26 تیر 1392
انتقال ضعیف گفتمان انقلاب تأثیراتی مخربتر از عدم انتقال آن دارد
محمد رجبی رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی معتقد است که انتقال ضعیف و بد گفتمان فرهنگی انقلاب تأثیراتی بهمراتب مخربتر از عدم انتقال آن دارد، برای حرکت در این مسیر باید بهروشنی ضرورتها را دریافت و سررشته کار را به اهل واگذار کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ایران در سالهای اخیر در حوزه فرهنگی با تغییرات زیادی مواجه بوده است که بعضی از این تغییرات دامنه مشکلات را گسترده کردهاند. بررسی وضعیت فرهنگی طی سالهای اخیر توجه به چند نکته را که موجب به وجود آمدن پارهای از این مشکلات شده و رفع آنها تا حدودی مشکلات را برطرف میکند، ضروری میسازد.
یکی از مشکلاتی که ما در حوزه فرهنگ با آن مواجه هستیم، عدم بهرهوری از تأثیرات فرهنگی بر منطقه است که بهسبب جهانیسازی گفتمان فرهنگی انقلاب میتوانستیم به آن دست یابیم. در حوزههای مختلفی همچون ادبیات و سینما میتوانستیم به صادرات نشر و تولیدات فرهنگی خود بپردازیم، اما بهره چندانی از آن نبردیم.
از دیگر مشکلاتی که در حوزه فرهنگ در سالهای اخیر همواره از سوی اهالی فرهنگ مطرح شده و تاکنون شکل اجرایی به خود نگرفته است، بحث خصوصیسازی فرهنگی است، این موضوع اگرچه بارها و بارها از سوی مسئولان دولتی مطرح شده است اما تصویر روشنی از خصوصیسازی فرهنگی تاکنون در دست نیست و ضمانت اجرایی آن نیز مشخص نیست. دولت طی سالهای اخیر با وجود اینکه همیشه بحث از خصوصیسازی در میان بوده بهجای حفظ کردن نقش نظارتی و حمایتی خود، همواره به تولید فرهنگی پرداخته است و بهعنوان یک متصدی در حوزه فرهنگ نقش ایفا کرده است.
بررسی این مشکلات و چگونگی برونرفت از آنها موضوع گفتوگوی ما با محمد رجبی است، رجبی در سالهای اخیر بهعنوان یک کارشناس فرهنگی در صحنه به ایفای نقش پرداخته است. وی پس از استعفای رسول جعفریان از کتابخانه مجلس سکان ریاست این کتابخانه را به دست گرفته و به فعالیتها مشغول است.
متن این گفتوگو بهشرح ذیل است:
*تسنیم: اکنون بیش از سی سال از انقلاب میگذرد، در این سالها این سیاسیون از جمله وزرا و سفرا بودند که پیام فرهنگی انقلاب را در عرصه بینالملل انتقال دادهاند و این فرصت برای اهالی فرهنگ میسر نشده است. به نظر شما ابزارهای فرهنگی مانند کتاب، نشر و سینما چه مقدار میتوانند گفتمان فرهنگ را به کشورهای دیگر و جهان منتقل کنند؟ اساساً شما قائل به این هستید که میتوان گفتمان فرهنگ را از طریق ابزارهای فرهنگی منتقل کنیم یا نه؟
متأسفانه بیتوجهی به فرهنگ که اساس انقلاب اسلامی و وجه تمایز جمهوری اسلامی با سایر جمهوریها در اسلامیت آن است؛ همواره موجب مشکلات عدیدهای شده است، از ابتدای انقلاب اسلامی تا امروز، وزرای علوم، آموزش پرورش و ارشاد طبعاً باید افراد فرهنگی به معنی اخص کلمه باشند، اما در برخی موارد افراد فنی و یا پزشک در این سمتها مشغول شدهاند که اطلاعات فرهنگی اندکی دارند و قابل مقایسه با یک شخصیت و استاد فرهنگی نیستند، در حوزههای دیگر نیز که کار را به پزشکان و مهندسان سپردهایم، انتظار داریم که برای ما کار فرهنگی انجام دهند، در حالیکه اغلب این افراد غیرفرهنگی تنها به دلایل سیاسی روی کار آمدهاند و در جهن منافع جناح یا حزب خاص سیاسی فعالیت میکنند.
صدا و سیما نیز این گونه است، صدا و سیما که مهمترین رسانه و آیینه تمام نمای انتقال فرهنگی ما به مخاطبان ایران و سایر کشورها است، ریاست این آینه تمام نما به جز یک مورد در تمام دورهها شخصیت غیرفرهنگی بوده است، مدیران شبکهها نیز معمولاً از میان اهالی فرهنگ انتخاب نمیشوند، این چالش را میتوان به سایر مراکز دولتی و خصوصی نیز تعمیم داد. ممکن است عدهای بگویند که طرف مهندس یا پزشک است و دیدگاه فنی دارد، اما شخصیت فرهنگی تعریف دارد، این شخصیت یا به تدریس فرهنگ مشغول است، یا تألیف داشته و اهل قلم، بیان، تحقیق و نظر است و حداقل آن این است که سابقه کار اجرایی فرهنگی داشته است، اگر همه اینها را نیز نداشته باشد، سابقه مدیریت فرهنگی دارد.
زمانی که مشاهده میکنیم، فرد هیچ بارقهای از فرهنگ در کارنامه کاری خود ندارد، مشکلات و نقاط ضعفی که در حوزه سینما، وزارت ارشاد، صدا و سیما، مطبوعات و... وجود دارد، عیان میشود و در همه نقاط شاهد این فقر فرهنگی هستیم و وقتی فقر فرهنگی وجود داشته باشد، اگر هم بخواهند اقدام به انتقال پیام انقلاب کنند، پیام دیگری را به طور غیر عمد منتقل میکنند، یعنی دانش و بینش آنها در آن حد نیست و لذا اگر منتقل نکنند بهتر است، یعنی سکوت بهتر است تا اینکه متنی را بیان کنند که فهم اشتباه ایجاد کند و قرائتهای عجیبی رخ دهد که نه تنها نسبتی با انقلاب ندارد، بلکه هیچ مبنای منطقی و اصولی نیز نداشته باشد، اما اگر این نقیصه رفع شود و سررشته کار را به اهلش بدهیم در تمام این شئون شاهد اتفاق مبارکی خواهیم بود.
در دوران اصلاحات رئیس جمهور اسبق، گفتوگوی فرهنگها را مطرح کرد، اما ایران چه اقدامی کرد؟ خودمان نمیدانستیم چه میخواهیم بگوییم، هشت سال طول کشید تا یک مؤسسه به این نام تأسیس و تعدادی کتاب در این زمینه منتشر شد، اما آنچه که در دنیا باید اتفاق میافتاد و بدون یک رأی مخالف در سازمان ملل تصویب شده بود، اتفاق نیفتاد و نهایتاً آن مؤسسه منحل شد. لذا اگر قرار است کاری را به اشتباه انجام دهیم همان بهتر که انجام نشود، اکنون اغلب دغدغه آن را دارند که ما گفتمان انقلاب را به درستی به جهانیان معرفی نکردیم، اما باید نگران این بود که اگر به صورت اشتباه و ناقص بخواهیم گفتمان انقلاب را بیان کنیم، به مراتب تأثیر بدتری دارد تا زمانی که اصلاً بیان نشود.
تسنیم*: سالهاست که سخن از خصوصیسازی به ویژه در حوزه فرهنگ در دولتها مطرح میشود، اما تاکنون معنای دقیق خصوصیسازی بیان نشده و مشخص نیست نقش مردم و دولت در خصوصیسازی فرهنگی کجاست؟ از نظر شما خصوصیسازی فرهنگ تا چه حد میتواند مشکلات موجود را برطرف کند و تعریف شما از خصوصیسازی چیست؟
خصوصی سازی در ایران در اقتصاد، فرهنگ و... و هر حیطه دیگری که مطرح شده است، معنای روشنی ندارد، اما در عمل یعنی افتادن مقدرات کشور به دست یک اشخاص حقوقی و حقیقی که دارای امکانات ویژهای هستند و عمدتاً از رانتخواری پدید آمده است.
وقتی از واژه «خصوصیسازی» استفاده میکنیم، در تفسیر آن باید گفت که کارها را باید به مردم واگذار کرد و سؤال من این است که مردم به یک نفر اطلاق میشود یا یک گروه؟ طبیعی است گروه مصداق بهتری برای مردم است.
در این صورت خصوصیسازی یعنی واگذاری به گروهها، برای مثال میخواهیم کارخانه را خصوصیسازی کنیم، آن را به شخص واگذار کنیم یا به گروه؟ گروه همان مهندسان، کارگرهای کارخانه و دیگران است که به نوعی میتوانند در خدمات ارائه، توزیع و فروش سهیم باشند که هم فساد کمتری دارد و هم امکان اوراقی و فروش دستگاهها نیست و زمین را نیز نمیتوان برای ساخت و ساز مصادره و کارخانه را تعطیل و کارگران را بیکار کرد.
در حوزه فرهنگ نیز وقتی میگوییم خصوصی سازی یعنی اداره امور را به مردم بسپاریم، به افراد فرهنگی، نه به افراد سیاسی و حزبی و گروههایی که به دنبال سودآوری شخصی هستند. برای نمونه اگر بخواهیم صدا و سیما و سایر رسانههای سمعی و بصری خود را خصوصیسازی کنیم، دو گروه روی کار خواهند آمد، یک گروه افرادی که میخواهند از آن استفاده سیاسی کنند و گروه دیگر آنهایی که میخواهند استفاده اقتصادی کنند و شاید هر دو یک مورد باشند، یعنی برنامههایی را تولید میکنند که جاذبههای بیشتری داشته باشند.
همانطور که در صنعت کارها را به صنعتگر واگذار می کنیم، نه به بازاری، ملاک و تاجر. همان طور که در تجارت امور را به تاجر واگذار میکنیم، در حوزه فرهنگ نیز باید امور را به فرهنگیان واگذار کرد. اما چرا از ظرفیت مدیران فرهنگی، معلمان و استادان بازنشسته استفاده نمیکنیم؟ اگر این افراد ذیصلاح باشند، بخشهای فرهنگی را متحول خواهند کرد.
بنابراین اگر معنی خصوصی سازی به این گونه باشد، درست است، برای نمونه اگر قرار شد که رسانههای سمعی و بصری به بخش خصوصی واگذار شود، باید مشخص کرد که این بخش خصوصی چه افرادی هستند؟ چون موضوع فرهنگی است، صرفاً افرادی که اهل تکنیک هستند نباید بیایند و برای مثال اگر رسانههای سمعی و بصری را به خانه سینما واگذار کنیم، باید به افرادی واگذار شود که در سنیما فکر میکنند و آنها باید خط تعیین کنند، وگرنه منشی صحنه، فیلمبردار، دکوراتور، گریمور و .. افراد مختلف سینما هستند و همه هم محترم هستند، اما برای سیاستگذاری باید آنهایی که تفکر در سینما دارند؛ یعنی فیلم نامه نویسان، کارگردانان، منتقدان سینمایی، مطبوعات سینمایی و...که میتوانند فکر کنند و در پیشینه خود کارنامه روشنی دارند را وارد کرد. طبعاً این افراد بهتر از کارمندان دولت که ممکن است هیچ تخصصی نداشته و با یک دولت میآیند و با یک دولت میروند فعالیت خواهند کرد.
* تسنیم: با توجه به تعریف جنابعالی در دوره فعلی تا چه اندازه نیازمند خصوصیسازی در فرهنگ هستیم؟
اگر خصوصیسازی این گونه باشد، بله باید اجرایی شود، یک ضابطه و مبنایی دارد و میتواند مسیر و حرکت مناسبی داشته باشد. البته باید از آن حمایت دولتی نیز صورت گیرد، من یک زمانی با رئیس وقت سازمان تبلیغات اسلامی که آقای محمدی عراقی بود، صحبت کردم که به جای کتابهایی که چاپ میکنید و کسی هم نمیخرد و کیفیتی ندارد، آیا بهتر نیست از ناشران مذهبی خودجوشی که فرش زیر پای خود را حتی می فروشند تا کتاب مذهبی خوب تولید کنند، حمایت کنید؟ نیاز نیست پولی هم پرداخت کنید، تنها آثار شاخص را از آنها خریداری کنید، شما یکی از وظایفتان این است که کتاب به کتابخانهها هدیه بدهید، از این افراد بخرید که آنها هم بدانند اگر در این مسیر حرکت کنند مورد حمایت قرار میگیرند و پیشرفت میکنند. ایشان هم پذیرفتند، اما در نهایت این کار انجام نشد.
تسنیم* آقای رجبی با توجه به حوزه فرهنگ و مشکلات پیش آمده در آن در حوزههای مختلف از اقتصاد نشر گرفته تا وضعیت سینما و....بهتر است دولت در کدام عرصه تولید، صنعت و اقتصاد فرهنگ وارد شود؟
در حوزه فرهنگ و هنر آن چه حداقل انتظار از دولت است این است که ملاکها و موازین خوب، بد، بهتر و بدتر را روشن کند، بهرحال چون در آن ابهام است، ما شاهد هستیم که برخی اوقات توسط دولت تولیداتی صورت میگیرد که در حوزه هنر و فرهنگ دچار اعتراض میشود.
این نشان میدهد ملاکها باید شفاف شود و جای تفسیر باقی نگذارد. برای مثال فرض کنید در مورد کتابها یا فیلمها استانداردهایی وجود دارند که اگر خلاف شرع نباشد و یا مسئلههای سیاسی نداشته باشد، میتوان به آن مجوز داد، ما به این توجه نمیکنیم که ممکن است فیلمی هیچ خلاف شرعی نداشته باشد و هیچ بدآموزی و مسئله سیاسی هم نداشته باشد اما محتوای سبک وسخیف آن کتاب، فیلم یا سریال تلویزیونی مردم را به لاقیدی عادت دهد. برای نمونه نمایش سریالهای خشن مانند «کبری 11» چه ضرورتی دارد؟
این خشونت هایی که فرهنگ غرب می پسندد چه فایدهای برای مردم ما دارد؟ کدام سریال یا فیلم ما در مورد یک خانم نویسنده یا هنرمند است؟ کجا یک قفسه کتاب نشان دادهاند؟ کجا نشان دادهاند خانمی یا آقایی مشغول مطالعه است؟ کجا نشان دادهاند که خانوادهای مشغول به مطالعه است و هر کدام از اعضای خانواد مجله مخصوص به خود را میخواند؟ این ها مسائلی است که حتی به صورت دکوری هم ما با آن برخورد نمیکنیم چه برسد عمقی. اما به جای آن به هر قیمتی تولیدات برای سرگرمی داریم، به این ترتیب لودگی می شود محور فیلم و سریال و تصور میکنیم شاد کردن مردم فقط با خندیدن به صحنههای مضحک است، در حالیکه یک منظره خوب هم میتواند مردم را شاد کند.
یک رفتار زیبا هم میتواند مردم را شاد کند و اتفاقاٌ آن شادیها پایدارتر از شادی بر اثر خندیدن به چیزهای مضحک است. از این جهت ما نیاز داریم که مبانی طنز، تراژدی، مباحث سیاسی و... همه به طور شفافی نمایش داده بشود و تولیدکننده هم بداند که تکلیفش چیست؟ برخی نقاطی که مسکوت گذاشتهایم و یا برخی نقاطی که چندان روی آن تمرکز نکردهایم، باعث شده که آن طور که سیاستگذاران ما میخواهند در این زمینه اتفاق نیافتد.
تسنیم