26 خرداد 1392

ایشان را در مظان اتهام قرار داده اند


ایشان را در مظان اتهام  قرار داده اند
تلفنگرام درباره: مجلس ختم آیت‌اله میرزا عبداله سعیدی تهرانی (معروف به چهل ستونی‌)

شماره: 140265/20ه‍12 تاریخ :120/10/50

به: تیمسار ریاست ساواک مدیریت کل اداره سوم 312

از: ساواک تهران 20 ﻫ 12



از ساعت 0900 صبح روزجاری [25/10/50] مجلس ختمی به مناسبت در گذشت آیت‌اله میرزا عبداله سعیـدی تهرانی معروف به چهل‌ستونی با حضور بیش از سه هزار تن از روحانیون و کسبه بازار و افراد متفرقه در مسجـد جامع بازار منعقد گردید در این مجلس شیخ محمدتقی فلسفی واعظ به منبر رفت و ضمـن‌ سخنانـش اشاره به جلسه اخیر مجلس سنا و سخنرانی سناتور پرفسور جمشید اعلم2 کرد و اضافـه نمود ایشان در سخنرانی خود اظهار داشته از این که آقایان مراجع تقلید و روحانیون در مورد مظالم حکومت بعثی عراق نسبت به ایرانیان رانده شده از آن کشور با ما همکاری کردند تشکر کرده و اضافه نمود چرا در این مورد حتی یک کلمه از حلقوم آقای خمینی در نیامده و سپس یکی دیگر از آقایان سناتورها سخنان ایشان را تائید کرده است3 و با این کار خود نسبت به حضرت آیت‌الها خمینی مرجع تقلید شیعیان جهان افترا و تهمت زده و با کمال وقاحت و نادانی ایشان را در مظان اتهام قرار داده‌اند4 و جای تأسف است که این خبر شرم‌آور دروغ را هم روزنامه‌های کیهان و اطلاعات شهرستان‌ها درج نموده‌اند ولی در روزنامه کیهان و اطلاعاتی که در تهران منتشر می‌شده درج نکردند چون می‌دانستند که این خبر دروغ به حلقوم تهرانی‌ها فرو نمی‌رود. من با کمال تأسف مراتب تنفر و انزجار روحانیت را از سخنرانی این سناتور محترم اعلام و مراتب را هم تلفناً به رئیس مجلس سنا اطلاع دادم که این خواسته مردم است که در جلسه دیگر از سنا آقای پرفسور جمشید اعلم از تهمت و افترای بی اساس خود نسبت به حضرت آیت‌اله خمینی معذرت خواهی نماید (کلیه حضار سه مرتبه گفتند صحیح است‌) البته لازم است بگویم که من اطلاع کامل دارم که در این جریانات حضرت آیت‌الهم خمینی ضمن تلگرافی5 از نجف مراتب تاسف خود را نسبت به وضع ایرانیان رانده شده از عراق به حسن البکر اعلام و وقتی پاسخی از طرف دولت عراق جهت معظم له رسیده که شما می‌توانید در عراق ساکن باشید ایشان نامه دولت عراق را پرت کرده و گفته‌اند پاسپورت مرا ویزا کنید که من هم از این کشور بروم و الا درب منزل را به روی خود می‌بندم و به جهانیان اعلام می‌کنم که حکومت بغداد مرا هم زندانـی کرده؛ آن وقت آن سناتور محترم در مورد معظم له به دروغ سخنانی آن چنان می گوید که من از بازگو کردنش شرم دارم‌. فلسفی در پایان منبرش از سجایای اخلاقی و صفات دینی و اجتماعی آیت‌اله سعیدی تهرانی صحبت و این مجلس در ساعت 1120 پایان یافت‌.

رئیس ساواک تهران‌. نواب





رئیس بخش 12 ـ شهسواری

رئیس اداره یکم امنیت داخلی ـ فرنژاد

اصل در پرونده 7514....



1. تاریخ نامه اشتباه است. آیت‌الله چهل‌ستونی روز 22/10/50 درگذشت. در روز 23/10/50 به صورت موقت در شهرری دفن شد تا در فرصت مناسب طبق وصیتش در کربلا دفن گردد. مجلس ترحیم وی با سخنرانی حجت‌الاسلام فلسفی در روز 25/10/50 برگزار گردید. سند بعدی همین تاریخ را در مورد وقوع مجلس نوشته است. به اضافه این که در سند بعدی به شماره و تاریخ صحیح این سند ارجاع داده شده است.

2. جمشید اعلم: فرزند اسدالله در سال 1284 ش در تهران متولد شد. وی پس از طی دوره مقدماتی‌، مقطع متوسطه را در دبیرستان‌های علمیه و دارالفنون به پایان رساند و جهت ادامه تحصیلات به فرانسه رفت و در شهر لیون (لیسه آمپر) در دانشکده ادبیات‌، زبان فرانسه را تکمیل نمود و از دانشکده پزشکی متخصص گوش و حلق و بینی شد و با دختری فرانسوی‌تبار ازدواج و به ایران مراجعت کرد. وی ابتدا در بهداری ارتش مشغول خدمت شد. بعد از آن در بیمارستان شماره یک شهرداری به کار پرداخت. در سال 1316 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و از سال 1327 در دانشکده پزشکی به تدریس پرداخت. جمشید اعلم در مشاغل مهمی چون: تدریس تعلیمات سریری، تدریس در هنرسرای عالی، پزشک و رئیس بیمارستان وزیری با حق آموزش، رئیس بخش گوش و حلق‌ و بینی بیمارستان فارابی، رئیس بیمارستان امیراعلم، عضو شورای مرکزی دانشگاهها، صاحب امتیاز مجله راه علم با روش علمی، نماینده مجلس شورای ملی و سنا از شهرستان قزوین عهده‌دار بود. او در سال 1339 به اسرائیل سفر کرد. ساواک وی را اهل مشروب، پول و مقام، خودخواه، شوخ، متکبر و ضعیف‌کش معرفی نموده است. او هم‌چنین نشان‌های 2 و 3 همایون، 2 و 3 و 4 و 5 تاج از طرف محمدرضا پهلوی و تعدادی نشان از کشورهای خارجی دریافت کرد. اعلم در تشکیلات فراماسونری عضویت داشت و در سال 1350 به دلیل سخنرانی علیه امام خمینی (ره) در مجلس سنا، توسط مردم غیور و مسلمان تهدید شد و جهت حفظ جانش از ساواک درخواست کمک کرد.

3. محمدعلی وحیدی: منظور حجت‌الاسلام فلسفی از تأیید سخنان جمشید اعلم توسط یکی دیگر از سناتورها، سناتور محمدعلی وحیدی معروف به علامه وحیدی است. نامبرده فرزند مرحوم شیخ ابوالقاسم معروف به رئیس‌العلماء کرمانشاهی است. در بهمن ماه سال 1284 (ذی‌الحجة 1323 ق) در کرمانشاه‌ زاده شد. تحصیلات ابتدایی را در مدارس اسلامیه و محمودیه فرا گرفت. سپس وارد حوزة علمیه شد و تحصیلات را تا حدود اجتهاد ادامه داد. مدتی نیز در کربلا در دروس علمای آن روزگار شاگردی کرد. پس از بازگشت به ایران به کرمانشاه رفته و دفتر اسناد رسمی دایر نمود. وی فردی فرصت‌طلب، باهوش و پرحرف بود. با رجال و شخصیت‌های آن دوره دوستی یافته و به آن‌ها نزدیک شد. در دورة هیجدهم نمایندگی مجلس شورای ملی، با کمک و مساعدت سپهبد زاهدی از کرمانشاه به نمایندگی رسید و تدریجاً به دربار راه یافت. در دوره‌های نوزدهم و بیستم هم وکیل کرمانشاه در مجلس شورای ملی گردید. در اثر تقرب به شاه و وابستگان او، در سال 1342 سناتور انتصابی مجلس سنا گشت. در سال 1344 به نیابت تولیت مسجد سپهسالار (مدرسه و مسجد شهید مطهری فعلی) منصوب گردید. مدتی استاد دانشکده الهیات شد. ریاست کل تحقیق اداره اوقاف از مشاغل دیگر او بود. در مجلس سنا مدافع دولت‌ها و مدیحه‌گوی آن‌ها بود. پس از قتل حسنعلی منصور در مجلس سنا سخنرانی ایراد نمود که به کفر‌گویی بی‌شباهت نبود. در تملق از فرح پهلوی مطالبی عنوان نمود که باعث رنجش شدید مردم متدین شد. تا 22 بهمن 1357 مصدر کار و فعال مایشاء بود. آثاری نیز تألیف نمود که از آن‌ جمله: اصول منطق، احسن‌الاساس، ترجمه منظومه ملاهادی سبزواری می‌باشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران دستگیر و در شعبه چهارم دادگاه انقلاب اسلامی تهران محاکمه و به اعدام محکوم شد. و ساعت 30/2 بامداد روز 22 فروردین 1358 تیرباران گردید.

(رک: روزنامه اطلاعات، شماره 15827، مورخ 22/1/58 58 صفحه اول و دوم و شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، دکتر باقر عاقلی، جلد دوم، صفحه 1018، نشر گفتار، سال 1380)

4. دروغ و افترا به امام خمینی: در تاریخ 20 دی ماه1350 یکی از مهره‌های ماسونی و وابسته به دربار، به نام جمشید اعلم در نطق قبل از دستور خود در مجلس سنا، امام را با دستاویز این که «علیه فجایع حکومت بعثی عراق، یک کلمه حرف از حلقوم این مرد بیرون نمی‌آید» مورد تاخت و تاز قرار داد و با ناسزاگویی، هرزه‌درائی و پیرایه بستن، کوشید که امام را از دید ملت ایران خوار دارد و از نفوذ، نیرو و توان مردمی او بکاهد.

(نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، جلد سوم، صفحه 457، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1372)

5. اعتراض امام به اخراج ایرانیان از عراق: در تاریخ 29 آذر 1350 که رژیم عراق برای چندمین بار به اخراج ایرانیان از عراق دست زد. امام با فرستادن تلگرافی (به تاریخ دوم دی ماه 1350) به رئیس جمهور آن روز عراق « احمد حسن‌البکر» کوشید که او را از کژراهه باز دارد و از تباهی و روسیاهی همیشگی برهاند، امام در این تلگرام که می‌توان گفت نخستین تلگرام او به یکی از مقامات بعث عراق بود و طبق شیوه پیامبران خدا که همیشه نهضت خویش را با پند و اندرز به طاغوتیان آغاز می‌کردند ـ چنین آورد:

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم

السید رئیس الجمهور المحترم

پس از اهداء سلام لازم است تذکراتی دهم که امید است به صلاح مسلمین و خصوص دولت عراق باشد. در این عصر که تمام دولت‌ها حتی دول بزرگ کوشش می‌کنند که جلب انظار ملت‌ها را بنمایانند و برای خود و ملت خود وجاهت تحصیل کنند و صوت عدالت خود را به اسماع عالمیان برساند، مصلحت نیست دولت عراق دست‌ به کاری زند که در بین ملت‌های آزاد جهان خصوصاً مسلمین، انعکاس ناروایی داشته باشد. در عصری که دولت‌ها به انواع تبلیغات می‌خواهند بر متحدین و متفقین خود بیفزایند و ملت‌ها را به بلوک خود متصل کنند صلاح نیست دولت عراق ملت‌های بزرگ را از خود برنجاند و موجب تبلیغ بر ضد خود شود. ملت ایران، خود را از ملت عراق جدا نمی‌داند و در مشکلاتی که برای این مملکت اسلامی پیش آمده در رأس مدافعین و مجاهدین بوده است. از مجاهدات علماء اعلام ایران که در رأس آن‌ها مرحوم آیت‌الله آقاسید محمدکاظم یزدی و مرحوم آیت‌الله آقا میرزا‌محمدتقی شیرازی قدس سرهما بوده‌اند، مدت زیادی نمی‌گذارد. مسلمین به حکم اسلام باید ید واحده باشند که بتوانند دست اجانب و مستعمرین را از دخالت در کشور خود قطع کنند. با قطع نظر از جهات سیاسی، از نظر اقتصادی نیز اخراج یک امت بزرگ و سرمایه‌های آن‌ها که موجب رشد اقتصادی است، برخلاف صلاح است. دولت‌هایی که دارای سرمایه‌های هنگفت هستند، خود را از جلب سرمایه‌های خارجی و جلب سیاح، بی‌نیاز نمی‌دانند و اعتماد به سرمایه‌های خود نمی‌کنند، مصلحت نیست ملت‌هایی را که در اوقات آزاد در هر سال هزاران نفوس از آن‌ها برای زیارت اعتاب مقدسه در این مملکت وارد می‌شوند و در اقتصاد آن تأثیر به سزایی دارند، از خود براند. به نظر این جانب این عمل با این شدت و خشونت که مأمورین انجام می‌دهند، در این سرمای مرگبار که زن‌ها و اطفال در معرض هلاک هستند، به حیثیات سیاسی و به اقتصاد مملکت صدمه می‌زند. باتوجه به این جهات و جهات دیگر انتظار می‌رود که در این امر تجدیدنظر شود و مراعات اخوت اسلامی که مورد سفارش اکید خداوند متعال و حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله و سلم است بشود. والسلام»

ولی رژیم بعث عراق نه تنها به پند و اندرز امام، ارجی ننهاد بلکه دامنه بازداشت و بیرون راندن ایرانیان را گسترش داد و بار دیگر به حوزه علمیه نجف یورش برد و اعلام کرد « ایرانیانی که در کشور عراق زیست می‌کنند تنها 6 روز مهلت دارند که این کشور را ترک کنند در غیر این صورت به دادگاه تحویل می‌گردند تا محاکمه و کیفر داده شوند.»

این برخورد خشن رژیم عراق موجی از نگرانی، دلهره و وحشت در میان ایرانیانی که در آن کشور می‌زیستند، پدید آورد. بسیاری از مردم عراق از این برخورد ناهنجار، به خشم آمدند و به شکل پنهانی و در گوشی بر ضد بعثی‌ها خرده‌گیری می‌کردند.

امام با اندیشه و انگیزه این که از این فرصت در راه به خیزش واداشتن مردم عراق و آغاز نهضت و مبارزه بر ضد رژیم بعث، بهره گیرد، و جو خفقان را در هم شکند، به سخنرانی پرداخت. امام در این سخنرانی، حوزه نجف را به پایداری و شکیبایی فراخواند و پیروزی نهایی را به آنان نوید داد و به‌ عنوان اعتراض به رفتار ناروای رژیم بعث با مردم، اعلام کرد که از عراق هجرت خواهد کرد و اگر ویزای سفر ندادند ناگزیر در عراق زندانی خواهد بود. متن آن سخنرانی که در شب یکشنبه 5/10/1350 (7 ذی‌قعده 1391) در میان شماری از علما و روحانیان و مردم نجف ایراد گردید. در جلد سوم نهضت امام خمینی، صفحه 470 به بعد آمده است. (همان، صفحات 469 تا 480)