01 تیر 1397

شاو: موضوع حمایت حقوق افراد در اسلام آن قدر قوی است که نظیری برای آن متصور نمی باشد


شاو: موضوع حمایت حقوق افراد در اسلام آن قدر قوی است که نظیری برای آن متصور نمی باشد

اشاره: جرج برنارد شاو (متولد 26 جولای ۱۸۵۶؛ متوفی ۲ نوامبر ۱۹۵۰) از خانواده ای پروتستان در «دوبلین» به دنیا آمد. «شاو» تحصیلات رسمی‌اش را در مدرسه‌ علوم انگلیسی و تجاری دوبلین به پایان رساند. وی در طول دوران فعالیت ادبی‌اش، بیش از 60 نمایش‌نامه نوشت و تنها فردی بود که هم جایزه‌ نوبل ادبیات (1925) و هم جایزه‌ اسکار (1938) را برای نمایش‌نامه‌ «پیگ‌مالیون» دریافت کرد. «شاو» از مدافعان سرسخت حقوق زنان و سوسیالیسم بود. وی علاوه ‌بر نمایش‌نامه‌نویسی، مهارت چشم‌گیری در نامه‌نگاری داشت. گفته می‌شود در دوران حیاتش حدود 250 هزار نامه نوشته است. از او به‌عنوان توانمندترین نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی پس از «ویلیام شکسپیر» و نافذترین رساله‌نویس پس از «جاناتان سوییفت» هجونویس ایرلندی یاد می‌کنند. افکار بلند او در زمینۀ مذهب،علم، اقتصاد، خانواده و هنر اثر عمیقی بر روی مخاطبین خود داشته است. امواج خروشان افکار او در جوامع غربی منجر به روشنگری افکارعمومی مردم می گردید. او در رابطه با شخصیت والای پیامبر بزرگ اسلام چنین می گوید: «من همیشه نسبت به دین محمد(ص) بواسطۀ خاصیت زنده بودن شگفت آورش نهایت احترام را داشته ام، به نظر من اسلام تنها دینی است که دارای آنچنان خاصیتی است که می تواند تغییرات گوناگون را به خود جذب کند و خود را با اشکال و صور هر عصر منطبق سازد. من دربارۀ دین حضرت محمد(ص) چنین پیش بینی کرده ام که کیش او برای فردای اروپا قابل قبول خواهد بود. همان طوری که در اروپای امروز هم پذیرش آن آغاز شده است. من معتقدم که اگر مردی مانند پیامبر اسلام فرمانروایی مطلق جهان عصر جدید را احراز کند طوری در حل مسائل و مشکلات جهان توفیق خواهد یافت که صلح و سعادتی را که بشر بشدت احتیاج دارد برای او تأمین خواهد کرد.»

مطلب ذیل، نظرات و عقاید حیرت انگیز او راجع به تعالیم حیات بخش دین اسلام و اثری که این تعالیم در زندگی انسان ها در ابعاد گوناگون دارد، می باشد که در روزنامه اطلاعات مورخ 22 اردیبهشت 1311 به چاپ رسیده است:

 

به عقیده جورج برنارد شو[=جرج برنارد شاو] بزرگترین و مهمترین تعالیم در یک مذهب اصل کمک به بشر است که او را به زندگی بهتری سوق دهد. هر مذهبی که دارای این اصل و افکار نباشد، باید متروک شود. سپس مشارالیه دلائلی را که اسلام و فقط اسلام می تواند وسائل نیل بشر این دوره را به مقصود اصلی فهم مراد فراهم نماید شرح می دهد و می گوید اگر انسان همان انسانی است که حقاً بایستی مظهر خدا باشد باید از لحاظ مزبور تعالیم اسلامی را پیشرو خود قرار دهد.

اولین نظریه که جورج برنارد شو برای قابل قبول بودن اسلام برای عموم ذکر کرده، این است که اسلام ترقیات حاصله از فلسفه و علم را به خود گرفته. یعنی اخذ تعالیم اسلامی موجب بسط  فلسفه و علم است. همان طور که اصل تعصب جزو مذهب هندیها است. وقتی هندویزم با برخی مذاهب توأم شود فقط قسمت تعصب آنها را به خود جلب می نماید؛ بر خلاف، اسلام در مورد نزدیکی به اصل مذاهب دیگر قسمتهای اخلاق و فلسفه آنها را هم به خود جذب می کند.

اسلام در اوایل ظهور خود از طریق یونان به ممالک غرب رسید؛ جنبه فضل و فلسفه یونان را اخذ کرد. به همین طریق وقتی که به هندویزم مصادف شد، قسمت اخلاقی آن را ضبط کرد. علی التحقیق هیچ گونه فکر و اصولی اعم از مذهبی یا غیر آن در دنیا موجود نشد، مگر اینکه اسلام چیزی از آن اخذ نمود و درعین حال خود به پاکی و خالصی و رنگ همیشگی خود باقیماند. اسلام همیشه به قدر کفایت قوی بوده و اساس و شالوده خود را حفظ نموده [و] تا امروز هم همینطور هست و خواهد بود.

جورج برنارد شو اضافه می کند که هر قدر دنیا در ترقی پیشرفت نماید،[و] به هر اندازه که بشر به ذروه[= بالاترین مرتبه] حکمت و فلسفه ارتقا جوید، باز مذهب اسلام جلوتر است و همان قدر ترقی و علم و فلسفه در تلو آن منظور و مندرج است. علما و دانشمندان و فیلسوفان بزرگ که در فنون خود به قدر علو مقام رسیده اند، تازه به قدر یک مسلم خوب و پرهیزکاری رسیده اند، بدون این که مجبور باشند ذره از هر درجه مقام دانشمندی و فلسفه که دارند دوری گزینند.

علت دیگری که مذهب اسلام را مورد قبول عامه قرار داده، طرفداری جدی آن از حقوق فردی است. موضوع حمایت حقوق افراد در اسلام آن قدر قوی است که نظیری برای آن متصور نمی باشد. نه رُم و یونان قدیم و نه ممالک راقیه[= پیشرفته] امروزه اروپا و امریکا می توانند در این طریق با اسلام لاف همسری بزنند و حتی خودشان از لحاظ مزبور به اوایل ظهور اسلام در 1300 سال قبل برسانند. حقیقتاً برادری و مساوات صحیح و کاملی که در تعالیم اسلامی وجود دارد موجب کمال تعجب می باشد. برخی مذاهب دیگر هست که نیز مساوات و اخوت جزو اصول آن نام برده شده و لیکن به تجربه رسیده، که تمام حرف بوده است. وقتی این اصول را می خواهند به معرض عمل بگذارند جزو جزو از میان رفته واصل فکر جزو هوا شده است. درعین این که پایه مساوات در اسلام روی مبنائی محکم و استوار راستی گذارده شده و الی الابد به فعالیت مشفقانه خود ادامه می دهد.

در دنیائی که ما زندگی می کنیم یعنی محیط خارج از اسلام قضیه رنگ و نژاد کاملاً به احساسات نوع خواهانه و انسانیت حکمروائی می نماید؟ در هر موردی که بین نژاد سیاه یا زرد با احمر با نژاد سفید تصادفی حاصل شود، نژاد سفید به آنها فرمانفرمائی کرده و نتیجه دسترنج آنان را به خود اختصاص می دهد؛ بالاخره در اینجا تفوق نژادی کاملاً تعالیم مذهبی را از بین برده است. مخصوصاً در مغرب زمین نژاد و ملّیت، مذهب را پشت سر گذارده، ولی در اسلام در کسی که معتقد به تعالیم آن است بدون اهمیت رنگ و نژاد با یکدیگر مساوی اند. اگر در مغرب زمین ما مثلاً اتفاق بیفتد یک نفر از دیگری سؤال کند که شما کی هستید، مخاطب جواب می دهد که من انگلیسی یا فرانسوی و غیره هستم؛ و لیکن در دنیای اسلام، افریقائی، تُرک و ایرانی می گوید من یک نفر مسلمانم. بدین لحاظ معلوم است که قبل از هرچیز مذهب را پیشرو قرار داده و از آن نظر همه را مساوی می داند.

طرز تقسیم اموال و دارائی در اسلام طوری مقرر گردیده که به هر کسی اجازه مکنت داشتن و مستقل بودن را داده است – موضوع سوسیالیزم که در مغرب زمین فقط حرف بوده و هنوز هم با عمل منطبق نشده در اسلام از 1300 سال قبل مثل یک قانون عمومی اجرا گردیده است – اسلام املاک را مال دولت فرض کرده که با اجاره بندی های متفاوت به اتباع مملکت واگذار می شود. با اخذ این قاعده، اسلام نه فقط قسمت اعظم مردم را کار بخشیده و خوش و راحت کرده، بلکه موجب رفاه و مسرت عموم شده است. سرمایه داری، همان اصل منحوس و مکروه در آئین اسلام، غیر ممکن است؛ ربح و تنزیل حرام شده؛ برای این که هر کس کار کند و زحمت بکشد [و] معاش خود را بدست آورد .

به وسیله اظهارات مطالب فوق، «جورج برنارد شو» اذعان نمود که دنیا عموماً و انگلستان خصوصاً بایستی اسلام یا آئین شبیه به آن را برای نجات خود انتخاب کرده و خواهی نخواهی به آن بگروند.

مسلمین باید مباهات نمایند که چگونه متنورترین[=روشنفکرترین] سوسیالیست های مغرب زمین مجاهدت دارند که اسلام را آئین خود قرار داده و بدان وسیله در دنیا رستگار و مسرور باشند و از خدا می خواهیم که به آنها توفیق عنایت کند تا اسلام را نه فقط برای منظور دنیوی پیشرو خود قرار دهند، بلکه بدان وسیله در آخرت هم مأمون بوده و نجات حاصل نمایند.


روزنامه اطلاعات؛ 22 اردیبهشت 1311