04 آذر 1399
سرنوشت قانون از بحران تا فروپاشی نظم سنتی در ایران پیشا مشروطه
انتشار «مفهوم قانون در ایران معاصر» تازهترین کتاب زندهیاد فیرحی
تازهترین کتاب زندهیاد داود فیرحی با عنوان «مفهوم قانون در ایران معاصر؛ تحولات پیشامشروطه» ازسوی نشرنی مننتشر شد.قانون مفهومی مرکزی است که سهگانه حکومت، جامعه و خود، یعنی فردیت و خویشتن هر انسانی ایرانی را پیوند میزند.
سرنوشت قانون از بحران تا فروپاشی نظم سنتی در ایران پیشامشروطه
کتاب «مفهوم قانون در ایران معاصر؛ تحولات پیشامشروطه» نوشته زندهیاد داود فیرحی پس از درگذشت استاد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران از سوی نشر نی منتشر شد. این پژوهش به سرشت و سرنوشت قانون از بحران تا فروپاشی نظم سنتی درایران پیشامشروطه میپردازد؛سرگذشتی طولانی و پرفرازونشیب که از پایان صفویه (۸۸۰ ـ ۱۱۰۱ ش/ ۹۰۷ ـ ۱۱۳۵ ق) تا جنبش مشروطهخواهی (۱۲۸۵ ش / ۱۳۲۴ ق) و آغاز دولت مدرن در ایران را دربرمیگیرد.
این کتاب در 9 فصل تنظیم شده است. دولت و قانون در نظم سنتی، حکمرانی سنتی و الهیات قانون، بحران در سنت، تنظیمات و قانون تنظیماتی، تحول تنظیمات و مساله قانون، تنظیمات حسنه؛ چرخش به تجربه عثمانی، تحولات پیشامشروطه و انقلاب در مفهوم قانون، فتنه قانون، قانون: شریعت و مشروطیت فصلهای کتاب را شامل میشوند و در پایان نیز خلاصه و نتیجه با نام قانون از حکمرانی سنتی تا بیقراری سنت آمده است.
قانون پدیده جدیدی نیست و با زندگی بشر ملازمه دارد. همواره و برای هر جامعه و ملتی، مفهومی از قانون وجود داشته که معیاری برای تنظیم زندگی مدنی بوده است: قانونْ نسبتی با عدالت دارد و عدالت نیز جایی مطرح میشود که ممکن است ظلم رخ دهد یا رخ داده است. بدینسان، مسئله اصلی نه بودونبود قانون، که امری قهری است، بلکه سازوکار استنباط، وضع، اجرا و تعلیق قانون، و البته تحول در معیار و مفهوم قانون در هر مکان و زمان است. اما این تحول در ایران، سرگذشت و سرنوشت خاصی دارد و منحنی قابل ملاحظهای از حکمرانیِ سنتی تا بحران و بیقراری سنت و ظهور تلاشهای نوگرایانه را نشان میدهد.
کلمه «قانون» مهمترین واژه در ایران معاصر است. این یک کلمه قریب دویست سال است که محور و مدار مناقشه در باب سیاست، دین و تجدد است و دو قرنی میشود که اندیشه و عمل جامعه ما را در کمند خود دارد. قانون قلب تجدد و دولت مدرن است و با آن ملازمه دارد؛ به همین دلیل هم همزمان با زوال دولت قدیم، بحران جامعه ایرانی و ضرورت نوسازی دولت، واژه قانون به مرکز این تحولات و نواندیشی ناگزیر آن بدل شده است اما این واژه به دو اعتبار اهمیت ویژهای در رابطه با مذهب و سیاست در ایران امروز دارد.
نخست اینکه جامعه ایران به اعتبار تشیع مختصات هندسی خود را دارد. به تعبیر سید جواد طباطبایی، جزیرهای واقع در درون بیرون، و در عین حال بیرونِ درونِ جهان اسلام است، و به همین دلیل دریافت ویژهای از مفهوم قانون و حکومت در تاریخ معاصر خود دارد. مفهومی که متمایز از دیگران، اعم از غرب جدید، ترکان عثمانی، اعراب و دیگر جوامع اهل سنت معاصر است.
دوم اینکه همین دریافت ایرانی-شیعی از قانون، سرگذشت و سرنوشت متفاوتی در تاریخ معاصر ایران دارد. تجربهای طولانی از درون تحولاتی چون اندیشه اصلاح سلطنت، تا عصر تنظیمات تا مشروطه و رویدادهای متاخر را از سر گذرانده است. بدین سان، واژه قانون هرگز معنایی ثابت و مفهومی یکنواخت در ایران معاصر ندارد و به تبع تطاول ایام و تطور دوران، دچار قبض و بسط معنیداری شده است.
در این پژوهش رویکرد عمده از توع «تاریخ فکری» است. تاریخ فکری ناظر به پژوهش در آن دسته از تصورات، اندیشهها، مباحثات، باورها، پنداشتها، رویکردها و پیشفرضهایی است که همگی با هم حیات ذهنی یا فکری جامعه ما را شکل میدهند. این حیات فکری البته با حوزههای مهمی چون دین، اقتصاد، سیاست و فرهنگ ایران معاصر پیوسته و آغشته است.
هدف این پژوهش کاوش درباره سرچشمهها، ابعاد و زوایای این انضباط جدید است که در ایران معاصر پیدا شده و همچنان که فرد و جامعه و حکومت ایرانی را به هم مدوزد، در قالب واژه «قانون» جمع آمده و رویتپذیر شده است. بدینسان، پرسش از مفهوم قانون در ایران جدید، که نوعی الهیات و لاجرم هرمنوتیک قانون است، در واقع پرسش از خود، از خویشتن ایرانی جدید است که از ابتدای قاجاریه و از جنگهای ایران و روس به تدریج تکوین یافته و تاکنون امتداد دارد.
در جامعه ما چیزی شکل گرفته است که میتوان با تکیه بر مفهوم قانون چگونگی پیدایی و تحول آن را طرح و ارزیابی کرد. کارکرد هرمنوتیک قانون، کشف واقعیت پنهان درون اندیشه ایرانی است. چه چیزی وارد اندیشه، ذهنیت و عالم انسان ایرانی در دوره جدید شده است؟ این امر جدید از کجا وارد جهان ایرانی شده و چگونه دریافت شده است؟ مفهوم جدید از قانون چگونه مهمان جامعه ما شده و چگونه درون سنت تاریخی-دینی ما جایابی شده است؟ پاسخ به این پرسشها اهمیت بسیاری دارد.
با ظهور قانون نوع جدیدی از خود، نوع جدیدی از انسان ایرانی زاده شده است. چگونه این امر جدید را به مثابه امر جدید میفهمیم؟ یا میتوانیم بفهمیم؟ به نظر میرسد تاریخ قانون در ایران معاصر را به دو گونه میتوان درک کرد: الف) قانون به مثابه امری اعتباری که هست، وجودی اعتباری دارد و تاریخ زایش و تحولی که سپری کرده است. ب) اما توجه به قانون بهمنزله موضوع شناخت امر دیگری است: این که اصلا قانون چیست و چگونه دریافت شده و چگونه به موضوع شناخت و عمل ما به مثابه انسان مسلمان ایرانی و معاصر بدل شده است؛ آغاز خود ایرانی جدید که در فضایی در میانه سنت قدمایی و عقلانیت مدرن رخ داده است.
تلاش این نوشته خطر کردن در نوشتن این وضعیت است. نوشتن یعنی به زبان آوردن یا استنطاق گذشته. فرضیه بنیادین در هرمنوتیک قانون این است که چیزی در واژه قانون و تاریخ آن در ایران نهفته است که پنهان شده است و نیاز به رمزگشایی دارد. تلاشی که سرنوشت امروز و آینده انسان مسلمان ایرانی در گرو یافتهها و نتایج آن است.
قانون مفهومی مرکزی است که سهگانه حکومت، جامعه و خود، یعنی فردیت و خویشتن هر انسانی ایرانی را پیوند میزند. قانون حاکی از نظمی خاص در هر جامعه است و ماهیت چنین نظمی البته با چیستی حکومت، جامعه و خود (فرد انسان) در آن جامعه تقارن دارد. شاید بتوان به این فرضیه خطر کرد که هر تصویر از مفهوم قانون در ایران تابعی است از دگرگونی تصویر حکومت، فرد و جامعه در این کشور. دهلیزها و خطوط ارتباطی قابل تخیل وجود دارند که سهگانه حکومت، جامعه و خود هر ایرانی را کنار هم مینشاند، قانون و نظم برآمده از آن است که این روابط را ایجاد میکند و به آنها استمرار میبخشد و عصبشناسی قانون راه نزدیکی بر شناسایی کردار فرد، جامعه و دولت خواهد بود.
در این پژوهش بیشتر به نسبت قانون و حکومت پرداخته شده است و درآمدی بر شناخت نظم و هویت در حوزه (کلان) جامعه و (خُرد) فردیت یا خویشتن ایرانی فراهم آید. در یک دورهبندی کلی شاید بتوان مراحل تحول حکومت و لاجرم مفهوم قانون در ایران معاصر را به دورههای زیر تقسیم کرد: قانون و حکمرانی سنتی، بحران و انتقال؛ فروپاشی نظم قدیم و فقدان چشمانداز، ایده سلطنت مستقل، عصر تنظیمات، مشروطیت و قانون اساسی، دولت مطلقه و جمهوری اسلامی.
در فصل نخست کتاب با عنوان «دولت و قانون در نظم سنتی» میخوانیم: «الهیات حکومت در ایران صفوی و قاجار بر مربع نبوت، امامت، فقاهت و سلطنت استوار است. اندیشه شیعه حکومت آرمانی را به عهده امام معصوم(ع) میگذارد و حکمرانی در غیبت معصوم را بر دو پایه قلم و شمشی، قاضی و مجری، مجتهد و سلطان میداند. اما نسبت این دو و این که کدام بر دیگری تقدم و اولویت دارد، مناقشهای طولانی و البته بیپایان است. تشیع مهمترین و موثرترین صلع از ارکان قدرت در دولت صفوی است. هر چند این گزاره درست است که صفویه خود معلول تشیع در ایران است و نه علت آن، ولی نسبت این دو به نسبت «دانه و درخت» میماند. بذر تشیع که پیشاپیش در ایران پراکنده بود، سلطنت صفوی را ثمر داد و درخت صفویه گسترش تشیع فقاهتی و لوازم تاریخ/اجتماعی آن را. همین ویژگی در فرهنگ سیاسی عصر صفوی بود که مناقشه بین سلطان و مجتهد در ایران صفوی و بعد از آن را به محور و موتور تحولات سیاسی بدل کرده است.»
حجتالاسلام والمسلمین دکتر داوود فیرحی، استاد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، پژوهشگر علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلام 21 آبانماه به دلیل ابتلا به بیماری کرونا درگذشت. قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام؛ نظام سیاسی و دولت در اسلام؛ تاریخ تحول دولت در اسلام؛ روششناسی و اندیشه سیاسی در اسلام؛ دین و دولت در عصر مدرن؛ فقه و سیاست در ایران معاصر؛ فقه سیاسی و فقه مشروطه؛ «فقه و سیاست در ایران معاصر؛ تحول حکومت داری و فقه حکومت اسلامی»؛ «آستانه تجدّد؛ در شرح تنبیه الامة و تنزیه الملة» و «فقه و حکمرانی حزبی» عناوین برخی از کتابهای داوود فیرحی است.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)