بازخوانی جدایی بحرین از ایران
موضوع جدایی بحرین از ایران در سال ۱۳۴۹ آخرین بخش غم انگیز از تاریخ تجزیه ایران زمین از ۲۰۰ سال پیش تا کنون است. آن دوره در فضای سیاسی کشور موافقان و مخالفانی در این باره وجود داشت؛ البته مخالفین جدایی بحرین در بین سیاسیون بسیار اندک و بیشتر به افراد حزب پان ایرانیست محدود بود. حزب پان ایرانیست در دوره ۲۲ مجلس شورای ملی دارای ۵ نماینده بود و مخالفت آنها در این باره از سوی برخی افراد در سالیان گذشته مورد تشکیک واقع شده است که مهمترین آنها کتاب “پنجاه سال تاریخ با پان ایرانیستها” نوشته دکتر ناصر انقطاع می باشد. این کتاب در واقع سرچشمه بیشتر سخنانی است که پیرامون مخالفت گروه پارلمانی پان ایرانیست و لیدر آن محسن پزشکپور با جدایی بحرین و استیضاح دولت امیر عباس هویدا بیان می شود. این نوشته به پژوهش و بررسی این رخداد مهم تاریخ معاصر ایران می پردازد.
مقدمه ای بر این جدایی
بحرین قسمتی از سرزمین ایران بود، اما در دوره انحطاط قاجاریه، دولت انگلستان از ضعف دولت مرکزی استفاده کرد و به موجب قراردادهایی که در سال های ۱۸۲۰ ، ۱۸۶۱ ، ۱۸۸۰ و ۱۸۹۲ با بحرین منعقد کرد، به تدریج بر نفوذ خود در آن سرزمین افزود و بعدها مدعی شد که از زمان قرارداد ۱۸۲۰ دولت انگلستان شیخ بحرین را مستقل می شناخته است. دولت ایران نسبت به این امر معترض بود و حتی در نوامبر ۱۹۲۷ مساله بحرین را به جامعه ملل ارجاع کرد، ولی راه حلی در این مورد به دست نیامد. پس از جنگ جهانی دوم لوایحی در ایران به تصویب رسید و به موجب آن دولت ایران موظف شد که نسبت به احقاق حقوق ایران در بحرین اقدام کند. همچنین دولت ایران در سال ۱۹۵۷ بحرین را به عنوان استان چهاردهم ایران اعلام کرد و در ۱۹۵۸ نیز از شیخ سلمان بن احمد الخلیفه شیخ بحرین خواست که وفاداری خود را به دولت ایران نشان دهد. دولت ایران در مورد حاکمیت خود بر بحرین چنین استدلال می کرد؛
۱- بحرین هرگز کشوری کاملاً مستقل نبوده و حاکمیت ایران بر این جزیره چندین قرن ادامه داشته است، به استثنای دوره کوتاه ۱۵۰۷ – ۶۰۲۱ میلادی که پرتغالی ها این جزیره را اشغال کردند.
۲- ایران هرگز حاکمیت خود را بر بحرین به قدرت دیگری واگذاری نکرده و حاکم بحرین را به عنوان رئیس یک کشور به رسمیت نشناخته است. حتی شاه در مارس ۱۹۶۸ مسافرت خود را به عربستان سعودی به خاطر اعتراض به این کشور که از حاکم بحرین به عنوان رئیس یک کشور در دیدار از عربستان سعودی استقبال کرده بود، لغو کرد.
۳- ایران حمایت بریتانیا را از بحرین به عنوان مداخله در امور داخلی جزایر و در نتیجه در امور داخلی خود تلقی کرده است.
اما ۲۰ سال بعد سیاست دولت ایران نسبت به بحرین تغییر کرد و ایران حاضر شد از حاکمیت خود نسبت به بحرین صرف نظر کند. عللی که برای این امر ذکر می شد، متعدد بود. گفته می شد که طی ۱۵۰ سالی که بحرین از ایران جدا شده و تحت تسلط انگلستان بوده، سیاست عربی کردن سکنه ایرانی الاصل بحرین با موفقیت دنبال شده است و در نتیجه پیوند فرهنگی ایران با بحرین سست شده است.
در مقاله حاضر با ذکر خلاصه ای از تاریخ بحرین، به بررسی برخی از علل استقلال بحرین و پذیرش آن از جانب ایران می پردازیم.
پیشینه فرهنگ و مدنیت سیاست و حکومت در بحرین
در تشکیلات ادارى دوره ساسانى این ناحیه را به چند ولایت تقسیم کرده بودند که به نامهاى هگریاهجر و بنیاد اردشیر یا خِت (خِط)، میش ماهیگ یا اوال یا جزیره بحرین امروز (منامه) و محرک (محرق) خوانده مىشدند و هر یک از آنها به طور مستقیم با تشکیلات مرکزى جنوب غربى ایران یعنى تیسفون ارتباط داشتهاند (محیط طباطبایى جلد اول سمینار خلیج فارس ص ۸۵).
سرزمین بحرین یا بحرین مطلق، سرزمین پهناورى است که در کرانه غربى خلیج فارس از خور کویت تا خلیج کاظمه تا شبه جزیره قطر در جنوب شرقى جزیره بحرین گسترده است و از طرف شرق تنها دریا آن را محدود مىکند ولى از سمت شمال و مغرب و جنوب به صحراهاى بى آب و علف و ریگزارى مىپیوندد که از هر سو این ناحیه را از نواحى آباد مجاور آن جدا مىسازد.
سرزمین بحرینى که از صدر اسلام به بعد در مدارک و مراجع مختلف ادبى و تاریخى و مسالک و ممالک و کتابهاى فتوح ذکر شده همین سرزمین بحرین امروزى است و یا بحرین قدیمتر از زمان ما است (بحرین برّى و بحرى) که از طرف شمال و از طرف مغرب به یمامه و از طرف جنوب به ربع الخالى و یمن و عمان و کرانههاى دریاى احمر مرتبط بوده است.
حوزه دریایى بحرین ایالت میش ماهیگ ساسانى بوده است که از دهانه رود فرات و نواحى بصره (سومر قدیم) آغاز مىشده و تمامى کرانههاى شمالى شبه جزیره عربستان را دربر مىگرفته است و نواحى (قطیف) و (خور) و (خُبر) و هفوف (در عربستان سعودى امروزه) و جزایر پراکنده شبه جزیره قطر و تمامى عمانات و ابوظبى و دوبى و شارجه و فُجیره و امالقوین و عجمان و رأس الخیمه و آبها و سواحل و بیابانهاى آن نواحى تا عمان و مسقط و یمن در این ایالت قرار داشتهاند. و به همین مناسبت در برخى از متون دوره اسلامى از این ناحیه وسیع گاه با نام یمنستان یاد شده است و بهخصوص در دوره ساسانى (انوشیروان به بعد) تمامى نواحى آن در زیر تسلط سیاسى و مدنى و حکومتى دولت ساسانى بوده است.
موضع گیری ایران نسبت به بحرین در طول تاریخ
دولت ایران در مدت یک و نیم قرن حاد شدن مسأله بحرین (۱۸۲۰ -۱۹۷۰ ) و دخالت و سلطه انگلستان بر آن جزیره، هیچگاه جدایی بحرین از خاک ایران را نپذیرفت؛ ولی در عین حال قدرت انجام عمل حادی علیه انگلیس را نیز نداشت. بطوریکه در همین راستا، زمانی که دولت انگلستان (بهعنوان دولتی که بحرین را تحتالحمایه داشت)، در ۱۳۰۶٫ش (۱۹۲۷٫م) قراردادی با عربستانسعودی درباره بحرین (و قطر و امارات متصالحه) امضا کرد، دولت ایران نسبت به آن معاهده رسماً اعتراض کرد و از آن بهعنوان «تجاوز به تمامیت ارضی ایران» به جامعه ملل شکایت کرد. وزارت امورخارجه ایران، همچنین طی ارسال یادداشت اعتراض رسمی به سر رابرت کلاویو وزیر مختار بریتانیا در تهران به تاریخ اول آذر ۱۳۰۶ (۲۲ نوامبر ۱۹۲۷) یادآور شد که:
«مالکیت ایران بر بحرین محرز… است و … [ماده ۶ معاهده] تا درجهای که مربوط به بحرین است، برخلاف تمامیت ارضی ایران و با مناسبات حسنهای که همیشه بین دو دولت همجوار موجود بوده است، منافات دارد. با این وجود دولت ایران به این قسمت از معاهده یادشده جداً اعتراض و انتظار دارد که اولیای دولت انگلستان به زودی اقدامات لازمه را در رفع آن اتخاذ فرمایند.»
همچنین، پیش از تصمیم ناگهانی و بیسابقه محمدرضاشاه در اواخر سال ۱۳۴۸ به «تاختزدن» حاکمیت ایران بر مجمعالجزایر بحرین با اعاده حاکمیت ایران بر جزایر ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک، بحرین «جزء لاینفک ایران» قلمداد میشد. دولت ایران در آبان ۱۳۳۶ طی لایحهای بحرین را رسماً استان چهاردهم کشورمان اعلام کرد. در همین راستا، در اوایل دهه ۱۳۴۰٫ش «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» (ساواک) در زمان ریاست سپهبد تیمور بختیار با کمک فکری فعالان حزب پانایرانیست در آن تاریخ، طرحی ریخته بودند که برابر آن با تبلیغات وسیع در داخل و خارج بحرین، بحرینیها را به ضرورت الحاق رسمی بحرین به ایران مشتاق کنند و تحرکات و تظاهراتی در بحرین و ایران برای انجام این الحاق انجام دهند و با تمهید مقدمات «اطلاعاتی ـ امنیتی» لازم (ازجمله اعزام مأموران ساواک به شکل مسافر، توریست و بازرگان به بحرین ازیکسو و تقویت نیروی دریایی ازسوی دیگر)، در یک روز معین شخص شاه و تیمور بختیار به همراه تعدادی دیگر از رجال سیاسی و فرماندهان نظامی در یک فروند هواپیما به منامه حرکت کنند و در میان استقبال پرشوری که آنجا توسط بحرینیها و ایرانیان زائر و مجاور بحرین از هیئت ایرانی به عمل خواهد آمد، در عمل بحرین را به تصرف نیروهای ایرانی در آورند.
محمدرضا شاه و جدایی بحرین از ایران
شاه در دیدار رسمی خود از هندوستان، در یک مصاحبه مطبوعات در “دهلی نو” در تاریخ ۴ ژانویه ۱۹۶۹ اعلام کرد که “اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم [ایران] نباشند ایران از ادعاهای سرزمینی اش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد کشید”. وی گفت چنانچه سیاست بین المللی خواهان آن باشد، ایران نیز خواست مردم بحرین را میپذیرد. شاه تأکید کرد که ایران مخالف استفاده از زور برای حل مسأله ارضی بحرین است. وی در پاسخ به این سوأل که آیا او پیشنهاد انجام یک انتخابات عمومی یا رفراندومی در رابطه با کسب نظر مردم بحرین را دارد یا خیر پاسخ داد:
من نمی خواهم دراین زمان وارد جزئیات مربوط به این سوال بشوم؛ ولی هر نوع وسیله ای که بتواند به یک روش رسمی و مورد پذیرش شما و ما و تمامی جهان نشانگر خواست مردم بحرین باشد، مطلوب خواهد بود.
وی در ادامه پاسخ به سؤال فوق اشاره کرد که بحرین ۱۵۰ سال پیش به وسیله انگلیس از ایران جدا شد و اکنون خودش در حال ترک خلیج فارس است، ولی انگلیس نمیتواند آنچه را که از ایران بازستانده بدون رضایت این کشور به طرف دیگری بدهد و در عین حال، ایران پس از خروج انگلستان در پی اشغال بحرین نخواهد بود، بنابراین چنین حالت و دورهای یک وضعیت غیر امنیتی ایجاد خواهد کرد.
این سخنان و اظهار نظرهای رسمی شاه نشان دهنده رسیدن به یک نقطه سازش و توافق منطقهای بین شاه و قدرتهای بزرگ و در عین حال زمینه سازیهای لازم افکار عمومی برای حل نهایی مسأله بحرین از طریق جدایی آن از خاک ایران بود. در آن شرایط زمانی ایران نمیتوانست از طریق نظامی بحرین را بازستانی کند، این اقدام عواقب خطرناکی برای ایران در پی داشت. مسلما انگلستان به عنوان یک قدرت بزرگ استعماری اجازه چنین اقدام جسورانهای را به ایران نمیداد، ضمن اینکه این کار تمام کشورهای عربی را (اعم از تندرو و محافظه کار ) علیه ایران متحد و هم پیمان میساخت. این در حالی بود که ایران در آن دوران درگیریهای ارضی و مرزی و سیاسی گسترده ای با عراق داشت. از طرف دیگر این اقدام نظامی ایران برخلاف اصول سازمان ملل متحد بود که ایران نیز عضو فعال آن به شمار میرفت.
رشوه ای که شاه برای جدایی ایران از بحرین طلب کرد
محمد قائد درباره قضیه جدایی بحرین از ایران نکات جالب توجهی را مطرح میکند . وی در این زمینه می گوید: «در گیر و دار بحث بر سر استقلال بحرین و معاوضۀ آن با سه جزیره در خلیج فارس، شاه به علم مأموریت می دهد از سفیر انگلیس بخواهد برای وامی حدود “صد میلیون لیره” و با بهرهی کم از کویت مداخله کند. علم به سفیر هشدار می دهد که “جز شاه و من کسی از قضیهی وام از کویت خبر ندارد و این ارقام در هیچ یک از آمارهای رسمی وامهای کشور مندرج نخواهد شد”
محمد قائد درباه این اقدام محمدرضا پهلوی می گوید: «نام این کار شاه چیزی جز تقاضای رشوه نیست. همه آن طعن و لعن ها درباره رشوه گیری حکومت قاجار از شرکت ها و دولت های خارجی انگار باد هوا بود و گربه سرانجام روی چهار دست و پا فرود می آید.»
تصمیم بیمقدمه و ناگهانی شاه بر اتمام حاکمیت ایران بر بحرین بدون مراجعه به آرای عمومی همهی ایرانیان (از جمله اهالی بحرین) و بدون کسب مشورت از قوای مقننه و قضاییه و حتی وزارت امور خارجه و با تقاضای دریافت چنین رشوه هایی، انجام شد.
در چنین شرایطی چگونه می توان از جدایی بحرین از ایران، به عنوان یک خیانت یاد نکرد؟
۱۴ آگوست، جدایی بحرین و تبریک دولت شاهنشاهی!
قبل از جدایی بحرین از ایران، در طی تلاش های دولت انگلستان برای جدایی بحرین از ایران، (Sir Dennis Wright)، سفیر اسبق انگلستان در ایران طی گزارش تلگرافی شمارهی ۵۹۲، در تاریخ دوم آپریل ۱۹۶۸، خود به دولت متبوعاش تصریح کرده بود که شاه، تمایلی به استفاده از نیروی نظامی برای «اشغال بحرین» ندارد، ولی به ملاحظهی افکار عمومی مردم ایران نمیتواند از «ادعای مالکیت بحرین» بدون دستیابی به امتیاز دیگری دست بردارد.
سرانجام، تحت فشار انگلیس، شاه در سفری به هند در چهاردهم دی ۱۳۴۷/ ژانویه ۱۹۶۹ در دهلینو اعلام کرد که دولت شاهنشاهی نمیخواهد با «اعمال زور» بحرین را تصاحب کند، بلکه حاکمیت بحرین را به دلخواه اکثریت مردم در یک همهپرسی آزاد زیر نظر سازمان ملل متحد وامیگذارد تا اگر اکثریت مردم بحرین علاقه به ملحق شدن به ایران داشتند، بحرین در حاکمیت ایران بماند و اگر خواستند از ایران تجزیه شوند، کشوری مستقل گردند.
در همین رابطه امیرخسرو افشار قاسملو، نماینده ویژه ایران در مذاکرات جدایی بحرین میگوید که شاه به ایشان گفته بود که چون بحرین فقیر است و نفت ندارد، برای ایران اهمیتی ندارد اما وقتی افشار درباره افکار عمومی و ننگ تاریخی جدایی بحرین از ایران به شاه یادآور می شود، شاه به فکر فرو می رود و وقتی که افشار پیشنهاد می کند که این مساله را به گردن سازمان ملل بیندازیم، گل از روی شاه می شکفد و انگار که راهی برای خروج از این بن بست پیدا کرده باشد، موکدا خواستار این می شود که جدایی بحرین از ایران از طریق سازمان ملل انجام شود.
لذا محمد رضا پهلوی در اقدامی از پیش تعیین شده اعلام کرد که نظر نمایندگان سازمان ملل را در صورتی که با تایید شورای امنیت سازمان ملل همراه باشد خواهد پذیرفت. بریتانیا نیز از پیشنهاد استقبال کرده و «اوتانت» دبیرکل سازمان ملل هیئتی را به ریاست «ویتوریا گیچاردی» را مأمور انجام این کار کرد. هیئت سازمان ملل بدون درنظر گرفتن خواست عمومی مردم، با دستور انگلیس و امریکا اعلام کرد که تقریبا تمام مردم بحرین خواهان یک حکومت کاملا مستقل هستند و اکثریت بزرگی از آنها آن را یک کشور عربی میدانند. این تصمیم بدون همه پرسی از مردم در شورای امنیت نیز به سادگی تایید شد و بحرین استقلال خود را از ایران، در ۱۴ اوت ۱۹۷۱ اعلام کرد و ایران پهلوی نیز اولین کشوری بود که آن را به سادگی به رسمیت شناخت.
گزارش سازمان ملل
انگلستان در تاریخ ۲۰ مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت، دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد. وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد که ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی ( دیپلمات ایتالیایی ) معاون دبیرکل و مدیرکل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به عنوان نماینده ویژه خود در کسب آرای مردم بحرین منصوب کرده است ضمنا وی از ایران و انگلستان برای انجام مسئولیت خود در ابراز نظر و تصمیم گیری نهایی در مورد حل مسئله بحرین، اختیار تام گرفت!
نماینده ویژه دبیرکل در امور بحرین، در رأس یک هیئت ۵ نفری عازم آن جزیره شد و از ۲۹ مارس تا ۱۸ آوریل ۱۹۷۰ به نظر خواهی گزینشی و گفت وگو با گروه های منتخب سیاسی اجتماعی بحرین پرداخت. برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آرای عمومی از طریق ( رفراندوم ) یا انتخابات عمومی، این امر صحت ندارد، بلکه به همان روش محدود گزینشی بسنده شد. پس از آن گیچیاردی داده ها و نتایج کسب شده را در گزارشی به دبیرکل تسلیم کرد تا براساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود.
در گزارش مذکور آمده بود: هیئت اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند، هیچ گونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانی ها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود که مالکیت ایران بر بحرین یکباره و برای همیشه کنار رود . ضمنا آمده بود که مردم بحرین پس از حل مسئله بحرین، خواستار روابط نزدیکتر خود با سایر کشورهای عرب و نیز ایران و خواهان یک کشور مستقل و با حاکمیت کامل سیاسی هستند و بالاخره اینکه اکثریت تام مردم احساس می کنند که بحرین یک کشور عربی است.
رئیس هیئت اعزامی، گزارش خود را با این نتیجه گیری به پایان رسانده بود که کسب نظر و مشورت های وی در بحرین او را متقاعد کرده است که اکثریت مردم بحرین خواهان شناسایی هویتشان در یک کشور کاملا مستقل و دارای حق حاکمیت و آزاد برای ایجاد روابط با سایر کشورها هستند . گزارش یاد شده از سوی دبیر کل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیز با استناد به نتیجه گیری نهایی گزارش تدوین شده مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جدایی از خاک ایران در تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۷۰ مورد تأیید و تصویب قرار داد.
ایران نیز در ماه مه ( اردیبهشت ۱۳۴۹ ) برای شناسایی رسمی قطعنامه شورای امنیت در مورد استقلال بحرین اقدامات قانونی را انجام داد. هیئت دولت قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را برای بررسی و تصویب درقالب لایحه به مجلس شورای ملی تقدیم کرد.
این لایحه در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹ با ۱۸۷ رأی مثبت و ۴ رای منفی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. نمایندگان مخالف از سوی جناح پان ایرانیسم به رهبری محسن پزشکپور رهبری می شدند.مجلس سنا نیز در ۲۸ اردیبهشت ماه آن را به اتفاق آرا ( ۶۰ رأی کل نمایندگان ) تصویب کرد.
حاکم بحرین برای نخستین بار در آذرماه ۱۳۴۹ ( دسامبر ۱۹۷۰ ) از ایران بازدید کرد و موافقت نامه اولیه مربوط به فلات قاره دو سرزمین به امضا رسید.
اعلامیه استقلال بحرین در تاریخ ۱۴ اوت ۱۹۷۱ منتشر شد. دولت ایران تنها یک ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت. یک روز بعد ( ۱۵ اوت ) ، بحرین و انگلستان یک قرار داد دوستی ( با هدف مشورت در مواقع ضروری) با یکدیگر امضا کردند! بدین ترتیب، مسئله بحرین پس از یک قرن و نیم منازعه و کشمکش به نقطه حل رسید.
سازش و توافق ایران با قدرت های غربی بر سر بحرین، امتیازات کوچکی برای ایران داشت و آن هم افزایش نقش ایران در منطقه خلیج فارس بود. امتیاز بزرگی که ایران با جدایی بحرین پرداخت کرد از بین رفتن نقش استراتژیک ایران در جنوب خلیج فارس بود. تا پیش از این ایران علاوه برشمال خلیج فارس برقسمتی از جنوب آن نیز حاکمیت داشت.
جدایی بحرین به روایت اسدالله علم
خاطرات علم در سال ۱۹۶۹ بیشتر مربوط به آینده خلیج فارس و روابط ایران و عراق است. در ژانویه ۱۹۶۸ دولت بریتانیا قصد خود را به خروج از خلیج فارس در پایان ۱۹۷۱ اعلام نمود. شاه ضروری دانست ترتیبی بدهد تا این خلا را که از فروپاشی امپراتوری انگلیس ناشی میشد پر کند. بحرین و قطر و شیخ نشینهای سواحل متصالح در جنوب خلیج فارس طبق معاهدات قرن نوزدهم تحت الحمایه انگلیس بودند. انگلستان لازم میدید قبل از اعطای استقلال به این شیخنشینها روابط آنان را با ایران و عرابستان سعودی عادی سازد. ایران از یک قرن پیش بر سر حاکمیت بحرین با انگلستان اختلاف داشت. همانطور که خاطرات علم نشان میدهد شاه نگران بود مبادا چشمپوشی از ادعاهای ایران بر بحرین خیانت به منافع ملی تعبیر شود. (خاطرات، ۲۲ مرداد ۱۳۴۷)
شاه و دولت انگلیس برای اینکه ایران را قادر سازند از مخالفت با استقلال بحرین دست بردارد، سرانجام موافقت کردند اختلافات خود را به اوتانت دبیرکل سازمان ملل متحد ارجاع کنند. اوتانت نیز نماینده شخصی خود را به بحرین فرستاد تا درباره نظر مردم آن جزیره حقیقت یابی کند. در همان حال ایران ادعای مالکیت سه جزیره واقع در دهانه خلیج فارس را عنوان کرد. انگلستان معتقد بود که جزایر تنب بزرگ و کوچک متعلق به شیخ رأس الخیمه میباشند. ایران اظهار نظر کرد که تنها راه تثبیت وضع این جزایر، در نظر گرفتن موقعیت آنها با خط منصف خلیج فارس است که در این صورت جزایر به ساحل ایران نزدیکترند تا به ساحل عربستان. از نظر حقوقی این جزایر برای ایران بود و بحرین نیز جزء خاک ایران محسوب میشد. اما شاه که خود را بی نیاز از مشاوره با صاحب نظران میدانست و فکر میکرد نابغه سیاست خارجی و دیپلماسی است، سعی کرد بحرین و جزایر سه گانه را به هم مربوط کند. یعنی در یک معامله با انگلیسیها در قبال اعطای استقلال به بحرین، حق ایران بر جزایر سه گانه را تثبیت نماید.
منابع :
وبسایت پان ایرانیست
بچه های قلم
وبلاگ تاریخ معاصر ایران
پایگاه خبری بولتن نیوز
خبرگزاری ایبنا نیوز
وبسایت ایران بوم
خبرگزاری تابناک