12 بهمن 1394

نامه به مراجع عظام


نامه به مراجع عظام


بسمه تعالى قم محضر مقدس مراجع عظام دامت برکاتهم

تاریخ 10/12/56

ضمن تشکر از عنایاتى که در طریق حفظ حرمت اسلام و حقوق اساسى ملت ایران مبذول مى‏فرمایند «کمیته اجرایى جمعیت دفاع از آزادى و حقوق بشر» به این وسیله مراتب تأثر و تسلیت خود را در مورد فجایع متوالى شهرستانهاى قم و تبریز که در روزهاى 19 دى و 30 بهمن و اول اسفند 1356 رخ داده است به محضر انور پیشوایان معظم و علماى عظام مى‏دارد و مشمول بیشتر توجهات مغتنم عالیه را نسبت به حقوق اسلامى و انسانى و قانونى ایرانیان مسئلت مى‏نماید. براى این جمعیت و همه افراد آگاه و روشن ضمیر ایران و جهان مسلم است که علیرغم تبلیغات دروغین و یکجانبه دولت محرک و مسبب اصلى حرکت مردم در قم و تبریز و شهرستانهاى دیگر براى تجمع و تظاهر انزجار عمیق و درونى عمومى از رفتارهاى ظالمانه ضد ملى و ضد قانونى و از تعدیات مستمر هیئت حاکمه نسبت به حقوق ملت ایران طى سالهاى بعد از کودتاى 28 مرداد خصوصا موضع‏گیرى اهانت‏آمیز آن علیه روحانیت و پیشوایان مورد احترام و اطاعت مسلمانان است. تظاهرکنندگان نه گناهى داشتند نه خیالى نه سلاحى که اغتشاش و آشوب و جنگى به راه اندازند. در قم این پلیس بود که به قصد زهر چشم گرفتن و در نطفه کشتن هرگونه اعتراض حتى راه‏پیمایى آرام و مسألمت‏آمیز عمومى به حمله بیرحمانه براى ایراد ضرب و جرح و سپس تیراندازى و کشتار دسته جمعى مبادرت نموده آن فاجعه سهمگین را (که مایه خشم و جنبش براى ملت و مایه شرمسارى جهانى براى دولت بود )بوجود آورد و حال آنکه پلیس مى‏توانست در صورت لزوم و قضا بجاى گلوله و آتش از گاز اشک آور و آب براى متفرق ساختن جمعیت استفاده نماید. در تبریز هم تدارک قبلى مقامات دولتى براى منع ورود هزاران نفر به مساجد در اربعین شهداى قم خصوصا قتل یک نوجوان دانش‏آموز (که فقط سرگرد حقشناس افسر شهربانى به رعایت عفت کلام و ادب در برابر خانه خدا و مردان خداپرست تبریز دعوت نمود) موجبات تأثر و خشم و طغیان مردم داغدیده و به ستوه آمده را فراهم نمود و عقده‏هاى بیست و چند ساله ناشى از انواع فشار و مردم آزارى را علیه مظاهر و مؤسساتى که مغایر و مخالف معتقدات مذهبى و ملى مردم بوده عامل تعدیات اجتماعى و اقتصادى شناخته شده‏اند ساخت. ناگفته پیداست که آتش زدن ساختمان حزب رستاخیز1 با کاخ جوانان2 وابسته به سازمان امنیت یا اتومبیلها و کیوسک‏هاى پلیس عکس‏العمل در مقابل رفتار نابهنجار هیئت حاکمه علیه قاطبه ملت ایران است. متأسفانه در بروز چنین عکس‏العمل‏هاى غیر قابل کنترل گاهى خشک و تر نیز با هم مى‏سوزند. آنچه در تبریز به وقوع پیوست در حقیقت مصداق قسمتى از مقدمه اعلامیه جهانى حقوق بشر مصوب مجلسین ایران است که اشعار مى‏دارد «حقوق انسانى را باید با اجراى قانون حمایت نمود تا بشر به‏عنوان آخرین علاج به قیام به ضد ظلم و فشار مجبور نگردد» در کشور ما قانون اساسى بر اثر حکومت فردى عملا منسوخ گردیده اجرا نمى‏شود. با تعطیل مشروطیت ایران با نقض مستمر و بى‏پرواى حقوق ملت ایران با نفى احکام جهانى حقوق بشر با درماندگى هیئت حاکمه در رفع تنگناها و نابسامانى‏ها (که خود عامل اصلى بروز و ظهور و رشد آنها بوده و هست) وقوع حوادث خونین و اسف‏انگیز از آن قبیل که در قم اتفاق افتاد یک امر طبیعى و قهرى و غیر قابل پیشگیرى و اجتناب بوده است ... هتک حرمت و امنیت و آزادى مراجع عالیقدر توام با نفى آشکار اصول مشروطیت ایران علت‏العلل مبارزه مردم از پیر و جوان، زن و مرد، عالم و عامى علیه حکومت استبدادى بوده و مسئولیت عواقب نامطلوب هسته جنبش و حرکت عمومى در گذشته و آینده، در شرایط و اوضاع فعلى بدون تردید هیئت حاکمه و فرماندهى آن خواهد بود که حقوق و شئون ملت، ثروت و حیثیات مملکت، قواى مقننه و قضائیه یعنى قانون و قضاء را یکسره در اختیار خود گرفته عرصه زندگى را در جمیع موارد براى اکثریت قریب به اتفاق مردم تنگ و تلخ، کمرشکن و طاقت فرسا ساخته است. اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران در حد امکان براى تعطیل کار و کسب خود از نیت پیشوایان معظم در بزرگداشت چهلم شهداى راه حق و حقیقت، شهداى پاسدارى از علو و عظمت اسلام، شهداى دفاع از حرمت و منزلت پیشوایان مذهبى پیروى کردند حال این امید در قاطبه ملت پیدا شده که عظم و همت و اراده راسخ مراجع عظام تجاوز و تعدى به حقوق شرعى و طبیعى و قانونى افراد این مملکت را خاتمه خواهد داد.

اعضاى جمعیت ایرانى دفاع از آزادى و حقوق بشر همواره در تمام مراحل با شما مراجع معظم دین و شما ملجاء و پناه بزرگ مردم، سیر مملکت همصدا خواهند بود و صداى حق طلب شما را در مراجع بین‏الملل و براى مردم جهان منعکس خواهند نمود.

از خداوند متعال سلامت و بقاء و توفیق علماى اعلام و محترم را مسئلت داریم.

کمیته اجرائیه دفاع از آزادى و حقوق بشر

مهندس مهدى بازرگان دکتر على تابنده3 دکتر على‏اصغر حاج سیدجوادى

دکتر کریم سنجانى احمد صدر حاج سیدجوادى دکتر عبدالکریم لاهیجى4

دکتر اسداله مبشرى5 دکتر ناصر میناچى حسن نزیه







1ـ شاه به تشکیل احزاب گوناگون امر کرده بود. مانند «مردم»، «ملّیون»، «ایران نوین». امّا در سال 1353 ه ش حزب «رستاخیز» را به عنوان تنها حزب قانونى کشور اعلام کرد و عضویت آن را اجبارى ساخت و دستور داد کسانى که با آن مخالف هستند ایران را ترک کنند! این حزب بر 3 اصل استوار بود : وفادارى به قانون اساسى، وفادارى به نظام شاهنشاهى، و وفادارى به انقلاب شاه و ملت. هویدا، نخست‏وزیر وقت، به دبیر کلى حزب رستاخیز انتخاب شد و «رستاخیز» کانونى گردید براى تجمع کسانى که به دنبال نفوذ و قدرت بودند. امام به محض تأسیس حزب رستاخیز، آن را مخالف شرع شمرده فتوا به حرمت عضویت در آن دادند و اجبار مردم را به عضویت در آن، نقض قانون اساسى دانستند. در اولین سالگرد تشکیل حزب، رژیم، اعلام کرد که بیست و سه ملیون نفر عضو آن هستند! (جمعیت ایران در آن زمان 33 میلیون نفر بود) شاه هیچگاه اجازه نمى‏داد در حزب، اعضا پیرامون نفت، بررسى اصلاحى یا انتقادى انقلاب سفید، خرید اسلحه و تجهیزات و سیاست خارجى، جلسات و مذاکراتى داشته باشند. شش ماه پس از تشکیل حزب مقامات آمریکا در ایران به واشنگتن گزارش کردند که این حزب عملاً نقشى در سیاست ایران ندارد. هنگام انحلال این حزب حتى یک نفر هم مخالفت نشان نداد! ر. ک : کوثر، ج 1، ص 384، کوثر، ج 2، ص 101. حزب رستاخیز، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، 1382

3ـ دکتر نورعلى تابنده، فرزند محمّدحسن، در سال 1302 ه . ش.، در بیدخت از توابع شهرستان گناباد به دنیا آمد. نام خانوادگى قبلى‏اش، «بیچاره بیدختى» بود که وى آن را به تابنده، تغییر داد. مشارالیه، در سال 1327، در رشته حقوق قضائى، لیسانس و در سال1957 م.، از دانشگاه حقوقپاریس، مدرک دکترا گرفت. دکتر نورعلى تابنده، پس از اخذ لیسانس، در سال 1327 به وزارت خارجه رفت و با سمت کارمند اداره بایگانى، شروع به کار کرد. در سال 1329، چند ماهى به اداره اطلاعات و مطبوعات رفت و سپس مجددا به بایگانى بازگشت و در نهایت، در اسفند سال 1329 و در تاریخ 21/12/41، این‏گونه معرفى شد: «وى، رئیس اداره سرپرستى که از قضات چپ و وابسته به الموتى، وزیر سابق دادگسترى است، مأمور کمک به قضات چپ دادگسترى شده است.» مشارالیه در سال 1343، با پیشنهاد وزیر دادگسترى و نخست‏وزیر وقت، حسنعلى منصور، با حکم محمّدرضا پهلوى، به مستشارى دادگاه استان مرکز منصوب شد. در سال 1348، به مدت سه هفته، از طرف دادگاه لاهه، به فرانسه رفت و در سال 1350، دادیار دادسراى انتظامى قضات بود و در سال 1351، مجدّدا به فرانسه رفت که در این دوران، از مرتبطان ابوالحسن بنى‏صدر، حسین ملک و تکمیل همایون معرفى گردید. مشارالیه، مدّتى نیز، با سمت استاد حق‏التدریس، در دانشگاه به تدریس

اشتغال داشت و در دادگستری به وکالت پرداخت. وی که برادر رضا علی شاه تابنده رییس فرقه دراویش گنابادی است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با این فرقه ارتباط داشت و با افراد نهضت آرادی نیز نزدیک بود و بیانیه ایرانی کمیته تاسیس دفاع از آزادی و حقوق بشر را در سال 1357 امضا کرد او پس از پیروزی انقلاب هم ارتباط خود را با نهضت آزادی حفظ کرد. او، پس از درگذشت قطب فرقه گنابادى، به قطبیّت فرقه مذکور، انتخاب شد.

4ـ عبدالکریم لاهیجى فرزند سیدمحمدعلى، و در سال 1318 ه ش متولد شده و تحصیلات خود را در رشته دکتراى حقوق در فرانسه به پایان رسانده و وکیل دادگسترى، عضو برجسته کانون وکلاى دادگسترى و همچنین عضو جبهه ملى، عضو و دبیر جمعیت حقوقدانان ایران، عضو جمعیت دفاع از حقوق بشر در ایران و مسؤول کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران و عضو مؤسس گروهک جمهوریخواهان ملى، فراکسیون متحد منشعب از جبهه ملى بوده و با اعضاى شاخص ملى و سازمان منافقین ارتباط داشته و پس از تسخیر لانه جاسوسى آمریکا، از کشور متوارى و به عضویت شوراى ملى مقاومت (منافقین) درآمده است. «پرونده انفرادى ساواک و اسناد انقلاب اسلامى».

5ـ دکتر اسداللّه‏ مبشرى، متولّد 1288 ش. در تهران و فارغ‏التّحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران بود. (آدینه 52، سال 1369). وى، از اعضاى قدیمى حزب توده بود و در ایّامى که در اصفهان حضور داشت (اوایل دهه 1320)، اعتصابات گسترده‏اى به راه انداخت و در زمان دادستانى خویش، مردم شیراز و عشایر را، علیه انگلیسیها تحریک نمود؛ به گونه‏اى که کنسولگرى انگلیس در شیراز، از وزارت امورخارجه، عزل و احضارش، را به تهران، خواستار شد. در تهران، وى، توانست یک شبکه اطّلاعاتى براى حزب توده تشکیل دهد که در مورد افراد مرتبط با سفارت انگلیس، به جمع‏آورى اطّلاعات پرداخت. وى، در سال 1948، دکترى حقوق خود را، از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کرد و در سال 1326، از حزب توده انشعاب کرد و به همراه مهدى پرهام، رسول پرویزى و فریدون توللى ... هفته‏نامه «شرق میانه» را منتشر کرد. در دوره حکومت مصدّق، وى، مدیرکل ادارى دادگسترى بود و در دوره حکومت کودتا، به دلیل سوابق کمونیستى، از دادگسترى اخراج شد. در دوره حکومت على امینى، مبشرى به سمت مدیرکل بازرسى کل کشور منصوب شد و بخش عمده‏اى از دستگیریهاى امیران و وزرا، به وسیله وى، صورت گرفت. وى، از علاقه‏مندان به مرحوم شهید مدرس بود (باقى، ص 206) و بعد از رها نمودن عقاید چپ‏گرایانه، به ترجمه متون اسلامى و دینى روى آورد و آثار ماندگارى چون ترجمه نهج‏البلاغه، راه محمّد (ص)، حقوق بشر ... را ترجمه و تألیف کرد. وى، عضو هیئت اجرائى جبهه ملى بود و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، در مقام اولین وزیر دادگسترى، به عضویت دولت موقّت درآمد اما به علت برنتابیدن شرایط انقلابى و در اعتراض به وجود دادگاههاى انقلاب اسلامى، استعفا کرد و در خرداد 1358، از کابینه خارج شد و مدتى سرپرستى روزنامه کیهان را برعهده گرفت. از وى، بالغ بر سى اثر و ترجمه، در زمینه‏هاى اخلاقى، تاریخى، فلسفى و دینى، بر جاى مانده است. وى، در 21 مهرماه 1369، بدرود حیات گفت.

از آثار اوست :

1ـ ترجمه فانوس، وصیت سیّدبن طاووس ؛

2ـ ترجمه کتاب چهارده معصوم (ع)؛

3ـ ترجمه نامه حضرت على (ع) به مالک اشتر ؛

4ـ ترجمه صحیفه کامله سجادیه ؛

5ـ ترجمه سخنان حکمت امام على (ع).