17 آذر 1400
نصرت الله معینیان و دربار پهلوی دوم
نصرتالله معینیان فرزند محمود در سال 1300ه.ش در اصفهان دیده به جهان گشود. پدرش محمود از اعضای اداره اطلاعات سفارت انگلیس در ایران بود[1] که اطلاع دیگری از زندگی وی در دست نیست.
نصرتالله معینیان دیپلم خود را در هنرستان راهآهن اصفهان گرفت و همزمان با تحصیل در بخش حرکت راهآهن تهران مشغول به کار شد.[2]
در سال 1324ه.ش به دعوت راهآهن تهران به این شهر رفت و به ریاست کارگزینی بخش حرکت برگزیده شد و پس از یک سال رئیس دایره تعلیمات اداره بهرهبرداری راهآهن دولتی گردید.
حضور در مطبوعات
نصرتالله معینیان ورود به عرصه مطبوعات و نگارش مطالب روزنامه را از اصفهان شروع کرد و به کمک دایی خود، باقر مجلسی، که از روزنامهنگاران قدیمی شهر اصفهان بود، توانست خود را در روزنامههای آن زمان شهر اصفهان مطرح نماید.
پس از استخدام در شهر تهران، وی روزنامهنگاری را رها نکرد و در روزنامه آتش (که توسط سیدمهدی میراشرافی از افراد وابسته به اینتلجنس سرویس و از اعضای فعال در کودتای 28 مرداد، در سال 1320ه.ش تاسیس شده بود) شروع به نگارش مقاله نمود.[3] معینیان در سال 1326ه.ش به سمت سردبیری روزنامه رسید.
وی به خاطر داشتن سردبیری روزنامه، به گروه «بداَمن» پیوست که از جمله کارهای این گروه، ایجاد وحشت در بین مردم از دولت مردمی و همچنین علاقهمند کردن مردم به حکومت شاهنشاهی بود.
روزنامه وی در زمان مصدق، از جمله روزنامههایی بود که به مخالفت با دولت مطالب بسیار تندی مینگاشت؛[4] به همین جهت دستور دستگیری وی از طرف دولت صادر شد؛ ولی وی با پنهان شدن در خانه میراشرافی توانست مدتی خود را مخفی کند.
پس از کودتای 28 مرداد و سقوط دولت مصدق، به خاطر قدردانی از خدمات و فعالیتها، به وی نشان درجه دو لیاقت اعطا شد.[5]
ورود به اداره انتشارات و رادیو
پس از سقوط دولت مصدق و روی کار آمدن دولت قوامالسلطنه، فضلالله زاهدی، معینیان را به ریاست اداره کل انتشارات و رادیو، یکی از مهمترین مراکز تبلیغاتی رژیم پهلوی، منصوب کرد.[6] وی پس از دو سال ریاست بر اداره انتشارات و رادیو، در سال 1335ه.ش در زمان دولت حسین علاء به کمک فضلالله زاهدی به ریاست اداره کل تبلیغات انتخاب شد[7] و توانست خود را به مقامات بالاتر رژیم نزدیکتر نماید.
با تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور «ساواک» معینیان خود را به این سازمان و رئیس آن، تیمور بختیار، نزدیک و سعی نمود با ارسال گزارشاتی به این سازمان، از حمایتهای بختیار نیز برخوردار شود.[8]
معینیان در سال 1337ه.ش بهخاطر برکناری دوستش عباس فروتن از ریاست اداره رادیو توسط ناصرقلی ذوالفقاری، سرپرست اداره انتشارات و تبلیغات و معاون نخستوزیر، از مدیریت کل رادیو استعفاء کرد. به خاطر استعفای معینیان، بین تیمور بختیار رئیس ساواک و ذوالفقاری درگیری به وجود آمد و با پیگیری بختیار، نصرتالله معینیان به کار خود بازگشت. این مطلب برای ذوالفقاری، سرپرست اداره انتشارات و تبلیغات بسیار گران آمد و آن را شکستی برای خود دانست؛ به همین جهت از سمت خود استعفاء نمود[9] و پس از مدتی معینیان به سرپرستی اداره انتشارات و تبلیغات و معاونت نخستوزیر منصوب شد.[10] این ماجرا سبب قدرتگرفتن بیش از پیش معینیان شد؛ به طوریکه حتی انتصاب وی به وزارت امورخارجه نیز به صورت شایعه در اداره کل انتشارات و رادیو منتشر شد.[11]
وزارت راه
در سال 1341ه.ش پس از سقوط کابینه علی امینی، اسدالله علم به نخستوزیری رسید. معینیان از طرف اسدالله علم برای وزارت راه پیشنهاد شد و توانست در اسفندماه همان سال طی حکمی از طرف محمدرضا شاه به این وزارت راه یابد.[12] دربین کارکنان راهآهن شایعه شده بود که «معینیان چون مخالف روسها بود و تبلیغات زیادی در این مورد نموده بود؛ حالا که میانه دولت با روسها خوب شده، اجبارا او را از پست اولش برداشتند؛ ولی چون خدماتی کرده، لذا وی را وزیر نمودند.[13]»
پس از خروج معینیان از اداره انتشارات و رادیو، جهانگیر تفضلی جایگزین وی در آن اداره گردید که وی در کمتر از سه ماه از این پست کنار گذاشته شد و معینیان با حفظ سمت وزارت، به این نهاد بازگشت.
همچنین معینیان پس از وزارت راه مدتی نیز وزیر مشاور بود.[14] قدرت وی به حدی رسید که حتی شایعه انتخاب وی به نخستوزیری نیز در محافل سیاسی شهرت یافت.[15]
عضویت در حزب ایران نوین
حسنعلی منصور در 6 بهمن 1342ه.ش حزب ایران نوین را تاسیس کرد که بیشتر اعضای شورای مرکزی این حزب، از کارمندان دولت بودند.[16]
معینیان در اولین جلسه شورای مرکزی حزب به عنوان یکی از اعضای هیئت اجرائیه آن مشغول به کار شد.[17]
وی سعی کرد که قائممقامی حزب را به دست آورد: « اخیرا برای کسب قدرت در حزب ایران نوین بین افراد آن دودستگی ایجاد شده است؛ زیرا نصرتالله معینیان وزیر مشاوره سعی دارد مقام قائممقامی دبیرکل حزب را به دست آورد تا چنانچه روزی حسنعلی منصور مامور تشکیل کابینه گردید، او رهبری حزب را به دست گیرد. از طرفی افراد عضو کانون مترقی که خود را پایهگذار این حزب میدانند، به شدت با این جریان مخالفند... فعلا حسنعلی منصور سعی دارد که نظر دسته اخیر را با معینیان موافق سازد.[18]»
معینیان در دوران نخستوزیری منصور نیز قرار بود که به سمت قائممقامی حزب برسد که به جهت اختلاف با عطاءالله خسروانی وزیر کار نتوانست به مقصود خود برسد و در آن زمان نیز به جهت همین اختلاف نتوانست به این عنوان دست یابد و دکتر منوچهر کلالی از نمایندگان مجلس به قائممقامی حزب دست یافت.[19]
وزارت اطلاعات
پس از نخستوزیر شدن حسنعلی منصور در اواخر سال 1342ه.ش، نام سازمان انتشارات و رادیو تغییر کرد و تبدیل به وزارتخانه اطلاعات شد؛ حسنعلی منصور معینیان دوست و همحزبی خود را که رئیس سازمان انتشارات و رادیو بود، به سمت وزارت اطلاعات منصوب نمود.[20]
وی در دوران وزارت اطلاعات نیز در صدد دستیابی به سمت نخستوزیری بود و برای دستیابی به نخستوزیری با افراد و طبقات مختلف تماس میگرفت[21] و خود را نیز کاندیدای نخستوزیری نمود و برای این کار فعالیت زیادی مینمود.[22]
همین امر موجب اختلاف وی با حسنعلی منصور شد و شایعه اخراج وی از وزارت و سفارت یکی از کشورهای اروپایی به گوش رسید.[23]
با جدیتر شدن این شایعات، معینیان به بهانه معالجه، به خارج از کشور سفر کرد و پس از مدتی استراحت به ایران بازگشت و پس از مدتی نیز در بهمن 1343ه.ش از سمت خود برکنار شد.
پس از برکناری معینیان از وزارت، وی به استراحت پرداخت و حدود دو سال از پستهای سیاسی به دور بود.
در طول این مدت به وی پیشنهادهایی نیز شده بود. از جمله در اسفندماه 1344ه.ش به وی وزارت فرهنگ و هنر پیشنهاد شد؛ وی پذیرش آن را مشروط به ادغام دو وزارتخانه فرهنگ و هنر، و اطلاعات نمود.[24] همچنین قرار بود حزب جدیدی موسوم به حزب سوم در کنار دو حزب ایران نوین و حزب مردم به رهبری معینیان تاسیس شود که هرگز این حزب تشکیل نشد.[25] از دیگر پستهایی که به معینیان پیشنهاد شده بود، شهرداری تهران بود که وی پذیرش آن را مشروط به دستور شاه نمود و گفت به پیشنهاد و خواسته نخستوزیر پستی را قبول نخواهد کرد.[26]
ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهی
در سال 1342ه.ش اسدالله علم به وزارت دربار منصوب شد. وی پس از مدت کوتاهی رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی، رحیم هیراد را بازنشسته کرد و در آذرماه 1345ه.ش طی حکمی از طرف شاه، نصرتالله معینیان به سمت ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهی انتخاب شد.[27]
وی در این سمت نیز به خدمت به شاه ادامه داد و حدود دوازده سال در این سمت باقی ماند و در طی این مدت نشانها و مدالهای فراوانی را از داخل و خارج کشور به دست آورد. از جمله این نشانها میتوان به نشان سوئد به مناسبت سفر پرنس برتیل به ایران، مدال طلای شهر، نشان درجه اول کشور زئیر، نشان استحقاق کشور سوریه، نشان و شاحالملک عربستان سعودی، نشان درجه اول نقره اتریش، نشان مصر، نشان سنگال، مدال آلمان فدرال اشاره نمود.
ملاقات با آیتالله شریعتمداری
در ماه اسفند 1356ه.ش که تظاهرات مردمی برضد شاه به اوج خود نزدیک میشد، معینیان برای ملاقات با آیتالله سیدکاظم شریعتمداری به طور نامحسوسی به قم رفت و در آنجا با ایشان ملاقات نمود و از ایشان خواست تا از صدور هرگونه اطلاعیهای پرهیز نمایند.[28] از مفاد این ملاقات اطلاع زیادی در دست نیست.
رابطه با عباس فروتن
عباس فروتن از افراد فاسدالاخلاقی بود که با حمایت معینیان توانست به پستهای مختلفی دست یابد.
زمانی که معینیان در روزنامه آتش سردبیر بود به این روزنامه آمد و مقالات فراوانی را علیه دولت مصدق نگاشت. پس از ورود معینیان به اداره انتشارات و رادیو، فروتن به این اداره نیز راه یافت و در بخش رادیو بود که با زنان و دخترانی که با رادیو تماس داشتند، رابطه برقرار میکرد و با آنها قرار میگذاشت.[29] وی در این دوران با بسیاری از افراد رادیو از جمله معینیان به نیاوران و اطراف تهران میرفت و به عیاشی و رقص میپرداخت.[30]
در سال 1337ه.ش ناصرقلی ذوالفقاری سرپرست وقت اداره انتشارات و رادیو، عباس فروتن و ناصر شیرزاد را به علت فساد اخلاق و نادرستی از رادیو اخراج نمود، معینیان به حمایت از فروتن، استعفاء کرد و با دخالت بختیار رئیس ساواک، معینیان بازگشت و ذوالفقاری به همین جهت از سمت خود کنارهگیری نمود.
در سال 1342ه.ش فروتن به خاطر رفاقت با معینیان توانست به درجه کفالت در اداره رادیو برسد که موجب اعتراض بسیاری از اعضای اداره کل انتشارات و رادیو شد.[31] در اسفندماه 1342ه.ش معینیان وی را به سمت مدیر کل انتشارات و رادیو منصوب نمود.[32]
پس از حضور معینیان در وزارت اطلاعات، فروتن یار قدیمی وی به معاونت وزارت اطلاعات انتخاب شد.[33]
با حمایت معینیان از فروتن، وی توانست حتی به عنوان مسئول تبلیغات حزب ایران نوین نیز برسد[34] که به خاطر حضور در این پست و همچنین حمایتهای نصرتالله معینیان، در سال 1347ه.ش به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس رفت.[35]
اردشیر زاهدی از انتخاب وی به عنوان نمایندگی مجلس بسیار تعجب نمود و گفت: « این فروتن چطور شد یک مرتبه سر از حزب ایران نوین و نمایندگی تهران بیرون آورد» و از اینکه به او این همه میدان داده شده است، شدیدا اظهار تاسف و تعجب نمود.[36]
خروج از کشور به همراه شاه
در 26 دیماه 1357ه.ش محمدرضا پهلوی شاه ایران به خارج از کشور رفت و برخی از اعضای دفتر شاهنشاهی نیز به همراه وی از ایران فرار نمودند.
نصرتالله معینیان نیز از جمله کسانی بود که در این تاریخ همراه شاه فرار کرد و دیگر به ایران بازنگشت.[37] البته برخی نیز نقل نمودند که وی در زمان حضور شاه در ایران و به دستور وی، ایران را ترک نمود.[38] وی پس از مدتی از شاه نیز جدا شد و از شاه مبلغی پول گرفت تا با بهره آن بتواند در خارج از کشور زندگی نماید.
منابع :
[1]. نجمی، ناصر؛ بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، تهران، انتشارات انیشتین، چاپ اول، 1373، ص369 و مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، رجال عصر پهلوی (نصرتالله معینیان) به روایت اسناد ساواک، تهران، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، 1384، ص31.
[2]. عاقلی، باقر؛ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار با همکاری نشر علم، 1380 ه.ش، چاپ اول، ج3، ص1510.
[3]. عاقلی، باقر؛ پیشین، ج3، ص1510.
[4]. همان، ج3، ص1510.
[5]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، ص1و 2.
[6]. عاقلی، باقر؛ پیشین، ج3، ص1510.
[7]. نجمی، ناصر؛ پیشین، ص370 و عاقلی، باقر؛ پیشین، ج3، ص1511.
[8]. برای نمونه ر.ک به مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، ص13.
[9]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، ص16- 18.
[10]. عاقلی، باقر؛ پیشین، ج3، ص1511.
[11]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، ص37.
[12]. نجمی، ناصر؛ پیشین، ص370 و هروی، مهدی؛ و سمیعی، احمد؛ 22 سال نخستوزیر در 37 سال، تهران، نشر گل، چاپ اول، 1384، ص482 و مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، ص64.
[13]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، ص66.
[14]. هروی، مهدی؛ و سمیعی، احمد؛ پیشین، ص 479 و عاقلی، باقر؛ پیشین، ج3، ص1511.
[15]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، ص83.
[16]. همان، ص98.
[17]. همان، ص99.
[18]. همان، ص102.
[19]. همان، ص112.
[20]. نجمی، ناصر، پیشین، ص370 و هروی، مهدی؛ پیشین، ص484 و مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، ص106.
[21]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، ص122.
[22]. همان، ص138.
[23]. همان، ص140و143.
[24]. همان، ص169.
[25]. همان، ص171- 186.
[26]. همان، ص187.
[27]. نجمی، ناصر؛ پیشین، ص370 و الموتی، مصطفی؛ بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال 1357، لندن، چاپ پکا، 1375 شمسی، 1996م، ج3، ص42 و مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، ص188.
[28]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، پیشین، ص278 .
[29]. همان، ص4.
[30]. همان، ص11.
[31]. همان، ص77.
[32]. همان، ص105.
[33]. همان، ص113.
[34]. همان، ص203.
[35]. همان، ص219.
[36]. همان، ص220.
[37]. عاقلی، باقر؛ پیشین، ج3، ص1511.
[38]. الموتی، مصطفی؛ پیشین، ج3، ص140.