06 خرداد 1397
بررسی اندیشه های نظامی آیتالله سیدعبدالله مجتهد بلادی بوشهری
شناختنامه
آیتالله سیدعبدالله مجتهد بلادی بوشهری، از زمرة روحانیون سیاسی مبارز سدة اخیر، در سال 1291ه ق در نجف اشرف متولد شد. ابتدا نزد پدرش به تحصیل مقدمات پرداخت؛ در سفر سیدجمالالدین اسدآبادی به بوشهر (1303 ه ق) با افکار او آشنایی پیدا کرد؛ در کنار دروس حوزوی با علوم جدید آشنایی یافت و هندسه و پزشکی و نجوم و زبان انگلیسی هم آموخت؛ برای تکمیل تحصیلات حوزوی در سال 1311 راهی نجف شد و سه سال در آنجا ماندگار گردید؛ در سال 1319 برای دومین بار به نجف رفت و دروس عالی حوزه را به مدت هفت سال نزد آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی فراگرفت؛ در انقلاب مشروطیت به تبع استادش ملامحمدکاظم خراسانی از مدافعان جدی نهضت بود؛ کتاب کشکول وی نشانگر دیدگاه او درباره این واقعه است. وی در سال 1326ق به بوشهر بازگشت و به تدریس و ارشاد و نشر احکام و تألیف کتب همت گمارد و میان مردم اشتهار عام پیدا کرد و به سبب رابطة نزدیک با انجمن اتحاد اسلام و همآوایی با جنبش مشروطیت رسالة لایحه جهادیه را - در محکومیت فعالیتهای لیاخوف روسی و سربازان تزاری علیه مشروطهخواهان ایران - نوشت؛ به دلیل همراهی با مبارزان جنوب ایران در جنگ جهانی اول و فعالیت علیه قوای انگلیس معرض تهدید و ترور واقع گردید و ناچار به مهاجرت به شیراز شد و در آنجا به جمع آزادیخواهان پیوست و علاوه بر صدور فتوا علیه انگلیسیها به نگارش کتابهایی چند از جمله سوانح و لوایح و ایقاظ الحبیب فی مظالمالصلیب پرداخت. آیتالله بلادی در سال 1339 ه ق پس از هفت سال اقامت در شیراز به بوشهر بازگشت و تا آخر عمر به ارشاد و نگارش کتب و مبارزات خود - از جمله مبارزه با کشف حجاب در دورة رضاخان پهلوی - ادامه داد. مرحوم آیتالله بلادی در مباحث متنوع فقهی، کلامی، حدیثی، شرح ادعیه و زیارات و خصوصاً مسائل سیاسی اجتماعی دوران خود، صاحب تألیفات فراوان است. آیتالله بلادی در 21 مهرماه سال 1331 هجری شمسی در بوشهر درگذشت و چندی بعد پیکر او به نجف اشرف منتقل و مدفون شد.
1- اندیشه و عمل سیاسی اجتماعی عالمان دینی در سدههای اخیر، در گسترة فرهنگ ایران و اسلام و تکاپوهای شیعی، سابقة تاریخی و خاستگاه فلسفی، کلامی، خصوصاً فقهی دارد.1 این موضوع از منظر فقهی ذیل عنوان «شناخت سیر تفکر سیاسی و ادوار فقه» بررسی میشود. از مقایسة نخستین کوششهای اندیشهگران فقه شیعی (شیخ مفید، سیدمرتضی، شیخ طوسی) با پیگیری و تلاش دیگر اندیشمندان دورههای بعد (از جمله محقق کرکی در عصر صفویه و میرزای قمی و کاشفالغطاء) چنین استنباط میشود که حضور عالمان دینی در صحنة فعالیتهای اجتماعی و سیاسی پیوسته روندی رو به وضوح و تزاید داشته است. از این دید، شناخت اهتمام اهل فتوا و محراب در سه واقعة مهم تاریخی متأخر، یعنی جنگهای ایران و روس، خیزش مشروطیت، و تعرض روس و انگلیس به شمال و جنوب ایران در جنگ جهانی اول شایان توجه است.2 اندیشه و عمل علمای شیعه در جنگهای ایران و روس، اساساً در نگارش رسالههای جهادیه و صدور فتوا درباره وجوب یا لزوم جنگ و جهاد با «روس منحوس» برای «حفظ بیضة اسلام» نمود یافت و در خلال آن «ادب جهادی» به وجود آمد.3 در این واقعه، علما از سوی شاه و نایبالسلطنه (ولیعهد) و صدراعظم ،محل رجوع و استمداد قرار گرفتند تا با استفاده از نیرو و نفوذ معنوی آنان بر مردم، سرنوشت جنگ - پس از شکستهای اولیه - به سود قوای ایران تغییر یابد.4 در ماجرای نهضت مشروطیت گرچه مراجع، آرا و عملکرد همسان و همسویی از خود بروز ندادند - و عاقبت کار با تلخکامیها قرین گشت - حضور روحانیت (اعم از موافق و مخالف) در نوشتن رسائل، صدور فتوا و حکم، ارسال نامه و تلگراف و نشر اعلامیه، بست و تحصن و مهاجرت، وعظ و خطابه در اجتماعات، جلوهگری کرد.
در فاصله زمانی شکست استبداد صغیر محمدعلی شاهی تا روی کار آمدن رضاخان پهلوی، همزمان با وقوع جنگ جهانی اول، مداخلات روزافزون روسها در شمال و انگلیسیها در جنوب ایران روحانیون را به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی برانگیخت. در این هنگام، عالمان به سبب آگاهی افزونتر از ابعاد سیاست جهانی و تجربهاندوزی از وقایع پیشین، نه فقط به صدور فتوا و اعلان جهاد بسنده نکردند، بلکه با طرح و ارائه دستورالعمل/ شیوهنامه، مبارزان را یاری کردند و شماری از ایشان به میدان ستیز با قدرتمندان محلی و حاکمان وابسته و متجاوزان وارد شدند.5 در همة این کشاکشها و کوششها که عمدتاً با همراهی و شور طبقات تنگدست اجتماع شکل میگرفت، اعتقادات دینی، روح و محرک مبارزه و پایداری بود.
پس از نقض اعلان بیطرفی دولت ایران در جنگ جهانی اول و تعرض آشکار قوای نظامی روس و انگلیس به سرحدات شمالی و جنوبی ایران، عالمان دینی در این نواحی، دست به اقدامات گستردهای زدند. در جریان وقایع جنوب ایران، علاوه بر علمای عتبات که مردم را به مقابله با قوای مهاجم فراخواندند، شماری از اهل علم این خطه لباس جهاد به تن کردند و یا در حمایت و هدایت مبارزان، خصوصاً رئیسعلی دلواری نقشی بسزا ایفا نمودند؛ که ازجمله ایشان، نام آیات و فضلاء سیدعبدالحسین لاری، سیدعبدالحسین بلادی، سیدمرتضی علمالهدی اهرمی، شیخحسن آلعصفور بوشهری، سیدعلینقی دشتی، شیخمحمدحسین برازجانی، سیداسماعیل مهدوی و میرزاباقر گزدرازی شایان ذکر است. البته شهرت و شناختگی این عده و حدود و گسترة تأثیر فعالیتهای آنان به یک اندازه نیست و در این میان ظاهراً مرحوم سیدعبدالحسین لاری به سبب ستیزهگریهای سخت و تلاشهای حاد سیاسی، از قبیل صدور اعلامیه معروف جهادیة او علیه انگلیس نامبردارتر است. اما کردوکار دیگر هماندیشان و همپویان او به دلایلی چند، خاصه منتشر نشدن آثار و اسناد خطی آنان و بالتبع خلأ تحقیقات در این باب چندان شناخته نیست. از این رو، دربارة فعالیتهای علمی، سیاسی و اجتماعی مرحوم آیتالله سیدعبدالله بلادی بوشهری، در کتابها و منابع تاریخی اولیه جز به اشارتی مختصر و نارسا نمیتوان دست یافت.6 معالوصف، به مدد اطلاعات مبتنی بر کتابهای انتشار یافته دو دهة اخیر و پیگیری علاقهمندان به بازیابی نوشتههای بر جای مانده آن دوران، تا حدود قابل توجهی مواضع نظری و عملی وی در برابر پدیدة استعمار و اشغال انگلیسیها در جنوب ایران آشکار میشود.
بر حسب قراین موجود، مرحوم بلادی گرچه دست به سلاح نبرده و ستیهندگی مرحوم لاری را نداشته، اما در تفکر سیاسی و نظریهپردازی مبارزه و ارائه برنامههای عملی بر اساس آموزههای دینی - البته با محاسبه و ملاحظة امکانات و اقتضائات پیرامون خود - نقشی بسزا داشته است. از این جهت میتوان مرحوم بلادی را به سبب سابقه و سیرة سیاسی او (دیدار با سیدجمالالدین اسدآبادی همدانی در دوران نوجوانی - به سال 1303ق در 12 سالگی و مطالعه و تأثیرپذیری از آثار او، نیز درس آموزی نزد مرحوم ملامحمدکاظم خراسانی - از سال 1319 تا 1326ق - در حوزه نجف، دفاع از نهضت مشروطیت، رابطه نزدیک با انجمن اتحاد اسلامی و نگارش رسائل متنوع اجتماعی و سیاسی) از معتقدان جدی پیوند دین و سیاست و از پیشروان جنبش دینی و بیداری اسلامی به شمار آورد. خصوصاً که تا پایان عمر، در مقام امتحان و عمل دچار یأس و بریدگی نشد و از مبارزات قلمی خود دست نکشید. حتی در اعتراض به غائله کشف حجاب علیرغم شدت بگیر و ببند دورة رضاخانی، رسالهها نوشت و در برابر تعرض و جسارت وهابیان عربستان نسبت به قبور ائمه بقیع و حجاج ایرانی حساسیت خود را بروز داد.
نکته اساسی در شگرد اندیشه و نگارش آثار سیاسی مرحوم بلادی همانا طرح و ارائه دستورالعمل/ شیوهنامه، فراتر از توصیه نوشتههای اخلاقی (از قبیل آنچه در سیاستنامهها و آدابنامهها میتوان دید) و بیان احکام شرعی و احساسی حماسی (= جهادیه) است. به نظر میرسد مرحوم بلادی از این طریق قصد ارائه راهکارهای اجرایی مدون (= دستورالعمل/ بایستنامه) برای آگاهی و پایداری همه مسلمانان و نیز مبارزان جنوب ایران را در سر داشته است. این شیوه در نوع نامگذاری و روش کتابت بخشی از آثار سیاسی او تحت عنوان «لایحه» و «نظامنامه» انعکاس واضحتری دارد. در این لوایح، خصوصاً «نظامنامه حرب» وضع مواد قانونی - با توجه به ارتباط لایحه و قانون - مشهود است. درنگ در این نکته، کم و بیش این احتمال را به ذهن متبادر میسازد که در نظر بلادی، موضوع حکومت خصوصاً حکومت دینی، محل توجه و امعاننظر واقع شده است. درباره این موضوع به استناد تمامی آثار بر جای مانده او با روشنبینی و اطمینان بیشتر میتوان سخن گفت، اما دستیابی و بررسی این آثار و اسناد برای راقم این سطور فراهم نیامد و ناگزیر آنچه در پی میآید - تنها با تعمق و گمانهزنی در دو کتاب «ایقاظ الحبیب فی مظالم الصلیب» (از روی تصویر نسخه خطی) و «سوانح و لوایح» میسور شد.
فرض درستی احتمال پیشگفته، این حدس و سئوال را نیز در پی خواهد داشت که آیا رویه و اندیشة بلادی، پس از وی مورد توجه دیگران قرار گرفته است یا نه؟ پاسخ این سئوال مستلزم مجال و مقال دیگر است. شایان توجه است که مرحوم بلادی به سبب آگاهی از رخدادهای جهانی (از طریق بررسی نشریات خارج از کشور، از جمله لوموند و مطالعات پیگیر و اطلاعات گسترده سیاسی، به مدد فراگیری دانشهای گوناگون و توانایی تحلیل وقایع)، اندیشهای فراتر از درک و دریافت متعارف فقهی حوزوی داشته است. کمااینکه انگیزه سرشار و ذهن وقاد، موجب پیوستهنویسی و کثرت تألیفات او شده است. دلیل آشکار این که در سه سال نخست اقامتش در شیراز، پس از مهاجرت از بوشهر، به رغم گیر و گرفتاریهای فراوان به تألیف هشت کتاب، از جمله دو کتاب ایقاظ و سوانح توفیق یافته است. در ادامة این گفتار برآنیم تا اندیشه بلادی را از جهت ارائه آموزههای علمی (= دستورالعملهای مبارزاتی) او در دو اثر مذکور، خصوصاً «نظامنامه حرب» مندرج در سوانح و لوایح بررسی کنیم.
2- کتاب ایقاظ الحبیب فی مظالم الصلیب که نگارش آن به تاریخ هفتم صفر سال 1336 انجام یافته، از جهت محتوا مشتمل بر دو موضوع پیاپی و پیوسته است. مؤلف در آغاز پس از سپاس خداوند آفرینندة جهاد، توضیح میدهد که اطلاع از تاریخ و حوادث گذشته برای بیداری مسلمانان ضرورت دارد. بنابراین، به نقل رویدادهای تاریخی از شبه جزیره عربستان و دوران بدویت عرب و ظهور اسلام تا عصر اوج و شکوه تمدن اسلامی و فتوحات مسلمین در شرق و غرب عالم میپردازد و در خلال آن به اجمال، سیر و سرگذشت سلسلهها، خاندانها و حکومتها در سرزمینهای اسلامی را به شیوه نقل و تحلیل بازگو میکند. آن گاه چگونگی وقوع و پیامدهای جنگهای صلیبی و مقدمات آگاهی غربیان - اهل صلیب، نصارا - ، از فرهنگ و دانش مسلمانان را توضیح میدهد و در نهایت نحوة ورود انگلیسیها به شرق - مشخصاً هند - و آغاز جایگیری و نفوذ و چیرگی آنان را برملا میسازد. به نظر بلادی استعمار غرب (صلیبیون) در شرق، به ویژه کشورهای اسلامی، صبغه دینی دارد و این سخن از جهت نقش اهل تبشیر و میسیونرهای مذهبی در این امر تا حدودی درست و از جهاتی قابل نقد است. از نظر بلادی نقل و آگاهی از سیر و سابقة تاریخ اسلام و ایران، مقدمة ضروری اطلاع از شرح تعدیات روس و انگلیس در کشورهای اسلامی است. بخش تاریخی این کتاب در نهایت به این عبارت منتهی میشود: «خوب است مسلمانان دنیا برای تأمین آتیة خود قدری تدارک کنند و نگذارند نصارا آنها را به چشم حقارت و اسارت ببینند و طمع در استملاک ممالک آنها و توقع استرقاق آنها نمایند. مسلمانان دنیا اگر عزت و سیادت را در دورة زندگانی دنیا بخواهند باید امور ذیل را کما ینبغی معمول دارند. ما نظر به محبت همکیشی دریغ از نُصح به اخوان نمینماییم تا آنکه در پیشگاه خدا و رسول و وجدان مسئول نباشیم.» پس از این عبارت، ضرورت همگرایی اهل سنت و شیعه را تذکر داده، و راهکارهای اجرایی خود را برای همه مسلمانان در تمامی کشورهای اسلامی مطرح میسازند. مؤلف در آغاز عباراتی که انشاء کرده برای نشان دادن حساسیت خود و اهمیت موضوع از کلمة «باید» استفاده میکند. به این ترتیب جنبة تأکیدی و تحکمی موارد مطرح شده در انتهای این کتاب - فراتر از نصیحتگویی و توصیهنویسی - وجه دستورالعملی، کاربردی دارد. این ویژگی بیانگر پسند و روشی است که بلادی مشخصاً در لایحهنویسی و خصوصاٌ در نظامنامه حرب در کتاب سوانح به کار بسته است. این دستورالعمل/ شیوهنامه - و به تعبیر مؤلف «نُصح اخوان» - مشتمل بر تذکار، تنبیه و تأکیدات ذیل بوده و در آن مصالح و ضرورات دینی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی مسلمانان مورد توجه قرار گرفته است.
به اختصار هر چه تمامتر، مسائل مطروحه در این بخش از کتاب عبارتند از:
1. مسلمانان اگر بخواهندممالک اسلامی را نگه دارند باید اسلامیت آن را نگاه دارند.
2. مسلمانان باید متخلق به اخلاق اسلام باشند.
3. مسلمانان باید اختلافات داخلی را ترک نمایند.
4. مسلمانان در اقطار دنیا باید دارای دعاة اسلامی باشند و السنة اجانب و احکام اسلام را خوب بدانند.
5. مسلمانان باید مرعوبیت از اجانب را از خود دور کنند و در برابر دشمن دل به زندگی نداشته باشند.
6. مسلمانان باید تأسیس مدارس جدید نمایند - حتی در ایلات و عشایر.
7. مسلمانان باید احتیاجات خود را از اجانب کم کنند.
8. ممالک اسلامی باید همیشه در مقام ازدیاد ثروت خزانه و تکثیر مالیات و ازدیات صادرات و تقلیل واردات باشند.
9. طرق حمل و نقل اثقال را تسهیل نمایند.
10. طرق و شوارع را تأمین کرده، تجارت را توسعه دهند و ارباب صنعت را تشویق کنند.
11. مسلمانان باید به استخراج معادن ممالک و توسعة فلاحت بپردازند.
12. مسلمانان باید دارای کشتی به طرز جدید باشند و در هر عصری به طرز همان عصر با ادوات حربیه و عسکر بحری داشته باشند.
13. لازم است حکومتهای اسلامی - کشورهای اسلامی - با هم اتحاد داشته و سرزمین آنها به هم متصل باشند.
14. لازم است حکومتهای اسلامی - در مدینه - کنگره علمی داشته باشند که نمایندگان آنها در آن کنگره حضور داشته باشند.
15. لازم است عساکر اسلام اقلاً سالی یک مرتبه متوجه طرفی از اطراف خارجه شود تا به واسطه ترک غزوات - مرعوب و تنپرور و بیهنر نشوند - تا اجانب دائماً در مقام استرضای خاطر آنها باشند.
16. لازم است قوانین سیاسی ممالک اسلامی با هم متفق باشند.
17. لازم است لسان رسمی و خط بین تمام مسلمانان عربی باشد و لیکن در مدارس از لسانهای مسلمانان دنیا هم تعلیم و تعلم کنند.
18. باید حکومات اسلامیه هیچوقت هیچ اعتباری را به هیچعنوان به اجانب ندهند.
1-2- نگارش «لوایح و سوانح» که از معدود آثار چاپ و منتشر شدة مرحوم بلادی است، دو سال پس از کتاب «ایقاظ الحبیب» به تاریخ 27 صفر 1338 انجام یافته است. نویسنده در مقدمه کتاب با استناد به کلام امیرالمؤمنین(ع) اهمیت جهاد و مبارزه در راه خدا را متذکر میشود، آنگاه به شرح سوانح شخصی و وقایع رخ داده - بعد از هجرت از بوشهر به شیراز - تا زمان تألیف اثر میپردازد. محتوای کتاب مشتمل است بر نقل گفت و گوها(ی او با دیگران)، لوایح (= بیانیهها، دستورالعملها، شایستها و بایستها) نامهها، تلگرافها، اشعار و نظامنامه حرب؛ که تماماً بر مدار نقل حوادث و سوانح نوشته و تدوین شدهاند. مخاطبان اولیة این مطالب همة طبقات و مقامات را دربر میگیرد، یعنی از خوانین جنوب، اعیان درجه یک و دو، مبارزان و مجاهدان با نام و بینام، احرار شمال، احمدشاه قاجار وحتی شاعر نابینای مفتون انگلیس - شوریده - طرف مخاطب مؤلف بودهاند و البته همة این گنجاندهها بر مدار نقل وقایع و سوانح شکل گرفتهاند. مرحوم بلادی در میانة این مطالب گونهگون «نظامنامه حرب» را جای دادهاند که از حیث محتوا بیتردید نقطه عطف این اثر است. او دربارة چگونگی و چرایی تألیف این کتاب مجموعه (= جُنگ) مانند، نوشته است:
در این هنگام [= پس از اشغال بوشهر] بود که انگلیسیها رسماً دوائر دولتی را در بوشهر قبضه کردند و بیرق و شیر و خورشید را تبدیل به صلیب کرده بودند. آتش مجاهدین شعلهور گردید، حملات خود را به بوشهر نزدیک میکردند. جمعی کثیر از مجاهدین به واسطة مهاجمة شدید از جمله مرحوم رئیسعلی دلواری و پسر جوان لایق آقاشیخ حسینخان و دیگران شهید و جمعی اسیر شدند. معذالک اصلاً در اساس حملات مجاهدین تزلزلی پیش نیامد. از این طرف به واسطه تغییر بیرق بوشهر در شیراز احزاب سیاسی مشغول به مشق نظامی ملی بودند و ادارة نظام و رژیمان ژاندارمریها مشغول تدارکات بودند، از مرکز مجاهدین خواهش نظامنامه اساسی و اصول حربی برای عملیات ملی شد، لذا فوراً یک صد و ده ماده اصول حرب نوشتم و برای آنها فرستادم. (ص 67)
پیش از بررسی مواد نظامنامه حرب، یادآور میشود بحث از جنگ و مسائل موضوعة آن از چند منظر امکانپذیر است. نخست، منظر هستیشناختی و بنیادین به جنگ است که بازتاب آن در آراء متفکران و فلاسفه و حکیمان دیده میشود. دیگر، نگاه و تلقی دینی که در تعالیم و آراء پیشگامان ادیان و پیروان آنان - مبتنی بر کتابهای آسمانی و مقدس - انعکاس یافته است. بر مبنای دو منظر یادشده، مباحث اخلاقی رزم و رزمنده و ابعاد اعتقادی جنگ زمینه توجیه و توضیح مییابد. همچنین آداب و آیین جنگآوری و نظامیگری (اصول نبرد) و جنگافزار، اهمیت اساسی دارد. با تأکید بر وجه سوم شاید بتوان گفت «دانش جنگ و نظامیگری» در نتیجة توجه به همه این جهات به دست میآید.
چنین به نظر میرسد که در آثار مکتوب گذشته، اساساً جنبههای دینی و اخلاقی جنگ مدنظر قرار گرفته و نظامیگری و الزامات آن (طراحی سازمان رزم و...) صرفاً به شکل تجربی و عملی در میدان جنگ آموخته میشده و به دیگران انتقال مییافته و در واقع صورت نظام یافته و مکتوب نداشته است. از این رو نبود کتابهای نبردشناسی و فنون جنگ نظیر آداب الحرب و الشجاعه (که حتی نیمی از آن به مسائل اخلاقی جنگ معطوف است) دانسته میشود. به طریق اولی، توجه به سازمان و برنامهریزی جنگ از دید عالمان دینی و در نوشتههای ایشان طبعاً جای طرح و توجه نداشته است. به عبارت دیگر، بحث از جنگ و جهاد از نظر فقها تا دورة جنگهای ایران و روس عمدتاً صورت نظری و اجمالی داشته و نخستبار در این واقعه است که تفقه در این مسئله ضرورت پیدا میکند و رأی مجتهدان - در نسبت با سیاست و حکومت - کاربرد عینی و عملی مییابد. معالوصف، جهادیهها، بر مبنای استفتاء دینی سیاسی فراهم آمدهاند و همین امر مرحلة نوینی در فقه سیاسی اجتماعی به شمار میآید. علیالاجمال میتوان گفت فاصلهای که از طرح کلیات نظری جهاد در آراء فقیهان ادوار نخست تفکر سیاسی شیعه تا جهادیهنویسی و از این مرحله تا نگارش نوع نظامنامه حرب سپری شده، با سیر تدریجی ورود عالمان دینی به صحنة سیاست و حکومت و لوازم آن مطابقت دارد.
2-2- در «نظامنامه و اصول حرب صدوده مادهای» مرحوم بلادی، راجع به وظایف، اختیارات و نقش اشخاص یا گروههای ذیل اظهارنظر شده است: 1- فرمانفرمای کل/ فرمانفرما (46 ماده). 2- اردوی اسلام/ اردو/ لشکر اسلام/ تابعین (21 ماده). 3- روحانیون (11 ماده). 4- داوطلب / داوطلبان (11 ماده). 5- خوانین (6 ماده). 6- رؤسا (5 ماده). 7- رؤسا و تابعین (3 ماده). 8- اسیر / اسیران دشمن (2 ماده). 9- زن. 10- مقتولین. 11- ارباب مواجب و صندوق. 12- دفتردار کل. 13- پاسبان. 14- اردوی سواره. 15- خفیه و پلیس (هر کدام 1 ماده). در بعضی از این مواد به شرح وظیفه دو یا سه شخص مسئول یا گروه توجه شده است. ملاحظه میشود که از نظر مؤلف، سازمان رزم بر اصل فرمانده و فرماندهی تمرکز و قوام دارد.
الف: فرمانده / فرماندهی کل
فرمانفرما دارای دفتردار مخصوص [مادة 15] و صندوقدار [16] است تا نام خوانین در آن ثبت شود و مسئول مواجب صندوق بعد از گرفتن حقوق قبوض دریافتی را به او و دفترکل تحویل دهد. [8 و 43] فرمانده، دو نایب و معاون دارد[4] که به لشکر معرفی میکند. [5] وظایف فرمانده در تشکیلات ستادی عبارتند از: تعیین محل تخلیه مجروحان [17]، گماردن مسئول حمل مجروحان و زیردستان او [18]، انتخاب تعدادی پزشک و پرستار [20] عدهای به ریاست یک نفر برای حفر خندق و تعیین سنگر [26]، جمعی به ریاست یک نفر برای تدارک جنگافزار و مهمات [27]، انتخاب مسئول رساندن آب [28] و غذا [29]، به کار گماردن گروهها برای جلوگیری از فرار افراد. [51] فرمانده باید برای حفظ جان خود گارد شخصی داشته باشد. [50] از جمله وظایف فرمانده، توجه به مسئلة ثبت وقایع است، بنابراین باید کسی را برای مسئولیت چاپ و نشر اخبار در نظر بگیرد، [22] وقایعنگار و خفیهنویس و دیدهبان به کار گمارد، [24] حتی دوربین عکاسی شخصی برای ضبط مواقع مهم داشته باشد. [23] اختیارات فرمانده عبارت است از: تقسیم اردو [13] تعیین جانشین [7] تقسیم غنایم [38] البته با نظارت روحانیین، دادن مواجب رؤسا و تابعین [40] ارائه قبض اعانه [42] دستور تشکیل جلسه با روحانیون و فرماندهان زیردست [107] گرفتن اعانه اختیاری و اجباری با نظارت روحانیین[105]. اختیارات و وظایف فرمانده در امور نظامی و جنگ بسیار گسترده در نظر گرفته شده است و او میتواند در طراحی عملیات و فتح قلاع از حیله استفاده کند [59] از اسرار دشمن خبرگیری نماید [104] تاکتیکهای رزمی برای چیرگی بر دشمن را باید بداند و بیابد [54] در وقت هجوم باید ملاحظه اراضی جلو را داشته باشد [63] ضمناً، از دسیسة دشمن مطلع باشد [49] برای همه حرکات رزمی و نیز خود اردو علامت تعیین کند [88-45] حتی علامات امان خواستن دشمن را به رؤسای لشکر ابلاغ نماید [30] در جاهایی که احتمال هجوم دشمن بیشتر وجود دارد دقت افزونتر داشته باشد [14] از طول جنگ و پیروز نشدن ملول و مأیوس نشود[60] و به وقت شکست پیدرپی و عقبنشینی نباید از جنگ دست بکشد. [68] صدور فرمان عقبنشینی هم در اختیار شخص فرمانفرمای کل است. بخش دیگری از مسئولیت فرمانده معطوف به ملاحظات نظم ظاهری انضباطی، مسائل بهداشتی، توجه به حال اردو و احراز اطمینان از رعایت اصول اخلاقی است. فرمانده باید در رفع نیازمندیها و تدارکات مهمات سپاه کوشا باشد [53] همچنین عزل و نصب و تنبیه افراد خطاکار، با نظارت روحانیین [41] پوشش یک دست و اجرای قانون واحد در سپاه [101] بازدید از اردو [58] مراقبت بر حفظ اصول بهداشتی سپاه [83] و سلامتی اردو در سختیها [25] از وظایف فرماندهی است. افزون بر این، فرمانده باید ملاحظه خستگان را بکند و به تناسب به آنها استراحت بدهد [48-46] و بیش از 48 ساعت آنان را از خواب منع نکند [47] و سرانجام این که فرمانده باید از استعمال مسکرات پرهیز کرده و دیگران را نیز پرهیز دهد. با نظر داشت این وظایف، طیف وسیعی از کارهای مالی، اداری، تدارکاتی، اطلاعاتی و نظامی، ستادی، عملیاتی، فرهنگی، نظامی و هدایتی و طرحریزی به عهده فرمانفرما گذاشته شده یا به او ارتباط مستقیم پیدا میکند. انجام این مسئولیتها، عمدتاً با نقش محوری فرمانده و کمک مستقیم مسئولان زیردست ستادی او به سامان میرسد.
ب: روحانیان/ روحانیین
در این نظامنامه 11 ماده اختصاص به حیطة اختیارات و مسئولیتهای روحانیین دارد. در بند اول (که میتوان آن را از مواد اساسی این نظامنامه محسوب کرد) روحانیین یک نفر را به ریاست خودشان باید برگزینند (برای پرهیز از تشتت رأی و تصمیمگیری نهایی). در این ماده اشاره صریح دارد که کار روحانیین ناظر بودن بر افعال و اقوال فرمانفرماست تا برخلاف قوانین شرع اسلام کاری انجام ندهد. ماده دوم را نیز میتوان از مواد اساسی و بسیار مهم این نظامنامه دانست، و آن این که نظر روحانیین و امرا و افراد جُند باید به اصول مدافعه باشد نه به مهاجمه. نظارت بر تقسیم غنایم، تعیین خزانهدار و عزل و نصب و تنبیه و مجازات خطاکاران، گردآوری اعانه اجباری یا اختیاری، که تماماً از وظایف و اختیارات فرمانفرماست [38، 39، 41، 105] بر عهده روحانیین است. مجازات خائنین و سوگند یاد کردن داوطلبان و خوانین در عدم خیانت [44، 93، 11] با حضور روحانیین انجام میگیرد. در ضمن فرمانفرمای کل میتواند مجلسی مرکب از کارشناسان و از جمله روحانیین برای کسب عمل (= اجرای وظایف محوله و هدایت کلی کارها) ایجاد کند. [107] روحانیین در صورتی که فرمانفرما اسیر یا کشته شده یا فرار کند بر انتخاب فرمانده نظارت دارند.[6] بنابراین عمدة فعالیت و وظیفه روحانیین در سازمان رزم جنبة نظارتی دارد، و مراقبت بر رعایت احکام شرعی و پرهیز دادن و مانع شدن از امور ناروا. کلمة نظارت در این اساسنامه، بیشتر به معنی انطباق و تأیید و تصحیح رفتار فرمانفرما و تمامی افراد سپاه با اصول و احکام شرعی به کار رفته است. جالب است که کار و منصب اجرایی به روحانیین واگذار نشده است. این وجه از نقش روحانیون، یادآور شرح وظایفی است که برای روحانیون مجلس شورای ملی - پس از مشروطه - در نظر گرفته شده بود.
ج: اردوی اسلام/ اردو/ لشکر اسلام/ تابعین
در مواد متنوع این بخش بر امور جنگی، اخلاقی، شرعی، و رعایت اصول بهداشتی تأکید شده است: پرهیز از مخالفت با فرمانده [56] نترسیدن [67] یاری کردن یکدیگر [70] از طول جنگ خسته نشدن [69] به کار مشق و جست و خیز مشغول بودن و آمادگی جسمانی داشتن [76] همیشه مقداری آب و غذا و آلات حرب به همراه داشتن [75] پرهیز از تعرض به نوامیس و انجام منکرات [71] و معاصی [78] داشتن توکل بر خدا [79] ترک نکردن واجبات دینی - نماز و روزه [76] نسبت به دوستان مهربانی و دشمنان شدت داشتن [72] پرهیز از مثله کردن دشمن - و حرام بودن آن [34] ضرورت دفن کشتهشدگان دشمن[30] پرهیز اکید از کشتن اطفال و زنان دشمن [37] خود را نزد دشمن عاجز نشان ندادن [72] و توجه به امور مهمتر و موانع آسیبپذیر دشمن [80] استفاده نکردن از آب و غذای دشمن قبل از امتحان [62] استفاده از غذای سالم [84] و آب لیمو هفتهای دو بار [85] و سبزیهای خوردنی [86] نظافت کردن و حمام رفتن و تعویض لباس [87].
د: داوطلب / داوطلبان
داوطلبان، علیالظاهر در عوض دریافت مستمری به اردو میپیوستهاند و در سازمان رزم حضورشان همیشگی نبوده است. در مواد مربوط به داوطلبان بر نوع گزینش آنان تأکید شده است که پس از حصول اطمینان مقبولند،[89] سن آنها باید کمتر از 8 سال و بیشتر از 60 نباشد؛ در صف اول نباشند و سلاح نگیرند مگر با اطمینان؛ [91-90] سوگند بخورند خیانت نمیکنند [93] تعهد شش ماهه بدهند [92] (تعهدات امضا شده خود را به فرمانده کل بدهند و او به دفتردار کل) [95-94] مرخصی آنها منوط به نظر فرمانده است[97] و پس از انقضای مدت تعهد اختیار دارند بروند یا بمانند. [96] داوطلبان به قدر علمشان به کار گرفته میشوند [100] و در صورت داشتن سلاح و آذوقه از سایرین ممتاز هستند [99].
ه : خوانین
گویا خوانین که سرکردگان محلی مجاهدان بودهاند، عمدة تأکیدات در موارد مربوط به آنان متکی بر رعایت اصول اخلاقی است. خوانین اسم و رسم خود و اتباعشان را برای ثبت در دفاتر با عدد اردوی خود باید به فرماندهی کل بدهد[9-8] برای خود معاون داشته باشند و اسم آنها را نیز به فرمانده کل بدهند [103] زیردستان خود را خوار و کوچک نکنند [10] در محضر روحانیین سوگند بخورند که خیانت نکنند [12-11].
و: رؤسا
منظور از رؤسا احتمالاً فرماندهان جزء سپاه باشند که عمدة وظایف محوله به آنان جنبه نظامی دارد. رؤسا باید مواظب حیله دشمن باشند [31] قبل از اختلاط با اسرا آنها را خلعسلاح کنند (یا دستور خلع سلاح بدهند) [32] اسامی مقتولان و مجروحان خود را به فرماندة کل گزارش بدهند [57] زیردستان خود را در جنگ با دشمن تشجیع کرده و از تحقیر آنها خودداری کنند. [66] رؤسا باید پاسخگوی وظایف محوله خود باشند.[19]
ز: رؤسا و تابعین
رؤسا و تابعین بدنة عملیاتی سپاه هستند که میشود وظایف آنها را در بخش لشکر اسلام هم ملاحظه و منظور کرد. اما مستقلاً با عنوان رؤسا و تابعین در سه ماده بر انجام سه عمل مورد خطاب قرار گرفتهاند. رأفت با اسیران [33] پرهیز از آزار و غارت و اسارت مسلمانان [36] اطاعت از فرماندهی کل. [55]
ح: اسیران
دربارة اسیران علاوه برمواد یاد شده [32-33-35] دو ماده دیگر در این نظامنامه گنجانده شده است. بعد از خلعسلاح مقبول [= در امان] هستند و اگر بنای همکاری داشته باشند میتوانند در میان لشکر - به شکل متفرق، نه مجتمع - به کار گرفته شوند. [82-81]
ط: مقتولان (مسلمانان) باید با کمال تجلیل به رسوم شرع دفن شوند.
ی: موضوعات یک مادهای
«زنان مسلمان» از اشتراک با مردان در جنگ ممنوعند [74] «ارباب مواجب و صندوق» باید قبوض حقوقی را به فرمانفرمای کل بدهد [43] «دفتردار کل» نگهدار تعهدنامه افراد است [95]، در هنگام استراحت اردو «پاسبان» باید مشغول دیدهبانی و بیدار باشند[64] «اردوی سواره» باید دائماً مهیای سبقت بر دشمن در تصرف مواضع مهم باشند [61] «خفیه پلیس» باید در میان اردو گردش داشته و اطلاعات خود را به فرمانفرمای کل بدهند. [106]
در چند مادة این نظامنامه مسائل اساسیتری (اصول موضوعه) نیز مطرح شده است. آن مواد عبارتند از: مادة 1 درباره چگونگی انتخاب و وظایف روحانیین، و مواد 107 الی 110. در ماده 107 درباره ایجاد مجلس مشورتی (مرکب از روحانیین، خوانین، رؤسای معرکه) به تشخیص و نظر فرمانفرمای کل و در ماده 108، راجع به اهمیت اکثریت آرای این مجلس - به نحوی که میتوانند مواد این نظامنامه را نیز موقتاً تغییر دهند - سخن گفته شده است. حتی در مادة 109، تأکید شده است که در رأیگیری کتبی ضرری نیست که رأیدهندگان مجلس نام خود را بنویسند و میتوانند رأی خود را مخفی بدهند.
در آخرین ماده (110) مسئله بسیار بااهمیتی مطرح شده که ارزش و اعتبار این نظامنامه را فراتر از سبب نگارش و مخاطبان اصلی آن، آشکار میسازد. در این ماده آمده است: «هر قطعه ارضی یا شهری را که فتح نمایند رسماً ملحق به مملکت ایران خواهد بود و هکذا بعد از اخذ لوازم حرب و فراغ، تمام آلات حرب و ذخایر و غنایم باید تسلیم دولت ایران شود و به خزانه بسپارند».
3-2- به عنوان ختم مقال طرح چند نکته در باب نظامنامه حرب ضروری به نظر میرسد:
- مهمترین بخش کتاب لوایح و سوانح، نظامنامه حرب است؛ پی بردن به اهمیت این نظامنامه در مقایسه با مکتوبات سیاسی، اجتماعی مؤلف مستلزم دسترسی به تمامی آثار اوست.
- نظامنامة حرب بدان جهت که برای عمل کردن نوشته شده و در واقع فراتر از جنبههای نظری، اخلاقی، شرعی، طراحی سازمان رزم را مطمح نظر قرار داده، به لحاظ مطالعات تاریخ نظامی و نظامیگری سدة اخیر - به ویژه از نظر روحانیون - اثر درخور توجهی است. روح غالب بر محتوا و مضمون این نظامنامه جنگطلبانه و تهاجمی نیست، بلکه دفاعی و انسانی است.
- شیوة تألیف و نگارش مواد 110 گانه که مبتنی است بر سادگی عبارت، صراحت معنی، رعایت ایجاز و پرهیز از حشو و زوائد مؤید اندیشه منظم مؤلف خصوصاً جهتگیری ورود به عرصة امور اجرایی - سیاسی روحانیت در این هنگام میتواند محسوب شود.
- در این اثر مختصر، - با تأکید بر اصل مقام فرماندهی - تمامی جنبههای اخلاقی، شرعی، نظامی، تبلیغاتی، ستادی و... لحاظ شده و به رغم آن که نویسنده خود روحانی متنفذ و صاحب مقامی بوده، شأن زیادهخواهانهای برای خود و دیگر روحانیین نخواسته و در نظر نگرفته است.
- در بندهای مطرح شده این نظامنامه اصول تأکیدی و امری (خصوصاً در احکام شرعی)، تفویضی، اختیاری، پیشنهادی و مشورتی وجود دارد که این نیز سعة صدر و لزوم انعطافپذیری مواد قانونی برای اجرا، و بالتبع ذهن و منش سازوار نویسنده را، در امور سیاسی و اجتماعی و حکومتی نشان میدهد.
- سادگی ارکان و اجزای سازمان رزم، و سعی مؤلف در یک دست کردن و نظم بخشیدن به تیپهای متفاوت (خوانین، رؤسا، داوطلبان، اتباع و...) چگونگی تشکل رزمی و دفاعی طبقات و تودة مردم را معلوم میکند. زیرا همینها بودند که جلوی تعرضات و تجاوزات ارتش مجهز و قوای نیرومند دریایی و زمینی انگلیسی را میگرفتند یا لااقل در برابر آنها تاب پایداری داشتند.
- دو ماده از مواد صدودهگانه این نظامنامه، نه تنها از اصول موضوعه بشمارند، که میتوان این دو را زیباترین بنیاد فکری مؤلف و اصل هرگونه نظامنامة جنگ و دفاع مبتنی بر حفظ شرف و عزت انسانی شمرد؛ آنچه که هر ایرانی، مسلمان و آزادهای بدان میتواند ببالد و افتخار کند.
ماده 2 که تصریح دارد به اصل دفاع و نه هجوم و مادة 110 که در آن تأکید کردهاند بر پرهیز از خودسری و تجزیهطلبی و ضرورت وحدت سرزمین و بقای مملکت و حفظ قدرت و تمرکز دولت ایران. حال آنکه میدانیم در بعضی خیزشهای پس و پیش آن دوران، بودند کسانی که دانسته و ندانسته، خواسته و ناخواسته، عمل آنان به نوعی گریز از مرکز و شبه استقلالخواهی تجزیهطلبانه به نظر میآمد یا وانمود میگشت و مرحوم بلادی نه تنها از این شمار نبود، که با هوشمندی تمام، نظامنامة دفاعیه حربیه خود را با توجه به حفظ وحدت ملی و لزوم یکپارچگی ایران به پایان بردهاند؛ پایانی درخور ستایش و فراوان درود.
پانوشتها
* این مقاله به خواستاری تاریخپژوه جنوب ایران، جناب آقای سیدقاسم یاحسینی در زمستان سال 1381 به قلم آمد و در «کنگرة پنجاهمین سالگرد ارتحال آیتالله العظمی سیدعبدالله مجتهد بلادی بوشهری» به تاریخ 25/2/1382 حسب حسن نظر و اقبال برگزارکنندگان خوانده شد. معالوصف مجموعه مقالات این کنگره تا این زمان به چاپ و انتشار نرسیده است. گفتنی است در سنوات گذشته، برخی از رسالههای مرحوم آیتالله بلادی به طبع رسیده و در اختیار همگان قرار گرفته است، اما مفاد و مندرجات این مقاله محدود به اطلاعات موجود قابل دسترس در زمان نگارش آن بوده است.
1- ر.ک تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی (2 جلد)؛ به اهتمام موسی نجفی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1372.
- تشیع، سیری در فرهنگ و تاریخ تشیع، دایرهالمعارف تشیع، فصل دوازدهم، اندیشههای سیاسی، نوشته حسن یوسفی اشکوری، تهران، نشر سعید محبی، 1373.
2- ر.ک: دین و دولت در ایران - نقش علما در دوره قاجار، ترجمه دکتر ابوالقاسم سری، تهران، انتشارات توس، 1369.
- ر.ک: ایران در جنگ جهانی اول؛ به کوشش صفا اخوان، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1380.
3- ر.ک: حائری، عبدالهادی، نخستین رویارویی اندیشهگران ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1367.
- احکامالجهاد و السباب الرشاد، میرزاعیسی قائممقام فراهانی، به کوشش غلامحسین زرگرنژاد (مقدمه)، تهران: بقعه، 1379.
4- ر.ک: دنبلی، عبدالرزاق، مآثر السلطانیه، تاریخ جنگهای ایران و روس، تهران، ابن سینا، 1342.
5- ر.ک: جهادیه - فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی عراقی و نصرالله صالحی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، 1375.
6- از باب نمونه رک: بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، جلد 6، تهران، انتشارات زوار، 1350.
در میان کتابهای زندگینامهای، رجالی، تنها در مجلد سوم دانشنامه اسلام و ایران، اطلاعات مختصر و مشبعی از زندگانی مرحوم بوشهری میتوان یافت.
فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 22 ص 11 تا 25