29 مرداد 1400
بریتانیا مکالمات تلگرافی ایران با دولتهای دیگر را سرقت میکرد!
ماجرای «مارشیو»ی که باستانیپاریزی از آن یاد میکرد چه بود؟
مجید تفرشی گفت: به دلیل این که راههای مراسلاتی و اموری مثل تلگراف در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در ایران، در اختیار و تملک بریتانیا بوده، در بسیاری از موارد، مکالمات دولت ایران با کشورهایی غیر از بریتانیا، با افراد و دولتهای دیگر سرقت میشد. در واقع از تمام این مکالمات، در نیمه راه، یک کپی تهیه میشده و به سمع و نظر آنها میرسید. به این ترتیب آنها از ساز و کار و تصمیمات دولت ایران در جهت منافع و مصالح خودشان مطلع بودند.
یکی از مهمترین منابع پژوهشهای تاریخی، اسناد است. مجید تفرشی، سند پژوه در طول سالهای اقامتش در بریتانیا کوشیده تا پلی میان اسناد خارج از کشور و پژوهشگران تاریخی باشد. با او درباره اسناد موجود در مراکز آرشیوی انگلستان و وضعیت مراکز اسنادی در داخل کشور گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
فکر میکنم شما در انگلستان در حوزه اسناد تاریخی کار میکنید. کمی در این زمینه توضیح دهید؟
حدود بیست و پنج سال است که مقیم بریتانیا هستم. یعنی محل اصلی اقامتم آنجا هست و کار اصلی من سندپژوهی و تاریخنگاری است. ارتباط من با موسسات آرشیو آنجا کاملا مستمر است و خودم هم موسسه پژوهشی کوچکی دارم برای ارائه فعالیتهایم و یا توانمند کردن یا منظم کردن کارهای پژوهشی.
با چه آرشیوهایی از آنجا کار میکنید؟
با آرشیو کتابخانه ملی بریتانیا یا آرشیوی که اسناد نفت ایران در آنجا هست و آرشیو دانشگاه کمبریج، اکسفورد، آرشیو بانک شاهی، باقی آرشیوهای دانشگاهی و موسسات پژوهشی آنجا کار میکنم. در بیست و پنج سال اخیر ارتباط منظم و پیوستهای با این آرشیوها داشتهام و از این آرشیوها برای پژوهشهای خودم و مراکز علمی و پژوهشی ایران استفاده میکنم. البته انتقال اسناد دیجیتالی به ایران هم در این مدت کار اصلی و دغدغه من بوده است. سعی کردم پلی باشم برای استفاده پژوهشگران و محققانی که به این اسناد دسترسی ندارند، از این منابع ذیقیمت و در بسیاری از مواقع غیر قابل جایگزین برای مطالعات تاریخ ایران، در قرون نوزده و بیست میلادی.
به چه میزان اسنادی که متعلق به ایران است، در مراکز اسنادی و آرشیوهای دانشگاهی انگلستان وجود دارد؟ یعنی اسنادی که متعلق به ماست ولی اکنون در خارج از کشور نگهداری میشود.
سوال شما دو بخش دارد؛ یکی اسناد یا اشیایی که منشاء ایرانی دارند، مثل اشیاء موزهای که به خارج از کشور برده شدهاند. اما در حوزه اسناد، بیشتر اهدایی هستند. یعنی اسنادی که به مجموعههای بینالمللی مثل دانشگاه آکسفورد اهدا شدهاند. یا اسنادی که مامورین یا مستشرقان یا پژوهشگران غربی خریداری کردهاند و از ایران خارج شدهاند. تعداد این اسناد زیاد نیست، ولی قابل توجه هستند. اما بخش دیگری است که شامل اسنادی میشود که در داخل ایران تولید شدهاند. مکاتبات مقامات رسمی خارجی؛ آلمانی، ایتالیایی، بریتانیایی و آمریکایی که در ایران انجام شده یا گزارشهای مخفی که به وسیله مامورین محلی آنها انجام شده است.
لزوما هم تمام این گزارشها به زبان انگلیسی نیست. بسیاری از این اسناد به زبان فارسی هستند. این اسناد در واقع برای ما نبودهاند، اما در ایران تهیه شده و بعد هم توسط آنها خارج شده است. مورد سومی هم وجود دارد که کمتر کسی به آن توجه کرده است و من در مطالعاتم خیلی به آن نگاه میکنم؛ به دلیل این که راههای مراسلاتی و اموری مثل تلگراف در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در ایران، در اختیار و تملک بریتانیا بوده، در بسیاری از موارد، مکالمات دولت ایران با کشورهایی غیر از بریتانیا، با افراد و دولتهای دیگر سرقت میشد. در واقع از تمام این مکالمات، در نیمه راه، یک کپی تهیه میشده و به سمع و نظر آنها میرسید. به این ترتیب آنها از ساز و کار و تصمیمات دولت ایران برای منافع و مصالح خودشان مطلع بودند.
و اسناد این تلگرامهای سرقت شده اکنون موجود است؟
بسیاری از آنها موجود است. نمیتوانم بگویم که همهاش هست. اما آنها که من دیدم، بسیار زیاد بود. مثلا وزرای ایران یا صدراعظمش مکاتبهای دارد با سفیر روسیه. یک نسخه از این مکاتبه در آرشیو انگلستان وجود دارد و نشان میدهد که در نیمه راه این تلگراف دزدیده شده است. چون مدیریت تلگرافی ایران در آن زمان به عهده انگلیسها بوده است و اسناد زیادی از این بابت در آرشیو اسناد انگلیس وجود دارد.
آیا سرقت اسناد رسمی هم صورت گرفته است؟
به طور دقیق درباره سرقت اسناد نمیتوان صحبت کرد. آن طور که اشیاء موزهای را میتوان ردیابی کرد. چون اشیا موزهای از مجموعههای شخصی یا حراجیها سر در میآورند، میتوان آنها را ردیابی کرد. اما در مورد اسناد، در دورههایی مثل دوران ملی شدن صنعت نفت یا انقلاب، مجموعههایی که غارت شده یا در ملک خانوادهها بوده به خارج از ایران برده شده است. حالا یا کسانی آمدهاند و این اسناد را برای خارجیها خریداری کردهاند یا خود اینها آمدهاند و این اسناد را به خارج برده و فروختهاند. در میان این اسناد، اسناد دولتی هم هست. اما این اتفاق به معنای این نیست که اسناد از مراکز دولتی دزدیده شده است.
به دلیل این که ساز و کار آرشیوی ما جدید است و پیش از این سابقه آرشیو نداشتهایم، بسیاری از رجال و صاحب منصبان و اشخاص ذینفوذ، اسناد را نزد خودشان نگه میداشتند. بعدها، در هنگام ملی شدن صنعت نفت یا سالهای انقلاب و حول و حوش جنگ، اینها توسط خود این افراد یا دلالهایی که این اسناد را از آنها خریدهاند به خارج از کشور برده شده است که در میان آنها اسناد دولتی هم دیده میشود اما از مراکز دولتی خریداری نشده است. اینها اسناد دولتی بودهاند که در تملک خانوادههای اشخاص بودهاند. یعنی به نوعی این سرقت صورت گرفته است اما نه به شیوه سیستماتیک و برنامهریزی شده و این اتفاق هم در خارج از مراکز دولتی افتاده است.
مراکز اسنادی ایران را چطور میبینید؟
من نزدیک سی و پنج سال است که در حوزه اسناد کار میکنم. از هفده، هجده سالگی افتخار این را داشتم که دستیار مرحوم ایرج افشار باشم یا مرحوم عبدالحسین حائری. اکنون در ایران چند آرشیو بسیار مهم داریم که کار سندی میکنند. مهمترینش سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران هست که با بخش آرشیوی این مجموعه، سالهاست که همکاری داشتهام و یا پروژههای مشترکی با هم داشتهایم. البته آرشیو ملی ایران در آنجا هست و باید شامل همه اسناد شود، اما متاسفانه این اتفاق صورت نگرفته است. دولت و حکومت، نسبت به آرشیو ملی ایران، نگاه شاملی ندارند. یعنی آن قدر که قانون موظفشان کرده، همه اسناد به آنجا منتقل نشده است.
البته موسسات دیگری، مثل وزارت امور خارجه یا وزارت اطلاعات یا حتی قوه قضائیه و وزارت آموزش و پرورش که به دلایل مختلفی از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند و اسناد خودشان را به مرکز اسناد منتقل نمیکنند. با همه اینها، مرکز اسناد کتابخانه ملی در این زمینه پویاترین است. البته در جایی که باید باشد، قرار ندارد و خیلی پایینتر از سطح واقعیاش است ولی همچنان بهترین است. ولی موسسات دیگری هم هستند؛ مثل «موسسه مطالعات تاریخ معاصر» که کار اصلی آنها نگهداری و ضبط و ثبت اسناد مصادرهای است از خانوادههایی که بعد از انقلاب اموال آنها مصادره شده است. البته بخشی از این اسناد هم بعد از مصادره، به صورت طبیعی به این مرکز منتقل شده است. در کنار این، کتابخانه مرکز اطلاعرسانی قویای وجود دارد و مراکز دیگری، مثل مرکز اسناد وزارت امور خارجه یا مرکز اسناد ریاست جمهوری که به طور قانونی باید به آرشیو ملی منتقل شود و تا حالا این کار انجام نشده است. مرکز اسناد انقلاب اسلامی و مرکز اسناد آستان قدس رضوی که از نظر سندی مهم و غیر قابل چشمپوشی هستند.
به لحاظ شیوههای نگهداری اسناد در حد استانداردهای بینالمللی هستیم؟
از نظر تکنیکی، امکانات خیلی خوب است. با دنیا فاصله داریم. اما فاصلهمان در این زمینه کمتر از باقی امور است. مهمترین مسئلهای که الان وجود دارد، اطلاعرسانی و اجازه استفاده عموم از اسناد است. باید این فرهنگ جا بیفتد و هنوز جا نیفتاده که استفاده از اسناد، یک حق عمومی است و نه یک امتیاز ویژه. این اعطای حق به عموم مردم و محققان، بدون هیچ اما و اگری در دنیا وجود دارد اما در ایران، هم به دلایل سیاسی و هم قانونی و هم به دلیل فرهنگ شخصی مسئولان گاهی رعایت نمیشود. باید یاد بگیریم که اسناد، ملک شخصی ما نیست. حق عمومی مردم است. به قول مرحوم باستانیپاریزی «ما آرشیو داریم. مارشیو نباید داشته باشم.» ماری که روی گنج خوابیده و به دیگران اجازه استفاده از آن را نمیدهد. اسناد باید بدون هیچ اما و اگری در اختیار همه قرار بگیرد. موانع قانونی هم در این زمینه وجود ندارد. گاهی سلیقههای شخصی مانع میشود.
خبرگزاری کتاب