11 اسفند 1399

علل زندان سازی در زمان رضا شاه


مریم السادات حسینی

علل زندان سازی در زمان رضا شاه

 مجموعه اسناد وزارت کشور [داخله] و نخست وزیری، موجود در سازمان اسناد ملی ایران،دال برروند سریع زندان سازی درشهرهای مختلفی چون تهران، سمنان، خوی، ملایر، تبریز،اردبیل، قزوین، خوزستان، کرمان، گروس، کرمانشاه، رشت، شیراز، قم، خراسنا، ساری، دامغان و نهاوند است. به این منظور، "حکومت زمین های خالصه و اماکن مخروبه ی دولتی را در اختیار نظمیه می گذاشت تا در آن زندان بسازند.(۱)

برطبق این اسناد زندان سازی از سال ۱٣٠٣ آغاز میشود. محبس هایی که در این دوره ساخته میشود بر اساس اسناد مربوطه از نظر ظرفیت و مساحت به چهاردسته تقسیم می شود:

الف : محبس برای یک صد نفر محبوس (٢٧٠٠ مترمربع)

ب : محبس برای پنجاه نفر محبوس (۱٤٠٠ متر مربع)

ج : محبس برای سی نفر محبوس(۱٠٠٠ متر مربع)

د : محبس دارای پنج اطاق(٢٠٠ متر مربع). [سند شماره ٤.]

عمده ترین دلایل افزایش و توسعه ی زندان ها عبارتست از:

۱ - کافی نبودن جا برای عده ی محبوسین.

٢ - وضعیت بد زندان ها و زندانیان.

۱ - کافی نبودن جا برای عده ی محبوسین

علت افزایش تعداد زندانیان را می توان

الف : "اجرای قانون مجازات عمومی، مصوبه ی فروردین ماه ۱٣٠٥"(٤)

و ب : "فعالیت گروه های سیاسی" و دستگیر شدن آنها دانست.

الف : اجرای قانون مجازات عمومی

در پی قانون مجازات عمومی عده ی محبوسین تقریبا چندین مقابل شده است(٥) به طوری که تعداد زیاد زندانیان و کمبود زندان باعث شده بود که "محبوسین موقت" و "محکومین به حبس عمومی و مجرد" و "محبوسین سالم و مریض" و "محبوسین سیاسی" همه را در یک محل جای دهند. (٦)

برای مثال، در زندانی که به منظور زندانی نمودن "مقصرین" ساخته شده بود کلیه اشخاصی را که "گناه عظیمی ندارند، از قبیل مدیونینی که از طرف ثبت، اسناد اجرائیه برای آنها صادر می شود و موقت باید توقیف شوند یا اشخاصی که برای جلوگیری از تبانی طبق قرار مستنطق باید موقتا توقیف شوند نیز در همین زندان توقیف و شریک در کلیه وضعیت زندانیها می شوند برخی از زندان ها "بواسطه ی تنگی جا به طوری مملو از جمعیت است که جایی برای نشستن نیست"(٧) مثلا در زندان شهربانی مشهد که "گنجایش دویست الی سیصد نفر زندانی بیشتر ندارند نهصد نفر زندانی" بودند. (٨) بر طبق یکی از اسناد "صورت زندانیان ولایات و مرکز (اعم از محکومین، توقیفین با قرار قانونی و مهاجرین و زندانیان سیاسی و غیر و در سال ۱٣۱٤ به شرح ذیل می باشد:

۱) تعداد محکومین از محاکم عادی 2200 نفر؛

 ٢) تعداد محکومین از محاکم نظامی ۱٠٧٢ نفر؛

 ٣) تعداد زندانیان با قرار مستنطق از محاکم عادی ۱٨٧٣ نفر؛

 ٤) تعداد زندانیان با قرار مستنطق از محاکم نظامی ٤۱٦ نفر؛

 ٥) تعداد زندانیان سیاسی طهران ۱٠٤ نفر؛

 ٦) تعداد زندانیان سیاسی ولایت ٥ نفر؛

 ٧) تعداد مهاجرین ذکور مقیم تهران ٤٧٤ نفر؛

 ٨) تعداد مهاجرین اناث مقیم تهران ٢٦٢؛

 ٩) تعداد مهاجرین ساکن ولایات ۱٧٠٠ نفر؛

 ۱٠) عده مهاجرین ولایات که به علت فرار توقیفند ۱٨ نفر؛

 ۱۱) تحت نظری های مرکز از عشایر و ایلات و غیره ۱٦٠ نفر؛

 ۱٢) تحت نظری های ولایات از عشایر و ایلات و غیره ٤٠ نفر؛"(٩)

ب: فعالیت گروه های سیاسی و دستگیر شدن آنها

گروههای سیاسی، فرقه های متاثر از انقلاب روسیه بودند که در تبریز، تهران و شهرهای دیگر فعالیت داشتند (۱٠) و برای مقابله با رشد این گروه ها در سال ۱٣۱٠ قانونی به تصویب مجلس رسید تحت عنوان "قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال کشور"(۱۱)؛ هر چند قبل از تصویب این قانون نیز افراد مختلفی را به جرم مبارزه ی سیاسی و اقدام بر علیه امنیت دستگیر و روانه ی زندان کرده بودند؛ به عنوان مثال "عده ای از اهالی رشت را به جرم فعالیت کمونیستی گرفتار کرده بودند و چون مدرکی دال بر این مدعا نداشتند آنها را آزاد کردند". (۱٢) اما با تصویب و اجرای این قانون دستگیر کردن افراد سیر و شکل تازه ای یافت، به طوری که در سال ۱٣۱٠ گروهی را به جرم جاسوسی برای شوروی دستگیر کردند و به زندان انداختند. این گروه باقیمانده بزرگترین شبکه ی جاسوسی شوروی در ایران بودند که به دنبال انتشار خاطرات آقا بیگف دستگیر شده بودند. (۱٣) و در روز دوم دی ماه ۱٣۱٦ دستورتوقیف"گروه پنجاه وسه نفر"صادرشد وروزچهارم همان ماه ابلاغ گردید.(۱٤)علاوه بر دستگیری این گروه،عده ای ازافسران جوان به اتهام "فاشیست بودن"دستگیر وروانه ی زندان شدند. (۱٥)

٢ وضعیت بد زندانهاو زندانیان

علاوه بر تنگ بودن جا و حبس زندانیان بیمار در کنار زندانیان سالم موارد دیگری نیز وجود داشت. به طور مثال در کرمانشاهان "محبس مردانه محوطه ای گود و کثیف و عفن بود که تقریبا در حدود یکصد و پنجاه الی دویست ذرع مربع مساحت داشت و تمام محبوسین اعم از موقتی و مدت دار، مجرد و سیاسی و غیره داخل هم در این فضا بدون هیچ نوع اثاثیه روی زمین خشک با یک وضعیت رقت آوری زندگی می کردند." (۱٦)

وضعیت بد زندان منحصر به زندان های مردانه نبود بلکه زندان های زنانه هم وضع مناسبی نداشت" محبس زنانه در یکی از پنج دخمه های دالان مرطوب دارالحکومه در اتاقی که بیش از بیست الی سی ذرع مربع مساحت نداشت قرار گرفته و غیر از یک پنجره ی شبکه دار آهنی که به راهرو عمومی دارالحکومه باز میشد و از همان سوراخ ممکن بود با خارج ارتباط پیدا کند منفذ دیگری نداشت." (۱٧)

وضعیت زندان ها در مشهد نیز فوق العاده بد و رقت آور بود، "از حیث غذا، از نظر عدم تکافوی بودجه بسیار سخت می گذشت و زندانی ها که بیش از هفتاد دینار اعتبار نداشتند از گرسنگی شاکی بودند زیرا این مبلغ در مشهد فقط بهای شش سیر نان بود. قسمت تنظیف و بهداشت عمومی نیز رضایت بخش نبوده و بیش از اندازه عادی تلفات داشته است." (۱٨) زندان های تهران نیز تا قبل از ساختن زندان قصر عبارت بودند از: "۱- محبس نمره ی یک، محبس نمره ی دو ؛ - زندان عمومی مردانه و زنانه؛ ٣- بازداشتگاه موقت".(۱٩)

محبس نمره ی ۱ یا "محبس تاریک که در آن از هوای آزاد و آفتاب خبری نبود، جایگاه جنایتکاران بود" ولی در کابینه ی وثوق الدوله به گفته ی دشتی "ارواح آزادیخواهان را نیز در آنجا دفن می کردند." (٢٠) "و گاهی افرادی را برای اخذ اقرار به این زندان می آوردند. (٢۱)" و به احتمال قوی این محل همان سیاه چالی است که خلیل ملکی اشاره کرده می گوید: "کریدور پنج را که سوئدط ها به عنوان سالن سینما و اجتماعات برای زندان درست کرده بودند در حقیقت دره ی سقوطی بود که به عنوان سخت ترین مجازات،زندانیان سیاسی را به آنجا میبردند. این زندان جای قاتلان، جیب برها و چاقو کشان بود. (٢٢)"

"محبس نمره ی ٢ که محوطه ی کوچکی بود با اطاقهایی کوچک و بی منفذ؛ هر اطاق مخصوص یکی از محبوسین بود و دستشویی نیز داخل هر یک از اطاق ها قرار داشت. لذا زندانی اصلا نمی توانست از اطاق خود خارج شود. اثاثیه و اشیای درون اطاق یک زیلوی کثیف و یک دست رختخواب با پارچه ای خفه و تاریک و کوزه ی آبخوری سفالین بود. در حیاط این زندان حوضی بود که آب آن همیشه توسط محبوسین خالی می شد. دولت به هر یک سه قران جیره می دارد و نظمیه به جای آن غذا در اختیار آنان می گذاشت".(٢٣)

"وضع محبس عمومی، چه از لحاظ بهداشتی و چه اخلاقی بسیار پائین بود. لباس محبوسطن از یک پارچه ی کرباسی بود. بزهکاران خردسال و بزرگسال در یک جا جمع بودند. موهومات و خرافات به شدت میان محبوسین رواج داشته، تفال بسیار متداول بود. این محبس جای زندانیان بلاتکلیف بود." (٢٤) یکی دیگر از بازداشت گاهها دارالتادیب بود که در آن مظنونین و محکومینی به سر می بردند که سن آنها از پانزده سال تمام تا هیجده سال تمام بود. (٢٥)

ساختمان زندان قصر

در سال ۱٣٠٦ نقشه ی مسیومارکف برای ساختمان محبس، به دلیل این که به حفظ الصحه و تجزیه ی محبوسین از نظر سن و ماهیت جرم توجه داشت از میان سایر نقشه هایی که توسط مهندسین و معماران ترسیم شده بود انتخاب و تصویب شد.[اسناد شماره ی ٣]کار ساختمان این زندان که از سال ۱٣٠٦ در قصر قاجار شروع شده بود در سال ۱٣٠٨ پایان یافت و رسما توسط رضاخان افتتاح گردید. (٢٦)

این زندان چهارده حیاط داشت و به طور کلی زندانیان را با توجه به دو عامل ماهیت جرم و گروه سنی جدا نگه می داشت. از نظر موقعیت محلی و گنجایش تعداد معتنابهی زندانی حائز اهمیت بوده؛(٢٧) چندین کارگاه جهت آموزش صنایعی چون قالیبافی، نساجی، خیاطی و نجاری داشت. ترتیب کار کردن در آن و اخذ دستمزد تابع آئینامه ی مخصوصی بود. 28 بزرگ علوی زندان قصر را این گونه به تصویر می کشد: "زندان قصر جای مخوفی است. دیوارهای عظیم و متعددی که کریدورهای زندان را احاطه کرده در شخص تازه وارد چنین تاثیر می کند که گویی کسی که به دام افتاد دیگر هرگز آزاد نخواهد شد." (٢٨) و انور خامه ای این زندان را به زندان باستیل تشبیه کرده است. (٢٩)

شرایط حاکم بر زندان های ایران را نظامنا مه ای تعیین می کرد که تحت عنوان "نظامنامه ی محابس و توقیف گاهها" مطرح و تصویب شده بود. این نظامنامه شامل پنج فصل بود . فصل اول پنج ماده داشت. در ماده ی اول محبس و توقیف گاه را تعریف کرده است: "محبس عبارت است از محل حفاظت محکومین" و "توقیفگاه عبارت است از محل حفاظت مظنونین و متهمین." فصل دوم شش ماده دارد و در مورد "قبول محبوسین و توقیف شدگان و تفتیش آنها" می گوید: "کلیه ی اشخاصی که در محبس یا توقیف گاه پذیرفته می شوند باید در حین ورود به آنجا تفتیش شوند و هرگاه در حین تفتیش نوشتجات یا اشیایی یافت شود که به نظر رئیس محبس یا رئیس شعبه ی کشیک برای اجرای تحقیقات راجعه به جرم منتسب به مظنون یا متهم مفید باشد مشارالیه باید آن ها را با حضور خود مظنون یا متهم مهر و موم نموده، بوسیله ی دفتر نظمیه برای مدعی العموم یا مستنطقی تا در باب ضبط یا استرداد آنها تصمیم مقتضی اتخاذ شود."

و در قسمتی از فصل سوم این چنین: "مکاتبات محبوسین و توقیف شدگان : (چه از خارج به داخل محبس و چه از طرف محکومین) باید از طرف رئیس محبس قرائت و امضا شود به استثنای مراسلاتی که از طرف محکوم به مراجع قضایی یا اداری نوشته می شود." در فصل چهارم با عنوان "ملاقات با محبوسین" آمده : "اجازه نامه ی ملاقات با محبوسین باید از طرف رئیس محبس صادر شود و در صورتی که مقتضی بداند از دادن اجازه ملاقا ت امتناع کند ولی زوجه یا زوج و ابوین و اولاد محبوس حق دارند که لااقل ماهی یک مرتبه با محبوس ملاقات کنند". یا "تمام مواردی که شخصی خارجی با محکوم یا متهم ملاقات می کند حضور یک نفر مستحفظ محبس لازم است. صحبت باید با صدای بلند و بدون تجوی به عمل آید". فصل پنجم این نظامنامه به "مقررات متفرقه" می پردازد: و به موجب ماده ی 21 "نظامنامه محابس" رئیس کل تشکیلات نظمیه باید نظر به نوع محکومیت و مدت حبس، محبس های جداگانه معین نماید و همچنین محبس جداگانه برای طایفه ی نسوان باید معین شود." (٣۱)

سیاست حاکم بر زندان های سیاسی

"سیاست زندان در این جمله خلاصه می شد: قانون از در زندان تو نمی آید، هیج کس نمی پرسید که به چه اتهامی و جرمی مردم این کشور به زندان می افتند، با آنها چه معامله ای می شود، چند نفر در سال در این جهنم از گرسنگی و بیماری و زجر و شکنجه می میرند. شهربانی و رضاشاه فقط یک ماموریت به رئیس زندان واگذار کرده بودند : زندان باید آرام باشد و هیچ کس نباید بفهمد درون آن چه اتفاقی می افتد. دروغگویی، دورویی و دو به هم زنی از سیاست های حاکم بر زندان است"(٣٢)

"از اختلاف مذهبی میان لرها و کردها در داخل زندان برای ایجاد تفرقه بین آنها استفاده می شد".(٣٣) "استفاده از جاسوسی بعضی از زندانیان به زیان زندانیان دیگر یکی از موثرترین حربه هاط زندان به شمار می رفت، چنان که از این شیوه در فروپاشی مقاومت گروه افسران جوان استفاده شد".(٣٤)

"آژان ها مخصوصا برای توهین به زندانی سیاسی تربیت می شدند. کسانی که در دوره ی رضاشاه آژان می شدند مردمانی توسری خورده بودند که فشار زندگی انتقامی در دل آنها از اجتماعی که به این روزشان انداخته بود ایجاد کرده بود و چون قدرت نداشتند که از اجتماع انتقام بگیرند دق دلی خود را سر کسانی که زیر دست آنها بودند درمی آوردند. اغلب اتفاق می افتاد که آژانی در موقع تفتیش سلول ها، دو تومان می گرفت که شی غیرمجازی مثل کتاب را پنهان کند، بعد زندانیان را لو می داد و کتاب را به صاحب منصب خود نشان می داد و حتی اقرار می کرد که از زندانیان رشوه گرفته و فقط اخذ ٥ قران را اعتراف می کرد".(٣٥)

"نظافت چی های زندان دزدان یا قاتلانی هستند که با سرپاسبان گاوبندی دارند. اینها خدمت زندانیان را به عهده می گیرند و درمقابل هر هفته وجوهی به وکیل و آژان و صاحب منصب زندان می پردازند و قدرت و اختیار زیادی در دستگاه زندان دارند".(٣٦)

"با وجود این که در مجلس قانونی تصویب شده بود که استعمال تریاک را منع کرده بود، تریاک تا این اواخر برای همه کس آزاد بود و پس از آن که اسما جلوگیری شده بود باز هم عده ای که پول داشتند مجاز بودند که تریاک بکشند و کسانی که پول نداشتند یا در پنهان یا در مریضخانه تریاک می کشیدند و یا این که تریاک و یا سوخته و یا سوخته تریاک می خورند. روسای زندان هم البته با این ترتیب موافق بودند، برای آن که اغلب روسای زندان یا خود تریاکی بودند و یا این که متوجه بودند که زندانیان تریاکی کمتر از دیگران اسباب دردسر آنها را فراهم می آورند".(٣٧) "ولی خواندن کتاب و روزنامه یا داشتن مداد و کاغذ چون باعث رشد فکری زندانیان می شد قدغن بود و داشتن آن جرم به حساب می آمد".(٣٨)

مریض خانه ی زندان

مریض خانه ی زندان را که یکی از قسمت های زندان موقت به شمار می رود بزرگ علوی این طور تشریح می کند: "اولین منظره ای که در این موسسه نگاه مرا جلب کرد برق چکمه ی یکی از پرستاران و نیمچه ی دکترهای زندان بود که روی کاشی های سمنتی منعکس شده بود و کنار آن زندانی شندره پوشی به زمین چسبیده بود که لحاف پاره پاره ای را دور خود پیچیده و ضجه و ناله می کرد".(٣٩) "امراضی که در زندان شیوع پیدا می کرد به دلیل نداشتن امکانات کافی و تخت مناسب قابل پیشگیری نبود".(٤٠) پزشک احمدی یکی از پزشکان این زندان بود او "پس از بیرون آوردن چشم مردم بی گناه آنها را با انژکسیون هوا یا آب گرم کشته و یا آنان را وادار به خوردن زهر می نمود." (٤۱) یکی از مسائلی که زندانیا ن را رنج می داد در دسترس نبودن وسایل پخت و پز و گرم کردن غذا بود که یکی از عوامل مهم شیوع تیفوس و اسهال در سال های ۱٣۱٨- ۱٩ در زندان قصر بود. چرا که غذا در ظرف های کثیف ریخته می شد و چون چراغ جهت گرم کردن غذا وجود نداشت بیماری به سرعت شیوع می یافت به طوری که سربازخانه های اطراف زندان را تهدید می کرد و بالاخره اداره ی شهربانی مجبور شد یک دستگاه اتوکلاو برای زندان تهیه کند".(٤٢) "در زندان یک صندوق کمک مالی تاسیس شده بود، و به طور منظم هر هفته یا هر ماه 2 تا 3 تومان به زندانیان بی سرپرست و افرادی که ملاقاتی نداشتند داده می شد".(٤٣) محبوسین سیاسی را جدا از یکدیگر نگه می داشتند و تنها بعدازظهرها مجاز بودند به صورت تک تک به اتفاق یک آژان در حیاط سه گوشه ای هواخوری کنند".(٤٤)

در زندان سیاسی خواندن و نوشتن هم اکیدا ممنوع بود. رادیو و هیچ وسیله ی تفریح دیگری وجود نداشت و حتی اگر وسائل بازی مانند تخته نرد و شطرنج پیش کسی پیدا می شد، ضبط و خاطی به شدت مجازات می شد. اما بیکاری در زندان غیرقابل تحمل بود و زندانیان برای رفع این مشکل تدابیری اندیشیده بودند از قبیل مجسمه سازی با گل، درست کردن مهره شطرنج با خمیرنان، شطرنج بازی ، کتاب خواندن البته به طور قاچاق، مطالعه ی روزنامه، تعلیم و تعلم آنچه قبل از ورود به زندان آموخته بودند مثل زبان های خارجی، پرداختن به بحث های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، گفتگو پیرامون وقایعی که در دنیا اتفاق می افتاد،هواخواری درحیاط، صحبت کردن با هم سلولیها از میان پنجره و سیگار کشیدن و غیره. (٤٥)

عفو زندانیان

زندانیانی که سال ها در بند به سر می بردند، به امید رهایی، سختی ها و مشکلات را تحمل می کردند تا روزی فرا رسد که عفو شوند و به خانه های خود بازگردند. امید به عفو با نزدیک شدن روزهای خاصی همچون "عید نوروز، تولد یا ازدواج ولیعهد و یا دستور شاه"(٤٦) دو چندان می شد، مثلا، وقتی که خبر ازدواج ولیعهد (محمدرضا) با فوزیه منتشر شد عده ی زیادی از افراد ایلات و عشایر و برخی از زندانیان سیاسی و سایر زندانیان عادی امیدوار بودند که تا چند روز دیگر آزاد شوند ولی پس از تمام شدن مراسم ازدواج و بازگشت ولیعهد از مصر روزها گذشت اما خبری نشد و بجز معدودی از قاتلین، بقیه زندانیان مورد عفو قرار نگرفتند. (٤٧)

گردهمایی ها و اجتماعات زندانیان سیاسی

در زندان به یادبود جشن ها و عیدهای مسلکی یا ملی گردهمایی هایی برگزار می شد؛ مثلا در اول ماه یا عید نوروز، ولی این اجتماعات بجز عید نوروز عمومی نبود و سعی می شد که یادبودها بدون سر و صدا برگزار شود. به مناسبت عید نوروز دید و بازدید مفصلی انجام می گرفت و جشن و تجمع صورت علنی و آشکار داشت و پلیس هم ممانعتی نمی کرد. گاهی اوقات این اجتماعات در سوگ همسلولی یا زندانی سیاسی دیگری برگزار می شد، چنانکه در اوسط بهمن ۱٣۱٨ با انتشار خبر مرگ دکتر ارانی در زندان مراسم سوگواری برگزار شد. (٤٨)

اعاشه محکومین و عائله ایشان و استفاده از نیروی کار زندانیان در زندان های عادی

زندانیان در مدت توقیف موظف بودند که با انجام کارهای مختلف پول به دست آورند. و برای خانواده ی خود بفرستند. اما در این میان برخی از افراد از قبیل رئیس ایل یا رهبر یک جریان سیاسی نه تنها از این امر مستثنی بودند بلکه مقرری ماهیانه و سالیانه نیز داشتند، مثلا رئیس علی تنگستانی سالیانه ۱٢٠٠٠ ریال و یا عیال سید جمال الدین واعظ ٢٤٠٠ ریال مقرری داشتند. (٤٩) و یا زندانیانی که بایستی املاکشان معاوضه شود مقرری دریافت می کردند و پس از تعویض املاک، مقرری پرداخت شده از آنان بازپس گرفته می شد. در زندان کارگاههایی برای اشتغال زندانیان وجود داشت که بایستی به مدت ٨ ساعت در آن کار کنند. برخی از زندانیان جهت کار در معادن (مثلا در انارک یزد) به نقاط مختلف کشور فرستاده می شدند. (٥٠) این قانون منحصر به محکومین ایرانی نبود بلکه زندانیان خارجی نیز که "به ایران مهاجرت کرده بودند و برای کارهای فلاحتی یا صنعتی مناسب تشخیص داده می شدند به موسسات فلاحتی یا صنعتی در غیر از سرحدات اعزام می شدند". تا در این مشاغل به کار بپردازند. (٥۱) هم چنین "اشخاصی که از عشایر و ایلات تحت نظر هستند چه در مرکز و چه در ولایاتبرطبقنظرارتشاشخاصی را که بودن آنها در محل خودشان صلاح نباشد هر کدام که برای کارهای فلاحتی یا صنعتی قابل باشند به موسسات مذکور اعزام شوند".(٥٢) "متهمین و زندانیان سیاسی هر عده که مقتضی باشد به جزیره که بعدا تعیین خواهد شد اعزام می شوند که طبق مقررات مخصوصه تحت تامین باشند".(٥٣)

طبقه بندی زندانیان

احصائیه های موجود از توقیفات اداره ی محبس نظمیه ی تهران از سال های ۱٣٠٦ تا ۱٣٠٩ موجود در سازمان اسناد ملی ایران نشان دهنده ی انواع جرم ها، جنسیت مجرمین، دین و ملیت و میزان سواد و اعتیاد آنان می باشد. نتایج حاصله از قیاس این آمار و احصائیه ها به شرح ذیل است:

تعداد مجرمین مرد از تعداد زنها بیشتر است به طور مثال در سال ۱٣٠٦ تعداد زندانیان زن ٤٣ نفر و تعداد زندانیان مرد ٩٩٠ نفر بوده است. بیشتر آنها در سنین ٢٤ تا ٣٠ سالگی، مسلمان، بی سواد، و ولایاتی (در مقابل محلی و بومی) هستند. نکته ی جالب توجه این است که اغلب زندانیان به مواد افیونی والکل معتاد نبوده و از این نظر در سلامت کامل به سر می بردند. چنان که در سال ۱٣٠٦، ٧٩٧ نفر از مجرمین سالم، ٢٢٤ نفر افیونی و ۱٢ نفر معتاد به الکل بوده اند.

بر اساس این آمار جرم ها این گونه طبقه بندی شده است:

۱- جرائم "نسبت به مصالح عمومی و انتظامات مملکت" شامل "تحریک به جنگ داخلی، غصب عناوین و مشاغل، طغیان و مقاومت در برابر مامورین دولت، فراری از خدمت و متمرد، قماربازی و دائر کردن قمارخانه، راهزنی، مخالفت با اساس حکومت ملی، تخطی از مقررات قانون سجل احوال، تطمیع مامورین دولت، فراری دادن محبوسین و اخفای مقصرین و آثار جرم، حمل اسلحه".

٢- جرائم "نسبت به اشخاص" شامل " قتل و جراحت عمدی بدون تمعیدات و مقدمه، قتل و جراحت غیرعمدی، ضرب و شتم، هتک حرمت منازل، تهدید و اکراه، افترا و توهین و هتک شرف، مسموم کردن، سرقت جبری شبانه، شهادت کذب".

٣- جرائم "نسبت به عصمت و عفت" شامل "لواط،، سلوک نسبت به زوجه، اعمال علنی منافی عفت و حیا، هتک ناموس با تهدید و عنف".

٤- جرائم " نسبت به اموال" شامل "جعل اسناد و اوراق ثبت دولتی، ضرب سکه و ساختن اسکناس قلب، اختلاس از مالیه ی دولت، قاچاق، کلاهبرداری، اخذ یا قبول رشوه، خیانت در امانت ، دسیسه و تقلب در کسب و تجارت، حریق و تخریب عمدی تصرف جبری، سرقت ساده اعم از شبانه و روزانه (بیشتر مجرمین مرتکب دزدی در روز هستند. مثلا در سال ۱٣٠٦ تعداد مجرمین دزدی روزانه ٤٧٦ و دزدی شبانه ٢۱٣ نفر؛ در سال ۱٣٠٧ این تعداد دزدی در روز ٢٥٨ نفر و در شب ٤٨ نفر، و در سال ۱٣٠٩ در روز ٣۱٦ نفر و در شب ٣٩ نفر است.) سرقت با داشتن اسلحه افزار، کش رفتن، خرید اموال مسروقه غالما و عامدا، اختلال و تفریط مال غیر، سرقت از مراتع و مزارع، جیب بری، مخفی کردن اموال مسروقه یا دلالی آن".

٥- جرائم به "علل اعلام نشده"

در پایان لازم به ذکر است که با توجه به شرایط سخت زندگی میزان دزدی به حدی است که سایر جرم ها را تحت الشعاع قرار می دهد. اغلب مجرمین افرادی هستند که از ولایات به مرکز آمده اند تا بتوانند لقمه نانی تهیه و امرار معاش کنند. معتاد نبودن مجرمین یکی از دلایل صحت این مدعاست و تعداد مبتلایان به افیون یا الکل و یا افراد ضعیف وعلیل در میان مجرمین کمتر از تعداد افراد سالم است. (٥٤)

سایر جرمها براساس برخی دیگر از اسناد عبارتند از "جاسوسی به نفع عمال شوروی"(٥٥) "نشر بیانیه ی مضره، عضویت کمیته مرکزی فرق کمونیستی یا تشکیل فرق کمونیستی، انتشار اوراق مضره، عضویت در فرقه ی اشتراکی"(٥٦)، "برده فروشان و برده فروشی"(٥٧)

طبقه بندی دیگری که برای جرم ها و مجرمین در یکی دیگر از اسناد ارائه شده به این صورت است :

"طبقه اول که املاک آنها در دست تعویض (است) و تا خاتمه ی تعویض شهریه آنها بایستی تادیه شود(اسامی برخی از افراد این طبقه را نیز ذکرکرده است. مانند ایدوخان و همراهانش جلال خان پسرمیربرکت)، علی خان سالار حشمت از ایل قشقایی. سید طه آل گیلانی و شیخ محمد حسین برازجانی. طبقه دوم : اشخاصی که مطابق گزارش لشکر پنج کردستان و لشکر ٦ خوزستان معاودت آنها به محل مانعی ندارد و مشمول ابلاغیه ی نخست وزیری بوده که بایستی به محل خود مراجعت نمایند. طبقه ی سوم : اشخاصی که دارای ملک و علاقه ای نبوده و یا ملک آنها جزیی و کافی برای معاش یومیه نمی باشد و معاودت آنها به محل مقتضی نیست و باید املاک خالصه و بلاعوض به آنها واگذار شود چون در اکثر نقاط املاک خالصه به فروش رسیده و فقط در آذربایجان و جنوب حوزه ی خرم آباد و لرستان خالصجاتی موجود است بنابر این باید از وزارت جنگ تعیین شود که به هر کدام یک از نقاط نامبرده و تا چه مقدار ملک بایستی داده شود و ضمنا وسایل قانونی واگذاری ملک هم به آنها فراهم گردد. طبقه ی چهارم : پناهندگان به دولت شاهنشاهی هستند(٥٨). طبقه پنجم برده فروشان هستند که در تاریخ ۱٨ بهمن ۱٣٠٧ به منظور ممانعت از فروش و معامله ی زنان و اطفال توسط بعضی از عشایر و کوچ نشینها قانون مجازات مرتکبین برده فروشی تصویب و ابلاغ گردید که بر طبق ماده واحده ی آن متخلفین به یک تا سه سال حبس تادیبی محکوم شده اند." (٥٩)

بزرگ علوی به جرم های دیگری که زندانیان سیاسی را به آن نسبت داده و آنها را بازداشت می کرده اند اشاره می کند : "از دلایل دیگری که به جرم آن مردم را دستگیر می کردند داشتن کتاب هایی همچون بینوایان ویکتورهوگو، اساس انواع داروین، کتب طبی با جلد سرخ و تاریخ روسیه ی تزاری بود. (٦٠)

محبوسین که برخلاف مقررات رفتار می کردند بدین شرح مجازات می شدند: "ملامت و سرزنش ها محرومیت از غذا(غیر از نان) تا سه روز متوالی، حبس انفرادی تا ۱٥ روز، زنجیر کردن، کتک زدن، فلک کردن متعمین، حبس در زندان انفرادی (مجرد) حبس درسیاه چال، زدن دستبند و پابند به زندانیان، ممنوعیت ازخوردن چای وکشیدن سیگار(٦۱) وزندانی کردن متهمین سیاسی میان دزدان و جیب برها. (٦٢)انعکاس این گونه مجازات ها را می توان در روزنامه های خارجی مشاهده کرد. برای مثال به گزارشی که از وزارت خارجه به نخست وزیری ابلاغ شده اشاره می کنیم:

"وزارت خارجه، اداره ی دوم سیاسی،شماره ی ٤٣٥٠/ ٥٩۱۱٣- تاریخ ٢۱/۱٢/۱٣۱٧ نخست وزیری.

از سفارت شاهنشاهی ایران در ورشو گزارشی به وزارت امور خارجه رسیده دائر بر این که چون روزنامه ی مصور لهستانی Swaitoriod منطبعه در شهر کراکوی درشماره ی 25 ژانویه 1939 خود تصویری راجع به طرز مجازات در ایران که چوب زدن به کف پای مقصرین است منتشر نموده بود، از طرف سفارت شاهنشاهی مخبر روزنامه احضار و توضیحاتی به او داده می شود که این سبک تنبیه مقصرین در ایران امروزه معمول نیست، روزنامه ی نامبرده هم توضیح سفارت شاهنشاهی را در شماره ی بعدی خود درج نموده مراتب برای آگاهی معروض گردید. از طرف وزیر امور خارجه- امضا"(٦٣)

به این ترتیب اداره ی محبس که یکی از ادارات تشکیلات نظمیه ی دروه سوئدی ها بود رشد کرده و در سراسر ایران، زمین ها و امکاناتی را به خود اختصاص می دهد.

بر اساس بودجه ی تفصیلی اداره ی شهربانی بودجه ای که برای رفع نیازهای این بخش تخصیص یافته بدین شرح است (ما تنها به ذکر بودجه ی چهار سال آن اکتفا می کنیم): هزینه ی زندان و زندانیان و دواجات آنها، مامورین و فوق العاده ی آنها، خرید لباس، لحاف و سایر هزینه های مربوط به زندان و بهداری ، دوا برای سانحه شهری و هزینه اعزام زندانیان از نقطه ای به نقطه دیگر در سال ۱٣۱٤، ٣۱٠٥٥٧٠ ریال بوده است. این مبلغ ر سال ۱٣۱٦، ٣٥٣٢٤٠٠ ریال به انضمام هزینه ی خرید و نصب ماشین جدید برق در شعبه زندان، و در سال ۱٣۱٧، ٣٨٠٠٠٠٠ ریال و در سال ۱٣۱٩ ٥٥٢٠٠٠٠ ریال بوده است. (٦٤) سیر صعودی بودجه ای که مصروف زندان سازی شده است نشان دهنده ی اهمیت و الزام دولت به تاسیس زندان است.

پانویس ها:

۱ - محل ساختمان زندان ها از محل موضوعی اسناد وزارت کشور و نخست وزیری اقتباس شده است. برای اطلاع بیشتر به این اسناد مراجعه کنید: ک- الف ۱٢٠٦٢ و ن ۱۱٣٠٠٧ (از این پس اسناد وزارت کشور با حرف "ک" و اسناد نخست وزیری با "ن" نشان داده می شود) همچنین رک سند شماره ٥ .

٢- اصل سند: ر.ک. سند شماره ٤

٣ - سند شماره ٢

4-همان جا

5-همان جا

6- ن، ۱۱٣٠٠٧؛ ک، سری الف ۱-۱٢٠٦٢، آلبوم ٦٣، پاکت ۱٣٢٨.

٧-همان جا

٨ - ن، ۱۱٣٠٠٧-٢٢ شهریور ۱٣٠٧

٩ - ن، ۱۱٣٠٠٧

۱٠-ن٨-۱۱٦٠٠٧- سال ۱٣۱٦

۱۱- ر.ک اسناد "ن" سند شماره ی ٩ باقر عاقلی، روز شمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج۱، نشر گفتار، تهران، ۱٣٦٩. ص ۱٨٤؛ . سید جعفر پیشه ور، یادداشت های زندان، تهران، بی تا، بی نا، ص ٦٣.

۱٢ - بزرگ علوی، پنجاه و سه نفر، چ 2، انتشارات امیرکبیر، تهران:1357، ص 81؛ و نیز پیشه وری، یادداشت های زندان. ص٦٣.

۱٣ - ک، الف – ۱-۱٢٠۱٦- آلبوم ۱٨ پاکت ٣٧٤؛ و ن ٨-۱۱٦٠٠٧ سال ۱٣۱٦؛ وانور خامه ای، پنجاه نفر و سه نفر چ۱، نشر هفته، تهران: ۱٣٦٤، ص ٢۱٦، ٢٠٢، و مجید تفرشی، چهل سال در صحنه قضایی، سیاسی، دیپلماسی ایران و جهان: خاطرات دکتر جلال عبده،ج٢ ، و ج ۱، موسسه ی خدمات فرهنگی رسا، ۱٣٦٨، ص ٩٦٠.

۱٤ - پنجاه و سه نفر، ص ٨٣؛ خامه ای در کتاب خود تاریخ دستگیری این گروه را اردیبهشت ماده ذکر کرده است. پنجاه و سه نفر و سه نفر، ص ٥٣.

۱٥- پنجاه و سه نفر، ص 61، و پنجاه نفر و سه نفر، ص ٢٣٠.

۱٦-ک، الف- ۱-۱٢٠٦٢، آلبوم ٦٣، پاکت ۱٣٢٨ .

۱٧ -همان جا.

۱٨- ن،۱۱٣٠٠٧، سال ۱٣۱٧

۱٩-محمد تقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی (انقراض قاجاریه)، ج ۱، چ ٢، انتشارات امیر کبیر تهران، ۱٣٥٢. ص ۱٩٩.

٢٠ -علی دشتی، ایام محبس، چ ٤، بی نا تهران، ۱٣٢٧ . ص ۱٠٧

21- پنجاه و سه نفر، ص ۱۱٤

٢٢- خلیل ملکی، خاطرات سیاسی خلیل ملکی، با مقدمه محمد علی (همایون) کاتوزیان. شرکت سهامی انتشار، تهران، پائیز ۱٣٦٨. ص ٢٥٤.

٢٣- دشتی ایام محبس ص- ۱۱۱ و ٥٢؛ پنجاه و سه نفر. ص ٢٠.

٢٤- ایام محبس ص ٩٠- ٩٢ و ٥٨- ٥٩.

٢٥- ن، ۱۱٣٠۱- ماده ی ٢٣ نظامنامه ی محابس و توفیف گاهها.

٢٦- مرتضی سیفی فمی تفرشی، پلیس خفیه ی ایران؛ مروری بر رخدادهای سیاسی و تاریخچه شهربانی ۱٢٩٩- ۱٣٢٠، چ ۱، انتشارات قفنوس، تابستان ۱٣٦٧. ص ۱٠٩

٢٧- خاطرات سیاسی ملکی، ص ٢٥٦؛ "تعداد زندانیان قصر هزار و پانصد نفر بوده است". و نیز ر.ک : سند شماره ی ٣ و سند شماره ٤.

٢٨- دشتی، ایام محبس، ص ٢٥٦

٢٩- علوی، پنجاه و سه نفر، ص ٨3.

٣٠- خامه ای، پنجاه نفر و سه نفر، ص ۱٤٩.

٣۱- ن، ۱۱٣٠۱- نظامنامه ی محابس و توقیف گاه ها؛ و نیز فمی نفرشی، پلیس خفیه ایران ...، ص ۱٠٩.

٣٢- علوی، پنجاه و سه نفر، ص ٤٥- ٤٦؛ و نیز خاطرات سیاسی ملکی، ص ٢٧٣. ٣٣- پیشه وری، یادداشت های زندان، ص ٦٩.

٣٤- علوی، پنجاه و سه نفر، ص ٦۱.

٣٥- همان جا، ص ۱٨-۱٩ و نیز خامه ای، پنجاه نفر و سه نفر، ص ۱٣٢.

٣٦- علوی پنجاه و سه نفر ص ٢۱- و پنجاه نفر و سه نفر ص ۱٣٢

٣٧- همان جا، ص ٤۱-٤٢.

٣٨- همان جا، ص ٨٤، و بزرگ علوی، ورق پاره های زندان، ص ٣٧–٣٨، ٦٤، ٧٧، و پنجاه نفر و سه نفر، ص ٢٠٦

٣٩- همان، ص ۱٦٠؛ و پنجاه و سه نفر ص ٥٦،

٤٠- ن – ۱۱٣٠٠٧، سال ۱٣۱٥؛ و نیز فمی، تفرشی پلیس خفیه ایران، ص ۱٠٩ و ۱٣٣. ٤۱- ن- ٤٢- ۱۱٦٠٠٢، سال ۱٣٢٠.

٤٢- علوی، پنجاه و سه نفر، ص ٩٩؛ و نیز خامه ای، پنجاه نفر و سه نفر، ص ٢٠٥- ٢٠٦؛ و نیز ورق پاره های زندان، ص ٦٦-٦٧؛ و ن، ۱٣٠٠٧ سال ۱٣۱٥.

٤٣- خامه ای، پنجاه نفر و سه نفر، ص ٣٩ و ٢٠٥.

٤٤- علوی، پنجاه و سه نفر، ص ٣٤.

٤٥- خامه ای، پنجاه نفر و سه نفر ص ٢٠٦- ٢٠٩ و ۱٣۱؛ و نیز ورق پاره های زندان، ص ٦٤ و ٣٨؛ و خاطرات سیاسی خلیل ملکی، ص ٢٩٣-٢٩٤. ٤٦- سند شماره

٤٧- پنجاه نفر و سه نفر، ص ٢٢٨؛ و نیز علوی ، ورق پاره های زندان، ص ٥٠، ٥٧.

٤٨- پنجاه نفر و سه نفر ص ٢٢٢.

٤٩- ن – ۱٣٠٠٧.

٥٠- ن- ۱٣٠٠٧؛ و نیز تفرشی، چهل سال در صحنه، ص ٩٧۱.

٥۱- ن ۱۱٣٠٠٧ سال ۱٣۱٤؛ و نیز عبده، همان جا، همان صفحه.

٥٢- همان جا.

٥٣- ن ۱۱3007 سال ۱٣۱٤؛ و نیز سند شماره ٦

٥٤- اطلاعات این بخش به استناد احصائیه های توقیف شدگان نظمیه ی تهران تهیه شده است. ر . ک . به اسناد ک؛ به اسناد ک، الف- ۱٢٠٦٢، آلبوم شماره ٦٢.

٥٥- اسناد ک، الف – ۱- ۱٢٠۱٦، البوم ۱٨، پاکت ٣٧٤؛ و آلبوم ۱٧، پاکت ٣٧٢.

٥٦- ن، ٨- ۱۱٦٠٠٧، سال ۱٣۱٦، مجید تفرشی، چهل سال در صحنه...: خاطرات دکتر جلال عبده ج ٢، موسسه فرهنگی رسا، ۱٣٦٨؛ بخش ضمائم : ضمیمه ی اول، ص ٩٥٧ و ٩٨٧.

٥٧- ک ؛ الف – ۱-٢٤٠٢٢، آلبوم ٢٨٣، پاکت ٤٩٨٥؛ و نیز سند شماره ٧

٥٨- ن، ۱۱٣٠٠٧، سال ۱٣۱٨

٥٩- ن، ٨-۱۱٦٠٠٧، سال ۱٣۱٦

٦٠- علوی، پنجاه و سه نفر، ص ۱٦؛ و نیز خاطرات سیاسی خلیل ملکی، ٢٩٣.

٦۱- خامه ای، پنجاه نفر و سه نفر، ص ٢۱٠-٢٢۱، نیز چهل سال در صحنه...، ص ٩٣٧-٩٣٨ و ٩٥٥ و ۱٠٣٠- ۱٠٣٢.

٦٢- همان جا، ص ۱٦٤- ۱٦٨ و پنجاه و سه نفر ص ٦٥

٦٣- ن ، ۱٠٢٠٠٧

٦٤- ن، ۱٠٢٠٠٧

٦٥- یک کلمه خوانده نشد.

٦٦- نقشه در مجموعه اسناد یافت نشد.


گنجیه ی اسناد- فصلنامه ی تحقیقات تاریخی دفتر سوم و چهارم پائیز و زمستان ۱٣٧٠