11 مرداد 1399
در گفتوگو با علی احمدیخواه کوهنانی نویسنده کتاب «مشروطه از قم تا قلهک، روندها و جریان ها»،
انگلستان با تبدیل نهضت عدالتخانه به مشروطه انتقام گرفت
بررسی مشروطهخواهی در ایران
حجتالاسلام والمسلمین دکتر علی احمدیخواه کوهنانی، استاد تاریخ و اندیشه معاصر مسلمین و از شاگردان مرحوم حجتالاسلام علی ابوالحسنی منذر است. از جمله کتابهای وی در مورد تاریخ مشروطه میتوان به «مشروطه از قم تا قلهک، روندها و جریانها»، «مشتی از مزخرفاتِ مطبوعات و مکتوباتِ مشروطه (کفریات)»، «شیخ فضلالله نوری از زبان خویش و غیر» و «زندگی، زمانه و عملکرد محمدعلیشاه قاجار در مشروطه» اشاره کرد. وی تحصیلکرده مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) است و پایاننامهاش در مورد بررسی مبانی نظری دو جریان مشروعهخواه و مشروطهخواه بوده که قرار است در قالب کتاب منتشر شود. حجتالاسلام احمدیخواه در حال حاضر به عنوان همکار علمی کارگروه دانشنامه مشروطه گروه تاریخ اندیشه معاصر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) مشغول فعالیت است. در سالروز صدور فرمان مشروطیت در مورد این برهه از تاریخ کشورمان با وی به گفتوگو نشستیم.
نقش گروههای افراطی در مشروطه را توضیح دهید و بفرمایید این گروهها چه نقشی در به بنبست رساندن مشروطه داشتند؟
مقدمتا درباره پاسخ به پرسش شما باید بگویم اوایل 1324ق، یعنی در 118 سال پیش به همراهی مردم تهران و رهبری علما به ویژه مرحوم شیخ فضلالله نوری نهضتی به نام عدالتخانه در ایران آغاز شد، اما متأسفانه این نهضت در نیمه راه به دست سفارت انگلستان در تهران البته با نام مشروطه منحرف شد.
در زمان مشروطه نشریات و انجمنهای عجیب و غریبی به قول مخبرالسلطنه، وزیر اوقاف آن دوره، «قارچگونه» با اسامی عجیب مثل شارلاتان، میمون، حشراتالارض، بوقلمون، کلاهنمدیها، حقوقبرها و... پیدا شد که دست به اقدامات خودسرانهای میزدند، وزیر و وکیل عوض میکردند و مانند داعشیها دست به اقداماتی گوناگون و عجیبی میزدند که آسایش عمومی را سلب میکرد و هرج و مرج را در کشور اشاعه میداد این در حالی بود که انقلاب به مرحله تثبیت نرسیده بود.
متأسفانه افراطیگری در بین مشروطهخواهان اشاعه یافته بود و برخی مشروطهخواهان فکر میکردند هر چه بیشتر فحاشی کنند، مشروطهطلب و آزادیخواهتر هستند. مشروطهخواهان در نشریات و مجلات خود به زمین و زمان و مقدسات فحاشی میکردند و با اقدامات خود سبب سلب آسایش عمومی شدند چنان راه افراط پیمودند که عقلا از مشروطه پشیمان شدند.
شیخ فضلالله نوری از رهبران عدالتخانه با مشاهده این وضعیت مدتی سکوت کرد، اما با بدتر شدن اوضاع دست از حمایت از مشروطه برداشت و برای خروج از این وضعیت اعلام کرد مشروطه باید مشروعه باشد و پیشنویسی با امضای علما تهیه کرد تا همه مصوبات مجلس به تأیید علما برسد و در واقع شرعی باشد، اما متأسفانه متمم قانون اساسی هم نتوانست مانع از اقدامات افراطی مشروطهخواهان شود. شیخ فضلالله نوری حکم به حرمت مشروطه غربی داد.
بیشتر برای ما توضیح بدهید چگونه نهضت عدالتخواهانه ایرانی تبدیل به مشروطه شد؟
برای پاسخ به این پرسش باید بگویم از این جهت میگویم عدالتخانه و نه مشروطه چراکه از ابتدا مردم دنبال این بودند. حتی کسروی هم میگوید چیزی که مردم میخواستند اجرای احکام اسلام در سراسر کشور است؛ چراکه از جور شاهان و شاهزادگان به تنگ آمده بودند و با همکاری و سردمداری علما و بهخصوص شیخ فضلالله و پس از آنها سیدین، یعنی سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبائی، این نهضت شکل گرفت.
علمای نجف مخصوصا مرحوم آخوند را هم شیخ فضلالله با نامهنگاری به میدان مبارزه کشاند و خود آخوند اهل اینچنین کاری نبود و خیلی اهل احتیاط بود. از او که علت حمایتش از مشروطه را پرسیدند گفت: «من به اعتبار مردی که اگر بگوید کاری انجام بده من با ده انگشت امضا میکنم وسط آمدم». پرسیدند این شخص کیست. گفت: «شیخ فضلالله نوری». عدالتخانه برای اجرای احکام اسلام بود همه از جمله کسروی و ناظمالاسلام هم گفتهاند که عدالتخانه برای اجرای احکام اسلام بوده است. در مهاجرت صغری علما تا حرم حضرت عبدالعظیم آمدند و از شاه قول گرفتند، ولی عینالدوله نگذاشت که آنچه میخواستند پیاده شود.
پس از عمل نکردن درباریان به وعدههایشان در پی مهاجرت صغری، علما برای بار دوم مهاجرت کردند و به قم آمدند که به مهاجرت کبری مشهور است. در همین ایام بود که عدهای هم از ترس عینالدوله یا علل دیگر به سفارت رفتند؛ در اینجا بود که انگلیس وارد شد و دستکاری خود را کرد. ناظمالاسلام از قول ملکزاده میگوید که ماسونیها در آنجا شروع به دادن درس آدمیت به این گروه کردند و لازم است بگوییم که اینها از قبل برای این کار برنامهریزی کردند؛ برای مثال سرویس بهداشتیهای بسیاری را از قبل فراهم کرده بودند و یا دیگهایی از قبل آماده کرده بودند.
نقل است که زن کاردار انگلیس در باغ قلهک از یکی از متحصنان یا اطرافیان سفارت پرسید که شما چه میخواهید؟ که کسی در جواب گفته بود ما عدالتخانه میخواهیم. آن زن میپرسد که عدالتخانه چیست؟ آنها میگویند یعنی اینکه ریشسفیدهای ما بنشینند و مطابق شرع احکام و دستورات را اجرا کنند. آن زن میگوید نه، احتمالا شما مشروطه میخواهید! مخاطب هم گفت آره همان! اصلا کسی به مشروطه آگاهی نداشت و برای مثال گفته شده است برخی گمان میکردند که مشروطه نوعی آبگوشت است که در سفارت میدهند! حتی آنجا برخی با اشتباه در تلفظ مشروطه میگفتند آری ما مشربه میخواهیم. آن زن میگوید که شما نگویید مشروطه چراکه اگر مشروطه بخواهید باید همه علمایتان را بکشید؛ چون ما در انگلیس وقتی گفتیم مشروطه میخواهیم همه کشیشهایمان را کشتیم و برخی گفتند اشکالی ندارد ما هم میکشیم! اینجا میبینیم که چطوری برای آینده این جریان خط داده میشود.
انگلستان با کدام عوامل توانست نهضت عدالتخواهانه را به مشروطه تبدیل کند؟ سرانجام مشروطه چه شد و چرا به اهداف خود نرسید؟
توسط عوامل نفوذی خود در نهضت و احزاب و انجمنهای تندرو که در نشریات گوناگون فعال بودند. نشریهای به نام «صوراسرافیل» که دهخدا آن را اداره میکرد در ستون آزاد خود به ایرانیان و دین فحاشی میکرد. تحصن در سفارت نقش کلیدی در انحراف نهضت عدالتخواهانه داشت و پای انگلیس را رسما به جریان اعتراضات مردمی باز کرد.
ناظمالاسلام کرمانی که از دشمنان شیخ فضلالله نوری بود میگوید: مشروطه تهران را گدا کرد. رفقای من مانند جمال واعظ و ملکالمتکلمین فقط به پول اهمیت میدهند. این افراد منافقاند و نه دین و نه خدا را میشناسند دست به اقداماتی زدند که محمدعلیشاه به این نتیجه رسید مجلس خانه فساد شده است و مجلس را به توپ بست. حتی دشمن شاه میگوید که اگر شاه نبود نه از اسلام نامی مانده بود نه از خدا.
شیخ فضلالله که از همه پیشروتر بود متوجه اهداف مشروطهخواهان افراطی شد. آش آنقدر شور شد صدای خیلیها علاوه بر شیخ فضلالله درآمد. نشریات متعدد طوماری منتشر کردند و محمدعلیشاه را حرامزاده خواندند و زمانی که شاه شکایت میکند به شکایت شاه رسیدگی نمیشود. از دیگر اقدامات مشروطهخواهان افراطی ترور ناموفق شاه و شیخ فضلالله است؛ تروریستها هم محاکمه نمیشوند.
تروریستهایی که دست به ترور شیخ زدند در منزل میرزا جواد سعدالدوله، وزیر خارجه وقت، با حضور نماینده انگلیس جلسه برگزار میکنند و مدعی میشوند نکند به آن تروریست ظلم شود و بعد با شربت و شیرینی او را آزاد میکنند. اقدامات اینچنینی باعث ناامیدی دلسوزان از مشروطه میشود؛ به نحوی که محتشمالسلطنه، از رؤسای مجلس، اعلام میکند اگر محمدعلیشاه مجلس را به توپ نمیبست، عنقریب خود مردم این لانه فساد را ویران میکردند، ولی محمدعلیشاه با به توپ بستن مجلس از آنها قهرمان ساخت.
به طور خاص یحیی دولتآبادی که خودش از دستاندرکاران مشروطه است، در کتاب «حیات یحیی» میگوید: ما قبل از آغاز مشروطه با سفارت انگلیس ارتباط خصوصی داشتیم و رابط او و روشنفکران سیدحسن تقیزاده بود.
تبدیل نهضت عدالتخانه به مشروطه انتقام انگلیس از نهضت تحریم تنباکو بود. پرچمدار تحریم در ایران هم شیخ فضلالله بود. به هر حال انگلیسیها از شیخ ضربه خورده بودند؛ به همین دلیل شیخ را اعدام کردند
ارتباط رهبران افراطی مشروطه با سفارت انگلستان کاملا برنامهریزیشده و با حساب و کتاب بود. در روزی که مجلس به توپ بسته میشود انگلیس حدود هفتاد نفر از مهرههایش از جمله یحیی دولتآبادی، سیدحسن تقیزاده و دهخدا و... را نجات میدهد، به لندن میفرستد و در کمبریج نزد ادوارد براون از آنها پذیرایی میشود و بعد هم به تهران برمیگردند.
آیا از میان رهبران فکری مشروطه مثل طالبوف و میرزا ملکمخان و... که تجددخواه بودند کسی قبلا نام مشروطه را نشنیده بود؟
بعید است افرادی مانند میرزا ملکمخان اسم مشروطه را نشنیده باشد، اما در ایران بحث مشروطه نبود. او هم میخواست با لفظ قانون در کشور اصلاح ایجاد کند. سیدحسن تقیزاده نیز مدعی بود ایرانی باید از فرق سر تا نوک پا غربی شود و همفکران او هم ایران را مانند جلبکی میدانستند که باید روی سنگ غرب رشد کند، اما طالبوف حسابش جداست.
او کاری با مشروطه نداشت؛ قصد داشت ریشه دین در ایران زده شود. یکی از افرادی بود که باعث به بن بست رسیدن مشروطه شد.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران