کافی برای شناختن آنها به تابعیت ایران نیست و تا مدارکی که دال بر تابعیت ایرانی آنها باشد ارائه ندهند، نمی توان از آنها را تبعه ی مسلم ایران دانست و از نظر اداره ی گذرنامه بهتر است به وسیله ی شهربانی تحقیقاتی نسبت به هویت این اشخاص و صحت و سقم اظهاراتشان بشنود ».(92) موضوع به شهربانی منعکس شده و از آنجا از وزارت کشور استعلام شد. وزارت کشور در پاسخ اعلام کرد :«اگر تابعیت ایرانی آنها محرز باشد و عناصر مضری تشخیص نگردند، وزارت کشور با بازگشت آنها به ایران نظر خاصی ندارد».(93)در همان نامه، وزارت کشور موضوع را به فرمانداری کل کردستان ارجاع داد.

به نظر می رسد تکلیف این موضوع تا حداقل 28مرداد 1332مشخص نشد؛ زیرا در نامه ای که از سفارت ایران در دمشق به تاریخ مذکور خطاب به وزارت امور خارجه نوشته شده خواهان تسریح در ارسال پاسخ شده است :«عده مزبور از پناهندگان ایرانی می باشند که از فلسطین به سوریه آمده و منتظرند چنانچه تکلیفشان معین شود از طرف UNRWAبه آنها مساعدت مالی برای بازگشت به ایران شود و این اداره هم کمک خود را منوط به ارائه اوراق مراجعت به ایران نموده است ».(94

منبع:پایگاه نور 33

 

 

 

 

در آنکارا، اقدامات انجام شده در مورد کلنی ایرانیان مقیم غزه، بیشتر پیرامون مذاکرات سفیر ایران با سفیر اسرائیل در آن شهر بود .در هشتم اسفندماه 1330«ابراهیم زند»سفیر کبیر ایران در ترکیه ، با ارسال نامه ای به وزارت خارجه، ضمن یادآوری نامه ی مورخ1330/11/20وزارت امور خارجه، راجع به مهاجرین ایرانی مقیم غزه اعلام داشت:«از توجه به نامه مورخ 1330/9/14[انعکاس مذاکرات سفیر اسرائیل در ترکیه با سفیر ایران در آنجا]این سفارت کبری معلوم می شود که موافقت اولیای دولت اسرائیل، فقط مربوط به اشخاصی است که اجازه ی معاودتشان قبلاً صادر شده، منتهی ارفاقی که طبق تقاضای این سفارت کبری نموده اند، این است : اجازه داده اند از راه «بیت جنون» معاودت نمایند .نسبت به اشخاصی هم که تا حال اجازه نداده اند، وعده داده شده که در صورت درخواست نامه اقدام لازم به عمل آید ».(95)

در مورد ایرانیان مقیم غزه، وزیر مختار ایران، مقیم امان، در نامه ی 18اسفند1330خود چنین توضیح می دهد:«ایرانیان مقیم فلسطین در حدود سال 1868میلادی و در زمان حکومت عثمانی وارد آنجا شده و اقامت گزیده اند ، در صورتی که یهودی های صهیونی در حدود سال 1878میلادی یعنی ده سال بعد از ایرانی ها، قدم به خاک فلسطین گذارده و جنبش خود را شروع نموده اند و این موضوع را خود اولیای امور اسرائیل تصدیق و حقوق مکتسبه ی ایرانیان را قبول کرده اند و طبعاً در موقع جنگ بین اعراب و یهود، ایرانی ها که خود را بی طرف دانسته و به هیچ یک از دو دسته بستگی نداشته اند، برای حفظ جان خود ناگزیر از فرار از میدان جنگ بودند. این موضوع نباید دست آویزی برای عدم اجازه ی بازگشت آنان به محل اقامتشان باشد».

وزیر مختار ایران در ادامه ی نامه ی فوق، شرحی از نحوه ی رفتار مقامات اسرائیلی با اتباع ایران می دهد:«ادعایی که سفارت اسرائیل در ترکیه در مذاکره با سفیر ایران مقیم ترکیه، مورخ هشتم اسفند در باب وجود شرایطی برای بازگشت فراریان از فلسطین به خاک اسرائیل نموده، شامل اتباع ایران نمی شود و فقط مربوط به اعراب فلسطینی می باشد و سابقه ی امر هم چنین نشان می دهد که در باب بازگشت اتباع ایران که در آنجا دارای ملک و کسب و کار و علاقه بوده اند، چنین شرطی نشده بود، زیرا اتباع ما در فلسطین همیشه بین طرفین متخاصم جنبه ی بی طرفی خود را حفظ کرده و به یکی از دو دسته بر علیه طرف دیگر، نپیوسته اند و تا این تاریخ هم اغلب اتباع ایران که در موقع جنگ فلسطین از آنجا متواری و در ظرف دو سال اخیر به فلسطین یعنی قسمت متعرضی یهود بازگشته اند، در موقع ورود آنان نه شرطی با آنها شده و نه گواهینامه ای مبنی بر اثبات اینکه فرار آنها جهت همکاری با دشمنان اسرائیل نبوده، از آنها خواسته شده است ».(96)

اما دسته سوم از ایرانیان در اسرائیل، یهودیانی بودند که از ایران به آنجا مهاجرت کرده و به دلایل مختلفی پس از مدتی خواهان بازگشت به ایران می شدند. آنها با ارسال دادخواست هایی به مقامات ایرانی مشکلات خود را بیان می کردند.از جمله ی این دادخواست ها نامه ای بود که در اوایل سال 1331به وزارت دربار نوشته شد:«ما ها صدتا خانواده و صدها جوان و شاید بتوان گفت هزارها ایرانی که نماینده های دولت اسرائیل با تبلیغات شوم و وعده های پوچ و با تهدید اینکه شما هم به سرنوشت یهودیان عراق گرفتار خواهید شد، گول زده و مرا عراقی قلمداد کرده و به سرزمین فلسطین، بدون گذرنامه ، آورده اند و بدبختانه مدت ها در اینجا بدون سرپرست، یعنی نماینده ی محترم ایران، گرفتار شده ایم ، بدون مسکن ، بدون شغل و بدون خوراک. حالا هر کاری که می کنم و به هر جایی که می رویم، اداره ی گذرنامه می گویند:«شما گذرنامه ندارید و از کجا معلوم است که ایرانی هستید» و ما هم شناسنامه ی ایرانی خود را نشان می دهیم و آن را دور می اندازند».(97)

در 18اردیبهشت 1331از سوی دربار در نامه ای به وزارت خارجه اعلام شد :«جمعی از کلیمیان ایرانی که بدون گذرنامه و به طور قاچاق به کشور اسرائیل رفته اند، عریضه ی بدون امضاء به وزارت دربار شاهنشاهی تقدیم و استدعا دارند ترتیبی داده شود که بتوانند به ایران بازگشت نمایند».(98) در همان روزها نیز یک عده از یهودیان ایرانی مقیم اسرائیل با ارسال نامه ای به مجلس شورای ملی اعلام کردند :«در سه سال قبل که مهاجرت یهودیان از ایران به طرف فلسطین شروع شد، ما یک عده ی دویست نفری هستیم که برای زیارت به فلسطین رفتیم، ولی اکنون نمی گذارند که مجدداً به ایران عزیمت نمائیم . اینک به این وسیله استدعا داریم مقرر فرمایند اجازه داده شود به میهن خود بازگردیم».(99) دبیرخانه ی مجلس شواری ملی هم ضمن ارسال نامه ی فوق به وزارت خارجه، خواهان رسیدگی به موضوع شد .(100) وزارت خارجه در 14خرداد پاسخ داد:«به طوری که استحضار دارند دولت شاهنشاهی ایران در فلسطین نمایندگی ندارد و برای آنکه حفاظت اتباع مقیم آن کشور به عهده ی کشور ثالثی واگذار شود، چندی است اقداماتی به عمل آمده و اخیراً مقرر شده است :حفظ منافع اتباع ایران به عهده ی نماینده ی کشور ترکیه در فلسطین واگذار گردد. هنوز این تصمیم به مرحله ی عمل نرسیده است. البته پس از آنکه موضوع انجام گردید، اقدام لازم در این زمینه نیز به عمل خواهد آمد».(101)

درباره ی بازگشت مهاجرین ایرانی ساکن در فلسطین به ایران و نیز در یک حالت کلی، وضعیت مهاجرت( چه به خارج و چه از خارج به داخل)در سال های 32-1330،جنبه ی قانون گذاری و تدوین مقرراتی نیز مورد توجه قرار داشت و گزارش هایی در مورد انجام کوشش هایی در این زمینه وجود دارد. از جمله در گزارشی که در هشتم اسفند 1332در رابطه با وضع قانون مهاجرت در وزارت خارجه (اداره ی سازمان ملل متحد)تهیه شد، آمده است :«وضع قانون مهاجرت از چند سال قبل، نظر مقامات دولت شاهنشاهی را به خود جلب و برای تهیه ی طرح قانون مهاجرت، کمیسیون های متعددی با حضور نمایندگان وزارتخانه های مربوطه در «اداره ی عهود و امور حقوقی» تشکیل و پس از بررسی کامل و مطالعه ی چند قانون مهاجرت در کشورهای خارجه، طرحی تهیه و تقدیم جناب آقای نخست وزیروقت[دکتر مصدق]می شود تا در صورت موافقت ،آن را برای تصویب ،تقدیم مجلس نمایند.آقای نخست وزیر نیز نظر شخص آقای کاظمی وزیر امور خارجه ی وقت[31-1330] را خواستار می شوند، ولی چون این موضوع پیش می آید که آیا اصولاً پذیرفتن مهاجرین خارجی در ایران به صلاح کشور است یا خیر؟ طرح مزبور مسکوت می ماند».(102)

مسکوت ماندن موضوع تهیه ی قانون مهاجرت، سبب فعالیت مستقل ادارات و دستگاه های اجرایی و دولتی در رابطه با موضوع مهاجرین شد. این وضعیت در شرایطی بود که ایران یکی از مهم ترین مقاطع تاریخی خود را در رابطه با مهاجرت( از ایران و به ایران) در طول یکصد سال اخیر، سپری می کرد . گذشته از طرح فوق، در آخرین روزهای دولت دکتر مصدق، بخشنامه ای در رابطه با مهاجرین از سوی دولت تهیه شد. در شانزدهم مرداد 1332وزارت کشور بخشنامه ی مهمی را در رابطه با معاودین و پناهندگان از فلسطین به ایران ، تهیه کرد و به دستگاه های مربوطه ابلاغ نمود. در این بخشنامه آمده است :«نظر به اینکه پس از جنگ فلسطین، تعدا زیادی خانوار آوارگان از فلسطین به ایران مهاجرت نموده که بعضی از خانوارهای مزبور ایرانی بوده و به موطن خود معاودت نموده اند و از اواخر سال 1329نامبردگان در نقاط مختلف کشور پراکنده و وضعیت آنها نامعلوم و مرتباً دسته جمعی در گشت بوده و غالباً اسباب مزاحمت عموم را فراهم می سازند؛ علیهذا برای روشن شدن وضعیت آنها و تعیین تکلیف قطعی به طوری که از طرف وزارت جنگ نیز موافقت شده، در قسمت هایی که آوارگان مزبور مجتمع هستند، کمیسیونی مرکب از استانداری یا فرمانداری، نمایندگان ارتش، شهربانی، ژاندارمری و دادگستری تشکیل و به وضعیت یک یک خانوارهای مزبور به شرح زیر:

1.اگر این اشخاص اتباع ایرانی هستند که سال های قبل از کشور خارج و در آن موقع به ایران معاودت نموده اند، بایستی آنان را ایرانی محسوب و طبق مقررات عمومی کشور با آنها رفتار [شده]و در صورت لزوم کمک های لازم درباره ی آنان معمول گردد.

2.اگر عده [ای] عرب فلسطین بوده که در اثر جنگ به ایران مهاجرت نموده اند، در این صورت بایستی کاملاً به مدارک آنان رسیدگی و در صورتی که با گذرنامه ی رسمی و روادید به ایران وارد شده اند، طبق مقررات اتباع بیگانه با آنان رفتار شود.

3.ممکن است عده ای از این اشخاص بدون هیچ گونه انجام تشریفات گمرکی و مرزی به طور قاچاق به ایران وارد شده باشند. در این صورت بایستی کمیسیون پس از رسیدگی ، این اشخاص را تحویل دادگاه نموده و پس از اجرای رأی دادگاه،آنان را از کشور طرد نمایند.

رسیدگی لازم معمول و نتیجه ی اقدام را با ارسال صورت های مربوط به آنان هر [ناخوانا] اعلام دارند ».(103)

به نظر می رسد علت اصلی صدور بخشنامه ی فوق در مورد مهاجرین فلسطینی به ایران، نظارت و کنترل فعالیت آنان در کشور باشد. بدیهی است نظارت مزبور به ویژه در مناطق غرب و جنوب غربی به دلیل وجود پاره ای مسائل و مشکلات در روابط ایران و عراق، تشدید می شد . صرف نظر از بخشنامه ی فوق، آنچه که در یک حالت کلی پیرامون وضعیت مهاجرت از ایران و بازگشت اتباع ایرانی از اسرائیل و فلسطین به ایران در سال های 32-1330می توان بیان کرد، وجود نوعی سردرگمی و ناهماهنگی بین سیاست های اتخاذ شده در این باره است. از سویی در مسیر مهاجرت یهودیان ایرانی و غیر ایرانی به سمت اسرائیل، نظیر سال های قبل از آن مانعی وجود نداشته و مهاجرت افراد مزبور بر اساس برنامه های در نظر گرفته شده ، توسط دفتر آژانس مهاجرت یهود در تهران، صورت می پذیرفت.دفتر مزبور نیز به نیکی از جایگاه و روابط دستگاه های مختلف دولتی ، دربار، انتظامی و نظامی در ایران آگاهی داشته و در صورت به وجود آمدن مشکلی، به فراخور مال، از مراجعه به هر یک از دستگاه ها و مراجع فوق، خودداری نمی کرد. در نتیجه ی اتخاذ همین سیاست بود که دفتر آژانس یهود موفق شد در سال های بحرانی مورد بحث، نسبت به پذیرش یهودیان کشورهای منطقه و سازماندهی و آماده سازی آنان در ایران و سپس اعزام آنان به اسرائیل اقدام کند. همچنین اعزام یهودیان ایرانی به اسرائیل نیز به طور طبیعی انجام می شد و حتی ویزای ورود به اسرائیل نیز در تهران توسط دفتر آژانس مزبور صادر می شد. کاری که تنها در صلاحیت سفارتخانه و یا نمایندگی یک کشور در کشوری دیگر بود.

از طرف دیگر، با انحلال سرکنسولگری ایران در بیت المقدس و ارجاع آن به امان(اردن)- شهری که هیچ گونه وسیله ی ارتباطی با اسرائیل نداشت -وضعیت حمایت از اتباع ایرانی مقیم فلسطین که جزء وظایف دولت بود، در پرده ی ابهام قرار گرفت. به تعبیری دیگر، اتباع ایرانی در میانه ی جنگی واقع شده بودند و با توجه به نبود حمایت های لازم مجبور بودند مانند دیگر آوارگان فلسطینی، خانه و کاشانه ی خود را ترک کرده و به کشورهای مجاور پناه ببرندودر آنجا نسبت به دادخواهی از نمایندگی های ایران اقدام کنند. ولی جالب این است که در آن کشورها (اردن، سوریه، لبنان) نیز نمایندگی های ایران قادر به انجام کاری نبوده و پرونده ی امر به ترکیه یعنی کشوری که در فاصله ای دور از محل قرار گرفته بود، ارسال می شد(بگذریم از این نکته که اگر به جای ترکیه، ایتالیا به عنوان کشور رابط بین ایران واسرائیل انتخاب می شد ، چه اتفاقی می افتاد. ) . بدین ترتیب در سال های 32-1330گزارشی از یک دادخواهی به انجام رسیده ی اتباع ایرانی که از فلسطین خارج شده و یا اخرا ج می شدند، وجود ندارد؛ در حالی که در میان سیل آوارگان فلسطین، تعداد قابل توجهی از ایرانیان وجود داشتند که صرف نظر از نژاد، مذهب و شغل، به دلیل تابعیت ایران، می باید از سوی دولت ایران مورد حمایت قرار می گرفتند.

روابط بازرگانی و تجاری

 

1.روابط تجارتی در بخش خصوصی

قبلاً گفته شد که شواهدی بر تمایل بین ایران و اسرائیل برای انجام یک مراوده تجاری در سطح دو دولت در سال 1329و در دوره ی نخست وزیری رزم آراء وجود دارد. گفته شد در سطح دو دولت، زیرا در بخش خصوصی هیچ گونه بخشنامه، دستورالعمل و یا مقرراتی دال بر ممنوعیت مراوده بازرگانی بین تجار ایرانی و اسرائیلی در آن زمان و بعدها نیز وجود ندارد (براساس مفاد لایحه ی قانونی تشویق صادرات وصدور پروانه ی بازرگانی خارجی مصوب 30آذر1331:«صدور پروانه ی بازرگانی خارجی و همچنین صدور پروانه ی ورود کالابه نام بازرگانان خارجی مقیم ایران مشروط به رعایت معامله ی متقابله نسبت به بازرگانان ایرانی مقیم هر یک از کشورهای خارجی می باشد ) . به همین دلیل به نظر می رسد مراودات تجاری در سطح بخش خصوصی بین دو کشور در سال های 31-1329وجود داشته است. البته با توجه به وجود حالت جنگی در منطقه، بدیهی می نماید که حجم تجارتی مزبور پایین باشد؛ ولی به گفته ی «خلیل افرا» یکی از تجار ایرانی، در اردیبهشت 1331«سالیانه طبق آمار گمرکی مقدار جنسی که به فلسطین صادر می شود حتی از آنچه به آمریکا حمل می گردد، افزون تر است ». به نظر می رسد جاذبه های تجاری، به قدر کافی وجود داشته تا بازرگانان دو کشور تمایل به مراوده ی تجاری را، حتی در شرایط جنگی منطقه در آن زمان، از دست ندهند. خلیل افرا یکی از بازرگانان مزبور بود که در سوم اردیبهشت 1331در نامه ای به وزیر خارجه نوشت:

«حضور مبارک جناب آقای کاظمی، وزیر محترم امور خارجه دام اقباله العالی

با کمال توقیر و احترام خاطر شریف را مستحضر می دارد، لزوم توسعه ی بازرگانی ایران با خارجه ، چندی قبل، چاکر را بر آن داشت عریضه ای به مقام نخست وزیری معروض و فواید برقراری تجارت ما بین ایران و فلسطین را تشریح نماید. عریضه ی اینجانب برای اظهار نظر از طرف نخست وزیری به وزارت اقتصاد ملی احاله گردیده و وزارت معزی الیها پس از رسیدگی کامل و تشخیص اینکه سالیانه طبق آمار گمرکی مقدار جنسی که به فلسطین صادر می شود حتی از آنچه به آمریکا حمل می گردد، افزون تر است، نظر مساعد خود را ابراز و به مقام نخست وزیری گزارش شده و پس از آن، موضوع از طرف نخست وزیری به وزارت امور خارجه نیز برای اظهار نظر ارجاع گردید و این موضوع عیناً موقعی انجام شد که آن جناب، مقام وزارت خارجه را احراز فرمودند و از آن موقع تا کنون متأسفانه از طرف آن وزارت محترم اقدامی به عمل نیامده و موضوع برقراری تجارت بین ایران و فلسطین معوق مانده است.

جانثار که خود را یکی از افراد میهن دوست و وظیفه شناس ایرانی می دانم، لازم دانست در مقام تذکر بر آمده و از آن مقام محترم تقاضا نماید که امر فرمایند موضوع را رسیدگی و در صورتی که صلاح بدانند، نظر موافق خود را ابراز فرمایند، زیرا در این موقع لزوم توسعه داد و ستد با هر یک از کشورها که داوطلب ایجاد روابط بازرگانی با دولت علیه ایران هستند، احساس می شود» .

خلیل افرا به پیوست نامه ی خود، فهرستی از کالاهای صادراتی فلسطین و مزیت حمل و نقل تجاری با آن کشور را بیان می کرد:«خلاصه ای از صورت اجناس صادراتی فلسطین:پارچه های نخی، ابریشمی و پشمی از هر قبیل، داروهای کارخانجات آلمانی، مواد شیمیایی ، آمپول ، نیل مصنوعی، لوازمات برق، رادیو، انواع پلاستیک، دندان های مصنوعی، لوازمات جراحی و دندان سازی، لوازمات لابراتوار، لوازمات مریض خانه، ظروف لعابی و چینی، اتومبیل های کایزر فرایزر که کارخانه ی آن از آلمان به فلسطین منتقل گردیده، عطر و اسانس های نباتی، مشروبات حاره و بارده، لوازمات خرازی و نوشت افزار، انواع کفش ، اجناس ساختمانی و اجناس مجازی که مورد احتیاج کشور ایران است.

نظر به اینکه هر دولتی باید با نزدیک ترین همسایه ی خود روابط تجارتی داشته باشد که از حیث کرایه و باربری ارزان تر تمام شود، لذا برای مزید اطلاع می نویسد که کرایه ی یک کیلو جنس از آمریکا به تهران، چهار دلار؛ از انگلستان، سه دلار و از فلسطین به تهران، نیم دلار هم کمتر است و به طوری که مسبوقید داروهای کارخانه ی توا فلسطین بود که در جنگ دوم کلیه ی احتیاجات ایران را با بهای خیلی ارزانی رفع نمود».(104)

پیرو درخواست فوق، رئیس اداره اقتصادیات وزارت خارجه در نامه ای در 15اردیبهشت 1331، نظر وزارت اقتصاد ملی را جویا شد. (105) وزارت اقتصادی ملی نیز در 24اردیبهشت خواهان اعلام نظر وزارت خارجه شد . در حاشیه ی نامه ی وزارت اقتصاد ملی، یکی از مقامات وزارت خارجه نوشت:« [ناخوانا] وزارت اقتصاد ملی در نتیجه ی مراجعه ی آقای افرا که شخص ناراحتی به نظر می آید، پیش آمده است و تصور نمی رود موضوع را تعقیب کنند. این نامه فعلاً بایگانی شود. چنانچه مجدداً سؤال مزبور را مطرح کرد، پاسخ داده خواهد شد که در این باب مطالعه خواهیم کرد».(106)

چند روز پس از آن در 28 اردیبهشت ، خلیل افرا بار دیگر نامه ای در مورد تقاضای خود به وزیر خارجه نوشت. در این نامه آمده است:«با کمال احترام خاطر عالی را مستحضر می دارد، در تعقیب نامه ای که در تاریخ 1331/2/3راجع به تقاضای برقراری روابط بازرگانی بین دولت علیه ایران و اسرائیل معروض گشت، نامه ای از طرف آن وزارت محترم تحت شماره ی 940/4950مورخ 1331/2/15[نامه ی فوق الذکر] به وزارت اقتصاد ملی صادر و تقاضای اظهار نظر در این مورد از وزارت اخیرالذکر شده است و اینک به قراری که اطلاع حاصل شده است، وزارت اقتصاد ملی بدون مراجعه و مطالعه ی پرونده ای که در این امر سابقاً در آن وزارت موجود بوده، جواباً تحت شماره ی 4316/976مورخ 1331/2/24به وزارت امور خارجه مرقوم و اظهار نظر را موکول به نظر آن وزارت محترم نموده اند.

اینجانب پس از استحضار از این موضوع، شخصاً در وزارت اقتصاد حاضر شده و تقاضای رسیدگی به سوابق امر را نموده و پس از آن معلوم شد که در تاریخ دهم فروردین 1331 (در اصل 1330است که این تاریخ با توجه به فحوای همه ی مکاتبات فوق ،نمی تواند درست باشد ) .در تعقیب استعلام مقام نخست وزیری، وزارت اقتصاد جواب مرقوم داشته اند که :«اصولاً برای بازرگانی با کشور اسرائیل مانعی در کار نیست» .

لهذا برای جلوگیری از اتلاف وقت و مخصوصاً از لحاظ اینکه در تصمیم وزارت امور خارجه تسریعی حاصل شود، جسارتاً مطالب فوق را معروض داشته و انتظار دارد هر چه زودتر به وزارت اقتصاد ملی شرحی مرقوم و سوابق موافقت قبلی خود آن وزارت را گوشزد فرمایند».(107)از پیگیری های بعدی درخواست فوق در ماه های بعد، گزارشی در دست نیست، ولی با توجه به عکس العملی که از وزارت بازرگانی اردن در خرداد سال 1332نسبت به اعمال محدودیت پیرامون کالاهای وارداتی از ایران به اردن و نیز تحریم پاره ای از محصولات شرکت های ایرانی از سوی آن کشور،وجود دارد ، به نظر می رسد روابط تجاری بین شرکت های ایرانی و اسرائیلی خواه مستقیم و خواه غیر مستقیم به حدی بوده که چنین عکس العملی را از جانب یک کشور عربی برانگیزد. ماجرا از این قرار است که در سوم خرداد 1332خاکسار، وزیر مختار ایران در امان(اردن)، در نامه ای به وزارت امور خارجه، خبر از نامه ای داد که «وزارت بازرگانی و گمرکات اردن به اداره ی پروانه ی ورود کالا به اردن در باب بازرگانان کلیمی در ایران صادر» نموده است. در نامه ی مزبور ، وزارت بازرگانی و گمرکات اردن اعلام داشته است:

 1.«این وزارتخانه به وسیله ی اداره ی مرکزی تحریم کالای اسرائیل،استحضار حاصل نموده که در تهران و شهرهای دیگر ایران، شرکت های یهودی موجود می باشند که کالاهای ساخت اسرائیل را پس از تغییر علایم آن از راه ایتالیا و فرانسه و انگلستان به ایران وارد و داد و ستد می کنند».

ذیلاً برخی توضیحات درج می گردد:

الف) شرکت پاستور به طور کلی کالاهای تجارتی وارد می کند و مدیر آن( موسی طوب) خیابان چراغ برق، تهران، سایر شرکت هایی که در این قسمت دست دارند (1)شرکت ایوا، بازار، تهران(2) شرکت کوهین(3) شرکت بانایش(4) شرکت دهدشتی(5) شرکت لوی(6) شرکت قائم مقامی.

ب) یک نفر یهودی تابع عراق به نام (کسرحی الویة) دلال این شرکت ها است.

ج)لفا لیست کالاهای اسرائیل که در حال حاضر به ایران وارد می شود ، ایفاد می گردد. مقتضی است توجه شود که هیچ گونه پروانه ای برای وارد کردن هیچ یک از اقلام نامبرده شده در لیست صادر نگردد و همچنین هیچ گونه پروانه ای برای صدور هر نوع کالا توسط شرکت های نامبرده در بالا صادر نشود. صورت کالاهای ساخت اسرائیل که در حال حاضر به ایران وارد می شود :1.قفل2.شکلات و شیرینی 3.کفش های مخصوص ورزش و لاستیکی 4.بند شلوار و جوراب 5.پارچه های توری 6.پیراهن کشی 7.پیراهن 8.پرده ی پنجره ی توری9.قاشق و چنگال10.ظروف چینی 11.یخچال برقی (فیلکو)12.میخ های مختلف کفاشی 13.واکس کفش14.قلم مداد15.قلم خود نویس16.خمیر دندان 17.مسواک دندان18.ماهوت19.ابزار برقی20.مواد چربی برای ساخت صابون های مختلف 21.صابون آرایش22.جوراب های مردانه و بچه گانه 23.آب خشک کن 24.مارگرین (روغن نباتی)25.لامپ های برقی26.بخاری های برقی، ابزار درست کردن کک27.آلومینیوم و اشیاء ساخته شده از آن 28.اجاق های برقی29.ساعت های مچی30.دارو31.شیرهای آب نیکلی32.باتری های برقی33.لوازم برقی34.رادیو35.شیشه 36.لوازم شیشه ای لابراتوارها37.چرخ لاستیکی دوچرخه ی بادی38.لوله های پلاستیکی آب39.پلاک درب خانه 40.پارچه های پنبه ای ، ابریشمی، و پشمی 41.بارانی42.نعل های کائوچوک 43.اتومبیل های کایزر» .

زین العابدین خاکسار در پایان نامه ی خود از وزارت خارجه درخواست می کرد «با ملاحظه صورت کالاهای مزبور از صحت و سقم ادعای [وزارت بازرگانی و گمرکات اردن] سفارت [ ایران در اردن] را مستحضر دارند که اگر لازم به توضیحی باشد، مراتب را به مقامات مربوطه ی اردن و جراید اعلام دارد».(108)

درخواست سفارت، مورد پیگیری قرار گرفت. در پاسخ به استعلام های وزارت امور خارجه از وزارت دارایی، اداره ی گمرک و وزارت اقتصاد ملی، توضیحاتی از جانب این دو وزارتخانه ارائه شد. اداره ی کل گمرک(وزارت دارایی) در نامه ای در هفتم مرداد درباره ی ورود کالاهای ساخت اسرائیل به ایران با نام کالای کشورهای دیگر، اعلام داشت:«به طوری که استحضار دارند، تعرفه ی فعلی گمرک ایران، جز در موارد کالاهای مشمول پیمان ایران و آمریکا، درباره ی تمام کشورها یکسان می باشد و از این رو، داعی و دلیل ندارد که کالاهای اسرائیل را با تغییر علامت به اسم کالای سایر کشورها وارد نمایند؛ وانگهی طبق مقررات انحصار بازرگانی و ارزی کشور، تمام اسناد ورود به کشور باید از مجرای بانک ملی برند و با توجه به آنکه تمام واردات در مقابل افتتاح اعتبار یا از طریق برات وصولی به عمل می آید و قسمتی هم طبق پیمان های تهاتری است که دولت ایران با بعضی از کشورها منعقد نموده، خیلی بعید است که بتوانند کالاهای اسرائیل را به کشورهای دیگر حمل و از آنجا به اسم کالای آن کشورها به ایران حمل نمایند؛ زیرا قطع نظر از جهاتی که فوقاً اشاره شد، اصولاً این کشورها چطور به زبان خود اجازه می دهند که این اجناس از کشور آنها صادر[شود]ولی بهای آن به جیب بازرگانان اسرائیل برود.

از اجناسی که فهرست آن از وزارت بازرگانی و گمرکات اردن به وسیله ی سفارت شاهنشاهی ارسال داشته، فقط یخچال برقی فیلکو و رادیو و اتومبیل مشمول پیمان ایران و آمریکا و تعرفه کمتری می باشد و مبداء این اجناس هم با توجه به مارک ها و مدل آنها به خوبی مشخص و عوض کردن آن غیر مقدور است . مثلاً هیچ وقت ممکن نیست یخچال فیلکو که از مصنوعات معروف آمریکا است، به نام اسرائیل وارد شود».(109)

وزارت اقتصاد ملی، استعلام وزارت خارجه را به مستشار اقتصادی ایران در پاریس (دکتر مدنی) فرستاد.(110) دکتر مدنی در 27مرداد در نامه ای به وزارت اقتصاد ملی اعلام کرد:«تحقیقات این مستشاری در باب (کالاهای ساخت اسرائیل که به ایتالیا، فرانسه و انگلستان صادر و در آنجا تغییر علامت داده و به ایران وارد می نمایند ) از لحاظ عدم وجود مشخصات کالاهای مزبور به نتیجه مثبتی نرسید، متمنی است فقط مشخصات یک قلم از این کالاها را که از فرانسه به ایران صادر شده است، به این مستشاری اعلام نمایند تا راه مناسب تری برای تحقیقات کامل تر باز شود».(111) پیرو درخواست دکتر مدنی، وزارت اقتصاد ملی در پنجم مهر در نامه ای از وزارت امور خارجه خواهان ارایه مشخصات نمونه ای از کالاهای مورد بحث شد.(112) موضوع به مقامات اردنی منعکس شد . وزارت امور خارجه ی اردن در یک یادداشت رسمی در اوایل آذر اعلام کرد:«اطلاعات مندرج در یادداشت سفارت [درخواست دکتر مدنی ]مورد توجه اداره کل گمرک اردن قرار گرفته و از یادداشت سفارت هم اظهار تشکر و امتنان نموده اند».(113)

در مجموع شواهد و قرائن بر وجود روابط تجاری و بازرگانی بین ایران و اسرائیل در سال های 32-1330دلالت می کند و متقابلاً گزارش یا بخشنامه ای که مبنی بر ممانعت از وجود رابطه ای تجاری از سوی دولت باشد، وجود ندارد.

2. روابط اقتصادی و بازرگانی بین دو دولت

منظور از روابط اقتصادی و بازرگانی بین دو دولت، روابطی است که به وسیله ی دستگاه های ذیربط دولتی برقرار شده باشند. با توجه به این موضوع، نخستین خبر و گزارش از وجود چنین رابطه ای در سال های 32-1330، به بهمن 1331باز می گردد. در چهارم بهمن 1331وزیر اقتصاد ملی (علی اکبر اخوی)در یک نامه ی رسمی، از دکتر فاطمی، وزیر امور خارجه و سخنگوی دولت ، درخواست نمود تا خبر ذیل«را برای درج در جراید و رادیو توزیع فرمایند:

اخیراً از طرف کشور اسرائیل اظهار تمایل شده که قرارداد بازرگانی [بین دو کشور]منعقد شود و در برابر خرید خشکبار، پنبه، دانه های روغنی، جو، برنج و حبوبات؛ کشور مزبور پیشنهاد می نماید که چه از کشورهای آمریکا یا اروپا کالای مورد احتیاج ایران را تأمین کنند و مقداری هم ارز بپردازند. این پیشنهاد در محافل اقتصادی دولت تحت مطالعه است. آقایان بازرگانان یا صاحب نظران در امور اقتصادی نیز می توانند راجع به این موضوع و شایسته بودن این گونه مبادلات اظهار نظر نمایند».(114) در ماه های بعد مذاکره بین مقامات دو طرف برای امضاء قرار دادی در این باره ادامه یافت که متأسفانه سندی در این باره در منابع مورد رجوع، یافت نشد، ولی خوشبختانه نتیجه ی مذاکرات که به امضای موافقت نامه ی بانکی در این زمینه منجر شد، در دسترس است (اصل موافقت نامه در دسترس نبوده و فقط رونوشت بدون امضای موافقت نامه در آرشیو اسناد وزارت امور خارجه موجود است ) .

خبر امضاء قرار داد مزبور به سرعت در محافل خبری منطقه پیچید. در روز 12ژوئن 1953 /22خرداد1332خبری پیرامون روابط بازرگانی ایران و اسرائیل در جراید تل آویو چاپ شد. بر این اساس «بین ایران و اسرائیل یک قرارداد پرداخت به مبلغ پانصد هزار دلار برای مبادله ی جنس (منجمله نفت) منعقد گردید».(115)این خبر به سرعت در جراید و مطبوعات کشورهای عربی انعکاس یافت. بنا به گزارش سفارت ایران در اردن«روزنامه ی فلسطین مورخ 26خرداد ماه در خصوص عقد قرارداد بازرگانی بین ایران و اسرائیل خبری با عنوان ( میان ایران و ... اسرائیل )چاپ کرد و طی آن نوشت: در روزنامه های یهودی درج و منتشر شده است که در هفته ی گذشته یک قرارداد بازرگانی برای مبادله ی کالا میان دولتین ایران و اسرائیل به امضاء رسید. دولت اسرائیل طبق این توافق نامه می تواند در حدود مبلغ پانصد هزار دلار کالا از جمله مواد و خواربار و نفت از ایران خریداری و دولت ایران هم مصنوعات و ماشین آلات و منسوجات و اتومبیل و سمنت از اسرائیل خریداری کند. روزنامه های یهودی علاوه کرده اند که دولت اسرائیل نظر به اختلاف موجوده میان ایران و انگلیس بر سر نفت، در حال حاضر مایل نیست از ایران نفت خریداری کند» .

گزارش سفارت ایران در اردن همچنین حاکی است که «رادیو خاور نزدیک در قبرس که متعلق به وزارت اطلاعات است، نیز خبر مزبور را در 22خردادماه در چند بار به زبان عربی منتشر نمود و حتماً این خبر در سایر مطبوعات عرب نیز منعکس شده و با استفاده ای که انگلیسی ها از هر پیشامدی برای تبلیغات علیه ما می کنند، ممکن است هیاهویی در اطراف این قرارداد برپا شود».(116) در همان زمان (28خرداد) سفارت ایران در بیروت نیز عین مقاله و ترجمه ی فارسی روزنامه ی «المساء»چاپ بیروت(شماره 1071مورخ 18ژوئن 1953) را به تهران ارسال کرد. در روزنامه مزبور در مقاله ای با نام «انشکاف در بین ایران و اسرائیل » آمده است :«بعضی از جراید دیروز تلگراف زیر را انتشار داده اند:

تهران : قرارداد بازرگانی جدیدی بین ایران و اسرائیل منعقد گردیده است که اسرائیل مبلغ نیم میلیون دلار به ایران بپردازد. این قرارداد از تاریخ 15ژوئن سال جاری به موقع اجرا در می آید.

نفت : مخبر رویتر از قول سخنگوی رسمی دولت اسرائیل اظهار داشته که اسرائیل نمی تواند نفت بخرد، مگر طبق مواد قرارداد و البته بحث در این موضوع موکول به وقت دیگری است.

به دکتر مصدق: معنای عربی فصیح[جملات فوق]این است که دکتر مصدق که کلیه ی دول عربی و اسلامی در دعوای موجوده او را تأیید نموده اند، حال مصمم شده است که نفت خود را به اسرائیل بفروشد.

طعنه: معنای عربی فصیح[جملات فوق] این است که مصر در مقابل دنیا محکم ایستادگی کرده و مانع از عبور کلیه ی کشتی های نفت کش از کانال سوئز به مقصد اسرائیل گردید و عراق که خط [لوله نفتی] کرکوک-حیفا را لغو نموده و مانع از ارسال نفت به اسرائیل شد و مبالغ هنگفتی از این راه متضرر گردید، لذا این دو دولت ضربه ای از پشت می خورند. در موقعی که ایران دوست اعراب است، نفت خود را به دشمنان عرب به فروش برساند و قرارداد بازرگانی جدیدی با آنها ببندد.

صداقت عرب و مسلمین : ما مخلصانه تقاضا داریم که دولت ایران این قرارداد را ملغی ... و دولت ایران، دوستی خود را با 70میلیون عرب و صدها میلیون مسلمان جهان ادامه دهد.

مهیار دیلمی : در خاتمه استدعا داریم که دولت ایران به یاد بیاورد گفته ی «مهیار دیلمی» را که راجع به دوستی بین ایران و عرب گفته است:

وضمت المسجد من اطرافه

سؤد الفرس و دین العرب

آیت الله کجاست؟ نیم میلیون دلار ایران را زنده نمی کند، اما دوستی فیما بین ایران و عرب را از بین می برد. کجاست آیت الله کاشانی در جهاد و وفاداری بین ملل عرب و اسلامی » .

سفیر ایران در بیروت در دنباله ی نامه ی خود( به پیوست مقاله ی فوق) به تماسش با مدیر روزنامه ی المساء-«که با سفارت دوستی دارد»- اشاره کرده و می نویسد:«به مدیر تلفن شد. اگر چه سفارت هنوز از صحت و سقم مطلب اطلاع ندارد، معذالک به فرض صحت، نباید با این طرز و با این عبارات نوشته شده و این نسخ توضیح، بر خلاف انتظار دوستی و آشنایی است » و در پایان نامه ی خود از «صحت و سقم انعقاد قرارداد میان ایران و اسرائیل»استعلام می کند.(117)

در حاشیه ی نامه مذکور یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه (احتمالاً عبدالحسین مفتاح، معاون وقت وزیر)در دوم تیر می نویسد:«خبر انعقاد قرارداد بازرگانی، تصور نمی کنم صحت داشته باشد. پس از تحقیق از وزارت اقتصاد ، مراتب را تکذیب فرمایند ». دو روز بعد در چهارم تیر، همان شخص در ذیل نامه ی سفارت ایران در اردن که خواهان مشخص شدن صحت و سقم خبر فوق الذکر بود، نوشت:«مراتب از وزارت اقتصاد ملی تحقیق و چنانچه قراردادی منعقد نشده تلگرافاً به نمایندگی های ایران در کشورهای عربی اطلاع داده شود که تکذیب نمایند».(118)

در روز سی و یکم خرداد روزنامه ی کیهان گزارش داد:«به قرار اطلاعی که از تل آویو کسب شده به زودی یک هیأت بازرگانی برای خرید نفت و سایر مواد صادراتی ایران از اسرائیل به تهران خواهد آمد. هیأت مذکور پس از مذاکره با اولیای دولت شاهنشاهی در صورت توافق نظر، مقداری نفت و بنزین هواپیما از طریق مبادله با کالاهای ساخت کارخانجات اسرائیل از شرکت ملی نفت ایران خریداری خواهند نمود. وسایل و مقدمات حرکت هیأت مذکور به تهران از هر حیث تهیه و فراهم شده است. دولت اسرائیل حاضر است بعضی از احتیاجات بازارهای داخلی ایران را از محصول کارخانجات خود به قیمت ارزانی تأمین نماید ».(119)

چند روز بعد در نهم تیر، گزارش دست نویسی از یکی از مقامات وزارت خارجه به مخاطبی نامعلوم نوشته شد. در این گزارش می خوانیم :«در خصوص خبر قرارداد پرداخت به مبلغ پانصد هزار دلار برای مبادله جنس با اسرائیل که مکرر از نمایندگی ها درباره ی صحت و سقم آن سؤال شده، با آقای دکتر خسروانی، معاون وزارت اقتصاد ملی، با تلفن صحبت شد و ایشان عقیده دارند:چون مسأله مهم است مستقیماً از آقای نخست وزیر شفاهاً یا کتباً کسب دستور شود و اگر به وزارت اقتصاد ملی هم نوشته و مراجعه شود، آن وزارتخانه هم مجبور است همین کار را بکند».(120)

با وجود اطلاع تلفنی فوق، یک روز بعد(دهم تیر)وزارت خارجه در یک نامه ی فوری به وزارت اقتصاد ملی نوشت :«در این اواخر جراید کشورهای عربی خبری مبنی بر اینکه دولت ایران با کشور اسرائیل قرارداد بازرگانی منعقد نموده، منتشر و این امر موجب شده که کلیه ی نمایندگی های ایران در کشورهای مزبور از صحت و سقم این خبر سؤال کرده اند. خواهشمند است چنانچه این خبر صحت ندارد، مراتب را فوراً اطلاع دهند که برای تکذیب آن اقدام لازم معمول گردد».(121) دو روز بعد در دوازدهم تیر، یک نامه ی متحدالمال فوری از سوی وزارت امور خارجه( و به امضاء عبدالحسین مفتاح) به سفارتخانه های ایران در پاریس ، بغداد، قاهره، امان، دمشق و بیروت ارسال شد که در آن آمده بود:«اخیراً در جراید خارجه خبری منتشر شده است مشعر بر اینکه قرارداد پرداخت به مبلغ پانصد هزار دلار برای مبادله جنس میان دولت ایران و اسرائیل منعقد شده است. لزوماً اشعار می شود :این خبر عاری از حقیقت است و با دولت اسرائیل چنین قراردادی منعقد نشده و برای رفع هر گونه سوء تفاهم، مقتضی است خبر مزبور را به هر قسم صلاح بدانند، تکذیب نمایند».(122)

حدود یک ماه بعد در 11مرداد، بانک ملی ایران در پاسخ به استعلام وزارت خارجه راجع به عقد قرارداد پایاپای بین ایران و اسرائیل ، در نامه ای به اداره ی اول سیاسی وزارت خارجه، ضمن ارسال یک نسخه از موافقت نامه ی پرداخت بانک ملی ایران و بانک لومی لو اسرائیل مورخ 21خرداد به وزارت خارجه اعلام کرد:«موافقت مزبور فقط به منظور تسهیل واریز حساب دریافت و پرداخت در کشور ایران و اسرائیل، بین دو بانک منعقد گردیده است ».(123)

ولی ماجرای قرارداد مزبور همین جا به پایان نرسید. در 12مهر، کاردار ایران در بغداد در نامه ای به وزارت خارجه نوشت :«پیرو گزارش شماره ی 2683مورخ 1332/7/7  راجع به تکذیب خبر منتشر [شده] در روزنامه ی «الجریده ی»چاپ بغداد، درباره ی ایجاد روابط بازرگانی و اقتصادی بین ایران و اسرائیل به عرض می رساند : روزنامه ی مزبور در شماره ششم مورخه ی دهم مهرماه جاری روز بعد از نشر تکذیب سفارت کبری تحت عنوان «ما و سفارت کبرای ایران در بغداد» پس از اشاره به خبر مزبور و تکذیب سفارت کبری می نویسد:

به طوری که در موقع نشر تکذیبه [سفارت ایران]گفتیم: ما و سفارت کبری [ایران]هر دو در انتظار آتیه نزدیک می باشیم. این انتظار زیاد طول نکشید و خبرگذاری عربی در اخبار بعد از ظهر یکم اکتبر 1953[نهم مهر1332]این خبر را منتشر نمود. بعضی روزنامه های دمشق، امروز صبح خبری منتشر نموده اند مبنی بر اینکه قرارداد مالی بین بانک ملی ایران و بانک اسرائیل در باب پرداخت، منعقد شده است . اگر این خبر صحت داشته باشد، دلیل بر این است که روابط اقتصادی بین دو کشور نامبرده، با وجود الغای شناسایی اسرائیل، تجدید شده است ».

روزنامه ی الجریده سپس به طور تعرض می نویسد :«متن خبر این بود . حالا سفارت کبری ایران چه می گوید »؟(124) در پاسخ به استعلام کاردار ایران در بغداد،«عبدالحسین مفتاح» معاون وزیرامور خارجه ، در 28مهر در نامه ای فوری به سفارت ایران در بغداد نوشت:«دولت شاهنشاهی به دفعات رویه ی خود را درباره ی روابط با اسرائیل به اطلاع دول عرب رسانیده است و بیش از این مناسب نمی داند که در هر مورد رویه و نظریه ی خود را اعلام دارد. موافقت نامه ای هم که بین بانک ملی ایران و بانک اسرائیل بسته شده، تازگی ندارد و فقط به منظور تسهیل واریز حساب دریافت و پرداخت در کشور ایران و اسرائیل منعقد شده است . و چنین موافقت نامه ای هیچ مربوط به ایجاد رابطه سیاسی بین دو کشور ایران و اسرائیل نیست». مفتاح در پایان نامه ی خود تأکید می کند:«مراتب فقط برای استحضار خودتان اشعار گردید».(125)

به هر روی؛ آنچه که مسلم است ایران یک قرارداد بانکی را که پایه و اساس مناسبات تجاری و بازرگانی بین دو کشور است، با اسرائیل منعقد کرد و نیز گزارش های مندرج در جراید درباره ی روابط دو جانبه بازرگانی نیز تا اندازه ی زیادی مقرون به حقیقت بود. آنچه که در این رابطه و برای فهم بهتر زمینه ی عقد قرارداد بانکی ضرورت دارد ، نگاهی مجدد به روابط ایران با کشورهای منطقه( به ویژه عراق) و نیز رفتار ایران در قبال موضوع فلسطین در سال های 32-1331است.

ایران و موضوع فلسطین در مجامع بین المللی

در مرداد 1331«حاج امین الحسینی » مفتی اعظم فلسطین و رئیس هیأت عالی فلسطینیان در کنفرانس غرامات، که در لندن برگزار می شد، از ایران خواست از تقاضای هیأت مزبور در آن کنفرانس پیرامون بلوکه کردن کمک های پرداختی به اسرائیل از سوی آلمان، و نیز پرداخت غرامات اعراب که در سال های قبل در جنگ فلسطین از یهودیان صدمه خورده بودند، حمایت کند. تقاضای مفتی فلسطین در وزارت امور خارجه مورد بررسی قرار گرفت. از آن جمله سفارت ایران در آلمان غربی، درخواست مفتی مزبور را یک نوع دخالت در امور داخلی کشورهای اسرائیل و آلمان قلمداد کرد. همین نظر به عنوان موضع رسمی ایران در کنفرانس غرامات، به مفتی فلسطین اعلام شد.(126)

ولی چند ماه بعد در 27نوامبر1952/ششم آذر1331هنگامی که بار دیگر مفتی فلسطین درخواست خود را تکرار کرد، این بار وزیر امورخارجه وقت- دکتر فاطمی - به طور شفاهی و به وسیله ی سفیرایران در مصر به او پاسخ داد:«نظریات کلی دولت شاهنشاهی، نسبت به کمک و همکاری با کشورهای مسلمان و عربی است و دولت ایران تا آنجا که بتواند از تخطی دول دیگر و به خصوص دول معظمه ی استعماری به حقوق کشورهای عربی، مسلمان، آسیایی و آفریقایی جلوگیری خواهد نمود».(127)

در همین رابطه در اسناد دیگر نیز گزارش هایی وجود دارد. از جمله در 30دی ماه 1331، یعنی هنگامی که دول عربی و اسلامی خواهان یک موضع متحد در قبال اقدام آلمان غربی در پرداخت غرامت به حکومت اسرائیل بابت وقایع جنگ جهانی دوم، بودند، در ملاقات یکی از مقامات افغانی با «صمصامی» وزیر مختار ایران در کابل، نظر دولت ایران مورد استعلام قرار گرفت که در پاسخ وزیر مختار ایران اعلام کرد:«جریان گفتگو و کشمکش بین کشورهای عربی و اسرائیل ، دولت شاهنشاهی ایران همواره مناسبات ودادی خود را با دولت های عربی محفوظ داشته است».

در حاشیه ی گزارش مزبور، نظر اداره اول سیاسی وزارت امور خارجه بدین شرح اعلام شد :«دولت شاهنشاهی همواره پشتیبانی خود را نسبت به دول عربی و اسلامی و آسیایی به ثبوت رسانده، ولی در مورد اقدام دسته جمعی بر علیه دولت آلمان غربی، چون با منافع دولت شاهنشاهی منافات دارد، باید به وجه مقتضی، همیشه پاسخ های کلی داده شود و از هر گونه اقدام دسته جمعی خودداری گردد .اداره ی اول سیاسی همچنین بیان می دارد که نظر فوق به نماینده ی ایران برای شرکت در کنفرانس آسیایی، به عنوان سیاست ایران، اعلام شده است ».(128)

همچنین در اوایل فروردین 1332گزارش مهمی از سوی اداره ی پنجم سیاسی وزارت امور خارجه (رحمت اتابکی)در مورد رویه ی رسمی ایران در قبال منازعات اعراب با آلمان باختری در موضوع پرداخت غرامت به اسرائیل و نیز منازعات اعراب با اسرائیل، خطاب به مقام ارشد وزارت امور خارجه نوشته شده و از سوی وی مورد تأیید قرار گرفت و با امضای وزیر، به نمایندگی های ایران ابلاغ شد. متن گزارش به این شرح است:

«در مورد تعیین مشی و رویه ی دولت ایران نسبت به دولت آلمان غربی در موضوع پرداخت غرامت و خسارت از طرف دولت آلمان غربی به حکومت اسرائیل و اعتراض دول عربی نسبت به عمل دولت آلمان غربی، نظر این اداره [اداره ی پنجم سیاسی] بر این است که موقعیت جغرافیایی، روابط سیاسی و مذهبی و اقتصادی و عوامل مهم دیگر همواره ایجاب می نماید که دولت شاهنشاهی رویه ی پشتیبانی از دول عربی و اسلامی و آسیایی را محفوظ نگاهدارد. لیکن اتخاذ این رویه نباید موجب تیرگی مناسبات دولت ایران با سایر دول به طور عموم و به خصوص با دولت آلمان غربی گردد و در نتیجه به منافع و حیثیات دولت ایران لطمه وارد شود. اصولاً در اوضاع کنونی جهان و موقعیت حساس ایران، اتخاذ رویه ی قطعی و یک طرفی به هیچ وجه صلاح نیست. بنابراین رویه وژست کلی ایران با حفظ رویه ی جانبداری از دول عربی - اسلامی و آسیایی، باید به طریقی باشد که ابداً منافاتی با حفظ روابط دوستانه و مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران و آلمان غربی نداشته باشد. ادارات اول و سوم سیاسی رویه ی فوق را پذیرفته اند و اداره ی عهود نیز آن را تأیید نموده است ».(129)

مکاتبات فوق پاسخ این سؤال که در صورت تضاد بین حمایت از دول عربی، اسلامی و آسیایی با روابط با عموم دول دیگر چه باید کرد؟ را در ابهام قرار می داد، ولی در عمل دولت ایران همان رویه ی سابق خود را که گسترش روابط با دیگر کشورها بود، ادامه داد.

روابط ایران با کشورهای منطقه

در سال های 32-1330و بالاخص از اوایل سال 1331به بعد، روابط ایران با کشورهای منطقه ی خاورمیانه و به ویژه عراق، وارد مرحله جدیدی شد. پس از تعطیلی کنسولگری ایران در بیت المقدس و شادی و شعف ابتدایی دولت های عربی منطقه، ایران توقع حمایت زیادی را از آنان در مبارزه ای که با دولت انگلیس در پیش گرفته بود، داشت. ولی به مرور زمان، چنین حمایتی هیچ گاه صورت وقوع نیافت. این موضوع به ویژه در مورد عراق عینیت بیشتری یافت. ایران پس از شروع درگیری با انگلستان، کراراً دولت عراق را به دلیل استفاده انگلیسی ها از قلمرو آن کشور علیه ایران،، مورد اعتراض قرار داد. ولی این اعتراضات منجر به نتیجه ای نمی شد.

در رابطه با دیگر کشورهای عربی هم ایران تا اواسط سال 1331، کماکان موضع ضد اسرائیلی خود را تداوم داد. در اواسط اردیبهشت 1331، آیت الله کاشانی در دیدار با هیأت نمایندگی مجلس اوقاف اسلامی دمشق اظهار داشت :«ماشناسایی خود را از دولت یهودی اسرائیل پس گرفتیم، چون حکومت سابق ایران که یک دولت انگلیسی بود، اسرائیل را به رسمیت شناخته بود و اکنون همه ی کشورهای اسلامی و عربی باید برای درهم شکستن اسرائیل و بازگشت شهرهایی که اسرائیل غضب کرده به صاحبان واقعی آن، هماهنگ شوند».(130)

ولی چند روز پس از آن در اوایل خرداد «ابراهیم زند» سفیر ایران در آنکارا، در نامه ای به وزارت امور خارجه، ضمن اعلام خبر اجازه دادن «دولت مصر به یک کشتی ایتالیایی حامل آذوقه برا ی اسرائیل ، در عبور از کانال سوئز» نظر داد: «باید کاملاً مراقب بود که مبادا یک مرتبه دولت های عربی بدون اطلاع دولت ایران با اسرائیل کنار بیایند و دولت ایران که منحصر آن دول از شناسایی اسرائیل خودداری نموده است، در سیاست خود عقب بیفتد .(131)

در ماه های بعد، فعالیت مطبوعات یهودی در ایران، مورد اعتراض عراق قرار گرفت. به گزارشی در این باره در مهر 1331«کسب اطلاع شده که دولت عراق مساعی خود را نزد دولت ایران برای جلوگیری از فعالیت های نمایندگان یهود درایران تجدید کرده است . بعضی از رهبران دینی عراق که اخیراً به ایران مسافرت کرده اند، در این مورد با دکتر مصدق، نخست وزیر، و آیت الله ابوالقاسم کاشانی وارد مذاکره شده اند. عراق ایران را متهم می سازد که در مورد فعالیت های فوق العاده ای که یهود در ایران در میدان های اقتصادی و سیاسی مبذول می دارد، سکوت اختیار کرده و سهل انگاری می نماید. دولت عراق می گوید: در نتیجه ی این سهل انگاری، اکنون یهود هفت روزنامه در تهران انتشار می دهند که برای ایجاد اختلاف بین عراق و دنیای مسلمان تلاش می کند. به قرار اطلاع، سفارت عراق در تهران راجع به این مسأله با دولت ایران وارد مذاکره شده و تقاضا کرده از انتشار روزنامه های وابسته به یهود (جراید اشاره شده عبارتند از:بنی داود،بنی آدم،عالم یهود،نیسان و قرن آزادی که به شکل هفتگی و به زبان فارسی در ایران منتشر می شد.جراید مزبور دارای مشرب های فکری مخالف بودند ولی در مورد مسأله ی حفظ موجودیت اسرائیل،همگی اتفاق نظر داشتند و تقریباً در همه ی شماره های آنها اخبار و رویداد های سیاسی،فرهنگی،اجتماعی اسرائیل منعکس می شد ) در ایران ممانعت به عمل آوردند ».(132)

مدت کوتاهی پس از انتشار گزارش فوق، در اواسط آبان، گزارش هایی در مورد بروز درگیری های مرزی به ویژه در منطقه ی اروندرود بین ایران و عراق منتشر شد.(133)وقوع این تشنجات، به سرعت تبدیل به مشکلی بین دو کشور شد؛ به نحوی که دکتر فاطمی، وزیر امور خارجه و سخنگوی وقت دولت، در مصاحبه ی رسمی خود در 15آبان گفت :«راجع به مسأله ...[اروند رود]، اینها یک مسائل مرزی است و نباید به اختلاف بین دو کشور تعبیر گردد و با حسن نیتی که بین دو کشور موجود است، بنده گمان نمی کنم که حل آن مشکل باشد».(134)در ماه های بعد، نه تنها روابط متشنج بین دو کشور التیام نیافت، بلکه به دلیل حضور تعدادی از کارمندان سفارت سابق انگلیس در بغداد و فعالیت آنان بر ضد ایران، تشنج بین دو کشور مانند ادامه یافت. به عنوان مثال در 19اسفند1331، دولت ایران در یک یادداشت رسمی به دولت عراق، به تحریکات عمال انگلیسی در عراق علیه ایران( از جمله جاکسن) اعتراض کرد.(135) یادداشت مزبور از سوی عراق پاسخ داده شد و وجود فعالیت مزبور تکذیب شد .(136) در همان روزها، جراید عراق موضوع خوزستان و استقلال آن را مورد بحث قراردادند.(137) یک ماه بعد در مراسم تاجگذاری «ملک فیصل دوم» در بغداد، شیخ بحرین هم جزو مدعوین قرار گرفته بود.(138) در ماه های بعد، تشنج بین دو کشور افزایش یافت، به نحوی که در اواخر تیر 1332گزارش هایی از زدوخوردهای مرزی بین دو کشورمنتشر شد . (139) در همان زمان، مدیر کل وزارت خارجه ی عراق، در یک مصاحبه دوباره موضوع فعالیت یهودیان و به ویژه جراید یهودی در ایران را مورد نکوهش قرار داد(140)

تا اینکه کودتای28مرداد 1332انجام شد . چند روز پس از کودتا، در دهم شهریور، سفیر ایران در ملاقات با نخست وزیر اردن که از شایعه ی برقراری رابطه ایران با اسرائیل سؤال کرده بود، شرحی از آنچه را که در دو سال قبل از آن بین ایران و دول عربی منطقه وجود داشت ،بیان می کند. او خطاب به نخست وزیر اردن گفت:«در این مدت دو سال که شما و سایر دول عربی، گرفتاری و مشکلات سیاسی و اقتصادی ما را درک کرده و بدان واقف بودید، چه کمک هایی به ما نمودید؟کدام روزنامه ی شما برای ما مقالاتی نوشت و یا چه وقت حاضر شدید از امتعه ی ما که قسمتی از آن مورد احتیاج کامل شما بود(نظیر برنج) خریداری نمائید و بدین وسیله کمکی به اوضاع اقتصادی ما بکنید؟ ما همیشه و در هر موقع و در تمام مجامع بین المللی از نظریات و توقعات دول عرب پشتیبانی کرده ایم، ولی شما با کدام یک از توقعات ما همراهی نمودید و حاضر شده برای خاطر ما از مقصود خود دست برداشته و صرف نظر نمایند که حالا چنین توقعی[عدم برقراری رابطه با اسرائیل]می نمائید » .

در حاشیه گزارش مزبور یکی از مقامات وزارت خارجه در 18شهریور نوشت:«گذشته از اینکه خبر تجدید روابط [ایران] با اسرائیل صحیح نیست و تا کنون تصمیمی هم گرفته نشده است، اما یک نکته را که کشورهای عربی باید در نظر داشته باشند، این است که تا کنون دولت ایران با اغلب تقاضاهای آنها چه در سازمان ملل و چه در جای دیگر، روی مساعد و همکاری نشان داده است، ولی متأسفانه این روش گذشته از اینکه توسط کشورهای عربی تشویق نشده ، در مواردی مانند موافقت با عضویت ایران در شورای امنیت، روی مساعد از طرف آنها نشان داده نشده است. به عقیده من، دولت باید در مناسبات خود با کشورهای عربی ، تجدید نظر کند».(141)

جمع بندی

جمع بندی کلی از روابط ایران و اسرائیل در سال های 32-1330و دوره ی دولت دکتر مصدق را می باید با در نظر گرفتن زمینه ی این روابط در سال های قبل از آن، انجام داد. به دنبال اعلام استقلال کشور اسرائیل و شروع جنگ های فلسطین، در ایران نیز نظیر دیگر کشورهای مسلمان، موج مخالفت شدیدی نسبت به اسرائیل و تشکیل دولت یهودی در فلسطین شروع شد و سبب به وجود آمدن تظاهرات و اقداماتی در ایران از سوی مجامع مذهبی گشت . لیکن در سطح دولت و حکومت، دولت ایران به فوریت تصمیم به فرستادن نماینده ای به فلسطین گرفت. هدف از فرستادن این نماینده، رسیدگی به وضعیت اتباعی ایرانی ساکن در آنجا بود که شمار آنان قابل توجه اعلام می شد. صرف نظر از این موضوع، امکان وجود دلایل دیگری نیز در بین است . حفظ روابط تجاری بین ایران و فلسطین و اسرائیل که بخش عمده آن توسط تجار و بازرگانان صورت می گرفت، همسویی و همکاری کلی ایران در اردوگاه غرب و لزوم تبعیت از سیاست های منطقه ای و جهانی این اردوگاه نیز می توانست از جمله دیگر دلایل فرستاده شدن نماینده ی ایران به اسرائیل و متعاقباً شناسایی defactoاسرائیل توسط ایران باشد. بدیهی است هدف از این شناسایی حفظ ارتباط با منطقه ی فلسطین و نظارت بر تحولات سیاسی بود که در آن منطقه اتفاق می افتاد. از سویی به نظر می رسد با توجه به موقعیت ایران، تظاهرات و جنبش مردم و نیروهای مذهبی در برابر اسرائیل در سال 1327، اساساً ایران امکان شناسایی deguneاسرائیل را نداشت و تنها می توانست به شناسایی کلی آن رژیم (اسفند 1328)به منظور حفظ حقوق اتباع ایرانی در منطقه بسنده نماید. لیکن چندماه بعد یعنی از اواسط سال 1329احتمالاً موضوع تعمیق روابط دوجانبه،در دستور کار دولت های دو کشورقرار گرفت. این موضوع با ترور رزم آراء نه تنها مسکوت ماند، بلکه با قدرت یافتن جبهه ی ملی و روی کار آمدن دولت دکتر مصدق و نیز نقش مهم آیت الله کاشانی در ایران، به سمت و سویی دیگر کشیده شد. در این میان فشار محافل مذهبی منطقه، از جمله علمای الازهر و گروه های مذهبی در مصر و عراق نیز به تسریع تغییر جهت مزبور کمک کرد، ولی نتیجه ی تحولات خرداد1330در دو سطح، نمودار گشت. در سطح دولت، موضوع تنها به تعطیلی کنسولگری ایران در بیت المقدس منجر شد، به ویژه در اعلامیه ای که دولت بلافاصله پس این اقدام، صادر کرد علت این اقدام کمبود بودجه عنوان شده بود . پس از نظر رسمی، هنوز شناسایی defactoاسرائیل باقی مانده بود.این موضوع به ویژه سبب شد، ایران ارتباط دیپلماتیک خود با اسرائیل را توسط سفارتخانه آن کشور در ترکیه ادامه دهد.

صرف نظر از اقدام دولت و در سطحی دیگر، تصور به وجود آمده در میان محافل سیاسی منطقه، بر قطع رابطه ایران با اسرائیل و باز پس گیری شناسایی defactoآن کشور استوار بود، ولی به مرور زمان و در برخورد با واقعیت ها، این تصور کم کم از بین رفت. تعطیلی کنسولگری ایران در بیت المقدس ، تنها به نظارت ایران بر امور اتباع خود در فلسطین ضربه ی جدی وارد کرد، زیرا نه سفارتخانه های ایران در امان و دمشق امکان پیگیری و حل مشکلات اتباع مزبور را داشتند و نه سفارت ایران در ترکیه و مذاکراتش با سفارت اسرائیل در آن کشور، می توانست به دلیل بُعد مسافت، تأثیر مهمی بر حل مشکلات اتباع مورد بحث بگذارد. از سوی دیگر، دولت اسرائیل فاقد نمایندگی رسمی در ایران بود، لیکن در عمل، آژانس مهاجرت یهود در ایران، نسبت به صدور ویزای ورود به اسرائیل اقدام می کرد و نیز امور مربوط به حفظ منافع اسرائیل را در ایران انجام می داد. همان گونه که در سال های 29-1328نیز چنین وضعیتی وجود داشته و روی کار آمدن دولت مصدق و نیز تبلیغات وسیع پیرامون قطع رابطه ایران و اسرائیل در خرداد و تیر 1330نیز تأثیری در روند فعالیت آژانس مهاجرت یهود نداشت . اساساً از دید کشور اسرائیل در آن سال ها ایران مرکزی برای مهاجرت یهودیانی به اسرائیل شد که به دلایل گوناگون از کشورهای دیگر امکان مهاجرت را نداشته ولی در ایران این امکان برایشان فراهم بود.همچنین مهاجرت یهودیان ایرانی به اسرائیل، حفظ روابط فرهنگی، به ویژه چاپ و انتشار جراید یهودی در ایران و نیز ادامه روابط بازرگانی و اقتصادی در سطح خصوصی و دولتی ، مسائل مورد علاقه ی اسرائیل در ایران بودند. متقابلاً مسائل اساسی ایران در اسرائیل به ترتیب: حفظ منافع اتباع ایران در آنجا و نیز ادامه ی روابط بازرگانی و تجاری بین دو کشور بود.

در ارتباط با روابط تجاری و بازرگانی، این نکته را باید مد نظر قرار داد که مشکلی در رابطه با ادامه ی مبادلات تجاری بین بخش خصوصی دو کشور وجود نداشت و قانون یا مقررات ویژه ای برای ممنوعیت انجام مراودات بازرگانی بین دو کشور،در سالهای مورد بحث وضع نشد.در ارتباط با روابط اقتصادی بین دو دولت، احتمالاً مذاکرات دو جانبه از اواسط سال 1331شروع شده بود. در ماه های بعد، مذاکرات مزبور به گونه ای پیشرفت کرد که در بهمن همان سال، مقامات دولت ایران منعی برای اعلام عمومی آن نیافتند و در همین راستا نیز در 21خرداد ماه 1332،نخستین قرارداد رسمی بین دو کشور در زمینه ی امور بانکی به امضاء رسید و سپس اخباری در مورد سفر قریب الوقوع هیأت های رسمی تجاری بین دو کشور منتشر شد.

با توجه به کلیت مطالب بیان شده و سیر حوادث در سال های 32-1330به نظر می رسد تعطیلی کنسولگری ایران در بیت المقدس در تیر 1330یک اقدام با دو وجه بود. وجه اول این اقدام، همدردی علماء و گروه های مذهبی با مسلمانان کشورهای منطقه و فلسطین در جنگ های منطقه، نظیر وقایع و رویدادهای سال 1327بود. وجه دوم رفتار سیاسی ایران است. براین اساس، ایران با این اقدام می خواست همراهی و آراء کشورهای عربی را در مجامع بین المللی در هنگام طرح دعاوی خود در برابر انگلیس جلب کند. از سویی دیگر با توجه به درگیری شدید دولت عراق با اسرائیل در آن سال ها، ایران بدین وسیله خواهان حفظ رابطه با عراق برای جلوگیری از استفاده انگلیسی ها از امکانات عراق علیه ایران بود. خطر تحریکات انگلیس از راه عراق، نه تنها هیچ گاه برطرف نشد، بلکه در ماه های بعد بارها موجب اعتراض ایران به دولت عراق شد و حتی حمایت ضمنی عراق از بحرین نیز نوعی عکس العمل به این اعتراضات و نیز تداوم فعالیت جراید و گرو ه های یهودی در ایران که همواره مورد اعتراض عراق بود، شد. در مورد حمایت کشورهای عربی از ایران در مجامع بین المللی نیز این حمایت هیچ گاه تحقق نیافته و حتی در یک مورد خاص، دولت های عربی از عضویت ایران به نفع لبنان در شورای امنیت [عضو غیر دائم]صرف نظر کردند.

در مورد وجه همدردی علماء و گروه های مذهبی با مسلمانان کشورهای منطقه، این همدردی در همان تلقی خاص از تعطیلی کنسولگری ایران در بیت المقدس، مبنی بر باز پس گیری شناسایی اسرائیل توسط ایران و قطع رابطه دو کشور، باقی ماند . در نتیجه رابطه ایران و اسرائیل از اواسط سال 1331به همان مجرایی بازگشت که به طور طبیعی، اگر فرض را بر عدم وجود دولت مصدق بگذاریم، روابط ایران با اسرائیل به گونه ای که در سال 1329وجود داشت، ادامه می یافت . در این میان موضع گیری ایران در قبال مسأله فلسطین در مجامع بین المللی نیز عملاً در همان چارچوب حفظ روابط با همه ی کشورهای جهان برای حفظ منافع ایران استوار بود.

پیوست

 

متن موافقت نامه ی مزبور که در تاریخ 21خرداد1332از طرف مقامات بانکی دو کشور به امضاء رسید ، به این شرح است:

موافقت نامه بانکی

 

به منظور تسهیل واریز حساب دریافت و پرداخت دو کشور ایران و اسرائیل بین «بانک ملی ایران» و«بانک لومی لو اسرائیل» به شرح زیر موافقت حاصل گردید:

ماده ی 1)پرداخت بهای کالاهای کشور اسرائیل که به ایران وارد شده یا بعداً وارد شود، همچنین هزینه های مربوط به آن و کلیه ی پرداخت هایی که به حساب بستانکار کشور اسرائیل از طرف ایران حواله شود و طبق قوانین و مقررات جاریه کشور ایران از نظر معاملات ارز اجازه داده شده باشد، توسط بانک ملی ایران انجام خواهد پذیرفت . بانک ملی ایران مبالغ نامبرده را به دلار آمریکا به بستانکار حسابی که در دفاتر خود به نام بانک لومی لو تل آویو باز خواهد کرد، منظور خواهد داشت. به حساب مزبور هیچ گونه هزینه یا بهره ای تعلق نخواهد گرفت.

ماده ی 2)پرداخت بهای کالاهای ایرانی که به کشور اسرائیل وارد شده یا بعداً وارد شود، همچنین هزینه های مربوط به آن و کلیه ی پرداخت های که به حساب بستانکار کشور ایران از طرف کشور اسرائیل حواله شود و طبق قوانین و مقررات جاریه کشور اسرائیل از نظر معاملات ارز اجازه داده شده باشد. به بدهکار حساب نامبرده در ماده یک منظور خواهد شد.

ماده ی 3)برای تأمین حسن جریان پرداخت ها ، اشخاص ذی الحقوق بانک ملی ایران و بانک لومی لو اسرائیل، یکدیگر را روزانه از دریافت و پرداخت خود مستحضر خواهند داشت.

ماده ی 4)انتقالات و پرداخت ها در ایران و در کشور اسرائیل به پول داخلی هر یک از آنها به عمل خواهد آمد. تسعیر ریال به دلار آمریکا و دلار آمریکا به ریال بر اساس مظنّه ی رسمی مقرر و همچنین تسعیر لیره ی اسرائیل به دلار آمریکا و دلار آمریکا به لیره ی اسرائیل بر اساس مظنّه ی رسمی بانک لومی لو اسرائیل خواهد بود.

پرداخت هایی که به غیر از ریال و لیره ی اسرائیل قلمداد شده باشد، به دلار آمریکا براساس برابری صندوق بین المللی پول که هر یک از بانک ها نسبت به آن پول و پول رایج داخلی معامله می نمایند، تسعیر خواهد شد.

ماده ی 5) در ایران و در کشور اسرائیل انتقالات و پرداخت ها به اشخاص ذی الحقوق طبق ماده ی یک این موافقت نامه بدون تأخیر انجام خواهد گرفت، مشروط به اینکه موجودی بستانکار و بدهکار حساب فی ما بین از پانصد هزار دلار آمریکا تجاوز نکرده باشد و در این صورت هیچ یک از دو بانک ملزم نیستند به طرف دیگر ارز خارجی تسلیم نمایند.

در صورتی که موجودی بستانکار یا بدهکار حساب نامبرده از پانصد هزار دلار آمریکا تجاوز کند، طرف بدهکار بنا به درخواست طرف بستانکار و به منظور تأمین پرداخت حواله های خود در کشور طرف بستانکار، باید نسبت به مازاد ارز خارجی به حساب مزبور پرداخت نماید. بدیهی است تنها به وسیله دلار آمریکا یا ارز دیگری که مورد موافقت قبلی طرفین قرار گیرد، به حساب بالا واریز خواهد شد.

ماده ی 6) هرگاه در پایان مدت این موافقت نامه، موجودی حساب موضوع ماده ی یک بستانکار یا بدهکار باشد، طرف بدهکار در ظرف مدت شش ماه معادل مبلغ بدهی حساب را از راه صدور کالا به کشور بستانکار واریز خواهد نمود.در صورتی که پس از پایان مدت شش ماه مهلت مزبور حساب بالا موجودی نشان بدهد، مبلغ بدهی حساب به وسیله ی پرداخت دلار به طرف بستانکار واریز خواهد گردید.

ماده ی 7)بانک ملی ایران و بانک لومی لو اسرائیل ترتیبات فنی بانکی مربوط به اجرای مفاد این موافقت نامه را خواهند داد.

ماده ی 8)این موافقت نامه پس از امضاء به موقع اجرا گذارده خواهد شد و برای مدت یک سال به قوت خود باقی خواهد بود و هر گاه یکی از طرفین موافقت نامه، دو ماه پیش از پایان مدت قرارداد تمایل خود را مبنی بر عدم ادامه ی مفاد آن به طرف دیگر اعلام ننماید، خود به خود تمدید خواهد گردید.

بانک لومی لو- اسرائیل

 

تهران-21خرداد1332

فهرست پرداخت های جاری

فهرست پرداخت های پیش بینی شده در موارد یک و دو موافقت نامه بین بانک ملی ایران و بانک لومی لو اسرائیل از این قرار است:

1.بهای کالاها

2.هزینه های مربوط به حمل و نقل کالا و مسافر میان دو کشور از راه دریا و خشکی

3.هزینه های بندری ، انبار کردن، ترخیص از گمرک ، انتقال کالا از کشتی به کشتی دیگر، هزینه ی نمایندگی های کشتیرانی و هزینه ی توقف در بندر به استثنای بهای سوخت

4.پرداخت حق بیمه و خسارت بیمه و بیمه ی اتکایی مربوط به کالا

5.کارمزد بازرگانی ، دلالی، هزینه ی نمایندگی، هزینه و کارمزد بانکی

6.هزینه ی تبدیل کالا، سوار کردن و تعمیرات

7.دستمزد، حق الزحمه و سایر پرداخت هایی از این قبیل

8.هزینه ها و منافع حاصل از ترانزیت

9.هزینه ی نگاهداری و خوراک در پانسیون

10.هزینه ی مسافرت ، اقامت، تحصیل و بیمارستان

11.هزینه و درآمد مربوط به خدمات دولتی (مالیات ها و جرایم)

12.پرداخت اقساط، وجه اشتراک، اختراع و علائم بازرگانی، پروانه و علائم صنعتی، حق التألیف و امثال آن

13.حقوق مربوط به بهره برداری سینمایی فیلم

14.سایر پرداخت هایی که از طرف مقامات صلاحیت دار دو کشور اجازه داده شده باشد.

طبقه اول

 

صادرات کشور اسرائیل به ایران:

لاستیک اتومبیل، بارکش( کامیون)، کود شیمیایی ، فسفات ها، مواد دارویی (پنسیلین و غیره)، مواد شیمیایی ، قماش نخی صادرات ایران به کشور اسرائیل:

پنبه، دانه های روغن دار، برنج(1)،جو(1)، پشم، چوب، گندم(1)، مواد نفتی و مشتقات آن، پوست، انواع کتیرا و صمغ ها

منظور از (1)صادرات ایران به کشور اسرائیل ، با اجازه دولت می باشد.

طبقه دوم

 

صادرات کشور اسرائیل به ایران:

اتومبیل، سیمان، مواد خام پلاستیک به صورت گرد و غیره( غیر از اشیاء ساخته شده از پلاستیک )، تلمبه و لوله های آبیاری و کشاورزی، ماشین ها و ادوات برقی، چراغ بخاری و اجاق نفتی و رادیاتور، ساعت، مداد و قلم خودنویس (استیلو)، تیغ یدکی ماشین خود تراش، دندان مصنوعی، پارچه های پشمی

صادرات ایران به کشور اسرائیل:

خشکبار، سیب زمینی، ذرت، زیره، نباتات و گیاهان طبی، آرد ماهی ، انواع سنگ معدن، ذغال سنگ

طبقه سوم

 

صادرات کشور اسرائیل به ایران:

روغن زیتون، اسانس عطر برای عطر سازی، لوازم آرایش ، تخته ی سه لایی و روکش ، اشیاء نایلونی، گیاهان رنگی صادرات ایران به کشور اسرائیل:

چای، گوشت، ماهی، تخم مرغ و پنیر، تخم آفتاب گردان ، پیاز، ملاس کارخانه های قند.(142)

پی نوشت:

 

1.روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست وزیری(1357-1327)،تهران:ریاست جمهوری، 1377، ص9-68.

2.پیشین، ص70.

3.مرتضی قانون، دیپلماسی پنهان، جستاری در روابط ایران و اسرائیل در عصر پهلوی ، تهران: نشر طبرستان، 1381،ص182.

4.اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین، به کوشش مرضیه یزدانی، تهران: انتشارات سازمان ملی ایران، 1374،ص5-154.

5.فضل الله نورالدین کیا، خاطرات خدمت در فلسطین 1325-1320، تهران: نشر آلی، 1377،ص96-85.

6.مرتضی قانون، پیشین،ص5-194.

7.پیشین، ص200.

8.پیشین، ص193.

9.پیشین، ص194.

10.پیشین، ص3-192.

11.هفته نامه ی کارزار، ش299، 12اسفند 1331، ص2.

12.روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست وزیری ، پیشین،ص10.

13.از آن جمله می توان به سؤال «عبدالصاحب صفایی»نماینده ی مجلس اشاره کرد. نک: پیشین،ص79-77.

14.مرتضی قانون، پیشین،ص6-195.

15.اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین، پیشین،ص162.

16.روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست وزیری ، پیشین،ص81-80.

17.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، اسناد قدیمه ، پرونده ی شماره ی 78-9-1332ش.

18.پیشین، پرونده ی شماره ی 1-9-1330ش.

19.پیشین، پرونده ی شماره ی 3-12-1330ش.

21،20.پیشین.

22.روزنامه ی رسمی کشور شاهنشاهی ایران، ش1828، 8خرداد1330،ص3.

23.پیشین، پرونده ی شماره ی 3-12-1330ش.مشابه همین مقاله را روزنامه ی «الحضاره »دمشق با نام «درس عبرت» در تاریخ 28مه 1951منتشر ساخت.

26،25،24.پیشین.

28،27.پیشین، پرونده ی شماره ی 19-53-1330ش.

29.محمود طاهراحمدی، اسنادی پراکنده از نهضت ملی شدن نفت ایران، فصلنامه ی گنجینه ی اسناد، شماره ی 48و47ص97.

30.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران ، پیشین، پرونده ی شماره ی 3-12-1330ش.

31.پیشین، پرونده ی شماره ی 19-53-1330ش.

32.مرتضی قانون، پیشین، ص4-223.

33.پیشین، ص5-224.

34.پیشین،ص225.

35.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 19-53-1330ش.

36.پیشین، متذکر می شود «صفی نیا» نماینده ی ایران در بیت المقدس ، از اول تیرماه برای معالجه به بیروت رفته بود. نک: پیشین.

38،37.پیشین.

44،43،42،41،40،39.پیشین، پرونده شماره 19-53-1330ش.

45.پیشین، پرونده شماره 56-31-1330ش.

46.پیشین، پرونده شماره 45-39-1331ش.

47.پیشین، پرونده شماره 4-12-1330ش.

52،51،50،49،48.پیشین ، پرونده ی شماره ی 5-39-1330ش.

53.پیشین، ضمناً فهرست مفصل آمار یهودیان وارد شده به ایران، از راه مرزهای خسروی (عراق)،بازرگان (ترکیه)و یوسف آباد(افغانستان) در ماه های اردیبهشت تا آذر 1330وجود دارد. نک : اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین ، پیشین، ص35-210.

54.به نقل از روزنامه ی باختر امروز، مورخ 23مرداد 1330،نک: اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 7-39-1330ش.

57،56،55.پیشین.

58.اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین، پیشین، ص2-102.

63،62،61،60،59.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 7-39-1330ش.

64.اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین، پیشین، ص203.

69،68،67،66،65.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 7-39-1330ش.

77،76،75،74،73،72،71،70.پیشین، پرونده ی شماره ی 42-39-1331ش.

82،81،80،79،78.پیشین، پرونده ی شماره ی 17-39-1330ش.

84،83.پیشین، پرونده ی شماره ی 10-31-1332ش.

88،87،86،85.پیشین، پرونده ی شماره ی 7-31-1331.

89.پیشین، پرونده ی شماره ی 45-39 -1331ش.

94،93،92،91،90.پیشین، پرونده ی شماره ی 41-39-1332ش.

96،95.پیشین، پرونده ی شماره ی 45-39-1331ش.

100،99،98،97.پیشین ، پرونده ی شماره ی 36-39-1331ش.

101.پیشین ، ضمناً پاسخ شهربانی به استعلامی در این باره، جالب توجه است. «بایستی قبلاً معلوم شود که به چه ترتیب و با چه وسیله به طور قاچاق از ایران خارج شده اند. نک:پیشین.

107،106،105،104،103،102.پیشین، پرونده ی شماره ی 41-39 -1332ش.

118،117،116،115،114،113،112،111،110،109،108.پیشین، پرونده ی شماره ی 47-26-1332ش.

119.روزنامه ی کیهان ،ش3022، 31خرداد1332،ص4.

120.اسناد وزارت امور خارجه ایران؛پیشین، پرونده شماره 47-26-1332ش.

121.پیشین؛ امضا کننده ی این نامه «عبدالحسین مفتاح»معاون وزیر امور خارجه، است.

125،124،123،122.پیشین .

127،126.پیشین، پرونده ی شماره ی 81-9-1331ش.

128.پیشین، پرونده ی شماره ی 78-9-1332ش.

129.پیشین، یادآوری می نماید این رویه بعداً به صورت بخشنامه به همه ی نمایندگی های ایران ابلاغ شد. نک:پیشین.

130.مرتضی قانون، پیشین، ص1-230.

131.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 81-9-1331ش.

132.روزنامه ی کیهان، ش28،2831مهر1331،ص1.

133.روزنامه ی داد، ش15،2516آباد1331،ص1.

134.روزنامه ی نیروی سوم، ش15،20آبان 1331،ص3.

135.روزنامه ی کیهان،ش19،2947اسفند 1331،ص8.

136.روزنامه ی شهباز، ش11،466فروردین 1332،ص1و4.

137.هفته نامه ی واهمه، ش19،52فروردین 1331،ص4.

138.روزنامه ی کیهان، ش17،2987اردیبهشت 1332،ص10.

140،139.پیشین ، ش24،3042تیر1332،ص4.

141.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 4-12-1332ش.

142.پیشین ،47-26-1332ش.

 


فصلنامه تاریخ روابط خارجی 1382 شماره 15