02 تیر 1393

هویتی که امام موسی صدر به من داد


هویتی که امام موسی صدر به من داد

بعد از فرار مدّتی در سوریه بودیم تا اینکه قرار شد به لبنان برویم و دورۀ چریکی ببینیم. قرار بود من راهنمای خانم‌هایی باشم که برای دورۀ چریکی به لبنان می‌آمدند. و طبیعتاً لازم بود برای رفت و آمدم مجوز داشته باشم. در آن زمان هم که آنجا زیاد امن نبود و هزار جور مسئله داشت، از چپی‌ها و راستی‌ها تا یهودی‌ها و مجوسی‌ها و خلاصه خیلی گروه‌های مختلف... 

بنابراین دفتر آقای صدر در مجلس اعلا را به ما معرفی کردند، من هم تا آن زمان آقای صدر را نمی‌شناختم. به دفترشان رفتم و نشستم. آقای جوانی آمدند و سؤالاتی کردند و رفتند و چند دقیقه بعد گفتند تشریف ببرید به اتاق آقا. 

وقتی وارد شدم ابهّت ایشان و شخصیّت روحانی ایشان من را جذب کرد، شاید بتوان به جرئت گفت حالات عرفانی ایشان خیلی شبیه بعضی از حالات حضرت امام خمینی بود. من را به حدّی گرفته بود که خودم متوجّه نشدم که فقط ایستاده‌ام و ایشان را تماشا می‌کنم. وقتی گفتند بفرما، تازه به هوش آمدم که‌ ای داد من الان کجا هستم و برای چه آمده‌ام. وقتی نشستم، فرمودند: چه امری دارید؟ و من گفتم محمد منتظری خواستند که من خدمت شما برسم تا برای رفت و آمد‌هایمان مدرکی (مجوزی) داشته باشیم. 

لبخندی زدند و گفتند: خیلی به دردتان می‌خورد با حالت مزاح و شوخی خاص خودشان. عرض کردم: فکر می‌کنم بله، هویتی است، اگر شما لطف کنید و این کار را بکنید به بنده هویتی داده‌اید. 

بعد زنگ زدند‌‌ همان آقای جوان آمدند و کارتی برای من صادر کردند به نام «مجلس اعلای شیعه» و این کارت برای من هویتی اساسی شده بود. هر کجا می‌رفتم با این کارت بود و کسی هم اصلاً نه در سوریه و نه در لبنان مزاحمتی برای من ایجاد نمی‌کرد. 

این عنایتی بود که آقا موسی به من کرد و این کارت واقعاً نجات دهنده بود. 


http://www.imam-sadr.com