15 آذر 1399

روایت اسناد لانه جاسوسی از تحولات 1357؛ انقلابی با رنگ و بوی اسلامی


زهرا سعیدی

روایت اسناد لانه جاسوسی از تحولات 1357؛ انقلابی با رنگ و بوی اسلامی

نقش و تأثیر گروههای مذهبی در جریان مبارزات انقلابی و به‌دست گرفتن امور انقلاب به حدی پررنگ شده بود که غرب و تحلیلگران غربی را به این نتیجه رسانده بود که در صورت وقوع هر نوع جنگ یا تهاجم داخلی و خارجی، گروههای مذهبی پیروز میدان خواهند بود. به‌عقیده آنان «اگر جنگ داخلی صورت گیرد، توده‌های مردم برای برپایی یک جمهوری اسلامی خواهند جنگید».

دهه 40 و 50 شمسی را می‌توان دوران شکل‌گیری مخالفتهای سیاسی افراد و گروههای جدید و مقابله جدی رژیم با آنان دانست. به‌رغم بروز مخالفتهای جدی و چالش‌برانگیز، شاه توانست به کمک نهادهای امنیتی و نظامی خود بر بسیاری از مخالفان غلبه نموده و بعد از قیام 15 خرداد، به‌ظاهر ثبات سیاسی ایجاد کند و قدرت خود را افزایش دهد. این وضعیت تا اوایل دهه 50 یکنواخت و پایدار بود؛ اما با قدرت‌یابی و تقویت تدریجی گروههای مذهبی، اعتراضات رنگ مذهبی به خود گرفت و نقش اسلام و مذهب به یکی از ابعاد مهم انقلاب تبدیل شد. پررنگ بودن مذهب در مبارزات مردمی را می‌توان به کرات در اظهارات و یا منابع اطلاعاتی و جاسوسی کشورهای غربی از جمله آمریکا مشاهده نمود که بر اساس مستنداتی چون تلاش آنان برای ارتباط با گروههای مذهبی قابل اثبات است.

پررنگ شدن مبارزات گروههای مذهبی در دهه 50

مذهب یکی از ارکان مهم انقلاب اسلامی ایران است و بسیاری از آن به‌عنوان بعد انحصاری و متمایز انقلاب ایران با سایر انقلابها نام برده‌اند. این بُعد از انقلاب بنا به دلایلی تا اواخر دهه 30 ، از پویایی و تحرک زیادی برخوردار نبود؛ اما در اوایل دهه 40 موجی از اسلامگرایی تقویت شد و نقطه عطف آن با حوادثی چون تصویب کاپیتولاسیون، اعتراض امام و در نهایت تبعید ایشان به عراق کلید خورد. طی این حوادث برخی از این گروهها همچون حزب مؤتلفه اسلامی با محوریت بازاریان و افراد مذهبی موجودیت یافته و به مبارزه سیاسی پرداختند. می‌توان گفت موج اسلامگرایی در این دوره و به‌خصوص در دهه 50 و ماههای منتهی به انقلاب نقش بسیار پررنگی نسبت به سایر جریانات داشت. درواقع بعد از تبعید امام رفتار حکومت با علما و روحانیون مبارز، توأم با خشونت و سرسختی بود و کم‌کم تعداد زندانیان از روحانیون و مذهبیون رو به افزایش گذاشت. در مقابل این مواضع، مساجد و مدارس قدیمی در همه نقاط ایران به پایگاه اصلی مذهبیون برای مبارزه با رژیم تبدیل شدند... در کنار این نهادها، انجمنهای اسلامی و حسینیه‌ها و محافل دینی به طور طبیعی بر ضد رژیم به فعالیت پرداختند...1 بدین ترتیب، با جان گرفتن مذهب در صحنه سیاسی ایران، تشکلهای مذهبی و سـیاسی بـرای مقابله با گروه‌های منحرف و دارای افکار ضددینی و استعماری ظهور کردند.2 به طور کلی، مذهب به عنوان مهم‌ترین خصیصه انقلاب اسلامی شناخته شد و بسیاری از تحلیلگران غربی نیز به واقعیت آگاه گشتند.

تلقی آمریکا از اسلامی بودن انقلاب ایران

آمریکا تا ماههای منتهی به پیروزی انقلاب، نقش گروههای مذهبی را ناچیز دانسته و اوضاع را خوب می‌دانست. این کشور هرگز ایران را از نظر فرهنگی، مذهبی و یا اقتصادی درک نکرده نبود و فقط سرنخهای کمی در مورد عمق نارضایتی مردم داشته و به گزارشهایی که به مشکلات اساسی اشاره می‌کردند، اهمیت نمی‌داد، چنانچه سیا در اواسط سال ۱۹۷۸ گزارش کرد، همه چیز خوب است.3 ویلیام سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران نیز با اذعان به این موضوع در خاطرات خود آورده است: «با توجه به رنگ مذهبی تظاهراتی که برضد رژیم برپا می‌شد، بسیاری از ناظران سیاسی آن‌را خطری جدی برای رژیم تلقی نمی‌کردند و حتی تا اواخر بهار که تظاهرات مخالفت‌آمیز وسعت بیشتری یافته بود ناظران خارجی این تشنجات را برای جامعه‌ای که در حال دگرگونی از یک جامعه سنتی و کشاورزی به یک کشور صنعتی مدرن با مظاهر تمدن غربی است امری طبیعی می‌پنداشتند».4

خیلی طول نکشید که پیگیری تحولات کشور، آمریکا را با این واقعیت روبه‌رو ساخت که گروههای مذهبی انقلاب را به‌دست گرفته‌اند و اغلب مردم خواهان حکومتی اسلامی هستند. بسیاری از تحلیلگران غربی که در ایران حضور داشتند و از نزدیک شاهد تحولات ایران بودند، مهم‌ترین مخالفان رژیم را آیت‌الله‌ها و گروههای مذهبی همچون بازاریان معرفی نمودند. از نظر آنان، این گروهها از ارزشهای غربی پرهیز کرده، خیلی مذهبی هستند، به مدرنیزه شدن مظنون می‌باشند و با فساد دولت و افراد، مخالف و بد هستند.5

همیلتون جردن، سیاستمدار آمریکایی و آخرین مقام رسمی آمریکا که با محمدرضاشاه دیدار کرد نیز بر این موضوع اشاره کرده و در کتاب خود آورده است «آیت‌الله خمینی با موفقیت به تهران بازگشته بود و به وضوح از حمایت مردم ایران برخوردار بود. خوب یا بد، دولت آیت‌الله خمینی یکی از واقعیتهای زندگی محسوب می‌شد و ایالات متحده اکنون منافعی در برقراری رابطه با دولت جدید داشت».

تحلیلگران آمریکایی خیلی دیر به این واقعیت نیز پی بردند که بازاریان ایران نیز به پایگاههای سنتی و مذهبی تعلق دارند و یکی از منابع مهم در تأمین نیازهای مالی دیگر گروههای مذهبی هستند. بدین معنا که پول مورد نیاز برای انقلاب از بازار فراهم می‌شد، جهت انقلاب هم همین‌طور... مسلمانهای مذهبی همیشه خیرات داده و پولهای کلانی به دست مذهبیون میانه بین مردم فقیر توزیع می‌شود...6 سولیوان هم با اذعان به نقش گروههای مذهبی، محرومیت این گروه از فعالیتهای سیاسی را عاملی مهم در مخالفت آنان با رژیم بیان کرده و بر اهمیت نقش آنها تأکید می‌کند. به گفته وی «مخالفان سیاسی رژیم، در تهران که از فعالیتهای سیاسی و بیان صریح عقاید مخالف خود محروم بودند در زبان قرآن و احادیث مذهبی مفرّی برای بیان عقاید مخالف خود یافتند و... از اصطلاحات و استعارات مذهبی کمک گرفتند و با نقل و تفسیر آیاتی از قرآن به تشریح تناقض و مغایرت اعمال حکومت با احکام دین پرداختند».7 از نظر سولیوان، این محرومیت، باعث پررنگ شدن بعد مذهبی مبارزات مردمی گردید.

علاوه بر مستنداتی که سولیوان با تکیه بر آن بر اسلامی بودن انقلاب ایران تأکید می‌کند، دیگر تحلیلگران آمریکایی نیز با استناد به برخی از شواهد بر مذهبی و اسلامی بودن مبارزات مردمی و تمایل آنان به استقرار شعائر اسلامی اشاره می‌کنند، چنانچه در گزارشی پیرامون این موضوع آمده است که «روز گذشته (10 بهمن 1357) تعداد زیادی آتش‌سوزی عمدی علیه مشروب فروشیها و سایر نهادهای دیگر که برخلاف اخلاقیات اسلامی است صورت گرفت».8 نقش و تأثیر مذهب در جریان مبارزات انقلابی و به دست گرفتن امور انقلاب به حدی پررنگ شده بود که غرب و تحلیلگران غربی را به این نتیجه رسانده بود که در صورت وقوع هر نوع جنگ یا تهاجم داخلی و خارجی، گروههای مذهبی پیروز میدان خواهند بود. به عقیده آنان «اگر جنگ داخلی صورت گیرد، توده‌های مردم برای برپایی یک جمهوری اسلامی خواهند جنگید».9 در کنار این عوامل، تلاش آمریکا برای مذاکره و برقراری ارتباط با امام و گروههای مذهبی را می‌توان وجهی دیگر از آگاهی این کشور از اسلامی بودن انقلاب ایران دانست.

تلاش برای مذاکره با گروههای مذهبی

بعد از آنکه واقعیت موقعیت متزلزل شاه بر همگان آشکار گردید و غرب با تردیدهایی پیرامون تداوم حکومت پهلوی مواجه شد، تلاشها برای ارتباط با گروههای مذهبی آغاز گردید. این موضوع بدون شک متأثر از اسلامی بودن انقلاب و نقش گروههای مذهبی در به دست گرفتن زمام امور بود. از این رو تلاش این کشور برای برقراری ارتباط با گروههای مذهبی قوت گرفت. در برخی از اسناد در اشاره به این تلاشها آمده است «آژانس ارتباطات بین‌المللی آمریکا بیشترین سعی خود را برای هر چه بهتر شدن پیوند ایران و آمریکا گسترش دهد. برای مثال اشخاص مهم که بتوانند با رهبران مذهبی... ملاقات کنند».10 همیلتون جردن، سیاستمدار آمریکایی و آخرین مقام رسمی آمریکا که با محمدرضاشاه دیدار کرد نیز بر این موضوع اشاره کرده و در کتاب خود آورده است «آیت‌الله خمینی با موفقیت به تهران بازگشته بود و به وضوح از حمایت مردم ایران برخوردار بود. خوب یا بد، دولت آیت‌الله خمینی یکی از واقعیتهای زندگی محسوب می‌شد و ایالات متحده اکنون منافعی در برقراری رابطه با دولت جدید داشت».11 آمریکا که بر بعد مذهبی و اسلامی بودن انقلاب ایران آگاه شده بود، تلاش زیادی برای مذاکره با امام به‌کار برد. تحلیلگران آمریکایی معتقد بودند ه بایستی بر روی مردی که عمیقاً از آمریکا متنفر است و غربزدگی ایرانیها را بد می‌داند، ریسک کنند. در کنار این موارد، تلاش این کشور برای روی کار آوردن میانه‌روها نیز این واقعیت را آشکار می‌کند که عواقب روی کار آمدن گروههای مذهبی و اسلامی بودن انقلاب ایران، برای آمریکا و غرب کاملاً روشن شده بود. از این رو حربه‌هایی چون حمایت از میانه‌روها به امید قدرت‌یابی آنان و حذف مذهبیون صورت گرفت تا شاید حکومت موردنظر آمریکا و غرب تشکیل شود؛ «ما می‌خواهیم برای ایرانی کار کنیم که میانه‌رو باشد و ناسیونالیستها مخالف مذهب و روحانیت تسلط بیشتری در اداره مملکت داشته باشد».12 این اتفاق در نهایت با تشکیل حکومت جمهوری اسلامی و قرار گرفتن امام و گروههای مذهبی در رأس قدرت، با شکست مواجه شد.

سخن نهایی

انقلاب اسلامی ایران، انقلابی مذهبی در قرنی بود که هیچ یک از انقلابهای معاصر آن کم‌ترین ارتباط و قرابتی با مذهب نداشتند و حتی بسیاری از نظریات نظریه‌پردازان آن نیز به نقش عناصر مذهبی در ایجاد تحولات سیاسی و انقلابی بی‌توجه بودند. از این رو، زمانی که مردم تظاهرات و اعتراضات سیاسی وسیعی در مخالفت با رژیم به راه انداختند، غرب و آمریکا، آن را کم اهمیت تلقی کردند؛ اما زمانی که قدرت واقعی امام و بعد اسلامی بودن اعتراضات مردمی آشکار شد، این کشور چاره‌ای جز پذیرش آن و پیدا کردن راههایی برای برقراری ارتباط با حکومت جدید و رهبران آن نداشت. 

منبع:

     6542ttp://www.iichs.ir/s/h

1. سیدجلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چاپ هفدهم، ص 263- 265.

2. موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران بررسی مؤلفه‌های دین، تجدد و مدنیت در تأسیس دولت ـ ملت در گستره هویت ملی ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381، صص 270- 271.

3. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، جلد اول، بخش 4، ص 147.

4. ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران (خاطرات سولیوان)، تهران، نشر هفته، 1361، چاپ سوم، ص 100.

5. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، همان، ص 146.

6. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، همان، ص 146.

7. ویلیام سولیوان، همان، ص 99.

8. اسناد لانه جاسوسی، دخالتهای آمریکا در ایران، کتاب سیزدهم، ص 100.

9. اسناد لانه جاسوسی، دخالتهای آمریکا در ایران، کتاب سیزدهم، ص 90.

10.  مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، همان، جلد اول، بخش 4، ص 106.

11. جردن همیلتون، بحران، تهران، انتشارات کتاب سرا، 1362، ص 14.

12. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، همان، ص 146.    


سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران