و فاجعه ......


دوازدهم تیر هر سال، یادآور حادثه‌ای تلخ و دلخراش است؛ حادثه‌ای که هیچ‌گاه از ذهن‌ها زدوده نمی‌شود و همواره داغ آن تازه می‌ماند. در 12 تیر 1367، یک فروند هواپیمای مسافربری ایران به شمارۀ پرواز 655، بندرعباس را به مقصد دبی ترک کرد. این هواپیمای ایرباس، در قالب پرواز معمولی و برنامه‌ریزی شدۀ خود، اقدام به پرواز کرد و هنوز به ارتفاع لازم برای حرکت خود نرسیده بود که ناگهان فاجعه‌ای رخ داد.[1]
  ماجرا از این قرار بود که هنگام پرواز این پرندۀ غول‌پیکر، بر فراز آب‌های سرزمین ایران و در آب‌های اطراف "جزیرۀ هنگام" به ناگاه توسط ناو آمریکایی ونیسنس – بر خلاف قراردادهای بین المللی مبنی بر ممنوعیت حمله به هواپیمای غیرنظامی – دو موشک به سوی ایرباس ایرانی شلیک کرد، که لحظاتی بعد، این هواپیمای غیرنظامی، در خلیج فارس، سقوط کرد و تمام سرنشینان آن، به شهادت رسیدند.[2]
  در این هواپیما، 290 نفر مسافر به همراه خدمه بودند که همه کشته شدند و در میان سرنشینان آن، 66 کودک زیر 13 سال و 53 زن وجود داشتند. برخی نیز اتباع خارجی بودند که تعداد آنها به 46 نفر می‌رسید؛ از این تعداد 20 نفری هندی، 1 نفر ایتالیایی، 6 پاکستانی، 13 تبعۀ امارات و 6 یوگسلاو بودند.[3]
  پس از سقوط این هواپیما و شهادت مسافران آن که افراد غیر نظامی بودند، مقامات امریکایی سعی کردند، این جنایت نابخشودنی را توجیه کنند. آنان دلایل ضد و نقیضی آوردند، تا این گونه وانمود کنند که این اقدام خصمانه، اشتباهی بیش نبوده است؛ اما هیچ کدام از نهادهای بین المللی نمی‌توانستند، این امر را بپذیرند؛ چه رسد به مردم ایران؛ زیرا ناو جنگی ونیسنس به پیشرفته‌ترین سیستم‌های راداری و رایانه‌ای مجهز بود و نوع هواپیمای در حال پرواز هم برای آن ناو پیشرفته، مشخص بود[4]   بنابراین نمی‌توانست امری اشتباهی تلقی شود. البته دولتمردان امریکایی، چندی پس از ماجرا، با کمال گستاخی،  نشان دادند که این جنایت، عمدی بوده است.
  مقامات امریکایی، آشکارا به فرمانده این ناو "ویل راجرز" مدال شجاعت دادند و بدین گونه، به طور رسمی از این فرمانده مطیع، حمایت کردند. این عمل آنان، اهانتی علیه مردم ایران محسوب می‌شود. آری آنان به جای عذرخواهی، بر عملکرد خود پای می‌فشردند و نشانه‌ای از شرمساری در رفتار آنان دیده نمی‌شد.[5]
  در واقع، می‌توان حملۀ موشکی به هواپیمای غیرنظامی ایران را انتقام گرفتن از دولت و ملتی دانست که استوار و مصمم از انقلاب خویش، دفاع، و دشمن خویش را سرکوب می‌کند. همچنین این عمل در آن دورۀ زمانی، حمایت از حاکمیت عراق محسوب می‌شود؛[6] زیرا دولت بعث، مأمور سرنگونی ایران شده بود و از سوی استکبار جهانی حمایت می‌شد. رژیم عراق در سالهای نخست جنگ کوشید، که امنیت خلیج فارس را مختل سازد؛ از این رو به کشتی‌های تجاری در خلیج فارس حمله می‌کرد. نتیجه این تشنج، به دست آمدن بهانه‌ای برای حضور ناوهای امریکایی در خلیج فارس شد تا در ظاهر ار منافع امریکا نگهداری کنند، ولی در واقع، فشار را بر ایران افزایش دهند.[7]
  این جنایت مزدوران امریکا، در حقیقت یاری عراق برای گسترش نا امنی بود، تا ایران هر چه زودتر در برابر نیروهای متجاوز، تسلیم شود؛ زیرا به زعم آنان، حضور یک حامی قوی، سبب تضعیف روحیه ملت و نیز دولتمردان ایران بود. آنها به چیزی جز شکست انقلاب اسلامی راضی نبودند و بر ایشان فرقی نمی‌کرد که چگونه به این هدف برسند.[8] اعطای سلاحهای شیمیایی به صدام، نمونۀ دیگری از این ماجراست.
  بلافاصله پس از این ماجرا، آیت الله خامنه‌ای که در آن زمان رئیس جمهور کشور بود، طی پیامی خطاب به ملت ایران، نسبت به عواقب جنایت اخیر امریکا هشدار داد و دولت و شخص رئیس جمهور امریکا را مسئول پیامدهای بعدی این جنایت دانست. "خاویر پرز دکویار"، دبیر کل سازمان ملل نیز پس از گفتگو با "سیروس ناصری" نماینده ایران در دفتر سازمان ملل، اظهار داشت که نمِیتواند جز محکوم کردن، کار دیگری انجام داد؛ زیرا ظاهراٌ یک خطای فاجعه آمیز، رخ داده است.[9]
  دولت سوریه در نخستین واکنش رسمی دربارۀ این فاجعه، اعلام کرد که کشورش، این جنایت شنیع را محکوم می‌کند و از افکار عمومی جهان می‌خواهد که بر ضد آن فریاد برآورند. پس از آن رئیس جمهور الجزایر، وزیر امور خارجۀ بلژیک و...این ماجرا را محکوم کردند.[10]
  متعاقب این ماجرا، جمهوری اسلامی ایران، طی نامه‌ای به رئیس شورای امنیت، جلسۀ فوری شورا را برای رسیدگی به این موضوع، خواستار شد. شورا، پس از شنیدن سخنان آقای "دکتر علی اکبر ولایتی"، وزیر امور خارجه وقت و "جرج بوش"، معاون وقت رئیس جمهوری امریکا، در جلسۀ شمارۀ 2821 خود در تاریخ 20 ژوئیۀ 1988 ( 29 تیر 1367) طرح قطعنامۀ پیشنهادی را با عنوان قطعنامۀ شمارۀ 616 تصویب کرد.[11]
  جو آن روزگار بر ضد ایران بود و نیز امریکا بر مجامع جهانی، فشار وارد می‌کرد؛ از این رو صرف تصویب یک قطعنامه بر ضد امریکا، یک موفقیت به حساب می‌آید؛ ولی نکاتی در قطعنامه وجود دارد که تذکر آنها لازم است:
1.  در این قطعنامه به جای آوردن عنوان « خلیج فارس» فقط از عبارت «خلیج» استفاده شده است.
2.  در قطعنامه میان مسألۀ جنگ و ساقط ساختن هواپیمای ایرانی، ارتباط ایجاد شده است.
3.  در این بیانیه، طرف متجاوز، محکوم نشده است.
4. دربارۀ محکوم کردن عامل فاجعه و جبران خسارات وارده سخنی به میان نیامده است.[12]
  همچنین ایران، در این باره از شورای ایکائو (آژانس مسئول امنیت و سلامت پروازهای بین المللی) که یک مرجع فنی و تکنیکی است، درخواست کرد که جلسه تشکیل دهد و به موضوع، رسیدگی کند. با کمال تأسف این هیئت بین المللی نیز از سیاسی کاری مصون نماند و تنها به صدور یک بیانیه اکتفا کرد. در این بیانیه از بروز این جنایت، ابراز تأسف و همدردی شده بود و نیز بر اصل پرهیز از زور علیه هواپیماهای غیرنظامی تأکید کرد. این بیانیه با آنکه از یک مرکز تخصی صادر شد، ولی ضعیف‌تر از بیانیۀ شورای امنیت بود.[13]
 
________________________________________
[1] . علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 274، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، اول، 1376 ش.
[2] . علی حائری و همکاران، روزشمار شمسی، ص 120، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، اول، 1382 ش.
[3] . علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 274 و همشهری آنلاین، 11/4/86.
[4] . علی حائری و همکاران، روزشمار شمسی، ص 120.
[5] . همان.
[6] . ر.ک: ساجد (سایت جامع دفاع مقدس)، مقامات، پرواز 655 ایرباس.
[7] . کاظم شیخ لر، مرگ 291 پرنده، همشهری آنلاین، 21/4/ 85.
[8] . همان، ص 120.
[9] .ساجد (سایت جامع دفاع مقدس) مقالات، پرواز 655 ایرباس.
[10] . همان.
[11] . علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 274.
[12] . علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 275.
[13] . همان، ص 275 و 276.


سایت پژوهشکده باقرالعلوم