03 آبان 1392
اتکاء فعالیت سلطنت طلبان به بودجه سیا
خارج از حلقه کوچک اطرافیان رضاپهلوی ، در نقاط مختلف جهان فعالیتهایی زیر عنوان سلطنتطلبی و نجات ایران انجام میشد، که اکثر اوقات رضا حتی در جریان آن فعالیتها نبود. اما به هر حال هر جا سخن از براندازی جمهوری اسلامی وبازگشت سلطنت بود مشروعیت آن به وی باز میگشت. بودجه این فعالیتها نیز عموماً از جانب سازمان «سیا»، اشرف، و یا کشورهای عربی تأمین میگردید، که از میان کشورهای عربی در حقیقت عراق و تا حدودی سعودیها تأمین کنندگان اصلی این بودجهها بودند.
در میان این فعالیتها دو مجموعه شاخص بودند و در حقیقت محورهای حرکت را در دست داشتند، که بینش و عملکرد آنها به مقدار زیادی از یکدیگر متمایز بود. یکی از آن دو، محور تیمسار اویسی بود و دیگری محور دکتر امینی. اولی بنابر خصلت خود بیشتر به دنبال فعالیتهای نظامی بود، و بیشترین کمکها را ازخاندان پهلوی میگرفت و اشرف روی آن حساب میکرد و میخواست از عربها برای او پول بگیرد. یک بار هم در سال 1980 رائد که قبلاً سفیر ایران در عربستان سعودی بود با خواهش من برای گرفتن کمک با سعودیها تماس گرفت، و معاون سازمان امنیت سعودیها نیز برای بررسی شرایط در پاریس با اویسی ملاقات کرد. اما این دیدار او را نسبت به کارایی و لیاقت اویسی مشکوک کرد و کمکی فرستاده نشد. از جمله دلایلی که معاون سازمان امنیت سعودی را نسبت به کار اویسی ناامید کرد درخواست مالی اویسی بود. اویسی که در نظر داشته بود تقاضای سیصد میلیون دلار کمک کند اشتباهی از رقم سه میلیون دلار سخن گفته بود، که خود رقم به فرستاده سعودی نشان داده بود که عملیات گسترده نظامی که وی از آن صحبت میکند بیاساس است.
وی با تیمسار آریانا، که «ارتش آزادیبخش ایران» را داشت و افراد این ارتش ناوچه ایران را طی عملیاتی از اسپانیا ربوده بودند، و ظاهراً زمانی هم تا مرز اجرای ورود ارتش «آزادیبخش» به ایران از مرز ترکیه پیش رفته بودند، به توافق موقت رسید. اما آنگونه که شایع است شب پس از توافق همسر تیمسار آریانا نظر وی را عوض کرد و صبح فردا توافق بر هم خورد.
به هر حال با حمایت گستردهای که عراق از مخالفین جمهوری اسلامی میکرد، و امثال اویسی و کار نظامیشان هم با روحیه صدام حسین هماهنگی داشت اویسی از اوایل بهار 1359 کاملاً به آغوش عراق رفت و رادیویی هم به سرپرستی تورج فرازمند در آنجا دایر کرد. هر چند این رابطه چند ماه پس از حمله عراق به ایران بر هم خورد، زیرا عراق از اویسی میخواست که به بخشی از خاک ایران که گرفته بود برود و دولت مستقل اعلام کند، اما اویسی با تمام حمایتش از عراق جرأت این کار را نداشت، و صدام که او را ترسو و بی عمل دید از او روی گردانید.
از فعالین دیگر در امور نظامی از سپهبد سعید رضوانی میتوان نام برد. وی دوست تیمسار اویسی بود و از طریق او به مراکش میآمد و ظاهراً معاون تیمسار آریانا در تشکیل «ارتش آزادیبخش ایران» بود. اما نقش اصلی او ارتباط با اسرائیل بود. درهمین رابطه نیز در این ایام مرتباً به مراکش میآمد و قرار بود که مقداری پول توسط خانواده پهلوی در اختیار او گذاشته شود، و آنان این پول را از ثروت خود به او بدهند یا از طریق دولتهای حامی خودشان تهیه کنند، و سپهبد رضوانی با این پول از اسرائیلیها اسلحه، مشاور و طرح بخرد، که من در جزئیات کار قرار نداشتم. اما جالب آن بود که اسرائیلیها تنها کشور دوستی بودند که به جای کمک به خاندان پهلوی از آنها پول هم میخواستند و حتی در این شرایط و به هنگام دربهدردی خانواده پهلوی باز هم یک قران مفتی به کسی نمیدادند. از سوی دیگر خاندان پهلوی و رضا هم اهل این مخارج نبودند و حاضر نبودند ثروت خود را در راه کسب قدرت صرف کنند. لذا پس از مدتی رضوانی ناامید شده و فعالیتهایش را بیثمر یافت و ظاهراً متوجه شد که به رضا و فعالیتش در این زمینه امیدی نیست.
محور دیگر فعالیت که سلطنتطلبان با آن در رابطه بودند جبهه نجات به رهبری دکتر امینی بود که بودجه مشخص و مستقلی از سازمان «سیا» داشت. جبهه نجات که در اول میخواست دربرگیرنده کلیه نیروها باشد کم کم با عدم استقبال نیروهای دیگر و فعالیت شهریار آهی، بیشتر و بیشتر به سوی سلطنتطلبان روی آورد. برعکس تیمسار اویسی که به طرحهای نظامی میاندیشید، کار سیاسی بخش اصلی فعالیت جبهه نجات را تشکیل میداد. روزنامه ایران و جهان را به سرپرستی شاهین فاطمی منتشر میکردند و رادیو جبهه نجات را در اختیار داشتند و چون فعالیت آنان با نوع فعالیتهای دکتر شاهپور بختیار، که مدعی مشروطه سلطنتی بود همخوانی داشت لذا بختیار هم بیشترین مراوده و درگیری را با این مجموعه تا جمع اویسی داشت.
پس از سقوط ، سرگذشت خاندان پهلوی در دوران آوارگی/ خاطرات احمد علیمسعود انصاری ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی