نصایح امام به بنی صدر
امام خمینی (س) روز اول تیر 1360 طی سخنانی که در جمع اقشار مختلف مردم ایراد کرد به موضوع عزل بنی صدر ، فریب خوردگان گروهکها ، اقدامات گروه نهضت آزادی و جبهه ملی اشاره کرد و سپس توصیه ها و نصیحتهایی را به بنی صدر ارائه کرد. امام در ارتباط با اقدامات بنی صدر گفت :
باید من متأسف باشم از این مسائل که گرفتارش هستیم. من نمیخواهم که شماها هم به سر نوشت دیگران مبتلا بشوید. من نمیخواستم که آنها هم این سرنوشت را داشته باشند. من در حالات همهتان مطالعه کردم و میکنم و نمیخواهم که منتهی بشود آن رأیی که من دارم به اینکه شما ـ خدای نخواسته ـ دیگر در فکر اسلام نیستید، و همه فکر خود هستید. مگر من و شما چند سال دیگر هستیم؟ مگر شماها چهقدر میخواهید عمر بکنید؟ مگر شما هر مقامی هم پیدا بکنید از مقام رضا خان و محمدرضاخان بیشتر میشود؟ عبرت بگیرید! عبرت بگیرید از این حوادث تاریخ. تاریخ معلم انسان است. تعلیم بگیرید از این حوادثی که در دنیا واقع میشود. شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم.... مثل این سربازهایی که در مرزها کشته میشوند بمیرید. این وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند را مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. این جوانهای ما که علیل شدند الآن هم وقتی میآیند، از من میخواهند که دعا کنم که اینها شهید بشوند؛ پایش را از دست داده، عصا زیر بغلش هست، لکن گریه میکند و میخواهد که دعا کنیم که شهید بشود. از اینها یک قدری تعلم پیدا کنید.
من به شما عرض کردم که یک مطلبی که بر خلاف ضرورت اسلام است و بر خلاف نص قرآن است، و از یک گروهی صادر شده است با اسم و رسم،[1] من دعوت کردم که از اینها حسابتان را جدا کنید، چرا نکردید....؟
آن آقا،[2] من کراراً به او گفتم که حسابت را از این منافقین جدا کن و اعلام کن به اینکه شماها از اسلام نیستید و شماها به من ارتباط ندارید، نپذیرفت، و دید آنچه دید. و من امیدوارم که توبه کند تا خدای تبارک و تعالی او را بیامرزد و در آن عالم روسیاه نباشد. شما الآن وقت دارید. وقت توبه باقی است وقت جدایی از گروههایی که به ضد اسلام قیام کردهاند باقی است. یک قدم روی هوای نفس بگذارید، یک قدم روی خواستهای شیطانی خود بگذارید، و اعلام کنید این کسانی که اعلامیۀ «جبهۀ ملی» را دادهاند و بر ضد اسلام اعلامیه دادند، هر کدام ثابت بشود که با اطلاع آنها بوده این مطلب ، مرتد هستند، شما از آنها تبرّی کنید. شما از اینهایی که دیروز پریروز ریختند در خیابانها و آنهمه جنایت کردند و اعلام کردند که ما بر خلاف جمهوری اسلامی مسلحانه جنگ میکنیم، شما از اینها تبرّی کنید....
من صلاح شما را میخواهم. من علاقهدارم به بسیاری از شما و شما توجه ندارید. من باید بگویم که شماها با اینکه در سیاست بزرگ شدید، شمّ سیاسی ندارید. چنانچه آقای بنیصدر هم شمّ سیاسی نداشت. من الآن هم نصیحت میکنم آقای بنیصدر را به اینکه نبادا در دام این گرگهایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید، و این آبرویی که از دست دادید بدتر بشود. من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت را تباه نکنی. من علاقهدارم که همۀ اشخاصی که در این مملکت زندگی میکنند یک زندگی انسانی ـ الهی باشد. نبادا یک وقت در دام اشخاصی بیفتی که این ملت آنها را سر تا پا شناخته است؛ نبادا آنها از تو پشتیبانی کنند و تو هم در دام آنها بیفتی؛ که هم دنیا به باد رفته است تا آخر، و هم آخرت. اگر نصیحتهای من را گوش کرده بودی، این مسائل پیش نمیآمد. لکن نگذاشتند؛ آنهایی که به تو اظهار علاقه میکردند آنها به اسلام علاقه نداشتند؛ و تو را کشاندند به جایی که تباه کردند، بیش از این خودت را تباه نکن؛ به دام این اشخاصی که مثل اژدها دهان باز کردهاند تا همۀ حیثیت تو را به باد فنا بدهند وببلعند نیفت. چنانچه توبه کنی و برگردی و علاقۀ خودت را از این گروههای مفسد، فاسد، جنایتکار، سلب کنی، و در یک کناری بنشینی مشغول تصنیف و تألیف بشوی، صلاح تو است. اگر شما آن نصیحتی را که آن روز من با حال بیماری در بیمارستان به شما کردم گوش کرده بودید، امروز اینطور نبود . من نمیخواستم باشد؛ آن روز من در یکی از حرفها، که اساس همۀ گرفتاریهای بشر است، تنبه دادم کهحُبُّ الدُّنیا رَأْسُ کُلِّ خَطیئَة[3] تمام خطاهایی که از ماها صادر میشود روی این حبّ نفس و جاه و مال و منال است؛ اگر این کلمه را گوش کرده بودید و هواهای نفسانی را زیر پا گذاشته بودید، اینطور نمیشد که همۀ گروهها، همۀ دوستان شما، از شما منفصل بشوند، الاّ این گروههایی که میخواهند شما را آلت دست قرار بدهند و به مقاصد خودشان برسند، دوستهای درجه اول شما پشت به شما کرده اند. گروههایی که با شما بودند و برای شما شعار میدادند پشت به شما کردند. این دلیل این بود که شما قدرت سیاسی ندارید، بزرگترین دلیل این است که انسان یازده میلیون [4] رأی را تباه کند! این گذشت و ناگوار گذشت، من نمیخواستم اینطور بشود. لکن باز برای هر کس، هر کار بکند، جای توبه هست. درِ توبه باز است. رحمت خدا واسع است. شما توبه کن و یک قدم طرف خدا برو و پشت به هوای نفسانی بکن، خداوند میپذیرد تو را. آبروی تو را اعاده میدهد. حیثیت تو را اعاده میدهد....این نصیحت عاجزانۀ من را قبول کنید و پا روی نفسانیت بگذارید، و این گروههایی که ایران را میخواهند به تباهی بکشند، قیام مسلحانه بر ضد اسلام کردند، اینها را از خود برانید و از آنها تبّری کنید؛ و آنهایی که اسلام را برای حالا دیگر صحیح نمیدانند، آنها را هم از خودتان برانید و از آنها تبری کنید. جای توبه باز است. بزرگترین گناه این است که انسان طرفداری بکند از کسانی که به ضد اسلام قیام کردهاند، یا به ضد اسلام اعلامیه میدهند. من خیر شما را میخواهم. من حق خودم را بخشیدم به شما. هر چه بد گفتید بخشیدم. لکن خیر شما را میخواهم که از این خطاها که تا کنون شده است دست بردارید، و با ملت حسابتان را یکی کنید؛ و با این گروههای مختلفی که میخواهند از حیثیت شما برای خودشان
کسب و جاهت کنند، و هر چه آنها کسب وجاهت کنند شما وجاهتتان را از دست میدهید، از اینها ببرید، و به اسلام، به همان چیزی که عقیده به آن دارید ـ لکن هوای نفس نمیگذارد ـ برگردید. و همۀ ما، همه ما، تعلیم پیدا بکنیم از این سربازهایی که در جبههها دارند جان خودشانرا فدا میکنند. آنها جان خودشان را برای اسلام و برای مصلحت کشور اسلامی فدا میکنند و ما سر خون آنها اینجا بنشینیم و با هم جنگ و ستیز کنیم! این در منطق اسلام از بزرگترین گناهان است و در منطق انسانیت از بزرگترین اموری است که قبیح است؛ چهقدر قبیح است که یک دستهای برای مصالح کشورشان، برای مصالح ما، بروند در جبههها و آنطور جانفشانی کنند و آنطور خون خودشان را بدهند و شب و روز خودشان را صرف در این عبادت بزرگ الهی بکنند، و من و شما اینجا بنشینیم و مقاله بنویسیم و روزنامه بنویسیم و به جان هم بیفتیم! چهقدر این مسئله قبیح است و چهقدر شرمآور است!
خداوند همۀ ما را از شرّ خودمان نجات بدهد خداوند همۀ مارا به راه راست خودش هدایت کند. خداوند کشور ما را از شرّ اجانب نجات بدهد.
پی نوشت :
1 - اشاره به «جبهۀ ملّی ایران».
2 - آقای ابوالحسن بنیصدر.
3 - علاقۀ به دنیا، سرمنشاء همۀ اشتباهات و گناهان است. اصول کافی، ج 2، ص 315، ح 1.
4 - اشاره است به میزان آرایی که ابوالحسن بنیصدر در نخستین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران بدست آورد.
صحیفه امام ، ج 14 ، ص 490 تا 494