24 تیر 1393

«عباس یمینی شریف و مدرسه روش‌نو»


 «عباس یمینی شریف و مدرسه روش‌نو»

بیشتر دانش آموزان دهه‏های 50 تا 70 شمسی با شعر «من یار مهربانم دانا و خوش بیانم» سروده عباس یمینی شریف آشنا هستند. شعرهای او در کتاب‏های درسی و مجلات کودکان ونوجوانان منتشر می‏شد. تحلیل‏ها و نقدهایی هم بر شعرهای او توسط متخصصین انجام شده است. اما در مورد مدرسه «روش نو» و نزدیک به ربع قرن فعالیت‏های آموزشی و تربیتی مرحوم عباس یمینی شریف در این مدرسه نمی‏توان مطلب زیادی پیدا کرد. به همین منظور به سراغ هومن یمینی شریف فرزند آن مرحوم رفتیم و در مورد سابقه آموزشی یمینی شریف و نحوه اداره مدرسه «روش نو» با ایشان گفتگویی انجام دادیم. ایشان با وجود کار فراوان، با روی باز پذیرای ما شدند و با صبر و حوصله به یک یک سوالات پاسخ دادند و همچنین تعدادی از عکس‏های مرحوم عباس یمینی شریف را که برای نخستین بار منتشر می‏شوند، به طور اختصاصی در اختیار سایت تاریخ شفاهی قرار دادند. از ایشان سپاسگزاریم و شما را دعوت به خواندن این مصاحبه می‏کنیم.

***

موسی‌خان: آقای هومن یمینی شریف؛ از این که دعوت ما را برای مصاحبه قبول کردیدسپاسگزارم، برای شروع، بفرمایید مرحوم عباس یمینی شریف دورة‌ تعلیمات عمومی را در چه مدارسی گذراند؟

 


ـ یمینی‌شریف: پدرم ابتدا در مدرسه وثوق در حوالی محله پامناردر تهران تحصیلات ابتدایی را شروع کرد. بعد از انتقال خانواده به دربند به تنها دبستان 4 کلاسه آن دهکده و بعد به دبستان دولتی تجریش رفت. در آن موقع در دربند هنوز مکتبخانه دایر بود. پدرم در تابستان که دبستان تعطیل بود به مکتب می‏رفت. به خاطر مشکلات خانوادگی، وقفه‌ای دو ساله در تحصیلات رخ داد و بالاخره دردبستان دولتی تجریش در سال 1314 دوره ابتدائی را تمام کرد. دوره اول تحصیلات متوسطه(1) را در دبیرستان دارالفنون در سال 1317 به پایان رساند. بعد از آن چون «دانشسرای مقدماتی»(2) امکان شبانه‌روزی را فراهم می‌آورد و هزینه تحصیل را

 

 

در دانشسرای مقدماتی، سال 1317

 

می‌پرداخت و پدرم در وضعیت مالی خوبی نبود، تحصیلات خود را در «دانشسرای مقدماتی» ادامه داد. در آن‌جا او به رشته ادبیات کودک علاقمند شد و این علاقه در دانشسرای عالی(3) و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ادامه یافت و از آن‌جا فارغ‌التحصیل شد. البته در آن موقع رشته ادبیات کودک در دانشسرای عالی و هیچ جای دیگر در ایران وجود نداشت و کار ادبی برای کودکان نوعی کسر شان استادان و فارغ التحصیلان دانشکده ادبیات شمرده می‏شد. پیشنهاد پدر من برای نگارش رساله خود در مورد ادبیات کودکان مورد قبول واقع نشد و موضوعی در اشعار شاعران قرن هفتم و هشتم به او واگذار شد. همین موضوع کار رساله دکترای اورا به تعویق انداخت. به هرحال مدتی بعد به استخدام وزارت فرهنگ درآمد.

 

 

دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال 1322، از سمت چپ نفر سوم، عباس یمینی شریف

 

ـ موسی خان: چه زمانی وارد وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) شد؟

ـ یمینی‌شریف: در سال 1323 از دانشسرای عالی فارغ التحصیل شد و مدتی بعد در استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در تهران مشغول به خدمت شد. در همان ایام به پیشنهاد و باهمکاری مرحوم ابراهیم بنی‌احمد که واجد شرایط کسب امتیاز انتشار بود، اولین مجلة مستمر کودک را با نام «بازی کودکان» در سال 1323 منتشر کردند و شعرهای ماندگار او در آن مجله به چاپ رسید و تحولی تاریخی در ادبیات کودک به وجود آورد.

 

 

مجله بازی کودکان، دهه 1320

ـ موسی‌خان: تا چه مدت انتشار آن ادامه داشت؟
ـ یمینی‌شریف: حدود 7 سال ادامه پیدا کرد که آن موقع برای مجلة کودکان یک دوره طولانی بود؛ چون نشریات دیگر که در حوزة کودک بودند، چند شماره بیشتر منتشر نمی‏شدند. در مجله ابتکارهای خوبی به کار می‌رفت و در مدارس پخش می‌شد و مورد استقبال دانش‌آموزان بود. بعدها پدرم مدیریت مجلات دیگری برای کودکان را برعهده داشت که مجله "دانش آموز"، "جوانان شیرو خورشید سرخ" و "کیهان بچه‏ها" را شامل می‏شود.

 

 

از راست به چپ: ابراهیم بنی احمد و عباس یمینی شریف

بعد از مدت کوتاهی کار در وزارت فرهنگ، پدرم ارتقاء شغلی پیدا کرد و چند سال ریاست ادارة فرهنگ چند شهرستان را بر عهده داشت.

ـ موسی‌خان: چه شهرستان‌هایی؟
ـ یمینی‌شریف: سه شهرستان اراک، گرمسار و شهر ری، که جزو یکی از وظایف او سرکشی به مدارس تحت نظر بخش بود. این ماموریت‏ها، او را با وضعیت مدارس آن مناطق آشنا کرد. آن زمان مدارس مشکلات زیادی داشتند: بیماری‏های زیادی میان دانش‌آموزان شایع بود، امکانات آموزشی نداشتند و بزرگ ترین مشکل این بود که والدین، فرزندانشان را برای نیروی کشاورزی یا کارهای دیگراحتیاج داشتند و نمی‌خواستند فرزندانشان را به مدرسه بفرستند. کارکنان و معلمان فرهنگ یک کار مهمشان این بود که والدین را راضی و گاه تهدید کنند که به فرزندانشان اجازه درس خواندن بدهند. در این دوره پدرم تجارب فراوانی بدست آورد و آشنائی زیادی با آموزش و پرورش کودکان ایران پیدا کرد. بعد‏ها در زمان خدمت در وزارت فرهنگ موفق به دریافت بورس تحصیل در خارج شد و به دانشگاه کلمبیا در آمریکا رفت.

 


ـ موسی‌خان: مرحوم یمینی شریف در سال‌های اول خدمت در مدارس تدریس داشتند؟
ـ یمینی‌شریف: بله، دروس ادبیات و عربی را در مدارس چند سالی تدریس کرد، اما حضور ذهن ندارم که در کدام مدارس تدریس داشت.

ـ موسی‌خان: چه سالی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتند؟

ـ یمینی‌شریف: در سال 1332، و به مدت یک سال دورة فوق‌لیسانس را در رشته «آموزش ابتدایی» در دانشگاه کلمبیا ‌به پایان برد. در آمریکا با روش‌های تدریس جدید و امکانات آموزشی پیشرفته و مناسبات برتر بین معلم و دانش‌آموز آشنا شد. این تجربه با تجربه ای که او از کیفیت آموزش آن موقع ایران داشت بسیارمتفاوت بود. پدرم در سال 1333 به ایران بازگشت و در ادارة محل خدمتش، محیط را پذیرای آموخته‏های خود ندید.

 

 

دانشگاه کلمبیا، 1333

خوشبختانه این زمان مصادف شد با اجرای طرح «ایجاد مدارس ملی» که از سوی وزارت فرهنگ آن زمان تشویق می‌شد. دکتر مهران وزیر وقت فرهنگ(4) لایحه ای را به مجلس برد و تصویب کرد و حمایت‌های زیادی برای تأسیس مدارس ملی (غیر دولتی و خصوصی) صورت گرفت. پدرم وقتی مطلع شد، بلافاصله مدرسة «روش‌نو» را تأسیس کرد تا روش‏های نوین آموزش و پرورش کودکان را در آن جا محقق کند.

 

 

یمینی شریف به همراه تعدادی از دانش آموزان مدرسه روش نو در دهه 1330

 

ـ موسی‌خان: چه سالی؟
ـ یمینی‌شریف: 1334

ـ موسی‌خان: محل اولیه آن کجا بود؟
ـ یمینی‌شریف: در خیابان فیشرآباد بود که الان به شهید سپهبد قرنی تغییر نام یافته است. در کوچه‌ای به نام کوچه پردیس، خانه بزرگی وجود داشت که دبستان پسرانه «روش‌نو» در آن‌جا تأسیس شد و من و برادرم جزو اولین شاگردان این مدرسه بودیم. مادرم هم که معلم رسمی وزارت فرهنگ بود (خانم توراندخت مقومی تهرانی) ناظم دبستان شد. پدرم با کمک مادرم شروع به اجرای ایده‌های آموزشی و تربیتی که در سر داشت کرد.

 

ـ موسی‌خان: آیا مکان مدرسه بعداً تغییر کرد؟
ـ یمینی‌شریف: بله، چند سال در فیشرآباد بود. بعد به مکان بزرگتری در چند کوچه پایین‌تر انتقال یافت که یک در آن به خیابان ثریای سابق (سمیه فعلی) باز می‌شد. هم‌زمان با این‌جا، مکان دیگری را در نبش خیابان جلال بایار و تخت‌جمشید آن موقع (ایرانشهر و طالقانی فعلی) گرفتند و مدرسة‌ دخترانه را تاسیس نمودند و «روش‌نو» دارای دو دبستان دخترانه و پسرانه شد. بعد از مدتی پدر و مادرم طرح «باشگاه کودکان» را در محل دبستان دخترانه اجرا کردند؛ به این شکل که دانش‌آموزان پس از مدرسه به آن‌جا می‌رفتند و بعد از نوشتن تکالیف، تفریحات مختلفی مثل تئاتر، موسیقی، شعر، کتابخوانی و... را داشتند. والدین هم دیرتر برای بردن فرزندان می‌آمدند. برای بعضی از والدین این طرح جالب بود، چون فضای مدرسه بسیار بهتر از محیط خانة آنها بود.
مدارس "روش نو" در سال 1345 به خیابان آبان شمالی، کوچه روش ‌نو (که الان هم به همین نام است) منتقل شد و مقاطع ابتدایی و راهنمایی دخترانه و پسرانه آن‌جا ادامه یافت.

ـ موسی‌خان: روش‌نو دبیرستان نداشت؟
ـ یمینی‌شریف: خیر، پدر و مادرم تا سال 1358 مدیریت مدارس "روش نو"را داشتند و در آن تاریخ بازنشسته شدند.

 

 

 

ـ موسی‌خان: مرحوم یمینی شریف معلمین «روش‌نو» را چگونه انتخاب می‌کرد؟
ـ یمینی‌شریف: پدرم به ویژه در مورد رفتار آموزگاران با شاگردان حساس بود. از میان معلمین که معرفی می‏شدند می‏کوشید علاوه بر توانائی‏های آموزشی آن‏ها، کیفیت رفتارشان را در نظر بگیرد. براساس قانون «ایجاد مدارس ملی»، معلمین دروس رسمی که در استخدام وزارت فرهنگ بودند، به عنوان «مأمور» در اختیار مدارس ملی قرار می‌گرفتند و حقوق آنها از سوی وزارت فرهنگ پرداخت می‌شد و این بزرگترین کمکی بود که به مدارس ملی می‌کردند و این یکی از دلایل اصلی در شکل‏گیری مدارس بسیار خوب بود. چون اغلب صاحبان آن‌ها ثروتمند نبودند و مثل پدرم سابقة‌ معلمی داشتند. بنابراین اگر چنین کمک‌هایی نمی‌شد، درآمد خودشان را هم از دست می‏دادند و امکان تأسیس و راه‌اندازی چنین مدارسی بوجود نمی‏آمد. این طرح یک ابتکار بسیار مهمی بود که راه اندازی مدارس توسط معلمان را امکان پذیر و صلاحیت را مهمتر از سرمایه می‏کرد.

 


ـ موسی‌خان: مرحوم یمینی شریف خودشان در انتخاب معلم نظر می‌دادند؟
ـ یمینی‌شریف: آن موقع تهران به چند بخش از نظر اداره و نظارت بر مدارس تقسیم شده بود. معلمین دروس رسمی از سوی آن بخش‌ها به مدرسه‏هامعرفی می‌شدند. مدیران مدارس اگر به دلایلی نظرشان روی کسی نبود، درخواست معلم دیگری را می‌کردند، بالاخره از جمع معلمین آن بخش انتخاب می‌کردند. تنها معلمین کلاس‌های غیررسمی و "فوق برنامه" مثل موسیقی، زبان انگلیسی و کاردستی، تئاتر و ورزش را پدرم به طور آزاد استخدام کرده بود و حقوق آن‌ها را خود پرداخت می‌کرد.

 


ـ موسی‌خان: میزان استفاده از وسایل کمک آموزشی در مدرسة «روش نو» چگونه بود؟ آیا آموزش و پرورش کمکی می‌کرد؟
ـ یمینی‌شریف: وزارت فرهنگ در دهة 1330، بیش از آن چیزی که گفتم کمکی به مدارس ملی نمی‌کرد و صاحبان این مدارس خودشان باید وسایل کمک آموزشی را تهیه می‌کردند. پدرم به دلیل تجربه‌ای که در آمریکا پیدا کرده بود، خیلی مایل بود که از وسایل کمک آموزشی در مدرسه استفاده کند. در دبستان «روش نو» آزمایشگاه طبیعی، کارگاه نجاری، کتابخانه، نقشه‌ها و تصاویر طبیعی و جغرافیایی وجود داشت. در چند اتاقی که به آزمایشگاه اختصاص داده شده بود، تدریس انجام می‌شد و مثلاً طرز کار بدن انسان به وسیله ماکت‌هایی که در آن‌جا بود، به دانش‌آموزان آموزش داده می‌شد.

 


ـ موسی‌خان: بعداً وسایل کمک آموزشی مثل اسلاید، اوپَک، فیلم آپارات و... وارد کشور شد. آیا در مدرسه استفاده می‌شد؟
ـ یمینی‌شریف: بله، پدرم جزو اولین کسانی بود که از وسایل کمک آموزشی جدید در مدرسه خودش استفاده می‌کرد. یادم هست که او در ‏همان اوائل تاسیس دبستان "روش نو" دراواسط دهة 30 ، دستگاه آپاراتی تهیه کرد و در مدرسه قرار داد. چون فیلم مناسب برای دانش‌آموزان در اختیار آموزش و پرورش وقت نبود، پدرم و بعضی دیگر از صاحبان مدارس ملی در شروع کاراز بخش فرهنگی سفارتخانه‌های خارجی فیلم تهیه می‌کردند.

 


ـ موسی‌خان: معلمین از این وسایل استفاده می‌کردند و یا پدر برای آنها دوره آموزشی استفاده از وسایل کمک آموزشی می‌گذاشت؟
ـ یمینی‌شریف: معلم‌ها کمی سنتی‌تر بودند، اما برای استفاده از وسایل علاقه نشان می‌دادند. در ضمن ادارة بخش، معلمی برای آزمایشگاه، کتابخانه و یا کارگاه‌ نمی‌فرستاد،یا معلم آزمایشگاه به طور آزاد استخدام می‏شد و یا خود معلمین رسمی در ساعات مدرسه و یا بعد از آن این فعالیت‌ها را انجام می‌دادند.

 


ـ موسی‌خان: کلاس‌های مدرسه «روش نو» از لحاظ امکانات، محیط و تعداد دانش‌آموزان چگونه بود؟
ـ یمینی‌شریف: پدرم معتقد بود که 25 تا30 نفر برای یک کلاس مناسب است؛ زیرا بالاتر از این رقم توجه معلم به دانش‌آموزان را کم می‌کند و پایین‌تر از این تعداد، دانش آموزان امتیاز تنوع و کار جمعی در کلاس را از دست می‌دهند. در عین حال تعداد دانش آموزان باید تقسیم‌پذیر باشد که بتوان دانش‌آموزان را گروه‌بندی کرد. میز تحریر را خود مدرسه تهیه می‌کرد. نیمکت‌های متصل به میز بود که دو نفر روی آن می‌نشستند. به میز و صندلی‏ها هرسال لاک الکل می‏زدند. کلاس تخته سیاه داشت که هر سال رنگ سیاه زده می‌شد. یادم می‌آید که مستخدم گچ مدرسه را تهیه می‌کرد و قبل از این که خمیر گچ خشک شود با چاقو برش می‌داد و مقابل آفتاب خشک وآماده استفاده می‌کرد.

 


ـ موسی‌خان: فرمودید مدرسه «روش نو» برای اولین بار طرح «باشگاه کودکان» را اجرا کرد. الان مرسوم است دانش‌آموزان در مدرسه می‌مانند. اما آن موقع به نظر فکر جدیدی بود. سال راه‌اندازی آن را به خاطر دارید؟
ـ یمینی‌شریف: در سال 1336 «باشگاه بچه‏های روش نو» (همان‌طور که گفتم) در دبستان دخترانه تأسیس شد. این باشگاه‏ها که در آمریکا به «پس از مدرسه» (After School) معروف است، مکان‌هایی است برای دانش‌آموزان که حضور در آ‌ن‌ها اجباری نیست و پس از مطالعه درس و انجام تکالیف، دانش‌آموزان به بازی و تفریح می‌پردازند. این شیوه در مدرسه «روش نو» اجرا می‌شد. جالب این که همکاری خوبی با رادیو که آن موقع به تازگی برنامه کودکی هم ساخته و پخش می‌کرد، برقرار شد. اولین مجری برنامه کودک بیژن پیرنیا، فرزند داود پیرنیا بود که به او آقا بیژن می‏گفتند. مرحوم داود پیرنیا در مقام مدیریت رادیو از برنامه کودک پشتیبانی زیادی می‏کرد.پدرم با برنامه کودک رادیو در تهیه سرود و آهنگ و مطلب همکاری می‌کرد و رادیو هم به باشگاه کمک می‌کرد و رفت و آمدی بین کارمندان رادیو و بچه‌های هنرمند باشگاه برقرار شده بود. افرادی مثل سیما‌بینا، آلیس و بلا الوندی،(۵) که آن موقع نوجوان بودند در باشگاه برنامه اجرا می‌کردند. پدرم شعر می‌سرود و مجریان در رادیو قرائت می‌کردند. این همکاری از 1336 شروع و تا چند سال ادامه داشت.

 

 

جشن روز جهانی کودک، اواخر دهه 1330

 


ـ موسی‌خان: روش نو، جزو اولین مدارسی بود که در تابستان برای دانش‌آموزان برنامه داشت. به خاطر دارید چه برنامه‌هایی برای سه ماه تعطیلی تدارک دیده می‌شد؟
ـ یمینی‌شریف: در «باشگاه کودکان» برنامه‌های تابستانی برگزار می‌شد. تابستان، بچه‌ها برنامه‌های شنا، ورزش و تفریحات مختلف داشتند و کلاس‌های تقویتی درسی مثل ریاضی، علوم، زبان و ادبیات هم برقرار بود.

 


ـ موسی‌خان: روش برخورد مرحوم یمینی شریف با دانش‌آموزان چگونه بود؟
ـ یمینی‌شریف: در دفتر پدر من دو تابلو نصب شده بود که وقتی من و سایر دانش‌آموزان به دفتر می‌رفتیم، این دو تابلو جلوی چشم ما بود و نوشته‏های آن در ذهنمان حک شده است. بعدها از شاگردان دیگر هم تعریف این مشاهده شان را شنیدم. یکی تابلوی شعر «درس معلم ار بود زمزمة محبتی ـ جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را» بود و تابلو دوم این عبارت بود: «طفل را با طفل مقایسه نمی‌کنند، امروز هر کس را با دیروز خود او می‌سنجند.» این دو شعار اصلی کار پدرم بود. به نظر او، باید کاریکردکه بچهعلاقمند به درس و مدرسه شود، نه اینکه با تنبیه و تهدید و زور و ترس درس بخواند؛ و یکی دیگر این که، دانش‌آموزان را به منظور تشویق یا تحریک و تنبیهنبایدبا هم مقایسه کرد. معیار پیشرفت هر دانش‌آموز، وضعیت گذشته خوداوست. یک خصوصیت خوب پدرم این بود که به سخنان دانش‌آموزان با دقتتوجه می‏کرد و به دانش‌آموزاحترام می‌گذاشت وبرای آنها حقوقی قائل بود. کسانی که شاگرد او بودند، بعدها نوشتند که عباس یمینی شریف با دانش‌آموزان مثل یک انسان برخورد می‌کرد و به صحبت‌های آنان گوش می‌داد. آن موقع کمتر به حرف بچه‌ها گوش می‌کردند. وقتی بچه‌ای به خاطر ضعف یادگیری یا انضباطی به دفتر او فرستاده می‏شد، ابتدا به صحبت‌های او خوب گوش می‌کرد تا به مشکل و علت آن از دیدگاه دانش‌آموز پی ببرد. به معلم‌ها اکیداً توصیه می‌کرد که به بچه‌ به عنوان یک انسان نگاه کنند، نه به عنوان یک حیوان کوچکی که باید با چوب و ترکه ادبش کرد. در گذشته تنبیه بدنی مرسوم و معمول بود. خشونت و ترساندن ابزار اصلی کار بود. من عقیده دارم که پدرم عمیقاً به توصیه‌های خود اعتقاد داشت. او با اجبار بچهبه کاری که نمی‏خواهد، تکالیف زیاد وروش‏هائی که باعث دلزدگی او بشود مخالف بود. از طرف پدر من تنبیه بدنی صورت نمی‌گرفت؛ زیرا در دوره کودکی خیلی تنبیه بدنی شده بود و رنج‏ها و آسیب‏های جسمی و روحی زیادی متحمل شده بود و به همین خاطر از تنبیه شدن کودکان بسیار ناراحت می‌شد.

 


ـ موسی‌خان: پس در مدرسه تنبیه صورت نمی‌گرفت؟
ـ یمینی‌شریف: تنبیه بدنی اتفاق می‏افتاد ، عادتی بود که بین اکثر معلمین رواج داشت و در فرهنگ آنزمان رایج بود.بچه‌ها و اولیای آن‏ها هم حد متعارف آن رامی‌پذیرفتند و تنها شدت آن مورد انتقاد قرار می‏گرفت. آئین‌نامه‌ای هم برای ممنوعیت وجود نداشت. اما از سوی پدرم تنبیهی صورت نمی‌گرفت و نسبت به تنبیه بدنی بچه‏ها عکس العمل شدید نشان می‏داد.

 

 

شورای کتاب کودک، از چپ: عباس یمینی شریف، توران میرهادی، نفر چهارم، نوش آفرین انصاری

 

ـ موسی‌خان: از اواخر دهه 40 تعدادی روحانی به آموزش و پرورش وارد شدند و کتاب‌های درسی دینی را تألیف کردند. با توجه به سابقه حضور مرحوم یمینی شریف در تألیف کتب درسی، آیا همکاری با این روحانیون داشتند؟
ـ یمینی‌شریف: پدرم در سال 1336 کتاب اول ابتدایی معروف به «دارا و آذر» را با همکاری خانم مصاحب تألیف کرد. در آن موقع مولف همه کتاب را می‌نوشت. اما در سال‌های بعد به ویژه برای کتاب‏های درسی سال‏های بالاتر هر بخش کتاب به کارشناسانی سپرده می‏شد. روحانیونی مثل آقایان باهنر و بهشتی مطالب کتاب‌های فقهی و دینی کلاس‌های بالاتر را می‌نوشتند و محدوده کاری آن‌ها با پدرم که در زمینه سال‏های اول دبستان بود فرق می‌کرد. به همین دلیل فکر نمی‌کنم (و نشنیدم) که همکاری مشخصی بین آنها و پدرمصورت گرفته باشد.

 


ـ موسی‌خان: سرانجام مدرسه «روش نو» چه شد؟
ـ یمینی‌شریف: قبل از انقلاب، دولت طرحی را تصویب کرد که «مدارس ملی» را خریداری کند و زیر نظر آموزش و پرورش قرار بگیرند.

 


ـ موسی‌خان: در دوره وزارت خانم فرخ رو پارسا؟(۶)
ـ یمینی‌شریف: بله، فکر و بررسی واجرای این طرح در دوره تصدی ایشان و وزرای بعدی در جریان بود. بالاخره این طرح اجرا شد و مدارس ملی را وزارتآموزش و پرورش خرید. در اوایل اجرای طرح بود که انقلاب شد و بعد از نقلاب هم طرح خریداری ادامه یافت تا اواسط دهة 60 و اوایل دهة 70 خورشیدی که طرح مدارس غیرانتفاعی تصویب و اجرا شد. پدر و مادرم هم در سال 1358 بازنشسته شدند. الان مدرسه «روش نو» تبدیل به دو مدرسهابتدائی و راهنمائی دخترانه شده است.

 


ـ موسی‌خان: از این که حوصله کردید و با صبر به سوالات پاسخ دادید، از شما سپاسگزارم.

 

 

 

 

 



 

 

 

1- دوره تحصیلات عمومی به دو دوره شش ساله ابتدایی و متوسطه تقسیم می شده است، دوره ابتدایی شش سال و دوره متوسطه دو دوره سه ساله بوده است.
2- موسسه ای آموزشی بود که افراد بعد از گذراندن دوره ابتدایی، داوطلبانه وارد آن می شدند و در دوران تحصیل، برای تدریس در دوره ابتدایی آموزش می دیدند.
3- دانشسرای عالی، تربیت معلم برای تدریس در دبیرستان را بر عهده داشت.
4- محمود مهران، وزیر فرهنگ کابینه حسین علاء اول فروردین 1334 تا 12 فرردین 1336.

 

۵- فرزندان نیکول الوندی، آهنگساز بودند که شهرت آن ها خوانندگی در برنامه کودک رادیو بود.
۶- فرخ رو پارسا،(1359- 1301)؛ وزیر آموزش و پرورش در کابینه امیر عباس هویدا، 6 شهریور 1347 ـ 7 اردیبهشت 1353.


تاریخ شفاهی