06 بهمن 1399
در سی و ششمین روزِ زمستان ششم بهمن 1360
قیام مردم آمل علیه کمونیست های جنگل
مقدمه:
در تاریخ مبارزات مردم هرکشوری روزهای سرنوشت سازی وجود دارد که به نقطه عطفی تاریخی تبدیل شده اند. این روزهای تاریخی به جهت آنکه صفحه جدیدی پیش روی مردم گشوده اند در ذهن و جان مردم ثبت شده اند .
ششم بهمن ماه 1360 برای مردم آمل یکی از همین روزهای تاریخی محسوب می شود . در این روز مردم قهرمان آمل با پشتیبانی از نیروهای سپاه ، ارتش و بسیج توانستند یکی از توطئه های بزرگ را که توسط گروه های کمونیستی و پشتیبانان خارجی آنها طراحی شده بود ، خنثی کنند.
درمطلب پیش رو تلاش شده استبا استفاده ازاسناد و مدارک تاریخی موجود و نیزمنابع کتابخانهای به بررسی دلایل شکل گیری چنین قیامی بپردازیم و بررسی کنیم اعضای اتحادیه نیروهای کمونیستی چه کسانی بودند و چرا به چنین عملیات تروریستی در جنگل های آمل اقدام کردند. در نهایت دلایل شکست آنها و نقش روحانیت و مردم در کنار هم برای بی نتیجه گذاشتن توطئه شوم آنها در ششم بهمن 1360 بررسی شده است .
شناخت اتحادیه کمونیست های ایران
سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، گروه های کمونیستی و مارکسیستی مانند سازمان انقلابیون کمونیست، حزب کمونیست ایران (مارکسیست-لنینیست-مائوئیست)، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (معروف به فدائیان مارکسیست) و ... در داخل کشور و خارج کشور بویژه در اروپا و آمریکا فعالیت داشتند و اغلب اعضای آنها در خارج کشور از دانشجویان ایرانی بودند که از قشر مرفه جامعه به حساب می آمدند و جهت تحصیل به خارج از کشور رفته بودند .
بخشی از این دانشجویان ، فرزندانِ کارمندانِ صنعت نفت بودند که با امتیاز بورسیه تحصیلی در خارج از کشور تحصیل می کردند. در سال 1352 با افزایش قیمت نفت، شاه به کارمندان صنعت نفت در خوزستان امتیازاتی می داد که یکی از آن امتیازات بورسیه تحصیلی خارج از کشور برای فرزندان آنها بود. بعضی از دانشجویان مقیم خارج کشور درشرایط دوری ازکشور تحت تاثیر تبلیغات گروه های کمونیستی تفکراتشان تغییر کرده و عضو این گروه ها می شدند.
با ادغام سازمان انقلابیون کمونیست، شامل دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و گروه پویا که شامل افراد آموزش دیده جنگ چریکی در عراق، فلسطین و لبنان بودند ، این سازمان در سال 1354 رسما نام خود را به اتحادیهی کمونیستهای ایران، تغییر داد و نشریهی "حقیقت" را بهعنوان نشریهی اصلی خود منتشر کرد که در ابتدا به صورت ماهانه و گاهی دوبار در ماه ، تا شماره ۲۷ در خارج از کشور منتشر شد و بعد از فعالیت در ایران به صورت نامرتب ، هفته ای یک بار یا دو هفته یک بار تا شمارهی 161 منتشر گردید.
اعضای اتحادیه، قبل انقلاب با رژیم شاه مخالف بودند و سیاست های شاه را مغایر با آرمان های خود می دانستند و از طریق چاپ اعلامیه و نشریه به مبارزه با رژیم شاه می پرداختند. این افراد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بدلیل اینکه خود را در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی سهیم می دانستند به ایران بازگشتند و فعالیت های خود را جهت سهم خواهی از قدرت در داخل کشور آغاز کردند.[1]
آغاز کار اتحادیه در ایران
اعضای اصلی و شاخص این اتحادیه افرادی مانند حمید کوثری، سیامک زعیم، عبدالرحمان آزمایش، حسین تاجمیر ریاحی، محمدرضا سپرغمی، فرید و وحید سریع القلم بودند.
اتحادیه در تحلیل های درونی خود از حزب جمهوری اسلامی به عنوان یک جریان ضد ملی و خیانت پیشه نام میبُرد و معتقد بود به دلیل عملکرد رهبران این حزب، انقلاب به انحراف کشیده شده و نجات مردم و کشور در گرو سرنگونی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران است.
در خرداد ماه سال ۱۳۶۰ و بعد از عزل بنی صدر و درگیری شدید معاندان و نیروهای مکتبی انقلابی، اتحادیه به رهبری سیامک زعیم، به این باور رسید که باید به عملیات مسلحانه روی آورد. بر این اساس اتحادیه در قالب چندین گروه، در خانه های تیمی مشغول طرح ریزی اقدامات، علیه نظام جمهوری اسلامی ایران شد. بر اساس اعترافات آنها در دادگاه انقلاب ، ایده های اولیه این بود که در یکی از محله های کارگری تهران، مقاومت مسلحانه ای سازماندهی شود زیرا در آن زمان تهران مرکز تغییر و تحولات کشور بود.
اما در پی اجرای طرح مالک و مستاجر در سراسر کشور ، مالکین موظف شدند هویت مستاجرین خود را به کمیته انقلاب اسلامی اعلام کنند که این تدبیر باعث شناسایی گروه ها وخانه های تیمی آنها می شد. به همین دلیل کادرهای سازمانی آنها دیگر نمی توانستند درخانه های تیمی خود بمانند و باید مکانی را برای ادامه مبارزات و اجرای نقشه های شوم خود علیه مردم در نظر می گرفتند. البته سازمان دهی نیروها در مسجد سلیمان هم مطرح شد اما این ایده نیز به دلیل نزدیک بودن به جبهه جنگ ایران و عراق منتفی شد.
بنابراین، بعد از حادثه بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر 1360 و انفجار در دفتر نخست وزیری در 8 شهریور 1360، اعضای اتحادیه موقعیت را مناسب دانستند و به دلیل نبودن سازمان امنیتی اطلاعاتی متمرکز در کشور و با سوء استفاده از این که اکثر نیروهای نظامی و بسیجی در جبهه های جنگ عراق در جنوب کشور با متجاوزان بعثی مبارزه می کردند و همزمان با گروهک های منافقین و کرد در غرب کشور درگیر بودند ، برنامه ایجاد جبهه سوم در شمال کشور از سوی اتحادیه کمنیست ها به مورد اجراء گذاشته شد. [2]
دلیل انتخاب جنگل های آمل
این اتحادیه طرحی را بر اساس تفکرات مائوئیستی که مناسب اجرا در منطقه آمل بود، برنامه ریزی کرد. آنها با پیروی از اندیشه های مائو که می گفت « قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون می آید و بدون یک انقلاب قهر آمیز توده ای نمی شود از مصائب جامعه کهنه رها شد» تلاش کردند جامعه روستایی را به عنوان اصلی ترین نیروی انقلابی به عنوان مرکز فعالیت های خود در نظر بگیرند. چرا که این استراتژی مبارزه در چین با حرکت دهقانی و کارگری در روستا و جنگل آغاز شده و به ثمر نشست.
دلایلی محیطی نیز مانند پوشش جنگلی ، از جهت استتار و پوشش فعالیت های روزمره ، نزدیکی به روستا ، استفاده از منابع جنگلی برای تغذیه عناصر تروریستی عمل کننده ازجمله دسترسی به میوه های جنگلی و گوشت حیوانات، استفاده از آب رودخانه هراز، خبرگیری از چوپانان منطقه ، استفاده از تجربیات واقعه سیاهکل و دسترسی به راه ارتباطی جاده هراز، جنگل های آمل برای این عملیات ، انتخاب شد. این گروه به منظور فریب افکار عمومی نام خود را "سربداران" که تداعی کننده مبارزات شیعیان علوی بود انتخاب کرد و نام عملیات را هم "عملیات قیام آمل" نامید. [3]
تامین تجهیزات و منابع
سیامک زعیم رهبر اتحادیه، کاک اسماعیل فرمانده جنگل و حسین تاجمیر ریاحی و محمدرضا سپرغمی هدایت گروه به اصطلاح سربداران را به عهده داشتند. بر اساس اعترافات سیامک زعیم ، گروه از طریق پرداخت حق عضویت اعضا، خرید و فروش مرکبات، جمع آوری کمک از هواداران و سرقت از منازل و بانک، تامین مالی می شدند و امکانات مورد نیاز ، مهمات، آذوقه و ... را خود تهیه می کردند. بخشی از آذوقه نیز از روستاییان به زور گرفته می شد و از امکانات خانه های روستایی و جنگلی که به دلیل سرما تخلیه شده بود استفاده می کردند. [4]
سرقت اسلحه و مهمات از جبهه ها و استفاده از آنها در مواقع ضروری برای مقابله با انقلاب اسلامی از مسائلی است برخی از آنان در اعترافات خود به چنین حقایقی اعتراف کردند . اتحادیه با آغاز جنگ تحمیلی عده ای از مزدوران خود را برای جمع آوری سلاح به جبهه جنوب فرستاد و مقادیر زیادی سلاح و مهمات را به سرقت بردند. آنگونه که در کتاب پرنده نو پرواز اشاره شده است: «جنگ ایران و عراق جنگ طبقه ما نبود و شرکت بخشی از نیرو های ما در آن جنگ هیچ منفعتی برای ما نداشت. اما تنها فایده ای که به ما رساند تهیه این قبیل سلاح ها بود.»[5] محمد رضا سپرغمی نیز در اعترافات خود می گوید« بیشتر سلاح ها از جبهه جنوب سرقت شده بود.» [6]همچنین بخشی از تجهیزات جنگی گروه از طریق جبهه جنگ کردستان و یا از طریق قاچاقچیان تامین می شد. و برخی سلاح ها هم از 22 بهمن 1357 بدست آمده بود. [7]
اهداف گروه و فعالیت های تبلیغاتی و اطلاعاتی
اواخر شهریور ماه سال 1360، رهبران گروه ، حدود 180 نفر از نیروهای خود را که اغلب خوزستانی و کُرد بودند در پایگاهی در حوالی مَنگُل دره، در 20 کیلومتری آمل به طور مخفیانه منتقل کرده و بعد از استقرار، فعالیت خود را جهت جذب نیرو شروع کردند و در نشریه حقیقت آذر1360، شماره 147 اهداف خود را این گونه اعلام نمودند:
«1-سرنگونی حکومت خمینی 2- دعوت مجلس موسسان ملی بر اساس انتخابات عمومی(در این انتخابات طرفداران سلطنت پهلوی و ولایت خمینی و دسته جات وابسته به قدرت های سلطه گر جهانی حق رای نداشتند) 3- افشا و لغو کلیه قراردادهای سران جمهوری اسلامی با قدرت های امپریالیستی 4- لغو فوری کلیه حقوق بزرگ مالکی و فئودالی در سراسر ایران 5-تدوین فوری یک قانون کار مترقی و عادلانه 6- تشکیل فوری دادگاه های فوق العاده توده ای برای محاکمه کلیه کارگران حکومت کنونی 7-بسیج مردم و کلیه امکانات برای بیرون ریختن متجاوزان بعثی عراق 8- اجرای یک طرح ضربتی اقتصادی برای خروج کشور از بحران 9- اعلام یک سیاست خارجی کاملا مستقل و انقلابی در عرصه روابط خارجی ایران 10-مبارزه با ولایت فقیه و ایجاد یک جامعه کمونیستی بر اساس سکولاریسم». [8]
گروه به تدریج با تبلیغات در مدارس روستایی، نفوذ بین روستاییان ، استفاده از نام سربداران ، دسترسی به جاده هراز به عنوان مسیر ارتباطی بین پایتخت و بقیه شهر ها و پخش اعلامیه سعی در جذب نیرو داشتند.از نظر رهبران گروه تمامی شرایط برای قیام آماده بود. آن ها در قالب گروه های 3 نفره با رفتن به شهر نقشه و کروکی مکان های مهم شهر و برنامه عملیاتی سپاه و ژاندارمری و نام افراد سرشناس را تهیه کرده بودند . [9]
نقش روحانیت در مبارزه علیه گروه تروریستی اتحادیه کمونیست ها در آمل
با شروع به کار گروه تروریستی اتحادیه کمونیست ها در آمل و استقرار آن ها در جنگل، آیت الله جوادی آملی در تاریخ 16 مرداد 1360 از مقر سپاه بازدید کردند و فرمانده سپاه از محل استقرار آنان در جنگل و فعالیت ها و اقدامات خرابکارانه گروه توضیحاتی ارائه دادند. آقای جوادی آملی پیشنهاد دادند «مگر شما نمی گویید اینها در جنگل هستند و از جنگل به شهر می آیند و شهر را نا امن می کنند، شما هم به جنگل بروید و محیط را برای آنان نا امن کنید.» [10]
گروه کمونیستی در ۱۸ آبان 1360 قصد عزیمت به شهر می کنند و برای پیشبرد اقدام تروریستی و ضد انقلابی، ضمن سرقت اموال عمومی مردم، تعدادی خودروی سواری، وانت و مینی بوس را به عنوان غنائم خود به یغما می برند. گروه به سمت جاده امام زاده عبدا... حرکت کردند و منتظر شدند تا همه برسند. اما بدلیل گشت زنی و حضور نیروهای سپاه و بسیج در جنگل، سه نفر از پاسداران آن ها را می بینند که طی درگیری ، دو پاسدار شهید و یکی از معاندین کشته می شود. به همین دلیل فرمان لغو عملیات از سوی رهبران گروه صادر می شود.
بعد از این حادثه نیروهای انقلابی تصمیم می گیرند با طرح موسوم به "چکش و سندان " به آن ها در جنگل حمله کنند. یکی از اعضای گروه بعد از دستگیری از آمادگی آنها برای مقابله با نیروهای انقلابی می گوید: « بعد از آن حادثه با خبر شدیم که نیرو های انقلابی قرار است در تاریخ 22 آبان عملیات بزرگی را علیه ما در جنگل آغاز کنند بنابراین به حالت آماده باش در آمدیم». [11]
حدود ساعت 7 صبح درگیری شروع شد و برادران ارتشی و سپاهی مازندران، با تسخیر اردوگاه های معاندین در آمل و در درگیری چند ساعته گروه را زمین گیر کردند . در این ماجرا تعداد ۱۱ نفر از برادران و فرزندان آملی به درجه رفیع شهادت نائل و تعدادی نیز مجروح می شوند.
در پی این عملیات در تاریخ های 24 آبان 30 آذر و 13 دی ماه نیز ، چندین درگیری با سپاه و بسیج در جنگل اتفاق افتاد که تعدادی از افراد گروه معاند کشته شدند. این درگیری ها بین اعضای گروه اتحادیه کمونیست ها ترس و وحشت ایجاد کرده و باعث شد حدود 80 نفر آنها گروه را ترک کرده و به شهرهای خود برگردند. عمده نیرو های بومی نیز، پس از درگیری 22 آبان از گروه جدا شدند.
با توجه به این شرایط، گروه حتی نمی توانست برای تامین آذوقه اقدامی کنند. بنابراین شروع شدن فصل سرما ، کمبود آذوقه، تلفات ناشی از درگیری در جنگل ، جدا شدن اعضا از گروه و کاهش روحیه افراد و ناهماهنگی بین اعضا سبب شد تا با طرح قیام فوری تاریخ عملیات را از فروردین 61 به بهمن ماه سال 60 تغییر دهند. بهروز فتحی یکی از اعضای اتحادیه در اعترافات خود اینطور گفته بود « ما باید زودتر از این شروع میکردیم، یعنی 30 خرداد و بعد از عزل بنی صدر باید دست به قیام مسلحانه میزدیم که این کار را نکردیم». [12]
روز حادثه
نیرو های گروه سربداران از جنگل به سمت شهر حرکت کردند و به دلیل اینکه در راه با گشتی های سپاه مواجه نشوند از مسیر های سخت و صعب العبور گذر می کردند و پس از پیاده روی مسیر طولانی در هوای سرد زمستان ،پنجم بهمن وارد شهر آمل شدند ولی به دلیل خستگی زیاد تصمیم گرفتند یک روز استراحت کنند، سپس حمله نمایند. اعضای گروه در خانه مادری محمدرضا سپرغمی استراحت کرده و پس از سازماندهی نیروها ، پنج تیم که هر کدام متشکل از ۲۰ نفر بودند در اواخر شب 5 بهمن حمله را آغاز کردند. هدف آن ها این بود که با حمله به نقاط مهم شهر و در دست گرفتن اداره شهر ، مردم را به قیام دعوت کنند.
چارت سازماندهی گروه بدین نحو بود :
- تیم اول؛ به فرماندهی کاک محمد، مأمور حمله به سپاه
- تیم دوم؛ به فرماندهی حسین ریاحی، با هدف حمله به بسیج
- تیم سوم؛ به فرماندهی کاک اسماعیل، با هدف حمله به دادگاه انقلاب
- تیم چهارم؛ به فرماندهی مراد، با هدف بستن جاده هراز در مدخل شهر
- تیم پنجم؛ به فرماندهی کاک رشید، با هدف تصرف محلّهی اسپه کلا و دعوت مردم به قیام. [13]
رهبران اتحادیه بر این باور بودند که با توجه به تبلیغاتی که انجام دادند مردم آمل اعتقادشان را از دست داده اند و گروه به هدفش خواهد رسید.
گروه در ابتدا در پوشش لباس های سپاه که در زمان ریاست جمهوری بنی صدر از یکی از کارخانه های تولید لباس فرم سپاه تهیه شده بود جاده هراز را مسدود کردند و سپس به قصد حمله به ساختمان های بسیج و فرمانداری و سپاه وارد شهر شدند و تعداد ۵ نفر از جوانان غیر مسلح که مشغول پاک کردن شعارهای کمونیستی از روی دیوار بودند به ضرب گلوله شهید و ۲ نفر را زخمیکردند.
در حمله به ساختمان بسیج، یک گلوله آر پی جی به سمت ساختمان شلیک شد و با تیراندازی های مداوم مهاجمین، تعدادی نیروهای انقلابی و بسیجی که جلوی ساختمان بسیج سنگری با گونی های شن ساخته بودند و برای دفاع از شهر در ساختمان بسیج حضور داشتند، زخمی و شهید شدند. نیروی چندانی در ساختمان بسیج باقی نمانده بود ولی با آن تعداد اندک جلوی مهاجمین مقاومت میکردند.
با حمله به بسیج و سپاه و فرمانداری تا صبح تقریباً ۳۰ نفر از مهاجمین شبانه شهر را تسخیر کردند و بر بخش هایی از شهر مسلط شدند. آنها شب را با خوشبینی پشت سر گذاشتند و معتقد بودند به هنگام روز و در روشنایی مردم به آنها ملحق خواهند شد و تئوری آنها محقق خواهد شد.
با روشن شدن هوا گروه مهاجمین حالت تدافعی به خود گرفتند و با شعار "زنده باد آزادی ، مرگ بر خمینی و زنده باد سربداران" وارد محله ها می شدند و مردم را به قیام دعوت می کردند.
اما مردم آمل با دیدن این شرایط، غیرتشان اجازه نمی داد که شهرشان حتی برای چند ساعت در اختیار کمونیست ها باشد و در ساعات ابتدایی درگیری به میدان آمدند. با روشن شدن هوا برادر میرزا محمدی فرمانده قرارگاه ابوالفضل در چالوس، برادر نیاز معاون اطلاعات و برادر بهنام معاون عملیات خود را به آمل رسانده بودند. از شهرهای دیگر هم نیروهای سپاه و بسیج به سمت آمل حرکت کردند. همچنین به کمک رئیس آموزش و پرورش ، یکی از بسیجیان فعال منطقه، چند مرکز ایست و بازرسی در جاده هراز ایجاد شد.
زن و مرد با چرخ هایی که برای فروش وسایل بود شن و ماسه جابجا می کردند و کیسه ها را پر می کردند و با آنها سنگر می ساختند . در شناسایی محل دشمن کمک می کردند ، مجروحین را جابجا می کردند و به آن ها امداد میرساندند. مردم حتی وسایل دارویی منزل هایشان را به مراکز امدادرسانی و بهداری سپاه می بردند. مردمی که سلاح نداشتند با داس و سنگ به مقابله می پرداختند.
سه نفر از حزباللهیها دو نفر از معاندین را گرفته بودند و برای تحویل، پیش سپاهی ها بردند. می گفتند اینها اینقدر تیر زدند و ما این قدر سنگ زدیم تا تیرهایشان تمام شد و گرفتیمشان.
مردم پشت یک نیسان سنگر ساختند و در حالی که نیسان دنده عقب می رفت تا به تروریست ها نزدیک شود، نیرو های مسلح عقب نیسان و پشت سنگر به مهاجمین تیراندازی می کردند.
محمدرضا سپرغمی در اعترافاتش می گوید «به دلیل نیامدن وعدم همکاری مردم ، صحبت شد که حالا چکار کنیم؟عقب نشینی کنیم یا بمانیم؟ مرکزیت توصیه کرده بود که درگیری را ادامه دهید و ما هم ادامه دادیم.» [14] با ادامه درگیری ها و مقاومت مردم و نیروهای مسلح، فرمانده عملیات گروه ، کاک اسماعیل با شلیک گلوله یکی از پاسداران به مغزش کشته شد. بعد از کشته شدن کاک اسماعیل مهاجمین عقب نشینی کردند و در یکی از کوچه ها در باغی محاصره شدند . عده ای از آن ها همان جا کشته شدند و عده ای هم به دلیل فشار های نیروهای انقلابی پا به فرار گذاشتند. گروهی هم که جاده هراز را بسته بودند تحت فشار عقب نشینی کردند. [15]
درگیری در همان ساعات ابتدایی صبح 6 بهمن ، با رشادت های مردم غیور آمل خاتمه یافت. پاکسازی شهر آغاز شد و عصر روز چهارشنبه 7 بهمن شهر آرام شد. گروهی هم که به جنگل فرار کرده بودند بعد از مدتی دستگیر شدند.
پس از دستگیری تعدادی از اعضای جنبش، با استفاده از اطلاعاتی که از دستگیرشدگان بدست آمد سایر افراد و بیشتر کمیته مرکزی گروه در عرض چند ماه بازداشت شدند.در این جنایت وحشیانه تعدادی از 40 نفر از امت حزب الله از جمله یک پیرمرد هشتاد ساله و چند کارگر و کشاورز و چند تن از برادران سپاه و بسیج به شهادت رسیدند. 16]
اعتراف به وقوع انحراف از زبان اعضای اتحادیه
این گروه ادعای مردمی بودن، عدالت، حق طلبی و برقراری امنیت داشت و خواستار رهبری طبقه متوسط جامعه بود و در اهداف خود به قدرت رسیدن خود و سرنگونی جمهوری اسلامی را اولویت قرار داده بود. در صورتیکه انقلاب اسلامی بر اساس اعتقادات اسلامی برپا شده بود و اهداف انقلاب در جهت کمک به محرومین قرار داشت. در اینجا این سوال مطرح می شود که چرا اتحادیه با نظام به مخالفت پرداخته و با توجه به شرایط کشور که مورد هجمه های متعددی بوده بجای مبارزه در جبهه های جنوب و غرب و دفاع از کشور در برابر متجاوزان بعثی، در جای دیگری از کشور قصد ایجاد جبهه سوم داشتند و تجهیزات را از جبهه های جنوب سرقت می کردند. همچنین آنها در عملیات خود دست به ترور و کشتن مردم بی گناه می زدند در صورتیکه حمایت از مردم را جزء اهدافشان اعلام می کردند .
جهانگیر احمدی یکی از اعضای اتحادیه در اعتراف خود می گوید« هر چند سازمان ادعا دارد بعد از 30 خرداد منحرف شدیم ولی من می گویم از اوایل انقلاب آن موقعی که این سازمان تشکیل شد به خاطر اینکه اصلا ایدئولوژی آن خراب بود منحرف بودیم.ما از همان اول ضد مردم بودیم و واقعیت را وارونه جلوه می دادیم...». [17]
حسین تاجمیر ریاحی دردفاعیه خود دردادگاه به اشتباهات خود اعتراف کرد و مدعی شد « ما در جریان ۳۰ خرداد ۶۰ به اشتباه افتاده و منحرف شدیم فکر کردیم حاکمیت دارد اشتباه می رود . ما فکر می کردیم توی جبهه های جنگ دارد سازش می شود . تکه هایی از میهن دارد فروخته می شود و امریکا دارد می آید . همانطور که آقای دادستان فرمودند ما فکر می کردیم انقلاب منحرف می شود ، در صورتی که متأسفانه خودمان بودیم که داشتیم منحرف می شدیم و از اینجا بود که ما به اشتباه افتادیم» [18]
نتیجه:
قیام ششم بهمن سال ۱۳۶۰ مردم آمل را باید نقطهی عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران نامید که با مقاومت مردم، اجرای طرحهای کمونیستی، پس از ناکام ماندن در تهران، در آمل نیز ناکام ماند و در حقیقت باعث تقویت و تثبیت نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران شد و امیدواری انقلابی را در سطح کشور تقویت کرد. اگرچه پس از پخش خبر مقاومت مردم آمل در دفاع از نظام سیاسی کشور و شکست کمونیستها، دستگاههای خبررسانی که متأثر از نیروهای ضد انقلاب بودند تلاش میکردند تحلیل دیگری از این حرکت را ارائه نمایند، ولی ماهیت مقاومت مردم آمل در مقابل نیروهای ضد انقلاب، نمایانگر حمایت مردم از نظام سیاسی کشور بود. بی جهت نیست که امام خمینی(ره) در وصیت نامه خود تنها شهری را که از آن یاد میکند شهر آمل و مردم آن شهر است.
ایشان دراین باره فرمودند:
« اگراین عدهاى که درجنگل بودند اسلام را فهمیده بودند، حمله به آمل نمىکردند. این حمله در عین حالىکه براى ما تأسفانگیز بود و عدهاى از برادرهاى ما را از دست ما گرفت، لکن فهماند به این دستههاى غیرانسانى که اینطور نیست که شما خیال مىکنید که اگر یک صدایى بلند کنید مردم با شما هستند. چطور یک مردم مسلمانى که دل بستهاند به اسلام و دل بستهاند به قرآن، و شهادت را براى خودشان افتخار مىدانند و هرکس شهیدى دارد براى خانمان خودش یک افتخارى مىداند و هست، چطور امکان دارد که چند تا دزد سرگردنه و چند تا اشخاصى که هیچ از قرآن و اسلام اطلاع ندارند و هیچ ایمان ندارند، بیایند و یک شهر مؤمن را بخواهند به هم بزنند؟ این معنا واضح شد که مسأله آنطور نیست که اینها فکر کردند». [19]
ایشان همچنین در دیدار با وزیر ارشاد و سرپرست های هیات های نمایندگی جمهوری اسلامی ایران چنین فرمودند« تمام نیروهایشان را از همه جا جمع کردند و به شهر آمل وحشیانه حمله کردند به امید اینکه مردم هم با آنها هستند.ولی متوجه شدید چه شد.مردم چنان با آنان به مبارزه پرداختند که نتوانستند حتی برای چند ساعت مقاومت کنند.ما باید از شهر آمل و مردم فداکار آن تشکر کنیم.با تمام تاسف عده ای شهید شدند ولی با شهادت خود به آنان ثابت کردند که در جایی که تمام آرزویتان و اعتمادتان به آنجا بود ،ما دیدیم مردم دلیر و مسلمان آمل چه به روزتان آوردند.» [20]
آیت ا... خامنه ای نیز در توصیف این واقعه اشاره کردند « فضائل ششم بهمنِ آمل جملهى عرض کنیم. «هزار سنگر» یعنى چه؟ ظاهر قضیه این است که در درون شهر، مردم در مقابل گروههاى اشرار و متجاوز سنگر درست کردند - حالا یا هزار تا، یا بیشتر یا کمتر - اما من یک تفسیر دیگرى دارم: این سنگرها سنگرهاى درون خیابانها نیست، این سنگرِ دلهاست؛ هزار تا هم نیست، هزاران سنگر است». 21
مردم آمل به دلیل موقعیت جغرافیایی و امامزادگانی که درآن منطقه مدفون هستند ونیز بخاطر توجه عمیق خانواده های منطقه به مبانی اسلام و حضور متفکران بزرگ اسلامی مانند آیت الله جوادی آملی و آیت الله حسن زاده آملی ، اعتقاد قوی و محکمی به دین اسلام دارند. در قرن سوم هجری تنها شهری که در ایران به طور رسمی حکومت علویان در آن برقرار شد آمل بود و به عنوان یکی از مراکز مهم شیعی بود. عالمان برجسته ای از آن خطه وارد جامعه شدند. آنها در این حادثه غیرت و مقاومت واقعی نشان دادند و در شرایط حساس با هوشیاری کامل و آگاهی دقیق از موضوع اقدام به مبارزه کردند.
بعد از این حادثه در آمل سه روز عزای عمومی اعلام شد و مردم آمل با شعار های " اسلحه ما بود الله اکبر، جمله اطاعت کنیم فرمان رهبر، الله اکبر خمینی رهبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی و مرگ بر منافق " راهپیمایی عظیمی انجام دادند و شهدا را تشییع کردند. بدلیل رشادت های مردم آمل روز 6 بهمن در تقویم سالروز حماسه مردم آمل نامیده شد و این شهر به شهر هزار سنگر شهرت گرفت.
پی نوشت ها
[1] ناگفتههای حادثه آمل از زبان فرمانده سپاه آمل(ناصر شعبانی) در سال ۶۰ : سایت Khamenei.ir
2] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده فرید سریع القلم ،شماره ۱۸۳۱۱ ، بازجویی در تاریخ ۵/۵/۶۱
[3] شهر هزار سنگر روایتی از مقاومت تاریخی مردم شهر آمل، سیمین رهگذر ،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1385 ، ص 21
[4] فصلنامه مطالعات تاریخی موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،شماره 45-46 تابستان و پاییز 1393، ص 236
[5] روزنامه اطلاعات ، 20دی61 ، شماره 16913 ، دادگاه های محاکمه اعضای اتحادیه کمونیست های ایران 20دی61
[6] همان
7] فصلنامه مطالعات تاریخی موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،شماره 45-46 تابستان و پاییز 1393، ص 236
[8] نشریه حقیقت،اتحادیه کمونیست های ایران،شماره134 ،1 مرداد 60
[9] پرنده نوپروازگفتگو با یکی از شرکت کنندگان در مبارزه مسلحانه سربداران و قیام آمل، حزب کمونیست ایران (مارکسیست،لنینیسم،مائوئیسم)،کلن آلمان،1383، ص 25
[10] ناگفتههای حادثه آمل از زبان فرمانده سپاه آمل(ناصر شعبانی) در سال ۶۰ : سایت Khamenei.ir ، روزنامه اطلاعات، 23دی61 ، شماره 16916 ، دادگاه اعضای اتحادیه کمونیست ها- گفته : دادستان آقای لاجوردی
[11] فصلنامه مطالعات تاریخی موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،پیشین،ص 241 ; حماسه اسلامی مردم آمل،پژوهشگاه علوم دفاعی استراتژیک دانشگاه امام حسین،1374 ص 135 ; اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل، ص 51و54
12] پرنده نو پرواز، پیشین، ص 23
13] شهر هزار سنگر روایتی از مقاومت تاریخی مردم شهر آمل، پیشین ، ص 33 ; مقاومت اسلامی مردم هزار سنگر آمل ص 94و95
[14] فصلنامه مطالعات تاریخی موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،پیشین، ص 241; پرنده نو پرواز ،پیشین،ص199
[15] روزنامه جمهوری20،دی61 ،شماره 1047 ،دادگاه محاکمه اعضای اتحادیه کمونیست های ایران -جهانگیر احمدی گل تپه ای
16 حماسه اسلامی مردم آمل ،پیشین، ص 129 ; روزنامه جمهوری، 23دی 61 شماره 1050 ، دادگاه های محاکمه اعضای اتحادیه کمونیست های ایران
17]کتاب پرنده نو پرواز گفتگو با یکی از شرکت کنندگان در مبارزه مسلحانه سربداران و قیام آمل حزب کمونیست ایران (مارکسیست،لنینیسم،مائوئیسم)، کلن آلمان،1383
[18] روزنامه اطلاعات، 20دی61 ،شماره 16913 ،دادگاه های محاکمه اعضای اتحادیه کمونیست های ایران محمدرضا سپرغمی
[19] صحیفه امام ، جلد 16،ص 3
[20] روزنامه اطلاعات، 7 بهمن 60 ، شماره 16637 ; شهر هزار سنگر روایتی از مقاومت تاریخی مردم شهر آمل،پیشین ، ص 82
21 ناگفتههای حادثه آمل از زبان فرمانده سپاه آمل در سال ۶۰ : سایت Khamenei.ir)
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی