08 دی 1399
به مناسبت سفر جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا به ایران در دهم دی ماه 1356
بررسی منشأ سیاست حقوق بشر کارتر و انعکاس آن در ایران
اشاره :
دهم دی 1356، تظاهرات ضدامریکایی مردم، در پی ورود جیمی کارتر رییسجمهوری امریکا به ایران صورت گرفت و پلیس در مکانهای مختلف تهران با مردم درگیر شد. در همین روز دانشجویان ایرانی در امریکا که تعداد آنها بیش از 400 تن بود، دراعتراض به سفر کارتر رییسجمهوری امریکا به ایران، تظاهراتی را در مقابل کاخ سفید برپا کردند.
بسیاری از دانشجویان در ایران هم در اعتراض به سفر جیمی کارتر رییسجمهور وقت امریکا به تهران، به مدت سه روز بر سر کلاسها حاضر نشدند و دانشگاه را به تعطیلی کشاندند. دانشجویان سعی کردند اعتراضشان به دخالتهای امریکا در ایران را به گوش جهان برسانند.
کنفرانس مشترکی با حضور جیمی کارتر رییسجمهوری امریکا، ملک حسین پادشاه اردن و محمدرضا پهلوی در کاخ سعدآباد تشکیل شد. کارتر در میهمانی شام پس از این کنفرانس، سخنانی به دور از واقعیت و برخلاف انتظار میلیونها امریکایی و حتی تحلیلگران سیاسی عنوان کرد و گفت: ایران مرهون شایستگی شاه است، زیرا او توانسته است ایران را به صورت یک جزیره ثبات در یکی از پرآشوبترین نقاط دنیا درآورد.
با وجود مخالفتهای مردمی با سفر کارتر به ایران، صحبتهای رییسجمهوری امریکا در حمایت از شاه باعث شد محمدرضا شاه سرسختانهتر از قبل با مخالفان و منتقدانش برخورد کند. برخوردهایی که باعث انفجار اعتراضات در سال 57 شد و انقلاب اسلامی را رقم زد. به همین مناسب مقاله خانم فریبا اسدی که در فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 36 در بهار 1391 منتشر شده است در اینجا باز نشر می گردد .
**********
مقدمه:
بعد از کودتای 28 مرداد 1332، امریکا به مهمترین متحد ایران بدل شد. این اتحاد، باعث وابستگی روزافزون ایران به امریکا و آغاز سلطه گری آن کشور در ایران گردید. از یک سال قبل از روی کار آمدن کارتر، اتهاماتی در زمینه های مختلف از جمله فساد داخل دولت، اختناق و سرکوب ساواک و عدم احترام به مذهب اکثریت مردم در ایران، به رژیم شاه وارد بود و تقاضا برای ایجاد فضای باز سیاسی و احترام به قانون اساسی از سوی مردم وجود داشت. به قدرت رسیدن جیمی کارتر در امریکا، به شکل بسیار واضحی با شعار انتخاباتی او، یعنی «سیاست حقوق بشر»، پیوند تنگاتنگی دارد. با مطرح شدن این سیاست از سوی وی، فصل تازه ای در روابط امریکا و ایران دوران پهلوی گشوده شد. از آنجائی که دوران ریاست جمهوری کارتر، مقارن با آزاد شدن نیروی مخالفین در ایران و پایان رژیم پهلوی است، عده ای بر آن هستند که به دلیل روابط تنگاتنگ دو کشور، سیاست حقوق بشر کارتر، تأثیر مستقیمی بر سقوط رژیم پهلوی داشته. این که سیاست مورد نظر، چگونه و در چه فضائی مطرح شد و چه بازخوردی در ایران داشت، سؤالی است که سعی می شود، در این نوشتار به آن پاسخ داده شود. در قسمت اول، به بررسی فضای سیاسی قبل از انتخابات در امریکا می پردازیم و درباره سیاست خارجی کارتر توضیحاتی می دهیم. در قسمت دوم، نگاهی به سیاست خارجی کارتر در قبال ایران و واکنش شاه به انتخابات ریاست جمهوری در امریکا داشته و در قسمت آخر، رویکردی که کارتر، شاه و انقلابیون به حقوق بشر دارند را بررسی می کنیم.
بخش اول: فضای سیاسی قبل از انتخابات سال 1977 در امریکا
انتخابات ریاست جمهوری، در بسیاری از کشورها، ملهم از وضع سیاسی جهان است.[1] بالطبع، انتخابات سال 1355ش / 1976م در امریکا نیز، از حوادث مهم خارجی و داخلی تأثیر پذیرفت.[2] در زیر به بررسی این وقایع می پردازیم.
الف) شکست امریکا در ویتنام
امریکا بعد از شکست از ویتنام، وجهه بین المللی خود را تا حدی از دست داده بود.[3] نتیجه جنگ، معرفی امریکا در دنیا به عنوان یک قدرت متجاوز و جنگ طلب بود. بنابراین، لازم بود بازگشتی به سیاستهای بشردوستی و طرفداری از دموکراسی صورت بگیرد.[4]
ب) کنفرانس هلسینکی
در این کنفرانس که در سال 1354 با شرکت 35 دولت برگزار شد، تصمیمات مهمی درباره اجرای مقررات حقوق بشر در جهان اتخاذ گردید.[5] با جو مساعدی که در زمینه توجه به حقوق انسانی و نوعدوستی پیش آمد، حمایت کارتر از حقوق بشر پاسخی بود به افکار عمومی که آن را طلب می کردند.[6]
ج) رسوائی واترگیت
در پایان اولین دوره ریاست جمهوری نیکسون، فاش گردید او با تقلب در انتخابات موفق به احراز این مقام گردیده. این حادثه رسوائی واترگیت نام گرفت و موجب استعفای نیکسون شد.[7] یکی از پیامدهای آن، این بود که باعث از بین رفتن اعتماد مردم به نهاد ریاست جمهوری شده بود.[8] از آنجائی که نیکسون یک جمهوریخواه بود، این ماجرا به حزبش ضربه زد و راه را برای روی کار آمدن فردی از حزب دموکرات هموار نمود.[9]
این دوره انتخابات ریاست جمهوری، برای امریکائی ها دارای اهمیت ویژه ای بود. نلسون راکفلر، معاون رئیس جمهور فورد، در فروردین 1355، به شاه گفت که بعد از قضیه ویتنام و واترگیت، این انتخابات است که وضع امریکا را تثبیت خواهد کرد.[10]
بخش دوم: سیاست خارجی کارتر
سیاست خارجی کارتر از باورهای مذهبی او نشأت می گرفت، که می خواست اخلاقیات را وارد صحنه بین المللی سازد.[11] او در این زمینه بر ارزشهای بنیادین آمریکایی تکیه کرد و نظم سابق در سیاست خارجی را تا حدی دگرگون ساخت.[12] می توان گفت در سیاست خارجی برقراری صلح و ثبات او را، راضی می کرد و به مسئله کمونیسم همانند دموکراتهای قبل از خود جان. اف. کندی و لیندن. ب. جانسون، علاقه نداشت.[13] کارتر آئینی را ارئه داد که به «سیاست حقوق بشر» معروف گردید. این سیاست، دارای دو بعد سیاسی و نظامی بود:
بعد سیاسی آن، احترام و رعایت حقوق انسانها و عدم حمایت از حکومتهایی بود که آن را نقض می کردند و بعد نظامی آن، عدم فروش اسلحه به کشورهایی بود که از لحاظ رعایت حقوق بشر خوشنام نبودند. در نزد کارتر این دو هدف لازم و ملزوم یکدیگر بودند. برای توجه به حقوق بشر می بایست فروش اسلحه را محدود می کرد و برای محدود کردن فروش اسلحه می بایست دلیل محکمی چون توجه به حقوق بشر را ادله قرار می داد.
توجه به حقوق بشر
همانطور که گفته شد، او در مسایل مربوط به سیاست خارجی، پایبند اخلاقیات بود و در این راه به دنبال تجدید میثاق با آرمانهای رؤسای جمهور قبل از جنگ جهانی دوم، بود. «او اعلام کرد که هر سیاستی که دیکتاتوری را تقویت کند و یا موجب افزایش پناهندگان شود، هر سیاستی که نارضایتی مردم را برانگیزد و به عدالت اجتماعی لطمه زند، موجب تضعیف اقتدار ایالات متحده خواهد شد.»[14] این سیاست می توانست نور امیدی باشد در دل ملت هایی که مورد ظلم و ستم حکام خود واقع شده بودند.[15] کارتر تا اندازه ای به این مسئله اهمیت می داد که، در سال 1977 م/ 1355 ش گفت: «حقوق بشر، روح سیاست خارجی ماست»[16] به نظر می رسد، این جمله قرار بود ضامن اجرایی حقوق بشر باشد. درباره ارتباط حقوق بشر در روابط امریکا با کشورهای دیگر، «کارتر در مراسم تحلیف خود در 20 ژانویه 1977/ دی 1355 گفت: «اخلاقیات ایجاب می کند که برای جوامعی ارجحیت قائل شویم که در رعایت حقوق بشر با ما سهیم هستند.»[17] به نظر می رسد دخالت امریکا در کشورهایی که با بحران دموکراسی حقوق بشر روبرو بودند، با انگیزه سیاسی بهره جویانه همراه بوده است.[18] توجه او به مسئله حقوق بشر، در کنار دلایل اخلاقی، توجیه سیاسی هم داشت. «دولت کارتر استدلال می کرد که هم پیمانان آمریکا در جوامع جهان سوم در واقع با ترویج حقوق بشر، خود را از نظر سیاسی قوی می کنند.[19]
محدودیت فروش اسلحه
یک بخش مهم از تأکید بر حقوق بشر، بررسی مجدد و دقیق معاملات تسلیحاتی با آمریکا بود.» [20] کارتر، برای این که خود را در اجرای آن مصمم نشان دهد، برنامه محدودیت فروش اسلحه را اعلام نمود. او در نطق افتتاحیه اش گفت «که هدف نهایی اش برداشتن سلاحهای هسته ای از روی کره زمین است. وی می خواست که از ابتدا و به سرعت به محدود کردن سلاحها بپردازد و حتی اگر هم نتواند تکیه آمریکا بر روی فروش سلاح به خارج را از بین ببرد، بلکه آن را کم کند، و علت آن امر این بود که نمی خواست آمریکا تاجر سلاح جهان باقی بماند.»[21] قرار بود کشورهایی که حقوق بشر را نقض می کردند از مزایای روابط نظامی و دیپلماتیک امریکا محروم شوند.[22]
سیاست خارجی کارتر در قبال ایران
سیاست خارجی که کارتر برای ارتباط با ایران اتخاذ کرد، منهای مسئله حقوق بشر و محدود شدن فروش اسلحه، تغییر آن چنانی نکرد. ونس در این باره، می گوید: «اصول سیاست حکومت کارتر در رابطه با ایران مبتنی بر سیاست کلی آمریکا در ایران طی سالهای بعد از جنگ دوم جهانی بود.»[23] «اما در روابط فیمابین، در دو مورد حقوق بشر و فروش اسلحه به ایران ما نظریات متفاوتی نسبت به حکومت های گذشته داشتیم.»[24] برنامه امریکا در این مقطع این بود که «به سود اصلاحات در ایران تلاشهایی به خرج دهند و سعی کنند رعایت حقوق بشر را با ادامه مناسبات سودمند با تهران تلفیق کنند...»[25] می توان گفت سیاست خارجی کارتر در برابر ایران، از تلفیق سیاست خارجی جدید او و سیاستی که سالها از سوی امریکا در برابر ایران اعمال می شد، ساخته شد. اینها، تعهدات متناقضی بودند که کارتر در برابر ایران، برعهده گرفت.[26] به مرور، منافعی که امریکا در ایران جستجو می کرد، مهمتر از سیاست حقوق بشر تلقی شد.
ونس، چهار دلیل برای ادامه سیاست سابق امریکا در قبال ایران ذکر می کند:
- با در نظر گرفتن خلیج فارس به عنوان منبع نفت، ایران عامل مهمی در ثبات منطقه است.
- ایران به وسیله قدرت نظامی که در اختیار دارد باعث تأمین امنیت کشتیهای حامل نفت در خلیج فارس می شود.
- با قدرتی که ایران دارد، می تواند مانع خوبی در برابر «مقاصد توسعه طلبانه شوروی» باشد.
- نفوذ ایران در سازمان اوپک تأثیر مستقیمی بر اقتصاد امریکا دارد.[27]
اینها، تقریباً همان سیاستی بود که کارتر قبل از ورود سولیوان به ایران برای او تشریح کرد.[28] کارتر و تیمی که با او کار می کردند به اهمیت ایران برای امریکا واقف بودند، با این حال، در ابتدای کار، حاضر نبودند از اهداف خود در سیاست خارجی صرفنظر کنند. قرار شد رابطه استراتژیک امریکا با ایران حفظ شود و در عین حال، آن دو هدف هم در جای خود در ایران پیگیری شود.[29] با توجه به نگرانی کنگره راجع به وضعیت حقوق بشر در ایران، در صورت ادامه این روال، کنگره و افکار عمومی در امریکا به کارتر اجازه روابط استراتژیک با ایران را نمی دادند.[30] در امریکا، کارتر و مشاورانش از عکس العمل شاه آگاه بودند، با وجود این، رعایت اصول حقوق بشر در ایران را، مانعی در روابط دو کشور قلمداد نمی کردند.[31] ونس می گوید: «ما نمی خواستیم از این موضوع به عنوان یک حربه سیاسی استفاده کنیم.»[32] «نیکسون، فورد و کیسینجر معتقد بودند اعمال فشار به شاه بخاطر اصلاحات داخلی بطور خطرناکی به استراتژی عمده امریکا لطمه می زند.»[33] کیسینجر در این باره معتقد بود: «هنگامی که سیاست بیش از حد اخلاقی شود ممکن است جنبه رؤیایی و خطرناکی به خود بگیرد...»[34] در مقابل، کارتر اعتقاد داشت سیاست وی مانع بروز انقلاب است.[35] کارتر، از وجود آزار و اذیت مخالفین سیاسی به دست ساواک و به طورکلی اوضاع داخلی ایران تا حدی مطلع بود.[36] او، در مرحله آخر انتخابات، اعلام کرد امریکا باید برای حفظ آزادیهای سیاسی و اجتماعی مردم ایران تلاش کند.[37] این برخوردها از چشم تیزبین مخالفان شاه دور نمی ماند. آنها به این اخطارها توجه داشتند و فشار به شاه باعث دلگرمی رهبران مخالف رژیم می شد. مهندس مهدی بازرگان (نخست وزیر دولت موقت)، در جایی گفته بود اعلام سیاست حقوق بشر کارتر برای آنها قوت قلب و مایه دلگرمی بوده است.[38] با این که مخالفان از این فرصت بهره برداری کردند اما نسبت به صداقت امریکا و کارتر اعتماد نداشتند و حتی یکی از دلایلی که منجر به انقلاب شد مخالفت آنها با وابستگی شاه به امریکا بود.[39] هدف کارتر هر چه که بود، مخالفان را مطمئن ساخت او اجازه نخواهد داد در ایران اعمالی مخالف و در تضاد با حقوق بشر صورت بگیرد.[40] او گمان می برد عدم رضایت در ایران، در اصل، منشأ اقتصادی دارد و با، بالا رفتن سطح زندگی، گروههای مخالف در پی مشارکت در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشورشان هستند.[41]
واکنش شاه به انتخابات ریاست جمهوری امریکا
شاه قبل از این که از برنامه انتخاباتی کارتر آگاه شود، نسبت به روی کار آمدن او حساس بود. سابقه روابط ایران و امریکا در حکومت شاه و شناختی که او نسبت به دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در کشور امریکا داشت، باعث می شد، او جمهوریخواهان را به دموکراتها ترجیح بدهد.[42] او سابقاً با جان. اف کندی دموکرات دچار مشکل شده بود و می ترسید کارتر هم از او تقاضای اصلاحات بکند.[43] شاه، آشکارا از این که جرالد فورد در انتخابات بر کارتر پیروز شود، اظهار خوشحالی کرده بود.[44] او در اردیبهشت 1355، از امیراسدالله علم، وزیر دربار، خواست تا درباره کارتر که فردی ناشناخته بود، تحقیقاتی بکند.[45] اکثر کسانی که در آن روزها در ایران بر مسند کار بودند، از نگرانی شاه نسبت به انتخابات اطلاع داشتند. از جمله، هوشنگ انصاری (وزیر امور اقتصاد و دارائی وقت) طی ملاقاتی در اواسط مرداد 1355 به پرویز راجی، سفیر شاه در لندن، گفت: «اعلیحضرت نگران است مبادا جیمی کارتر افکاری مشابه نظرات کندی در سر بپروراند و ترجیح می دهد فورد دوباره رئیس جمهور امریکا شود.»[46] شاه سعی خود را به کار گرفت تا جرالد فورد، رئیس جمهوری که بر سر کار بود، پیروز شود.[47] او حتی، برای این که جرالد فورد در حین انتخابات به دردسر نیفتد، از افزایش قیمت نفت جلوگیری کرد.[48] در راستای کمک به ریاست جمهوری فورد، اردشیر زاهدی از سوی شاه وظیفه داشت با تزریق پول به ستاد تبلیغات فورد، شرایط روی کار آمدن او را فراهم نماید.[49] بعد از انتخابات، در محافل سیاسی امریکا شایع شد که این مبلغ حدود صد و بیست میلیون دلار بوده است.[50] زاهدی، بعدها تلویحاً بر این امر صحه گذارد.[51] در این مدت شاه مرتباً در حال یادآوری اهمیت ایران برای امریکا بود و چند روز قبل از انتخابات در امریکا، در سوم آبان 1355، در این باره گفت: در عین حال که انتخابات امریکا تأثیری بر مناسبات دو کشور نمی گذارد، با این حال، هیچ قدرتی نیست که بتواند چیزی را به ایران تحمیل کند.[52]
بعد از انتخابات، شاه که از روی کارآمدن کارتر ناراحت شده بود[53]، سعی کرد خلاف آن را نشان دهد. وقتی در مصاحبه با یک مجله امریکایی به تاریخ 23 دی 1355 از او پرسیدند: «آیا شاهنشاه تصور میکنند که با حکومت کارتر کنار بیایند؟»[54] شاه جواب داد: «ما در گذشته یعنی از زمان پرزیدنت هری ترومن، با دیگر حکومتهای دمکرات کنار آمده ایم و مخصوصاً با لیندون جانسون مناسبات نزدیکی داشتیم،... ما در کنگره امریکا دوستان بسیاری داریم و از آنچه که بما می گویند چنین برمی آید که ما می توانیم در حقیقت با حکومت کارتر همکاری داشته باشیم.»[55] این عکس العمل، از ضعف شاه و وابستگی اش به امریکا ناشی می شد. پس از آن که او موفق نشد مانع به قدرت رسیدن کارتر شود، سعی کرد با شرایط کنار بیاید.
بخش سوم: رویکرد کارتر، شاه و انقلابیون به حقوق بشر
گروههای مختلفی در داخل کشور از مدتها پیش به شاه و رژیم او معترض بودند که مهمترین آنها را روحانیون تشکیل می دادند. روحانیون، به خصوص در حوادثی که در دوران معاصر به وقوع پیوسته نقش مهمی داشتند و مردم نیز با آنها همراهی می کردند. رهبری مبارزه با شاه را پس از فوت آیت الله بروجردی، امام خمینی بر عهده گرفتند و سیر مبارزات خود را با شاه و رژیم شاهنشاهی آغاز کردند. اولین اعتراض جدی امام به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی بود.[56] گام بعدی، مخالفت با رفراندوم شاه بود.[57] قیام خونین 15 خرداد 1342، در اعتراض به دستگیری امام و اقدامات رژیم بود که به شدت سرکوب شد.[58] امام پس از آزادی، این بار به لایحه کاپیتولاسیون اعتراض نمود که مجدداً دستگیر و در نهایت تبعید گردیدند.[59] امام در تمام سالهای تبعید، نهضت انقلابی را سازماندهی می کردند و به راهنمایی مردم می پرداختند.[60] در واقع، قبل از آن که اولین اعتراضات و انتقادات به شاه و شیوه حکومت او از خارج مرزهای ایران آغاز گردد، سالها قبل، این حرکت در داخل کشور شروع شده بود.
از اواخر سال 1354، اولین اعتراضهای خارجی به وضعیت حقوق بشر، شکنجه زندانیان و نقض حقوق مدنی، از سوی سازمان عفو بین المللی، کمیسیون بین المللی قضاوت و کمیسیون بین المللی حقوق بشر وابسته به سازمان ملل، به رژیم شاه صورت گرفت.[61] پس از آن بود که گروههای ایرانی خارج از کشور، کمیته های مختلفی برای دفاع از حقوق بشر و افشای جنایتهای ساواک تشکیل دادند.[62] نزدیک به این زمان، در نامه سرگشاده علی اصغر حاج سید جوادی، در 27 بهمن 1354، شاه و دولت به فساد، وضع خفقان و بسته موجود در جامعه متهم شدند.[63] کم کم، روزنامه های معتبر خارجی زبان به انتقاد از شکنجه ساواک و عملکرد سرکوبگرانه پلیس او گشودند.[64] در همین زمان، کنگره امریکا نسبت به فروش اسلحه پیشرفته به ایران تردید نشان داد.[65] ویلیام سولیوان، آخرین سفیر امریکا در ایران، تأیید می کند که ایران در آن زمان از شهرت خوبی برخوردار نبود.[66]
شاه سعی کرد نسبت به فشارهای خارجی که از سال 1354 نسبت به حکومتش آغاز شد، از خود کمی انعطاف نشان دهد. چون نمی خواست منافعی که در ارتباط با امریکا داشت مخصوصاً از لحاظ تأمین اسلحه به خطر بیفتد و تصویری که با خرج مبالغ زیادی صرف مصلح نشان دادن خود و صنعتی کردن کشور کرده بود، مخدوش بشود.[67] در حقیقت، شاه، اصلاحاتی کوچک، به خصوص در جهت کاستن از خشونت را آغاز کرده بود که کارتر رئیس جمهور گردید.[68] با این وجود، سیاست حقوق بشر کارتر به طور مستقیم در شکل گیری فضای باز سیاسی در ایران نقش داشت.[69]
ریچارد هلمز، سفیر سابق امریکا در ایران، در یک ارزیابی سیاسی، پیش بینی کرد به علت تغییراتی که ممکن است در آینده صورت بگیرد، امکان ایجاد تصادم و اصطکاک در روابط دو کشور وجود خواهد داشت.[70] از همان موقعی که کارتر کاندیدای ریاست جمهوری شد و پس از آن، در روزهای اولیه حکومتش، کشورهایی که دوست و متحد امریکا بودند و در عین حال سابقه خوبی در زمینه حقوق بشر نداشتند، نگران شدند.[71] شاه نیز از این قاعده مستثنی نبود. صراحتی که کارتر در ابتدای روی کار آمدن در دفاع از حقوق بشر از خود نشان داد و مصصم بودن او در به اجرا درآوردن آن و اعلام این که از حکومتهای مستبد و خودکامه که ناقض حقوق بشر هستند حمایت و پشتیبانی نخواهد کرد بر وحشت شاه افزود.[72] ونس بسیار شفاف، نگرانی و عدم رضایت شاه را نسبت به وضع موجود بازگو کرده است: «... مسائل مربوط به حقوق بشر از آغاز حکومت کارتر همواره بین ما و حکومت شاه مورد بحث بوده و موجب کدورتهائی شد. شاه از تأکید ما درباره این موضوع ناراحت بود و از اینکه بعضی از مقامات حکومت جدید آمریکا از جمله شخص پرزیدنت کارتر او را به چشم یک مستبد و ستمگر می نگرند خشمگین به نظر می رسید. شاه همچنین از انتقادات تندی که در مطبوعات امریکا و کنگره آمریکا از وی به عمل می آمد عصبانی بود و نمی توانست قبول کند که این انتقادات لزوماً منعکس کننده نظریات دولت آمریکا نسبت به وی نیست.»[73]
از سال 1976 م / 1355 ش، ضرورت مشارکت مردمی در امور سیاسی، از سوی متخصصین علوم سیاسی به شاه تأکید شد.[74] «شاه و نزدیکترین مشاورین او تا اواسط سال 1976 تصمیم گرفتند که شکستن دایره گردش خشونت، سرکوبی رژیم، و تروریسم مخالفین، ضروری است.»[75] او، به چند دلیل سیاست کنترل خود را تغییر داد: متوجه شده بود، سیاست سرکوب، علاوه بر زیان بار بودن، دیگر بر روی مردم خواهان آزادی جواب نمی دهد. با در پیش گرفتن روش بازتر و لیبرال تر، می خواست شرایط را برای روی کار آمدن پسرش فراهم نماید. روش های سرکوب او، موجب واکنش هایی در سطح بین المللی شده بود و توجه آنان را به خود جلب کرده بود. به توصیه مشاوران مسن خود سعی کرد از تکنوکراتهای جوان و لیبرال بهره بگیرد و در نهایت روی کار آمدن کارتر در امریکا او را به تغییر سیاست متعهد ساخت.[76]
سفارت امریکا در 1976 م/ 1355 ش، طی گزارشی اعلام کرد، شاه از نظر عقلی، دادن کمی دموکراسی را پذیرفته، امّا نه از نوع اروپائی و امریکائی اش. در کنار آن، شاه هنوز اعتقاد داشت، امریکا به دلیل نیازهایی که به ایران دارد نمی تواند زیاد او را تحت فشار قرار دهد.[77] همچنان که خود شاه اذعان داشت، «تحقق مشارکت، اجرای اصل عدم تمرکز، تفویض مدیریت امور عمومی به مردم، انجام انتخابات آزاد در همه سطوح، می بایست در چهارچوب سلطنت مشروطه سلطنتی جامه عمل بپوشد.»[78] واضح است که او به دموکراسی شاهنشاهی نظر داشت، نه به دموکراسی اروپایی.
در خرداد ماه 1355، شاه تصمیم گرفت تعدادی از زندانیان را به مناسبت آغاز پنجاهمین سال سلطنت پهلوی آزاد نماید.[79] در اواخر همین ماه، 682 نفر[80] و در اواخر مرداد، 307 نفر دیگر آزاد شدند.[81] نزدیک به این زمان، ویلیام باتلر، عضو کمیسیون بین المللی حقوقدانان و رئیس انجمن امریکایی حقوقدانان، اعلام کرد: «در ایران حقوق بشر را ساواک نقض می کند.»[82]
شاه در ابتدا حاضر به واگذاری امتیازهای بیشتری نبود، استدلال او برای عدم تغییر، رضایت مردم از او و حکومتش بود. او طی مصاحبه ای در 27 تیر 1355، گفت: «تمرکز قدرت در دست من به خواست مردم ایران است.»[83] راجی در ملاقاتی با شاه سعی کرد او را ترغیب کند تا با، بازدید افرادی از عفو بین المللی از زندانهای معینی موافقت کند. تا این زمان هر گونه تماس با این سازمان ممنوع بود.[84] شاه در جواب به راجی گفت: «اگر در را باز کنیم توقعشان بالا می رود.»[85] این نشان می دهد شاه تا جائی که امکان داشت، حاضر نبود در راستای آزادی و دموکراسی قدم بردارد و شرایط او را مجبور به این کار نمود.
به تدریج اقداماتی در انتقاد به حکومت شاه در امریکا آغاز گردید. در اوایل آبان 1355، کاوشهایی درباره عملکرد ساواک در امریکا شروع شد.[86] در 12 آبان همین سال، کارتر به ریاست جمهوری امریکا رسید[87] و دو روز بعد، با افزایش بهای نفت مخالفت کرد[88] و در 21 آبان، دولت جدید امریکا درباره افزایش قیمت نفت به اوپک اخطار داد.[89] گزارشهای مختلفی در زمینه وضعیت بد حقوق بشر در ایران از سوی دولت کارتر منتشر شد. دفتر حقوق بشر وابسته به وزارت امور خارجه، به اعمال ساواک انتقاد و وضعیت حقوق بشر در ایران را در حد بد ارزیابی کرد.[90] آندرو یانگ نماینده امریکا در سازمان ملل متحد که با کارتر دوستی نزدیک داشت، بر حقوق بشر تأکید می کرد و اهمیتی که ناظران خارجی برای گفته های او قائل بودند، باعث نگرانی شاه می شد.[91] مقامات امریکایی در کمیته هایی که در کنگره به نقض حقوق بشر رسیدگی می کرد، شرکت کرده و شهادت می دادند.[92] شاه، اخطارهائی از کارتر، پاتریشیا دری ین، سرپرست دفتر حقوق بشر وزارت امور خارجه و هنری پرشت، متصدی امور ایران در وزارت امور خارجه دریافت کرده بود.[93] «هر چند دولت کارتر، شاه را در زمینه اجرای حقوق بشر، زیر فشار جدی قرار نداد مع هذا، هواداری دولت جدید آمریکا از اصول حقوق بشر، این باور را در میان گروههای اپوزوسیون تقویت کرد که شاه، به توصیه و دستور واشینگتن، مجبور به رعایت حقوق بشر در ایران شده است...»[94]
تقریباً 20 روز از ریاست جمهوری کارتر می گذشت که شاه به دفتر مخصوص خود دستور داد تا بر اعمال دولت نظارت و به بررسی نارساییهای آن بپردازد. به طوری که در طی دو روز 2900 اداره بی جا منحل و تعداد کارمندان تقلیل پیدا کرد.[95] پس از آن، «بیانیه سازمان عفو بین الملل در مورد نقض حقوق بشر در ایران انتشار یافت.»[96] راجی مأمور شد تا پاسخ عفو بین الملل را بدهد.[97] خود شاه، در 27 آذر 1355، طی مصاحبه با تلوزیون بی.بی.سی، اعمال شکنجه توسط ساواک را ردّ کرد، با وجود این که عفو بین الملل به تازگی آن را تأیید نموده بود.[98] در اواخر دی همین سال، شاه به برخی افراد اجازه مذاکره با عفو بین الملل را به شرط عدم مصالحه و ندادن هیچ گونه امتیازی، داد.[99]
حرکت بعدی کارتر این بود که، طی فرمانی، یک سقف برای فروش اسلحه تعیین کرد و نام ایران در لیست فروش نبود. این مسئله باعث برآشفتگی شاه شد.[100] شاه در دی ماه 1355، در مصاحبه با مجله امریکایی بیزنس ویک، گفت: «آنها آزادند که اسلحه خود را به هر کسی که مایلند بفروشند، همانطور که من نیز در مورد فروش نفت خود آزادم. ما میتوانیم برای برآورد نیازهای خود، از سراسر جهان خرید کنیم. همچنین بیاد داشته باشید که ایران میتواند هر سال برای کالاهای شما یک بازار 10 میلیارد دلاری باشد که در آن صورت شما آنرا از دست خواهید داد.»[101] واضح است که شاه، در ابتدا از موضع قدرت با تهدیدهای امریکا درباره عدم فروش اسلحه و بهبود حقوق بشر برخورد می کرد ولی کم کم از این موضع عقب نشینی کرد.
شاه، آزادسازی زندانیان را در زمستان 1355، همچنان دنبال کرد. در اوایل بهمن، 179 نفر زندانی، مشمول تخفیف در مجازات شدند.[102] در اواخر بهمن، 441 تن زندانی مورد عفو قرار گرفتند که از این تعداد، 124 نفر آن، زندانیان امنیتی بودند و با شرط نادم بودن از گذشته خود آزاد شدند.[103] در اواسط اسفند نیز، 1165 زندانی آزاد شدند.[104] شاه، «در اسفند ماه به صلیب سرخ اجازه داد تا از بیست زندان و حدود 3000 سلول بازدید کند.»[105] در روزهای پایانی اسفند همین سال، تلاش اردشیر زاهدی در نجات جان عده ای امریکایی یهودی که از سوی گروهی مسلمان به گروگان گرفته شده بودند، مختصر وجهه ای برای شاه در امریکا کسب نمود.[106]
«کاهش دادن خفقان نظارتهای پلیسی در اواخر سال 1355، آغاز شد و در تابستان همان سال به اوج خود رسید.»[107] شاه، تصمیم گرفت همگام با حقوق بشر کارتر، برنامه فضای باز سیاسی را مطرح کند. در کنار آن سعی شد ایران را رو به توسعه و پیشرفت معرفی کنند.[108] چون شاه، توسعه اقتصادی را شرط لازم و واجب تحقق دموکراسی سیاسی می دانست.[109] از سوی دیگر، او سعی کرد در مقابل سیاست حقوق بشر کارتر، سلاح تازه ای به کار ببرد. او طی مصاحبه ای، گفت: «...اگر بتاریخ مراجعه کنیم در می یابیم که ایران از زمان کورش کبیر (یعنی 2500 سال پیش) اولین کشوری بوده است که در راه دفاع از حقوق بشر گام برداشته است.»[110] شاه می خواست به مدعیان حقوق بشر نشان دهد که ایران در این زمینه سابقه بیشتری دارد. در کنار آن، شاه تعداد زندانیان سیاسی را کمتر از دو هزار نفر اعلام کرد تا به تکذیب آمار و ارقام بیشتری که در این مورد وجود داشت، بپردازد.[111] شاه به مرور اقدامات دیگری نیز برای کاستن از فشارهای سیاسی انجام داد.[112] از جمله: «کاهش فشار شدید سانسور و تشکیل کمیسیون ها و گروههای تحقیق مختلف برای رسیدگی به شکایات و آلام مردم.»[113] «علاوه بر این، رژیم در ده ماه اول سال 1977، از سه گروه حقوق بشر بین المللی - صلیب سرخ بین الملل، عفو بین الملل و کمیسیون بین المللی حقوقدان – دعوت کرد برای بررسی شرایط سیاسی و اجتماعی ایران از نزدیک، از این کشور دیدن کنند.»[114] «شاه به نماینده سازمان عفو بین المللی قول داد وضعیت زندانها را بهبود ببخشد.[115] طبق گفته هادی غفاری (یکی از مبارزین انقلابی و فرزند شهید آیت الله غفاری) که در این زمان در زندان به سر می برد، قبل از بازدید نمایندگان عفو بین الملل از زندان ها، کمی به وضعیت زندانیان رسیدگی شد و تدابیر امنیتی اجرا شد تا زندانیان در نزد نمایندگان سازمان گله و شکایتی ابراز نکنند.[116] در سال 1356، 53 نفر حقوقدان نامه اعتراض آمیز سرگشاده ای برای کاخ سلطنتی فرستادند.[117]
در اردیبهشت ماه 1356، کارتر، ونس را برای شفاف سازی سیاستش به نزد شاه فرستاد. ونس درباره مسائل مربوط به حقوق بشر و فروش اسلحه به ایران پیامهای کارتر را ابلاغ کرد و قول فروش اسلحه را به شاه داد.[118] بعد از آن، شاه، پس از دیدار با نماینده کمیسیون بین المللی حقوقدانان موافقت کرد تا به منظور رعایت بیشتر حقوق زندانیان سیاسی، آیینهای دادرسی دادگاه را اصلاح کند.[119] «در اواسط خرداد 1356، حزب رستاخیز اعلام کرد که از بحثهای آزاد و انتقادهای سازنده استقبال خواهد کرد.»[120]
کارتر به سولیوان گفته بود، پس از ورود به ایران و ملاقات با شاه، همان خط مشی سابق امریکا در قبال ایران را برای او ترسیم کند و این که روابط کماکان مثل سابق در همه زمینه ها ادامه خواهد داشت، فقط در رابطه با حقوق بشر سعی کند سیاست کلی خود را تعدیل نماید.[121] در ملاقاتی که سولیوان با شاه داشت، سخنان کارتر را به او منتقل کرد.[122] سولیوان «پیشنهاد کرد که طرح های مربوط به اصلاحات از طریق یک سازمان غیر دولتی سوم، تسلیم شاه شود تا وجهه تحمیلی بودن این تحولات از سوی یک دولت خارجی هر چند دوست هم، مرتفع گردد.»[123] شاه، از پیامهایی که کارتر، توسط سولیوان برای او فرستاده بود ابراز رضایت کرد.[124] او، چندین بار در ملاقات با سولیوان از لزوم ایجاد یک سیستم دموکراتیک به هنگام واگذاری قدرت به پسرش سخن راند.[125]
شاه، پس از ملاقاتهائی که با ونس و سولیوان داشت، در مرداد 1356، امیرعباس هویدا را از نخست وزیری برکنار و جمشید آموزگار را به جای او برگزید.[126] حدود یک ماه قبل، ونس و آموزگار در پاریس ملاقاتی با هم داشتند و احتمال می رود در این زمینه گفتگو کرده باشند.[127] اردشیر زاهدی مدعی است انتصاب آموزگار، به دستور مستقیم کارتر صورت گرفت.[128] حتی ساواک، در پرونده های خود، از او به عنوان مهره ای امریکایی یاد کرده.[129] شاه با قبول این عمل، می خواست حسن نیت خود را به امریکائیهای دموکرات نشان دهد[130] و با یک خانه تکانی عظیم، از کنترل خود بر دولت بکاهد،[131] که آن هم، مطلوب امریکا بود. او گمان می برد مثل سالهای (1341 – 39 ش) می تواند با مطرح کردن فضای باز سیاسی و وعده انتخابات آزاد، این دوره را پشت سر بگذارد.[132] او شاید می خواست با این کار نقشی را که در سال 1340 به دکتر علی امینی سپرد، به آموزگار واگذار کند، غافل از این که همه چیز تغییر کرده بود.[133]
در همین ماه (مرداد 1356)، دولت قوانین اصلاح دادگاهها را وضع کرد. قرار شد بیشتر محاکمه ها علنی باشد و امتیازاتی برای دستگیرشدگان قائل شد.[134] شاه با اقدامات اصلاحی اش، کم کم موفق شد رضایت کارتر را جلب کند.[135] او با «انجام تبلیغات وسیع در مورد سیاست لیبرالیزه کردن که از اوایل سال 1976 آغاز شده بود، احتمال هر گونه انتقاد از حکومتش را از بین برد.»[136] و توانست نسبتاً اعتماد خارجیان را نسبت به بهبود شرایط و اوضاع در ایران جلب کند. او سعی نمود از چهره مردمی و انسان دوستانه همسرش فرح کمک بگیرد تا بتواند عقاید نامطلوبی را که درباره حکومتش پدید آمده بود، تعدیل کند.[137] فرح نیز در مصاحبه های سیاسی شرکت می جست و از همسرش و رژیم حمایت می کرد.[138]
امام خمینی در واکنش به اقدامات عوام فریبانه رژیم در مرداد ماه 1356، در پیامی اعلام کردند: «اکنون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جا است بی درنگ از آن استفاده کنند و بی پرده به پا خیزند.»[139] «...طی نه ماه آخر سال 1356، چندین نامه سرگشاده برای شاه و نخست وزیر و دیگر مقامات بلندپایه، در اعتراض به اوضاع کشور، ارسال شد. همچنین، دهها اعلامیه و بیانیه از سوی شخصیتهای ملی و مذهبی، نویسندگان، هنرمندان، حقوقدانان، بازاریان و دانشگاهیان، در سراسر کشور انتشار یافت.[140] از آن سو، «بتدریج، ده ها انجمن حرفه ای همانند کانون حقوقدانان و کانون نویسندگان ایران فعالیت خود را از سر گرفتند و انجمن های جدیدی همچون انجمن دفاع از حقوق بشر ایران راه اندازی شد.»[141] امام خمینی نیز با درایت خاص خود متوجه تغییر شرایط سیاسی داخل و خارج کشور شده بودند و طی نامه ای به علما نوشتند: «امروز در ایران، تحولی به چشم می خورد؛ از این فرصت استفاده کنید ... امروز قلم به دستان احزاب سیاسی انتقاد می کنند؛ ندای مخالفت سر می دهند و نامه هایی را به شاه و طبقه حاکم می نویسند و آن نامه ها را امضا می کنند. مشکلات را بنویسید و جنایات شاه را به جهان اعلام کنید. انتقاداتتان را بنویسید وجنایات شاه را به جهان اعلام کنید. انتقاداتتان را بنویسید و به آنها (مقامها) تحویل دهید. چه بسا خیلی از مردم که این کار را کرده اند و چیزهای دیگری هم گفته اند و کسی هم کاری به آنها نداشته است.»[142]
در این میان، با وجود رضایت کارتر برای فروش هواپیماهایی موسوم به آواکس به شاه، این امر دچار مشکل شد.[143] «طرفداران حقوق بشر که در جریان مبارزات انتخاباتی کارتر در کنار او بودند و چند تن از پر حرارت ترین آنها در وزارت امور خارجه مشغول کار شده بودند، موضوع فروش هواپیماهای آواکس را برای طرح مسئله نقض حقوق بشر در ایران مورد استفاده قرار دادند. آنها مدعی بودند که فروش این هواپیماها به ایران که در عین حال مبین حمایت حکومت جدید آمریکا از شاه خواهد بود، در حکم تأیید سیاست اختناق و فشار در ایران و برخلاف وعده های انتخاباتی درباره مراعات مسائل مربوط به حقوق بشر در سیاست خارجی آمریکا است.»[144] نهایتاً، کارتر توانست موافقت کنگره را جلب کند.[145] این یکی از مواردی بود که کارتر برخلاف اصول سیاست خارجی خود عمل کرد.
در اول آبان 1356، واقعه شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی، نقطه آغازی برای شروع خیزش مردم علیه رژیم گردید. این واقعه به حدی مهم و تأثیرگذار بود که امام آن را از الطاف خفیه الهی نامید.[146]
در سفری که شاه در آبان ماه 1356، به امریکا داشت[147] کارتر در ملاقاتی خصوصی به شاه گفت از عدم رعایت حقوق بشر در ایران و وجود گروههای مخالف رژیم مطلع است و می خواهد که شاه در این زمینه اقدامی صورت دهد. او صراحتاً به کارتر جواب رد داد و دلیل آن را خطر کمونیسم در منطقه خواند. وی در ادامه گفت پس از برطرف شدن این خطر شاید بتواند تغییراتی در قوانین بدهد، البته ممکن است طول بکشد.[148] کارتر به دلیل این که مطبوعات، طغیانهای تازه ایران را با سیاست حقوق بشر او مرتبط می دانستند، احساس خطر نمود و در این مورد به شاه زیاد اصرار نکرد. کارتر همچنین مصرّ بود، بحث با شاه درباره حقوق بشر به آرامی و با متانت باشد و از هر گونه فشار خودداری کند.[149] در صورت مذاکرات کارتر و شاه که کاخ سفید آن را انتشار داد، اثری از حقوق بشر دیده نشد.[150] «بدین سان، مذاکرات واشینگتن، بی آنکه شاه در مورد مسئله حقوق بشر در ایران تعهدی به عهده بگیرد، پایان یافت...»[151] شاه اغماض کارتر را بی پاسخ نگذاشت و قول داد از افزایش قیمت نفت جلوگیری کند.[152] در این سفر بود که مخالفان، تظاهراتی را بر علیه شاه ترتیب دادند که به برخورد بین پلیس و تظاهرکنندگان انجامید.[153] شاه، بیشتر مخالفان را مارکسیست هرج و مرج طلب خواند.[154] تسامح امریکا در برگزاری تظاهرات ضد شاه در امریکا، شاه را دچار سردرگمی نمود و گمان برد این احساسات از سوی امریکا حمایت می شود[155] و رفته رفته از اعتماد شاه به امریکا کاسته شد. کارتر، علی رغم شعارهای اولیه نسبت به این اعتراضها، واکنشی نشان نداد.
با وجود تلاش شاه بر این که روند آزادسازی آرام صورت گیرد، اعتراض مردم سرعت بیشتری به خود گرفت.[156] «سیاست حقوق بشر کارتر این تصور را در داخل ایران رواج بخشید که رویه گذشته واشنگتن مبنی بر حمایت بی قید و شرط از شاه تغییر کرده و کارتر، شاه را برای انجام اصلاحات در ساختار سیاسی زیر فشار قرار داده است.»[157] این گونه بود که بر روحیه مخالفان تقویت شد و تصویر شکست ناپذیری شاه از بین رفت.[158]
رشته به هم پیوسته ای از اعتراضات آغاز شد. در پائیز 1356، مخالفان بر شدت عمل خود افزودند. نامه ها، اطلاعیه ها و بیانیه هایی از سوی کانون نویسندگان، قضات، جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر، کانون وکلا، حقوقدانان، سازمان ملی دانشگاهیان، انجمن تجار، بازرگانان و پیشه وران و انجمن طلاب انتشار یافت. بسیاری از این انجمنها در این زمان موجودیت یافتند و بسیاری از آنها، سازمان ملل و افکار عمومی را در خارج از کشور در جریان وضعیت داخلی ایران قرار دادند.[159] «سازمانهای سیاسی قدیم و جدید نیز با مشاهده پیدایش و فعالیت گروههای حرفه ای و طرفدار حقوق بشر، کم کم به صحنه آمدند.»[160] کریم سنجابی از اعضای جبهه ملی اذعان دارد در سایه باز شدن فضای سیاسی، طیف های مخالف فعالیت های خود را آغاز کردند.[161] انقلابیون، هر چه به جلو پیش می رفتند، خواسته های بیشتر و مهمتری را مطرح می کردند.[162] «تا اواخر آبان 1356، فعالیتهای عمده مخالفان عبارت بود از: نوشتن نامه، تشکیل گروههای جدید، احیای گروههای قدیمی و انتشار بیانیه، اعلامیه و روزنامه. اما در اواخر آبان همین ماه، به خیابانها ریختند و مرحله جدیدی از روند انقلاب را آغاز کردند.»[163] تظاهرکنندگانی که دستگیر می شدند، به زودی تبرئه می شدند. این رویه باعث کاهش قدرت و ابهت ساواک در نزد مردم شد.[164] «بدین ترتیب، ثابت شد که سیاست تعدیل نظارت و گسترش فضای باز سیاسی نه یک مسکّن سیاسی بلکه محرکی نیرومند بوده است.»[165] در اواسط آذر همین سال، 21 نفر زندانی امنیتی، به مناسبت سالروز اعلامیه حقوق بشر آزاد شدند.[166]
کارتر در سفر به ایران در شب اول سال نو مسیحی (ژانویه 1978 م/ دی 1356)،[167] ایران را جزیره ثبات در یکی از آشوب زده ترین مناطق جهان خواند.[168] «سخنان او دلیلی مستند بر حمایتهای امریکا از شاه بود.»[169] او، در ادامه گفت: «هیچ کشور دیگری در جهان برای برنامه ریزی امنیت نظامی مشترک از ایران به ما نزدیکتر نیست. هیچ کشور دیگری برای بررسی مشکلات منطقه ای که مورد علاقه هر دو طرف ما نیز هست، ارتباط نزدیکتری از ایران با ما ندارد. و هیچ رهبر دیگری نزد من احترامی عمیقتر و رابطه ای دوستانه تر ندارد.»[170] بدین صورت سیاست حقوق بشر کارتر، در مقابل منافع ملی امریکا رنگ باخت. حتی رادیو لندن در تفسیری که در این زمینه داشت از این که کارتر صحبتی از حقوق بشر به میان نیاورده ابراز تعجب کرد.[171] «نگرانی های صادقانه وی، باید به نفع منافع اقتصادی و استراتژیک این کشور در ایران تعدیل می شد. از این رو، سخنان و اصول بشردوستانه مدیریت وی و سیاست خارجی واقعی آن کاملاً از هم جدا شد و تقریباً جنبه ای ریاکارانه به خود گرفت.»[172]
کمی پس از این ملاقات، مقاله ای از سوی رژیم بر علیه امام خمینی رهبر مخالفین مذهبی، منتشر شد که اعتراضات زیادی به پا کرد و منجر به قیام خونین 19 دی قم شد.[173] درباره انگیزه شاه از انتشار این مقاله چند دلیل وجود دارد. دلیل اول این است که او با تکیه بر حمایت کارتر، دستور انتشار آن را داد.[174] و دیگر این که، شاید او می خواست با این کار مخالفین را مانند اوایل دهه 40 به میدان بکشاند تا به کارتر نشان دهد با دادن آزادی و فضای باز، ثبات سیاسی در ایران به خطر می افتد.[175] «غافل از آنکه این مرتبه با افزایش و رشد آگاهیهای مردمی و صلابت و اقتدار فزاینده رهبری انقلاب کنترل امور از دست عوامل نظام تحت سلطه خارج و موجب پیروزی انقلاب اسلامی خواهد شد.»[176] هر دلیلی که داشت، شاه بازی خطرناکی را آغاز کرد و آتش انقلاب شعله ورتر شد.
بعد از قیام 19 دی 1356، امریکا به سفارت خود در ایران توصیه کرد در زمینه بهبود حقوق بشر با شاه و دیگر مسئولان صحبت شود، ولی در این زمینه به تغییر سیستم سیاسی نیازی نیست، چون یک نوع دخالت خارجی تلقی می شود و تصویری بد از ایران، موقعیت ایران را در امریکا و در دیگر مناطق به خطر می اندازد.[177] سولیوان، در تمام پاییز و زمستان سال 1356، در حال یادآوری رعایت مسئله حقوق بشر به شاه بود[178] و حتی در سال 1357، به او توصیه شد در کنار مسائل دیگر، موضوع حقوق بشر را به شاه یادآوری کند.[179] سولیوان خود تصدیق می کند، از واشنگتن تذکراتی درباره حقوق بشر و عدم خشونت دریافت کرده.[180]
پس از شهادت حاج آقا مصطفی خمینی، قیام 19 دی قم نقطه عطفی در مبارزات مردم ایران گردید و به روند آن سرعت بخشید[181] و نهایتاً موجبات پیروزی را در سال بعد فراهم نمود. پس از قیام قم، زنجیره ای از قیامها و چهلم های خونین آغاز گردید.[182] همگام با مبارزات دامنه دار و دنباله دار مردم، پیامهایی از سوی امام خمینی از تبعید برای مردم فرستاده می شد که در آن مردم به استقامت و ادامه مبارزه تشویق می شدند.[183] پس از آن قیام بزرگ مردم تبریز به وقوع پیوست که از حمایت امام برخوردار گردید.[184] بعد از قیام تبریز، روحانیت مبارز به صورت آشکار به انتقاد از شاه پرداختند و بسیج مردم و سازماندهی آنها را با استفاده از مساجد، هیئت و انجمن های اسلامی و بازار بهره گرفتند.[185] در این میان شاه دست به اقدامی ناممکن زد. از یک سو سعی کرد کمی آزادی بدهد و از سوی دیگر جلو این آزادی را می گرفت.[186] او در روند آزادسازی، وعده انتخابات آزاد را داد و نعمت الله نصیری رئیس ساواک را برکنار نمود. در عین حال سعی کرد از فعالیت های مخالفان جلوگیری کند.[187] در بهمن 1356، سازمان ملل، قطعنامه ای بر ضد اعمال شکنجه به تصویب رساند که ایران جزو تهیه کنندگان آن بود.[188] رژیم با این اقدامات، می خواست خود را مبّرا جلوه دهد.
در اواخر بهمن 1356، اعلام شد، صدها تن زندانی تا قبل از عید در دو مناسبت آزاد می شوند.[189] ونس می گوید: «ما از اقداماتی که شاه در جهت رعایت حقوق بشر و محدود ساختن اقدامات غیرقانونی ساواک آغاز کرده بود، استقبال کردیم. او همچنین اقداماتی در جهت تأمین آزادیهای سیاسی و جلب عناصر معتدل گروههای مخالف برای همکاری با رژیم آغاز کرد، که هر چند دیر بود از پشتیبانی ما برخوردار گردید.»[190] در این مدت هیچ گونه اعتراض جدی ای از سوی کارتر به شاه برای نقض حقوق بشر مشاهده نشد. فقط از سوی سولیوان به شاه پیشنهاد شد تا از سیاست مشت آهنین دست بردارد و سعی کند بحران را مسالمت آمیز حل کند.[191] در کنار آن، درخواست ایران از واشنگتن برای دریافت گاز اشک آور برای مهار اجتماعات با تأخیر روبرو شد.[192]
حادثه سینما رکس آبادان، عاملی در تحریک جنبش انقلابی گردید.[193] بعد از آن، شاه تسلیم نظر واشنگتن شد و برای آرام سازی، آموزگار را برکنار و جعفر شریف امامی را با شعار آشتی ملی به نخست وزیری منصوب کرد و او اصلاحات و امتیازات زیادی را صورت داد.[194] اصلاحات او، باعث بروز اعتراضات وسیعتری شد.[195] شاه، در 28 مرداد 1357، وعده انتخابات آزاد را داد.[196] رژیم، همراه با این اصلاحات در 17 شهریور 1357، دست به کشتار مردم زد. اتخاذ رویه دوگانه از سوی رژیم، امکان هر گونه سازشی را از سوی مردم از بین برد.[197] پس از این حادثه، کارتر مراتب حمایت خود را از کمپ دیوید با تلفن به اطلاع شاه رساند.[198] شاه مجبور شد پس از آن، 1400 زندانی را آزاد و قدرت ساواک را محدود کند.[199] در ضمن، اعتصابات، تظاهرات و راهپیماییها شدت بیشتری پیدا کردند.[200] پس از واقعه 17 شهریور، شریف امامی سعی کرد با امام ارتباط برقرار کند که موفق نگردید و امام حملات خود را به رژیم شدت بخشید. در نتیجه، موجبات تبعید امام از عراق به فرانسه فراهم گردید و ایشان در سایه امکاناتی که در مکان جدید وجود داشت، با قدرت و صلابت بیشتری به مبارزات خود با رژیم شاه ادامه می دادند.[201]
سیاست امریکا در این مرحله، دارای تناقض است، از یک طرف سازمان امنیت امریکا (سیا) اعلام کرد ایران در وضعیت انقلابی قرار ندارد و از طرف دیگر سفارت آنها در ایران سعی کرد با مخالفین ارتباط بیشتری بگیرد.[202] «به موازات هر چه بیشتر فرو رفتن ایران در وضعیت انقلابی، اختلاف نظرات بین مدیران اجرایی کارتر نیز عمیق تر شد.»[203] وزارت امور خارجه امریکا، خواهان واگذاری امتیازات بیشتر به مخالفان شاه و شورای امنیت امریکا، خواهان برخوردی جدی با آنها بود.[204] کارتر در این زمینه می گوید: «من پیامی برای او [شاه] فرستادم و ضمن آن تأکید کردم که ما از هر تصمیمی که وی برای مقابله با بحران اتخاذ نماید، حتی تشکیل یک دولت نظامی پشتیبانی خواهیم کرد.»[205] سرانجام شاه، ژنرال غلامرضا ازهاری را به ریاست دولت نظامی منصوب کرد.[206] شاه، بعدها در تبعید به امیر اصلان افشار، رئیس کل تشریفات دربار، گفت علت انتخاب ازهاری به دلیل فشار سفرای امریکا و انگلیس بوده.[207] تضاد نظرات در امریکا اثر خود را در ایران نشان داد. ازهاری در حالی نخست وزیر دولت نظامی شد که اجازه هر گونه سرکوب و خونریزی را نداشت.[208] شاه نیز طی پیامی، اعلام کرد که صدای انقلاب را شنیده است.[209] او حتی 1126 تن از زندانیان سیاسی را عفو کرد.[210] ازهاری به اقدامات اصلاحی دیگری دست زد. از جمله، دستور دستگیری نصیری و هویدا را صادر کرد.[211] در این حال، شورای امنیت امریکا استفاده شاه از قدرت را مورد تأیید قرار داد و در مقابل وزارت خارجه به ایران بدون شاه می اندیشید.[212] «زیرا واشینگتن یک روز از تعهدش به حقوق بشر سخن می گفت و روز بعد بر ضرورت ثبات تأکید می کرد و اهمیت روابط ویژه آمریکا را با شاه مجدداً یادآوری می کرد.»[213] امام در این برهه زمانی مردم را به ادامه اعتصابها دعوت نمود و از ارتشیان خواست تا محلّ خدمت خود را ترک نمایند.[214]
کمی پس از 17 شهریور 1357، کارتر «از جرج بال، معاون پیشین وزارت خارجه و لیبرال منتقد شاه، خواست تا گزارشی درباره بحران ایران برای کاخ سفید تهیه کند... بال در گزارش خود نوشت که شاه در قدرت باقی نخواهد ماند مگر اینکه قدرت خود را به سرعت تعدیل کند و از حضور نظامیان در حکومت بکاهد.»[215] زمانی که در 7 دسامبر 1978، از کارتر در مورد امکان بقای شاه سؤال شد، او گفت: «من نمی دانم. امیدوارم که این طور بشود. این چیزی است که به دست مردم ایران است. ما هیچ گاه قصد وارد شدن در امور سیاسی داخل ایران را نداشتیم و نداریم.»[216]
شاه با شدت یافتن اوضاع، نظر امریکا را در مورد استفاده از سیاست مشت آهنین جویا شد.[217] در پاسخ به شاه گفته شد، تنها زمانی که دولت در برقراری نظم ناکام شود می تواند از آن بهره بگیرد.[218] کارتر درباره نظرخواهی های شاه از امریکا می گوید: «باید بگویم که شاه تسلیم پیشنهادهائی بود که از سفارت ما انشاء می شد.»[219] شاه، با موافقت واشنگتن با برخی رهبران جبهه ملی گفتگوی بی سرانجامی را انجام داد.[220] ناچاراً، او، تصمیم گرفت شاپور بختیار را به نخست وزیری بگمارد که شرط او برای نخست وزیری خروج شاه از ایران بود.[221] البته، قبلاً پیامی از واشنگتن برای شاه مبنی بر ترک کشور رسیده بود.[222] امیراصلان افشار (رئیس کل تشریفات دربار)، مدعی است که شاه قصد خروج از کشور را نداشته و بالاجبار به این خواسته تن داده.[223] این تصمیم در کنفرانس گوادلوپ گرفته شده بود. کنفرانسی که در آن سران چهار کشور امریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه شرکت داشتند.[224] احتمال دارد این تصمیم برای کمک به بختیار و برقراری آرامش و ثبات در ایران اخذ شده باشد. چنان که واشنگتن طی پیامی حمایت خود را از بختیار اعلام کرد.[225] بختیار هم اصلاحات دیگری صورت داد[226] ولی برای دوام رژیم نتیجه بخش نبود.
موضوعی که پس از رفتن شاه موجب نگرانی بود این بود که احتمال کودتای ارتش می رفت.[227] کارتر برای حل این بحران، ژنرال رابرت هایزر را به ایران اعزام نمود.[228] «هدف اصلی مأموریت هایزر، در پرده ای از ابهام قرار دارد.»[229] در این زمینه دو فرضیه وجود دارد. یکی این که جلوی کودتای افسران را بگیرد و دیگری این که ارتش را وادار به حمایت از بختیار کند. او نیز دستورهای متضادی از امریکا دریافت می کرد.[230] پیامهایی که از واشنگتن برای هایزر و سولیوان ارسال می شد با هم در تضاد بود.[231] سولیوان در این باره می گوید: «... بعضی اوقات دستوراتی که به من و هایزر داده می شد به قدری با هم متفاوت بود که گوئی ما با دو شهر مختلف یا مقامات دو کشور مختلف صحبت کرده ایم.»[232]
«...تنها چند روز پس از رسیدن بختیار به قدرت، سولیوان با بازرگان و نمایندگان روحانیون دیدار کرد. سولیوان به دنبال آن دیدار، بازرگان را ترغیب کرد تا به منظور تسهیل زمینه های انتقال آرام قدرت به انقلابیان، با قره باغی، رئیس ستاد نیروهای مسلح، دیدار کند...»[233] سرانجام قره باغی، بی طرفی ارتش را اعلام کرد که موجب ضعف دولت بختیار و قوت گرفتن کار انقلابیون شد.[234] امام حاضر به هیچ گونه مذاکره و مصالحه با بختیار نشد و پس از کشمکشهای فراوان، ایشان وارد ایران شد و پس از ده روز انقلاب اسلامی به ثمر رسید.[235] در گرماگرم انقلاب در ایران، توجه واشنگتن معطوف به قرارداد کمپ دیوید و مذاکرات اعراب و اسرائیل بود.[236]
انقلاب اسلامی ایران که در بهمن ماه 1357 به پیروزی رسید، ماحصل یک رشته فعالیت دنباله دار بود که سالها پیش از آن شروع شده بود و در این میان، امام خمینی رهبر انقلاب سهم عمده ای در آن داشتند.
از زمانی که شاه تصمیم گرفت تغییراتی در سیستم سیاسی به منظور آزادسازی ایجاد کند، فقط مایل به اعطای محدود فضای باز سیاسی بود و حاضر نبود به تقسیم قدرت بپردازد.[237] از این گذشته، شاه در پی دادن آزادیهای مستمر و دموکراتیزه کردن کشور نبود و به صورت مقطعی این سیاست را دنبال می کرد.[238] در نهایت نیز او نتوانست آنچه را که از دموکراسی و فضای باز سیاسی مد نظر داشت پیاده کند. به ویژه، حزب رستاخیز و احزاب قبل از آن که وظیفه داشتند، نشان دهند مردم در سیاست داخلی حضور و اثر دارند با شکست روبرو شدند.[239] شاه تا روزهای پایانی نزدیک به سقوطش نیز به سیاست حقوق بشر کارتر اعتقادی نداشت. او معتقد بود مشکلاتی که برایش ایجاد شده منشأ خارجی دارد.[240] او در حین گفتگو با احسان نراقی گفت: «فکر نمی کنید، این کشورهائی که تا این حد از حقوق بشر صحبت می کنند، صرفاً منظورشان این است که طرح ها و نقشه های اصلی خود، از جمله قراردادهای مزورانه را، در پشت آن پنهان کنند و در پی آقائی کردن به دنیا باشند؟ آیا واقعاً فکر می کنید، آنها صادق و صمیمی اند؟ آیا این حرکات، تاکتیکی در برابر کشورهائی که سر به فرمان سیاست آنها نمی نهند و می خواهند مستقل بمانند، نیست؟ من که به حسن نیت آنها شک دارم.»[241] از آن گذشته، شاه وجود آزادی را مرادف اغتشاش و هرج و مرج می دانست.[242]
«وجود سوءتفاهم ها به روابط سیاسی بین شاه و امریکا صدمه وارد کرد.»[243] کارتر واقعاً در پی آن نبود که به تغییر کامل سیستم سیاسی بپردازد. فقط می خواست کمی اصلاحات صورت بگیرد تا در سایه آن، منافع امریکا تأمین شود و رژیم ثبات یابد، اما شاه، گمان می برد فقط اصلاحات بزرگ و جدی است که امریکا را، راضی می کند. او در روزهای نزدیک به سقوطش آن اندازه به خارجی ها بدبین بود که گمان می برد آنها در صدد حذف او هستند.[244] یکی از حدس های او، این بود که به دلیل مسائل مربوط به نفت، شرکتهای نفتی انگلیسی و امریکائی، به دست کارتر که عروسک دست آنهاست، در جهت حذف او عمل می کنند. شاه ایجاد تظاهرات دانشجویی را پس از هر بار افزایش قیمت نفت، دلیلی بر مدعای خود می دانست.[245] در موردی دیگر او حدس خود را مبنی بر تقسیم جهان بین امریکایی ها و روسها با دوست خود نلسون راکفلر در میان گذارد.[246] این در حالی است که کارتر، اصلاحات محدود و توأم با ملاحظه کاری شاه را مسبب ناآرامی ها در ایران معرفی کرد.[247] از نظر شاه، سیا در فعالیتهای ضدرژیم دست داشت. او از سولیوان پرسید:[248] «مگر با آمریکائیها چه کرده است که سیا بر ضد او دست به کار شده است؟»[249] این بدگمانی در تبعید هم با شاه همراه بود. او نوشت: «...اکنون من بخوبی متوجه شده ام که چه برنامه و ترتیبات وسیع و حساب شده ای بر ضد ما به مرحله اجرا درآمد...»[250]
شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر دوران پهلوی، مانند بسیاری دیگر از طرفداران بقای رژیم پهلوی، امریکا و به خصوص کارتر و سیاست حقوق بشر او را در جریان وقوع انقلاب مقصر قلمداد کرده است.[251] کریم سنجابی از اعضای جبهه ملی نیز، سیاست حقوق بشر کارتر را عاملی در به راه افتادن جنبش ضدشاه می داند.[252] حتی احسان نراقی، معتقد است «عدم حمایت آمریکا از شاه انقلاب را عملی کرد.»[253] او در ادامه می گوید: «بدون شک اگر آمریکای زمان کارتر نظیر آمریکای زمان نیکسون از شاه حمایت بی دریغ می کرد، معلوم نبود انقلاب ایران چه صورتی به خود می گرفت.»[254] می توان گفت، سیاستی که کارتر در قبال ایران در پیش گرفت، موجب نارضایتی شاه و رژیم او و همین طور انقلابیون گردید «... زیرا سیاست نیم بند او نه دولتهای مرتجع را راضی می کرد و نه انبوه مردم آزادیخواه را.»[255] در واقع، از موقعی که موج انقلابی شدت و خروش بیشتری یافت، دیگر سیاست حقوق بشر دارای اهمیت نبود و واشنگتن جز نجات شاه به مسئله دیگری نمی اندیشید.
نتیجه گیری
کارتر در شرایطی روی کار آمد که مدتها بود امریکا به دلیل بحران واترگیت و جنگ ویتنام از وجهه عمومی خوبی در دنیا برخوردار نبود و لازم بود که در سیاستهای خارجی خود کمی تجدید نظر کند.
ایران و امریکا در دوران پهلوی روابط گسترده و عمیقی داشتند، به همین دلیل، تحولات امریکا بر روی سیاست گذاری ها در ایران تأثیرگذار بود. قبل از انتخابات، شاه تمام تلاش خود را به کار گرفت تا از به قدرت رسیدن کارتر جلوگیری کند. با وجود این، کارتر با سیاست حقوق بشر روی کار آمد. سیاست خارجی که او در رابطه با ایران در پیش گرفت، ادامه سیاست خارجی گذشته بود. امریکا برای تأمین منافع خود در ایران می بایست اصلاحاتی را توصیه می کرد که باعث ثبات و دوام حکومت ایران شود. یک حکومت قوی می توانست حافظ منافع امریکا باشد، نه حکومتی که به سرکوب و شکنجه و ندادن آزادیهای ابتدایی به مردم خود شهرت بدی در جهان داشت. ایران به عنوان متحد امریکا می بایست به اصلاح وجهه خود می پرداخت. کارتر، از همان ابتدا تا سقوط شاه مرتب بر وضعیت حقوق بشر در ایران تأکید می کرد، منتها این امر با فشار زیاد از سوی امریکا همراه نبود و در کنار آن به حمایت از شاه پرداخت و به فروش اسلحه به شاه نیز ادامه داد. این گونه بود که سیاست فضای باز سیاسی در ایران مطرح شد. شرایط داخلی ایران، در این زمان آماده انقلاب بود. چون از سالها قبل، زمینه های آن فراهم شده بود. نهضتی مردمی به رهبری امام خمینی، شکل گرفته بود که خواهان سرنگونی رژیم شاه بودند. البته گروههای مختلفی در جهت مبارزه با رژیم فعالیت می کردند. انقلابیون، از فشار امریکا به شاه برای آزادسازی، به بهترین وجه بهره برداری کردند. با هر قدمی که شاه برای دادن کمی آزادی بر می داشت، انقلابیون یک قدم به انقلاب نزدیک تر می شدند و در نهایت هدایت امام خمینی رهبر انقلاب و تلاش مردم نتیجه داد و انقلاب ایران به ثمر رسید و این تحول عظیم، خواست مردم ایران بود و سیاست حقوق بشر کارتر باعث سرنگونی شاه نگردید. مسلماً، امریکا مایل نبود در ایران، انقلاب به وقوع بپیوندد، چون با منافعش در تضاد بود. واشنگتن، در هنگام بروز انقلاب در ایران، نه تنها راه حلی به شاه ارائه نداد، بلکه تصمیمات و سیاستهای دوگانه ای که از امریکا می رسید، باعث تردید و تزلزل در شاه بیمار گردید و او را در تصمیم گیری دچار مشکل ساخت. به حدی که از شاه هم، تصمیمات متضاد سر می زد. کارتر، حتی در روزهای پر تنش و آشوب که منجر به خشونت رژیم می گردید، شاه را محکوم ننمود. در روزهای پایانی عمر رژیم، سیاست حقوق بشر کارتر تحت الشعاع وضعیت انقلابی در ایران قرار گرفت. این که، سیاست حقوق بشر کارتر، مستقیماً باعث سقوط شاه و سلسله پهلوی شده باشد، تحلیل درستی نیست. این سیاست، فقط شرایطی را فراهم کرد تا نیروهای خفته انقلابی، بیدار شوند و نهضت فراگیر شود. شاه در ابتدا گمان می برد این طرز برخورد امریکا، اهرمی است برای این که حمایت از او منوط به تغییر در سیاستهای داخلی شود و در روزهای پایانی، با بدبینی کامل، تقریباً اطمینان یافته بود که خواهان برداشتن او از سلطنت هستند. دست آخر، کارتر نتوانست اهدافی را که با اجرای سیاست حقوق بشر مدّ نظر داشت در ایران اجرا کند و سیاست او برای امریکا، شکست و برای نیروهای انقلابی پیروزی به بار آورد.
[1] . نکاتی چند درباره انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا (بخش دوم)، دکتر حسین دهشیار، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال 19، ش 11 و 12، تهران: اطلاعات، مرداد و شهریور 1384، ص 122
[2] . شکل گیری انقلاب اسلامی (از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی)، محسن میلانی، ترجمه: مجتبی عطارزاده، تهران: گام نو، چاپ پنجم، 1387، ص 202
[3] . 25 سال حاکمیت آمریکا بر ایران، جواد منصوری، بی جا، چاپ اول، تابستان 1364، ص 155 .
[4] . تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، دکتر علیرضا امینی، تهران: صدای معاصر، چاپ اول، 1381، ص 239.
[5] . 25 سال حاکمیت امریکا بر ایران، پیشین، ص 155.
[6] . بیماری شاه و دولتهای غربی، دکتر دیوید اوئن، ترجمه: دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال 22، ش11 و 12، تهران: اطلاعات، مرداد و شهریور 1387، ص 116.
[7] . سازمانهای جاسوسی دنیا، احمد ساجدی، تهران: محراب قلم، چاپ ششم، زمستان 1366 ، صص 112 – 109.
[8] . شکل گیری انقلاب اسلامی، پیشین، ص 203؛ نک: مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی، دکتر منوچهر محمدی، تهران: نشر دادگستر، چاپ اول، پائیز 1377، ص 130]
[9] . سایه های قدرت (شورای روابط خارجی و افول آمریکا)، جیمز پرلاف، مترجم: کریم میرزایی، تهران: موسسات خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول 1371، ص 215؛ نک: مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی ، پیشین، ص 130
[10] . یادداشت های امیر اسدالله علم، ویراستار علینقی عالیخانی، 6 جلد، ج 6، تهران: مازیار – معین، چاپ نهم، 1388، ص21.
[11] . تحولات سیاسی در ایالات متحد امریکا، یان داربی شر، مترجم: رحیم قاسمیان، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1369 صص 187.
[12] . تحولات سیاست خارجی آمریکا ، مداخله گرایی و گسترش – 1997 – 1945، دکتر ابراهیم متقی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 73.
[13] . روند سلطه گری، استفن آمبروز، (تاریخ سیاست خارجی امریکا 1983-1938)، ترجمه: احمد تابنده، تهران: چاپ سوم، مهر 1368، ص 399.
[14] . تحولات سیاست خارجی آمریکا ، پیشین، ص 74.
[15] . شکل گیری انقلاب اسلامی، پیشین، ص 203.
[16] . روند سلطه گری، پیشین، ص 399.
[17] . عقاب و شیر، جیمز بیل، مهوش غلامی، ج 1، تهران: نشر کوبه، چاپ اول، بهار 1371، ص 361.
[18] . نقش حقوق بشر در هژمونی آمریکا، عبدالله قنبرلو، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال 19، ش 7 و 8، تهران: اطلاعات، فروردین و اردیبهشت 1384، ص 17.
[19] . عقاب و شیر، جیمز بیل، مهوش غلامی، پیشین، ص 361.
[20] . پیشین، ص 361.
[21] . روند سلطه گری، پیشین، ص 405.
[22] . تحولات سیاست خارجی آمریکا ، پیشین، ص 74؛ نک: تحولات سیاسی در ایالات متحد امریکا، پیشین، صص 188 -187 .
[23] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا)، ترجمه محمود طلوعی، تهران، انتشارات علم چاپ سوم ، 1375، ص 463؛ نک: شیر و عقاب جیمز بیل، ج 1، تهران، ص 361]
[24] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا)، پیشین، ص 463]
[25] . سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی (1357 – 1300)، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: البرز، چاپ سوم، 1375، ص 464.
[26] . سقوط دوستان، ایالات متحده آمریکا و تغییر حکومتها در کشورهای خارجی، مارتین استانی لند، ترجمه: بدرالزمان شهبازی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1378 چاپ اول، صص 111 – 110.
[27] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا)، پیشین، ص 463 ؛ نک: آمریکا دربند، پیر سالینجر، مترجم؟، تهران: کتاب سرا، دی 1362، بی تا، ص 18.
[28] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، پیشین، ص 27.
[29] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا)، پیشین، ص 466.
[30] . پیشین، ص 466.
[31] . پیشین، ص 466.
[32] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا)، پیشین، ص 466.
[33] . کارتر و سقوط شاه، (روایت دست اول)، مایکل لدین ـ ویلیام لوئیس، ترجمه: ناصر ایرانی، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم، 1363، ص 43.
[34] . شکل گیری انقلاب اسلامی، پیشین، ص 202.
[35] . پیشین، ص 202.
[36] . 444 روز (ماجرای گروگان های آمریکائی در ایران)، خاطرات جیمی کارتر، ترجمه: احمد باقری، تهران: انتشارات هفته، آبان 1361، ص 10.
[37] . ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، مترجمان: احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی و لیلایی، تهران: نشر نی، چاپ پانزدهم، 1388، ص 617.
[38] . کارتر و سقوط شاه، پیشین، ص 45.
[39] . چارچوبی تحلیلی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، پروفسور روح ا... رمضانی، ترجمه: علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ اول، 1380، ص 58.
[40] . کارتر و سقوط شاه، پیشین، صص 46 – 45.
[41] . 444 روز، خاطرات جیمی کارتر، پیشین، صص 11 – 10.
[42] . آخرین سفر شاه، ویلیام شوکراس، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر ذهن آویز، تهران، 1387، چاپ شانزدهم، ص 152؛ نک: من و خاندان پهلوی، احمد علی مسعود انصاری، تنظیم و نوشته محمد برقعی، حسین سرفراز، تصحیح و توضیح و مقدمه از دکتر حسین ابوترابیان، تهران: فاخته، 1371، چاپ دوم، صص 65 – 65؛ سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی(1357 – 1300)، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: البرز، چاپ سوم، 1375، ص 461]
[43] . سقوط دوستان، تهران، پیشین، صص 111 – 110؛ نک: تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، (از کودتا تا انقلاب)، سرهنگ غلامرضا نجاتی، 2 جلد، ج 2، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ هفتم، 1384، صص 19 – 18.
[44] . سقوط دوستان، پیشین، صص 111 – 110؛ نک: تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، پیشین، ص 18.
[45] . یادداشت های امیراسدالله علم، ج 6، تهران: پیشین، ص 81؛ نک: تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، صص 19 – 18.
[46] . در خدمت تخت طاووس، یادداشتهای روزانه آخرین سفیر شاه در لندن، پرویز راجی، ترجمه: حسن کامشاد، تهران: انتشارات طرح نو، چاپ اول 1381، ص 41؛ نک: روز شمار روابط ایران و امریکا، غلامرضا کرباسچی، تهران: بقعه، چاپ اول، 1380، ص 245.
[47] . عقاب و شیر، ج 1، پیشین، ص 353؛ نک: روزشمار روابط ایران و امریکا (1248 ق – 1377 ش / 1832 – 1999 م)، به کوشش بهروز طیرانی، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، 1379، ص 232.
[48] . یادداشت های امیراسدالله علم، ج 6، پیشین، ص 145.
[49] . سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، پیشین، ص 462؛ نک: روز شمار روابط ایران و امریکا، غلامرضا کرباسچی، پیشین، ص 249.
[50] . رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، اردشیر زاهدی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول دی 1387، ص 237.
[51] . 25 سال در کنار شاه، خاطرات اردشیر زاهدی، به کوشش ابولفضل آتابای، تهران: عطائی، 1381، ص 305.
[52] . روزشمار روابط ایران و امریکا، به کوشش بهروز طیرانی، پیشین، ص 232، (به نقل از روزنامه اطلاعات).
[53] . عقاب و شیر، جیمز بیل ، ج 1، پیشین، ص 353.
[54] . مصاحبه شاه با مدیر دفتر خاورمیانه مجله امریکایی بیزنس ویک، مجله خواندنیها، ش 18، سال 37، شنبه 2 بهمن 2535 ، صص 4 و 59 – 57، (تاریخ مصاحبه 18 دی).
[55] . پیشین.
[56] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، پیشین، ج 1، صص 224 - 222؛ نک: حدیث بیداری، حمید انصاری، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ سی و چهارم، 1387، صص 31 – 28؛ شکل گیری انقلاب اسلامی، صص 108 - 107.
[57]. حدیث بیداری، پیشین، صص 33 – 31؛ نک: تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1، صص 227 – 224.
[58] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1، صص 236 – 234؛ نک: حدیث بیداری، پیشین، صص 47 – 41؛ ایران بین دو انقلاب، صص 524 – 523.
[59] . شکل گیری انقلاب اسلامی، صص 113 – 112.
[60] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، ص 13.
[61] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، پیشین، ج 2، ص 17؛ نک: ایران بین دو انقلاب، پیشین، ص 615.
[62] . ایران بین دو انقلاب، پیشین، ص 616.
[63] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، پیشین، صص 14 – 13.
[64] . پیشین، ص 17؛ نک: ایران بین دو انقلاب، پیشین، ص 17.
[65] . ایران بین دو انقلاب، پیشین، ص 616.
[66] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، پیشین، ص 21.
[67] . ایران بین دو انقلاب، ص 617.
[68] . عقاب و شیر، جیمز بیل، ج 1، صص 346 – 345.
[69] . ایران و امریکا: رویارویی یا تعامل؟ دکتر جواد اطاعت، ماهنامه اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال بیست و سوم، ش یازدهم و دوازدهم، مرداد و شهریور 1388 ، 264-263 ، موسسه اطلاعات، ص 4.
[70] . اسناد لانه جاسوسی، به کوشش: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، ج 7، تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی امریکا، زمستان 1369، ص 85.
[71] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس)، ص 466.
[72] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 118.
[73] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس)، ص 467.
[74] . عقاب و شیر، ج 1، ص 355.
[75] . عقاب و شیر، ج 1، ص 351.
[76] . عقاب و شیر، ج 1، صص 353 – 352؛ نک: تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، ص 17؛ نک: ایران بین دو انقلاب، ص 18؛ شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 205.
[77] . اسناد لانه جاسوسی، ج 7، ص 78.
[78] . پاسخ به تاریخ، محمدرضا پهلوی، به کوشش شهریار ماکان، تهران: نشر البرز، چاپ دهم، پائیز 1388، ص 307.
[79] . مجله خواندنیها، سال 36، ش 73، سه شنبه 18 خرداد 1355، ص 4، (به نقل از روزنامه آیندگان).
[80] . خواندنیها، سال 36، ش 79، سه شنبه 8 تیر 1355، ص 2.
[81] . خواندنیها، سال 36، ش 94، شنبه 30 مرداد 1355، ص2.
[82] . روزشمار روابط ایران و امریکا، بهروز طیرانی، ص 235.
[83] . روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، باقر عاقلی، 2 جلد، ج 2، تهران: گفتار، چاپ اول، 1370 ص 310.
[84] . در خدمت تخت طاووس، ص 36 – 33.
[85] . پیشین، ص 38.
[86] . روزشمار روابط ایران و امریکا، بهروز طیرانی، صص 233 – 232.
[87] . پیشین، ص 232.
[88] . پیشین، ص 233.
[89] . پیشین، ص 233.
[90] . کارتر و سقوط شاه، پیشین، صص 44 – 43.
[91] . پیشین، ص 45.
[92] . عقاب و شیر، ج 1، ص 354.
[93] . کارتر و سقوط شاه، ص 45.
[94] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، ص 44.
[95] . یادداشت های امیراسدالله علم، ج 6، ص 344.
[96] . روزشمار روابط ایران و امریکا، بهروز طیرانی، 234.
[97] . در خدمت تخت طاووس،1381، صص 58 – 57.
[98] . روزشمار روابط ایران و امریکا، بهروز طیرانی، صص 236 – 235.
[99] . در خدمت تخت طاووس،1381، صص 58 – 57.
[100] . شکل گیری انقلاب اسلامی، پیشین، ص 205؛ نک: خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس)، ص 467.
[101] . مصاحبه شاه با مدیر دفتر خاورمیانه مجله امریکایی بیزنس ویک، خواندنیها، سال 37، ش 18، شنبه 2 بهمن 2535 ، صص 4-57-58-59.
[102] . خواندنیها، سال 37، ش 19، شنبه 9 بهمن 1355، ص2.
[103] . خواندنیها، سال 37، ش 21، شنبه 23 بهمن 1355، ص 2.
[104] . خواندنیها، سال 37، ش 24، شنبه 14 اسفند 1355، ص 3.
[105] . ایران بین دو انقلاب، پیشین، ص 618؛ نک: تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، ص 19.
[106] . خواندنیها، سال 37، ش 26، شنبه 28 اسفند 1355، ص 2.
[107] . ایران بین دو انقلاب، پیشن، ص 618.
[108] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، ص 19.
[109] . پاسخ به تاریخ، صص 313 – 312.
[110] . خواندنیها، سال 37، ش 39، شنبه 4 تیر، 1356، (مصاحبه شاه با ادوارد سابلیه مفسر فرانسوی)
[111] . خواندنیها، سال 37، ش 26، شنبه 28 اسفند 1355، به نقل از (مصاحبه شاه با روزنامه شیکاگو تریبون، به تاریخ 19/8/1356)
[112] . عقاب و شیر، ج 1، ص 356.
[113] . پیشین، ص 356؛ نک: تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، ص 19.
[114] . عقاب و شیر، ج 1، ص 356؛ نک: یرواند آبراهامیان، ص 618؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران ج 2، ص 20 ؛ شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 206.
[115] . ایران بین دو انقلاب، مترجمان، ص 618.
[116] . خاطرات هادی غفاری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، حوزه هنری، تهران، چاپ اول، 1374 صص 89 – 88.
[117] . ایران بین دو انقلاب، ص 619.
[118] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس)، صص 469 - 468؛ نک: روزشمار روابط ایران و امریکا، کوشش بهروز طیرانی، ص 242؛ شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 202.
[119] . ایران بین دو انقلاب، ص 618.
[120] . ایران بین دو انقلاب، ص 618؛ نک: شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 203.
[121] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، صص 29 – 27.
[122] . پیشین، ص 56.
[123] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 204.
[124] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 56.
[125] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 155.
[126] . در حاشیه سیاست خارجی از دوران نهضت ملی تا انقلاب، عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی، تهران: نشر آسیم، چاپ دوم، 1385، ص 271؛ نک: ایران بین دو انقلاب، ص 618؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، ص 20.
[127] . در حاشیه سیاست خارجی از دوران نهضت ملی تا انقلاب، پیشین، ص 271؛ نک: 25 سال در کنار شاه، ص 296؛ روزشمار روابط ایران و امریکا، به کوشش بهروز طیرانی، ص 242.
[128] . 25 سال در کنار شاه، ص 283.
[129] . رجال عصر پهلوی، جمشید آموزگار به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، بهار 1382، چاپ اول، تهران، ص 376.
[130] . 25 سال در کنار شاه، ص 296.
[131] . چهره هایی در آئینه (متن کامل خاطرات اشرف پهلوی)، به قلم: اشرف پهلوی، تهران: امیر مستعان، چاپ اول، 1381، صص 249 – 248.
[132] . سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، صص 463 – 462.
[133] . پیشین، صص 465 – 464.
[134] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 206؛ نک: ایران بین دو انقلاب، صص 619 – 618.
[135] . سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص 465.
[136] . عقاب و شیر، ج 1، ص 354.
[137] . از کاخ شاه تا زندان اوین، احسان نراقی، مترجم: سعید آذری، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ چهارم، 1381، ص 128.
[138] . خواندنیها، ش 24، سال 37، شنبه 14 اسفند 1355.
[139] . حدیث بیداری، ص 86.
[140] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، ص 21.
[141] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 203؛ نک: ایران بین دو انقلاب، صص 621 – 620.
[142] . پیشین، ص 207.
[143] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 111؛ نک: شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 203.
[144] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 112 – 111؛ روزشمار روابط ایران و امریکا، بهروز طیرانی، ص 245.
[145] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس)، ص 471.
[146] . حدیث بیداری، ص 87.
[147] . خواندنیها، سال 38، ش 10، شنبه 28 آبان، 1356، ص 2؛ نک: تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، ص 47.
[148] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات کارتر)، صص 449 – 448.
[149] . پیشین، ص 449.
[150] . خواندنیها، سال 38، ش 10، شنبه 28 آبان، 1356، ص 3.
[151] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، ص 54.
[152] . روزشمار روابط ایران و امریکا، بهروز طیرانی، ص 247.
[153] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، صص 124 – 123؛ نک: خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس)، ص 472؛ 444 روز، صص 10 - 9]
[154] . خواندنیها، سال 38، ش 10، شنبه 28 آبان، 1356، ص 2.
[155] . کارتر و سقوط شاه، ص 28.
[156] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، ص 21.
[157] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 206.
[158] . پیشین، ص 206.
[159] . ایران بین دو انقلاب، ص 621.
[160] . پیشین، ص 622.
[161] . خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، تهران: صدای معاصر، چاپ اول، 1381، صص 312 – 311.
[162] . ایران بین دو انقلاب، ص 622.
[163] . پیشین، ص 623.
[164] . پیشین، ص 623.
[165] . پیشین، ص 623.
[166] . خواندنیها، سال 38، ش 13، سه شنبه 19 آذر 1356، ص 2.
[167] . خواندنیها، سال 38، ش 17، سه شنبه 17 دی 1356، ص 2.
[168] . آمریکا دربند، ص 17؛ نک: خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 128؛ چهره هایی در آئینه، ص 250؛ آخرین سفر شاه، ص 15.
[169] . دیپلماسی ایران و تحولات تازه ی منطقه ای در خلیج فارس: تبدیل تهدیدها به فرصتها، دکتر رضا سیمبر، مجله اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال 19، ش 7 و 8، فروردین و اردیبهشت، 1384، ص 22.
[170] . آمریکا در بند، ص 17؛ چهره هایی در آئینه، ص 250.
[171] . خواندنیها، ش 17، سال 38، سه شنبه 17 دی 1356، ص 16، تفسیر رادیو لندن.
[172] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 203.
[173] . مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی، دکتر منوچهر محمدی، تهران: نشر دادگستر، چاپ اول، پائیز 1377، ص 131؛ نک: خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 132؛ ایران بین دو انقلاب، ص 623، شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 211.
[174] . 25 سال در کنار شاه، ص 305.
[175] . پیشین، صص 305 - 304]
[176] . مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی ، صص 132 – 131.
[177] . اسناد لانه جاسوسی، ج 1، ص 72.
[178] . کارتر و سقوط شاه، ص 45.
[179] . اسناد لانه جاسوسی، ج 6، صص 36 – 35.
[180] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 156.
[181] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 211.
[182] . آخرین سفر شاه، ص 15؛ نک: ایران بین دو انقلاب، ص 624؛ حدیث بیداری ص 87.
[183] . حدیث بیداری، صص 88 – 87.
[184] . شکل گیری انقلاب اسلامی، صص 213 – 212.
[185] . پیشین، ص 213.
[186] . پیشین، صص 215 – 214؛ نک: ایران بین دو انقلاب، صص 629 – 627.
[187] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 214.
[188] . خواندنیها، سال 38، ش 22، شنبه 22 بهمن 1356، ص 3.
[189] . خواندنیها، سال 38، ش 23، سه شنبه 29 بهمن 1356، ص 3.
[190] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات سایروس ونس)، صص 467 – 466.
[191] . شکل گیری انقلاب اسلامی، صص 218 – 217.
[192] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 140؛ نک: شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 212.
[193] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 217.
[194] . پیشین، صص 219 – 218؛ نک: چهره هائی در آئینه، ص 252؛ ایران بین دو انقلاب، ص 634.
[195] . چهره هائی در آئینه، ص 253.
[196] . پاسخ به تاریخ، ص 322.
[197] . شکل گیری انقلاب اسلامی، صص 220 – 219؛ نک: 634؛ خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 154.
[198] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 150؛ نک: شکست شاهانه، ویلیام شوکراس، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر ذهن آویز، تهران، 1387، چاپ شانزدهم، ص 15.
[199] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 220.
[200] . ایران بین دو انقلاب، صص 639 – 638.
[201] . شکل گیری انقلاب اسلامی، صص 221 – 220.
[202] . پیشین، صص 222 – 221.
[203] . پیشین، ص 224.
[204] . پیشین، ص 224.
[205] . خاطرات دو سفیر (خاطرات جیمی کارتر)، ص 451.
[206] . ایران بین دو انقلاب، ص 640؛ نک: شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 225.
[207] . شکست شاهانه، ص 21؛ نک: خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، صص 167 – 165.
[208] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 225.
[209] . پیشین، ص 226؛ نک: ایران بین دو انقلاب، ص 640.
[210] . ایران بین دو انقلاب، ص 640.
[211] . پیشین، ص 640؛ نک: شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 227؛ خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، صص 170 - 168؛ شکست شاهانه، ص 29.
[212] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 227.
[213] . ایران بین دو انقلاب، ص 641؛ نک: شکست شاهانه، ص 23.
[214] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 226.
[215] . ایران بین دو انقلاب، ص 646.
[216] . تاریخ مستند روابط دو جانبه ایران و ایالات متحده امریکا ، یوناه الکساندر – الن نانز، ترجمه : سعیده لطفیان و احمد صادقی، تهران: قومس، چاپ اول، 1378، ص 667.
[217] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 232.
[218] . پیشین.
[219] . 444 روز، ص 15.
[220] . ایران بین دو انقلاب، صص 647 – 646.
[221] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 232.
[222] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 209؛ نک: شکست شاهانه، ص 29.
[223] . شکست شاهانه، ص 29.
[224] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 203؛ نک: تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، صص 225 – 213.
[225] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 220.
[226] . ایران بین دو انقلاب، ص 647.
[227] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 233.
[228] . پیشین، ص 234.
[229] . پیشین.
[230] . پیشین، صص 235 – 234.
[231] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 217.
[232] . پیشین، ص 209.
[233] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 243؛ نک: خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 222.
[234] . پیشین، ص 244.
[235] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2، صص 367 – 351؛ نک: شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 245.
[236] . خاطرات دو سفیر (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 156.
[237] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 207.
[238] . از کاخ شاه تا زندان اوین، احسان نراقی، مترجم: سعید آذری، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ چهارم، 1381، ص 128.
[239] . پاسخ به تاریخ، صص 319 – 317.
[240] . پاسخ به تاریخ، ص 3
[241] . از کاخ شاه تا زندان اوین، ص 140.
[242] . پاسخ به تاریخ، صص 316 – 315.
[243] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 204.
[244] . شکست شاهانه، ص 22.
[245] . از کاخ شاه تا زندان اوین، صص 218 – 217.
[246] . شکل گیری انقلاب اسلامی، ص 204.
[247] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات جیمی کارتر)، ص 450 – 449.
[248] . خاطرات دو سفیر، (خاطرات ویلیام سولیوان)، ص 145.
[249] . پیشین.
[250] . پاسخ به تاریخ، ص 321.
[251] . خاطرات شاهپور بختیار، طرح تاریخ شفاهی ایران، مرکز مطالعات خاورمیانه، دانشگاه هاروارد، ویراستار حبیب لاجوردی، تهران: زیبا، چاپ اول، 1380، صص 92 – 90.
[252] . خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، صص 312 – 311.
[253] . در خشت خام، گفتگو با احسان نراقی، سید ابراهیم نبوی، تهران: انتشارات جامعه ایرانیان، چاپ پنجم، بهار 1371، ص 79.
[254] . پیشین.
[255] . سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، صص 464 – 463.
فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 36 ، بهار 1391 ، صفحه 112 تا 140