16 آذر 1393

برگی از پرونده مداخلات روس


برگی از پرونده مداخلات روس

مقدمه

مرتضی قلی‌خان اقبال‌السلطنة ماکوئی (سردار ماکو)، از طایفة بیات ماکوئی بود. این خاندان، در اواخر دورة صفویه به این ناحیه کوچانده شدند و بتدریج توانستند نقش مهمی در تحولات این منطقه از ایران ایفا کنند و حکومت موروثی این ناحیه را به دست آورند. اقبال‌السلطنه بعد از مرگ پدرش تیمور‌پاشاخان (حکومت 1291 ـ 1316ق.)، به حکومت این ناحیه رسید و وارث اقتدار و ثروت خاندان خویش در این منطقه گردید. او در تداوم سیاست پدر خویش در حکومت ماکو، هرگز به طور کامل از دولت مرکزی ایران اطاعت نکرد.

با وقوع انقلاب مشروطه، او نیز همگام با دیگر مستبدان ایران و با تحریکات محمد‌علی شاه، به سرکوب مشروطه‌خواهان منطقه پرداخت و این روند را، در استبداد صغیر هم ادامه داد. او و پدرانش به علت مجاورت با روسیه و عثمانی، روابط گسترده‌ای با آن دو کشور بویژه روسیه برقرار کرده بودند و در این زمینه، تابع قوانین دولت مرکزی نبودند. سردار در جنگ جهانی اول به علت تمایلات عثمانیگری، به دست روس‌ها تبعید شد، ولی پس از بازگشت از تبعید، دوباره حمایت از منافع عثمانی‌ها را ادامه داد.

آشفتگی امور داخلی ایران در آستانة جنگ جهانی اول و مداخلات گستردة کشور‌های بیگانه بویژه روسیه، اقبال‌السلطنه و دیگر حاکمان محلی آذربایجان را تقریباً از نظارت دولت مرکزی خارج کرد و آن‌ها در مناطق تحت تسلط خود همانند حاکمان مستقل عمل کردند و در جنگ جهانی، سیاستی متفاوت از دولت مرکزی در پیش گرفتند.

کوشش ما در این مقاله، بر این است که به تبعید اقبال‌السلطنه از ماکو به دست روس‌ها در جنگ جهانی اول و دلایل این امر بپردازیم. از سوئی، در این کار کوشیده‌ایم به روابط سردار ماکو در آستانة جنگ جهانی با روسیه و عثمانی و منافع آن دو کشور در شمال غرب ایران و کشاکش و تضاد این منافع ـ که نتیجه‌اش تبعید اقبال‌السلطنه بود ـ اشاره نمائیم. از طرفی دیگر، برای آگاهی بهتر از اقدامات اقبال‌السلطنه در جنگ جهانی اول، به همراهی اقبال‌السلطنه با عثمانی‌ها بعد از خروج روس‌ها از این جنگ اشارة کوتاهی کرده‌ایم تا سیاست وی در قبال عثمانی و جنگ جهانی، به شکل ملموس‌تری نشان داده شود.

 

روابط اقبال‌السلطنه با روس‌ها قبل از آغاز جنگ

برای بررسی موضوع تبعید اقبال‌السلطنه به تفلیس به دست روس‌ها، باید به روابط اقبال‌السلطنه با این کشور در قبل از جنگ جهانی هم نگاهی انداخته شود. منطقة ماکو به علت مجاورت با دو کشور روسیه و عثمانی، دارای موقعیت بسیار حساس و سوق‌الجیشی در شمال غرب ایران بود و به همین خاطر، اغلب مورد توجه آن دو کشور قرار داشت. حاکمان این ناحیه بویژه اقبال‌السلطنه، با توجه به این شرایط برای حفظ موقعیت خویش در منطقة ماکو با روس‌ها روابطی نزدیک برقرار کرده بودند. این روابط، هم بعد سیاسی و هم جنبة‌ اقتصادی داشت؛ اما برای این‌که بیش‌تر وارد جزئیات نشده و از موضوع اصلی خود دور نشویم، تنها به ذکر مثال‌هائی برای روابط با روسیه بسنده می‌کنیم.

خاندان بیات ماکوئی، قبل از معاهدة ترکمانچای با خوانین ایروان و نخجوان رابطة خویشاوندی داشتند. اقبال‌السلطنه هم، با ازدواج با دختر پناه‌خان ایروانی این روابط را گسترش داد. سردار در محرم سال 1328 ق. به ایروان مسافرت کرد. او در ظاهر قصد داشت در این سفر به حساب اموال خود ـ که در نزد بانک ایروان بود ـ رسیدگی کند. از سوئی چون زن دوم وی ـ که دختر پناه‌خان ایروانی بود ـ فوت کرده بود، در این سفر با دختر دیگر پناه‌خان ازدواج کرد.

کنسول ایران در ایروان ـ که از خطرات این سفر و توافقات وی با مأموران روسیه برای منافع ایران بیم داشت ـ مأمورانی برای زیر نظر گرفتن کار‌های سردار ماکو گماشته بود. بعد از این مسافرت بود که ماهیت واقعی سفر او و توافقش با روس‌ها ـ که به دور از چشم مأموران ایرانی انجام گرفته بود ـ مشخص شد:

«… همسایة شمالی، به هر طریق که ممکن شود، ایلات را بر ضد دولت برمی‌انگیزد و همین پلیتیک را در ماکو هم تعقیب نموده است؛ چنان‌که در روز ورود چاکر به ماکو 20 صندوق، در هر یک 25 قبضه تفنگ پنج تیر روسی همراه با 7 صندوق فشنگ، از نخجوان به ماکو فرستادند و تفصیل آن از این قرار است که: چندی قبل حسین خان نخجوانی (ژنرال گارد امپراطوری دولت روس)… به ماکو آمد و محرمانه مذاکرات زیادی با اقبال‌السلطنه نموده و مراجعت کرده است. بعد از چندی، نتیجة ملاقات حسین خان این شد که 27 صندوق تفنگ و فشنگ از راه زنکانه [روستائی در نزدیکی ماکو]… برای اقبال‌السلطنه فرستادند… .

فرستاده شدن اسلحه به دست روس‌ها برای سردار، در اسناد دیگری هم تأیید شده است.

بدون تردید وجود روابط گسترده میان روس‌ها و سردار ماکو، سبب فرستاده شدن اسلحه و مهمات آن ها به وی می‌شد. خوانین ایروان و نخجوان، نقش مهمی در نزدیک‌ کردن سردار با روس‌ها داشتند و آنها بودند که وی را به گسترش روابط با روسیه تشویق می‌کردند.

اهداف روسیه از این سیاست، نفوذ هر چه بیش‌تر در شمال ایران و وابسته کردن سردار ماکو به خود، برای بهره‌گیری از این وابستگی در راستای پیشبرد سیاستشان در منطقة حساس ماکو و جلوگیری از ایجاد روابط گستردة اقبال‌السلطنه با عثمانی‌ها بود.

از کشاکش‌هائی که در مجلس دوم میان مشروطه‌طلبان رخ داد، روس و انگلیس از این وضعیت برای پیشبرد منافع خود بهره‌برداری کردند. روس‌ها با دادن اتمام حجت به دولت ایران، مجلس دوم را به تعطیلی کشاندند (3 دی 1290/3 محرم 1330) و قوای نظامی خود را به طرف قزوین حرکت دادند و با حضور نظامی خویش در ایران، سررشته‌دار اصلی نیمة شمالی ایران شدند. روس‌ها بعد از کشتار آزادیخواهان تبریز (10 دی 1290/10 محرم 1330)، صمد‌خان شجاع‌الدوله را با وجود مخالفت دولت ایران، حاکم آذربایجان کردند و او نیز آذربایجان را مطابق میل آن‌ها اداره کرد. با تسلط صمد‌خان وابسته به روس‌ها بر آذربایجان، سرنوشت سیاسی مردم این منطقه از دیگر نقاط ایران تا حدی جدا شد. اقبال‌السلطنه ـ که از دیرباز روابط نزدیکی با روس‌ها داشت ـ از وضعیت پیش‌آمده برای تحکیم موقعیت خود در منطقه بهرة خوبی برد:

«در آذربایجان پس از میلر و دنسکی [کنسول و فرمانده روسی]، رشتة کارها در دست صمد‌خان و تقی خان [رئیس لشگر آذربایجان] بود. یکی هم اقبال‌السلطنة ماکوئی که خود با روسیان پیوستگی‌هائی می‌داشت.» (کسروی، 1384، ص 550)

سردار، با بهره‌گیری از روابط نزدیکش با روس‌ها و صمد‌‌خان، در آن زمان حکومت خوی و منطقة یکان را نیز در نزدیکی این شهر به دست گرفت.

سرسپردگی سردار ماکو به روس‌ها، تا حدی بود که عکس نیکلای دوم (تزار روس) را بر دیوار کاخش آویخته بود.

نزدیک شدن سیصد‌مین سالگرد سلطنت رومانوف‌ها، سبب گردید که بسیاری از وابستگان به روسیه جشن بزرگی در 14 اسفند 1291 ق. به این مناسبت برگزار کنند. صمدخان شجاع‌الدوله، در آن روز جشن بزرگی در تبریز برگزار کرد. اقبال‌السلطنه هم برای نشان دادن وابستگی خود به سیاست روس، جشن و مهمانی بزرگی در ماکو برپا کرد. این اقدام سردار، علاوه بر این که نشانگر وابستگی‌ وی به روس‌ها بود، حاکی از نفوذ شدید روس‌ها در آذربایجان و تلاش اقبال‌السلطنه برای نزدیکی به این قدرت مسلط در منطقه، برای ادامة حاکمیت خویش بود که چاره‌‌ای جز داشتن روابط حسنه با آن‌ها نداشت.

سردار در این برهة زمانی، به قدرت مسلط منطقة ماکو تبدیل شده بود و دولت مرکزی ایران، نظارت و دخالتی در امور ماکو نداشت. سردار ـ که قبل از حضور روس‌ها «استقلال کامل» در امور ماکو داشت. با حضور روس‌ها این استقلال را از دولت مرکزی کامل‌تر کرد. ولی حضور روس‌ها در ایران، هر چند سردار را از دولت مرکزی ناتوان ایران ـ که توان و ابزار فشار بر وی را نداشت ـ دور کرد، او را در برابر روسیه با قدرت نظامی برتر، بسیار شکننده و ضعیف ساخت؛ به گونه‌ای که این امر در جنگ جهانی اول بخوبی آشکار شد.

 

جنگ جهانی اول و تبعید اقبال‌السلطنه

قرار گرفتن منطقة ماکو میان سه دولت ایران، روسیه و عثمانی، حساسیت ویژه‌ای به این ناحیه قبل از آغاز جنگ جهانی اول بخشیده بود. روس‌ها، قبل از جنگ در آذربایجان نیرو‌هائی مستقر کرده بودند که هدف از آن، جلوگیری از یورش عثمانی بود. ماکو، معبر ورود ترک‌ها به روسیه بود. بنابراین روس‌ها پیش از جنگ، نیروی نظامی در آن‌جا مستقر کرده بودند.

اهمیت راهبردی این ناحیه، چنان بود که عثمانی‌ها قبل از آغاز جنگ، از دولت ایران خواستند ناحیة قطور و ماکو را به آن کشور واگذار کند تا روس‌ها را از آذربایجان بیرون کنند و بعد از پایان جنگ، آن‌ها صاحب‌منصبان نظامی، و آلمان‌ها، وام به ایران بدهند. اما دولت ایران این خواسته را نپذیرفت.

اگرچه این نکته در دیگر منابع بازتاب نیافته است، اما این اشاره، حاکی از اهمیت فوق‌العادة ماکو در جنگ جهانی اول می‌باشد. اهمیت نظامی ماکو برای روس‌ها مشخص بود. روس‌ها ـ که خطر نزدیک‌ بودن جنگ را پیش‌بینی می‌کردند ـ در سال 1291 ش. با اعمال فشار به ایران، دولت علاء‌السلطنه را ناگزیر کردند که قراردادی با مهندسی روسی با نام «پاوگورسکی» و نیز بانک استقراضی روس، در مورد ساختن و اداره کردن راه آهنی امضا کند که می‌بایست از جلفا به تبریز و شعبة آن تا ارومیه کشیده می‌شد. تمام سهام این شرکت را، روس‌ها صاحب شدند و هیئت مدیره هم فقط از روس‌ها تشکیل می‌شد.

روس‌ها، از طریق این راه‌آهن می‌توانستند قوای نظامی و تدارکات خود را براحتی در داخل آذربایجان جابه‌جا کنند و تسلط خویش را بر این ناحیه مستحکم‌تر سازند. مقارن با آغاز جنگ جهانی اول، روس‌ها، ایران را دارای قدرت مستقلی نمی‌شناختند و به نحوی با ایران برخورد می‌کردند که گویی ایران کشوری بیگانه نیست. استقلال ایران در شمال کشور بویژه بعد از قرارداد 1907 م. بشدت محو و کمرنگ شده بود.

اوضاع داخلی ایران در آستانة جنگ جهانی آشفته بود. ناصر‌الملک ـ که حدود سه سال نیابت سلطنت را برعهده داشت ـ با رسیدن احمد‌شاه به سن قانونی، مقدمات جلوس او را بر تخت پادشاهی در شعبان 1332 فراهم کرد. چند روز قبل از این حادثه، جنگ جهانی اول در اروپا آغاز شده بود. مجلس سوم ـ که انتخابات آن از قبل برگزار شده بود ـ در آذر 1293 گشایش یافت.

دولت مستوفی‌الممالک، بی‌طرفی ایران را به جهان اعلام کرد، اما شرایط جهانی و منطقه‌ای به ایران اجازة پیشبرد این سیاست را نمی‌داد. با ورود عثمانی‌ها به جنگ، شرایط ایران بسیار سخت شد. دولت عثمانی، بی‌طرفی ایران را به علت حضور ده هزار نفری قوای روسیه در ایران قبول نکرد و خواستار خروج فوری نیرو‌های کشور از ایران شد. اما روس‌ و انگلیس به بهانة حفظ امنیت اتباع روس، حضور این قوا را در ایران ضروری شمردند و به خروج آن رضایت ندادند.

مسئلة دیگری که در آن میان حفظ بی‌طرفی ایران را ناممکن ساخته بود، گرایش بسیاری از ملیّون ایرانی و نمایندگان مجلس سوم به آلمان بود. این امر، به علت ناروائی‌های بیش از حد روس و انگلیس در حق مردم ایران و مداخلات لگام گسیختة آن‌ها در امور داخلی کشور ما بود. این گروه، آلمان را متحدی خوب برای حفظ استقلال ایران می‌دانستند.

آلمانی‌ها و عثمانی‌ها، برای این‌که به این جنگ جنبة شرعی بدهند و سبب اتحاد همة مسلمانان جهان علیه دول متفق شوند، بحث اتحاد اسلام را پیش کشیدند. شیخ‌الاسلام عثمانی در راستای این سیاست، اعلان جهاد کرد و علمای شیعة مقیم عراق هم فتاوای جهاد صادر کردند.

عموم علما و مراجع، در فتواهای خود دولت‌های متجاوز به ممالک اسلامی را مظهر کفر برشمردند و هجوم آن‌ها را به عنوان یورش کفار به بلاد اسلامی قلمداد کردند. برای همین، جهاد را برای حفظ اسلام واجب شمردند. آن‌ها، هدف دول متفق را ترویج شعائر کفر و از بین بردن کلمة اسلام به شمار آوردند و هجوم آن‌ها را به منزلة نابودی استقلال و از بین بردن تمامیت ارضی سرزمین اسلامی تلقی کردند. علما، با تلقی جنگ به منزلة رویاروئی اسلام و کفر، مرزهای ممالک اسلامی را ثغور دارالاسلام در برابر دارالکفر یاد کردند و دفاع و صیانت از آن را برای عموم مسلمانان واجب دانستند.

این اقدام علمای شیعه، با سیاست دولت ایران در مغایرت کامل قرار داشت و حفظ بی‌طرفی کشور را دشوار می‌کرد. عامل دیگری که باعث شد دولت ایران نتواند خود را از جنگ کنار بکشد، تحریکات عثمانی‌ها در میان کردها و حملات آن‌ها به روس‌ها و از سوئی تحرکات روس‌ها در میان ارامنه و مسلح کردن این گروه و واداشتن آن‌ها به جنگ‌ با عثمانی بود. این شرایط، موجب شد تا درگیری‌هائی میان این گروه‌ها پیش آید و منطقة آذربایجان به صحنة زد و خورد طرفین تبدیل شود.

در همین گیرودار عثمانی‌ها در اواخر پائیز 1293 ش.، برای مواجهه با روس‌ها، از غرب دریاچة ارومیه به خاک ایران تجاوز کردند و روس‌ها نیز، شمال و شمال‌ غرب ایران را اشغال کردند و ایران، صحنة زد و خورد طرفین شد و بی‌طرفی‌اش نقض گردید.

با این تجاوزات، کشور خواه‌ناخواه وارد جنگی شد که خود در آن نفعی نداشت.

شرایط جنگی و منافع روسیه، ایجاب می‌کرد که در شمال غرب ایران ـ که از صحنه‌های اصلی جنگ میان قوای روس و عثمانی بود ـ حاکمانی سر کار باشند که تأمین‌کنندة منافع آن‌ها باشند. روس‌ها ـ که در این منطقه حضور فعال نظامی داشتند ـ با پیدا کردن کوچک‌ترین سوء‌ظن دربارة افراد، آن‌ها را از منطقه تبعید می‌کردند. در راستای همین سیاست، «اسماعیل آقا سمیتقو» را دستگیر و به تفلیس تبعید کردند. آن‌ها از اهالی خوی هم گروهی را به جرم گرایش به عثمانی و مخالفت با روس‌ها، به تفلیس یا ایروان تبعید کردند.

اقبال‌السلطنة ماکوئی، از حکام متنفذ شمال غرب ایران بود که نفوذ زیادی در میان ایلات و عشایر ماکو داشت. این مسئله، سبب حساسیت جایگاه وی در این ناحیه از ایران می‌شد. وی، از دیر‌باز روابط نزدیکی با روس‌ها داشت. پس موضع وی در قبال این جنگ برای آن‌ها مهم بود، ولی چند روزی از آغاز جنگ نگذشته بود که خبر رسید:

«در شب چهاردهم شهر جاری [رمضان 1332ق.] قونسول ماکو، جناب اقبال‌السلطنه، حکمران ماکو را به منزل خود دعوت نموده بود. همان مجلس به موجب کاغذ سردار تفلیس، حکومت ماکو و پسرش عباس پاشاخان را تحت‌الحفظ از معبر شاه تختی بر طرف تفلیس حرکت دادند. معلوم نشد برای چه اتفاقات این‌طور به تفلیس خواسته بودند… .»

از سند بالا برمی‌آید که تبعید اقبال‌السلطنه، به دستور سردار تفلیس و به دست کنسول روس در ماکو اجرا شد. روس‌ها به اندازه‌ای در ایران نفوذ داشتند که توانستند حاکم منصوب دولت مرکزی ایران را از محل حاکمیت خود تبعید کنند. دلایل تبعید اقبال‌السلطنه، گسترده و متنوع بوده، ولی همة آن‌ها به هم ربط داشته و حاکی از تلاش روسیه برای کنترل شمال غرب ایران به دست عاملان سرسپردة خود بوده است. یکی از دلایل تبعید اقبال‌السلطنه، گرایش‌های عثمانیگری وی و میل کردن وی به سوی دشمن روسیه بود.

دولت عثمانی، تحریکات گسترده‌ای در میان کردهای ایران انجام داد که باعث جنگ میان آن‌ها و روس‌ها و ارامنة متحد روس‌ها گردید. تبلیغات عثمانی‌ها، شامل کردهای ماکو هم می‌شد. این‌ها قدرت نظامی زیادی داشتند و در اکثر مواقع قدرت خویش را در اختیار سردار ماکو قرار می‌دادند.

به نظر می‌رسد با توجه به وابستگی کرد‌ها به اقبال‌السلطنه، وی نیز در اقدامات آن‌ها علیه روس‌ها دست داشته است. عزیز‌السلطان (1376)، به مطلبی اشاره کرده که این موضوع را تا حدی روشن می‌کند. وی، چند ماه قبل از آغاز جنگ در ربیع‌الثانی 1332 و بعد از بازگشت سردار از برلین، نوشته است: «شجاع‌الدوله، با اقبال‌السلطنة ماکوئی مشغول جمع‌آوری استعداد هستند. بعضی‌ها می‌گویند، اعلیحضرت محمد‌علی شاه خیال آمدن به ایران را دارد».

ما می‌دانیم که شجاع‌الدوله از گماشتگان روسیه در ایران بود و جمع‌آوری قشون به دست او در این برهه، نه به خاطر بازگشت محمد‌علی میرزا ـ که در آن تاریخ به ایران نیامد ـ بلکه در واقع برای همراهی با روس‌ها در جنگ قریب‌الوقوع بود. در راستای همین سیاست بود که شجاع‌الدوله بعد از همراهی کرد‌ها با عثمانی‌ها، در حمایت از روس‌ها با کرد‌ها می‌جنگید. (عزیز‌السلطان، 1376، ج 4، ص 2783) اما اقبال‌السلطنه، بعد از مسافرت به برلین از روس‌ها و محمد‌علی شاه روی برگرداند و متمایل به عثمانی‌ها شد. پس جمع‌آوری قوا چند ما مانده به آغاز جنگ، به احتمال قریب به یقین، به معنی سازماندهی کردها برای همراهی با عثمانی‌ها می‌باشد و نه برای همراهی با محمد‌علی شاه! دلایل و شواهد دیگری هم برای نشان دادن گرایش سردار به عثمانی‌ها در دست است که آن‌ها را بررسی خواهیم کرد.

یک سال قبل از آغاز جنگ جهانی، اقبال‌السلطنه ـ که موقعیت خود را در ماکو تحکیم کرده بود ـ به برلین رفت. هدف وی از آن سفر، در ظاهر معالجة بیماری‌اش و خرید اسباب و لوازم برای کاخ خود در ماکو بود. دولت ایران، به مساعد السلطنه، وزیر مختار کشورمان در برلین تأکید کرد که به اقبال السلطنه در این سفر مساعدت نماید.

آغاز مسافرت او در رمضان 1331 ق. بود. سردار، بعد از سه ماه اقامت در آلمان به ایران بازگشت.

مسافرت اقبال‌السلطنه به برلین یک سال قبل از آغاز جنگ، بی‌شک تنها به دلیل بیماری وی نبوده است. اسناد وزارت امور خارجه، از اقدامات سردار در برلین و مذاکرات و دیدار‌های احتمالی او با مقامات آلمانی گزارشی به دست نداده، اما مشخص است که اقبال‌السلطنه در برلین با محمد‌علی شاه مخلوع دیدار و گفتگو کرده است. (تهرانی، 1377، ص 923)

محمدعلی شاه بعد از تبعید از ایران، همواره روابط نزدیکی با روس‌ها داشت و آن‌ها بودند که وی را در تلاش برای بازپسگیری تاج و تختش یاری می‌کردند. از موضوعات مورد مذاکرة اقبال‌السلطنه با محمد‌علی میرزا، اطلاعی نداریم، ولی تهرانی (1377) نوشته است که سردار در این مسافرت «سلب عقیده از محمد‌علی میرزا و روس‌ها نموده و عودت کرد…» و روس‌ها به همان دلیل وی را در آغاز جنگ به تفلیس تبعید کردند.

به نظر می‌رسد محمد‌علی میرزا ـ که در دوران زمامداری‌اش در ایران روابط خوبی با سردار داشت ـ او را به حمایت از روس‌ها در جنگ آینده دعوت کرد، ولی اقبال‌السلطنه حاضر به این کار نشد. رویگردانی سردار از روس‌ها در این برهة حساس و در جریان سفر به برلین، به احتمال زیاد بعد از مذاکرات و توافق وی با مقامات آلمانی و عثمانی بوده است، اگرچه منابع ما به طور آشکار به این امر اشاره نکرده‌اند. این مسئله، به معنی گرایش به این دو کشور در جنگ آینده بود. این رفتار سردار ماکو، مورد قبول روس‌ها نبود. آن‌ها شمال ایران را بویژه بعد از قرار‌داد 1907م.، منطقة تحت نفوذ خود می‌دانستند و می‌خواستند از همة امکانات این ناحیه از ایران برای پیروزی در جنگ بهره‌برداری نمایند. آن‌ها با این سیاست، نمی‌توانستند اقبال‌السلطنه را در منطقة سوق‌الجیشی ماکو تحمل کنند. روس‌ها، در طول جنگ حساسیت ویژه‌ای به حاکمان آذربایجان داشتند؛ به طوری که در سال 1333ق. به دولت ایران تأکید کردند که نباید حاکمان شهر‌های آذربایجان را ـ که با آن‌ها همراهی می‌کنند ـ تغییر دهد.

با این شرایط، حکومت و حضور اقبال‌السلطنة متمایل به عثمانی در آغاز جنگ جهانی در ماکو، برخلاف منافع روسیه بود و تبعید وی در همین راستا بوده است.

مسئلة مهم دیگری که نشانگر رویگردانی سردار از روس‌ها و تمایل وی به عثمانی بود، بحث امتداد راه‌آهن جلفا تا ماکو بود. همان‌طور که پیشاپیش اشاره شد، روس‌ها امتیاز راه‌آهن جلفا ـ تبریز را در سال 1331 ق. از دولت ایران گرفتند. این راه‌آهن، برای تسلط بیش‌تر روس‌ها بر منطقة آذربایجان و قدرت رزمایش روسیه در ایران، بسیار مهم بود. قبل از آغاز جنگ، روس‌ها خواستار این بودند که بدون اجازة دولت ایران، شاخه‌ای از این راه‌آهن را تا ماکو گسترش دهند؛ اما اقبال‌السلطنه مانع این کار بود. توسعة این خط برای حمل و نقل نیرو و تجهیزات روس‌ها به مرز عثمانی، بسیار حیاتی بود؛ اما اقبال‌السلطنه در برابر این اقدام روس‌ها مخالفت می‌کرد. عزیز‌السلطان (1376)، «عمدة گرفتاری» اقبال‌‌السلطنه و تبعیدش را به سبب مخالفت وی با امتداد راه‌آهن جلفا به ماکو دانسته.

دلیل مخالفت سردار با این اقدام روس‌ها، در منابع مشخص نیست. در این باره، می‌توان چند عامل را دخیل دانست: سردار، امتداد این راه‌آهن را تا ماکو، مقدمة باز شدن پای دولت مرکزی ایران به ماکو و از بین رفتن خودسری خویش در آن ناحیه می‌دانست. از سوئی، این خط‌آهن زمینه‌ساز حضور پررنگ‌تر روس‌ها در ماکو و مداخلات بیش‌تر آن‌ها در امور این ناحیه می‌شد و این امر، برخلاف سیاست اقبال‌السلطنه برای خودسری و استقلال عمل در ماکو بود. از سوی دیگر، این اقدام روسیه، بدون اجازة دولت مرکزی ایران بود و شاید سردار به تحریک دولت مرکزی ایران با این کار مخالفت می‌کرده است.

همچنین مخالفت سردار را با امتداد راه‌آهن تا ماکو، می‌توان به تمایلات عثمانیگری وی و حمایتش از عثمانی‌ها ربط داد. امتداد این راه، عامل تحرک روس‌ها در مرزهای عثمانی، و به ضرر عثمانی‌ها در جنگ بود. پس می‌توان گفت که عثمانی‌ها، سردار ماکو را برمی‌‌انگیختند تا در برابر این اقدام روس‌ها مقاومت نماید.

مجموعة دلایلی که در بالا برای بررسی عوامل تبعید اقبال‌السلطنه آمد، بر این نکته دلالت دارد که سردار، در ابتدای جنگ جهانی اول به عثمانی‌ها گرایش داشت. اقبال‌السلطنه هم همانند بسیاری از ایرانیان، امید داشت که متحدین در آن جنگ پیروز شوند و در این صورت، وی با حمایتی که از منافع آن‌ها کرده بود، می‌توانست موقعیت خویش را در این ناحیه تحکیم نماید و از مزایای راهبرد خود برخوردار شود.

حضور و مداخلات روس‌ها در امور داخلی ایران بویژه در نیمة شمال کشور بعد از اتمام حجت آن‌ها به دولت ایران و حضور نظامیشان بعد از آن ماجرا بیش‌تر از قبل شد. اگرچه سردار در آن برهة زمانی با سیاست تمایل به روس‌ها توانست دامنة قدرت خویش را به اطراف ماکو هم بسط بدهد، ولی حضور روس‌ها در ناحیه و دخالت لگام گسیختة آن‌ها در امور آذربایجان، تهدیدی برای اقبال‌السلطنه بود. زیرا وی بخوبی می‌دانست که حکومتش در ماکو با حضور قدرتمندانة روس‌ها بسیار شکننده است. پس پیروزی عثمانی در جنگ جهانی بر روس‌ها، به معنی پایان مداخلات آن‌ها در امور آذربایجان و ماکو بود و این مسئله، ادامة حاکمیت سردار را در سایة اتحاد با عثمانی، با تضمین بیش‌تری همراه می‌کرد.

سردار ماکو در منطقه‌ای که همة کرد‌های تحت سلطة وی به حمایت از عثمانی‌ها وارد جنگ شده بودند و بسیاری از ایرانیان، خواهان حمایت از آلمانی‌ها بودند، نمی‌توانست بی‌طرف باشد و با توجه به حساسیت و توجه ویژة عثمانی و روسیه به منطقة سوق‌الجیشی ماکو، وی می‌بایست سیاست خود را در برابر این دو قدرت روشن می‌کرد که سرانجام به سوی عثمانی‌ها کشانده شد.

مسئله‌ای که در این بحث تاکنون بدون جواب و بررسی مانده، این است که آیا ملیّون طرفدار آلمان و یا روحانیون هوادار اتحاد اسلام در گرایش اقبا‌ل‌السلطنه به عثمانی‌ها و مخالفت با روسیه نقش داشته‌اند؟ به نحوی که در صفحات قبل گفتیم، بسیاری از روحانیون و ملیّون در مخالفت با روس و انگلیس به حمایت از آلمان و عثمانی برخاستند، اما هرگونه سند یا نوشته‌‌ای که ثابت کند این گروه‌ها در کشاندن اقبال‌السلطنه به سوی عثمانی در این جنگ اقدامی کرده باشند، به دست نیامده است. اما مسئلة روشن در این بحث، این است که اقبال‌السلطنه، حکمرانی بود که در طول زندگی خود ثابت کرد که تنها به فکر منافع خویش است و در این راه، تنها براساس تفکر و اندیشة خویش عمل می‌کرد و در این مسیر مشورت‌پذیر نبود. اگر ما این فرض را در نظر بگیریم که این دو گروه، سردار را به حمایت از عثمانی تشویق کرده‌اند، با شناختی که از اقبال‌السلطنه داریم، بعید می‌نماید که وی در اتخاذ این سیاست، براساس رهنمود آن دو گروه عمل کرده باشد! سردار و پدرانش، با تعادلی که در روابط با روس و عثمانی در این منطقة حساس ایجاد کرده بودند، توانستند در طول چندین نسل، حکومت موروثی خود را در ناحیه حفظ نمایند. اما در این مقطع زمانی سردار با چرخش به سوی عثمانی‌ها، به دست و دستور روس‌ها تبعید شد. امری که برای ما روشن نیست، این است که آیا مخالفت سردار با روس‌ها، حاصل توافق و قرار‌دادی با عثمانی‌ها و آلمانی‌ها برای گرفتن امتیاز از آن‌ها بوده است؟ که به علت سکوت منابع، پاسخی برای این پرسش نداریم.

دلیل تبعید سردار در کنار اقدامات وی، بیانگر ضعف فزایندة قدرت دولت مرکزی ایران و از دست رفتن استقلال کشور بر اثر دخالت قوای بیگانه بود که به آن‌ها اجازة دخالت در امور داخلی ایران را می‌داد. ضعف دولت ایران، سبب ناکامی کشور در حفظ بی‌طرفی در جنگ و جلوگیری از ورود قوای بیگانه به کشور شد.

با تبعید اقبال‌السلطنه، دولت ایران به این اقدام روسیه اعتراض کرد. روس‌ها با این کار، حاکمیت هر چند صوری و ظاهری ایران را به چالشی دوباره کشیده بودند. احمد‌شاه قاجار، با ارسال تلگرافی به تزار روس،‌ تأکید کرد که اگر اقبال‌السلطنة ماکوئی اشتباهی مرتکب شده که مستلزم مجازات باشد، می‌بایست به دست دولت ایران تنبیه شود و نباید مأموران روسیه او و پسرش را به تفلیس تبعید نمایند. شاه، در ادامه خواستار بازگشت اقبال‌السلطنه به ایران شد؛ ولی روس‌ها به درخواست وی ترتیب اثری ندادند. (تهرانی، 1377، صص 995ـ996)

اقبال‌السلطنة ماکوئی هم به نوبة خود برای بازگشت به ایران به اقداماتی دست زد. او، محرمانه فردی به تهران فرستاد که اگر دولت ایران شرایط آزادی‌اش را فراهم سازد، حاضر است در تهران یا تبریز اقامت نماید و هرگز به ماکو باز نگردد. حتا حاضر شد پانصد هزار تومان به روس‌ها بپردازد تا وی را آزاد کنند (استادوخ: 25ـ2ـ21ـ1333ق.) اما این اقدامات به نتیجه نرسید. سردار، کسانی را به تبریز ـ که مقر ولیعهد بود ـ فرستاد تا در باب امورات وی مذاکره کنند. این کار هم به سرانجامی نرسید. با بی‌نتیجه ماندن تلاش‌ها برای بازگرداندن اقبال‌السلطنه به کشور، ناگزیر شد به صورت تبعیدی در قفقاز بماند. با تبعید سردار، روس‌ها از جانب خود «نعمت‌الله خان ایلخانی» را به حکومت ماکو برداشتند. (افتخاری بیات، 1831، ص 49)

این انتخاب، صوری بود و تنها برای حفظ ظاهر قضیه و جلوگیری از اعتراض احتمالی دیگر خان‌ها بود. روس‌ها از آن زمان ادارة حکومت ماکو را از طریق ایلخانی ـ که خود از خوانین ماکو بود ـ به دست گرفتند. وضعیت سردار ماکو در موقع اقامتش در تفلیس، مشخص نیست. معلوم نیست که طرز برخورد روس‌ها با او به چه نحوی بوده است و اقبال‌السلطنه در تفلیس به چه صورتی می‌زیسته و آیا غیر از پسرش، دیگر اعضای خانواده نیز همراه وی بوده‌اند؟ یک گزارش، حاکی از آن است که اقبال‌السلطنه در موقع اقامت در تفلیس، تلاش فراوانی در انجام فرایض دینی خود داشته است. اما این مسئله هم، زندگی نامشخص سردار را در تفلیس روشن نمی‌کند.

اقبال‌السلطنة ماکوئی، از رمضان 1332 تا صفر 1335 به حالت تبعید در تفلیس زندگی کرد. روس‌ها در این مدت منطقة ماکو را تحت سیطرة خود گرفتند و تهدیداتی را که در آغاز جنگ، کرد‌ها و اقبال‌السلطنه متوجه منافع آن‌ها ساخته بودند، توانستند از بین ببرند. آن‌ها بعد از این تاریخ، بازگشت اقبال‌السلطنه را به ماکو به زیان خود نمی‌دیدند، پس وی را به ماکو بازگرداندند:

«… روز سه‌شنبه شانزدهم شهر حال [صفر]، آقای اقبال‌السلطنه سردار ماکوئی، عازم ماکو گردید و بالأخره اقدامات در این خصوص منتج ‍]به] نتیجه گردید. پسر ارشد سردار مزبور، عباس پاشاخان، قرار است در جزء درباریان فرمانفرمای قفقاز در تفلیس مقیم باشد.»

سردار ماکو، در آذر 1295 به ماکو بازگشت و حکومت شهر را دوباره به دست گرفت. ولی پسرش به عنوان گروگان، برای تضمین وفاداری سردار به روس‌ها، در تفلیس باقی ماند. بازگشت وی، به نظر می‌رسد پیامد توافق او با روس‌ها برای وفاداری به آن‌ها بوده است. بر همین اساس بود که پسرش در تفلیس ماند. بعد از بازگشت سردار از تبعید، اختلافات شدیدی میان او و نعمت‌الله خان ایلخانی‌ ـ که از طرف روس‌ها حکومت ماکو را در غیاب وی بر عهده داشت ـ بروز کرد. دیگر خوانین ماکو هم به طرفداری از آن‌ها دو گروه شدند و اقداماتی بر ضد یکدیگر انجام دادند.

مشخص نیست که روس‌ها در این کار چقدر دست داشتند. بدون تردید، روس‌ها هنوز به سردار مشکوک بودند و با ایجاد و گسترش اختلافات خانوادگی، می‌کوشیدند از قدرتش بکاهند و حاکمیت وی را در ماکو نابرجا کنند. روس‌ها، در طول جنگ جهانی اول درگیری‌های شدیدی با عثمانی‌ها در آذربایجان داشتند؛ این سرزمین چندین بار میان روس و عثمانی دست به دست شد. ایران در جنگ جهانی عرصة دخالت کشور‌های بیگانه قرار گرفته بود و آینده‌ای مبهم و تاریک داشت. در چنان وضعیتی، ایرانیان خبر انقلاب فوریة روسیه را مثل مریض رو به موتی دریافت کردند که در آخرین لحظه، از کشف داروئی برای درد بی‌درمانش مطلع شود. بالاتر از آن، انقلاب اکتبر بود که برای ایرانی‌ها حکم یک معجزه را پیدا کرد.

وقوع انقلاب در روسیه، سبب شد که آن‌ها از صحنة سیاسی ایران بیرون بروند (مهر 1296) بعد از این انقلاب، روس‌ها بتدریج مناطق اشغالی خود را در ایران ترک می‌کردند و این قضیه، شامل ماکو هم می‌شد. با تخلیة تدریجی سربازان روس از ماکو، کنسول روسی مقیم این شهر، تمام وسایل کنسولگری را به رسم امانت نزد اقبال‌السلطنه سپرد و خود، قصد حرکت به طرف نخجوان را کرد. از طرفی، آن‌ها بسیاری از تجهیزات نظامی را نزد اقبال‌السلطنه به امانت گذاشتند.

رئیس روسی راه‌آهن ماکو ـ بایزید، طبق قرار‌دادی که با اقبال‌السلطنه بست، ادارة راه‌آهن را از مرز ارس تا عثمانی به سردار ماکو سپرد تا بعداً دربارة سرنوشت این راه تصمیم‌گیری شود. اما مردم محلی، به تحریک خوانین ماکو بسیاری از ایستگاه‌ها و تجهیزات راه‌آهن را تخریب کردند. این قرار‌داد، حاکی از اعتماد روس‌ها به سردار و از طرفی، بیانگر این مسئله می‌باشد که در آن برهه از زمان، در شمال غرب ایران قدرتی بالاتر از حاکم ماکو نبود تا بتواند این وظایف را به انجام برساند.

با خروج روس‌ها‌ از ایران، عناصر جدیدی در صحنة سیاسی ـ نظامی شمال غرب ایران ظهور کردند. عثمانی‌ها از فرصت پیش‌آمدة حاصل از خروج قوای روس بهره بردند و برخلاف «قرارداد برست لیتوفسک» ـ که در آن خروج سپاه عثمانی از ایران پیش‌بینی شده بود ـ وارد آذربایجان و ماکو شدند. کرد‌های ماکو که تا پیش از جنگ جهانی کم و بیش تحت سرپرستی اقبال‌السلطنه قرار داشتند و بخش مهمی از اقتدار نظامی وی را تشکیل می‌دادند، از جملة عناصری بودند که سردار ماکو می‌بایست دوباره آن‌ها را تحت نظارت خود درآورد. کرد‌ها که در طول جنگ به رغم تسلط کامل روس‌ها بر منطقه، هیچگاه تسلیم روس‌ها نشدند، اکنون در غیاب روس‌ها، دوباره به عنوان قدرت نظامی مهم منطقه‌ای ظاهر شدند. عامل دیگری که بر روابط قدرت در شمال غرب ایران تأثیر زیادی گذاشت، حضور نظامی ارمنیان و آسوریان در منطقه حملات مکرر آن‌ها به شهر‌های این منطقه و تلاش آنان برای تسلط بر منطقة شمال غرب ایران بود. تاخت و تاز‌های اسماعیل آقا سمیتقو ـ که از طرف عثمانی‌ها تحریک می‌شد ـ مناسبات قدرت را در منطقه پیچیده‌تر می‌کرد.

انگلیسی‌ها در این میان تلاش می‌کردند که جای خالی قوای روس را به کمک نیرو‌های وابسته به خود پر کنند و در راستای این سیاست، از آسوریان و ارمنی‌ها حمایت جدی می‌کردند. آن‌ها از این طریق می‌خواستند بر شمال غرب ایران چیره شوند تا بتوانند از پیشروی ترک‌ها به سوی قفقاز جلوگیری کنند و نیرو‌های خود را به قفقاز اعزام نمایند تا عناصر ضدبلشویک را در ناحیه تقویت کنند. این شرایط، سبب گردید که اقبال‌‌السلطنه تلاش کند تا دوباره قدرت خویش را در منطقة ماکو و اطراف آن با بهره‌گیری از ابزار‌های قدرت نظامی و دیپلماسی تجدید نماید. با این شرایط، اقبال‌السلطنه برای تثبیت قدرت خود در منطقه، دست به جمع‌آوری کردها زد و با این قدرت احیا شده، به همکاری با عثمانی‌ها پرداخت. همراهی اقبال‌السلطنه با عثمانی‌ها و تلاش وی در جمع‌آوری و سازماندهی کرد‌های منطقه، در سند زیر بخوبی بیان شده است:

«مطابق اطلاعات واصله به وزارت خارجه، آقای اقبال‌السلطنه، با رؤسای اردوی عثمانی مکاتبه [کرده] و هم خیال شده است که رؤسای اکراد متواری را جمع و با خیالات آن‌ها همراهی نماید و این مسئله، در صورت واقعیت با مسلک بی‌طرفی، منافی [است] و خواسته‌اند که به ایشان و عموم حکام جزء آذربایجان حالی کنید که برخلاف مسلک بی‌طرفی اقدامی نکرده و بهانه به دست اجانب ندهند.» (بیات، 1369، ص 286)

از این سند، برمی‌آید که سیاست رسمی دولت ایران، حفظ بی‌طرفی بوده است. تلاش ارمنی‌ها برای دستیابی به منطقة ماکو به دلیل موقعیت خاص سوق‌الجیشی و دفاعی این شهر، و از سوئی اهداف بلند‌مدت عثمانی‌ها برای انضمام آذربایجان به قلمرو خویش، سبب حساسیت موقعیت اقبال‌السلطنه در ماکو و روابط نزدیک وی با عثمانی‌ها می‌شد. تا زمان امضای قرار‌داد ترک مخاصمة «مُدرُس» در اکتبر 1918/ محرم 1337 هماهنگی خاصی میان اقبال‌السلطنه و عثمانی‌ها شکل گرفت.

هر دو طرف در این مناسبات به دنبال تأمین منافع خود بودند. عثمانی‌ها، سردار ماکو را تنها قدرت برتر در منطقة شمال غرب ایران می‌دانستند که با سازماندهی و سرپرستی کردها قدرت زیادی در این زمان داشت. وجود اقبال‌السلطنه همراه با قدرت نظامی کردها برای جلوگیری از تسلط ارمنی‌ها بر ماکو و مناطق اطراف ضروری بود. سردار هم به علت نگرانی ناشی از خطر ارمنی‌ها و تلاش‌های آن‌ها برای تسلط بر منطقه، به عثمانی‌ها روی آورد تا از قدرت نظامی و کمک‌های تسهیلاتی آن‌ها برای حفظ قلمرو و تثبیت قدرت خویش بهره بگیرد. دیگر هدف سردار از نزدیکی به عثمانی‌ها، جلوگیری از تعرض اسماعیل آقا سمیتقو، عامل عثمانی‌ها در منطقه، به قلمرو حکومتی خویش بود. تعرضات ارمنی‌ها، عامل وحدت مسلمانان برای جلوگیری از گسترش حملات آن‌ها بود. نیاز متقابل و شرایط زمانی‌، سردار و عثمانی‌ها را به هم نزدیک کرد. سازماندهی کردها برای همراهی با عثمانی‌ها در این برهة زمانی، ما را به جنگ‌های کردها با روسیه در آغاز جنگ رهنمون می‌سازد که در آن زمان هم اقبال‌السلطنه، سازماندهی کردها را در جنگ علیه روس‌ها بر عهده داشت.

مهم‌ترین سندی که دربارة رابطة اقبال‌السلطنه با عثمانی‌ها در این دوره در دست است، یادداشت مفصلی از صورت سفارش‌های وی به فرمانده قوای عثمانی در تاریخ 14 رجب 1336/26 آوریل 1918 می‌باشد که در 21 ماده تنظیم شده است. وی، در این یادداشت ضمن تبریک و تهنیت از ورود قوای اسلام به این حدود و پاره‌ای تعارف‌های دیگر، در مجموع هر گونه همراهی و رابطة درازمدت و اساسی نیرو‌های زیر فرمان خود را با عثمانی‌ها، به تهیة تدارکات و دریافت تسلیحات و مهمات کافی منوط کرده است. وی، در این سفارش‌ها، به خدمات قوای خود در حفظ نخجوان از حملات ارمنی‌ها اشاره کرده و خواهان آن شده که عثمانی‌ها در برنامه‌های نظامی خود، دور‌اندیشی و تدبیر بیش‌تری به کار ببرند. وی در راستای مقابله با ارامنه، حاکم خود را در دفع حملات آسوری و ارمنی‌ها یاری کرد.

ارمنی‌ها، پیاپی از خط‌آهن ماکو به شاه تختی عبور می‌کردند. این وضعیت، ترس و دلهرة زیادی در میان مردم منطقه حکمفرما می‌کرد. سردار، همواره می‌کوشید جلوی حملات آن‌ها را بگیرد. تدابیر مناسب اقبال‌السلطنه، باعث شد که منطقة ماکو در طول جنگ کم‌تر دچار کشتار و غارت شود. سردار در این دوره، همکاری با عثمانی‌ها را با اشکال مختلف ادامه داد، ولی ما از ذکر جزئیات بیش‌تر در این مورد می‌پرهیزیم. بعد از پایان جنگ جهانی، درگیری‌های میان ارمنی‌ها و ترک‌های عثمانی ادامه یافت. ارمنی‌ها از عثمانی فرار می‌کردند و به طرف شوروی می‌گریختند و در مسیر عبور خود از ماکو، گاه با مردم محلی کشاکش و زد و خورد پیدا می‌کردند.

بعد از پایان جنگ جهانی، اقبال‌السلطنه در روابط خود با عثمانی‌ها و ارمنی‌ها بازنگری کرد. وی، در این مرحله با آگاهی از نیات عثمانی‌ها برای تسلط بر آذربایجان و از سوئی قدرت‌یابی هر چه بیش‌تر سمیتقو، عامل عثمانی‌ها در منطقه و ترس از تسلط وی بر ماکو، از همکاری کامل با عثمانی‌ها اجتناب ورزید. سردار، ارمنی‌ها را حایلی میان ایران و عثمانی و شوروی می‌دانست و معتقد بود که با از میان رفتن ارمنی‌ها، عثمانی‌ها و شوروی‌ها به فکر تصرف ماکو خواهند افتاد.

سردار در پیشبرد این راهبرد خود، با توجه به اقتدار فراوان عثمانی‌ها، به طور کامل موفق نبود. ترک‌ها‌ نیز از خاک ماکو برای عزیمت به نخجوان و جنگ با ارمنی‌ها استفاده می‌کردند.

این سیاست دوگانة سردار در برابر ترک‌ها، سبب خشم شدید آن‌ها می‌شد. سردار، با این سیاست توانست از تسلط عثمانی‌ها، ارمنی‌ها و شوروی‌ها بر منطقة ماکو جلوگیری نماید.

اگرچه سردار در جنگ جهانی از منطقة حکومتی خویش تبعید شد، اما با بازگشت به ماکو، با درایت توانست حکومت خود را در برابر مطامع بیگانگان حفظ نماید. هدف اقبال‌السلطنه از پیوند با بیگانگان در این جنگ، حفظ حکومت اجدادی و منافع خود در ماکو بود و برای رسیدن به این مقصود، حاضر به همکاری با هر قدرتی بود. وی، با این سیاست در سال‌های بعد هم توانست ادارة حکومت این منطقه را تا قدرت‌یابی دولت مرکزی ایران، با اقتدار ادامه بدهد.

 

نتیجه

یکی از اثرات ضعف دولت قاجار، اقتدار و تسلط پیش از حد حاکمان محلی و سرپیچی آن‌ها از فرمان دولت مرکزی و تلاش ایشان برای برقراری رابطه با کشور‌های همسایه بویژه روس و انگلیس بود. اقبال‌السلطنة ماکوئی، با ضعف فزایندة قدرت این دولت، به حاکم مطلق منطقة ماکو و مناطق اطراف تبدیل شد و با توجه به موقعیت راهبردی ماکو در مجاورت با عثمانی و روسیه، برای این که حاکمیت خود را بیش‌تر تحکیم کند، به ایجاد روابط گسترده‌ با روسیه اقدام کرد. روسیه هم برای تحکیم نفوذ خود در شمال غرب ایران و اعمال فشار بر دولت مرکزی ایران، این روابط را گسترش داد. این وابستگی و روابط گستردة سردار با روسیه و منطبق شدن این امر با ضعف دولت ایران، سبب شکنندگی و وابستگی حکومت سردار به خواست و ارادة روس‌ها در منطقة ماکو گردید.

با آغاز جنگ جهانی اول، اقبال‌السلطنه از سوئی منطبق با گرایش عمومی موجود در منطقه و از طرفی برای این که خود را از وابستگی و فشار روس‌ها رها سازد و حاکمیت خویش را در منطقه ادامه دهد، به سوی عثمانی‌ها متمایل شد و این گرایش را به اشکال مختلف نشان داد. سیاست روسیه در این زمان در شمال غرب ایران ـ که به صحنة اصلی نبرد میان روسیه و عثمانی تبدیل شده بود و بویژه در منطقة ماکو که پل ارتباطی میان این دو کشور بود ـ وجود حاکمان وابسته به سیاست روسیه بود. تعارض این سیاست روس‌ها با گرایش اقبال‌السلطنه به عثمانی‌ها و ضعف و زبونی دولت ایران برای حفظ بی‌طرفی خود، سبب تبعید اقبال‌السلطنه به تفلیس گردید.

دولت مرکزی ایران و سردار، در برابر این نقض حاکمیت آشکار کشور از جانب روس‌ها، نتوانستند کاری از پیش ببرند. این اقدام روسیه، نشانة اوج ضعف دولت مرکزی ایران و وابستگی حاکمان محلی هم‌مرز با روسیه به سیاست این کشور بود.

سردار ماکو بعد از یک دورة طولانی ـ که خود و پدرانش سعی کرده بودند، با احتیاط و دور‌اندیشی در روابطشان با روس و عثمانی حاکمیت خویش را در این ناحیة حساس مرزی حفظ نمایند ـ با گرایش به عثمانی و اشتباه در محاسبة قدرت طرفین درگیر در جنگ، از حکومت موروثی خود کنار گذاشته شد.

اقبال‌السلطنه بعد از بازگشت از تبعید و متعاقب آن، خروج روس‌ها از ایران، برای حفظ و تحکیم موقعیتش در برابر ظهور عناصر جدید در قدرت منطقه و جلوگیری از دستیابی ارمنی‌ها به منطقة حکومتی خویش، سیاست گرایش به قدرت برتر منطقه یعنی عثمانی را به شکل آشکاری ادامه داد و با این رفتارف حاکمیت خود را در منطقة ماکو تضمین کرد.


گنجینه اسناد، شماره 76