28 مرداد 1401
بختیاریها و شعلههاى جنگ بینالملل اول
جنگ جهانى اول در ژوئیه سال 1914/ شعبان1332ق آغاز شد. دولت ایران چهار ماه بعد در برابر متفقین و متحدین اعلام بیطرفى کرد. وضعیت سرزمین بختیارى با شروع جنگ پیچیدهتر از قبل شد؛ زیرا عوامل متعددى در پیچیدگى اوضاع نقش داشتند. برخى از این عوامل درونى و برخى دیگر جزو عوامل خارجى به حساب مىآیند. مهمترین عوامل داخلى مؤثر بر اوضاع سرزمین بختیارى عبارت بودند از:
1. اختلاف بین طوایف بختیارى و رقابت آنها با یکدیگر
2. اختلافنظر و رقابت بین خاندانهاى ایلخانى، حاجىایلخانى و ایلبیگى
3. تفرقه و اختلاف و رقابت بین همسایگان بختیارىها همچون اعراب، قشقایىها و... با ایل بختیارى
به جز عوامل فوق، عوامل خارجى نیز در شکلگیرى اوضاع نقش داشتند که مهمترین آنها عبارت بودند از:
1. دخالت روزافزون دولت بریتانیا و شرکت نفت ایران و انگلیس در مسائل داخلى بختیارىها از جمله تلاش براى عقد قرارداد 1912م/1330ق.
2. رقابت بین روسیه و انگلیس براى تشدید نفوذ در منطقه بیطرف که سرزمین بختیارى و اراضى نفتخیز در این منطقه قرار گرفته بود.
3. از عوامل جدیدى که به عوامل قبلى اضافه شد، فعالیت مأموران و مبلغان آلمانى در بین ایرانیان و از جمله بختیارىها بود. این امر انگلیس را ناگزیر ساخت جبهه جدیدى در رقابت براى جلوگیرى از نفوذ رقباى اروپایى خود در سرزمین بختیارى و منابع نفتى بگشاید.
4. عامل تازه و جدید دیگرى که در شکلگیرى اوضاع نقش یافت، اقدام دولت انگلستان در خرید 51 درصد اسهام شرکت نفت ایران و انگلیس و به دست گرفتن سر نخ هدایت این شرکت عظیم بود که با سرعت زیاد رو به گسترش و توسعه بود.
علت سهیم شدن دولت انگلستان در اسهام شرکت نفت، تغییر سوخت کشتىهاى جنگى آن کشور از ذغال سنگ به نفت بود؛ به ویژه اینکه در حال و هواى پدیدار شدن افق جنگ، دولت بریتانیا مىکوشید از نظر تأمین منابع نفتى مورد نیاز نیروى دریایى خود مطمئن باشد. بنابراین در ژوئیه سال 1914، دولت بریتانیا اقدام به خریدارى اسهام شرکت نفت ایران و انگلیس کرد. این امر حساسیت و توجه دولت آن کشور را نسبت به منابع نفتى و منطقه بختیارى افزایش داد.
این مسئله در حالى رخ داد که ناصرالملک قراگزلو پس از اعلام احراز سن قانونى سلطان احمدشاه قاجار، وى را داراى شرایط قانونى به دست گرفتن امور و رسیدن به سن قانونى اعلام کرد. به این ترتیب، احمدشاه قاجار در روز 18 شعبان 1332ق تاجگذارى کرد.[1] از هنگام تاجگذارى احمدشاه تا شروع جنگ جهانى اول، چند روزى بیش نینجامید. نکته جالب در این بین آن است که سهیم شدن دولت انگلستان در اسهام شرکت نفت در فاصله تاجگذارى احمدشاه و شروع جنگ عملى شد و به دنبال این تصمیم، سرمایه شرکت به 000,200,2 لیره افزایش یافت.[2] از این پس نیز بر حساسیت دولت انگلستان نسبت به شرکت نفت ایران و انگلیس و مناطق نفتخیز افزوده شد.
از اینرو، دولت به عنوان بزرگترین سهامدار شرکت نفت ایران و انگلیس، سکان هدایت سیاست ارتباط با قدرتهاى محلى به ویژه خوانین را در دست گرفت و از اینجا به بعد مىتوان چنین اظهار کرد که سیاستهاى اعمال شده در مقابل خوانین بختیارى، به نوعى سیاستهاى شرکت نفت ایران و انگلیس نیز به حساب مىآید؛ چرا که برمبناى اسناد مکاتبات و جهتگیرىهاى دولت بریتانیا به عنوان بزرگترین سهامدار شرکت نفت در قبال مسئله بختیارى به خوبى روشن است که سیاستهاى دولت بریتانیا همان سیاستهاى شرکت نفت ایران و انگلیس بوده است.
در این بین، آنچه بر حساسیت اوضاع مىافزود، از یک سو بىاعتمادى و بدبینى و نفرت مردم ایران نسبت به روسیه و انگلیس و از سوى دیگر، احساس همدردى مذهبى و قومى با ترکهاى عثمانى بود که با آلمانها در یک جبهه قرار داشتند.
در ژانویه سال 1915م واسموس، ــ نایب کنسول آلمان در بوشهر معروف به لورنس آلمانى ــ خود را به خوزستان رساند و در شوشتر به فعالیت پرداخت. شروع جنگ زمینهاى را فراهم کرد تا خوانین جوان که طالب قدرت بیشترى در اداره امور بختیارى بودند، از موقعیت پیشآمده استفاده کنند و از آلمانها جانبدارى کنند. از جمله این خوانین جوان، بىبى مریم ــ از خاندان ایلخانى و خواهر سردار ظفر ــ و ابراهیمخان ضرغامالسلطنه ــ فرزند رضاقلىخان ایلبیگى ــ را مىتوان نام برد.[3]
با شروع جنگ، نصیرخان سردار جنگ کوشید تا با سرکوب راهزنان و سعى در کنترل خوانین جوانتر، وظیفه حفاظت از منطقه بختیارى و چاههاى نفت و محل عملیات شرکت نفت ایران و انگلیس را انجام دهد. اما خوانین دیگر همچون صمصامالسلطنه، همکارى لازم را با نصیرخان نداشتند. به طورى که او به عنوان حاکم اصفهان از پرداخت سهمیه مالیات طبق قرارداد 1912م خوددارى کرده بود.
مدتى بعد در فوریه سال 1915م خطوط انتقال نفت به دست آلمانىها و برخى از افراد ترک و عمال محلى منفجر شد.[4] شایع بود که سردار جنگ با این اقدام همکارى کرده است. ولى دکتر یانگ در نامه خود به چارلز گرینوى ــ مدیر عامل شرکت نفت ایران و انگلیس ـــ به او اطلاع داد که قطع خط لوله نفت، کار طوایف بختیارى نبوده و مسئول این اقدام را نیروهاى محلى و شیخ باوى و اعراب متمرد معرفى کرد. یانگ در نامه خود افزود: «نصیرخان سردار جنگ و جعفرقلىخان سردار بهادر، به طور کامل به ما وفادار هستند و هر دو در محافل خصوصى و عمومى گرمترین احساسات دوستانه را نسبت به ما ابراز مىدارند.»
او پیشنهاد کرد که براى جلوگیرى از خرابى و آسیبرساندن به مناطق نفتى بهتر است خوانین خود را وارد مسائل اعراب نکنند. سردار جنگ نیز در نامهاى به دکتر یانگ به او اطلاع داد که واسموس یک قبضه تفنگ به عنوان هدیه براى او فرستاده و تقاضاى اسکورت کرده است. وى هدیه را نپذیرفته، ولى سه سوار زبده مسلح به عنوان محافظ در اختیار او قرار داده است.
سردار جنگ در نامه خود خاطرنشان کرد که خواهد کوشید اطراف شوشتر را به سرعت از مأموران آلمانى پاک کند و اجازه ندهد که به قرارگاههاى شرکت نفت نزدیک شوند.[5] وضعیت جنگى ایجاب کرد تا شیخ خزعل از سردار جنگ بخواهد تعدادى سوار بختیارى براى حفاظت از خط لوله نفت اهواز اعزام دارد. اما نصیرخان سردار جنگ با ذکر اینکه چنین اقدامى مغایر با بیطرفى ایران در جنگ است و نمىتواند چنین اقدامى را انجام دهد، از کمک به شیخ خوددارى کرد. در عین حال، سردار جنگ به صورت خصوصى براى سر پرسى کاکس پیغام فرستاد که قلبا مایل به همکارى با شیخ خزعل است؛ به شرطى که ازدواج متقابلى بین آن دو صورت گیرد.
شیخ خزعل نیز پس از مشورت با کاکس، برخلاف میل خود و با اکراه، ضمن قبول این پیشنهاد، جهت جلوگیرى از تحریک جعفرقلىخان سردار بهادر و خانواده ایلخانى حاضر شد دوتن از دختران خود را به زوجیت آنها درآورد و در مقابل، دو دختر از دو خاندان ایلخانى و حاجىایلخانى به ازدواج او یا پسرانش درآید. ولى شروط شیخ خزعل براى اینکار عبارت بود از:
1. سردار جنگ همکارى لازم را با وى داشته باشد.
2. اگر دولت ایران در جنگ به اردوى متحدین پیوست، بختیارىها به اردوگاه شیخ و حمایت بریتانیا بپیوندند.
سردار جنگ از پاسخ قطعى و مشخص به شیخ خوددارى کرد. به دنبال این امر، لرد کرزن[6] ــ نایبالسلطنه هند ــ در گزارشى به لندن، جواب منفى سردار جنگ را بهشیخ خزعل مخالف همه امتیازاتى دانست که انگلستان به خوانین داده بود. والتر تونلى ــ وزیر مختار انگلیس در تهران ــ ضمن تأیید نظر نایبالسلطنه اظهار کرد که چون خوانین دیگر نفوذ خود را از دست دادهاند، مىتوان نظر مساعد سردار جنگ و سردار بهادر را جلب کرد و با آنها به توافقهایى دست یافت. بنابراین سر پرسى کاکس مأموریت یافت تا با سردار جنگ و سردار بهادر به مذاکره نشیند. در این مذاکرات، کاکس پیشنهادات و درخواستهاى دولت بریتانیا را به شرح زیر به اطلاع خوانین رسانید:
الف. خوددارى از عملیات مسلحانه علیه بریتانیاى کبیر و جلوگیرى از انتشار فتاوى جهاد علما علیه بریتانیا در قلمرو بختیارى.
ب. ترتیب اقدامات لازم براى تأمین نگهبان به منظور حراست از چاههاى نفت و راه کاروانرو بختیارى و خط تلگراف اصفهان تا سرحد فارس.
ج. همکارى با شیخ خزعل در پیشگیرى از ورود مهاجران و کابینه مهاجرت و طرفداران آنها به خوزستان و استقرار امنیت در سرحدات بختیارى.
د. حفاظت از کلیه منافع و علائق بریتانیا در جنوب.
انگلیس حاضر بود در ازاى چنین درخواستهایى امتیازاتى بدهد. این امتیازات عبارت بودند از:
الف. بعد از پایان جنگ، قلمرو بختیارى به صورت فعلى آن حفظ مىشد.
ب. به خوانین اجازه داده مىشد استقلال داخلى خود را تحت نظارت انگلیسىها حفظ کنند.
ج. با گماردن یک حکمران بختیارى در اصفهان تحت سرپرستى انگلستان موافقت مىشد.
د ـ بریتانیا در آینده سعى مىکرد تا در شهرهاى منطقه نفوذ خود، از حکمرانان بختیارى استفاده کند.
ه . در صورت موافقت با پیشنهادات فوق، به هر خاندان ایلخانى و حاجىایلخانى پنجهزار لیره پرداخت مىشد و در صورت وفادارى تا پایان جنگ به هریک از دو خاندان دههزار لیره داده شد.[7]
کاکس مأموریت داشت تا درباره این پیشنهادات مذاکره کند. ولى مشکلى که در این بین وجود داشت، این بود که بر اساس قرارداد 1907م/ 1325ق بعضى از بخشهاى قلمرو بختیارى، جزو منطقه نفوذ روسها قرار داشت و اصفهان نیز جزو این منطقه بود. روسها سعى داشتند تا نامزدهاى موردنظر خود را در این شهر به حکومت برسانند.[8]در گزارشى نیز از تسلط تجارى و سیاسى روسها بر اصفهان ابراز نگرانى شده بود؛ زیرا از نظر والتر تونلى، اصفهان کلید اعمال نفوذ روسیه به سوى کارون بود که مىتوانست ناشى از نفوذ طویلالمدت در اصفهان باشد و این امر قابل چشمپوشى نبود.[9]
به همین دلیل، روسها با حکومت صمصامالسلطنه در اصفهان مخالفت ورزیدند. انگلیسىها درصدد بودند تا جعفرقلىخان سردار بهادر را به جاى او به روسها پیشنهاد کنند.[10] آنچه این وضعیت را تغییر داد و خیال انگلیسىها را براى مدتى راحت کرد، عقدقرارداد 1915م بود که بر اساس توافق منعقده بین روسیه و انگلیس، منطقه بیطرف شامل مناطق نفتى تحت نفوذ انگلیس قرار گرفت و در ازاى آن، انگلیسىها با اعمال نفوذ و استفاده روسها از بغاز داردانل و بسفور موافقت کردند.[11]
با عقد قرارداد 1915م/ 1333ق حساسیت انگلیسىها در مورد گسترش نفوذ روسها در جنوب به سوى مناطق نفتى در خلیج فارس کاهش یافت و موضوع همکارى روسها و بختیارىها تا حدى منتفى شد. به دنبال ورود سر چارلز مارلینگ[12] به جاى سروالتر تونلى، وزیر مختار جدید مذاکرات قبلى کاکس و بختیارىها را از سرگرفت.
مارلینگ دیدگاههاى تازهاى داشت؛ او تضمین استقلال بختیارىها را امرى بىمعنى مىدانست؛ زیرا به اعتقاد وى بختیارىها از استقلال نسبى برخوردار بودند و تضمین قلمرو آنها مشکلى ایجاد مىکرد که در آینده، آنها نتوانند قلمرو خود را گسترش دهند. وعده انتصاب خوانین بختیارى به حکومت شهرهاى مختلف نیز مىتوانست باعث ایجاد هرج و مرج و آشفتگى شود.
مارلینگ در ازاى پیشنهادات اولیه، اعطاى خدمات محرمانه را براى جلبنظر خوانین مطرح کرد. مذاکرات بعدى بدون نتیجه ماند. بنبست مذاکرات از آنجا ناشى مىشد که علىرغم اینکه بختیارىها وظایف خود را در حفظ و حراست از حوزههاى نفتى به خوبى انجام مىدادند، بیم پیوستن ایران به متحدین و انجام اقداماتى علیه روس و انگلیس از سوى دولت مرکزى وجود داشت. بار دیگر کاکس وارد میدان مذاکرات شد. او در ملاقات با ایلخانى و ایلبیگى در اواخر ماه مى 1915 کوشید تا معاهدهاى را با آنها به امضا برساند و یا اینکه آنها را وادارد که موافقت کنند چنانچه دولت ایران علیه بریتانیا وارد جنگ شد و آنها قادر به حفاظت از مناطق نفتى نبودند، حداقل بیست روز قبل از ترک حوزه مورد حفاظت خود، مراتب را به مسئولان شرکت نفت اطلاع دهند تا ترتیبات لازم اتخاذ شود.
خوانین در جریان مذاکرات با کاکس به او اظهار داشتند غیرممکن است دولت ایران علیه انگلستان وارد جنگ شود و آنها خود را قادر به دادن تعهد شفاهى یا کتبى در ارتباط با حفاظت از مناطق نفتى نمىبینند؛ زیرا پیشبینى مسیر حوادث و تصمیم طوایف در پیروى یا عدم پیروى از دولت مرکزى در صورت وقوع چنان جنگى امکانپذیر نبود. به ویژه اینکه در صورت وقوع چنین وضعیتى، اگر طوایف بختیارى از فرمان دولت مرکزى سرپیچى مىکردند، جان خوانین آنها که در تهران به سر مىبردند، به خطر مىافتاد. در عین حال آنها خاطرنشان ساختند، اگر شاه تمایل به جنگ داشته باشد، بختیارىها به عنوان یک ایل وفادار ناگزیر خواهند بود تفنگ به دست گیرند؛ ولى سعى خواهند کرد خود را به صورت جدى درگیر جنگ نکنند. آنها تعهد کردند در صورت پیوستن دولت ایران به متحدین، تا سرحد امکان از جان کارکنان و منافع انگلیس در حوزههاى نفتى در قلمرو بختیارى حفاظت کنند و در صورت عدم توانایى، قبل از ترک محل از سوى نگهبانان، مراتب را به شرکت نفت اطلاع دهند تا بریتانیا بتواند حفاظت لازم را از منطقه نفتى به عمل آورد. آنها قبول کردند جهت حفاظت از چاههاى نفت، یک ماه بیشتر از موقع در گرمسیر باقى بمانند و در ازاى آن به هر یک از آن دو (ایلخانى و ایلبیگى) مبلغ هزار لیره پرداخت شود.
کاکس در پایان گزارش، ضمن تأیید احساسات دوستانه و حسننیت ایلخانى و ایلبیگى ــ غلامحسینخان سردار محتشم و یوسفخان امیر مجاهد ــ ، دربارة اطاعت و وفادارى خوانینِ کوچکتر ابراز تردید کرد. پس از مکاتبات زیاد بین مقامات انگلیس در هند، ایران و انگلستان و نمایندگىهاى بریتانیا در محدوده خلیج فارس، دو طرف در دسامبر 1915م/ صفر 1334ق در گرمسیر به توافقنامهاى ابتدایى با امضاى سردار محتشم، امیر مجاهد و محمدتقىخان امیرجنگ دست یافتند.[13] دو ماه بعد در 15 فوریه 1916م/ 11 ربیعالثانى 1334ق این توافقنامه از سوى خوانین بزرگ تأیید شد.[14] رئوسمواد این قرارداد عبارت بود از:
الف . ایجاد نظم و امنیت در قلمرو بختیارى و حفاظت از مناطق نفتى
ب . عدم تجاوز و تخطى به همسایگان جنوبى و سرحدات فعلى جنوب قلمرو بختیارى، مگر با اجازه دولت مرکزى
ج . حفظ روابط دوستانه با شیخ خزعل و عدم صدور اجازه براى اقامت مهاجران و طرفداران آلمان در قلمرو بختیارى
د. جلوگیرى از هرگونه تحریک و ممانعت از آشفتگى و بىنظمى در خاک بختیارى.
ه . ممانعت از بهکارگیرى اسلحه علیه بریتانیا و همپیمانانش در قلمرو بختیارى و جلوگیرى از تردد دشمنان داخلى و خارجى بریتانیا در محدوده بختیارى، مگر آنکه دولت ایران با آن کشور وارد جنگ شود.
و . جلوگیرى از دستاندازى بعضى طوایف بختیارى بر جاده بختیارى و جان و مال اتباع انگلیس در صورت گسترش خصومت و دشمنى در ایران علیه بریتانیا. در صورتى که هر یک از خوانینى که موافقتنامه را امضا کردهاند، از انجام وظایف خود کوتاهى مىکردند، اسهام آنها در شرکت نفت ایران و انگلیس ضبط مىشد.
ز . در صورت همکارى دولت ایران با بریتانیا، بختیارىها مىبایست از هرگونه کمک و همراهى دریغ نورزند.
ح . دولت بریتانیا ضمن تعهد و حفظ دوستى خود با خوانین بختیارى، به آنها کمک مىکرد تا مشکلاتشان را با یکدیگر و با دولت ایران حل و فصل کنند و بعضى از خوانین را در مناطق تحت نفوذ خود به حکومت بگمارد.[15]
پس از عقد قرارداد، خوانین بختیارى و بریتانیا روابط خود را تا سرحد ممکن نزدیک کردند. در سیر بررسى روابط خوانین با شرکت نفت و بریتانیا مىتوان دریافت که از آن پس، خوانین بختیارى در روابط خود با انگلیس قدم به مرحلهاى گذاشتند که نسبت به سالهاى قبل و بعد از آن، اوج این روابط به حساب مىآمد و مىتوان گفت روابط دو طرف و میزان نزدیکى خوانین بختیارى به دولت بریتانیا تا آن زمان به آن حد نرسیده و بعد از آن نیز هرگز در آن مرحله باقى نماند. به طور مثال، مدتى پس از عقد قرارداد، ایلخانى و ایلبیگى بختیارى طى تقاضایى از کاکس خواستند تا وظیفه حمایت از مقام و موقعیت آنها را که قبلاً دولت مرکزى ایران برعهده داشت، بریتانیا برعهده گیرد. گویى دولت مرکزى وجود نداشت یا آنقدر ناتوان بود که خوانین، کانون اتکاى خود را در رابطه با انگلستان جستوجو مىکردند.
سر پرسى کاکس، علت این اقدام را بیم ایلخانى و ایلبیگى از مخالفت شدید تعدادى از خوانین ذکر کرد. این امر نشانگر آن بود که همه خوانین، به ویژه خوانین جوان از نزدیکى روزافزون به بریتانیا ناخشنود بودند و اقدامات خوانین بزرگ یا ایلخانى و ایل بیگى را به دیده رضایت نمىنگریستند؛ چرا که آن دو خواستار پشتیبانى آشکار انگلیس، همچون پشتیبانى از سردار جنگ بودند تا بتوانند عنوان ایلخانى و ایلبیگى خود را حفظ کنند.
آن دو حتى تا آنجا پیش رفتند که خواستار آن شدند که نوئل[16] ــ کنسول انگلیس دراصفهان ــ با گارد کنسولگرى در چهارمحال به آنها ملحق شود و تضمیننامهاى براى حمایت انگلیس از آنها به عنوان ایلخانى و ایلبیگى داده شود. آخرین خواسته آنها این بود که خوانین وادار به پشتیبانى از ایلخانى و ایلبیگى شوند و درغیر این صورت آنها و حتى دولت مرکزى در صورت مخالفت، دشمن بریتانیا محسوب شوند.[17]
اما دیدارهاى بعدى قبل از اتمام جنگ جهانى اول و پس از آن، بار دیگر این روابط را دستخوش تغییر و تحول کرد. از جمله مهمترین این رویدادها، بروز انقلاب روسیه بود که باعث شد تا روسیه از صف متفقین خارج شده و میدان رقابت جدیدى را با غرب به ویژه انگلستان باز کند. واقعه بسیار مهم بعدى که در تعیین مسیر میزان ارتباط بختیارىها و انگلیسىها تأثیرى عمیق و همهجانبه گذاشت، بروز کودتاى 1299ش/ 1921م و تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوى در سال 1304ش/ 1925م بود که در فصل سوم بدان خواهیم پرداخت.
[1]. احمد مورخالدوله سپهر. ایران در جنگ بزرگ. تهران، ادیب، 1362. چاپ دوم. ص 20.
[2]. ایرج ذوقى. تاریخ سیاسى، اقتصادى نفت ایران. تهران، پاژنگ، 1370. ص 65.
[3]. تاریخ سیاسى اجتماعى بختیارى. صص 227-228.
[4]. تاریخ سیاسى، اقتصادى نفت ایران. ص 144.
[5]. تاریخ سیاسى اجتماعى بختیارى. ص 231.
[6]10. Lord Curzon
[7]. همان. صص 227-234.
[8]11. Great Britain, Foreign Office. No 33, Sir W.Townley to Sir Edward Grey.
Tehran, 23 February 1913. F.O. 416/60.
[9]12. Ibid. No 215, Inclosure 3. Lieutenant. Colonel Sir P. Cox to government of India. Bushire, 7 December 1913. F.O. 416/60
[10]13. Ibid. No 102, Sir W.Townley to Sir Edward Grey. Tehran, 17 August 1914. F.O. 416/62.
[11]. روس و انگلیس در ایران. ص 650.
[12]14. Sir Charls Marling
[13]. تاریخ سیاسى اجتماعى بختیارى. صص 234-238.
[14]15. Great Britain, Foreign Office. No 22, Mr Marling to Sir Edward Grey. Tehran, 17 Februrary, 1916. F.O. 416/64.
[15]16. Ibid.
[16]17. Noel
[17]. تاریخ سیاسى اجتماعى بختیارى. ص 240.
برگرفته از کتاب «نفت و بختیاریها»، نوشته علیرضا ابطحى منتشره از سوی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران