جایگاه مذهب در انقلاب اسلامى
اسلام به عنوان یک مذهب و مکتب الهى در اعماق قلبها و روحهاى اقشار وسیع جامعه نفوذ تاریخى داشت. مذهبى که در روستاها و شهرها در میان طبقات فقیر و غنى کارگر، کشاورز، کارمند، دانشجو، و روشنفکر حداقل به راه و رسم زندگى افراد و احوال شخصیه آنها حاکم بود. جامعهاى که حداقل 98 درصد به صورت سنتى مسلمان هستند و اکثر آنها به دستورات کتاب آسمانى اعتقاد داشته و به صورت احکام آن عمل مىکنند، آمادگى زیادترى براى پذیرفتن ایدئولوژى مزبور به عنوان ایدئولوژى تحول و تغییر سیاسى - اجتماعى و از جمله انقلاب داشتند.
ویژگیهایى که ایدئولوژى اسلام را از سایر مکاتب سیاسى جدا مىنماید و به آن امتیاز و جلوه خاصى مىدهد، در جهان بینى اسلام نهفته است که خطوط مشخصه آن عبارت است از:
1. واقعیت و هستى مساوى با ماده و طبیعت نیست (ماده پرتوى از واقعیت مطلق غیر مادى است.)
2. جهان مادى پدیدهاى است که از هستى و واقعیت مطلق سرچشمه مىگیرد و داراى مبدا و مدبرى عالم، حکیم، و قادر مىباشد که بر تمام روابط و عوامل طبیعى حاکم است و همه عامل و عوامل طبیعى و حرکتها و فعل و انفعالات در ماده، فعل خداوند و مظهر و تجلىگاه اراده اوست.
3. در جهانبینى الهى، جهان هستى تحت سرپرستى و ولایت الهى قرار دارد و موجودات مادى با ولایت و تدبیر خداوند از نقص به سوى کمال در حرکتند و بازگشت همه به سوى اوست.
4. در این جهانبینى انسان تنها داراى بعد مادى نیستبلکه بعد معنوى هم دارد و این انسان به سوى کمال مطلق، یعنى آفریننده هستى، در حرکت است و کمالش در لقاء الله است.
5. انسان موجودى ابدى و جاودانى است و با مرگ فانى و نابود نمىشود و عوالم دیگرى در پیش دارد که در آن عوالم آثار و نتایج اعمال و زندگى این جهان خود را خواهد یافت.
6. انسان موجودى است آزاد و مسئول که با اختیار حرکت تکاملى خود را به پایان مىرساند و چون آزاد است، گاهى حرکتبه سوى او را انتخاب مىکند و گاهى به سوى شیطان حرکت مىکند.
7. زندگى این جهان مرحلهاى است که انسان در آن تحصیل کمال مىکند و با عمل خود زندگى ابدى و حیات جاودانى را تامین مىنماید. (1)
موفقیت ایدئولوژى انقلابى اسلام همچون امرى ارزشمند و علامت ممیزه جهانبینى انقلاب اسلامى در ایران بود. این ایدئولوژى پاسخى قدرتمند به خواستههاى سیاسى شده معاصر و در عین حال مایوس شده از مکاتیب مادى بود. این ایدئولوژى در عین بهرهبردارى از همه امتیازات تکنولوژیکى و تجربه نهضتهاى ایدئولوژیکى و سیاسى غرب به کار گرفته شد. به عبارت دیگر این ایدئولوژى امتیاز قابل توجهى بر کمونیسم که با مذهب در تعارض است، دارد. به جاى اینکه یک جایگزینى
بزرگترین موانع و مشکلات در به کارگیرى این ایدئولوژى به عنوان ایدئولوژى انقلاب مسائل زیر بود:
1. سالیان دراز در اثر تبلیغ استعمار غرب با تکیه بر مکتب لیبرالیسم تلقین شده بود که مذهب از سیاست جداست و مذهب ارتباطى به مسائل سیاسى - اجتماعى ندارد و نسخه و دارویى براى حل معضلات پیچیده سیاسى - اجتماعى روز در اختیار ندارد و این تبلیغ در میان طبقات مختلف و حتى بعضى از روحانیون و علماى مذهبى نیز تاثیر گذارده بود.
2. جامعه کمال مطلوبى که اسلام مىخواست نشان بدهد متعلق به چهارده قرن قبل بود که براى بسیارى تصور نمىرفت که امکان پیاده کردن احکام آن در جوامع صنعتى پیشرفته و عصر به اصطلاح اتم حاضر عملى بوده و پاسخگوى مسائل پیچیده امروز باشد.
3. با تکیه بر بعضى از اصول اسلامى از جمله اصل تقیه و انتظار فرج در میان تشیع و اصل اطاعت از ولى امر در میان اهل سنت، این تصور که اسلام مىتواند به عنوان ایدئولوژى انقلاب و در جهت دگرگونى ارزشهاى حاکم مورد استفاده قرار گیرد، براى بسیارى از مردم حتى بعضى از مسلمانان معتقد هم وجود نداشت. مکتب اسلام که از 1400 سال قبل به ایران وارد شده و با مردم مانوس بوده و قاطبه مردم به آن اعتقاد داشته و با آن زیست کرده و در تار و پود زندگى آنها نفوذ و رسوخ کرده بود نه تنها تعارضى با ارزشهاى جامعه نداشتبلکه با توجه به جهان بینى الهى خود افق بسیار وسیعى را براى پیروان خود فراهم کرده علاوه بر آنکه سعادت اخروى را به همه معتقدین خود نوید مىداد براى همین دوره کوتاه مدت زندگى نیز در این دنیا دستورالعملها و راهنماییهاى لازم را براى امور روزمره زندگى فردى و اجتماعى و اداره جامعه در جهت تامین سعادت دنیوى فراهم کرده بود و در مقایسه با دو مکتب دیگر از عظمت ویژهاى برخوردار است.
موفقیت ایدئولوژى انقلابى اسلام همچون امرى ارزشمند و علامت ممیزه جهانبینى انقلاب اسلامى در ایران بود. این ایدئولوژى پاسخى قدرتمند به خواستههاى سیاسى شده معاصر و در عین حال مایوس شده از مکاتیب مادى بود. این ایدئولوژى در عین بهرهبردارى از همه امتیازات تکنولوژیکى و تجربه نهضتهاى ایدئولوژیکى و سیاسى غرب به کار گرفته شد. به عبارت دیگر این ایدئولوژى امتیاز قابل توجهى بر کمونیسم که با مذهب در تعارض است، دارد. به جاى اینکه یک جایگزینى جدیدى براى مذهب خلق کنند همان طور که کمونیستها کردند، انقلاب اسلامى مذهب پر تلاش و تهاجمى را که وجود داشتبه کار گرفته و با ابزار ایدئولوژیکى مورد نیاز براى جنگ در صحنه سیاست مردمى مجهز گردید. با این عمل آنها کمک بزرگ و ممتازى به تاریخ جهان کردند.
تجربه تاریخ به ما نشان مىدهد که انقلاب اسلامى، در حقیقت نقطه اتصال و پیوند دو حرکت عظیم در تاریخ بشریت مىباشد. یکى حرکت انبیا و اولیاى الهى است که به فرمان خدا و براى تحقق سعادت بشر در دنیا و اخرى مکتبهاى الهى را پایهگذارى کرده و در هر عصر و زمانى موجب نجات بشریت از سقوط در منجلاب تباهى و فساد در عین حال از شر ظلم و جور طواغیت زمان شدهاند که آخرین و تکامل یافتهترین آنها مکتب حیاتبخش اسلام است. انقلاب اسلامى با تکیه بر مکتب الهى - آسمانى اسلام تداوم بخش این حرکت تاریخساز مىباشد.
از طرف دیگر بشر بدون تکیه بر مکاتیب الهى در چند قرن اخیر حرکتى را بر علیه بىعدالتیها، استبداد، و ظلم و جور حکام بر پایه مکتبهاى فلسفى - سیاسى ساخته و پرداخته فکر انسانى و با جهان بینى خاص خود که نوید جامعه کمال مطلوب را در همین دنیا مىداد، آغاز کرد که به انقلابهاى سیاسى - اجتماعى معروف هستند. انقلاب اسلامى در عین حال که تداومبخش مکتبهاى الهى و آسمانى است، دستاورد قیامى مردمى بوده و موجبات سرنگونى نظام سیاسى حاکم و برقرارى جامعه کمال مطلوب را فراهم کرده است، تداوم بخش انقلابهاى سیاسى اجتماعى و در عین حال تکامل یافتهترین آنها مىباشد.
این پیوند بىنظیر و در عین حال عجیب مقام و موقعیتخاصى به انقلاب اسلامى داده است که در خور کمال توجه و مطالعه است.
پىنوشت:
1. ولایت فقیه یا حاکمیت ملت (طاهرى خرمآبادى) 18- 1
انقلاب اسلامى در مقایسه با انقلابهاى فرانسه و روسیه، ص 181نویسنده: دکتر منوچهر محمدى.