29 اردیبهشت 1400
شرح حالنویسی از مشاهیر تاریخی
«شرح حالنویسی» یا همان نگارش زندگینامه افراد، یکی از روشهای رایج در نویسندگی است که از دیرباز مورد توجه برخی از نویسندگان قرار داشته و در آن به رویدادهای زندگی مشاهیر دین و دانش و بزرگان ادب و سیاست پرداخته میشود.
آثاری که امروزه در قالب کتاب یا مقاله در بزرگداشت شخصیتهای علمی، ادبی، مذهبی و... منتشر میشوند، شامل شرح احوال و رخدادهای زندگی این شخصیتهایند که گاهی هم با مجموعه دستنوشتههایی از نویسندگان گوناگون ـ که به یاد آنان در زمینه موضوعات مختلف نوشتهاند ـ همراه میشود. این گونه کتابها را ممکن است با عناوینی مانند: «حسبحال»، «سرگذشت»، «گزارش و ترجمه احوال»، «تذکرهحال» یا «یادنامه» در کتابفروشیها ببینیم. اما آیا تاکنون فکر کردهایم که چرا اندیشه ثبت احوالات و وقایع زندگی مشاهیر و بزرگان در هر عرصه، اغلب پس از مرگ آنان به سراغ نویسندگان میآید؟ یا دلیل اینکه نوشتن شرح حال بزرگان معاصر تاکنون کمتر مورد توجه نویسندگان قرار گرفته است چیست؟ در این گزارش به بررسی مسائلی از این دست پرداخته و نظرات بعضی از کارشناسان را جویا شدهایم.
کارنامه علمی و ادبی معاصران هنوز بسته نشده است!
حسن منصوری، مدیر انتشارات مهرداد و نویسنده کتاب «کارنامه بزرگان، شرح حال نویسندگان ایران» در این باره میگوید: «تاریخ، زندگی گذشتگان است و شرح حالنویسی هم همینطور. به نظر من، نوشتن شرح حال دانشمندان، فرهیختگان، نخبگان یا نویسندگان معاصر، آنگونه که باید و شاید ممکن نیست و درباره این اشخاص، تنها میتوان به ثبت اطلاعاتی به شکل بیوگرافی شخصی ـ و نه علمی ـ مثل تاریخ و محل تولد، تحصیلات آنها و مواردی از این دست پرداخت.»
وی با توجه به این که فعالیتهای علمی یا ادبی مشاهیر معاصر ممکن است تا لحظات واپسین عمرشان هم ادامه داشته باشد، میافزاید: «عدم دسترسی امروز نویسنده به فعالیتهای علمی یا ادبی یک شخصیت نامدار معاصر که در آینده صورت گیرد، میتواند مهر تأییدی باشد بر این که بهتر است نوشتن «شرح حال» بیشتر برای معرفی گذشتگان صورت گیرد.»
این اظهارنظر در حالی است که حسن مرسلوند، پژوهشگر تاریخ و نویسنده کتاب «زندگینامه رجال و مشاهیر ایران» نظر تقریباًً متفاوتی را در این باره مطرح میکند. وی معتقد است: «به نظر من حتی با در نظر گرفتن تغییراتی که ممکن است زندگی شخصی یا علمی ـ ادبی هر شخص دستخوش آن شود، نوشتن شرح حال مشاهیر معاصر میتواند اقدامی مفید برای شناساندن بهتر آنها به مردم و حرکتی مؤثر در عرصه کتاب و کتابخوانی باشد.»
او همچنین درباره آفرینشهای علمی و ادبی که ممکن است در آینده به دست این مشاهیر معاصر انجام شود، میگوید: «ما میتوانیم شرح حالی از زندگی بزرگان معاصر را منتشر و طی زمان آن را تکمیل کنیم. به نظر من موضوع معاصر بودن یا نبودن منافاتی با نوشتن شرح حال افراد ندارد و تغییرات زندگی آنها هم میتواند به شکل تکملهای بر شرح حالشان در آینده منتشر شود».
مرسلوند ادامه میدهد: « همچنین یکی از تفاوتهایی که میان اهالی قلم شرق و غرب دیده میشود، وجود سیره و خاطرهنویسی در میان غربیهاست که چنین کاری مسلماً برای آیندگان خالی از فایده نبوده و سبب انتقال تجربیات به شکل مکتوب به آنها میشود. در حالی که همین انتقال تجربه در میان شرقیها بیشتر به صورت شفاهی صورت میگیرد و تحریفات و تکذیبات گوناگونی را به دنبال داشته است.»
محمدحسین رحمانیان، مدیر اجرایی اداره کل مرکز پژوهشهای اسلامی نیز در این باره معتقد است: «به نظر من نوشتن شرح حال هر فرد در زمان حیات او باید با رضایت خود شخص و بعد از آن هم باید با اجازه خانواده یا بستگان نزدیکش صورت گیرد. انتشار شرح حال بزرگان توسط مرکز پژوهشهای اسلامی نیز همواره با تابعیت از همین اصل صورت گرفته است، چرا که بعضی از علما یا مشاهیر دوران نمیخواهند که زندگینامه یا شرح حالی از آنها تا زمانی که زندهاند نوشته شود و ما نیز هیچگاه از این امر تخطی نکردهایم.»
در همین راستا، دکتر حسن باستانی راد، ناظر علمی بخش «از ایران چه میدانم» دفتر پژوهشهای فرهنگی میگوید: «انجمن آثار و مفاخر فرهنگی که از زیر مجموعههای سازمان میراث فرهنگی است، تاکنون در این باره آثار متعددی را منتشر کرده است. این انجمن که کارش تنها پرداختن به شخصیتهاست، شرح حالهایی از زندگی بزرگان معاصر را نیز روانه بازار کرده است. اما به دلیل تغییر و تحولاتی که طی زمان بر مسائل گوناگون حادث میشود، معمولاً نوشتن شرح حال یا زندگینامه برای گذشتگان نسبت به معاصران، کار آسانتری است!»
بیطرفی ارزشی، لازمه شرح حالنویسی معاصر
یکی از مهمترین اصولی که لازم است در نوشتن زندگینامه یا شرححال ـ به ویژه درباره مشاهیر معاصر ـ رعایت شود، بیطرفی ارزشی و کنار گذاشتن نگاه جانبدارانه از سوی نویسنده است. حسن منصوری در این باره معتقد است: « نخستین اصلی که نویسنده اینگونه آثار باید به آن پایبند باشد، صداقت است زیرا جانبداری در نوشتن شرح حال، امری است که قلم هر نویسنده ـ به ویژه کسی که تصمیم دارد درباره معاصران بنویسد ـ ممکن است درگیر آن شود.»
وی با ذکر نمونهای ادامه داد: «نوشتن شرح حالهای طرفدارانه درباره کسانی که در قید حیاتند خواه ناخواه بیشتر اتفاق میافتد. برای مثال، نوشتن بیطرفانه درباب احوال شاهان، مادامی که زندهاند، کاری است خطیر که ممکن است از هر نویسندهای سرنزند. به عنوان نمونه، نوشتن از پهلویها در زمان خودشان، اقدامی بود که رعایت اصل بیطرفی ارزشی را برنمیتابید. حال آنکه در همان زمان، نوشتن از شاهان صفویه یا قاجار، بدون جانبداری خاصی هم ممکن بود.»
مدیر اجرایی اداره کل مرکز پژوهشهای اسلامی میگوید: «زمانی که یک نویسنده تصمیم به نوشتن زندگینامه یک شخصیت بزرگ میگیرد، اغلب پای نوعی علاقه یا به اصطلاح ارادت شخصی در میان است. در این صورت، کار ما در مرکز پژوهشهای اسلامی نظارت علمی بر این آثار و به حداقل رسانیدن جانبداری نویسنده در شرح حال نوشته شده است.»
دکتر باستانی به این موضوع با دیدگاه کلیتری نگاه میکند و معتقد است: «مسایل ارزشی در کشور ما تنها به خود شخص نویسنده برنمیگردد و امور دیگری هم در این باره دخالت دارند. برای مثال، مسأله قومیت و حتی شکل تعمیمیافته آن یعنی ملیت هم میتواند در چگونگی نوشتن یک شرح حال دخیل باشد. منظور از این عرق بومی ـ محلی و ملی این است که هر نویسنده با توجه به احساس قومی یا ملی که نسبت به یک شخصیت بزرگ دارد ممکن است در نوشتن زندگینامه او دچار جانبداری ارزشی شود. مسایل دیگری هم علاوه بر آنچه گفته شد وجود دارند که به اشکال مختلف ممکن است طرفداری ارزشی را وارد قلم نویسنده کنند و این به دلیل پیوندهای عمیق سنتی و فرهنگیای است که در کشور ما بسیار پررنگتر از سایر کشورهاست».
«کتاب هفته» شماره 250، 3/7/1389