28 اسفند 1399
بازخوانی پرونده نفت
روز 29 اسفند 1329 مجلس سنا مصوبه 24 اسفند مجلس شورای ملی را تصویب کرد و شاه نیز در همین روز قانون را امضا کرد. در نتیجه ملی شدن صنعت نفت رسمیت یافت.
نهضت ملی و ملی کردن صنایع نفت رویداد سادهای نبود. انگلستان توانسته بود امتیاز نفت ایران را در دست داشته باشد و به هر میزان استخراج و صادر نماید انگلستان ابرقدرت آن زمان بود بیش از نیمی از کره زمین را مستعمره خود ساخته بود. با استفاده از نفت در دوجنگ جهانی پیروز شده بود. هنوز نفت نقاط دیگر خاورمیانه به بهرهبرداری نرسیده یا در آغاز بهرهبرداری قرار داشت. حیات انگلیس بستگی به انرژی حاصل از نفت داشت. ایران بعد از شهریور 20 در اشغال متفقین قرار گرفته بود تا بدون خطر از نفت استفاده کنند و هم در انتقال نیرو از موقعیت حساس و استراتژیک ایران بهرهمند شوند. در چنین شرایطی یکی از شخصیتهای روحانی به تکلیف اسلامی خود با آگاهی کامل در جهت استیفاء حقوق ملت ایران عمل کرد. مردم را به حقوق خود آشنا ساخت و مبارزه سختی را علیه سیاست استعماری انگلیس که تقریباً تمام ملل اسلامی را در برگرفته بود شروع نمود. آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی قبل از این تاریخ در عراق با انگلیس متجاوز آشنا شده بود او در انقلاب 1920 عراق سهم بزرگی داشت و از جمله علمای مجاهد ایرانی بود که در حوزه علمیه نجف1 با فتوای مراجع وقت از جمله پدرش آیتالله حاج سیدمصطفی کاشانی اسلحه به دست گرفته بود. او عشایر مسلمان عراق را مجهز و متحد کرده و به دفاع از استقلال عراق قیام کرده بود. تاریخ استقلال عراق این مجاهدت کاشانی و دیگر رهبران تشیع عراق را ثبت کرده است. آیتالله حاج سیدمصطفی در جبهه جنگ مصدوم شده و پس از مدتی بشهادت رسیده بود. اسفندماه یادآور درگذشت این روحانی بزرگ در سال 1340 در 24 این ماه نیز میباشد.
مبارزه برای آزادی و استقلال با عنوان ملی کردن نفت از حدود اسفند 1320 شروع ودر اسفند 1329 با تصویب قانون ملی شدن نفت به اوج رسید. عنوان این مبارزات نهضت ملی بود که صفحات درخشانی را در تاریخ ثبت نمود. آیتالله کاشانی برای رسیدن به نتیجه با فداکاری و ایثار و از جانگذشتگی بسیاری از سدها را شکست. سدهایی که تبدیل به باور و اعتقاد شده بود. اوضاع و احوال و تجربیات چنان شرائطی را بهوجود آورده بود که گوئی سیاست آنهم در زمینه مقابله با بیگانه در شأن روحانیون نیست وروحانی باید در بخش عبادات مردم را هدایت کند. سیاست حرفه او نیست.2
تعقیب، دستگیری و زندانی کردن کاشانی در ابتدا با خوشبینی مواجه نبود. عامه مردم که در آن روزگار از وجود نفت در کشور و غارت آن وسیله بیگانگان آگاهی نداشتند، مخفی شدن و سپس دستگیر شدن او را حمل بر خروج از کسوت روحانیون میپنداشتند. انتظار این نبود که در کار دولت دخالت کند. آیتالله کاشانی با استمرار در مبارزه کار را به جایی رساند که با یک اعلامیه سراسر کشور را تعطیل کرد. او به گونهای ملت را بیدار ساخت که ملی شدن صنایع نفت شعار روز ملت ایران شد و هر چند که دولتها با انتخابات کذایی مجلس را بوجود می آوردند که حافظ منافع ملت نباشد اما اقلیتی در مجلس پیدا میشد که با حمایت مردم قدرتش بیش از اکثریت بود. آیتالله کاشانی اگر آزاد بود امکان انتخابات فرمایشی وجود نداشت. بنابراین در تمام انتخابات دوران مبارزه، آیتالله کاشانی یا زندان بود و یا در تبعید خارج از کشور.
آیتالله کاشانی معتقد بودکه کشورهای اسلامی باید متحد شوند به تنهایی مشکل است که در مقابل طمع دول استعمارگر غرب بایستند. او بارها بر ارتش بیستمیلیونی مسلمان تأکید داشت تا بتوانند در مقابل تهاجمات قدرتهای متجاوز از تمامیت ارضی و اعتبار و حیثیت اسلامی خود دفاع کنند و هنگامی که انگلیس در مقابل ملی شدن نفت اعلام کرد که ناوگان خود را به خلیج فارس آورده آیتالله کاشانی با اعلام اینکه دستور جهاد میدهم آنها را به عقبنشنی وادار ساخت و رسماً اعلام نمودند که تهاجمی در کار نیست و از طریق شورای امنیت و دیوان لاهه موضوع را دنبال میکنند.
آیتالله کاشانی در دورانی که شهرت جهانی پیدا کرده بود بعنوان یک رهبر اسلامی برای استقلال و آزادی سرزمینهای اسلامی فعالیت داشت. با تلگرافهای خود از جانب ملت مسلمان ایران به مجامع بینالمللی برای استقلال مراکش، تونس، مردم کشمیر تأثیرگذار بود. اسرائیل را غده سرطانی میدانست که آینده خطرناکی برای مسلمین دارد. بسیاری از جوانان ایران مهیا شدند تا برای دفاع از فلسطین به فلسطین بروند ولی زمامداران وقت ایران مانع بودند کمکهای مالی مردم به آن سوی ارسال شود. آیتالله کاشانی هنگامی که ایران را محاصره اقتصادی کردند و از فروش نفت ایران جلوگیری نمودند برای فروش اوراق قرضه ملی دولت، عامه مردم را به کمکرسانی دعوت نمود مردم ایران با جان و دل به خرید اوراق قرضه ملی پرداختند.
شوق و ذوق مردم در حمایت از دولت به درجهای رسید که بعضی بخشی از حقوق ماهانه خود را به دولت بخشیدند. بعضی زینت آلات خانوادگی خود را در اختیار گذاشتند تا در این طریق پاسخ دندانشکنی به قدرتهای استعمار داده باشند و محاصره اقتصادی را بشکنند. این فعالیت بخوبی انجام گرفت. دولت انگلستان با بهرهگرفتن از عوامل داخلی خود که در سطوح مختف ناشناخته قرار داشتند در مقام تثبیت سلطه انحصاری خود بر منابع نفت جنوب بود ولی در همین حال با چالشهای دشواری روبرو بود. از یک طرف مبارزات ملت ایران برای پایان بخشیدن به احیای حقوق خود بر منابع نفتی و از طرف دیگر درخواستهای شرکتهای نفتی امریکایی و دولت شوروی برای سهیم شدن در بخشهای دیگراز منابع نفتی کشور اوضاع و احوال جهانی دولت انگلیس را ناگزیر میکرد برای دفاع از منابع انحصاری شرکت نفت انگلیس در ایران اندکی بر درآمد نفتی ایران بیفزاید تا با حفظ اساس قرارداد، امتیاز نفت جنوب را حفظ کند و ملت ایران را هم ساکت کند و دولت ایران در برابر درخواستهای شرکتهای رقیب ایستادگی کند. گفتگوهای دولت ایران و مقامات شرکت نفت انگلیس به تنظیم اصلاحیهای برقرارداد 1312 انجامید که به لایحه الحاقی گس ـ گلشائیان معروف شد در زمینه لایحه گس ـ گلشائیان دو نگرش وجود داشت. آیتالله کاشانی که پیشگامی مبارزات نیرومندی را در سطح کشور داشت در اندیشه برچیدن بساط استعماری شرکت نفت انگلیس بود. این شرکت که به شیوه دولتی در درون دولت ایران عمل میکرد اهرمهای واقعی قدرت را در دست داشت. عامل اصلی رکود و بازدارنده هرگونه پیشرفت اقتصادی و اجتماعی در کشور بود ولی مقامات دولت ایران که گفتگوهای تدوین این لایحه را پیگیری کرده بودند و اکثریت نمایندگان مجلس که از سیاست انگلستان پیروی میکردند و گروهی از وابستگان به انگلیسیها از تصویب این لایحه پشتیبانی میکردند. یکی از حامیان جدی لایحه گس ـ گلشائیان حاجعلی رزمآرا بود که وی را برای پایان بخشیدن به نهضت ملی و فیصله نفت با این لایحه به کرسی صدارت نشانده بودند.
رزمآرا سدی در مقابل ملی شدن نفت شناخته شد با قتل او وسیله فدائیان اسلام این سد برداشته شد. کمیسیون نفت مجلس هم زیر فشار افکار عمومی نتوانست لایحه گس ـ گلشائیان را که خواسته انگلیس استعمارگر بود تأیید نماید بعد از مدت کوتاهی زمامداری علاء که به دولت محلل اشتهار داشت مصدق برای ارجای اصل ملی شدن نفت مأمور تشکیل دولت شد. دوران مصدق از دو قسمت تشکیل میشود: بخش اول از سال 1330 تا قیام تاریخی 30 تیر که آیتالله کاشانی با رهبری تام و تمام آن را عهدهدار است و نهضت با قدرت پیش میرود و همه موانع را پشت سر میگذارد. بخش دوم زمامداری مصدق که با سقوط قوامالسلطنه در 30 تیر شکل میگیرد وضع مصدق عوض میشود مصدق کسانی را به تصدی امور نفت و دولت میگذارد که شایستگی و صلاحیت آن امور را از لحاظ سوابق مشکوک ندارند آیتالله کاشانی اعتراض میکند پاسخ مصدق این است که دولت باید در انتخابات آزاد باشد و کسی دخالت نکند.
دکتر مصدق اختیارات مجلس را خواست یعنی خود قانونگذار باشد آیتالله کا شانی آن را خلاف قانون اساسی میدانست و بعد از دریافت اختیارات حزب توده، عوامل دیگری را وادار ساخت که همه مبارزان ملی و در رأس آنها آیتالله کاشانی را لجنمال کنند. او با استفاده از رسانهها بالاخص رادیو که در اختیار دولت بود تلاش کرد آنهائی را که پیشگامان نهضت بودند بیاعتبار نماید. آخرین اقدام مصدق در مقابله با آیتالله کاشانی انحلال مجلس بود که در این شرایط هم با احزابی که مطیع او بودند خانه کاشانی را که آخرین سنگر ضداستعماری و در مقام نجات نهضت بودند سنگباران نمودند. آیت الله کاشانی در 27 مرداد جوابی داد که نشان میدهد راه نهایی او غیر از راه مصدق است و بالاخره آخرین پرده با دخالت عوامل امریکا و انگلیس با فرمان برکناری مصدق و انتصاب زاهدی در حوادث 28 مرداد نهضت با شکست مواجه میشود و دکتر مصدق سقوط میکند.
تمام حوادث و جریانات بخش دوم نخستوزیری دکتر مصدق در تاریخ سیاسی معاصرتوضیح داده شده. دکتر محمود کاشانی استاد دانشگاه و فرزند آیتالله کاشانی با توجه به اسناد و مدارک و مصاحبهها و روزنامهها و خاطراتی که به جا مانده نتیجه میگیرد که در 28 مرداد کودتا واقع نشده توطئهای را امریکا و انگلیس با شرکت عوامل داخلی علیه نهضت ملی ایران راه انداختند. چون سالگرد ملی شدن نفت است، بخشی از مقاله ایشان را که در شماره 1 بهار 1386 مجله دانشکده حقوق وعلوم سیاسی آمده و متکی به اسناد و نتیجهگیری علمی است ذیلاً میآوریم:
عوامل داخلی انگلستان در مقام زمینهسازی تصویب لایحه الحاقی برآمده و نخست در 15 بهمن 1327 با دستآویز ترور نافرجام شاه آیتالله کاشانی را دستگیر و به لبنان تبعید کردند. آیتالله کاشانی از لبنان مبارزه خود را با سیاست انگلستان ادامه داد و با فرستاد پیام مفصلی به مجلس در اردیبهشت 1328 دلائل تبعید خود را چنین بیان داشت: تبعید این خادم اسلام و ملت با آن وضع فجیع برای تغییر قانون اساسی و انتخابات فرمایشی و سوار کردن خیانتکاران و نورچشمان به گرده این ملت فلکزده و مسئله نفت و تجدید بانک شاهی است...» و در بخش دیگری با تأکید بر ضرورت بهرهمند شدن ملت ایران از سرمایههای نفتی خود خطاب به نمایندگان مجلس دوره پانزدهم که در انتظار تقدیم لایحه الحاقی بودند افزود: «راضی نشوید نفت را که باید عمده اصلاح بیچارگی این ملت سخت و گرسنه از آن بشود به رایگان به نفع اجنبی از کَفَش برود و شرکت نفت علاوه بر آنچه از گذشته از دست داده است و میخواهد پایمال کند سعی دارد کلیه اراضی نفت خیز جنوب را که جزء امتیازش نیست در قرارداد جدید جزء امتیازاتش نماید. در این امر خطیر حیاتی لازم بود اشخاص مور اعتماد از طرف دولت تعیین شوند که این اشخاص معین شدهاند و بالجمله جدیت و فداکاری لازم است که با آن همه داد و بیداد و فریاد حق ملت ضایع نشود (این پیام روز پنجشنبه 8 اردیبهشت 1328 در جلسه علنی مجلس دوره پانزدهم از سوی آقای سیدابوالحسن حائریزاده خوانده شد و در صورتمجلس مذاکرات مجلس چاپ شده است) سرانجام لایحه الحاقی به مجلس تقدیم شد و در تیرماه در واپسین روزهای این مجلس در دستور کار قرار گرفت. فضای استبدادی حاکم بر جامعه و شرایط اجتماعی این امید را برای آنان به وجود آورده بودکه لایحه در چنین شرایطی از تصویب مجلس بگذرد و دولت انگلیس بتواند بر چالشهایی که با آنها روبرو بود پیروز شود. ولی تعداد اندکی از نمایندگان اقلیت مجلس در برابر تصویب لایحه ایستادگی کردند. در این نبرد سرنوشت ساز دوره 15 مجلس مصدق زندگی آرامی داشت و کمترین نقشی در مقابله با هدفهای دولت انگلستان ایفاء نمیکرد. در همین هنگام یکی از نمایندگان اقلیت مجلس به خانه او مراجعه کرد و با اصرار خواستار برخورد او با لایحه الحاقی شد ولی او همچنان در لاک بیعملی باقی ماند و حاضر به نشان دادن مخالفتی نشد تا آنکه در تاریخ 30 تیر 1328 نامهای به مجلس فرستاد و با شگفتی فراوان به گونه ضمن آن را تأیید کرد. بخشی از این نامه با اشاره به این لایحه چنین آمده است که: «... در صورتی که باید بگذرد اگر میتوانید درباره ماده واحده توضیح دهید که شش شیلینگ حق الامتیاز لیره طلاست که به نرخ روز لیره کاغذی پرداخته میشود یا کلاه کاغذی است...» بنابراین حداکثر خواسته مصدق این بود که در صورت تصویب این لایحه الحاقی حق امتیاز دولت ایران بر پایه لیره (پوند) طلا پرداخت شود. که این هم چیز تازهای نبود زیرا در قرارداد 1312 مکانیزمی برای جبران کاهش قیمت لیره اسکناس پیشبینی شده بود.
خوشبختانه نمایندگان مخالف لایحه به این اندرز مصدق گوش فرا ندادند و با پیروی از پیام آیتالله کاشانی به مخالفت با اساس لایحه الحاقی ادامه دادند تا دوره مجلس پانزدهم سپری شد و موقتاً خطر بزرگی از سر ملت ایران گذشت ( حسین مکی در یادداشتهای خود مینویسد پس از خواندن این نامه از تریبون مجلس متوجه شده است که این نامه اصل لایحه الحاقی را تأیید نموده است. به همین دلیل به مصدق تلفن میکند و تقاضای نامه دیگری میکند. مصدق هم این درخواست را میپذیرد و دو روز بعد نامه دیگری علیه لایحه الحاقی به مجلس مینویسد. به گفته مکی، مصدق در برخورد با لایحه الحاقی گام مهمی برنداشت و این دو نامه را هم به اصرار من نوشت. البته دلیل فرستادن نامه دوم به احتمال قوی این بوده که مصدق متوجه شده است نمایندگان اقلیت زیر بار لایحه نمیروند.) با این حال دولت انگلستان و عوامل داخلی آن در مقام برگزار کردن یک انتخابات فرمایشی برای مجلس دوره شانزدهم بودند تا بتوانند کار نفت را برپایه خواستههای خود سامان دهند ولی انتخابات مجلس شانزدهم به ناکامی رسید. در انتخابات مجدد دوره شانزدهم درتهران آیتالله کاشانی که در تبعید در لبنان به سر میبرد به نمایندگی مجلس انتخاب شد و با استقبال تاریخی بیمانندی به ایران بازگشت و خانه او کانون اصلی مبارزات ملت ایران گردید. در این انتخابات مصدق نیز با کمک هواداران نهضت ملی ایران به مجلس شانزدهم راه یافت و با خواندن پیامهای آیتالله کاشانی در این مجلس هر چه بیشتر خود را در کانون قدرت نزدیک کرد و اعتماد سران نهضت ملی ایران را به دست آورد. دولت انگلستان که خود را در برابر امواج خروشان نهضت مردمی در ایران ناتوان یافت استراتژی تازهای در پیش گرفت. نخست شخص مصدق را که پیش از این خود را بازنشسته سیاسی معرفی میکرد به صحنه آورده و او را بر موج نهضت سوار کردند (مصدق از گذشتههای دور روابط پنهانی و نزدیک با انگلیسها داشت و بر همین پایه او را در دوران جوانی به استانداری فارس رساندند که زیر کنترل سیاسی و نظامی انگلستان بود. حتی مستر نورمن وزیر مختار این کشور در ایران در نامهای به نخستوزیر وقت ایران در آبان 1299 خورشیدی خواستار ادامه استانداری اودر فارس گردید) انگلیسیها از این پس گروه قابل توجهی از مهرههای وابسته خود را در دولت و مجلس و دیگر پستهای کلیدی بسیج کرده و به تدریج برای نخستوزیری مصدق زمینهچینی کردند و او هم توانست نقش خود را بهسان یک بازیگر ماهر به مورد اجرا گذارد.
هنگامی که مصدق توانست با جلب موافقت آیتالله کاشانی و نمایندگان مجلس در 16 اردیبهشت 1330 به نخستوزیری برسد نخستین بند برنامه دولت خود را اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و به کارگیری درآمدهای حاصله در جهت تقویت بنیه اقتصادی کشور و ایجاد موجبات رفاه و آسایش عمومی اعلام کرد. این همان خواستهای بود که آیتالله کاشانی در پیام خود در اردیبهشت سال 1328 به مجلس به دنبال آن بود و نمایندگان اقلیت مجلس نیز برای آن مبارزه کرده و آن را از هدفهای خود قرار داده بودند. ولی مسئله مهم این است که در زمینه این برنامه در خلال دو سال و سه ماه این حکومت چه اقداماتی انجام شد؟ سیاست انگلستان این بود که با قطع درآمدهای نفتی ایران، کشور ما را در تنگنای اقتصادی قرار دهد تا از بهرهبرداری از صنعت نفت ملی شده محروم شود و سرانجام تسلیم افزونطلبیهای این دولت گردد. دولت امریکا که علاقمند به ورود شرکتهای نفتی امریکایی به حوزههای نفتخیز کشور ما بود در آغاز کار نقش میانجیگری میان ایران و انگلیس را به عهده گرفت.
آچسن وزیر امور خارجه امریکا که علاقمند به ورود شرکتهای نقش امریکایی به حوزههای نفتخیز کشور ما بود در آغاز کار نقش میانجیگری میان ایران و انگلیس را به عهده گرفت. وی در اردیبهشت 1330 در پیشنهاد خود از انگلستان خواست که اصل ملی شدن نفت را در ایران بپذیرد و در همین راستا نماینده بلندپایه خود آورل هاریمن را برای گفتگو با دولت ایران در 23 تیرماه 1330 به تهران فرستاد تا راهحلی برای نفت ایران و صدور آن به بازارهای جهانی فراهم کند. دولت انگلستان تصویب قانون ملی شدن نفت را در حکم الغای یک سویه قرارداد سال 1312 و بیاعتبار میدانست ولی ناگزیر شد اصل ملی شدن نفت در ایران را که از حقوق پذیرفته شده دولتها بود به رسمیت شناسد و در همین حال با طرح شکایتی در دیوان بینالمللی دادگستری خواستار توقف صدور نفت ایران و پرداخت غرامت ناشی از ملی شدن نفت در ایران شد. در خلال این سالها کشورهای اروپایی و ژاپن نیاز فراوان به نفت ایران داشته و پارهای از کشورهای اروپای شرقی چون لهستان، چکسلواکی، مجارستان و کشور چین با داشتن امکانات حمل نفت درخواستهای جدی برای خرید نفت ایران داشتند ولی دولت مصدق به آنها ترتیب اثر ندارد در آبان 1330 رابرتگارنر قائممقام بانک جهانی با مصدق در امریکا دیدار کرد و سپس نمایندگان این بانک تا پایان سال مزبور گفتگوهای خود را برای حل و فصل مسئله نفت ایران ادامه دادند. بانک جهانی پیشنهادی را بر پایه میانجیگری میان ایران و انگلیس به دولت ایران ارائه کرد که میتوانست مشکل نفت را موقتاً و برای دو سال حل کند و کشور ما را از بنبست مالی برهاند ولی دولت مصدق هیچگاه پاسخ روشن به آن نداد و سرانجام کار و کوششهای خود را متوقف کرد. در سال 1331 پس از صدور حکم دیوان جهانی دادگستری و اعلام عدم صلاحیت این دیوان در رسیدگی به دعوی انگلستان زمینههای لازم برای حل و فصل نفت ایران از هر سو فراهم بود ولی دولت مصدق با استفاده ابزاری و سیاسی از موضوع نفت همچنان از پیمودن هر راهی برای تعیین یک چارچوب قراردادی برای حل این موضوع خودداری میکرد. در 16 مرداد 1331 نخستین پیشنهاد مشترک امریکا و انگلستان به ایران تسلیم شد که برپایه آن تعیین غرامت مورد ادعای دولت انگلیس که در قانون 9 مادهای اجرای قانون ملی شدن نفت هم پرداخت آن پیشبینی شده بود به دیوان جهانی دادگستری در لاهه واگذار میشد.
مقاله تحقیقی دکتر محمود کاشانی زیر عنوان مداخله انگلستان و امریکا برای براندازی نهضت ملی ایران که در مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره 1 بهار 1386 بیش از 70 صفحه مجله را تشکیل میدهد مسائل پیش آمده در نهضت ملی را قدم به قدم با اتکای به اسناد مورد بازبینی قرار میدهد که در این جا نمیگنجد.
در مورد قیام 30 تیر 1331 که با هدایت و رهبری مذهبی سیاسی آیتالله کاشانی انجام گرفت به این شکل واقع شد که سران نهضت ملی و در رأس آنها آیتالله کاشانی تمام قدرت ملی را برای برداشت ثمره ملی شدن نفت به دکتر مصدق سپرده بودند. وی در نیمه اول نخستوزیری خواست عمومی را دنبال نموده بود اما در شرایطی که هنوز دلایل آن معلوم نشده یکباره این قدرت مأخوذ از ملت را با استعفای خود به سادگی در اختیار شاه گذارد. او حق نداشت قدرت عمومی را که به رسم امانت در اختیار داشت با یک حق خصوصی یکسان ببیند و بیاطلاع ملت قهر کند و استعفا بدهد و به خانهاش بازگردد.
اگر قیام 30 تیر با خون شهدای مسلمان به وجود نمیآمد نتیجه توطئه28 مرداد 1332 در همان تیرماه 1331 فراهم شده بود. کار مهمی که در 30 تیر انجام گرفت این بود که ملت یک بار دیگر با پایداری و تلاش و خون فرزندان خود قدرت حاکمیت ملی را که رها شده بود به چنگ آورد این نهضت با توجه به نیروهایی که صحنه ایستادند و گروههایی که ساکت ماندند و یا مخالف بودند یک نهضت اسلامی است. 30 تیر نشان داد چنانچه وحدت در جامعه اسلامی تحقق پیدا کند میتواند نیرویی به وجود آورد که ارکان استعمار و استبداد را بلرزاند و مقدمات فروریختن آن را فراهم سازد و در واقع در ارزیابی نیروی متحد مسلمین در برابر مسلسل و تانک و توپ قیام 30 تیر نمونه است. این قیام به گروههای مختلف اعم از ملی، ضد ملی، مذهبی، عوامل بیگانه، شاه و ایادیش نشان داد که در ایران یک نیروی ریشهدار نهفته، پرتوان و متکی به معنویتی خاص وجود دارد که میتواند محصول شگفتآوری تحویل دهد و اگر این قدرت در اختیار زمامداران قرار گیرد میتوانند در صحنه سیاست بینالمللی با استقلال عمل نمایند و از ابرقدرتها ترس و واهمهای نداشته باشند.
آیتالله کاشانی که مظهر مبارزات اسلامی آن دوره بود این نیرو را در حد اعلی درجه در اختیار دکتر مصدق قرار داد و در یکسال و چند ماه به شیوه خستگیناپذیری تودههای ملت را در صحنه نگهداشته بود. تمام اجتماعات بزرگ این دوره در حمایت از مصدق با اعلامیه آیتالله کاشانی شروع میشد و بارها سراسر کشور با پیام او در جهت تقویت مصدق به تعطیل عمومی رسیده بود گروههایی چپ و راستی که به کرات خواسته بودند سنگهایی جلو حرکت قرار دهند کاشانی با شیوه دینی و اسلامی آنها را از میدان به دور ساخته بود. او در مصاحبههای مطبوعاتی و در ملاقات با هیأتهایی چون جاکسون، استوکس و هاریمن گفته بود که دولت مجبور است در اجرای قانون ملی کردن صنایع نفت اراده ملت را تحقق بخشد و مصدق نباید از این اصل عدول نماید از این رو قابل پذیرفتن نبود که مصدق با استعفای خود ثمره مبارزات مردم را از بین ببرد. در این شرایط در حالیکه سیاستهای خارجی و دربار دست نشانده، قوامالسلطنه را به صحنه آورده و به او فرمان نخستوزیری داده بودند آیتالله کاشانی با مجاهدت خاص روحانی خویش و به اتکاء ملت مسلمان بپاخاست و مسیر تاریخ را در آن روز عوض کرد و نشان داد عمیقترین نیروهای ملی را در سرزمین ایران قشرهای مذهبی دارند که در مبارزه در راه حق تا پای شهادت و از جان گذشتگی ایستادهاند. مردمی که در 30تیر به ندای آیتالله کاشانی کفن پوشیدند و با قصد شهادت آماده شدند نیرویی جز ایمان و اعتقاد به رهبر آن نداشتند و با این نیرو با سرعت تمام مبارزه را ثمربخش ساختند. هیأت حاکم جدید به سرپرستی قوامالسلطنه با وجود حمایت خارجی وقتی دیدند که فشار مردم مسلمان متراکم و گلوله چاره آن نیست عقب نشستند و بار دیگر دولت مصدق شکل گرفت. البته حق این بودکه در این تاریخ برای ادامه راه یک نیروی انقلابی با ایمان عهدهدار امور و ادامه نهضت گردد و مواضع نامشروع قدرت مورد حمایت بیگانه را در هم کوبد تا پیام نهضت و رسالت ضد استعماری ملت ایران بارور گردد. مجلس هفدهم تازه با الهامات ناقص شکل گرفته بود هیأت رئیسه دو مجلس توافق کردند مشترکاً نسبت به نخستوزیری مجدد مصدق ابراز تمایل کنند. بر این اساس 19 تیر فرمان نخستوزیری مصدق صادر شد وی قبل از معرفی کابینه در 22 تیر درخواست اختیارات را نمود تا 6 ماده قوانین آزمایشی را تصویب کند. روز 25 تیر پس از سه ساعت مذاکره با شاه دکتر مصدق استعفا داد. در حالی که همه جا بحث از معرفی دولت و اعضای کابینه بود علت استعفا عدم موافقت شاه با وزارت جنگ مصدق بود. مصدق بدون مشورت با سران نهضت استعفا داده و به خانه رفته بود و فعالیت برای جانشینی او آغاز گردید.
آنها که از مدتها قبل زمینهسازی میکردند فعالیت را شروع کردند. یکی از دستاندرکاران سیاست آن روز مینویسد والاحضرت اشرف چند روز قبل از حوادث خونین سی ام تیر وارد تهران شد و با قوامالسلطنه تماس گرفت و با نمایندگان مجلس برای روی کار آوردن قوام وارد گفتگو شد. حسین علا متن استعفای مصدق را روز 26 تیر به رئیس مجلس دکتر امامی داد و گفت شاه استعفا را پذیرفته و مجلس باید برای نخستوزیر جدید رأی تمایل بدهد و پس از آن در تمام روز 26 تیر وکلا در این مورد بحث کردند 42 نفر از وکلا که بیش از نصف نمایندگان بودند جمع شدند و با 40 رأی به احمد قوام ابراز تمایل کردند. در حالیکه این حیله نمیتوانست قانونی باشد. چون نصاب لازم را نداشت نمایندگان نهضت ملی جلسه دیگری داشتند دکتر بقایی در این مورد میگوید «بنابراین جلسه فراکسیون نهضت ملی در حوضخانه مجلس ساعت 8 تشکیل شود من برای اینکه وضع کوچه و بازار را بدانم که در چه حال است پیاده به مجلس آمدم وقتی که به مجلس رسیدم چند دقیقه به ساعت 8 مانده بود رفتم به حوضخانه دیدم که وکلای فراکسیون نهضت ملی جمع هستند ولی یک منظره عجیبی دیدم که مرا خیلی تکان داد دیدم پنج نفر در گوشهای ایستادهاند سرشان را توی سر هم کرده و دارند صحبت میکنند چهار نفر هم به همین ترتیب آن طرفتر مشغول به نجوا هستند. در یک گوشه دیگر 6 نفر با هم صحبت میکنند از یکی پرسیدم چه خبر است گفت برای نخستوزیر آینده بحث میکنند. فهمیدم هر کدام که داعیه نخستوزیری داشتند مشغول رأی درست کردن بودند. فکر کردم اگر میان این عده که میخواهند هر کدام نخستوزیر شود وضع مناسبی به وجود نیاید فراکسیون تبدیل به دستههای کوچکتری میشود... اعلامیهای با این متن نوشتم: «امضاءکنندگان ذیل نمایندگان مجلس شورای ملی در تأیید سوگندی که برای حفظ مبانی مشروطیت یاد کردهایم و به علت اینکه معتقدیم در شرایط فعلی ادامه نهضت ملی جز با زمامداری دکتر مصدق میسر نیست متعهد میشویم با تمام قوای خود و با کلیه وسایل از دکتر محمد مصدق پشتیبانی نمائیم.» این اعلامیه با خط من و امضای کلیه نمایندگان عضو فراکسیون نهضت ملی نزد دکتر عبدالله معظمی موجود است.»
براساس رأی تمایل غیرقانونی فرمان نخستوزیری به نام قوام صادر شد و لقب جناب اشرف را بازیافت شاه که ارتش را در اختیار داشت به فرمانداری نظامی دستورداد تا اقدامات لازم را معمول دارند و آنها هم با تانک و زرهپوش در خیابانهای مستقر شدند و مجلس را احاطه کردند. جمعی از نمایندگان فرصتطلب که به دنبال قدرت میروند با اینکه ظاهراً حامی مصدق بودند پنهانی برای قوام پیام فرستادند و همکاری خود را با او اعلام داشتند. اینان طوری عمل میکردند که هر طرف پیروز شود جذب قدرت گردد. شاه در باطن با قوام موافق نبود اما در شرایطی که پیش آمده بود تسلیم نظر امریکا و انگلیس شده بود روز 28 تیر قوام برای اعاده امنیت در سراسر کشور درخواست اختیارات فوقالعاده از شاه نمود. او روز 29 تیر از او خواست تا فرمان انحلال مجلس را صادر کند. شاه قول داد که در صورت وخامت اوضاع فرمان انحلال مجلس را صادر خواهد کرد و به وی دستور داد جهت برقراری نظم از نیروی انتظامی استفاده کند. عکسالعمل فوری آیتالله کاشانی در آن تاریخ بسیار شدید بود. کاشانی دو مطلب را با صراحت و قاطعیت اعلام کرد و برای تحقق آن محکم ایستاد و شعار عمومی ساخت یکی آنکه قوام خائن به ملت است و باید کنار رود و دیگری آنکه مصدق برای ادامه نهضت ملی باید بازگردد. تلاش علاء وزیر دربار و دکتر امینی برای سکوت آیتالله کاشانی بدون نتیجه ماند نیروی کاشانی در آن روز برای دربار و قوام مشخص بود و میدانستند اگر به نحوی نظر او جلب گردد مشکلی وجود نخواهد داشت. بنابراین علاء پس از اینکه مجلس را متوجه تمایل به قوام ساخت به منزل آیتالله کاشانی رفت اما نه تنها نتوانست رضایت و یا سکوت وی را جلب کند بلکه با خشم کاشانی مواجه شد. پس از آن دکتر علی امینی که وزیر کابینه مصدق بود به ملاقات آیتالله کاشانی رفت و همان جواب منفی را دریافت کرد. علی امینی در ملاقات آیتالله اظهار داشته بود که آقای قوام که فرمان نخستوزیری را گرفتهاند پیام دادهاند وزرای مورد اعتماد خود را معرفی فرمایند آیتالله کاشانی گفتندکه با بودن آقای مصدق هیچکس نمیتواند نخستوزیر باشد. فردای آن روز مجدداً آقای دکتر امینی به ملاقات آیت الله کاشانی آمد و همان پیشنهاد را تکرار کرد. آیتالله کاشانی با بیانی جدیتر گفت سخن همان است که گفتها م تا آقای مصدق زنده است هیچکس نباید نخستوزیر باشد. دکتر امینی برای ایجاد تردید در این تصمیم اظهار نمود که آقا توجه فرمائید قوام ... آیتالله گفتند که به ایشان بگوئید از او دیوانهتر است و هرگاه در ظرف 24 ساعت از نخستوزیری کنار نرود کفن پوشیده و از خانه خارج میشود.
قوام وقتی نتوانست حمایت و یا سکوت آیتالله کاشانی را جلب کند اعلامیه معروف کشتیبان را سیاستی دیگر آمد را انتشار داد. بالاخره معلوم نشد این اعلامیه را چه کسی نوشته. در این اعلامیه میگوید وای بر کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند یا نظام عمومی را بر هم زنند اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکسالعمل روبرو خواهند شد و چنانکه در گذشته نشان دادهام بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و موقعیت مخالفین کیفر اعمالشان را در کنارشان میگذارم حتی ممکن است تا جایی بروم که با تصویب اکثریت دست به تشکیل محاکم انقلابی زده روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بیرحم قانون قرین تیرهروزی سازم. به عموم اخطار میکنم که دوره عصیان سپری شده روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرارسیده است.»
آیتالله کاشانی در مقابل تهدید قوام مبارزه را تشدید نمود و حمله را به طور غیر مستقیم متوجه شاه ساخت و این امر به دو شکل صورت گرفت اولاً با اعلامیهای خطاب به قوای انتظامی از آنها دعوت نمود از فرمان حکومت سرباز زنند3 و این امر سادهای در آن روز نبود، ثانیاً وسیله نامهای که به علاء نوشت4 و صریحاً قید کرد که اگر دکتر مصدق بازنگردد انقلاب را متوجه دربار خواهد کرد ارزش این دو اقدام در آن روزهایی که قوام با اتکاء به سیاست انگلیس و امریکا اعلامیهاش را صادر کرده بود و مجازات اعدام را با تشکیل محاکم انقلابی برای مخالفین در نظر گرفته بود بسیار زیاد است کاشانی در جواب تهدید قوام اعلامیهای صادر کرد و اوضاع روز و سوابق قوام و دلایل مخالفت با اور ا تشریح کرد و با وجود مصاحبههای پی در پی آیتالله کاشانی و اجتماع عظیم مردم بازداشت آیتالله کاشانی از طرف قوام ممکن نشد انحلال مجلس هم عملی نگردید روز 30 تیر مردم تعطیل کردند و در صحنه آمدند.
تعدادی از افراد شجاع این ملت به شهادت رسیدند و سرانجام قوام مجبور به استعفا شد و تهران در اختیار مردم قرار گرفت. قوای انتظامی تا یک هفته غیبت داشتند. لحظه به لحظه حوادث 30 تیر که حادثه بسیار مهمی است در تاریخ ثبت شده که اتحاد مردم قدرت عظیمی است. اما بعد از 30 تیر نیز دولت مصدق، مصدق دوره اول بود گویا همان برنامهای را که قوام میبایست اجرا کند مصدق به عهده گرفته بود. این وضع توطئه 28 مرداد را به تحقق رساند. مباحث مربوط به نهضت ملی ایران برای بسیاری ملتها سرمشق مبارزه و پیروزی شد و در انقلاب شکوهمند اسلامی 1357 بسیاری از آن تجربیات مورد استفاده قرار گرفت.
قبل از انجام توطئه بزرگ 28 مرداد 32 همانطور که گفتم آیتالله کاشانی از جانب گروههای متکی به بیگانه ترور شخصیت شد انواع اتهامات را به ایشان نسبت دادند و رادیوی دولتی در این راه همراه بود معالوصف ایشان نامه تاریخی 27 مرداد را به مصدق نوشت و پاسخ مصدق که مستظهر به ملت است را دریافت نمود. بعد از 28 مرداد و تسلط امریکا با حکومت زاهدی اقدامات آیتالله کاشانی ادامه یافت اما دیگر امکانات و شرایط قبل را نداشت در مسأله تجدید رابطه با انگلیس و در انتخابات مجلس 18 و درتشکیل کنسرسیوم نفت و دیگر اقداماتی که علیه نهضت ملی و هواداران آن صورت گرفت، به مخالفت برخاست. سخنگوی دولت زاهدی در مقابل اعتراضات کاشانی وی را «شخص تازه پیدا شده بنام سیدابوالقاسم کاشی» نامید. فرزندش سیدمصطفی کاشانی بطور مشکوکی درگذشت و به دنبال حمله ذوالقدر به حسین علاء به هنگام عزیمت به بغداد برای الحاق به پیمان بغداد آیتالله کاشانی دستگیر گردید.
آیتالله کاشانی بعد از 28 مرداد با اینکه شرایط و امکانات قبل را در مبارزه نداشت اما نمیتوانست در مقابل اقدامات زاهدی سکوت نماید. در خرداد 33 به مناسبت سومین سال خلع ید از شرکت سابق انگلیس و یادآوری آن نهضت با عظمت اعلامیهای صادر کرد و سعی نمود بار دیگر مردم را به وحدت و مبارزه فراخواند. متن اعلامیه چنین بود: بسمالله الرحمن الرحیم ولاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم . اکنون سه سال از تاریخ خلع ید از شرکت سابق میگذرد. ملت ایران با قبول و تحمل انواع محرومیتها و مشکلات و خسارات همواره مصمم است که نگذارد یک بار دیگر اجنبی با مکر و حیله عدهای از ایادی مزدور خود را مجدداً به دین و ناموس و جان و مال مردم ستمدیده این کشور مسلط نماید گرچه در این مدت دسایس عمال اجنبی و محدودیتها و مشکلاتی که از لحاظ اقتصادی برخلاف کلیه موازین و اصول انسانی و حقوق بینالمللی برای ملت ایران ایجاد گردید مانع شد که ما بتوانیم در اسرع اوقات از منابع ثروت طبیعی کشور استفاده نمائیم. با وجود این علیرغم تمام مشکلات و محرومیتها ملت ایران همچنان که نشان داده است عزم جزم دارد برای تأمین حقوق حقه خود تا آخرین نفس ایستادگی نماید. ضمناً خاطرنشان مینماید که اگر شرکت سابق و یا دشمنان کشور ما تصور میکنند میتوانند توسط عمال خود اوضاع و احوال گذشته را برقرار سازند دچار اشتباه میباشند زیرا در این موقع که توجه تمام طبقات حیاتی میباشد محال است که ملت ایران تن به خفت و خواری داده و اجازه دهد بار دیگر اجنبی مسلط شود. بنابراین جا دارد که افراد ایرانی هر یک به وسع خود نفاق را کنار گذارده دست بدست یکدیگر داده اتحاد و اتفاق تاریخی خود را تجدید نمایند تا در سایه این وحدت عظمت و موقعیت ملت را محکمتر و اجنبی را بیش از پیش مأیوس نمایند.
سید ابوالقاسم کاشانی (اطلاعات،30 خرداد 33، شماره 8410)
هیأت حاکمه ایران محصول توطئه 28 مرداد درصدد بود با زیر پا گذاشتن اصل ملی شدن نفت اجازه دهد بار دیگر استثمارگران با قرارداد کنسرسیوم مسلط بر منافع نفت گردند. آیتالله کاشانی که در مبارزه طولانی ده ساله نهضت ملی ایران حتی حیثیت و اعتبار خود را در معرض نابودی قرار داده بود با اعلامیههای پیدر پی مخالفت ملت مسلمان ایران را با اقداماتی که در مورد نفت ملی شده انجام میگرفت نشان میداد و مبارزات او در این دوره اعتبار بسیار به روحانیت تشیع داد و راه مکتبی از غیر آن را ارائه نمود.
اهمیت اعلامیههای کاشانی نیز پیشتر از این جهت بود که وی در محافل بینالمللی شخصیت شناخته شدهای بود و براساس سوابق اظهارات وی بیان واقعی مردم ایران تلقی میشد. مقام روحانیت او اجازه نمیداد او را به کمونیستها مربوط سازند و محدودیتی که بر او تحمیل میشد محدودیتی بود که بر تمام ملت مسلمان با سرنیزه وارد کرده بودند. آیتالله کاشانی در اعلامیه مفصلی که با اشکال چاپ و توزیع گردید فجایع و مظالم استعمار انگلیس را با بهترین عبارات بیان نمود و نهضتی را که ملت ایران داشت توضیح داد دخالت امریکا را تشریح کرد و صحنه سازیهای امریکا و انگلیس را افشا نمود و قرارداد کنسرسیوم را عدول کامل از اصل ملی شدن اعلام نمود. زاهدی و امینی را که دستاندرکار تنظیم قرارداد بودند به شدت مورد تهدید قرار داد و با اشاره به اوضاعی که به علت نفاق و اختلاف پیش آمده ادامه مبارزه را تا سرحد شهادت و تأسی به حسینبنعلی(ع) نوید داد. 5
تنها همین نامهای که آیتالله کاشانی در مورد کنسرسیوم نگاشته و در آن زمان خفقان شدید هیأت حاکمه منصوب انگلیس و امریکا منتشر ساخته و بعد هم دستگیر و زندانی شده میتواند نشانگر شخصیت تاریخی آیتالله کاشانی باشد و میتواند بزرگترین درس را به جوانان دوران انقلاب اسلامی بدهد که یک شخصیت 80 ساله مسلمان مجتهد طراز اول که سالها زندانی و تبعید بوده و سپس در اوج قدرت و شهرت قرار گرفته که در تمام کشورهای اسلامی تأثیرگذار هنگامی که تلاش کردند شخصیت او را با تمام امکانات بیاعتبار سازند چگونه در آن شرایط سخت باز هم دست از مبارزه و افشاگری علیه بیگانه بر نمیدارد و میگوید تا پایان عمر این شیوه را ادامه میدهم یعنی مأیوس نمیشود و عمل به تکلیف را ترک نمیکند. این درسی است مهم برای امروز دولت ایران و میتواند به اتکای همان نامههایی که آیتالله کاشانی از جانب ملت ایران به سازمان ملل و مراجع دیگر بینالمللی نوشته و اقدامات زاهدی را بیاثر و لغو وباطل ونتیجه توطئه 28 مرداد 32 شناخته از شرکتهای نفتی و از دولتهای انگلیس و امریکا مطالبه خسارت نماید. این حق ملت ایران است که هزاران میلیارد دلار از غارتگریهای متجاوزین خسارت بگیرد و انشاءالله خواهد گرفت.
دکتر سیدجلالالدین مدنی
استاد و پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر ایران
پینوشتها:
1. آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی در 1301 هجری قمری در تهران متولد شد در 16 سالگی در معیت پدرش آیتالله حاج سیدمصطفی کاشانی به عراق عزیمت نمود و در مراکز علمی نجف به تحصیل پرداخت. در درس آیتالله حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل و آیتالله آخوند ملامحمد کاظم خراسانی حاضر شد و در 25 سالگی به درجه اجتهاد نایل شد. وی سه دوره درس آیتالله خراسانی را دید و آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی مرجع تشیع موارد استفتائات خود را که احتیاط داشت برای اظهار نظر به ایشان ارجاع میداد. آیتالله کاشانی با اینکه از لحاظ علم به مقام مرجعیت رسید رساله ندارد و دلیل آن را ورود به مبارزات ضد استعماری میدانست که در آن تاریخ به غالب ممالک شرق پنجه افکنده بود. آیتالله کاشانی با دست باز و آزادی کامل به صحنه مبارزه با استبداد و استعمار وارد شد و در مبارزه وجنگ 1920 در عراق یکی از بزرگترین کارگردانان میدان سیاست و جنگ علیه انگلیس شد بطوری که هم از مراجع تقلید زمان مثل آیتالله حاج سیدمحمدکاظم یزدی و آیتالله محمدتقی شیرازی برای جهاد علیه متجاوزین انگلیس فتوا گرفت، هم به انتشار اعلامیه و جلب افکار عمومی پرداخت، هم عشایر را برای ورود به صحنه نبرد مهیا کرد و هم خود اسلحه بدوش گرفت و دوشادوش دیگران جنگید.
2. بنیانگذار جمهوری اسلامی در این موضوع بحثی دارند: «یک مطلبی که همه میدانید و میدانیم این است که شیاطین بزرگ و کوچک و آنهایی که میخواستند و میخواهند تمام قدرتها را در هر جا قبضه کنند و تمام منافع ملتها را چپاول کنند، از سالهای طولانی نقشههای عجیب و غریبی داشتهاند و معالاسف قشرهای زیادی غافل بودند. از جمله این مطلب که روحانیون در امور سیاسی نباید دخالت کنند آنها باید مردم را در نماز و روزه و امثال اینها هدایت کنند و جای آنها و شغل آنها مسجد است و منزل، مسجد بیایند نماز بخوانند منزل بروند استراحت بکنند. به طوری این تبلیغ شده بود که همه باورشان آمده بود و تقریباً دخالت در سیاست یک فحشی بود برای اهل علم. اگر میگفتند فلان آخوند سیاسی است این به منزله یک فحش تلقی میشد و خود مردم و بلکه خود روحانیون هم بسیاریشان این مسئله را باورشان آمده بود که اگر راجع به یک امر اجتماعی یک امری که راجع به ملت است گفته میشد، بعضیها میگفتند که ما در امور سیاسی دخالت نمیکنیم و اگر یک ملایی در امر سیاست ملت و مصالح کشور صحبت میکرد میگفتند که این سیاسی است و بر خلاف موازین است. این مسئلهای بودکه اینقدر رویش تبلیغات کرده بودند در داخل و خارج، که به این زودی نمیشد از ذهن مردم بیرون کرد. آنها میخواستند که یک قشر بزرگی از جامعه را که تابع آنهاست، منزوی کنند و خودشان به جای آنها بنشینند. حکومت مال ما نماز جماعت خشکی هم که در آن اصلاً صحبت اجتماعی و سیاسی نباشد مال شما. من یک قصهای از مرحوم حاجآقا روحالله خرم آبادی شنیدم و یک قصه هم خودم دارم مرحوم آقای کاشانی رحمت الله علیه را که تبعید کرده بودند به خرمآباد و محبوس کرده بودند در قلعه فلکالافلاک یا کجا، آقای حاج آقا روحالله میفرمودند که من از آن کسی که رئیس ارتش آنجا بوده و آقای کاشانی هم تحت نظر او و محبوس بود (من حالا وقتی میگویم محبوس در زمان رضاخان شما خیال میکنید مثل حبسهای عادی زمانهای دیگر بود البته پسرش هم مثل پدر بود لکن آن کسی که گرفتار میشد اگر از اشخاص عادی بود همچو مرعوب میشد که امکان نداشت در حبس یک کلمهای بر خلاف مثلاً دولت یا آن کس که در آنجا هست بزند. مرحوم حاجآقا روحالله در آنجا بود. خواهش کردم که من را ببرد خدمت مرحوم آقای کاشانی، قبول کرد و ما را بردند پیش ایشان آن رئیس آنجا بود و من هم بودم و آقای کاشانی. آن شخص شروع کرد صحبت کردن و رو کرد به آقای کاشانی که آقا شما چرا خودتان را (قریب به این معنی) به زحمت انداختید آخر چرا شما در سیاست دخالت میکنید؟ سیاست شأن شما نیست چرا شما دخالت میکنید؟ و از این حرفها شروع کرد به گفتن. آقای کاشانی فرمودند «خیلی خری!» شما نمیدانید که این کلمه در آن وقت مساوی با قتل بود ایشان گفتند: خیلی خری اگر من در سیاست دخالت نکنم کی دخالت بکند؟
3. متن اعلامیه آیت الله کاشانی خطاب به نیروی انتظامی: سربازان وطن، افسران عزیزم پس از عرض سلام خدا را گواه میگیرم که جز سعادت و عزت ایران و شما برادرانم نظری نداشته و ندارم و به پروردگار سوگند که استقلال ملت مسلمان و عزت آنها هدف نهایی من است هر کس مختصر تأمل و تفکری داشته باشد به خوبی میفهمد که برای من هیچ لباسی جز لباس ارشاد زیبنده نیست و هیچ مقامی در نظر من بالاتر از مقام رضا و اطاعت از حضرت احدیت نمیباشد و اینک با همه شما اتمام حجت مینمایم به خدای لایزال فردای قیامت در عرصه محشرو پیشگاه حضرت ختمی مرتب و درگاه عدل و ربوبیت هر کس با ندای وجدان و وطنخواهی و ملت دوستی مخالفت کرده باشد مسئول و مورد مؤاخذه است در دنیا و قبل از آخرت مجازات و در پیشگاه ملت سرشکسته و بیآبرو خواهد بود. سربازان عزیز شما گرامیترین فرزندان وطن و عزیزترین افراد کشورید. این عزت شما در گرو خدمات صادقانه شما به مملکت و وملت و دین است و هر قدر استقلال بیشتر و محکمتر باشد قدر و ارزش شما بیشتر خواهد بود. بگذارید خدا و ملت از شما خشنود باشد زیرا امروز جنگ و جدال بین دو صف حق و باطل است. الحال احمد قوام که تنها برای جاهطلبی و برگشت انگلیسیها و استعمار است نباید به دست شما انجام و شما را در مقابل خونها و حقکشیها مسئول کند . سیدابوالقاسم کاشانی
معلوم است با نفوذ کلامی که در آن زمان آیتالله کاشانی در بین تمام اقشار ملت و از جمله در ارتش داشت تا چه حد میتوانست این اعلامیه مؤثر باشد.
4. آیتالله کاشانی به علاء نوشت: عرض میشود دیروز پس از رفتن شما ارسنجانی ازجانب قوامالسلطنه آمد و گفت به شرط سکوت، قوام انتخاب شش وزیرش را در اختیار من میگذارد به همانطوری که حضوری عرض کردم به عرض اعلیحضرت برسانید که اگر در بازگشت دولت مصدق تا فردا اقدام نفرمائید دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد در انتظار اقدامات مجدانه. والسلامـ سیدابوالقاسم کاشانی
5. بسمالله الرحمن الرحیم مجموع اخبار و اطلاعاتی که تاکنون راجع به نفت و کیفیت معامله با کنسرسیوم منتشر شده موجب نهایت تأسف و تعجب گردیده است که چگونه انگلیسیها از وقایع و فجایع و مظالم محصول یک قرن سیاست استعماری خویش عبرت نگرفته هنوز هم تصور میکنند با فشار و تضییق وسلب آزادی و استفاده از هیأت حاکمه تحمیلی میتوانند آبهای رفته را به جوی بازگردانند و به استعمار ملل ضعیف و مردم رنجدیده این مملکت الی الابد ادامه دهند یک قرن دولت انگلیس و نیم قرن سلطه استعماری شرکت سابق نفت به پشتیبانی آن دولت مظالم را به جایی رساند که امروز این ملت باید جمعیتش بیش از صد میلیون در آسایش و رفاهیت و سعادت و خوشبختی بسر برند و ایران گلستان جهان باشد ولی اکثریت بیست میلیون نفوس آن فقیر بیچاره مبتلا به امراض گوناگون و مصائب از حد فزون و وسیلهای جهت بهداشت و فرهنگ ندارند و انحطاط یک ملت باستانی از هر جهت فوق تصور است. بیانصافی و ستمگری را به جایی رساندند که ما توانستیم از شدت منفوریت و مبغوضیت انگلستان و عمال داخلی وابسته به آنها استفاده نموده یک نهضت بیسابقهای را آغاز نماییم و ملت ایران موفق شد برای تأمین استقلال سیاسی و اقتصادی وطن عزیز خود و کمک به حفظ صلح جهانی در قدم اول علیرغم کارشکنیهای عمال بیگانه صنعت نفت را در سراسر کشور ملی کند و در برابر سختیها و محرومیتها برای احقاق حق مسلم خویش پایداری و استقامت نماید. انتظار میرفت که دولت انگلیس از گذشتهها عبرت بگیرد و در این موقع که دنیا بیش از هر وقت احتیاج به صلح و آرامش دارد از ادامه سیاست گذشته و طمع کارانه و به زنجیر کشیدن ملل ضعیف که موجب شعلهور ساختن آتش جنگ و کینه و نفرت است اجتناب ورزد و هنگامی که دولت آمریکا که خود را پیشآهنگ اصول دمکراسی و مبتکر منشور آتلانتیک و پشتیبان سازمان ملل میداند در این معامله بیشرمانه و انتقامجویی وقیحانه با انگلستان مکار و حیلهگر همکاری مینماید و ساعی است به خاطر چند صد میلیون دلاری که از نفت ایران نصیب سرمایهداران استعمارچی آمریکا میگردد، ملت مظلومی از آزادی و آزادیخواهی نا امید و نسبت به تمام ادعاهای دنیای غرب بدگمان گردد و ملت ایران هم حق دارد تصور کند چند میلیون دلاری که به عنوان کمک از طرف امریکا به ایران میرسد و قسمت عمده آن برای تأمین مطامع عده معدودی خرج میشود فقط برای این بودکه بعداً چند صد برابر آن را از حلقوم ملت رنجدیده این سرزمین بیرون آورند. دول غربی مخصوصاً امریکا که تمام مساعی خویش را به خاطر طرد نفوذ کمونیسم از دنیا بکار میبرند آیا احساس نمیکنند که رفتار ظالمانه استعمارگران در ایران و مصر و مراکش و فلسطین و سایر کشورهای ضعیف و ستمدیده موجب تسلط و غلبه کمونیسم و موجد جنگ خانمانسوز جهانی آینده که تمدن فعلی و دو ثلث نفوس دنیا را نابود خواهد ساخت میگردد آیا از سرنوشت ممالکی که دائماً از فشار کمر شکن استعمار به بلوک شرق ملحق و از جرگه نفوذ آنها خارج میشود درس عبرت نمیگیرند آیا وقت آن نرسیده بود که دولت انگلیس از ارتکاب اعمال ضدانسانی و طمعکارانه گذشته دست بر میداشت و به خاطر رفع شدت انزجار و منفوریت خود و حفظ صلح بینالمللی از غرامت و سودهای دیگر صرفنظر میکرد. ناچار یکبار دیگر تأثر و تأسف خود را از این سوء قضاوت دولتهایی که خود را پیشرو تمدن و استقلال و حریت میدانند ابراز می دارم و عجیب است با این همه تجربیات تلخی که اندوختهاند تصور میکنند با صحنهسازیهای رسوای یک ساله میتوانند ملت از جان گذشته ایران را که کارد به استخوانش رسیده برای یک دوره طولانی دیگر زیر یوغ استعماری خویش نگهدارند. در این مختصر مجال بحث در اصول موافقتهایی که با کنسرسیوم شده و قطعاً به ضرر ایران است نیست ولی ناگزیر از ذکرپارهای مطالب هستم مگر نمایندگان کنسرسیوم اعلامیه مفصل این جانب را در خصوص غرامت ندیدهاند به دلایل منطقی ما باید غرامت بگیریم نه غرامت بدهیم باز دولت چندین میلیون لیره تعهد غرامت نموده و دویست میلیون هم از سود مشترک ایران و کنسرسیوم میخواهند غرامت بگیرند. بعلاوه سهم حقیقی ایران از منافع معلوم نیست و اگر تقسیم بالمناصفه با کنسرسیوم باشد پس از همه مجاهدات و مبارزات ایران را در عداد سایر مناطق نفتخیز در آوردن که آنها از قیام ملت ایران به این بهره رسیدهاند نه تنها به افق عدل و انصاف نیست بلکه خیانتی نابخشودنی است و نیز مدت چهل سال میخواهند طوق رقیت و بندگی را به گردن ملت بیپناه ستمکشیده ما بیندازند یعنی عوض سهمیه ایران به لیره استرلینگ جز اینکه حیات اقتصادی ایران را تحتالشعاع تمایلات سرمایهداران طماع لندن بنماید معنی و اثر دیگری ندارد بر شرایط و معضلات دنیای کنونی نتایج شوم و عواقب سوءاین قرارداد از قرارداد 1933 به مراتب بدتر و ناگوارتر میباشد. متأسفانه عاقدین قرارداد با تبلیغات پوچ و بیاساس میگویند در قانون ملی شدن نفت تخطی نکردهایم در صورتی که این سند افتخار و حیاتبخش ملت ایران را تصور میکنند با این گونه تحمیلات یک طرفی میتوانند پایمال و ملت را در زنجیر اسارت و نفعطلبی خود نگهدارند ملت ایران اجازه نمیدهد سرنوشت حیات اقتصادی وی در خارج از این مملکت آن هم لندن معین شود و هرگز قبول نخواهد کرد برای چهل سال دیگر زیر نفوذ اقتصادی اجنبی باقی باشد. ملت ایران عشق و علاقه مفرط به حل مشکل نفت دارد نه آنکه طوق استعمار و بندگی به گردن خود بگذارد و استقلال سیاسی و اقتصادی خود را از دست بدهد. از نظر ملت ایران یگانه طریق حل مسئله نفت این است که بدون هیچگونه مداخله کنسرسیوم در امور نفت و مناطق نفتخیز و استخراج و اکتشاف و بهرهبرداری، نفت ایران را به قیمت عادله خریداری نماید و به غیر از این ترتیب برای ملت ایران ضرر سیاسی و اقتصادی غیر قابل تحمل دارد.
در اینجا لازم است آقای زاهدی را مخاطب ساخته حقایقی را گوشزد نمایم:
برخلاف آنچه تصور مینمایید عمر دولت شما ابد مدت نیست ولی ملت ایران همیشه زنده و تاریخ نشان دهنده اعمال شما است. وای بحال شما اگر غیر از آنچه به صلاح ملک و ملت است عمل نمایید این طریق حل مسئله نفت با سوگندی که به شرافت سربازی خویش یاد کردهاید مغایرت دارد. اگر نمیخواهید نام شما در ردیف خائنترین افراد ثبت شود اگر مایل نیستید عاقد ننگینترین و بیشرمانهترین قراردادها باشید و لعن و نفرین ابدی ملت پشت سرتان باشد از این طریق ناصواب خصمانه بازگردید و برق سرنیزه خفقان را از سر ملت بردارید. شما حق ندارید بدون اجازه و خواست ملت قدمی بردارید و حیثیت ملتی را که در آستانه نتیجه نهضت عظمت بخش خویش است به چند روز ادامه حکومت بفروشید وگرنه فردا است که پشتیبانی را سودی نبوده و راه گریزی از غضب الهی و انتقام ملت ندارید و نیر آقای امینی باید بدانید راهی را که میپیمائید خطرناک است امروز منفور خدا و ملت و فردا مجبور به اعتذار آلت فعل بدان هستید و کسی نخواهد پذیرفت. بهره حال با اعمال زور و فشار و حرکات مذبوحانه نمیتوان به اجرای این قرارداد توفیق یافت زیرا به فرض اینکه این قرارداد شوم هم به تصویب برسد چنانکه در شکایت به سازمان ملل متحد تذکر دادهام رسمیت ندارد و دیر زمانی نپاید ملت ایران در اولین فرصت به هر قیمتی باشد یک بار دیگر از انگلیس و همدستانش خلع ید خواهد نمود و انگلستان اگر تصور میکند با تخم نفاق که در صف مبارزین، افشانده و فترتی که در ادامه راه مبارزه حقطلبانه و ضداستعماری ما ایجاد نموده عرصه را جهت ترکتازی خود آماده ساخته سخت در اشتباه است تا خون در شرائین ملت ما جاری است دیگر اجنبی نمیتواند بساط یغماگری و چپاول را در سرزمین ایران بگستراند و عوامل استعمار با تبلیغات شومی که علیه من برای نیل به هدفها و مقاصد پلید خویش در ایران و دنیا مینمایند نخواهند توانست مرا از ادامه مبارزه سرسختانه خویش علیه بیدادگریها منصرف سازند زیرا جان ناقابل من همیشه برای عظمت و استقلال ملتم کف دست بوده و تا واپسین لحظات زندگی نیز خواهد بود و با آتشی که از پرتو جانبازی جد فداکارم حضرت حسینبن علی (علیهالسلام) در کانون قلبم مشتعل است مرگ شرافتمندانه را به حیات ننگین و نکبتبار ترجیح میدهم. امروز هم به خاطر حیات و حراست نهضت پرافتخار، خود را برای استقبال مرگ آماده کردهام. در این هنگام که قدرتهای حاکمه داخلی دست به دست کارگردانان سیاست استعماری بیگانه داده و تحت شرایط ناهنجاری که امکان اظهار بیان عقیده برای مردم وطنخواه موجود نیست و با بودن حکومت نظامی مطلقه و عدم انتشار جراید مخالف سیاست نفتی دولت و تطبیقاتی که به عناوین مختلفه به ملت ایران وارد میآید از تمام هموطنان عزیز خاصه از کسانی که در راه نهضت ملی از بذل مجاهدت و کوشش خودداری نکردهاند و از همه آزاد مردانی که در این راه قربانی دادهاند تقاضا مینمایم در این لحظات بحرانی سرگرم اختلافات داخلی که به تحریک و دفع اجانب است نشوند و با همان اتحاد و اتفاقی که در بدو نهضت به منصه ظهور رسانیدند کاملاً مراقب اوضاع باشند. یأس و بدبینی را کنار بگذارند تا بعونالله تعالی و با همت مردان آزاده و حقبین از شرافت و حاکمیت ملی دفاع کنیم که گرچه در این راه جان خود را فدا سازیم
والسلام علی من اتبع الهدی ـ سیدابوالقاسم کاشانی