01 مرداد 1393

جزئیات مذاکره قوام و استالین به روایت معتضد


جزئیات مذاکره قوام و استالین به روایت معتضد

‌احمد قوام ملقب به قوام‌السلطنه (1334ـ 1252ش) پسر میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه برادر وثوق‌الدوله از رجال معروف تاریخ معاصر ایران علی‌الخصوص عصر پهلوی است.

او تحصیلات مقدماتی را به اتفاق برادرش حسن وثوق نزد معلمین خصوصی فرا گرفت و سپس در زمینۀ ادبیات فارسی و صرف و نحو عربی، عروض ، معانی بیان و ریاضیات قدیم ادامۀ تحصیل داد و مدتی نیز در مدرسه مروی به آموزش فلسفه و حکمت اشتغال ورزید.

او در 12 یا 13 سالگی مدتی جزو پیشخدمتان ناصرالدین شاه بود اما پس از ترور او از دربار فاصله گرفت و هنگامی که داییش میرزا علی خان امین‌الدوله در 1314 ق به والیگری آذربایجان رسید، به آنجا رفت و سمت دبیر حضوری او را یافت. وی پس از صدارت امین الدوله به سمت منشی مخصوص او در آمد اما پس از عزلش جهت ادامه تحصیل به اروپا رفت و در دانشکده حقوق در رشته علوم سیاسی مشغول تحصیل شد، ولیکن نتوانست تحصیلات خود را به پایان ببرد و به ایران برگشت. پس از بازگشت به ایران وزیر حضور مظفرالدین شاه شد و مسئولیت ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهی را بر عهده گرفت. او خط بسیار زیبایی داشت و فرمان مشروطیت در سال 1324 ق به خط او نگارش یافت. وی در همان سال پس از فوت نریمان خان قوام‌السلطنه وزیر مختار ایران در اطریش لقب او را کسب کرد. رشد سیاسی قوام پس از فتح تهران به دست مجاهدین شروع شد و او به ترتیب به معاونت وزارت داخله، وزیر وزارت جنگ، کشور و عدلیه نائل گشت. همچنین در کابینه دوم مستوفی الممالک در 1298 ش به والیگری (فرمانفرمای) کل خراسان و سیستان دست یافت. قوام‌السلطنه به هنگام کودتای 1299 ش به رهبریت سید ضیاءالدین و رضاخان میر پنج به دلیل اهمال در ابلاغ دستورات دولت کودتا به ادارات و مردم مورد غضب قرار گرفت و توسط کلنل محمدتقی خان پسیان دستگیر و روانه تهران گردید. وی به محض رسیدن به تهران زندانی شد اما پس از برکناری سید ضیاءالدین به دستور احمد شاه به صدارت رسید.

قوام جز ساستمدارن موفق دوران قاجار و پهلوی است که در دوران ستم‌شاهی و ساختار غلط آن اقدامات درست و نادرست داشته است اقدام درستش نجات آذربایجان است و مقاومت در برابر زیاد‌خواهی رضاخان و محمدرضا شاه است ودفاع از قانون مشروطه است و اقدام نامناسب در قیام 30 تیر است روبه روی ملت قرار گرفت. به همین دلیل با خسرو معتضد مورخ و نویسنده به گفت وگو نشستیم.

*آیا با یک نگاه کلی به قوام السلطنه می‌توان او را چگونه ارزیابی کرد؟ 

قوام و مصدق به جهاتی جز خدمت‌گذاران تاریخ ایران هستند. یکی از ویژگی‌های بررسی تاریخی این است که هر اندازه از زمان حوادث دور می‌شویم درخشندگی و سیاهی صورت‌ها روشن‌تر می‌شود. به این دلیل که هر روز با انتشار اطلاعات جدید برگی تازه از حوادث تاریخی روشن‌تر می شود.

اطلاعات جدیدی که  از اسناد داخلی آمریکا و انگلیس بعد از سال 1927 میلادی منتشر شد چهره جدیدی از قوام ساخته است.

پدر قوام معتمد‌السلطنه بود که سه فرزند به نام وثوق، احمد و معتمد‌السلطنه دوم داشت.

 

 *قوام به درخواست مظفر‌الدین شاه تحصیلات را نیمه کاره رها کرد

قوام در جوانی در فرانسه و رشته حقوق درس می‌خواند اما به درخواست مظفر‌الدین شاه درس را نیمه‌کاره رها کرد و به ایران بازگشت. عکس های زیادی ازقوام زمانی که منشی مظفرالدین شاه بود وجود دارد در دوران تحصیل تا حدود زیادی به زبان فرانسه مسلط شد خط ‌بسیار خوشی نیز داشت.

 

*قوام در جوانی طرفدار استبداد بود

قوام در جوانی مقوم استبداد بود و اما در طول زمان و به تدریج با ادامه تحصیلات و بالاتر رفتن سن و رفتن به سفر خارجی شده و فکرش بازتر می‌شود.

*تنها ارثیه پدری قوام،‌قرآن خطی بزرگ و ارزشمند بود

خانواده قوام متمکن نبودند.تنها ارثیه ارزشمند پدری قوام، قرآن خطی بزرگ و ارزشمند بود. بنابراین دو برادر قوام و وثوق‌السلطنه زمانی که به مقامی دست پیدا می‌کردند از دریافت خدمتانه، پیشکش و زمین خوداری نمی‌کردند و این رسم آنروزگار بود علاوه بر اینکه دولت به کارمندان خود حقوق نمی داد. حاکمان ولایات نیز باید پولی را به دربار شاهان قاجار می‌دادند و این پول را باید از مردم جمع‌آوری می‌کردند.

چنین روش حکمرانی از گذشته بسیار دور به خصوص از دوره مغول در ایران باب شده بود قوام نیز در آن فضا زندگی می‌کرد و از این روش تبعیت می‌کرد بنابراین نمی‌توان از دوران جوانی قوام تمجید کرد. زمانی که حاکم خراسان شد.

*قوام السلطنه قصد ترور رضاخان را داشت

قوام السلطنه با کودتای سید ضیاء زندانی و بعد از کودتا از زندان آزاد می‌شود و دوبار با حکم احمدشاه قاجار نخست‌وزیر ایران می‌شود. و رضاخان وزیر جنگش می‌شود که در این دوره کشمکش قوام و رضاخان بالا گرفت چون قوام نمی‌توانست اجازه دهد که رضاخان وزیر جنگش بود همکاره کشور شود. حتی  یک ـ دو بارقصد کرده بود که رضاخان را از بین ببرد ـ‌ اما موفق نمی‌شود.

*قوام به دستور رضاخان تبعید می‌شود

قوام به دستور رضاخان تقریبا از سال 1302 تبعید می‌شود مدتی در خارج از کشور به سر می‌برد و بعد با وساطت برادرش به املاک خود لاهیجان بر می‌گردد در مزرعه چای خود زندگی می‌کند. و هرگز در سیاست دخالت نمی‌کرد. قوام به دلیل اینکه از دوران جوانی مورد لطف مظفر‌الدین شاه قرار داشت. ثروتی به هم زده و باغات چای زیادی در لاهیجان داشت. در سال‌های تبعید زندگی به ظاهر آرامی در لاهیجان داشت و چون همسرش صاحب فرزند نمی‌شد. با دختری شمالی ازدواج کرد و از آن دختر صاحب فرزند شد که فرزندش به نام حسین در جوانی به مواد مخدر ـ هرویین ـ روی می‌آورد و جوان مرگ می‌شود می‌توان گفت خوشبختی خانوادگی نداشته است.

*رضاخان به اشتباه مصدق را تبعید می‌کند

عوامل جاسوسی انگلستان در همه جا بودند به رضاشاه گزارش می‌دهند که یکی از رجال ایران به بهانه تجارت فرش به آلمان رفته و قصد دارد علیه شما کودتا کند رضاشاه به اشتباه فکر می‌کند شخصی که علیه او قصد کودتا دارد به همین دلیل دستور می‌دهد شبانه دکتر مصدق را از خانه ییلاقی‌اش در تجریش دستگیر و تبعید کنند راز دستگیری دکتر مصدق در تیرماه 1319 این است.

بسیاری از مورخان علت دستگیری مصدق را نمی دانند به تازگی کتابی منتشر شده است  که شامل اسناد به جا مانده در  آلمان غربی است یک نسخه آن در کنگره آمریکا و یک نسخه در آرشیو وزارت خارجه آلمان است این اسناد نشان می دهد که قوام السطلنه قصد کودتا داشته است و نه مصدق.

*روس به قوام به عنوان سیاستمدار احترام می‌گذاشته است

بعد از شهریور 20 یک مدت کوتاهی نوری و بعد سهیلی نسخت وزیر می‌شوند قوام در دوره رضاشاه مثل مصدق خانه نشین بوده است البته خیلی مورد توجه مردم قرار می‌گیرد و روس ها هم به او ارادت داشتند و قوام را یک سیاست مدار با شخصیت می دانستند و برخلاف کسانی که فکر می‌کنند قوام وابسته به انگلیس بوده او بیشتر به قدرت ثالث توجه داشته است.

*قوام سعی داشت با باز کردن قدرت ثالث به کشور دولت روس و انگلیس را کنترل کند

قوام علاقمند بود که آلمان یا آمریکا وارد صحنه سیاست ایران شود نسل امروز نمی‌دانند دولت انگلیسی و روسیه تزاری چقدر ایران را تحت فشار قرار می‌گذاشتند.

قوام در سال 21 مدتی نخست وزیر می شود ولی شاه به علت اینکه پدرش همیشه از قوام بد می گفت او را آدم خطرناکی می دانست از او ناراضی بود. و با ورود آوراگان لهستانی به ایران و اشاعه تیفوس در ایران خواروبار کم می‌شود.

*حزب پیکار و نمایندگان سعی داشتند قوام را مجبور به استعفا کنند

حزب پیکار (جوانان) چند سردبیر روزنامه‌ها، عده‌ای از نمایندگان مجلس، یکی از نخست‌وزیران پیشین و یکی از روسای سابق اداره خوراک کوشیدند قوام را وادار به استعفا به نفع علی سهیلی کنند.

شاه و اطرافیان نظامی او از جمله یزدان‌پناه رییس ستاد ارتش و رادسر رییس پلیس تهران چندبار به قوام توصیه کردند که استعفا کند به این امید که به جای او دولتی نظامی روی کار بیاورند. قوام با اتکا به اعلام حمایت انگلیس، شوروی و آمریکا از استعفا خودداری کرد. به جای آن دستور داد برای بازگرداندن نظم اقدامات فوری به عمل آید.این اقدامات عبارت بودند از: ممنوعیت عبور و مرور در شب از ساعت ٨ بعد از ظهر، توقیف کامل تمام روزنامه‌ها، سانسور رادیو تهران، انتشار یک روزنامه رسمی دولتی (اخبار روز) و گماردن سپهبد احمدی برای برقراری دوباره نظم در خیابان‌های تهران

در هجدهم آذر رویدادها، همان طور که در روز قبل شروع شده بود، آغاز شد. گروه‌هایی از دانشجویان در دانشگاه تهران هنگامی که کلاس‌ها دوباره تعطیل شد، سازماندهی شدند و به راهپیمایی به طرف مجلس پرداختند، اما این بار نیروهای پلیس عقب نشینی نکردند. آگهی‌هایی نصب شده بود که قصد کارگزاران حکومت نظامی را برای جلوگیری از هر گونه تظاهرات نشان می‌داد..

 سپهبد احمدی مسلسل‌ها و تانک‌هایی در تقاطع‌های مهم قرار داده بود. سربازان انگلیسی و لهستانی در میدان‌های بزرگ به چشم می‌خوردند.

در میدان بهارستان سربازان ایرانی با شلیک مسلسل به مقابله با جمعیت دانشجو و دیگر افراد همراه آنان پرداخته و آنها را متفرق کردند. در نتیجه کشتاری که رخ داد حدود 600 نفر کشته یا زخمی شدند.

این کار برای نمایش دادن قدرت و جرات دولت کافی بود. همه مغازه‌ها بسته شدند و در خیابان‌ها جز گشتی‌های نظامی حاضر در همه جا، کسی دیده نمی‌شد. ممنوعیت عبور و مرور در شب از ساعت ٨ بعد از ظهر که به شدت اجرا شد آرامش را در تمام مدت شب برقرار کرد. روزنامه دولت، اخبار روز، برای نخستین بار در غروب هجدهم آذر منتشر شد و دستگیری رییس پلیس تهران را اعلام کرد که سپر بلای موقت در مقابل شورش شد.

قوام با تعطیل کردن مجلس تا بیست و هشتم آذر و گوشمالی دادن شاه تحت حمایت انگلیس، سلطه و موقعیت خود را تثبیت کرد. بعضی از مغازه‌ها در نوزدهم آذر و تمامی آنها در روز بعد دوباره باز شدند.

*شورش نان آشفتگی  عمیق در کشور به وجود آورد

شورش نان آشفتگی‌های عمیق و دراز مدت بسیاری به همراه داشت. در آغاز، وضع تهیدستان کم غذای تهران که تعداد آنها بر شدت و وسعت شورش افزوده بود، تغییری نکرد. پس از یک سرشماری در بیست و هفتم آذر، برای همه اهالی تهران کارت‌های جیره صادر شد که در آنها 800 گرم نان جو برای هر کارگر و 400 گرم برای هر فرد دیگر در هر روز به بهای تقریبا سه سنت از سوی نانوایی‌های انبار غله در نظر گرفته شده بود.

این مقدار بیش از 60 درصد کمتر از مصرف میانگین در طول ادوار عادی‌تر بود. با وجود این، بازار آزاد همچنان دایر بود و در آنجا نان سفید با کیفیت خوب را با تقریبا یک دلار برای هر 400گرم می‌شد به هر مقدار خرید. بازار آزاد تا زمانی که در دوازدهم مرداد 1322 آرتور میلسپو آن را تعطیل کرد، همواره برای گندم کمیاب پیشنهادی بیشتر از پیشنهاد انبار غله می‌داد.

با وجود این، جیره‌بندی یک راه‌حل نبود، زیرا تهران همچنان فاقد غله کافی بود و این امر شریدان را واداشت که از متفقین تقاضا کند که تا زمان برداشت محصول سال 1322 هر ماه ٠٠٠/10 تن گندم تحویل دهند.

ماموران آمریکایی که به علت شدت شورش، برای اقدام در حال آماده باش بودند با وعده واگذاری 25000 تن گندم برای حمل فوری به ایران، پاسخ دادند.

ماموران انگلیسی با واگذاری ٠٠٠/10 تن دیگر گندم به اضافه 16400 تن جو از عراق موافقت کردند. با وجود این، در بهمن‌ماه ایالات‌متحده برای حمل تنها 800 تن به ایران جا پیدا کرد که فقط برای احتیاجات سه روز تهران کافی بود.

در اسفند ماه بیش از 122000 تن بار که برای کمک به اتحاد شوروی در نظر گرفته شده بود، در جنوب ایران در انتظار انتقال از کشتی به وسایل نقلیه دیگر بود و نظام حمل‌و‌نقل ایران را متوقف کرده بود. یک مرتبه هفده روز طول کشید تا گندم را بار بزنند و با کامیون به تهران برسانند. با وجود این،‌ در خرداد 1322 مشکل تغذیه تهران تخفیف یافته بود.

روس‌ها در فروردین 1322 با واگذاری 25000 تن از گندم آذربایجان موافقت کردند و 4500 تن نخست آن در خرداد 1322 رسید.

ایالات‌متحده و انگلیس در خرداد 1322 تقریبا ٠٠٠/50 تن غله به ایران حمل کرده بودند. واردات مداوم متفقین، افزایش برداشت محصول سال 1322 و استفاده از کامیون‌های متفقین برای جمع‌آوری و توزیع، در پاییز سال 1322 به بحران خوراک زمان جنگ در ایران خاتمه داد.

*شورش، دولت قوام را نیز سرانجام به زیر کشید

شورش، دولت قوام را نیز سرانجام به زیر کشید. او از عهده حل مشکلات غذایی ایران برنیامده بود. در هفدهم بهمن 1321 ده وزیر برای تثبیت قانونی بودن پیشنهاد قوام مبنی بر اجازه دادن به وزیران برای حفظ کرسی‌های خود در مجلس در مدت خدمت در دولت وی، استعفا کردند.

در بیست و چهارم بهمن 1321 مجلس در مخالفت با این پیشنهاد و به نفع علی سهیلی رای داد تا به عنوان نخست‌وزیر جانشین قوام شود. شورش، حاکی از بازگشت سربازان اشغالگر متفقین به تهران بود. آنها تا شانزدهم مرداد 1324 در تهران باقی ماندند و ماموران انگلیس و شوروی به منظور اعمال نفوذ بر سیاست ایران که به خصوص در طول بحران امتیاز نفت در آذر 1323 آشکار بود، آنها را مورد استفاده قرار دادند قوام نخست‌وزیری را رها می‌کند و بازنشسته می شود و بعد کابینه ساعد می‌آید و بعد هم در زمان اشغال ایران زمان کنفرانس تهران سهیلی نخست وزیر است که خیلی هم از پس خارجی ها برنمی آید و ایران کشور اشغال شده می شود.

قوام دراین مدت در خانه نشین می‌شود عده‌ای مردم و  روشنفکران دور او جمع می‌شوند. قوام تشخص مخصوص داشته است و رفتار و صحبت کردن و متانتش برای مردم جالب بوده است. او از اواخر سال 21 تا 24 شمسی خانه نشین بوده است و دراین مدت شوروی ها به او ارادت پیدا می کنند و در سال 24 و پس از پایان جنگ جهانی دوم قرار بود اشغالگران بلافاصله بعد از جنگ ایران را ترک کنند انگلیسی و امریکا سربازان خود را از ایران خارج می‌کنند. اما شوروی از خارج کردن سربازان خود از ایران امتناع می‌کند.

اعتراض می‌کند چرا انگلستان از امتیاز نفت جنوب برخوردار است و شوروی از امتیازی شبیه به این در  شمال برخوردار نیست.

یکی از خدمات مصدق در مجلس این بود که طرحی را به مجلس برد که دولت ایران تا زمانی که در اشغال کشور به وسیله متفقین هست هیچ مامور ایرانی و نخست وزیر و... حق مذاکره برای واگذاری امتیاز نفت به کشوری خارجی را ندارد این قانون با اصلاحی در مجلس چهاردهم به تصویب رسید.

*کارگردان مجموعه کیف انگلیسی بی‌سواد است

این خدمت بزرگ مجلس چهاردهم به کشور است اما  یک کارگردان ناآگاه به مسائل تاریخی با ساخت سریال «کیف انگلیسی» ادعا می‌کند که همه این نمایندگان خائن هستند. منکر نمی شوم که در مجلس چهاردهم نمایندگان طرفدار روسیه و انگلستان  در مجلس حضور داشتند.

اما اکثر نمایندگان مستقل و وطن‌خواه بودند. که قانونی را تصویب می‌کنند که  دولت ایران تا زمانی که در اشغال بیگانگان است دولت ایران حق برگزاری انتخابات را ندارد.

 

*استالین قصد داشت 5 استان شمالی را زمینه خاک روسیه کند

بعد از گذشت چندین دهه و با تجزیه اتحادیه شوروی و رو شدن اسنادی از آن دوران، متوجه می شویم. استالین قصد داشت 5 استان شمالی را زمینه خاک روسیه کند.در 1999 چند دانشگاه مانند دانشگاه پاریس و دانشگاه آمریکایی آذربایجان آمریکا و جمهوری ارمنستان، گرجستان اسناد  ک.گ. ب را منتشر کردند. که این اسناد نشان داد چرا  استالین برای گرفتن امتیاز نفت شمال اصرار داشته است.

*حزب توده خواستار دادن امتیاز نفت به روسیه است

در دوران صدارت قوام سرگئی کافتارادزه معاون کمیسر خارجی شوری به ایران می آید و با آقای ساعد نخست وزیر ملاقات کرد و حزب توه هم شروع به تبلیغات می کند که ملت ایران خواهان دادن امتیاز  نفت به شوروی است و باید تبعیض از بین برود.

سرگئی را دولت ایران دست خالی برمی‌گرداند. روس‌ها یک سازمان بین‌المللی را که کمینترن بود ایجاد کردند و افرادی را به کشورهای مختلف می‌فرستادند تا با آموزش افراد زمینه انقلاب کارگری ـ کمونیستی را در آن کشور فراهم کنند. و فردی را به ایران فرستادند که کمونیست‌های ایرانی را آموزش دهد. و شخصی به نام میرجعفر پیشه وری را که در زندان رضاشاه به اتهام جاسوسی به سر می‌برد را پیدا کردند. ایشان از سال 1309 تا 1320 در زندان بود  بعد از شهریور 1320 از زندان آزاد شد و پیشه وری یک روزنامه دست چپی به نام «آژیر» منتشر کرد.

اعضای حزب توده افرادی مانند فریدون کشاورز و ایرج  اسکندری پیشه‌وری را بیسواد می‌دانستند به همین دلیل او را قبول نداشتند. پیشه‌وری در جوانی در قفقاز کارگری می‌کرده است. همراه با کار به تحصیل پرداخت. حزب توده تصمیم گرفت در آذربایجان شورش راه‌اندازی کند. حزب توده اردشیر آونسیان را به نمایندگی از حزب به آذربایجان فرستاد. ترک‌های آذربایجان چون مسلمان بودند اردشیر آونسیان  را قبول نداشتند. به طور مثال خلیل ملکی یکی از طرفداران حزب توده به حزب توده اعتراض می‌کند که چرا در ساختمان کمیته مرکزی به جای استفاده از عکس‌های ستارخان و باقرخان از عکس‌های لنین استفاده می‌کند.

دولت شوروی که تمام آذربایجان را اشغال کرده بود به حزب دموکرات کمک می‌کند. تا پیشه‌وری اعلام استقلال کند و آذربایجان ایران را از ایران جدا کند.

اسناد جدید که در باکو منتشر شده شخصی به نام جلیل حسن اف که آدم باسوادی است، استاد دانشگاه باکو است کتابی به نام آذربایجان در آستانه جنگ سرد منتشر کرده است در آنجا می‌گوید شوروی 600 افراد متعصب انقلابی که به کمونیست باور داشتند به آذربایجان فرستاد جالب این است که کنسول انگلیس در تبریز می‌گوید آذربایجانی‌ها هیچ‌گونه میل جدایی از ایرانیان ندارند - مردم آذربایجان به شدت مردم مذهبی و وطن‌پرست هستند ـ  هیچ علاقه‌ای به جدا شدن از ایران ندارند.

حزب دموکرات و پیشه‌وری از شهریور 20 شروع به تبلیغات می‌کنند که ترک با فارس فرق دارد و برای جداسازی آذربایجان افسر شهربانی و رئیس ایلچی را می‌کشند و پای او را اره می‌کنند.

در چنین وضعیتی حکیم‌الملک نخست‌وزیر است که فراموسون و ضعیف‌النفس بود و استالین هم او را قبول نداشت و مجلس کابینه‌اش را ساقط می‌کند. صدرالاشراف نخست وزیر می‌شود که نمی‌تواند پیش از  چهل روز حکومت کند دستور قلع و قمع شورش تبریز را می‌دهد که آنهم به جایی نمی‌رسد و چون سربازان شوروی در شریف آباد قزوین جلوی ارتش ایران را می‌گیرند حتی ارتش هم وارد عمل نشد بلکه ژاندارم‌ها بودند فرمانده لشکر تبریز شخصی به نام سرتیپ درخشانی بود که بعدها مشخص شد ایشان از سال 1318 که اخراج شده بود با روس‌ها ارتباط داشت.

پادگان تبریز در دست ارتش روس بود ارتش ایران در باغ کشاورزی مستقر بودند که اطرافش را سیم خاردار کشیدند و مناسب دفاع نبود. و بنابراین لشکر تبریز که بیشتر از هزار نفر نبود در شهر رضائیه و ارومیه مقاومت می‌کند در چنین وضعیتی دوباره چشم‌ها متوجه قوام‌السلطنه شده بود و بزرگان به خانه‌اش می‌روند و با خواهش و تمنا از او می‌خواهند نخست‌وزیری را بپذیرد برای اینکه شوروی‌ها نسبت به قوام خوشبین بودند و حزب توده هم از او حمایت می‌کرد قوام در حالی کابینه خودش را تشکیل می‌دهد که دوره مجلس در حال تمام شدن است نیروهای سیاسی تبلیغات را برای کسب کرسی‌های مجلس آغاز می‌کنند و حزب توده نیز از قوام حمایت می‌کند و ارتش شوروی برای که ایران ترک کند خواستار کسب امتیاز نفت شمال است قوام بلافاصله اعلام می‌کند که شخصا به روسیه می‌روم با ژنرال روسی ملاقات می‌کند دولت شوروی هواپیما می‌فرستد قوام با هیأتی قوی که شامل چند روزنامه‌نگار و روسی دان برجسته است به شوروی می‌رود این افراد مانند حمید سیاح و نفیسی به باکو می‌روند یک شب در باکو اقامت می‌کنند و بعد به مسکو می‌روند هواپیمای آن زمان ضریب امنیتی پایینی داشتند. در مسکو مورد استقبال مولوتوف قرار می‌گیرد همراهان در هتل بزرگ مسکو جای می‌گیرند و قوام در یکی از کاخ‌های تزاری سکونت می‌کند.

قوام در اتاق کار استالین در کاخ کرملین با او ملاقات می‌کند. استالین بسیار به قوام بی‌اعتنایی می‌کند با اکراه یک صندلی می‌آورند تا قوام بنشیند.قوام با بی‌اعتنایی استالین روبه رو می‌شود دست به جیب می‌شود سیگاری از جیبش بیرون می‌آورد به این ترتیب استالین ناچار می‌شود برای او فندک بزند. قوام به زیرکی استالین را از حالت اربابی خارج می‌کند.

مذاکره با قوام گاهی اوقات ساعت‌ها طول می‌کشید این در حالی بود که قوام دچار بیماری پروستات بوده است مجبور بود مدام در مدت کوتاه به دستشویی برود و در مذاکره به شدت درد می‌کشیده است. پدر سعید نفیسی دکتر بود در آن سفر قوام را معالجه می‌کرد. قوام شخصیت کاریزما داشت مدام به ملاقات استالین می‌رود و گفت‌وگو می‌کند و مرتب استالین به او حمله می‌کند.

استالین وقتی عصبانی می‌شد عکس گرگ در کاغذ می‌کشید در یکی از دیدار با قوام بیش از 100 گرگ در کاغذ کشید و مدام پیپ می‌کشید با این استدلال که ایران بعد از پایان جنگ جهانی اول ادعا کرد باید قفقاز و ترکمنستان به ایران برگردد ایران را متهم به دشمنی با شوروی می‌کرد. قوام پاسخ داد دولت قاجار خواهان بازگشت سرزمین‌های قفقازی بود بود در حالی که دولت جدید چنین نظری ندارد.

استالین پرسید چرا آن دولت چنین درخواستی داشت قوام پاسخ داد دولت تزار که توسط کمونیست‌های شوروی ساقط شد دولت زورگویی بود ما از زمانی که آقای لنین سر کار آمد خواهان همکاری و گسترش روابط با شوروی هستیم. در حال حاضر روابط ایران با شوروی دوستانه است. و ایران جز اولین کشوری بود که شوروی و انقلاب کمونیستی شوروی را به رسمیت شناخت.

قوام یک دیپلمات کامل بود بسیار اروپائیان آدم‌های دلال و حسابگر هستند و امروز در بحث مسئله هسته‌ای وقتی مذاکره آقای ظریف را با این آدم‌ها می‌بینید همیشه ظریف لبخند به لب دارد اما من مطمئن هستم از ته دل در حال گریه است قوام همیشه در برابر استالین می‌خندید و با زیرکی رفتار می‌کرد هرچه استالین بداخلاقی می‌کرد در عوض قوام دیپلماتیک جواب می‌دهد.

همراهان قوام توضیح می‌دهند که قوام بعد از مذاکره با استالین وقتی به کاخ برمی‌گشت آن اندازه اذیت می‌شد که گریه می‌کرد و به همراهانش شکوه می‌کرد آنقدر استالین بی‌ادب است که دود پیپش را به صورت من می‌زند. اما قوام با وجود این بد اخلاقی‌ها دیپلماتیک رفتار می‌کرد و یک بسته چای و توتون لاهیجان را به عنوان هدیه برای استالین برد و گفت این هدیه کارگران ایرانی به شما است که استالین بسیار خرسند شد. در طول مذاکره قوام نامید شد و به استالین می‌گوید شما که قانع نشدید به همین دلیل من فردا مسکو را به سمت ایران ترک می‌کنم.

استالین قوام را به ضیافت شام دعوت می‌کند و قوام می‌گوید من به اتفاق همه اطرافیان خدمت می‌رسم و استالین ضیافت عالی برگزار می‌کند و در ضیافت آخرین گفت‌وگو انجام می‌شود قوام از استالین می‌پرسد در نهایت نظر شما چیست؟ استالین جواب می‌دهد که نظرم این است که شرکت تشکیل بدهیم و قوام می‌گوید به این دلیل دست من باز شد. چون دکتر مصدق طرحی را به تصویب مجلس رساند که در زمان اشغال به شرکت خارجی نباید امتیاز داد.

استالین از قوام می‌پرسد چرا؟ مجلس را منحل نمی‌کنید.

قوام جواب می‌دهد اگر شما سربازان را از ایران خارج کنید من به شما قول می‌دهم مجلسی از طرفداران من تشکیل می‌شود و کسانی که به هدف‌های من اعتماد دارند به مجلس می‌روند و من قول می‌دهم امتیاز شرکت نفت را به تصویب برسانم.

نامه‌هایی که قوام به سفیر شوروی نوشت شاهکار است در آن نامه‌ها توضیح می‌دهد مردم آذربایجان به هیچ روی خواهان جدایی از ایران نیستند و مسئله آذربایجان مسئله داخلی است و همیشه از نظر نژاد جز ملت ایران بودند زبان دلیل بر جدایی نیست.


فارس