30 خرداد 1400

کتابچه مواجب و سیورسات اطبّاء و جرّاحان فوج ظّل‌السلطان


اسدالله عبدلی آشتیانی

کتابچه مواجب و سیورسات اطبّاء و جرّاحان فوج ظّل‌السلطان

  شاهزاده مسعود میرزا ملقب به ظلّ‌السلطان، فرزند ارشد ناصرالدین شاه قاجار، بزرگ‌ترین حاکم ایران طی سال‌های1291هـ.ق ـ 1305هـ.ق است.
بخش اعظم ایالات و ولایات، تحت نظارت وی بود که میزان آن را دو پنجمِ ممالک محروسه ایران را شامل می‌شد. وی که در جمع آوری مالیات بسیار سخت‌گیر و خشن بود، توانست قشون مستقل از حکومت مرکزی تهیه کند. نیرو‌های این قشون نظامی را که بسیار مجهز بود، بین بیست و پنج هزار تا چهل هزار نفر تخمین زده‌اند. بر همین اساس پدر تاج‌دارش بر وی ظنین شد و دستور به انحلال قشون وی داده، ایالات و ولایات تحت حاکمیتش را تنها به اصفهان تقلیل داد.
در اینجا ابتدا به معرفی این شاهزاده و قشون وی پرداخته، سپس کتابچه مواجب اطبّاء و جرّاحان فوج ظلّ‌السلطان به سال1300هـ.ق که به خط سیاق است در سه ایالت اصفهان، کرمانشاهان و فارس پرداخته و میزان حقوق و مواجب و سیورسات اطبّاء و جرّاحان و سایر خدمه فوج را به صورت دقیق و شفاف بیان می‌کند. معرفی برخی از اطبّاءء و جرّاحان این سند براساس اسناد تاریخی ارائه می‌گردد.
شاهزاده مسعود میرزا (ظلّالسلطان)
«مسعود میرزا یا سلطان مسعود میرزا ظلّ‌السلطان (1266 ـ1336هـ.ق) پسر بزرگ و از جهتی پسر چهارم ناصرالدین شاه بود و چون چند تن از فرزندان ناصرالدین شاه به نام‌های قاسم میرزا، معین‌الدین میرزا و محمود میرزا و غیره به تدریج فوت کرده بودند، از این جهت مسعود میرزا را در زمان خودش می‌توان پسر بزرگ ناصرالدین شاه به شمار آورد. مادر ظلّ‌السلطان، عفت‌السلطنه دختر رضا قلی بیک غلام پیش‌خدمت بهمن میرزا، پسر چهارم عباس میرزا نایب‌السلطنه و از جمله زنان منقطعه ناصرالدین شاه بوده که در زمان ولیعهدی خود او را به ازدواج خویش درآورد[2]».
«ظلّ‌السلطان از ایام جوانی به فرمانداری تعیین گردید و ابتدا حاکم اصفهان و شیراز شد. او سه سال از مظفرالدین شاه بزرگ‌تر بود، ولی چون مادرش عقدی و شاهزاده نبود، به ولیعهدی انتخاب نگردید[3].»
«ظلّ‌السلطان به خیال ولیعهد شدن افتاد و در حدود سال‌های1300ق. به بعد، خود را داوطلب این سمت نمود و نزد پدرش ناصرالدین شاه، اقداماتی به عمل آورد[4].» «در اوایل سال1303ق که ظلّ‌السلطان به تهران آمده بود، پس از یأس از ولایت‌عهدی، خیلی میل داشت که شاه، کامران میرزا نایب‌السلطنه را از وزارت جنگ معزول کند و او را وزیر جنگ نماید[5].»
«چون مالیات شاه را به خوبی وصول کرده و راه‌ها را امن نمود، محبوب دربار گردید. معلوم است که برای تقرب نزد شاه، همان وصول مالیات و امن کردن راه، اهمیت بسیار دارد[6].»
ظلّالسلطان، حاکم یک سوم ایران
«ظلّ‌السلطان هم نزد پدر مورد توجه گشته و کردستان و لرستان و خوزستان هم ضمیمه فارس و اصفهان گردیده، چیزی بعد، کرمانشاه و همدان و گلپایگان به آن اضافه گشت تا حدی که در قلمرو این شاهزاده هر سال ششصد هزار لیره نقد و هفتاد و چهار هزار لیره جنس برای خزانه ایران جمع‌آوری می‌گشت. نرخ لیره طلا در آن ایام سی و سه ریال بوده و جمعاً مالیات حکومت‌های ظلّ‌السلطان بالغ بر بیست و دو میلیون و دویست و چهل و دو هزار ریال می‌شده است. این مالیات از دویست و پنجاه هزار میل مربع یا دوپنجمِ سرزمین ایران به دست می‌آید[7].»
«تا اوایل سال1291هـ.ق (دو سال) حاکم فارس بود و در همین سال شاه یا به اصطلاح پدر تاجدارش او را به حکومت اصفهان روانه نمود و از این تاریخ تا اوایل مشروطیت در مدت 34 سال حاکم مطلق و مسلّط بر همه چیز اهالی اصفهان بود و هرچه دلش می‌خواست، در آنجا برای خویشتن انجام می‌داد و در مدت ده سال (1295 ـ 1305ق.) که حاکم چهارده ایالت و ولایات یعنی جنوب غربی و مغرب ایران بود، معذالک همیشه در اصفهان اقامت داشت و مرکز حکمرانی او در آنجا بود[8]».
«ظلّ‌السلطان پسر بزرگ خود، جلال‌الدوله سلطان حسین میرزا پسر همدم‌الملوک، همدم‌السلطنه (دختر عزت‌الدوله از میرزا تقی خان امیرکبیر) را در 12 سالگی به حضور شاه برد و او از طرف ظلّ‌السلطان با تصویب شاه، به نیابت حکومت فارس تعیین گردید و بعد در همین سال حکومت کرمانشاه و در اوائل سال 1299ق. شاه حکومت کردستان را نیز ضمیمه سایر حکومت‌های ظلّ‌السلطان نمود و به وی واگذار نمود[9]».
ارتش ظلّالسلطان
اداره کردن این سرزمین پهناور و دریافت به موقع مالیات و ایجاد امنیت، نیروی مسلّحی می‌خواست که بتواند قدرت شاهزاده را اعمال کند.
«قسمتی از آن (مالیات) به مصرف سپاهیان ظلّ‌السلطان می‌رسید که عده آنان بالغ بر بیست و یک هزار نفر می‌شد. اعتماد السلطنه در یادداشت‌های روزانه خویش از قول ظلّ‌السلطان عده سپاهیان او را چهل هزار نفر ذکر کرده و چنین گوید: 18ربیع الثانی1301: مغرب خانه ظلّ‌السلطان رفتم در خلوت ما را پذیرفت. شاهزاده از قشون خودشان صحبت داشت که چهل هزار قشون هر وقت بخواهم در اندک وقتی با توپ خانه و سایر لوازم می‌توانم حاضر کنم[10].»
«ناصرالدین شاه به واسطه وسعت قلمرو حکمرانی و داشتن نفرات نظامی زیاد، از وی به غایت ظنین و وحشت زده شده بود که مبادا خیال طغیان در سر داشته باشد. معروف است یکی از دفعات که ظل‌السلطان از اصفهان به تهران احضار شده ‌بود، چون از دور در دربار پیدا شد، شاه تفنگ کشید، می‌خواست او را بزند. حکیم‌الممالک (میرزا علی نقی) دست شاه را گرفته، نگذارده بود که تفنگ را دَر کند و نیز معروف است که پس از عزل ظلّ‌السلطان، حاجی فرهاد میرزا معتمدالدوله پیش رفت و تعظیم کرد و گفت: امروز روز شاهی تو است و شاه حکومت‌های او را فوراً ما بین ارکان معتبر دولت تقسیم نمود[11].»
«عباس میرزا ملک آرا در شرح حال خود در صفحه 105و106، راجع عزل ظلّ‌السلطان از حکومت‌های متعدد، این چنین اظهار نظر می‌کند: دلایل عزل ظلّ‌السلطان را چیزها گفته‌اند، ولی صحیح این است که ظلّ‌السلطان در ادارات خودش کمال تسلط را داشت. جنرال واگنرخان را شاه ظاهراً برای ملاحظه قشون و ابواب جمعی او و باطناً برای تحقیق کار فرستادند. واگنر کما ینبغی بعد از مراجعت مایه ظلّ‌السلطان را گرفت و دالغورکی وزیرمختار روسیه هم در جاجرود اظهارات زیاد در این باب کرد و حقیقتاً شاه را ترسانیدند؛ به درجه‌ای که روزی سوارهای همراه ظلّ‌السلطان را خواستند سان ببینند، حکم کرد تفنگ در دست نگیرند و در عوض تفنگ هر سواری چوب در دست داشته باشد[12].»
«هدایت(مخبر السلطنه) در کتاب خاطرات و خطرات، صفحه 149 تألیف خود می‌نویسد: شاه، واگنر اطریشی را به تفتیش و در نتیجه راپرت او اندیشناک آن اساس را بر هم زد[13].»
سرانجام قشون ظلّالسلطان
«ادوارد بروان در کتاب انقلاب ایران در این باره می‌نویسد: در سال 1887م. (1304ق.) که من در ایران بودم، او بیشتر ایالات جنوبی را در دست داشت و در آنجا فرما نفرمایی می‌کرد و دارای ارتشی کوچک، ولی با تجهیزات کامل و مهیبی بود. در آن موقع او انگلوفیل (طرفدار انگلستان) شناخته می‌شد. نیرومندترین و سخت‌گیرترین حکمرانان کشور به شمار می‌آمد. چنانچه دیلون او را وصف کرده و در پیش شرح آن داده شده است. در آغاز بهار 1888م. (1305ق.) برای دیدار پدر تاجدار خود به تهران آمد .گویا پدرش از نیروی روز افزون او بدگمان شده، بیم آن می‌رفته که چشم به تخت سلطنت می‌داشته که چندی او را نگه داشته، زیر نظر گرفته شده بود. چند نفر از پیشکارانش را معزول و ارتش او را منحل نمود[14].»
«اعتمادالسلطنه در یادداشت‌های خود راجع عزل ظل‌السلطان این چنین می‌نویسد: جمعه«جمادی الثانیه 1305: از وقایع تازه ز منجیق فلک سنگ فتنه می‌بارد. سبحان الله، کی تصور می‌کرد جلالت و شوکت ظلّ‌السلطان به آنِ واحد، هبائاً منثور خواهد شد. دیروز از حکومت که عبارت بود از فارس، بروجرد، عراق (اراک)، عربستان، لرستان، کرمانشاه، کردستان، محلات گلپایگان، خوانسار، کمره و غیره معزول شدند. همان حکومت اصفهان تنها برای شاهزاده ماند. قشون و اسلحه هرچه بود ضبط شد. فی‌الواقع هرصورت، شاه اثبات قدرت فرمودند تا ده سال دیگر عزم سلطنت که فی الواقع از میان رفته بود، دوباره مستحکم شد. جمعی مردم به کار رسیدند از حکام جدید آنچه تا به حال تعیین شد، اویس میرزا احتشام‌الدوله حاکم فارس و حسام‌السلطنه ابونصر میرزا حاکم گیلان شدند. حکومت‌های نایب السلطنه (کامران میرزا، امیرکبیر) هم که عبارت بود از رشت، استرآباد، مازندران، ملایر، تویسرکان، نهاوند، قم و ساوه باشد ،گرفتند، اما از آن طرف قشون جمعیِ ظل‌السلطان، جمعیِ نایب السلطنه شد[15].»
معرفی کتابچه
کتابچه مواجب و سیورسات هذه السنه قوی ئیل1300هـ.ق اطبّاء و جرّاحان نظامی از بابت هفده فوج مخصوص اداره حضرت اشرف امجد اسعد ارفع والا ـ روحنا فداه ـ به شماره 1193/17373کتابخانه مجلس شورای اسلامی محفوظ و به خط سیاق در سه صفحه تحریر گردیده است. این کتابچه شامل مواجب و سیورسات اطبّاء و جرّاحان ایالات اصفهان، فارس و کرمانشاهان است که هفده فوج سپاه را به عهده داشته‌اند. میزان مواجب و انعام، قیمت دوا و جنس سیورسات شامل جیره و علیق است؛ ضمناً اسامی جرّاحان و اطبّای هر ولایت با میزان حقوق نقدی (جیره و علیق) جهت اسب، مشخص گردیده است.
بازخوانی کتابچه[16]:
مواجب[17]و سیورسات[18] اطبّاء و جرّاحان افواج اداره کارگزاران حضرت اشرف اسعد والا ـ روحنا فداه ـ در هذه السنه قوی‌ئیل 1300:
34 نفر: (طبیب 17 نفر، جراح 17 نفر) مقرراً.
(دفعه): از بابت مواجب و قیمت دوا و انعام، 9798 تومان.
(دفعه): مواجب 1775 تومان: اطبّاء 17 نفر (المقرر:)1100 تومان؛ جرّاحان 17 نفر (المقرر:) 675 تومان.
(بابت): 3 نفر 260 تومان: (میرزا حبیب الله خان[19]150 تومان (المقرر:)120 تومان؛ میرزا ابوالحسن[20] 75 تومان (المقرر:)60 تومان؛ میرزا اسدالله100 تومان(المقرر:)80 تومان).
(بابت): 14 نفر«فی:» 60 تومان، 840 تومان.
(دفعه): جرّاحان 17 نفر(المقرر:) 675 تومان.
(بابت): دو نفر75 تومان: (میرزا مهدی 50 تومان (المقرر:)40 تومان؛ میرزا آقای شیرازی43 تومان و 7500 دینار (المقرر:) 35 تومان.
(بابت): 15 نفر«فی:» 40 تومان، 600 تومان.
(دفعه): قیمت دوا و انعام2023 تومان.
(دفعه): اطبّاء 17 نفر (المقرر:) 1343 تومان- جرّاحان17 نفر (المقرر:) 680 تومان.
(بابت): دو نفر (المقرر:) 449 تومان: (میرزا حبیب الله خان133 تومان: (قیمت دوا 104 تومان؛ انعام 25 تومان)؛ 4 نفر«فی:» 79 تومان، 316 تومان).
(بابت): چهار نفر210 تومان: (میرزا مهدی90 تومان: قیمت دوا 75 تومان، انعام 15 تومان؛ میرزا آقا40 تومان؛ دو نفر«فی:» 40 تومان، 80 تومان).
(بابت): 12 نفر(المقرر:) 74 تومان نفری، 894 تومان.
(بابت): 13 نفر(المقرر:) 36 تومان و 300دینار نفری، 470 تومان.
جنس سیورسات: 460 خروار و 53 من.
جیره یک‌روزه 59 من و 20سیر (المقرر:) 354 روزه: (طبیب17 نفر«فی:» 7 من، 34 تومان؛ جراح 17 نفر«فی:» 3 من و 20 سیر، 25 من و 20 سیر، 210 خروار و 63 من).
علیق دو مساوی جیره: یک خروار و 19 من (المقرر:) 210 روزه: (طبیب 17 نفر«فی:» 4 من، 68 من؛ جراح 17 نفر«فی:» 3 من، 51 من، 249 خروار و 90 من.
(نقد:) 3798 تومان؛ (جنس:) 460 خروار و 53 من.
(دفعه): به خرج دستورالعمل از بابت اداره کارگزاران حضرت اشرف امجد والاروحی فداه آمده.
(نقد:) 1153 تومان؛ (جنس:) 127 خروار و 71 من.
(بابت): اصفهان چهار نفر(المقرر:) مواجب و انعام و قیمت دوا، 511 تومان: (میرزا حبیب الله طبیب و میرزا ابوالحسن دو نفر(المقرر:) 392 تومان): مواجب225 تومان: میرزا حبیب الله طبیب150 تومان، میرزا ابوالحسن 75 تومان (کسر:) 45 تومان مرسوم(تتمه:) 180 تومان).
قیمت دوا و انعام212 تومان: قیمت دوا، 162 تومان: (نقد:) میرزا حبیب الله104 تومان، میرزا ابوالحسن 54 تومان؛ انعام دو نفر(المقرر:) 50 تومان.
(دفعه): میرزا حسن طبیب و میرزا علی جراح[21] که مواجب دیوانی ندارد و 119 تومان: (میرزا حسن طبیب از بابت انعام و قیمت دوا، 79 تومان؛ میرزا علی جراح از بابت قیمت دوا و انعام، 40 تومان).
سیورسات 58 خروار و 5 من.
جیره 354روزه: 26 خروار و 55 من؛ علیق210روزه: 31 خروار و 50 من.
(بابت): سایر ولایات: (نقد:) 642 تومان؛ (جنس:) 69 خروار و 66 من.
(دفعه): فارس دو نفر(المقرر:) سیورسات 224 تومان.
مواجب 143 تومان و 7500 دینار: میرزا اسدالله طبیب 100 تومان؛ میرزا آقا جراح 43 تومان و 7500 دینار (کسر:) رسوم دیوانی 2قران 28 تومان و 7500 دینار.
(تتمه:) 115 تومان؛ قیمت دوا و انعام 119 تومان: (طبیب 79 تومان، جراح 40 تومان)).
سیورسات دو نفر(المقررر:) 28 خروار و 9 من.
جیره: 354 روزه، 12 خروار و 39 من؛ علیق: دو مساوی جیره 14 خروار و 70 من.
(دفعه): کرمانشاهان چهار نفر(المقرر:) مواجب و غیره، 408 تومان.
(دفعه): دو نفر(المقرر:) 190 تومان: (مواجب125 تومان: (میرزا محمد[22]7 دکتر 75 تومان؛ میرزا مهدی جراح 50 تومان) (کسر:) 25 تومان رسوم.
(تتمه:) 100 تومان؛ قیمت دوا و انعام در وجه میرزا مهدی جراح 90 تومان: (قیمت دوا: 25 تومان فوج فوج 75 تومان؛ انعام: 15 تومان).
(دفعه): دو نفر(المقرر:) 218 تومان: (میرزا اسماعیل[23] 139 تومان: (قیمت دوا و انعام معمولی 79 تومان، انعام عوض مواجب 60 تومان))؛ میرزا علی اصغر 79 تومان.
سیورسات چهار نفر(المقرر:) 42 خروار و 57 من.
جیره 359 روزه: 19 خروار و 47 من؛ علیق 210روزه، 23 خروار و 10 من.
(دفعه): که در دستورالعمل اصفهان خرج آمده و علاوه باقی شد.
25 نفر (المقرر:) : (طبیب 11 نفر؛ جراح 14 نفر).
(نقد:) مواجب جهت قیمت دوا و انعام 2645 تومان؛ (جنس:) سیورسات 332 خروار و 82 من.
________________________________________
[1]. از جناب آقای محسن روستایی که در بازخوانی و مقابله متن کتابچه و اصطلاحات سند مورد بحث راهنمایی‌های ارزنده و راه گشا فرموده‌اند، بسیار سپاسگزارم.
[2]- بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج4، تهران، انتشارات زوار، 1387، ص78و79.
[3]- همان، ص79و80.
[4]- همان، ص83.
[5]- همان، ص84.
[6]- همان، ص80.
[7]- همان، ص80.
[8]- همان، ص83.
[9]- همان، ص83.
[10]- همان، ص80.
[11]- همان، ص80.
[12]- همان، ص84.
[13]- همان، ص87.
[14]- همان، ص89.
[15]- همان، ص88.
[16]. کتابچه: گزارش کتبی از دخل و خرج مالی که به صورت طومار یا دفتر مالیات توسط مستوفیان یک ناحیه ثبت و ضبط می‌کنند.
[17]. مواجب: آنچه به نوکر سپاهی علاوه بر ملبوس و جیره و تدارک دهند.
[18]. سیورسات: آنچه در سفر و رکاب به نوکران دهند از جنس مأکولات.
[19]. آقا میرزا حبیب الله خان طبیب: «دکتر حبیب الله خان رفیع‌الممالک در عهد قاجار در شهر تبریز دیده به جهان گشود، وی پس از تحصیلات مقدماتی و گذراندن تحصیلات متوسطه به فرنگ رفته و پس از چندین سال تلاش وصف ناپذیر به مدارج بالای علمی در زمینه طب نوین دست یافته است. از جمله خدمات او وارد کردن مقداری لوازم نوین پزشکی است که از مهم‌ترین آنها دستگاه اشعه ایکس (ضوء غیرمرئی) بوده است». محسن روستایی، تاریخ طب و طبابت در ایران، ج 2، ص227.
[20]. آقا میرزا ابوالحسن طبیب: در کتاب تاریخ طب و طبابت در ایران درباره تصدیق نامه آقامیرزا ابوالحسن بر پایه سندی به تاریخ 29 شهر جمادی الاولی 1327 آمده است: «آقا میرزا ابوالحسن، طب ایرانی را در بیست و سه سال قبل از این در نزد آقامیرزا محمدحسین سلطان الفلاسه در تهران تحصیل نموده، طب فرنگی را هم در خدمت آقا میرزا اسماعیل خان احتشام‌الحکما ساکن بلده کرمانشاهان استفاده شده است. مدت عملیات تقریباً سه سال در کرمانشاهان بوده و بقیه هم در ساوه بوده و یک طغرا حکم هم ارائه می‌دهند که در سنه 1322 برای قرنطینه بیستون از طرف شاهزاده فرما نفرما در کرمانشاهان از طرف اداره گمرک به مأموریت برای حفظ الصحه قرنطینه بیستون اعزام شده‌اند». محسن روستایی، همان، ج 1، ص 88و89.
[21]. جراح‌باشی، میرزاعلی: «وی از طبیبان عهد ناصری است که درباره آن اطلاعات کافی به دست نیامده. سندی که در زیر می‌آید، نشانگر این است که او به عنوان طبیب نظام، مشغول خدمات جراحی و طبی بوده، اما به دلیل دریافت نکردن مواجب کافی، دربار ناصری را به جبران این امر متوجه ساخته است.
(سند): عرض و استدعای علی خلف مرحوم میرزا رضی جراحباشی شاه مرحوم ـ طاب ثراه ـ: قربان خاک پای جواهرآسای مبارک گردم. غلام خانه زاد، قریب بیست سال است که جزو اطبّای نظام سفراً و حضراً مشغول معالجه و خدمات نظامی هستم.
معهذا مدت ده سال است که در سر افواج قراول خاصه همایونی مشغول خدمت و جانفشانی است و در این مدت چه در سفر خیریت از مشهد مقدس و چه در اسفار ییلاقات و غیره، آنی غفلت از خدمات محوله خود نکرده‌ام. با وجود این همه زحمت و خدمت، مواجبی که کفایت معاش عیال این چاکر جان نثار را بکند، ندارم. هر کدام از سایر اطبّاء و جرّاحان نظامی، کمتر از صد تومان الی دویست تومان مواجب و مقرری ندارند. با این همه زحمات، مواجب این غلام از چهل تومان تجاوز نکرده است. مستدعی از خاک پای اقدس همایون آنکه اضافه مواجبی در حق این غلام مرحمت شود که به آسودگی مشغول خدمت و دعاگویی باشد. امر ،امر جهان مطاع مبارک است. (حواشی): 1- میرزا علی جراحب‌اشی افواج قراول خاصه همایون قطع نظر از اینکه در عمل جراحی دید ید بیضا دارد، در فن طب مصدر معالجات خوب شده است و همیشه سفراً و حضراً ملتزم رکاب مبارک و محتمل مخارج و زحمات است و با این حالت مواجب و مرسومی که کفایت معاش او نماید، ندارد و بسیار پریشان شده است. اگر درباره او به عنوان اضافه مواجب مرحمتی شود، نهایت استحقاق را دارد... (مهر: ملک الاطبّاء). محسن روستایی، ج 2، همان، ص182و 183.
[22]. میرزا محمد دکتر: «نامش محمد و تولدش به سال 1245 ق. در شهر کرمانشاهان اتفاق افتاده پدرش پیر محمد زارع از تجار آن سامان بوده است. میرزا محمد مانند اغلب محصلین آن دوران به علوم دینیه پرداخت و برای این منظور به نجف اشرف روانه و در آنجا به تحصیل مشغول شد. پس از آن به مولد خود کرمانشاهان مراجعت نمود و طب و فلسفه و فرا گرفتن زبان فرانسه متمایل گردید.
سپس عازم تهران و به مدرسه دارالفنون وارد می‌شود. استاد وی در طب، حاج میرزا عبدالباقی، پدر دکتر خلیل خان اعلم‌الدوله تقفی بوده است. در دارالفنون تهران قبل از رفتن به فرنگستان در محضر دکتر طولوزان تحصیل خود را ادامه داده، با اجازه و رخصت و صواب‌دید این دانشمند، عازم فرنگستان می‌شود. در پاریس دکتر محمد در دانشکده طب به تحصیل مشغول گردید و از شاگردان بسیار خوب بود و با سعی بلیغ به کار تحصیل اشتغال داشته است. تاریخ فراغت از تحصیل و گذراندن پایان‌نامه دکتر کرمانشاهی 1879م. مطابق با 1296ق. است. در مراجعت به تهران در منزل مرحوم مخبرالدوله وزیر تلگراف‌خانه وارد و توسط ایشان حضور شاه معرفی شده، مورد لطف پادشاه وقت ناصرالدین شاه قرار گرفته و به سمت معلمی مدرسه دارالفنون و بعدها ریاست بیمارستان دولتی(ابن سینا) منصوب و در سلک اطبّاءی حضور همایون متسلک گردیده است. وی در تاریخ 23رمضان1326ق در هشتاد و یک سالگی و بدرود حیات گفت. مقبره‌اش در ابن بابویه است.» محسن روستایی، ج2، همان، تخلیص شده صفحات404ـ 412
[23]. میرزا اسماعیل خان طبیب: «صورت اطبّای مجاز که در سبزوار دارای مطب و مشغول طبابت هستند، اواخر قاجار (1327هـ.ق): آقا میرزا اسماعیل، لقب: افتخارالحکما، اسم فامیل ندارد، نام پدر: مرحوم حاجی میرزا محمدعلی، محل محکمه: سبزوار کوچه پامنار معروف به کوچه آقاسی افتخار، ملاحظات: قبل از لوی ئیل1310و بعد حافظه الصحه سبزوار بوده‌اند و در سال1310ملقب به افتخارالحکما گردیده‌اند. به موجب فرمان مرحوم ناصرالدین شاه و ریاست اطبّای جوین و سبزوار هم با ایشان بوده است.» محسن روستایی، ج 1، همان، ص 90.


پیام بهارستان شماره 19