13 تیر 1393

چرا ایجاد تنفر مى‏کنید ؟


چرا ایجاد تنفر مى‏کنید ؟
موضوع : گلپایگانى



از : 21 تاریخ 1/8/48

به : 316 شماره : 3273/21

روز چهارشنبه 30/7/48 از ساعت 5 الى 6 بعد از ظهر ابتدا یک نفر طلبه کرمانى نزد گلپایگانى آمد بعد از سلام و احوالپرسى گلپایگانى از وى سئوال کرد آقاى صالحى1 کجا هستند و آیا از طرف دولت در مضیقه نمى‏باشند طلبه جواب داد مشهد هستند و روایت است که مردم به شاهشان بیشتر شباهت دارند تا به پدر و مادرشان و افزود که شهربانى موحدى کرمانى را گرفت گلپایگانى گفت ما که خیلى در زحمت هستیم و اظهار نارضائى کرد و گفت شما متوجه شدید که ما منبر رفتیم طلبه موصوف گفت بله شنیدیم که شما فرمودید سازمان متوقع بود که ما براى رفتن مشهد هم اجازه بگیریم راستى از روضه عمر هم خنده‏دارتر است که شما براى رفتن به مشهد از سازمان اجازه بگیرید و افزود اگر سفارشى براى آقاى حلبى دارید بفرمائید گلپایگانى گفت نه ما محتاج به دعا هستیم از دو جهت یکى اینکه دولتها مى‏خواهند قم را عوض کنند و به صورت متجدد درآورند و مراسم تجدد را در اینجا اجرا کنند و ما بدمان مى‏آید و تا حالا فقط بنده یک نفر اقدام کردم خداوند حفظ کند قم را و نصرت بدهد ما را دیگر از جهت حوزه است که خیلى وسیع شده و ما خرج زیاد داریم و در مضیقه هستیم طلبه خداحافظى کرد و رفت و على صافى وارد شد و جلسه محرمانه شد.

گلپایگانى گفت من خیلى وضعم بد است و ناراحت هستم از چهارم آبان چکار کنم مردم آمدند و چیزهایى گفتند از قرار اینها مى‏خواهند در چهارم آبان کارهایى بکنند و دخترها بیایند رژه بروند و اضافه کرد که نظر به اینکه فرماندار گفته من تا اینجا هستم نمى‏گذارم فلانى ناراحت شود خوب است تلفنى به فرماندار بگوئید که یک حرفهایى شنیده شده البته ما مى‏دانیم راست است یا دروغ آیا خوب است این کارها آیا صلاح است چرا ایجاد تنفر مى‏کنید الآن که بعضى دول نسبت به ایران بدبین هستند چرا این کارها را میکنید از طرف دیگر اکنون قبل از ماه رمضان است و طلاب براى تبلیغ به اطراف مى‏روند و این کارها صلاح نیست انجام شود خلاصه به فرماندار بگوئید اگر در چهارم آبان کارى انجام شود آقا ناراحت مى‏شود و یک کارهائى مى‏کند و به او بگوئید که آقا خیلى ناراحت است سپس افزود شاید هم دروغ باشد و مى‏خواهند ما را تحریک کنند به هر حال اگر ما سکوت کنیم و هیچ حرف نزنیم مى‏گویند اینها ترسیدند مجددا اظهار نمود خوبست تلفن کنیم به سازمان امنیت. صافى گفت صلاح نیست ممکن است بگویند به شما چه گلپایگانى گفت من به آقا محمد حسن2 و آقا مرتضى حائرى هم گفته‏ام که تلفن کنند به فرماندار تا متوجه شود که همه ناراحت هستند بلکه بترسند بعد صحبت از تلفن چندى قبل شد گلپایگانى اظهار داشت خوبست شما بروى تهران و از آنجا تلفنى بگوئى آیا شما با ما کار داشتید که سازمان قم به منزل آقا گفته بود یا نه اگر کارى هست تلفنى بفرمائید و اگر مى‏خواهید بیاییم خدمتتان چونکه ما چند روز بود در تهران کار داشتیم گفتم تلفنى هم به شما بکنم صافى گفت معلوم نیست این کار صلاح باشد باید استخاره کنیم دو مرتبه صحبت از چهارم آبان شد گلپایگانى گفت خوب است چند نفر از طلاب داغ از قبیل خزعلى را تحریک کنیم و بفرستیم نزد شریعتمدارى بگویند آقا بدانید وضع چنین است اگر اقدام نکنید مسامحه کرده‏اید و فلانى (گلپایگانى) منبر مى‏رود و ممکن است به شما هم حمله کند و بد و بیراه بگوید و اضافه کرد که به هرحال باید به فرماندار تلفن کرد و تهدید کرد و بگوئیم چطور صلاح مى‏دانید مى‏خواهید ما قبلاً منبر برویم یا نه صلاح چیست و افزود که خوب است شنبه در مسجد اعظم بنشینیم و طلاب را تحریک کنیم و بگوئیم ما مى‏خواهیم از قم برویم و طلاب اصرار کنند و جلو ما را بگیرند و ما انکار کنیم و بگوئیم که ما مى‏رویم بعد طلاب بروند در درس شریعتمدارى و اصرار کنند و شریعتمدارى را هم بیاورند و بعد به همین طور نجفى را هم بیاورند بعد بگویند باید فرماندار بیاید اینجا و با آقایان صحبت کند و افزود که قبلاً این خبر را منتشر مى‏کنیم و مردم متوجه مى‏شوند و در مسجد اعظم اجتماع مى‏کنند خلاصه آنها مى‏ترسند صافى جواب داد معلوم نیست این کار صلاح باشد و بعد آهسته با یکدیگر مشورت کردند و گلپایگانى گفت اقدام مى‏کنم و افزود که نمى‏دانیم مادر شهبانو3 با چه وضعى به قم مى‏آید با حجاب یابى حجاب شهبانو که آمد رعایت کرد و با حجاب آمد ولى معلوم نیست این با چه وضعى مى‏آید.

نظریه منبع : نظرى ندارد.

نظریه رهبر عملیات : مفاد گزارش فوق صحت دارد. ارم

نظریه امنیت داخلى : مفاد گزارش خبر صحیح و مورد تأیید است. گلپایگانى از اجراى برنامه چهارم آبان با شرکت دختران در رژه شدیدا مخالفت دارد و همین برنامه در سال قبل نیز اجرا شد و اقدامات و مخالفتهاى وى به نتیجه نرسید اینک در نظر دارد به وسیله ایادى خود فرماندار قم را تهدید نماید که اگر جلوگیرى ننماید دست به اقداماتى مى‏زند و هدفش ایجاد رعب و وحشت است گلپایگانى نیز به على صافى تفهیم کرده که خود را به مرکز معرفى ننماید. و بى‏اعتنائى صافى به دستگاه در تزلزل موقعیت ساواک بى‏اثر نبوده و اصلح است اولاً نسبت به عدم اقامت صافى در قم تصمیمات لازم اتخاذ و به نحوى به شریعتمدارى پیغام داده شود که در تصمیمات و برنامه‏هاى گلپایگانى مداخله‏اى نداشته باشد. روحانى



1ـ آیت‏اللّه‏ آقاى حاج شیخ على اصغر صالحى کرمانى در سال 1318 ق تولد یافته سطوح اولیه متون فقه و اصول را در کرمان فرا گرفت، براى ادامه تحصیل به اصفهان رفته و از محضر مرحوم آیت‏اللّه‏ سید محمد نجف‏آبادى و آیت‏اللّه‏ آقا میرزا سیدعلى یثربى و آیت‏اللّه‏ حاج تقى خوانسارى و آیت‏اللّه‏ حاج سید على مدرس نجف‏آبادى استفاده در این وقت سطوح را به پایان رسانده در اوائل تأسیس حوزه علمیه قم، به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آیت‏اللّه‏ العظمى حائرى یزدى و آقامیرزا سیدعلى یثربى و آیت‏اللّه‏ حاج سید احمد خوانسارى تلمّذ نموده و قسمت عمده معقول را از آیت‏اللّه‏ حاج میرزا خلیل کمره‏اى فرا گرفته پس از شش سال و نیم اقامت در قم، به کرمان مراجعت و چون اوضاع آن روز کرمان مساعد نبود مجددا به قم برگشته و حدود سه سال توقف نمود، آنگاه بنا به دعوت و اصرار مردم کرمان و طبق امر مرحوم آیت‏اللّه‏ العظمى حائرى به کرمان عزیمت و از اول ورود به انجام وظایف دینى و تدریس و تربیت طلاب و محصلین اهتمام ورزید و با همکارى علماء آن دیار مدرسه علمیه معصومیه را دائر و به تعلیم و تربیت طلاب علوم دینى پرداختند. مرحوم آیت‏اللّه‏ صالحى در کرمان مانند سلف صالح خود با فرقه ضاله شیخیه مواجهه و مبارزه مى‏فرمود، از شیوع مرام باطل آنها جلوگیرى مى‏کرد و با دعوت از سخنوران شهیر همچون مرحوم آقاى فلسفى و آقاى انصارى و اعزام مبلغین به دهات و قراء خدمات ارزنده به مسلمانان آن منطقه فرمود. آیت‏اللّه‏ آقاى صالحى تا آخر عمر در آن ناحیه خدمت فرمود تا دعوت حق را لبیک گفت.

ر. ک : گنجینه دانشمندان، جلد 6، صص 343 و 344

2ـ مقصود، مرحوم حجت‏الاسلام آقاى حاج سید محمد حسن بروجردى، فرزند مرحوم آیت‏اللّه‏ بروجردى مى‏باشد.

3ـ فریده دیبا فرزند باقر امجدالسلطان در 6 اردیبهشت ماه بدنیا آمد او همسر یک افسر جوان فارغ‏التحصیل در سن سیر فرانسه بود که در درجه سروانى به مرض سل درگذشت شوهر او اهل تبریز بود و فریده دیبا پس از فوت شوهرش ازدواج نکرد و با برادرش مهندس محمدعلى قطبى در رشت زندگى مى‏کرد و برادرش مهندس قطبى از او و تنها فرزندش یعنى فرح دیبا که بعدها و پس از تحصیل در فرانسه به همسرى محمدرضا پهلوى برگزیده شد نگهدارى کرده و مخارج او و تحصیل دخترش را پرداخت مى‏نمود. فریده دیبا بعد از ازدواج دخترش با شاه به موقعیت اجتماعى بالایى در دربار دست یافت و قبل از پیروزى انقلاب اسلامى با خارج کردن مقادیر زیادى ارز از کشور خارج شده و به اتفاق دختر و و نوه‏هایش در آمریکا مقیم شده وى مادر فرح پهلوى فردى عادى بود و از تحصیلات وى اطلاع دقیقى در دسترس نمى‏باشد. وى از دربار دولت شاهنشاهى ماهانه مقررى دریافت مى‏نمود و سمتهایى منجمله، ریاست شوراى عالى سازمان داوطلبان شیروخورشید سرخ ایران، قائم‏مقام بنگاه حمایت مادران و نوزادان، قائم‏مقام جمعیت حمایت از آسیب‏دیدگان سوختگى، قائم‏مقام مرکز طبى کودکان، قائم‏مقام سازمان ملى انتقال خون و ... را عهده‏دار بود که البته اکثر این عناوین به صورت افتخارى نصیب وى شده بود تا بتواند از خوان گسترده رژیم پهلوى بیش از پیش متنعم گردد. در سال 1355 مبلغ هنگفتى حدود 135/670/125 فرانک به عنوان صورتحساب تزئین آپارتمان خود در فرانسه دریافت داشته است. مشارالیها در مسافرتهاى خارج از کشور مبالغ قابل توجهى به عنوان کمک به جمعیتهاى به اصطلاح خیریه اهدا مى‏کرده که کلیه این موارد را از دربار شاهنشاهى دریافت مى‏نموده تا با پول ملت براى خود وجهه و آبرو دست و پا کند. فریده دیبا در برگزارى و نظارت میهمانى‏هاى دربار نقش مهمى داشته و اغلب موارد سوءاخلاقى دربار به ویژه شاه با هدایت او صورت مى‏گرفته، در این خصوص مى‏توان به مسئله ارتباط شاه با دختر ارتشبد حجازى اشاره نمود که پس از رسوایى ارتشبد حجازى به طور جدى و مستقیم به فریده دیبا اعتراض و پرخاش مى‏کند. ـ اسناد ساواک، پرونده‏هاى انفرادى.