30 خرداد به روایت جداشده ها


سید علی بنی لوحی و هادی مراد پیری


آنچه پیش روی شماست بررسی عملکرد بنی صدر و منافقین است در شش ماه دوم جنگ به قلم سید علی بنی لوحی و هادی مراد پیری که در کتاب نبردهای شرق کارون می‌نویسند:
با وجود همه حساب‌گری های منافقین، سقوط بنی‌صدر و هم‌فکران وی از رده‌های مسئولیتی در هیئت حاکمه بسیار زود هنگام‌تر از زمانی بود که رجوی و سازمان منافقین پیش بینی کرده بودند، لذا حرکت فاز نظامی سازمان که در شرایط پیش بینی شده می‌بایست ماه‌ها بعد به شکل قهرمانانه انجام یابد، به دلیل اقدامات فعالانه امام و نیروهای خط امام و حضور آگاهانه مردم در صحنه -که مجموعا منجر به افشا و طرد لیبرال‌ها از پست‌های کلیدی نظام جمهوری اسلامی ایران در آن برهه گردید- در ۳۰ خرداد ۶۰ به حرکتی مذبوحانه و از روی انفعال مبدل گشت. این انفعال باعث شده بود که سازمان تنها ظرف بهار ۶۰ تغییرات استراتژی عملیاتی خود در قبال نظام را برای اعضا و هواداران خود توجیه نماید و این مدت کوتاه برای انجام کاری در این سطح، بسیار ناکافی بود طوری که بسیاری از عناصر سازمان، توجیه نشده وارد فاز نظامی و حرکت مسلحانه شدند و یکی از علل اینکه تعداد کثیری از دستگیرشدگان تواب شده و از منافقین اعلام برائت کردند در همین مساله ریشه داشت و همچنین «مسئله دار شدن» تعداد دیگری از اعضا و هواداران در حین ارتکاب به اعمال تروریستی و ضدمردمی طی مقطع زمانی خرداد تا مهر ۱۳۶۰ به نحوی که نمی‌توانستند آن‌گونه که دل‌خواه سازمان است قدرت سازمان بر علیه مردم را در انجام کشتار سبعانه افراد عادی و غیر مسلح به منصه ظهور برسانند و این همه نشان‌دهنده آن بود که سران منافقین فرصت لازم جهت توجیه نیروهایشان را نداشته‌اند. با مروری بر حوادث این مقطع می‌توان مدعی شد که سازمان منافقین در اواخر خردادماه ۱۳۶۰ از حضور یکپارچه مردم مومن به انقلاب در صحنه دچار بهت و حیرت شده و طرح برنامه زمان‌بندی شده قبلی خود را عجولانه بهم زد و فاز نظامی و قیام مسلحانه زودرس را اعلام نمود.
شتاب‌زدگی منافقین در اعلام قیام مسلحانه به حدی بود که حتی سازمان پیکار که آن همه برای جنگ داخلی «سینه چاک» می‌کرد، عجولانه بودن این حرکت را در نشریه شماره ۱۱۴ خود- که در تاریخ ۹/۵/۱۳۶۰ منتشر کرد- مورد انتقاد قرار داد و آن را «افتادن در دام رژیم» لقب داد: «... ارتجاع درست از آن رو خواهان تسریع نبرد قطعی و جنگ داخلی... بود که تناسب قوا به نفع وی قرار داشت و تلاش می‌کرد با تکیه بر این برتری قوا، صفوف انقلاب در حال رشد و انسجام را یک سره پراکنده و منهدم سازد... خطرناک‌ترین روش سیاسی در این شرایط پاسخ‌گویی مثبت به دعوت رژیم حاکم به وارد شدن نبرد قطعی بود؛ روشی که نیروهای دمکرات (منظور منافقین است) به آن دست یازیدند.»
هرچند که این گروهک (پیکار) نیز در عمل، هم‌سنگر با دیگر گروهک‌های ضدانقلابی طی مقطع زمانی مذکور، جنایات فجیعی را به انجام رسانده بود و در مسابقه قتل و سرقت و آدم‌ربایی و انفجار با آنها به رقابت وحشی‌گری می‌پرداختند، لکن مراد از ذکر جملاتی از «پیکار» در انتقاد به اعلام غیرمترقبه جنگ مسلحانه منافقین با نظام این است که معلوم گردد ورود به فاز نظامی و «قیام مسلحانه» منافقین به قدری شتاب‌زده بود که حتی «رفقای تندرو» سازمان نیز جا مانده و لب به انتقاد گشوده بودند.
به هر حال، اعلام قیام مسلحانه منافقین در تاریخ ۲۶/۳/۱۳۶۰ طی اعلامیه‌ای با رنگ و بویی نسبتا مذهبی (بر خلاف اطلاعیه‌های قبلی سازمان مجاهدین خلق که با عنوان «به نام خدا و خلق قهرمان ایران» آغاز می‌شد این بار با «بسم‌الله الواحد القهار» شروع گردیده بود)، به بهانه اعتراض به حمله دادستانی به خانه «مهدی ابریشم‌چی» و... در حالی صورت می‌گرفت که مردم هشیارانه از روز قبل از آن (۲۵/۳/۱۳۶۰) با فرمان امام خمینی به خیابان‌ها ریختند و آماده دفاع از ارزش‌های انقلاب و خط امام شده بودند. به عبارت دیگر، اوضاع بر عکس آن چیزی شد که منافقین برای فاز نظامی خود پیش‌بینی می‌کردند. توده‌های مردم مستضعف با حضوری آگاهانه در صحنه، به‌گونه‌ای انقلابی عمل کردند که منافقین در راه‌پیمایی مسلحانه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ برای بیرون نمودن مردم از صحنه دست به اعمالی زدند که سبب ایجاد رعب و وحشت در بین اقشار مختلف مردم گردند.
نشریه «مجاهد» شماره ۱۲۷ طی گزارشی درباره «راه‌پیمایی میلیشیای قهرمان» در ۳۰ خرداد درباره وقایع این روز می‌نویسد:
«- شنبه ۳۰ خرداد، تهران شاهد خروش خلق بود...
- ساعت ۴:۱۵ بین تعدادی از میلیشیاهای قهرمان و چماق‌داران مزدور درگیری است. دو ماشین جیپ آهو از چماق‌داران حمایت می‌کند: میلیشیا چماق‌داران را متواری کرده و تعدادی از موتورسیکلت‌های مزدوران توسط مردم به آتش کشیده می‌شود...
- ساعت ۴:۴۵ مردم از «مصدق» تا «طالقانی» تعداد زیادی لاستیک آتش زده‌اند.
- ساعت ۵:۱۰ در میدان فردوسی... میلیشیا یک مینی‌بوس سپاه را واژگون کرده و پشت آن سنگر گرفته...»
 
در واقع عملیات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، اجرای مواردی بود که سازمان منافقین در اطلاعیه سیاسی نظامی شماره ۲۵ خود در تاریخ ۲۸/۳/۱۳۶۰ صادر و منتشر کرده بود. در قسمتی از این اطلاعیه چنین آمده بود:
«... بدیهی است برابر اعلامیه حاضر، از این پس مسئولیت هر آنچه که حین مقاومت انقلابی واقع شود، تنها و تنها بر ذمه مرتجعین انحصارطلب و اوباش چماق‌دار آنهاست که قصد آن کرده‌اند تا نقشه به پایان نرسیده شاه خائن و ساواک منفور او را، در قلع و قمع مجاهدین، به پایان رسانند. از این حیث برآنیم که نام‌بردگان، هر که باشند و در هر لباسی دقیقا شایسته سخت‌ترین کیفر و مجازات انقلابی خواهند بود. ضمنا سازمان مجاهدین خلق ایران این حق را برای خود محفوظ می‌دارد تا در هر موردی هم که کیفر فی‌المجلس جنایت‌کاران در حین انجام جرم ضدانقلابی میسر نباشد به زودی و به‌طور مضاعف آمران و عاملان مربوطه را به جزای خود برسانند.»
رویای آغاز ایجاد جو رعب و وحشت، فضایی که در آن: «حزب‌اللهی‌ها و نیروهای پیرو خط امام خمینی جرات بیرون آمدن از خانه‌هایشان را نکنند و مردم هر جا را که نگاه می‌کنند میلیشیای قهرمان را ببینند که مسلحانه در حال مبارزه است و...»، همه و همه در راه‌پیمایی ۳۰ خرداد می‌بایست تجلی می‌یافت لذا برای این راه‌پیمایی همه نوع ابزار مورد نیاز تهیه شده و در اختیار اعضا و هواداران قرار گرفته بود. گزارشی در این باره، تعدادی از این ابزار و وسایل را معرفی کرده و به عملکرد آنها اشاره می‌نماید:
«... در این روز، منافقین، تمام نیروهای ضدانقلاب را برای یک درگیری سازمان یافته در مقابل امت اسلامی سازمان‌دهی می‌کنند و تصمیم می‌گیرند که با اسلحه گرم و سرد و هر آنچه که در اختیار میلیشیا قرار دارد نظیر فلفل و نمک، کارد موکت‌بری و کوکتل مولوتف و سه راهی و نارنجک و کلت، مردم را از صحنه خارج نمایند...
عملی نمودن تهدیدات اطلاعیه‌های سیاسی نظامی (منافقین)، ۲۵ نفر شهید و صدها زخمی تیغ موکت‌بری و دشنه و گلوله و کوکتل مولوتف به جای گذاشت. برادر علی مازندرانی مسئول امور شهرستان‌های بنیاد شهید یکی از قربانیان این توطئه بود...»
یکی از شاهدان عینی ماجرای تظاهرات مسلحانه سی‌ام خرداد ۱۳۶۰ منافقین در تهران که گوشه‌هایی از فجایع پیش آمده را در جلسه علنی و رسمی مجلس شورای اسلامی به اطلاع مردم و نمایندگان مجلس رساند حجت‌الاسلام هادی غفاری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود که اظهار داشت:
«... دیروز من وقتی به صحنه‌ای رسیدم که اجساد چهار تن از برادران پاسدار شهیدمان وسط آسفالت خیابان بود... دیشب تا صبح من اجساد برادران پاسدار را از این غسال‌خانه به آن غسال‌خانه برای پیدا کردن نامشان و نام فامیلشان و خانواده‌شان بردم.
... من نمی‌توانم بگویم اما به شما می‌گویم گرچه دلم نمی‌خواهد بگویم، دشنه‌ای را که الان در کمیته خیابان فردوسی است، بروید ببینید، دشنه را به طول ۲۰ سانتی‌متر در قلب یک پسر فرو کردند در حالی که می‌گفتند بگو: درود بر بنی‌صدر. برادرمان را گوش تا گوش سرش را بریدند (فدایی: به محافظ من هم بیست ضربه کارد زدند)... من به شما چه بگویم که در خیابان‌ها چه افراشتند... چقدر لاستیک آتش زدند... با دشنه به نوامیس ما حمله کردند. سرنیزه‌های کلاشینکف را به چشم بچه‌ها فرو می‌کردند. اگر اجازه بدهید و مایل باشید امروز دسته جمعی با هم به کمیته خیابان فردوسی می‌رویم، آب‌اسیدها را به شما نشان می‌دهم. آب اسیدی که داخل آن فلفل ریخته بودند و با این دستگاه‌هایی که با آن آب به سر می‌پاشند همین‌طوری ریخته‌اند روی سر بچه‌ها. الان بروید ببینید، برویم تا من ۲۹۰ مجروح دیشب را به شما نشان بدهم، ببینید که بعضی‌ها کور شده‌اند بعضی‌ها کر شده‌اند، بعضی‌ها پوست صورت ندارند. بعضی دختران را من اینجا می‌گویم... بعضی دخترها را با دشنه ازاله بکارت کردند.»
تحلیل منافقین این بود که با یک تظاهرات مسلحانه این‌چنینی، جو رعب مطلوب سازمان بر مردم تحمیل خواهد شد و مردم حزب‌اللهی ما برای در امان ماندن از دشنه، گلوله و کارد موکت‌بری و اسید و... یا منفعل شده و از خانه‌ها بیرون نخواهند آمد و یا در صحنه‌های تظاهرات مسلحانه، تظاهر بر همراهی خواهند کرد ولی به هر حال هوس رو در رو شدن با اعضا و هواداران مسلح و بی‌رحم سازمان را نخواهند داشت. اما این تحلیل نیز غلط از آب درآمد و مردم و نیروهای حزب‌اللهی به عکس تصور منافقین حضوری بیش‌تر و منسجم‌تر پیدا کردند و حتی با دست خالی به گونه‌ای شجاعانه با این عناصر مسلح و سنگدل مواجه می‌شدند که در نهایت، آن کسانی که صحنه را ترک کرده و به خانه‌های تیمی پناه می‌برند، همان اعضا و هواداران مسلحی بودند که بسیاری از گلوله‌های سلاحشان را به سوی «خلق قهرمان» شلیک کرده و به سمت خانه‌های تیمی عقب‌نشینی می‌کردند.
از فردای سی‌ام خرداد و مشاهده این حقیقت که ایجاد چنین جوهایی در ایران اسلامی تاثیری معکوس بر جای می‌گذارد، خط ترور و انفجار آغاز می‌گردد تا از این طریق هم جو رعب و وحشت ایجاد کنند و هم نیروی کمتری را وارد صحنه اجتماع نمایند. ترورها و انفجارهای منافقین در این مقطع زمانی کادرها و نیروهای بسیار موثری را از مردم و انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران گرفت.


خبرگزاری فارس