بى ریشگى قومیت گرایى در جنبش دانشجویى ایران
1- یکی از شکاف های اجتماعی در جوامع چند قومی، «شکاف های قومی» است. اقوام و گروه بندهای قومی اگرچه در سایه یک نظم سیاسی و اجتماعی مشترک زندگی می کنند اما از نظر قومیتی، مرزها و نشانه های مشخص و ویژه ای دارند. اغلب جوامع بشری یا دولت- ملت های کنونی، دربردارنده چندین گروه بندی قومی اند. غالبا اعضای یک قوم دارای آداب و رسوم، زبان، نژاد و مکان جغرافیایی مشترکی هستند. قومیت ها می توانند نوعی نگرش یا رفتار را در اعضای خود ایجاد کنند که «قوم مداری» یا «قومیت گرایی» (ethnocentrism) خوانده می شود. قوم مداری یا قومیت گرایی در قالب چنین نمودهایی تعین می یابد: برتری انگاری قوم خود از دیگر اقوام، نگاه به جهان تنها از زاویه ارزش ها و نگرش های قوم خود، ستایش و مدح آنچنانی قوم خود و تحقیر دیگران، وفاداری بیش از اندازه به ارزش های قومی و... بنابراین، قومیت گرایی به محوریت و مرکزیت افراطی علایق و سلایق قومی در عقاید و کنش های فرد یا گروه اشاره دارد.
شکاف های قومی آن گاه که منجر به شکل گیری نیروها و گروه ها و جریان های اجتماعی شوند، «شکاف های قومی فعال» اند و در غیر این صورت، شکاف های قومی غیرفعال و خنثی». قومیت گرایی قادر است منجر به پیدایش شکاف های قومی فعال شود و جنبش ها و خرده جنبش های اجتماعی به راه اندازد. اما چه زمینه ها و عواملی موجب تشدید قومیت گرایی و تکوین شکاف های قومی فعال می شوند؟
2- زمینه ها و عواملی که سبب می شوند اقلیت های قومی (ethnic minorities) به قومیت گرایی و ایجاد گروه بندی های قومیتی در جامعه روی آورند و به تدریج، یک جنبش اجتماعی را تشکل بدهند، عمدتاً در قلمرو دو مقوله «تعصب» (Prejudice) و «تبعیض» (discrimination) جای می گیرند.
الف- تعصب امری است که به «عقیده و نگرش» فرد یا جامعه مربوط است و به دو صورت بروز می یابد: گاهی یک قوم، خود و ارزش ها و هنجارهای خود را برتر از دیگران می انگارد؛ و گاهی سایر افراد جامعه و گروه ها و اقوام دیگر را فروتر و پست تر از خود قلمداد می کنند. بار منفی واژه تعصب از آن جا سرچشمه می گیرد که مطلوبیت یا مذمومیت نهفته در موضوع و متعلق تعصب، غیرمنطقی و نامعقول و مربوط به پیش داوری یا احساس مداری است. بنابراین، واژه تعصب برای بیان علاقه یا نفرتی استفاده می شود که استدلال ناپذیر و سوگیرانه است.
ب- تبعیض که خود از تعصب برمی خیزد، بیانگر وجود تعصب و سوگیری و نابرابری در حوزه «الگوهای رفتاری»- نه فکری و اعتقادی- است؛ بدین معنی که حقوق و فرصت های اجتماعی که باید همه مردم از آن ها برخوردار باشند، در اختیار یک یا چند قوم قرارداده می شود.
تجربه دستخوش تعصب و تبعیض بودن، منجر به تقویت احساس تعلق به همدیگر در میان اعضای یک قوم و تشدید همبستگی درون قومی می شود. بدین ترتیب، اعضای قوم بیشتر در امتداد جدایی از اکثریت جامعه و پررنگ کردن مرزهای خود نسبت به دیگران حرکت می کنند. علاوه بر این، ممکن است اعضای قوم بکوشند تا با ایجاد جنبش و جریان اجتماعی، برضد تعصب ها و تبعیض ها اقدام کنند و نظم نگرشی و رفتاری مستقر را به نفع خود تغییر بدهند.
در کنار تعصب و تبعیض، ممکن است سیاست های دولت مرکزی نسبت به قومیت ها نیز بحران زا باشد. سیاست های مذکور معمولا به یکی از دو صورت زیر تنظیم می شوند:
الف- «سیاست یکسان سازی فرهنگی» که در آن، حکومت مرکزی یک تعریف واحد و شفاف از فرهنگ (باورها و ارزش ها) عرضه و همه قومیت ها را وادار به پذیرش آن می کند.
ب- «سیاست تکثرگرایی فرهنگی» که در این نوع، حکومت اجازه می دهد که قومیت های گوناگون، مطابق عرف و آداب و رسوم خود زندگی کنند و در حریم عمومی، از نهادها و نشانه های فرهنگی و ارزشی خود استفاده نمایند.
روشن است که سیاست یکسان سازی فرهنگی، اعتراض قومیت ها را برمی انگیزد و آنها را به سوی ایجاد جنبش و جریان اجتماعی در راستای مقابله با حکومت مرکزی سوق می دهد.
3- درجنبش دانشجویی ایران، یکی از جریان ها و گفتمان های فعال در سال اخیر، جریان قومیت گرایی است، به طوری که فعالان سیاسی- اجتماعی این جریان، دربیشتر تجمعات و تحصن ها و اجتماعات دانشجویی حضور دارند و به دنبال پیوندزدن خود با دیگر جریان های درونی جنبش دانشجویی- از جمله لیبرال ها، مارکسیست ها، فمینیست ها و... هستند. نخستین پرسشی که دراین باره به ذهن راه می یابد این است که چه بسترها و ریشه هایی درپیدایش گفتمان قومیت گرایی درایران و در درون جنبش دانشجویی تاثیرگذار بوده اند؟!
درجامعه معاصر ایران، هیچ کدام از عوامل و زمینه های برشمرده شده در بند دوم این مقاله (و یا عوامل و زمینه های مشابه آنها) مشاهده نمی شود. قومیت های ترک، کرد، فارس، بلوچ، عرب و... نسبت به یکدیگر، تعصب و تبعیض روا نمی دارند و در مناسبات و روابط اجتماعی خود، به قومیت بهای چندانی نمی دهند. سیاست حکومت مرکزی نیز- حداقل در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی- بر مبنای استحاله قومیت ها و حذف خرده فرهنگهای بومی و محلی مستقر نشده است. از این رو، شکاف های قومیتی درایران، غیرفعال و خنثی بوده اند. به طوری که در جامعه ایران، اختلافات و تنش های قومی بحران زا در کمترین سطح ممکن قرار داشته اند. این امر بدان دلیل است که در جامعه ایران، هویت اصلی و اولی قومیت ها را «اسلام» تشکیل داده است. در واقع «هویت های قومیتی» در ذیل «هویت اسلامی» قرار داشته و دارد. از این رو همبستگی ملی و اجتماعی ایرانیان بر محور مسلمانی و هویت دینی شکل گرفته است، نه براساس تعلق داشتن به قومیت یا نژاد خاصی.
با وجود این، چرا جریان قومیت گرایی درجنبش دانشجویی، وزن و هوادار یافته و درحال بسط و گسترش است؟! کدام عامل یا عوامل تصنعی و غیرطبیعی، موجب فعال شدن شکاف های اجتماعی از نوع قومیتی در جامعه ایران و به ویژه در دانشگاها شده اند؟!
4- با وجود همزیستی مسالمت آمیز اقوام با یکدیگر و روابط عادی آنها با حاکمیت مرکزی، شواهد و اخبار تعمیق حاکی از آن است که یک عامل پنهان در زمینه احساسات و گرایش های قومیت گرایانه در ایران و در جنبش دانشجویی بسیار موثر است: «برنامه های سرویس های امنیتی غرب در مورد تحریک و تهییج علایق و حساسیت های قومیت های ایرانی بر ضد حکومت مرکزی «اهدافی که از اجرای این تاکتیک سیاسی- امنیتی دنبال می شود عبارتند از: تضعیف اقتدار حکومت مرکزی، ایجاد تنش و آشوب، درکشور تجزیه کشور براساس مرزهای جغرافیایی قومیت ها و...
بنابراین، جریان قومیت گرایی دانشجویی با محوریت هر قومیتی و یا هر تابلو و شعاری، خواسته یا ناخواسته درمسیر عملیاتی کردن پروژه «براندازی حاکمیت سیاسی» قرارگرفته است! البته متاسفانه واقعیت این است که بخشی از فعالان سیاسی- اجتماعی گفتمان قومیت گرایی دانشجویی «دانسته و آگاهانه» خود را درمسیر منتهی به ضدیت با نظام سیاسی قرارداده اند. اینان به هر ترتیبی تلاش می کنند تا با القاء توهماتی از قبیل نگاه منفی و حذف حاکمیت به قومیت ها و پایمال شدن حقوق سیاسی و فرهنگی قومیت ها، گروه های قومی را ابتدا به سوی مطالعه حقوق از دست رفته شان (!) و سپس در مجرای استقلال طلبی و تجزیه خواهی قومی و انفکاک از ایران اسلامی قرار بدهند!
براین اساس، گفتمان قومیت گرایی دانشجویی، یک گفتمان بی ریشه و ناهمگون با بافت فرهنگی و تاریخی جامعه ایران است و تنها ازطریق دست های پنهان بیگانگان و عوامل داخلی آنها و با اهداف سیاسی براندازانه شکل گرفته و هدایت می شود.
روزنامه کیهان ۱۳۸۷/۱۱/۰۱