26 اردیبهشت 1400
رابطه ”نهضت آزادی“ با آمریکا
”نهضت آزادی“ که مهندس بازرگان تا سال1373 سمت دبیر کلی آن را بر عهده داشت، تشکیلاتی بود که برخی از سران آن با سازمان جاسوسی ”سیا“ در ارتباط بوده و بسیاری از اعضای آن نیز وابستگی فکری و عاطفی به آمریکا داشته اند.
در این رابطه می توان به ”عباس امیرانتظام“ اشاره کرد که از افراد بسیار نزدیک به بازرگان و سخنگوی دولت موقت بوده است. بر طبق مفاد یک سند به دست آمده از سفارت آمریکا در تهران به تاریخ نوزدهم مردادماه1358 که دارای طبقه بندی ”سری“ می باشد، امیرانتظام از اوایل دهه ی1340 با ”جورج کیو“ معاون سابق قرارگاه ”سیا“ در تهران که نام مستعار ”ژوزف آدلسیک“ داشته در ارتباط بوده است.
کد رمز امیرانتظام در اسناد سازمان سیا، (اس.دی.پلاد/1) بوده است.1
در سند ”سری“ دیگری به تاریخ 31مرداد1358، گفته شده که یکی از اعضای سازمان ”سیا“ به نام ”بیدن کوپف“ مدت دو ساعت با مهندس بازرگان ، ابراهیم یزدی و امیر انتظام ملاقات و آنان را درباره ی اوضاع منطقه توجیه می کند . کاردار و رایزن سیاسی سفارت آمریکا نیز در این جلسه حضور داشته اند .
در این جلسه امیر انتظام خطاب به " کوپف:می گوید: امیدواریم ”سازمان“ شما روابط خود را با ما بهبود بخشد، درست همان طور که کشورهایمان با تلاش های کاردار و دکتر یزدی، روابط خود را بهبود بخشیده اند.2
عبارت فوق نشان دهنده ی آن است که امیرانتظام به خوبی می دانسته که طرف مقابل آنها ”سازمان سیا“ می باشد و نه سفارت آمریکا.
سند ”سری“ دیگری به تاریخ نهم شهریور ماه1358 حاکی است که امیرانتظام (اس.دی.پلاد/1) در تاریخ هشتم شهریور1358، در استکهلم سوئد با مأمور سیا ”آدلسیک“ ملاقات کرده و به وی اظهار داشته که مأموریت برقراری مجدد رابطه اطلاعاتی با ”سیا“ به عهده ی وی [امیرنظام] واگذار شده است.3
در یک سند دیگر به تاریخ پانزدهم شهریور1358 آمده که امیرانتظام و ”مأمور سیا“ یعنی ”جورج کیو“ در روز نهم شهریور با هم ملاقات داشته اند. در این ملاقات ضمن مذاکرات مفصلی که انجام شد امیرانتظام می گوید:
«آخوندها در آینده نزدیک مشکل ایجاد خواهند کرد چون آنها با نفوذ بیگانگان در ایران سرسختانه مخالف هستند.»4
”باری روبین“ نیز در کتاب خود در مورد امیرانتظام می نویسد:
«از مقامات دولت بازرگان، بیش از همه امیرانتظام، معاون نخست وزیر، برای حفظ روابط دوستانه با آمریکا می کوشید.»5
در یکی از اسناد سفارت نیز گفته شده که:
«کاردار امیدوار است که به وسیله ی انتظام کاری کند که روزنامه ها حملاتشان را نسبت به آمریکا کاهش دهند.»6
نخستین تماس رسمی ”نهضت آزادی“ و سفارت آمریکا در تهران، در ماه مه1978 (اردیبهشت1357) در رستوران الچیکو در تهران انجام گرفت. در این ملاقات از طرف سفارت آمریکا، ”جان استمپل“ افسر اطلاعاتی سفارت آمریکا، و از طرف نهضت آزادی نیز ”محمد توسلی“ با نام مستعار ”محمد توکلی“، و هم چنین ”بهرام بهرامیان“ حضور یافتند. طبق مفاد یک سند ”سری“ سفارت، این دو نفر در تاریخ25 سپتامبر1978 (سوم مهرماه1357) نیز مجدداً با استمپل ملاقات می کنند.7
طبق یکی دیگر از اسناد سفارت آمریکا به تاریخ14 دسامبر1978- (23آذر1357)، استمپل اشاره می کند که محمد توسلی ”رابط رسمی“ نهضت آزادی با سفارت است.8
البته در این فاصله، توسلی در تاریخ های بیست و هفتم مهرماه و ششم آبان ماه نیز با استمپل ملاقات کرده بود.9
توسلی تا اواخر آذرماه1357 رابط میان ”نهضت آزادی“ و سفارت آمریکا بوده، پس از آن بنابر تصمیم مهندس بازرگان، ”امیرانتظام“ جایگزین وی می شود و از آن تاریخ به بعد ارتباط با سفارت آمریکا به عهده ی وی قرار می گیرد. اخبار و اطلاعات مربوط به حوادث دوران انقلاب اسلامی ابتدا از طریق توسلی و سپس از طریق امیرانتظام در اختیار آمریکایی ها قرار می گرفته است. لازم به ذکر است که طبق مفاد سند ”سری“ ششم ژوئن1978 (شانزدهم خرداد1357)، افسر اطلاعاتی سفارت آمریکا اظهار می دارد که غیر از ارتباطی که از طریق محمد توسلی با نهضت آزادی دارند، با افراد دیگری نیز از نهضت آزادی در تماس هستند.10
البته محمد توسلی بعدها نیز همچنان ارتباط فردی خود را با ”جان استمپل“ افسر اطلاعاتی سفارت آمریکا، حفظ می کند. به عنوان نمونه می توان به ملاقات هجدهم دی ماه1357 و هم چنین ملاقات بیست و چهارم خرداد ماه1358 وی با استمپل اشاره کرد.11
طبق مفاد برخی اسناد دارای طبقه بندی ”سری“ سفارت آمریکا، خود مهندس بازرگان نیز حداقل سه نوبت در خردادماه و تیرماه1357، به اتفاق مهندس توسلی در یک خانه شخصی در منطقه دروس شمیران، با استمپل (افسر اطلاعاتی سفارت) ملاقات کرده و راجع به رویدادهای سیاسی با یکدیگر گفت و گو می کنند که در دو نوبت آن دکتر ”یدالله سحابی“ نیز حضور داشته است.12
”ویلیام سولیوان“ سفیر آمریکا در ایران، نیز در کتاب خود در مورد ملاقات با مهندس بازرگان می گوید:
«به یکی از مأموران سیاسی سفارت که با ”نهضت آزادی“ در تماس بود، دستور دادم که با ”مهدی بازرگان“ ، رهبر این سازمان ، تماس گرفته و به او اطلاع دهد که من آماده ملاقات با او در هر نقطه ای که مایل باشد هستم . در این جا باید توضیح بدهم که "بازرگان " قبلاً برای ملاقات با من اظهار علاقه کرده بود. ولی در آن موقع دعوت او را نپذیرفته بودم... وقتی که وارد خانه شدیم، بازرگان خلاصه ای از مذاکرات قبلی بین او و مأموران سیاسی سفارت را برای من تکرار کرد و گفت که خواهان ادامه همکاری و کمک نظامی آمریکا و حفظ قراردادهای موجود با آمریکا هستند. بازرگان می گفت که او از طرف ”نهضت آزادی ایران“ صحبت می کند.13
”بهرام بهرامیان“ نیز از اعضای اصلی ”نهضت آزادی“ و از دوستان نزدیک مهندس بازرگان بوده است. طبق یک سند ”سری“ سفارت آمریکا به تاریخ بیست و پنجم فروردین ماه1358، بهرامیان در ماه ژوئن1977 (خردادماه1356) به استخدام سازمان ”سیا“ درمی آید. کد رمز بهرامیان در سازمان سیا (اس.دی.ارن/1) بوده است.14 همکاری وی با ”سیا“ در آغاز بر این اساس بوده است که نظرات گروه خود را از کانالی به دولت آمریکا برساند، به این امید که دولت آمریکا سرانجام برای تماس آشکار با این گروه و حمایت از آن تحت حکومت شاه، اقدامی نماید. طبق مفاد یک سند ”سری“ به تاریخ بیست و دوم شهریورماه1358، او مدت زیادی از پذیرفتن دستمزد امتناع ورزیده بود ولی از خردادماه1357، یک یادداشت دریافت حقوق را پذیرفت که به موجب آن سازمان ”سیا“ پول یک بیمه عمر معادل یکصد هزار دلار و سالانه پنج هزار دلار آمریکا در یک حساب غیرمستقیم را بپردازد.
در بخش دیگری از این سند گفته شده: «در جریان بدتر شدن اوضاع سیاسی و امنیتی، او یک عامل مخفی حقوق بگیر تمام عیار شده است.»15
بهرامیان توسط سازمان ”سیا“ آموزش نامریی نویسی، ارتباطات پنهان و حفاظت را دیده بود و ”سیا“ به وی یک رادیویی مخابراتی MX-350 داده بود.
عمده ی گزارش های بهرامیان در مورد رهبری، دولت موقت، شورای انقلاب، و روحانیت بوده که از اهمیت بسیار بالایی برای ”سیا“ برخوردار بوده اند. وی در حد فاصل دی ماه1357 تا شهریورماه 1358، منبع 67 گزارش بوده است.16
در مورد دکتر ”ابراهیم یزدی“ نیز در یک سند به تاریخ سیزدهم دسامبر1978 (بیست و دوم آذرماه 1357) که دارای طبقه بندی ”سری“ می باشد، ”هنری پرشت“ کارشناس امور ایران در وزارت خارجه آمریکا، ضمن گزارشی که از ملاقات خود با دکتر یزدی در تاریخ دوازدهم دسامبر1978 در رستوران ”دومینیک“ در آمریکا تهیه کرده، اشاره می کند که ”ابراهیم یزدی“ یک شهروند آمریکایی است یعنی تابعیت آمریکا را دارد.17
در یک سند ”محرمانه“ نیز به تاریخ بیست و ششم مارس1979 (ششم فروردین 1358) در ضمن اطلاعات بیوگرافیک راجع به دکتر یزدی، گفته شده که یکی از برادران وی نیز که در ”بالتیمور“ آمریکا زندگی می کند، شهروند آمریکایی است (تابعیت آمریکا را دارد).18
طی سند دیگری به تاریخ دهم ماه مه1979 (بیستم اردیبهشت1358)، به مصاحبه ی روزنامه ی آمریکایی ”ایران تایمز“ با پسر دکتر ابراهیم یزدی اشاره شده که در این مصاحبه گفته شده:
«اگر آیت الله خمینی، یزدی را زندانی کرد او از پشتیبانی کنسول گری آمریکا در ایران برخوردار خواهد بود. اگر او هر گونه شکایتی از متصدیان زندان بکند، سفارت ایالات متحده در ایران یادداشتی به حکومت ایران تسلیم کرده و او را به ایالات متحده آمریکا بازخواهند گرداند.»19
”باری روبین“، کارشناس مسایل خاورمیانه و عضو مرکز تحقیقات استراتژیک و امور بین المللی دانشگاه”جورج تاون“ آمریکا نیز در کتاب خود با اشاره به تابعیت آمریکایی داشتن دکتر یزدی می گوید:
«دکتر یزدی به علت اقامت طولانی در آمریکا و پذیرفتن تابعیت آمریکا، مورد اتهام بود.»20
در یک مقطع زمانی که برخی از روزنامه های آمریکا دست به افشاگری زده و ارتباط میان سفارت آمریکا و بعضی از ایرانیان را فاش ساخته بودند، ”سولیوان“ سفیر آمریکا در تهران، طی یک نامه ”سری“ به تاریخ سوم دسامبر1978، (دوازدهم آذر1357) که برای وزارت امور خارجه آمریکا ارسال می کند می گوید:
«سفارت متوجه است که مسأله رابطه های آمریکا با مخالفین، متأسفانه در کشور خودمان علنی شده ولی امیدواریم که وزارتخانه بتواند منابع حساسی مانند این فرد و اشخاص دیگر را حفظ کند. مقالات روزنامه هایی مانند ”واشنگتن پست“ در تاریخ بیست و هشتم نوامبر، افشاگری مضری نموده که در شرایط کنونی می تواند موجب شود که ”نهضت آزادی“ و دیگران عقب بکشند و این در شرایطی است که چنین کانالهایی مخفی باید بازبمانند.»21
”سایروس ونس“، وزیر امور خارجه آمریکا نیز در کتاب خود می نویسد:
«ما همچنین اطلاعاتی با یک یا دو عضو دولت بازرگان مبادله کردیم. این تماس ها با احتیاط برگزار شد زیرا افشای هر گونه تماس از طرف مقامات ایرانی با مأموران اطلاعاتی آمریکا، آنان را به مخاطره می انداخت.»22
هم چنین در یک سند ”خیلی محرمانه“ سفارت به تاریخ پنجم سپتامبر1979 (چهاردهم شهریور1358) گفته شده که:
«در حال حاضر بهترین راه تأمین منافع ما که از طریق همکاری با دولت موقت مهدی بازرگان در جهت برقراری روابط دوجانبه سازنده بین ایران و ایالات متحده می باشد.»23
پس از افشای اسناد وابستگی برخی از سران ”نهضت آزادی“ به آمریکا و برملا شدن ارتباطات آنها با سازمان ”سیا“، نهضت آزادی دست به تشکیل گروه جدیدی با عنوان ”جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران“ می زند.
یکی از مؤسسین و اعضای شورای مرکزی ”جمعیت دفاع از آزادی“ به نام ”فرهاد بهبهانی“ که از خویشاوندان مهندس بازرگان و در ضمن مسؤول انتشارات این گروه نیز بوده است. در طی مصاحبه ای در مردادماه 1369، اسرار پشت پرده ی این جمعیت را افشاء می کند. وی در این مصاحبه می گوید:
«نقش اساسی در تشکیل ”جمعیت دفاع از آزادی“ را نهضت آزادی به عهده داشت. زیرا می خواستند اگر برای سازمان شان مشکلی پیش آمد، جای دیگری برای مانور و فعالیت داشته باشند. و هم چنین آن عناصری را که به علت مغایرت در روحیه دینی و سایر جهات نمی توانستند در نهضت آزادی جذب کنند، زیر چتر ”جمعیت“ با خودشان همراه می کردند.
در تشکیل ”جمعیت“ تنها چیزی که باعث می شد کسی در جمعیت پذیرفته نشود، سابقه کیفری او بود وگرنه در مورد عضویت در حزب رستاخیز و یا حتی وابستگی به ساواک منحله، زیاد اهمیتی نمی دادند و سخت گیر نبودند... سوای مذهبی ها، افراد لاییک یا بی تفاوت نسبت به مذهب، در جمعیت وجود داشت. عناصر ضد دین هم بودند. روحیه سلطنت طلبی هم در جمعیت محسوس بود و کم نبودند کسانی که هیچ بدشان نمی آمد نظام جمهوری اسلامی ایران حتی توسط سلطنت طلب ها واژگون شود».24
”بهبهانی“ در بخش دیگری از مصاحبه خود می گوید:
« همه ی ما در ”جمعیت“ در دو مقوله مشترک و متفق النظر بودیم. یکی مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران؛ و یکی هم نوعی همبستگی شدید روحی و فکری از جانب ما نسبت به آمریکا.»
وی در ادامه می گوید: یک نوع نفوذ آمریکا در داخل ”جمعیت“ بین ما وجود داشت و در این رابطه موضوع وابستگی یکی از اعضای شورای مرکزی جمعیت به آمریکا مطرح بود. وی نقش اساسی را در تهیه تحلیل ها و نوشته های کلیدی جمعیت ایفا می کرد. موضوع وابستگی ایشان به سازمان ”سیا“ به طور مکرر در خود جمعیت عنوان می شد. افرادی مثل ”شهشهانی“ و ”عابدی“ که رفت و آمد زیادی به آمریکا دارند، از شهرت وابستگی این عضو شورا به سازمان ”سیا“ مطالبی مطرح می کردند. (عابدی از دوستان نزدیک رحمت الله مقدم مراغه ای از وابستگان به ”سیا“ است.)25
شهشهانی یک بار بعد از مراجعت از آمریکا به من گفت که در آن جا با فرد مذکور (بهرام بهرامیان) صحبت کرده است. (بهرام بهرامیان در سال های57-1356 نقش روابط را میان نهضت آزادی و سفارت آمریکا ایفا می کرده و بعد که اوضاع ایران تغییر کرد، با سوء استفاده های کلانی که در دوران دولت موقت از طریق شرکتش به هم زده بود، از ایران گریخت و هم اکنون ساکن آمریکا است.)
شهشهانی می گفت که بهرام بهرامیان خودش اشاره کرده که از افراد سازمان ”سیا“ است. بهرامیان این موضوع را صریحاً به شهشهانی گفته بود.26
”بهبهانی“ در مورد ارتباطات میان ”جمعیت“ و رادیوهای بیگانه می گوید:
از آن جا که ما در ”جمعیت“ اصرار داشتیم که نشریات حتی قبل از توزیع داخلی به دست رادیوهای صدای آمریکا و بی. بی.سی برسد، آنها هم از این امر بسیار استقبال می کردند.
درباره ی پخش آثار جمعیت توسط یکی از رادیوها، خاطره ای از آقای بازرگان دارم. یکی از خصوصیات آقای بازرگان استتار کردن است. ایشان بر مبنای همان حالت استتار که دارند، یک بار برای رابط ما در آمریکا پیغام فرستادند که به ”رادیو ایرانیان“ در کالیفرنیا که منتسب به سلطنت طلب ها است بگویید که نشریات ”نهضت و جمعیت“ را در کنار اخبار دیگر گروه ها و دستجات پخش کنند تا شبهه وابستگی ما به این رادیو پیش نیاید.27
بهبهانی در بخش دیگری از مصاحبه خود می گوید: «ما با نماینده ”جمعیت“ در آمریکا یعنی خانم ”صالحیان“ در تماس بودیم و نامه هایی از ایشان به ما می رسید که در آن نامه ها نظراتی را در رابطه با حوادث و رویدادها توضیح می داد. خود ایشان در آمریکا به من گفت که این نظرات را با توجه به تحلیل هایی که از دکتر ”رایس“ در برنامه فارسی ”صدای آمریکا“ به دستش می رسید تنظیم می کند.»28
با توجه به این مطلب که برنامه های رادیو ”صدای آمریکا“ زیر نظر سازمان ”سیا“ تهیه می شود. مشخص می گردد آنچه که از جانب نماینده ی جمعیت در آمریکا برای ایشان ارسال می شده، به طور غیرمستقیم، القائات خود سازمان ”سیا“ بوده است.
”بهبهانی“ در بخش دیگری از مصاحبه ی خود با اشاره به برخی تلاش های ضد انقلابی ”جمعیت دفاع از آزادی“ می گوید:
«من وعده ای که در محفلی به نام ”امنا“ با هم بودیم، به برخی از روحانیون کشور نزدیک شده بودیم و سعی می کردیم که آنها را به صدور اعلامیه هایی علیه راه و روش های جمهوری اسلامی تشویق کنیم.»29
”نهضت آزادی“ با توضیحاتی که در فوق داده شد، نه تنها با نظام جمهوری اسلامی ایران مخالف بوده،30 بلکه خواهان سرنگونی حاکمیت کشور نیز می شوند.
و البته این همان ”نهضت آزادی“ است که تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هیچ گونه مخالفتی با اصل نظام شاهنشاهی نداشته و حداکثر کاری که می کردند، می گفتند که شاه سلطنت کند و نه حکومت.31
مهندس بازرگان طی ملاقاتی با ”جان استمپل“ در تاریخ 30ماه مه 1978 (نهم خرداد1357)، یعنی در هنگامی که رژیم شاه مشغول سرکوب تظاهرات ملت مسلمان ایران در شهرهای مختلف این کشور بود، می گوید:
«اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد، ما آماده ایم تا سلطنت را بپذیریم.»32
”باری روبین“ نیز در کتاب خود در این مورد می گوید:
«وقتی که ویلیام باتلر از کمیسیون بین المللی حقوق دانان به ”بازرگان“ گفت آمریکایی ها می ترسند سقوط شاه به هرج و مرج و مداخله ی شوروی ها منجر شود، ”بازرگان“پاسخ داد که او هم طرفدار سرنگونی شاه از طریق انقلاب نیست.»33
اما پس از آن که با رهبری های قاطعانه امام خمینی(ره) و فداکاری های ملت مسلمان ایران، آمریکا امیدش را به ادامه ی سلطنت شاه از دست می دهد، طبق مفاد یک سند ”سری“، ”جان استمپل“ پس از ملاقات با ”توسلی“ در هجدهم دسامبر1978 (27آذر1357) گزارش می دهد که در موضوع حکومت جایگزین شاه نهضت آزادی آماده است با آمریکا کار کند.34
در این راستا، هنگامی که قرار می شود ”شاپور بختیار“ به عنوان نخست وزیر دست نشانده آمریکا به روی کار بیاید، ”استمپل“ در یک گزارش ”خیلی محرمانه“ به تاریخ دوم ژانویه1979 (دوازدهم دی ماه 1357) می گوید:
”بهرام بهرامیان“ و دو نفر دیگر از اعضای کادر مرکزی نهضت آزادی به ”ریچاد کاتم“ اظهار داشته اند که نهضت آزادی، دولت بختیار را تحمل خواهد کرد.35
اما جالب است که همین اشخاصی که حاضر بودند سلطنت شاه را بپذیرند و به راحتی نیز با آمریکا کنار بیایند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، و در دوران جنگ با عراق و آمریکا، خواهان سرنگونی حاکمیت نظام اسلامی می شوند. در این راستا، دکتر ابراهیم یزدی، در کنگره نهضت آزادی در تاریخ هیجدهم بهمن ماه1363 می گوید:
”نهضت آزادی حاکمیت فعلی را قبول ندارد... نهضت آزادی معتقد است که باید این حاکمیت فعلی را از راه قانون، منطقی (!) و پارلمانی، سرنگون کرد.»36
این سخنان در زمانی ایراد می شود که جمهوری اسلامی ایران درگیر جنگ با رژیم بعثی عراق و اربابان آمریکایی آن می باشد. ”نهضت آزادی“ پیگیر هدفی است که عراق و آمریکا از راه بمباران و موشک باران شهرها و روستاهای ایران، و منافقین نیز از راه بمب گذاری و ترور مردم کوچه و بازار، در پی دستیابی به آن هستند، یعنی ”سرنگونی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران.“
حال آیا می توان گفت که اشتراک در هدف میان عراق و آمریکا و منافقین و نهضت آزادی کاملاً تصادفی و غیرمنتظره است؟!
نهضت که در طی جنگ تحمیلی نقش ”ستون پنجم“ ارتش یعنی عراق را در داخل کشور ایفا می کرد، هم به تبلیغات دامنه دار برای تضعیف روحیه مقاومت مردم و رزمندگان می پرداخت، و هم اخبار و اطلاعات جنگی را جمع آوری می کرد. در صورت جلسه هیأت اجرایی نهضت آزادی در تاریخ یازدهم اردیبهشت ماه1367 که به امضای دکترابراهیم یزدی نیز رسیده است، موضوع ”جمع آوری اطلاعات در مورد حملات موشکی عراق“ به تصویب می رسد. آیا این گونه اخبار و اطلاعات جز برای استفاده صدام حسین و اربابان آمریکایی اش، کاربرد دیگری هم داشته است؟!
این هواداران ”شیطان بزرگ“ که حاضر بودند حکومت شاهنشاهی و سلطنتی را بپذیرند و با دولت دست نشانده بختیار نیز کنار بیایند، در قطعنامه دومین کنگره ”جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران“ که در روزهای هفتم و هشتم اسفندماه1365 تشکیل شده بود، ضمن آن که کشور را دچار ”اختناق شدید“ توصیف می کنند، اظهار می دارند که مردم از تصمیم گیری ها و دخالت در تعیین سرنوشت خودشان محروم شده اند!37
در این راستا، ”عزت الله سحابی“ نیز که سابقاً از اعضای اصلی ”نهضت آزادی“ به شمار می رفت. در جریان ”کنفرانس برلین و در حضور ضد انقلابیون مقیم خارج از کشور می گوید: «ما بیست سال است که در مقابل این رژیم ایستاده ایم و مثل شما از کشور فرار نکردیم، در ایران ماندیم و با اینها [نظام جمهوری اسلامی] مبارزه کردیم.»38
اینان که هیچ گاه فکر براندازی نظام شاهنشاهی را حتی به مخیله خود نیز راه نمی دادند، در دوران جنگ تحمیلی، براندازی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار خود قرار می دهند. در این راستا، دکتر یزدی در کنگره نهضت آزادی در تاریخ هجدهم بهمن1363 می گوید:
«ادامه ی بحران فعلی مملکت شرط لازم برای براندازی رژیم حاکم می باشد ولی شرط کافی نیست. شرط کافی موقعی ایجاد می گردد که در ذهنیت مردم عنصر جانشینی ملحوظ گردد... ”نهضت“ می باید به عنوان این عنصر جایگزین عمل نماید و به مردم شناسانده شود.»39
وی همچنین در بیست و ششمین سالگرد تشکیل نهضت آزادی در تاریخ بیست و چهارم اردیبهشت ماه1366 می گوید:
«هنوز در حالت انقلاب هستیم و پیروزی را چشم انتظاریم؛ چرا که تمام قرائن و شواهد نشان می دهد که باید امیدوار باشیم و بدانیم که این رژیم از بین می رود.»40
ملاحظه می کنید که این سخنان در همان زمانی ایراد می شود که شهرها و روستاهای ایران زیر شدیدترین حملات هوایی دشمن قرار داشته و رژیم بعثی عراق با کمک های همه جانبه اطلاعاتی، مالی، تکنولوژیکی و نظامی آمریکا و متحدینش، از همه سو این مملکت را مورد تهاجم قرار داده بودند. و این چیزی نیست جز ایفای همان نقش ”ستون پنجم“ دشمن توسط این هواداران شیطان بزرگ.
بی دلیل نیست که مهندس بازرگان طی مقاله ای در نشریه ”نیمروز“ از مواضع ضد آمریکایی ملت مسلمان ایران به خشم آمده و از این که ”خباثت و جنایت آمریکا“ برملا می گردد، ناراحت می شود. ایشان می نویسد:
« چه خاصیت و نتیجه از محکوم کردن مستمر و اثبات خیانت و جنایت غربی ها و به ویژه آمریکا می گیریم و از برنامه های منفی و مخرب چه عاید ملت و دولت ایران می شود؟»41
با توجه به جمیع مطالب گفته شده می بینیم بی جهت نبود که امام خمینی (ره) در پاسخ به نامه ی وزیر کشور وقت (حجت الاسلام محتشمی) در سال1366، در مورد ”نهضت آزادی“ چنین مرقوم فرمودند:
«پرونده این ”نهضت“ و همین طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت می دهد که نهضت به اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است...
اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملت های مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از ستمکاران می خورد که قرن ها سربلند نمی کرد. و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانون گذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک های دیگر حتی منافقین- این فرزندان عزیز مقدس بازرگان- بیشتر و بالاتر است.»42
امام خمینی (ره) در جای دیگر باز هم در مورد این هواداران آمریکا می فرمایند:
« من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می کنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمه ی کشور به گروهی که عقیده ی خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی (ص) نداشته اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی رود. گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی کنند در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروه ها و لیبرال ها می خوریم.»43
مقام معظم رهبری نیز در نماز جمعه بیست و سوم اردیبهشت ماه1379، درباره ی این گروه فرمودند:
« یک عده از اول انقلاب، بلکه پیش از انقلاب ، نشان دادند که به اداره ی کشور بر طبق احکام اسلام از بن دندان عقیده ای ندارند. آنها اسم اسلام را می خواهند و اسم اسلام را دوست می دارند، دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند، اما مطلقاً اعتقادی به فقه اسلامی، به احکام اسلامی و به حاکمیت اسلامی ندارند، معتقد به همان روش های فردی اند. اوایل انقلاب هم یک عده از همین ها توانستند امور را قبضه کنند و در دست بگیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمی رسید، همین آقایان انقلاب و کشور را به دامن آمریکا برمی گرداندند. اینها هم دم از اصلاح می زنند، گاهی دم از اسلام هم می زنند، اما در کنار کسانی قرار می گیرند که صریحاً علیه اسلام دارند شعار می دهند و با آنها اظهار همبستگی می کنند. گاهی دم از اسلام می زنند، اما در کنار کسانی قرار می گیرند که شعار ضدیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومتهای منهای دین و حکومت غیر دینی و حکومت ضد دینی و لاییسم را می دهند! پیداست که اینها نفوذی اند، اینها جزو آن دسته ای نیستند که ارزش ها را قبول دارند و معتقد به تحولند، نه، اینها نفوذی اند، اینها بیگانه و غریبه اند.»44
پی نوشت ها:
1- همان، ص7.
در یک سند دیگر گفته شده: یک افسر سیاسی سازمان ”سیا“ خبرهای مختصر خوبی به بازرگان، یزدی، و امیرانتظام در روز بیست و یکم آگوست داد.
رک. به: اسناد لانه جاسوسی. جلد(6-1). (تهران: مرکز نشر اسناد جاسوسی آمریکا، بی تا) ص174.
2- همان ، ص 9 .
3- همان ، ص 12 .
4- جنگ قدرتها در ایران، پیشین، ص205
5- اسناد لانه جاسوسی ، جلد ( 6-1) . پیشین ، ص 173 .
6- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام. ”احزاب سیاسی در ایران، بخش دوم.“ (تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1367)، ص227.
7- همان ، ص 236 .
8- همان ، ص 230 .
9- همان ،ص 209 .
10- اسناد لانه جاسوسی، جلد18، ص88.
11- احزاب سیاسی در ایران، بخش دوم، پیشین، ص204و210.
12- مأموریت در ایران. پیشین، ص167.
علی رغم این همه ملاقاتها و رد و بدل کردن اطلاعات، و مواضع ذلیلانه” نهضت آزادی“ در برابر آمریکا، مهندس عزت الله سحابی در طی یک مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان (ایسنا)، جهت توجیه این ارتباطات می گوید:
[در آن زمان] جمهوری خواهان آمریکا از مبارزان ایران حمایت نمی کردند ولی دموکراتها حمایت هایی می کردند و ارتباط با آنان یک امر طبیعی بود. ”نهضت آزادی“ یا دکتر یزدی هیچ اطلاعاتی را که به ایران ضرر می زند به آنان نفروخته اند(!).
خبرگزاری ایسنا، 31/2/1379.
اما آقای سحابی نمی گویند که آیا حمایت از کشتار ملت مسلمان ایران به دست رژیم شاه در 15خرداد1342 توسط دولت دموکرات ”جان. اف. کندی“، جهت حمایت از مبارزان ایران بوده است؟ آیا قرارداد فروش میلیاردها دلار سلاح و تجهیزات نظامی توسط دولت دموکرات آمریکا به رژیم شاه در سال 1356، و طرح برقراری حکومت نظامی از جانب دولت دموکرات آمریکا در تابستان 1357 و کشتار هزاران نفر در روز هفده شهریور 1357، جهت حمایت از مبارزان ایران ارائه شده بود؟ آیا ارائه طرح روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری و کشتار دانش آموزان ایران ارائه شده بود؟ آیا ارائه طرح روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری و کشتار دانش آموزان و دانشجویان و سانسور و تعطیل کردن روزنامه ها و دستگیری رهبران مبارزه و سرکوب کارگران و کارمندان اعتصابی در آبان ماه 1357 از جانب دولت دموکرات آمریکا، جهت حمایت از مبارزان ایران بوده است؟ آیا طرح کودتای نظامیان در بهمن ماه 1357 و پیشنهاد قتل عام گسترده ملت مسلمان ایران، توسط شورای امنیت ملی دولت دموکرات کارتر، جهت حمایت از مبارزان ایران بوده است؟!.
13- اسناد لانه جاسوسی، جلد28. پیشین، ص39.
14- همان، ص54
15- همان ،ص 55 .
16- اسناد لانه جاسوسی، جلد18. پیشین، ص155.
17- همان، ص167.
18- همان، ص174.
برخی دیگر از اطرافیان مهندس بازرگان نیز در مورد ارتباط با آمریکایی ها، حال و روز مشابهی داشته اند. به عنوان مثال، در یک گزارش ”خیلی محرمانه“ به تاریخ 15 دسامبر 1978 (24 آذر1357)، که ”هنری پرشت“ از وزارت خارجه آمریکا برای سفارت آمریکا در تهران ارسال می کند می گوید:
مرتضی بازرگان (برادرزاده مهدی بازرگان) در پانزدهم دسامبر با مقام وزارتخانه تماس گرفت تا طرح جبهه ملی را در مورد دولت جانشین تشریح کند. او می خواست دوباره دولت آمریکا را مطمئن کند که دولتی که توسط جبهه ملی اداره شود، با آمریکا دوستانه برخورد خواهد کرد.
رک. به: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام. ”احزاب سیاسی در ایران، بخش اول“. (تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366)، ص163.
وی همچنین گفت که ایران با حکومت جبهه ملی در پی بهترین روابط ممکن با غرب خواهد بود و حتی فروش نفت به اسراییل را ادامه خواهد داد.
همان، ص164.
در یک یادداشت ”سری“ سفارت امریکا به تاریخ 25 ماه مه 1979 (چهاردهم خرداد1358) نیز در مورد ”مرتضی بازرگان“ گفته شده که ظاهراً تصمیم دارد با عمویش صحبت کند تا او را به سمت فرستاده ی دولت ایران منصوب نماید. همان، ص168.
19- جنگ قدرتها در ایران، پیشین، ص203.
20- احزاب سیاسی در ایران، بخش دوم، پیشین، ص234
21- توطئه در ایران، پیشین، ص60
22- اسناد لانه جاسوسی، جلد28. پیشین، ص295.
23- مجله بیان، شماره4، شهریور1369، ص27.
24- رحمت الله مقدم مراغه ای با اسم رمز (اس.دی. پروب)، از سال1332، دوست دیرینه ی قرارگاه ”سیا“ در تهران بوده است.
رک. به: اسناد لانه جاسوسی، جلد55. خط میانه(5)، ص55.
25- مجله بیان، شماره4، پیشین، ص27.
26- همان، ص27.
27- همان
28- همان، ص 26 .
29- همان، ص 27 .
30- . دکتر عباس شیبانی، نماینده مجلس دوره ی پنجم، که پیش از پیروزی انقلاب مدتی در نهضت آزادی بوده، در پاسخ به سؤالی مبنی بر این که آیا مهندس بازرگان معتقد بود که سلطنت نباید باشد و مثلاً جمهوری باشد؟ می گوید: نه، غالب آقایان با اصل نظام شاهنشاهی مخالفت نداشتند. البته به روش شخص شاه معتقد بودند. یعنی اگر شاهی بود که سلطنت می کرد نه حکومت، او را قبول داشتند. آن موقع مسأله نفی نظام سلطنت مطرح نبود.
رک. به: ”مبارزات ملی- مذهبی نیم قرن اخیر در گفت وگو با دکتر عباس شیبانی“.
کتاب نقد، فصلنامه انتقادی- فلسفی، فرهنگی، زمستان1378، شماره 13، ص65.
31- احزاب سیاسی در ایران، بخش دوم. پیشین، ص204.
32- جنگ قدرتها در ایران، پیشین، ص159
33- احزاب سیاسی در ایران. پیشین، ص239.
34- همان ، ص 243 .
35- روزنامه رسالت، 16/8/1377
36- در قطعنامه سومین کنگره جمعیت نیز که در شانزدهم آذر1368 تشکیل شده بود، گفته بودند:
«این کنگره در زمان و شرایطی تشکیل می شود که میهن عزیزمان ایران دچار اختناق و انحصار و نابسامانی های خطرناکی است.»
37- روزنامه جمهوری اسلامی، 3/2/1379.
سحابی همچنین در یک گفت و گو با خبرگزاری دانشجویان (ایسنا) می گوید:
«حاکمیت بیست ساله یک گروه خاص، حکومت را به عقب برده است... ما می خواهیم حکومت طبقاتی را تعطیل کنیم.»
خبرگزاری ایسنا، 31/2/1379.
38- روزنامه رسالت ، 16/8/1377
39- همان
40- مجله نیمروز، سال چهارم ، شماره 193 ، 30/9/1371، ص8
41- صحیفه نور. جلد22، ص384. متن کامل نامه حضرت امام خمینی(ره) چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای محتشمی وزیر محترم کشوره ایده الله تعالی
در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی، مسایل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت می دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را که هر چه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه ی او دارند از ستمکاری اوست- بهتر از شوروی ملحد می دانند و این از اشتباهات آنها است. در هر صورت به حسب این پرونده های قطور و نیز ملاقات های مکرر اعضای نهضت چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ، ملت های مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می خورد که قرنها سربلند نمی کرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانون گذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک های دیگر حتی منافقین- این فرزندان عزیز مهندس بازرگان- بیشتر و بالاتر است.
نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند، از این جهت گفتارها و نوشته های آنها که منتشر کرده اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی امیرالمؤمنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی برخلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذبالله- تخطئه بلکه مرتد بدانند و یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است. نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند می گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.
والسلام علی من اتبع الهدی. توفیق جناب عالی را از خداوند تعالی خواستارم.
روح الله الموسوی الخمینی
42- صحیفه نور ، جلد 21، ص 96 .
43- روزنامه جمهوری اسلامی، 24/2/1379 .
44- غائله چهاردهم اسفند، پیشین ،ص 19، به نقل از اسناد لانه جاسوسی ( خط آمریکا ) ، ص 48 .
در یک سند "سری " سفارت آمریکا به تاریخ 13 شهریور1358، یکی از مأمورین ”سیا“ با نام مستعار” راترفورد“، گزارش ملاقات خود با بنی صدر در تاریخ 12شهریور ماه را که دومین ملاقات وی با بنی صدر بوده، می دهد. بنی صدر که از جلسه پیش نویس قانون اساسی(مجلس خبرگان) بیرون آمده بود، به مدت دو ساعت با”راترفورد“ به گفت و گو می پردازد. وی در این ملاقات مطالبی پیرامون دولت بازرگان، شورای انقلاب، دادستان انقلاب، و کمیته ها را در اختیار ”راترفورد“ قرار می دهد.
رک به: اسناد لانه جاسوسی، جلد 38. (پاریس پناهگاه جاسوسان آمریکا)، ص204 و205.
پورتال نور