16 تیر 1397

پیمان ساواک با موساد (بخش سوم)


محمد تقی تقی پور

پیمان ساواک با موساد (بخش سوم)

(ادامه قسمت دوم)

به نـام ایـران به کام اسرائیل
در مجموع،ارزیابی کارشناسان و مدیران سطح بالای‌ ساواک‌ درباره‌ طرح کـریستال بـه تدریج‌ به آنجا رسیده بـود کـه طرف اسـرائیلی در نـشان کـردن‌ و در‌ نهایت هدایت و بهره‌برداری از منابع و مأموران اسـتخدام شـده،کاملا طبق برنامه و اهداف از‌ پیش‌ تعیین‌ شده خود،به طور یک طـرفه‌ اقـدام می‌کند و از سویی دیگر،حاصل گزارش و اطـلاعات جمع‌آوری‌ شده‌ از سوی ایـن‌ مـاءموان چندان منفعتی برای ساواک نـدارد.زیـرا با ترفند‌ و شگردی‌ که‌ اعضای سرویس‌ اطلاعات اسرائیل به کار می‌زند،اکثر آنـها گـزارش اصلی را بدون اطلاع ساواک‌،ابـتدا‌ بـه‌‌ اسـرائیلی‌ها می‌دادند و به عـلاوه،آنـها معمولا گزارش‌ها،اخبار و اطـلاعاتی را جـمع‌آوری و تهیه‌ می‌کردند‌ که طرف اسرائیلی توجیه و هدایت کرده بود.لذا حاصل فعایت آنها بیشتر بـرای‌ اسـرائیلی‌ها کاربرد داشت‌.
از‌ دیگر مزایا و محاسن طـرح کـریستال برای اسـرائیل،بـهره‌برداری هـمه‌جانبه و چندسویه از جغرافیای‌ ایران‌ بـرای همه‌گونه فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی از جمله‌ فرستادن‌ نشان‌شده‌ها‌ به‌ عنوان مسافر از کشورهای عربی و اسلامی‌ به‌ ایـران.بـه عنوان نقطه و مکان امن و به زبـان خـود آنـها«پایـگاه امـن»بود‌.از‌ آنجا کـه اگـر اسرائیلی‌ها این‌ نشان‌شده‌ها‌ را به‌ عنوان‌ مسافر‌ به فلسطین‌ اشغالی می‌فرستادند،به دلیل‌ مهر‌ شدن گذرنامه‌ها و پاسـپورت مـسافرین عـرب،برای آنها در آتیه‌ مشکلات امنیتی در‌ کشور‌ مـتبوع‌شان بـه وجـود مـی‌آمد و اگـر در‌ کـشورهای اسلامی و عربی با‌ آنها‌ ارتباط برقرار می‌کردند،تداوم این‌ کار‌ از جنبه اطلاعاتی و امنیتی در بلندمدت نه به نفع نشان‌ شده‌ها از اتباع‌ آن‌ کشورها بود و نه به نفع‌ اعـضای‌ سرویس‌ اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل‌؛زیرا‌ لو رفتن هریک از‌ آنها‌ متصور بود.لذا از این زاویه،ایران جغرافیای امن برای اسرائیلی‌ها بود تا در‌ قالب‌ طرح کریستال،از پوشش ساواک نیز‌ با‌ شگردها و ترفندهای‌ خاص‌ خـود‌ بـهره‌برداری‌ و هم اهداف و امیال‌ جاسوسی خود در کشورهای اسلامی و عربی را از داخل خاک ایران‌ هدایت و کنترل کنند.
یکی‌ از‌ اعضای سرویس اطلاعاتی اسرائیل با نام‌ ملکی‌(که‌ احتمالا‌ نام‌ پوشش و اطلاعاتی او‌ بود‌)بـه ایـران اعزام و مسئولیت نشان کردن و جذب منبع و جاسوس از میان عرب‌های میهمان‌ یا مقیم ایران‌،تحت‌ پوشش‌ طرح کریستال به او واگذار شده بود‌.این‌ اسـرائیلی‌ کـه‌ به‌ زبان‌ عربی‌ نیز تـسلط داشـت از طریق اوراق هویت و کارت جعلی ایرانی دنبال می‌کرد و ساواک نیز با همه‌گونه امکانات از وی حمایت و پشتیبانی به عمل می‌آورد.
در اولین‌ جلسه‌ای که ملکی در کمیته مشترک طـرح کـریستال در روز 2/3/46 شرکت کرده بود،مـدیران کـل ساواک از حضور او به گرمی استقبال کردند.هاشمی مدیرکل اداره هشتم‌ ساواک درباره‌ او‌ چنین می‌گوید:
«...به علت نبودن رهبر عملیات عرب‌زبان کار رکود پیدا کرده بود ولی حالا با آمدن آقای ملکی‌ و کـمک ادارات هـشتم و دوم امیدوارم که این کار به نتیجه‌ای‌ که‌ در نظر می‌باشد برسد....ما می‌توانیم روزانه لیست و مشخصات اتباع کشور هدف را که وارد کشور می‌شوند چه از طریق‌ هوایی و چه از‌ طریق‌ زمینی و همچنین لیست مـسافرین هـتل‌ها‌ و مسافرخانه‌ها‌ را تـهیه...و همچنین لیست مقیمین اتباع کشورهای هدف که در اداره‌کل هشتم موجود است بهترین کمک‌ برای شروع کار کـمیته خواهد بود.مثلا ما‌ شخصی‌ را می‌شناسیم که صاحب‌ یک‌ میلیون تـومان‌ ثـروت اسـت و پنجاه سال است که در ایران سکونت دارد ولی فرزندانش و اقوامش در وزارت‌خانه‌ها و ارتش عراق خدمت می‌کنند و می‌تواند عامل خوبی بـرای ‌ ‌کـار کمیته باشد.... از شما[خطاب‌ به‌ ملکی اسرائیلی‌]عمل کردن و از ادارات کل دوم و هشتم هم کمک کردن. فـرازیان‌[مدیرکل اداره دوم سـاواک‌]:بـاید پوشش آقای ملکی کامل باشد که شناخته نگردد. هاشمی‌[مدیرکل اداره هشتم ساواک‌]:از نظر‌ هتل‌ که پوشـش‌ ثابت است و از نظر عملیات باید پوشش بخصوص تهیه نماید.مثلا ما قادر هـستیم که از سازمان‌ جلب سـیاحان کـارتی برای او تهیه‌ کنیم که به عنوان این‌ سازمان‌ بتواند‌ با اشخاص مورد نظر آشنا شود.»
به‌این‌ترتیب،ملکی جاسوس کارکشته سرویس اطلاعاتی اسرائیل با پوشش،اوراق هویت‌‌ و ‌‌امکانات‌ و پشتیبانی ساواک،و تحت عنوان نـشان‌کننده طرح کریستال،بی‌هیچ مانعی اهداف‌ و مطامع اسرائیل را‌ در‌ سرزمین‌ ایران تعقیب و دنبال می‌کرد.
او در حین انجام مأموریت‌های محوله در چارچوب طرح کریستال اطلاعات‌ مورد نیاز خود و سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را نیز از ساواک و مأموران آنـ‌ دریـافت می‌کرد.برای نمونه‌‌ وی‌ در روز سه‌شنبه 23/3/1346 طی ملاقات با یکی از نمایندگان ساواک در طرح کریستال، خواسته‌ها متفرقه‌ای را مطرح می‌کند.نماینده ساواک در گزارش خود در این‌باره به مافوق‌ نوشته است‌:
«در حین قدم زدن از باغ شـمیران بـه سوی هتل کاروان،آقای ملکی اظهار نمود:اگر سوابقی که‌ در مورد قاچاقچیان که یهودیان عراقی را از بصره به ایران می‌آوردند،وجود‌ داشته‌ باشد،در اختیار وی گذاشته شود تا با بررسی سـوابق مـزبور بتوان نسبت به نشان کردن آنها و برقراری تماس‌ اقدام شود.همچنین آقای ملکی اظهار داشت در مورد تحقیق از‌ ورود‌ اتباع دولت‌های عربی به‌ ایران به غیر از فرودگاه‌ها و هتل‌ها و وزارت خارجه و سایر مـراجع رسـمی از طـریق سرویس‌های‌ حمل‌ونقل مسافر از قبیل شـرکت تـی.بـی.تی نیز باید تحقیق‌ به‌ عمل آید....
سپس آقای ملکی در مورد نشان کردن قاچاقچیانی که بین ایران و عراق فعالیت دارند و هـمچنین‌ ایـجاد رابـطه با اعضای جمعیت اخوان المسلمین در ایران پیشنهاداتی نـمود....»
یـادآوری‌ این‌ مهم‌ نیز ضروری است که اکثر‌ اعضای‌ اعزامی‌ سرویس اطلاعاتی اسرائیل به ایران، از جاسوسان کارکشته و باتجربه رژیم صـهیونیستی بـودند کـه سالها سابقه فعالیت‌های جاسوسی‌ و اطلاعاتی در کشورهای عربی‌ و اسلامی‌ داشتند‌.
مـباحث مندرج در بعضی گزارش‌های ساواک حاکی از‌ آن‌ است که ملکی نیز از جمله این‌ جاسوسان باسابقه در دستگاه اطلاعاتی رژیم صـهیونیستی بـود کـه برای ادامهء ماءموریت‌ به‌ ایران‌‌ اعزام شده بود.از نمونه‌های جالب تـوجه در ایـن خصوص‌،ارائه اطلاعات تکمیلی از سوی‌ ملکی درباره یکی از عرب‌های نشان و معرفی‌شده مقیم تهران بود.این در حالی‌ بـود‌ کـه‌ هـنوز چند صباحی از ورود ملکی اسرائیلی به ایران سپری نشده‌ بود‌.گزیده گزارش یـکی از مـقامات‌ سـاواک خطاب به مافوق در این‌باره جالب توجه و خواندنی است:
«محترما‌ به‌ عرض‌ می‌رساند در ملاقات مـورخه 30/3/46 بـا آقـای ملکی نماینده اعزامی دوستان‌‌ [اسرائیل‌]مشخصات‌ و سوابق‌ در حدود 10[ده‌]نفر از اتباع دولت‌های عربی مقیم ایران و از جـمله صـلاح الصاوی‌ مورد‌ بررسی‌ قرار گرفت.آقای ملکی ضمن اظهار نظر در مورد افراد مـزبور مـبنی بـر اینکه‌ نشان‌ کردن و استخدام آنها نفعی برای اسرائیل دربر نخواهد داشت درباره رمضان‌ صـلاح الصـاوی‌ که‌ به‌ موجب برخی گزارشات نام اصلی وی احمد رمضان می‌باشد اظهار داشت:
اصـولا داسـتان خـروج‌ وی‌ از کشور مصر و ورود مشار الیه به تهران ساختنی به نظر می‌رسد. مضافا‌ بر‌ اینکه‌ اگـر ایـن شخص همان احمد رمضان باشد بدون شک از عناصر خطرناک اطلاعاتی‌ مصر مـی‌باشد‌،زیـرا‌ طـبق سوابقی که من‌[ملکی‌]در ذهن دارم دو نفر را در کشور مصر‌ به‌ این‌ نام‌ می‌شناسم که مشخصات آنها بـدین شـرح مـی‌باشد:
1-احمد رمضان کارمند اداره پلیس مبارزه با‌ مواد‌ مخدر‌ که درعین‌حال برای سـرویس اطـلاعاتی‌ مصر کار می‌کند.
2-احمد رمضان کارمند سرویس‌ اطلاعاتی‌ محرمانه مصر که زیر نظر یوسف القفاص کـار مـی‌کند و منزلش در قاهره،عین الشمس،محله زیتون‌ می‌باشد[‌...].آقای ملکی توضیح داد چنانچه ایـن شـخص به نحو غیر محسوس به‌ من‌ نـشان داده شـود مـی‌توان تشخیص دهم که‌ آیا‌ وی‌‌ همان احـمد رمـضان مورد نظر می‌باشد یا‌ نه‌ و[...].
در هرصورت،اگرچه ملکی با استفاده از این امکانات سـفارش‌های دسـتگاه اطلاعاتی‌‌ اسرائیل‌ را در ایران تعقیب مـی‌کرد‌،امـا‌ به دلیـل‌ مـوقعیت‌ و مـسئولیت‌ این عضو دستگاه اطلاعاتی اسرائیل در‌ کـمیته‌ مـشترک طرح کریستال،نمایندگان و مدیران کل هشتم و دوم ساواک از هیچ‌ گونه‌ همکاری‌ و پشتیبانی از نـامبرده دریـغ نداشتند.
در‌ بخشی از گزارش جلسه‌ مورخه‌ 14/4/46 کـمیته مشترک کریستال‌،متشکل‌ از مـوسی رز نـماینده دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و خلیل مـلکی نـماینده جدید(نشان‌کننده)اعزامی‌ از‌ اسرائیل‌ و تعدادی از نمایندگان ادارات‌ دوم‌ و هشتم‌ ساواک چنین آمده‌ اسـت‌:
«...بـیوگرافی مقیمین‌[عرب‌های مقیم ایران‌]آماده‌ شد‌ و تـعدادی اسـامی در اخـتیار آقای ملکی‌ قـرار گـرفت.
...به وزارت امور خارجه اعـلام گـردید‌ که‌ در مورد صدور روادید برای اتباع‌ کشورهای‌ هدف‌ (در‌ طرح‌ مشترک‌)ساواک را در جریان‌ بگذارد[تا خـلیل مـلکی اسرائیلی در جریان قرار گیرد].
...ترتیبی داده شـد کـه روزانه کـلیه هـتل‌ها‌ و مـسافرخانه‌ها‌ و بنگاه‌های مسافربری چک و لیـست‌ افراد مورد‌ نظر‌ روزانه‌ در‌ اختیار‌ آقای ملکی گذارده‌ می‌شود‌.»

بهره‌برداری یک‌سوی
بهره‌برداری یک‌سویه از روابط و هـمکاری‌های اطـلاعاتی از سوی اسرائیل فقط در چارچوب‌ طرح کـریستال‌ نـبود‌،بـلکه‌ اسـرائیلی‌ها چـنین ترفند و شگردی را در هـمه‌ زمـینه‌ها‌ تعمیم‌ می‌دادند‌. نمایندگان‌ ساواک‌ مستقر در فلسطین اشغالی در گزارش‌های ارسالی متعدد به مرکز این موضوع‌ را یادآوری کـرده اسـت.بـرخی گزارش‌های ارسالی به طور تلویحی حکایت از آن دارد کـه‌ روشـ‌ و بـرخورد اسـرائیلی‌ها بـا مـقامات و مدیران و نمایندگان ساواک در این‌باره همواره مرموزانه، غیر صادقانه و توأم با تحقیر طرف مقابل بوده است.مطالب ذیل گزیده گزارش نمایندگی‌ ساواک مستقر در فلسطین‌ اشغالی‌ است که بـه عنوان نمونه ذکر می‌شود:
«نمایندگی متوجه گردید[...]اخباری که به نمایندگی می‌دهند اکثرا در دو روزنامه مهم کشور، (معاریو و هارتص)منتشر گردیده است و چون مدتی است‌ که‌ کلیه اخبرا منتشره توسط«نـشاط» تـرجمه و ارائه می‌گردد،لذا نمایندگی متوجه شد،چنانچه این رویه ادامه پیدا نماید از جلسات‌ مزبور نتیجه حاصل‌ نخواهد‌ گردید.»31
«...در امر تبادل‌ اطلاعات‌ بین دو سرویس«بلوط[اسرائیل‌]و سیکلمه‌[ایران‌]»اطلاعیه‌های‌ ارسالی دوستان بلوط تمام از مـنابع آشـکار بوده و همین اخبار آشکار نیز به موقع اطلاع داده‌ نمی‌شود و بعضی‌ مربوط‌ به گذشته است و روی‌هم‌رفته‌ کمتر‌ خبر قابل اهمیتی وجود دارد.
...حال بـدون آنـکه نمایندگی قصد متهم نمودن دوسـتان بـلوط را به عدم همکاری واقعی در تبادل‌ اطلاعات داشته باشد[...]،نمی‌تواند که آیا در توافق با‌ دستگاه‌ قرار است که فقط اخبار منابع آشکار ارسال گردد؟»32

مصالح سـاواک قـربانی مطامع اسرائیل
علی‌رغم تـأکید و تـصریح در مفاد طرح کریستال مبنی بر عدم نشان کردن و استخدام‌ دیپلمات‌ها و نمایندگان سیاسی‌ کشورهای‌ هدف مقیم‌ و مستقر در تهران،و اصرار و پافشاری‌ مدیران و مقامات ساواک در جهت رعایت این مقررات مورد توافق طرفین،بـاز‌ هـم اعضای‌ سرویس اطلاعاتی اسرائیل در ایران بدون توجه به این‌ توافقنامه‌ و بدون‌ توجه به مصلحت‌ سیاسی و منافع دیپلماتیک دولت شاهنشاهی ایران،به اقتضای منافع و مطامع خود عمل‌ می‌کردند و مسئولان‌ و ‌‌مقامات‌ ساواک نـیز ضـمن ابراز آگـاهی و حتی مخالفت با این شگرد اسرائیلی‌ها،باز هم‌ تسلیم‌ خواست‌ و اراده و تصمیم آنها می‌شدند و در نهایت آنچه اسرائیلی‌ها مـصلحت می‌دانستند و تشخیص می‌دادند،همان اجرا می‌شد‌.
برای نمونه در این‌باره به مـوضوع نـشان کـردن و جذب یکی از دیپلمات‌های سوری‌ مستقر در تهران،به‌ نام‌«راسم رسلان»اشاره می‌شود که چگونه مدیران ساواک عـلی‌رغم ‌ ‌اظـهار مخالفت‌ برای جذب او از سوی اسرائیلی‌ها و یادآوری بند سوم طرح کریستال،مبنی بر مـنع جـذب‌ دیـپلمات‌ها،در نهایت تسلیم خواست‌ و تصمیم اسرائیلی‌ها می‌شوند.
مطالعه گزارش جلسه مورخ 19/4/1346 کمیته مشترک کریستال یا(بـلور)در این‌ خصوص خالی از فایده نیست.
این جلسه با حضور کوشان و موشه(موسی)رز نـمایندگان دستگاه‌ اطلاعاتی‌ اسرائیل و ابـراهیمی نـماینده اداره‌کل هشتم ساواک در دفتر کار نماینده اطلاعاتی اسرائیل در تهران برگزار شد که گزیده آن به شرح ذیل است:
«کوشان:آقای ملکی‌[نشان‌کننده اسرائیلی طرح کریستال‌]معتقد است‌ که‌ از این شخص راسم‌ رسلان‌[دیپلمات سوریه در تـهران‌]می‌توان استفاده کرد.
ابراهیمی:این موضوع مخالف قرارداد و توافق قبلی است چون این شخص دیپلمات است.
...اداره‌کل هشتم پس از اینکه مطلع‌ شد‌ که آقای ملکی...با احمد صغر[کارمند سفارت سوریه‌ در تهران‌]تماس گرفته‌اند،بـه وسـیله شعبانی به آقای ملکی توصیه شد که دیگر با وی تماس‌ حاصل نکنند.
کوشان:آقای ملکی‌ بنا‌ به‌ توصیه آقای شعبانی از ملاقات‌ با‌ راسم‌ رسلان خودداری نموده است. ابراهیمی:خیر ایـن مـوضوع صحیح نیست....» نکته بسیار شگفت‌انگیز این است که در همین جلسه پس از‌ بحث‌ و گفتگوی‌ فراوان، سرانجام ابراهیمی نماینده اداره‌کل هشتم ساواک به‌ تدریج‌ تسلیم تصمیم و خواست اسرائیلی‌ها می‌شود و از موضع خود و تـأکید بـر اجرای مفاد طرح کریستال مبنی بر عدم جذب و استخدام‌‌ دیپلمات‌،از‌ جمله دیپلمات و کارمند سفارت سوریه در تهران،عقب‌نشینی می‌کند و نظر‌ خود را این‌گونه تغییر می‌دهد:
«کوشان:عقیده شما در مورد تماس آقـای مـلکی بـا رسلان چیست؟
ابراهیمی:چنانچه آقای‌ مـلکی‌ تـماس‌ خـود را با رسلان صلاح می‌داند از نظر ما بلامانع است‌... .
کوشان‌:شما هم موافقید که آقای ملکی با رسلان تماس بگیرد.
ابراهیمی:اشـکال نـدارد....
نـتیجه:در خاتمه‌ قرار‌ شد‌ که آقای ملکی به وسـیله تـلفن مستقیما قرار ملاقاتی با رسلان در‌ خارج‌‌ از‌ سفارت بگذارد.»
سوء استفاده دیگر صهیونیست‌ها از پوشش طرح کریستال استخدام و بهره‌برداری از منابع‌ و نـیروهایی‌ بـود‌ کـه با نام و امکانات طرح کریستال به کار گرفته می‌شدند امـا در نهایت اسرائیلی‌ها‌ با‌ ترفند و توجیه مناسب خود،مدیران ساواک را مجاب می‌کردند تا در این زمینه‌،ضمن‌‌ همکاری‌ با دسـتگاه اطـلاعاتی اسـرائیل،موافقت کنند تا آنها به طور یک‌سویه آموزش و هدایت‌ و بهره‌برداری‌ از‌ نـشان‌شده را مـنحصرا در دست و در اختیار داشته باشند.گزارش ساواک در این‌‌ مورد‌ نیز‌ خواندنی است:
«در تاریخ 23/3/49 نماینده سرویس زیتون‌[اسرائیل‌]طی گـزارشی اعـلام داشـت که شخصی به‌‌ نام‌ سهیل احمد ابوزینه تبعه اردن با در دست داشتن گـذرنامه مـعتبر اردنـی‌ به‌ ایران‌ وارد و ضمن‌ تماس با سفارت زیتون در تهران داوطلب گردیده است که با سـرویس زیـتون‌ هـمکاری‌ نماید‌ و نماینده سرویس زیتون درخواست کرد که از وجود این شخص در طرح‌ کریستال‌ استفاده مـشترک‌ بـه عمل آید.
اینک سرویس دوستان‌[اسرائیل‌]تقاضا دارد که چون لازم است نامبرده برای بهره‌کشی‌ کامل‌ و تـوجیه آمـوزش بـا لسه پاسه‌[گذرنامه‌]زیتونی به آن کشور[اسرائیل‌]اعزام شود برای صدور ویزای‌‌ خروج‌ جهت وی تسهیلات لازم از طریق ساواک‌ فـراهم‌ گـردد‌....»
در مجموع،از آنچه ذکر شد می‌توان‌ چنین‌ نتیجه‌گیری کرد که طرح کریستال یا بـلور مـنافع‌ فـراوانی برای دستگاه اطلاعاتی اسرائیل‌ به‌ همراه داشت.این در حالی‌ بود‌ که ساواک‌ با‌ همه‌‌ سـرمایه‌گذاری،هـم به لحاظ اقتصادی و هم‌ نیروی‌ انسانی و نیز امکانات و پوششی که برای ایـن‌ طـرح مـهیا می‌کرد،در مجموع‌ چندان‌ سودی نمی‌برد.زیرا یا اسرائیلی‌ها میان‌بر‌ می‌زدند و از نشان‌شده‌ها بدون‌ آگاهی‌ و اطلاع و ورود سـاواک،بـه طـور‌ یکطرفه‌ بهره‌برداری می‌کردند.و یا اینکه منابع و نیروهای جذب‌شده عرب به سمتی هـدایت و راهـنمایی و یا‌ آموزش‌ داده می‌شدند که بیشتر خواست‌های‌ اسرائیل‌ را‌ دنبال و در راستای‌ فعالیت‌های‌ آنها اخبار و اطلاعات‌ جمع‌آوری‌ کنند‌.در نـتیجه ایـن قبیل اطلاعات سود چندانی برای ایران و ساواک در بر نداشت.

پایگاه‌های‌ برون‌مرزی‌ اسـرائیل در ایـران
ایجاد پایگاه‌های جاسوسی‌ در‌ برخی مناطق‌ ایران‌ از‌ جـمله تـلاش‌ها و تـحرکات عمده‌‌ اطلاعاتی اسرائیل در دوران سلطنت محمد رضا پهـلوی بـود.
اسرائیلی‌ها از طریق این پایگاه که‌ در‌ مناطق مرزی جنوب و غرب کشور برپا‌ شده‌ بـود‌،بـه‌‌ جذب‌ و استخدام مزدورهای اطلاعاتی‌ و اعـزام‌ آنـها به کـشورهای عـربی مـبادرت می‌کردند. موضوع فعالیت جاسوسی این مـأموران آمـوزش‌دیده در پایگاه‌های برون‌مرزی اسرائیل‌ در‌ ایران‌،برای پاره‌ای محافل و کشورهای اسلامی و عربی کاملا‌ آشـکار‌ شـده‌ بود‌ و حتی‌ در‌ بعضی‌ کشورها از جمله عـراق،تعدادی از این جاسوسان،لو رفـته و بـه سزای اعمال خیانتکارانه خود رسـیدند.
در یـکی از گزارش‌های ساواک در سال 1347 در این‌باره‌ چنین آمده است:
«دکتر شیدوش می‌گفت شنیده است یـهودی‌هایی کـه اخیرا در عراق اعدام شده‌اند،گـفته‌اند تـعلیمات خـود را برای جاسوسی عـلیه عـراق و به نفع اسرائیل در مـناطق جـنوبی ایران‌ دیده‌اند‌ و از یهودی‌های ایران به آنها کمک می‌شده است.»33
گزارش دیگر ساواک در این‌باره اخـتصاص بـه مندرجات نشریه هفتگی عربی‌زبان«الاسبوع» دارد کـه در بـخشی از آن آمده اسـت‌:
«بـرابر‌ اطـلاع هفته‌نامه مذکور چاپ عـمان‌[امان‌]تحت عنوان یک شبکه خرابکاری که مرکز آن‌ در ایران است و به نفع صهیونیزم فعالیت می‌کند چـنین مـی‌نویسد:اغلب‌ سازمان‌های‌ فدایی‌ [فلسطینی‌]معتقدند که یـک شـبکه‌ خـرابکاری‌ بـه نـفع صهیونیزم در ایران وجـود دارد کـه اعضای آن‌ تبعه ایران و عده‌ای از یهودیان کشورهای عربی هستند و انتظار می‌رود که کمیته مرکزی مقاومت‌‌ فـلسطین‌ یـادداشت‌هایی در ایـن خصوص‌ به‌ دول عربی بفرستد و از آنها بخواهد هـرایرانی و یـا هـر کـس بـه زبـان فارسی صحبت می‌کند و داخل کشورهای عربی می‌شود تحقیق نمایند تا به حقیقت‌ هویت او پی ببرند...»34
گزارش‌ دیگر‌ ساواک،ترجمه نوشته مندرج در نشریه«مدعی العمال»ارسالی از سوی‌ سفارت ایـران در بغداد است که گزیده آن به شرح ذیل است:
«شرکت صهیونیستی الفی در آبادان مرکز شبکه‌ جاسوسی‌ و خبرگیر صهیونیزم‌ می‌باشد که از آنجا با همه نمایندگان و مزدوران اسرائیل در منطقه خلیج ارتباط دارد....»
به هـرروی،بـر‌ اساس اسناد موجود و به‌خصوص اعتراف فردوست،اسرائیل در ایران سه‌ پایگاه‌ برون‌مرزی‌ برای‌ استخدام جاسوس و اعزام آنها به کشورهای عربی و کسب اخبار و اطلاعات مورد نیاز و...ایجاد کرده بود:
«اسرائیل دارایـ‌ 3 ‌‌پایـگاه‌ برون‌مرزی در ایران بود،که احتمالا از سال 1337 این پایگاه‌ها ایجاد شده‌ بود‌.این‌ 3 پایگاه در خوزستان(مرکز اهواز)در ایلام(مرکز ایلام)و در کردستان(مرکز بانه،مـریوان)و در‌ مـرکزی مستقر بود که ساواک هـم در آن مـحل می‌باشد...»
هدف پایگاه‌های برون‌مرزی‌ اسرائیل در ایران،عراق‌ و کشورهای‌ عربی بود و اکثر ماءمورین را این 3 پایگاه استخدام می‌کردند و پس از آموزش کامل مرحله بهره‌برداری شروع می‌شد.
اکثر مـأمورین پایـگاه‌ها عراقی بودند،ولی پایگاه خـوزستان مـوفق شد تعدادی ماءمور کویتی و بحرینی‌ و امیرنشین‌های امارات و حتی افرادی از عربستان سعودی را نیز استخدام به کار گمارد،به طوری که از این 3 پایگاه کلیه اطلاعات لازم از عراق و تا حدی از کویت و امارات و عربستان و سـوریه‌ جـمع‌آوری‌ می‌شد.البته منظور اسرائیلی‌ها در شروع کار،عراق بود ولی به‌ تدریج امکانات به حدی زیاد شد که کشورهای فوق الذکر را نیز تحت پوشش قرار داد.یک‌ نسخه از‌ کلیه‌ اطلاعات جمع‌آوری‌شده به ادارهـ‌کل دوم سـاواک تحویل مـی‌شد و یک نسخه نیز به سرعت به اسرائیل ارسال می‌گردید.
باید اضافه کنم که داره کل دوم ساواک نیز حـدود 10 پایگاه‌ برون‌مرزی‌ برای کار در عراق و کشورهای عربی داشت،ولی نتیجه کار ایـن 3 پایـگاه اسـرائیلی حتی با مجموع کار آن 10 پایگاه‌ قابل مقایسه نبود.علت،ورزیدگی و عدم تجربه کافی رهبران‌ برون‌مرزی‌ اداره‌کل‌ دومـ‌ ‌ ‌بـود.»35
البته اسرائیلی‌ها‌ از‌ اطلاعات‌ جمع‌آوری‌شده از طریق 10 پایگاه برون‌مرزی اداره‌کل دوم‌ ساواک نیز برای اهـداف خـود بـهره‌برداری می‌کردند.به نوشته فردوست:
«پایگاه‌های اسرائیلی تا‌ حدود‌ سال‌ 1345-1346 در ایران به فعالیت خود ادامه‌ دادنـد‌ و سپس‌ اعلام کردند که چون اطلاعاتمان کامل شد پایگاه‌ها را تعطیل و به اسرائیل مـنتقل می‌کنیم و شبکه‌های ساخته‌شده در ایـران‌ نـیز‌ مستقیما‌ از اسرائیل هدایت خواهد شد.
بدین‌ترتیب اسرائیلی‌ها 3 پایگاه فوق را‌ برچیدند و شبکه‌هایی که طی این سالها ایجاد شده بود (و حداقل 300 سرمأمور و مأمور مستقل زبده داشت)را برای‌ خود‌ حفظ‌ کرده و از طریق برون‌ مـرزی اسرائیل به تماس خود ادامه دادند‌.معهذا‌ فعالیت سازمان اطلاعاتی اسرائیل در ایران ادامه یافت و نیمرودی به تماس با ساواک ادامه داد.»36‌
درباره‌ تاریخ‌ شروع فعالیت پایگاه‌های برون‌مرزی اسرائیل در ایران،اسناد ساواک چـنین‌ حـکایت کرده‌اند‌:
«در‌ سال‌ 1341 همکاری مشترک دو سرویس ایران و اسرائیل در مسیر عملیات جمع‌آوری‌ پنهانی مستقیم(برون‌مرزی‌)در‌ مرزهای‌ کشور شاهنشاهی شروع و نماینده‌ای از سرویس‌ اسرائیل در جنوب‌[آبادان‌]مستقر[شد].»
اگرچه وجود پایگاه‌های مزبور بهره‌ چندانی‌ برای ساواک بـه دنـبال نداشت،ولی هزینه‌های‌ سیاسی،اقتصادی و انسانی آن را رژیم‌ پهلوی‌ عهده‌دار‌ بود.مع الوصف در اسناد ساواک به‌ منظور سرپوش نهادن بر این واقعیت‌ها و توجیه‌ این‌ هزینه‌ها چنین آمده است:
«استقرار سرویس اسـرائیل در جـنوب در آغاز شروع فعالیت‌های‌ برون‌مرزی‌ به‌ منظور استفاده از تجارب سرویس در امور برون‌مرزی بود....»
فردوست درباره مباحث مزبور چنین گفته‌ است‌:
«زمانی که در سال 1340 به ساواک رفتم،سرتیپ علوی‌کیا(قائم‌مقام سـابق‌ سـاواک‌)فـردی‌ به‌ نام یعقوب نیمرودی را بـه مـن مـعرفی کرد و گفت که محمد رضا اجازه داده‌ است‌ که‌ او با ساواک‌ رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات نماید.نیمرودی درجه سرهنگ‌ دومـی‌ داشـت و رئیـس‌ اطلاعات سفارت مخفی اسرائیل بود.او یک ماه بـعد بـه دیدن من آمد و ضمن‌ تشکر‌ از همکاری‌ برخی ادارات کل ساواک(ادارات کل دوم و سوم و هشتم)پاکتی‌ به‌ من داد،دیدم که در پاکت‌ مـبلغ‌ 80‌ هـزار‌ تـومان(یا 60 هزار تومان)وجه نقد‌ است‌.از او پرسیدم که این مـبلغ چیست؟ پاسخ داد:«از بدو همکاری برون‌مرزی هرماهه‌ این‌ مبلغ به سرتیپ علوی‌کیا بابت‌ هزینه‌هایی‌‌ که ساواک‌ در‌ این‌ همکاری متحمل مـی‌شود،پرداخـت مـی‌گردد!»پاکت‌ را‌ به او پس دادم و گفتم: فعلا نزد خودتان باشد تا با علوی‌کیا‌ مـلاقات‌ و مـوضوع را مطرح نمایم.او هم‌ پس گرفت و خداحافظی کرد‌.با‌ سرتیپ علوی‌کیا ملاقات کردم و جریان‌ را‌ پرسیدم.گفت:«مدتی اسـت کـه‌ اسـرائیلی‌ها سه پایگاه برون‌مرزی در غرب و جنوب ایران‌ احداث‌ کرده‌اند و بابت هزینه‌هایی که‌ سـاواک‌ از‌ ایـن‌ بـابت متحمل می‌شود‌ هرماهه‌ این مبلغ را به‌ ساواک‌ می‌پردازند که به مسئول‌ هزینه‌های سری سـاواک داده مـی‌شود.»
گـفتم:«اگر ساواک اجازه ایجاد‌ این‌ سه پایگاه را داده،دیگر اجاره‌ خانه‌ پرسنل اسرائیلی‌ و تهیه‌‌ غـذا‌ و سـایر تسهیلات که با‌ ستاد مرکزی ساواک نیست و اینها در محلی که هستند رئیس‌ سـاواک آن مـنطقه مـی‌تواند تسهیلات‌ را‌ فراهم آورد و هزینه مربوطه را خودشان‌ بدهند‌.
در‌ حالی‌ که‌ پرداخت وجه به‌ ساواک‌ مثل ایـن اسـت که بابت اجاره ایجاد سه پایگاه به مقام عالی ساواک رشوه می‌دهند.عـلوی‌کیا‌ گـفت‌:«هـرطور‌ مصلحت بدانید.ظاهرا راه‌حل پیشنهادی‌ شما صحیح‌تر‌ است‌.»به‌ این‌ ترتیب‌ مسئله‌ پول منتفی شد و نـیمرودی دیـگر هیچ بحثی در این‌باره‌ نکرد.پاکروان اهل این حرف‌ها نبود،ولی به احتمال زیـاد مـعتضد،کـه رئیس قسمت اطلاعات‌ خارجی ساواک(یعنی‌ ادارات کل دوم و هفتم‌[هشتم‌]بود به اتفاق علوی‌کیا،با نیمرودی وارد معامله شـده و ایـن پول را مـیان خود تقسیم می‌کردند.»37
اسرائیلی‌ها در حالی این قبیل رشوه‌ها را به سران و مقامات‌ سـاواک‌ پرداخـت کردند که از همه‌گونه امکانات این سازمان استفاده می‌کردند و از هرگونه حمایت لجستیکی و مالی و سیاسی تشکیلات مزبور بـرخوردار بـودند که از مهمترین آنها تهیه اوراق هویت و پوشش ایرانی‌‌ برای‌ اعضای سرویس اطلاعاتی اسـرائیل در ایـران بود.این اقدام ساواک در واقع یک تـعهد و تـضمین غـیر رسمی در قبال هرگونه عواقب احتمالی آن‌ بـود‌.بـه این معنا که در‌ صورت‌ افشای‌ ماهیت جاسوسان سرویس اطلاعاتی اسرائیل یا دستگیری آنـها از سـوی کشورهای عربی هدف، این،سـاواک و یـا دولت ایران بـود کـه بـاید هزینه و غرامت‌ سیاسی‌ آن را پرداخت می‌کرد‌ و از‌ ایـن‌ بـابت هیچ‌گونه ضرر و زیانی متوجه رژیم صهیونیستی نبود.این قبیل همکاری‌ها،یک شـیوه‌ مـرسوم و معمولی بین ساواک و سرویس اطلاعاتی اسـرائیل در زمینه‌های مختلف بود کـه در گـزارش ذیل از‌ سوی‌ اداره‌کل دوم خطاب بـه ریـاست ساواک به یک نمونه آن اشاره شده است:
«به طوری که استحضار دارند و دوران خـدمت آقـای شاکری نماینده سرویس زیتون‌[نام رمـز ایـرانی‌ نـماینده سرویس اطلاعاتی‌ اسـرائیل‌]در‌ پایـگاه برون‌مرزی‌ جنوب در تاریخ 11/2/51 پایـان‌ پذیـرفت و برابر اعلام نماینده سرویس زیتون در مرکز جانشین نامبرده به‌ نام آقای یهودا یکوتیل... چـندی قـبل وارد کشور شاهنشاهی گردید....»38‌
با‌ عطف‌ تـوجه بـه مراتب در فـوق مـستدعی اسـت در صورت تصویب،اجازه فـرمایند اوامر عالی‌ جهت صدور مدارک ‌‌ایرانی‌(شناسنامه)برای یهودا یکوتیل به نام احمد کاشانی و هـمسرش بـه نام‌ هایده سلطانی‌ به‌ اداره‌کل‌ پنـجم ابـلاغ گـردد.»
آنـچه مـسلم است،استقرار پایـگاه‌های بـرون‌مرزی اسرائیل در نواحی مرزی ایران و حضور‌ جاسوسان اسرائیلی،نه تنها در چارچوب مصالح سیاسی و دیپلماتیک دولت و ملت ایران نـبود‌ و مـنفعتی بـرای کشور به‌ دنبال‌ نداشت،بلکه در بسیاری اوقـات بـه ضـرر مـلت و کـشور تـمام‌ می‌شد.این موضوع بیش و پیش از هرکس برای کارشناسان و مدیران ساواک قابل تشخیص و ارزیابی بود.چند سالی پس از توقف فعالیت‌ پایگاه‌های اسرائیلی در مناطق غرب و جنوب‌ ایران،نمایندگان سرویس اطـلاعاتی رژیم صهیونیستی برای از سرگیری فعالیت مجدد این‌ پایگاه‌ها پیشنهادهایی به سران و مقامات ساواک ارائه کردند.این در شرایطی که در‌ آن‌ مقطع زمانی،قرارداد الجزایر بین ایران و عراق منعقد شده و تنش‌های سیاسی و اخـتلافات مـوجود بین‌ طرفین و فروکش کرده بود.لذا فعالیت مجدد سرویس اطلاعاتی اسرائیل و جاسوسان رژیم‌ صهیونیستی علیه عراق،آن‌ هم‌ از طریق پایگاه‌های مستقر در مناطق مرزی ایران عواقب سیاسی‌ مطلوبی برای کشور و مـلت ایـران دربر نداشت.به‌خصوص که اسرائیلی‌ها نیز چندان بی‌میل در ایجاد تنش بین ایران و عراق‌ نبودند‌.زیرا اساسا هرگونه اختلاف و درگیری بین ایران و کشورهای عـربی و اسـلامی منطقه به نفع رژیم صـهیونیستی بـود.بنابراین علی‌رغم نظر منفی‌ مدیران و کارشناسان ساواک درخصوص فعالیت مجدد پایگاه‌های اسرائیلی،دست‌های‌‌ مرموزی‌ موجب‌ شد تا این پایگاه‌ها دوباره‌ استقرار‌ یافته‌ و فعالیت خـود را از سـر گیرند.گزارش‌ ساواک در ایـن‌باره تـاریخی و قابل تأمل است:
«برابر اظهار نماینده سرویس زیتون و مذاکرات دوجانبه‌ آتی‌ که‌ قرار است در تهران تشکیل گردد سرویس زیتون‌ در‌ نظر دارد سه مورد مشروحه زیر را مطرح نماید.
1-استفاده مجدد از شبکه اطـلاعاتی شـمال.
2-همکاری در زمینه نفوذ‌ در‌ اعراب‌ از طریق اروپا.
3-استقرار مجدد نماینده دوستان زیتون در جنوب‌.
بررسی،نظریه و پیشنهاد: 1-شبکه اطلاعاتی شمال
از سال 1346 شبکه‌هایی در شمال عراق جهت کسب اخبار داخلی عراق‌ توسط‌ عناصر‌ بارزانی در سـازمان‌های کـشوری و لشگری عـراق تشکیل و زیر نظر یکی از‌ فرزندان‌ بارزانی‌ (مسعود)شروع به بهره‌برداری نموده بود....ضمن اینکه اخیرا به عـلت توافق ایران و عراق‌ فعالیت‌ این‌ شبکه‌ها‌ نیز متوقف گردیده است،تـجدید و بـرقراری ارتـباط با ماءموران،مستلزم یک‌ سلسله‌ فعالیت‌هایی‌ در‌ داخل و خارج عراق و همچنین برآوردن توقعات بیش از حد اکراد خواهد بـود.‌ ‌زیـرا فعلا‌ کلیه‌ سوابق‌ منهدم و فعالیت‌های کلی متوقف می‌باشد و معلوم نیست به وسعت‌ گـذشته بـتوان شـبکه ایجاد نمود‌ که‌ مانند گذشته قابل بهره‌برداری باشد.ضمنا نباید نادیده گرفت‌ که علاقمندی دوسـتان زیتون‌ به‌ تجدید‌ فعالیت این شبکه اصولا ناشی از عدم رضایت آنان از سازش ایـران و عراق می‌باشد‌ و احیای‌ ایـن شـبکه چه از طریق کشورهای اروپایی و همجوار عراق‌ و چه از طریق ایران‌ وسیله‌ دوستان‌ زیتون‌[اسرائیل‌]بالاخره به حساب ایران گذارده می‌شود و اثرات سویی در روابط بین ایران و عراق خواهد داشت‌.لذا‌ در شرایط کنونی بهتر است در این‌ زمـینه اقدام نشود.... اینک که‌ روابط‌ ایران‌ و عراق بهبود یافته نمایندگان دوستان زیتون تقاضا دارند که مجددا نماینده‌ خود را در جنوب‌ مستقر‌ نمایند‌.با عطف به اینکه استقرار نماینده دوستان زیتون در جنوب در ابـتدا‌ بـه‌ علت استفاده از تجربیات دوستان‌[اسرائیلی‌]در امور برون‌مرزی بوده و در حال حاضر تجربه‌ کافی به دست آمده‌ و از‌ سوی دیگ چنانچه نماینده دوستان زیتون مجددا در آبادان مستقر گردد صرف‌نظر‌ از‌ اینکه ممکن است اعمال و رفـتار گـذشته خود‌ را‌ از‌ جمله تماس با یهودیان و اسرائیلی‌های مقیم آبادان‌ دنبال‌ نمایند،احتمال دارد ادامه مجدد عملیات مشترک در جنوب با شگرد کاری که‌ دوستان‌[اسرائیلی‌]دارند‌ اثرات نامطلوبی در روابط ایران‌ و عراق‌ داشته باشد‌ عـلیهذا‌ اصـلح‌ است که در مورد اسقرار مجدد‌ نماینده‌ دوستان نماینده دوستان زیتون در جنوب،اقدامی به عمل‌ نیاید.»
رأی منفی‌ مدیران‌ و کارشناسان ساواک درباره استقرار پایگاه‌های برون‌مرزی‌ و نمایندگان‌ سرویس اطلاعاتی اسرائیل‌ در‌ مناطق مـرزی کـشور،مـوجب شد‌ تا‌ رئیس ساواک نـیز بـا ایـن‌ خواست اسرائیلی به طور صریح مخالفت کند.نصیری‌ رئیس‌ ساواک در پاسخ به نامه‌ مدیران‌‌ ذی‌ربط‌ آن تشکیلات می‌نویسد‌:
«شبکه‌ اطلاعاتی شمال دیـگر مـعنایی‌ نـدارد‌.شبکه همکاری در جنوب هم به مصلحت نیست.» قـابل تـوجه اینکه ساواک منطقه خوزستان‌ نیز‌ در این‌باره گزارش بلندی تدوین و به‌ مرکز‌ ارسال می‌کند‌ و به‌ طور‌ صریح با فعالیت مـجدد‌ پایـگاه‌های بـرون‌مرزی و نمایندگان سرویس‌ اطلاعاتی اسرائیل در مناطق مرزی شمال و جنوب کشور مـخالفت می‌نماید.در‌ این‌ نامه به‌ شگردها و ترفندهای منفعت‌جویانه اسرائیلی‌ها‌ که‌ عمدتا‌ مغایر‌ مصالح‌ سیاسی دولت وقت‌‌ بود‌،به صراحت اشـاره شـده اسـت.
در بخشی از نامه رئیس ساواک خوزستان چنین می‌خوانیم:
«عطف به‌ 38319‌/243‌-1/11/54
موضوع اسـتقرار مـجدد رهبر عملیات‌ برون‌مرزی‌ دوستان‌ زیتون‌ در‌ آبادان‌ و شروع همکاری‌ مشترک با پایگاه برون‌مرزی،این ساواک با بـررسی سـوابق هـمکاری 12 ساله دوستان زیتون در خوزستان و نتایجی که در گذشته به دست آمده به شـرح‌ زیـر اظـهار نظر می‌گردد:
1-دوستان زیتون انتظار بهره کار منابع را داشته و به حفاظت آنها کمترین تـوجهی نـمی‌نمودند و در نـتیجه آخر الامر تعدادی منابع ایرانی و عراقی لو رفته و تعدادی نیز‌ دستگیر‌ و اعدام و تعدادی هم‌ مـتواری و پنـاهنده شدند که هنوز از نظر تأمین مخارج خانواده آنها ساواک با مشکلاتی درگیر اسـت.
2-بـه طـور کلی عدم آشنایی رهبر عملیات برون‌مرزی دوستان‌[اسرائیلی‌ها]به زبان‌ خارجی‌ و بعضا
عدم آگاهی از خصوصیات اخـلاقی،طـرز زندگی،آداب و سنن و تعصبات مذهبی منطقه‌ای‌ ساکنان نوار مرزی باعث می‌گردد که اگر رهـبر عـملیات دوسـتان‌ زیتون‌ از ابتدای نشان کردن در‌ جریان‌ ما وقع قرار نگیرد به نامه‌پراکنی و شکوه و شکایت نزد اولیـای خـود در مرکز می‌پردازد [...].و اگر در جریان قرار گیرند و در عملیات شرکت کنند ناخودآگاه‌ چنان‌ رفـتار مـی‌کنند کـه‌ نشان‌شده‌ را‌ یا بری از همکاری و یا بسیار متوقع و یا مطلع از فعالیت به نفع یک کشور بـیگانه‌ مـی‌نمایند[...].بـعضا دوستان زیتون مایل بودند که زیرکانه و مخفیانه منابع پایگاه برون‌مرزی‌ خود را‌ مـستقیما‌ خـود از طرق دیگری اداره نمایند[...].
5-با توجه به توافقات سیاسی و مرزی بین دولتین ایران و عراق و تعهدات سیاسی نـاشی از آن و تـشدید مراقبت‌های نوار مرزی و هوشیاری دستگاه‌های ضد اطلاعاتی حریف‌ و صدور‌ اوامر مؤکد‌ در زمـینه رعـایت کامل حفاظت در جلوگیری از لو رفتن عوامل و دیگر کـارهایی کـه بـه حسن نیت‌‌ سیاسی دولت شاهنشاهی لطمه بزند.بـه نـظر می‌رسد در حال حاضر‌ با‌ در‌ نظر گرفتن موارد بالا به‌هیچ‌وجه ریسک کردن در فعالیت‌های مـشترک بـرون‌مرزی و تشکیل شبکات‌[شبکه‌های‌] اطلاعاتی و گسترش آن بـه ‌‌صـلاح‌ نباشد.زیـرا دوسـتان زیـتون به این مساءله اهمیتی نمی‌دهند و مـحتملا دلشـان به حال‌ ما‌ نسوخته‌ و با اوضاع و احوالی که به همین علت بـعدا از نـظر سیاسی بین‌ ایران و عراق روی‌ خـواهد داد و عکس العمل اعراب روی ایـران اعـتنایی نخواهند نمود.
نتیجه اینکه بـا‌ تـوجه به مقدار زیاد‌ یهودی‌ ایرانی که در آبادان وجود دارد و شناسایی دوستان زیتون‌ روی آنها و ایـنکه اکـثر این یهودی‌ها در بیشتر شئون مـختلف اجـتماعی و تـجاری آبادان و خرمشهر نـفوذ کـامل دارند و سابقه امر نـشان مـی‌دهد که‌ رفت‌وآمدهای مشکوک و بی‌دلیل رهبران عملیات‌ اعزامی دوستان‌[اسرائیلی‌]در گذشته به نقاط پست و دورافتاده شـهر احـتمال تماس آنها را با این‌ یهودی‌ها و یـا عـوامل دیگری دور از بـرنامه هـمکاری مـشترک و به طور کلی‌ دیـد‌ ساواک‌[... است‌].»39
علی‌رغم این قبیل اظهار نظرهای مخالف کارشناسان و مدیران ساواک،این‌بار هم‌ دست‌های مـرموز وارد صـحنه شدند و منافع اسرائیل را بر مصلحت سـیاسی ایـران آن دورانـ‌ تـرجیح دادنـد‌.به‌گونه‌ای‌ که سـاواک نـیز بی‌هیچ چون‌وچرا،تسلیم دستوری شد که نصیری به‌ عنوان رئیس ساواک آن را این‌گونه به تشکیلات زیرمجموعه خـود ابـلاغ کـرد:
«اکنون شبکه‌های همکاری جنوب را شروع‌ نمایید‌.»
و بـه ایـن تـرتیب در تـاریخ 2/3/1355 نـماینده سـرویس اطلاعاتی اسرائیل به ایران آمد و فعالیت پایگاه‌های برون‌مرزی رژیم صهیونیستی در مناطق جنوب و شمال مجددا آغاز شد و این‌ تلاش اسرائیل در‌ مناطق‌ مرزی‌ ایران تا زمان سقوط رژیم‌ شـاهنشاهی‌ پهلوی‌ تدام داشت.
نفوذ در سازمان‌های فلسطینی
ساواک پوشش بسیار مناسبی برای سرویس اطلاعاتی اسرائیل به منظور نفوذ در گروه‌ها و سازمان‌های مبارز‌ فلسطینی‌ بود‌.
مجموعه شرایط سیاسی و جغرافیایی کشور ایران و نیز سـاختار‌ و مـوقعیت‌ حاکم بر ساواک، بستر بسیار مناسبی برای دستگاه اطلاعاتی اسرائیل فراهم آورده بود.سرویس اطلاعاتی اسرائیل‌ با بهره‌گیری از‌ این‌ بسترها‌ و فرصت‌ها اهداف خود را در اقصی نقاط جهان،به‌ویژه در‌ کشورهای اسلامی عـلیه مـجاهدان و مبارزان و سازمان‌های فلسطینی تعقیب می‌کرد و در این‌ مسیر از همه‌گونه مساعدت و حمایت و پشتیبانی ساواک‌ برخوردار‌ بود‌.این قبیل بهره‌ برداری‌ها موجب شده بود،ساواک بـه مـثابه ابزار‌ و آلت‌ دست در خدمت آرمـان صـهیونیسم قرار گیرد.
نامه سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به ساواک در جهت‌ توجیه‌ مقامات‌ این تشکیلات، نمونه خواندنی و قابل تأمل در این‌باره است:
«از:سرویس زیتون‌
شماره‌ گـزارش‌:10/10
تـاریخ:8/6/76[1976 م/1355 ش‌]
درباره:عملیات نـفوذی مـشترک برای نفوذ عامل‌ به‌ داخل‌ سازمان جبهه خلق برای آزادی‌ فلسطین.
پیرو مذاکرات حضوری دربارهء موضوع فوق،اینجانب علاقمندم‌ فواید‌ احتمالی این طرح را تشریح نمایم:
تردیدی وجود ندارد که جـبهه نـدارد که‌ جبهه‌ خلق‌ برای آزادی فلسطین(سازمان جرج حبش)دارای روابط نزدیکی،هم از نقطه‌نظر ایدئولوژیک و هم‌ از‌ نظر عملیاتی،با سازمان‌های افراطی سراسر جهان می‌باشد....بنابراین کاملا ضرورت دارد که‌ اطلاعات‌ قابل‌ اطمینان از مـیان صـفوف‌ سازمان مـزبور جمع‌آوری گردد....با در نظر گرفتن این موضوع که‌ سازمان‌ حبش اکنون مدتی‌ است که از سازمان‌های تروریستی در کـشور شما حمایت‌ می‌نماید‌،چنین‌ به نظر می‌رسد که‌ نفوذ در این سـازمان بـاید مـورد توجه خاص سرویس شما[ساواک‌]باشد....برای‌ اجرای‌ این‌‌ چنین طرحی می‌توانیم کلیه مراحل عملیات را با یکدیگر طرح‌ریزی نـماییم.‌ ‌یـک‌ کاندیدای‌‌ مناسب ایرانی را می‌توان به داخل یک سازمان دست چپی در خارج از کشور نـفوذ داد‌ و بـدین‌‌ تـرتیب پوشش مناسبی برای عملیات آینده او به وجود آورد...»
گزارش ساواک‌ درباره‌ موافقت رئیس این تشکیلات بـا طرح اسرائیلی‌ها‌ چنین‌ است‌: «...تیمسار ریاست ساواک مقرر فرمودند اداره‌کل دوم‌ ضمن‌ بـررسی موضوع و تماس با سـرویس اسـرائیل به منظور تنظیم طرح عملیاتی مورد نظر‌ از‌ عوامل اداره‌کل سوم به منظور‌ نفوذ‌ استفاده نماید‌....
حوزه‌ تیمسار‌ ریاست ساواک-محیط»40
یادآوری این‌ نکته‌ خالی از فایده نیست که ساواک در این مسیر از عـوامل عرب‌ غیر‌ ایرانی‌ استفاده کرد.به‌گونه‌ای که در‌ اجرای طرح پیشنهادی و مورد‌ تقاضای‌ سرویس اطلاعاتی‌ اسرائیل مبنی بر‌ نفوذ‌ در جبهه خلق برای آزادی فلسطین از عنصری به نام«عبد الرحمن غندوره‌» استفاده‌ شد و نـامبرده بـرای اجرای نقشه‌ مزبور‌ به‌ بغداد اعزام گردید‌.
سفارش‌های‌ اطلاعاتی
ارتباط و همکاری بین‌ ساواک‌ و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و فراتر از آن،ارتباط و همکاری‌ رژیم صهیونیستی با دولت و دربار شاهنشاهی‌ ایران‌ در حدی بود که اسرائیلی‌ها بـه‌ طـور‌ گستاخانه و طلبکارانه‌ برای‌ خود‌ این حق و امتیاز را‌ قایل بودند که هرگونه اخبار و اطلاعات‌ مورد نیاز خود را به دستگاه‌ها و یا اشخاص ذی‌ربط‌ در‌ سطوح مختلف سفارش بدهند.این‌ سفارش‌های‌ اطلاعاتی‌ نـه‌ فـقط‌ ساواک‌ و مقامات عالی‌رتبه آن‌ تشکیلات‌،بلکه حتی شخص‌ محمد رضا شاه پهلوی را نیز شامل می‌شد.در ذیل به نمونه‌هایی از‌ این‌ گستاخی‌ اسرائیل اشاره‌ می‌شود.
«از:بهار[سرویس اسرائیل‌]
به‌:تیمسار‌ فرازیان‌
تـاریخ‌:5/2/75‌[19‌]
مـوضوع:مـراسم رژه ارتش عراق
1-مراسم رژه بزرگ ارتـش عـراق در تـاریخ یکشنبه 4 مه 1975[1354]در بغداد گزارش‌ می‌شود.
2-مراسم از تلویزیون بغداد پخش می‌شود.
3-خواهشمند‌ است عکس از این مراسم را در هنگام عبور،بر روی یک نوار Video بـرای مـا تـهیه‌ نمایید.»
ساواک نیز بلافاصله به این تقاضای اسـرائیلی چـنین پاسخ می‌دهد:
«درباره:مراسم‌ رژه‌ ارتش عراق
بازگشت به یادداشت مورخه 5/2/75[19] بدین‌وسیله تعداد سه حلقه فیلم ویدئو که از مـراسم سـان و رژه ارتـش عراق گرفته شده،به پیوست‌ ارسال می‌گردد.»
نمونه دیگر‌ سـفارش‌ اسحاق رابین نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی به محمد رضا پهلوی‌ است.وی به محمد رضا سفارش می‌دهد که در مـلاقات آتـی خـود با‌ سادات‌ رئیس‌جمهور وقت‌ مصر،افکار و دیدگاه‌های‌ او‌ را درباره مسائل منطقه و اسـرائیل جـویا شود و به اطلاع رژیم‌ صهیونیستی برساند.
اسحاق رابین در این نامه ضمن اشاره به دیدار سال 1355 خـود‌ از‌ ایـران و مـلاقات با محمد‌ رضا‌ پهلوی نوشته است:
«اعلیحضرتا،در مدتی که اینجانب برای آخـرین بـار افـتخار زیارت اعلیحضرت را داشتم،یعنی‌ موقعی که فاصله چندانی با انعقاد قرارداد موقت با مـصر نـمانده بـود،اوضاع‌ مملو‌ از حوادث مهم‌ و تحولات ناگهانی بوده است.من اغلب مذاکرات طولانی و جالب خـود را بـا اعلیحضرت بیاد می‌آورم که طی آن جنابعالی حمایت خود را از قرارداد موقت بین مصر‌ و اسـرائیل‌ ابـراز فـرمودید‌.
...من همچنین معتقدم که بسیار ارزنده خواهد بود که آن اعلیحضرت طی بازدید پرزیدنت‌ سـادات از ایـران‌ از افکار او در مورد حوادث منطقه،امکانات مربوط به رفع‌ مناقشه‌ اسرائیل‌ با همسایگانش و راه وصـول بـه ایـن هدف و مداخله سوریه در لبنان و عکس العمل‌[تأثیر]اوضاع‌ لبنان بر روی حوادث ‌‌منطقه‌ و آینده لبنان مطلع شوید.بـسیار سـپاسگذار خواهم بود هرگاه از اندیشه‌های آن اعلیحضرت‌ و پرزیدنت‌ سادات‌ در مورد این مسائل آگاه شـوم.
دوسـتدار-نـخست‌وزیر-اسحاق رابین»41


پانوشت‌ها
(31)-گزارش ساواک،شماره 687،مورخ 18/9/45.
(32)-گـزارش سـاواک،شماره 1006‌،مـورخ‌ 29‌/11/45.
(33)-گـزارش سـاواک،شماره 1732،مورخ 20/5/49.
(34)-گزارش‌ سـاواک‌،شماره‌ 1732،مورخ 20/5/49.
(35)-فردوست،همان،ج 1-صص 367-368.
(36)-همان،ص 370.
(37‌)-همان‌،صص‌ 366-367.
(38)-گزارش ساواک؛مورخ 1/7/1351.
(39)-گزارش ساواک،شماره 67264/ح،مـورخ 15‌/11‌/54.
(40)-گـزراش ساواک،3670/1000پ،مورخ 19/3/35[1355].
(41)-در متن‌ با‌ ترجمه‌ فـارسی ایـن نـامه تـاریخ 28 خـرداد 2535[1355]قید شده اسـت.


فصلنامه مطالعات تاریخی - زمستان 1382 - شماره 1 - صفحه 110