17 تیر 1400
کشف و خنثی سازی کودتای شبکه نقاب (پادگان شهید نوژه )
مقدمه
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تحولات گسترده و عمیقی را در مـنطقه خـاورمیانه به همراه داشت. از جمله پیامدها و ویژگیهای انقلاب اسلامی آن بود که منافع قدرتهای استکباری و بهویژه آمریکا را مورد تهدید قرار داد از همین رو، حرکتها و توطئههای گوناگونی، با هدف از مـیان بردن یـا به انحرافکشیدن انقلاب طراحی شد، که این تحرکات با رهبری امام خمینی(ره) و هوشیاری مردم با شکست روبرو گردید. کودتای نوژه یکی از وقایعی است که هدف آن براندازی انقلاب اسلامی بود و توسط عناصر رژیم گذشته و باحمایت مستقیم آمریکا، قرار بود رخ دهد اما بر اثر هوشیاری نیروهای انقلابی خنثی شد.
زمینه ها و برنامه ریزی کودتا
در بهـار سال 1358، سـرهنگ دوم بازنشسـته ژانـدارمری محمـدباقر بنی عامری، از همکاران فعال و نزدیک ارتشـبد سابق غلامعلی اویسـی، درصـدد برآمـد تـا از مواضع غرب (نـاتو و آمریکا) نسـبت به ایران اطلاع یابـد و بر اساس آن میزان موافقت آنها با تـدارک یک توطئه بر علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی را ارزیابی کند.
سرهنگ عطاءاﷲ بای احمدی افسر رکن 2 ارتش و دوست بنی عامری، که با «آژانس مرکزی اطلاعات» آمریکا (سـیا) مرتبط بود و قصـد خروج از ایران را داشت، از سوی بنیعـامری مـأموریت یافت تا نسـبت به دیـدگاههای غرب در قبال نظام جمهوری اسـلامی کسب اطلاع کرده و نتیجه را به او گزارش نمایـد. سه هفته بعـد، پیک بنیعامری طی تماس تلفنی با او اطلاع داد که تاکنون نشانههای دال بر همسوئی قطعی محافـل سیاسـی نظـامی غرب بـا کسـانی که در داخل ایران درصـدد برانـدازی جمهوری اسـلامی هسـتند، مشاهـده نکرده است. این خبر موجب یـأس و سـرخوردگی بنی عـامری شـد. اما یک ماه بعـد، مجـدداً تماس تلفنی برقرار گردیـد و عامل مذکور از آتن گزارش داد که آمریکا آماده حمایت از نیروهائی است که قصد براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران را دارند. این تمـاس بلافاصـله به نزدیکی بنیعـامری بـا هـواداران بختیـار از طریق یکی از عوامـل فعـال شـاپور بختیـار در ایران، بنـام ابوالقاسم خادم انجامید (موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1384: 144-143).
سازمانهای اطلاعاتی آمریکا نیز بنیعامری را به تشکیلات بختیار معرفی کـردند و ایـن چـنین همکاری بنیعامری با بختیار و هواداران او در حزب مردم ایران برای پیگیری طـرحهای بـراندازی آغاز شد. هنوز هیچ طرح مشخصی برای کودتا وجود نداشت. علت این مساله را میتوان در گزارش دونـالد پگـویین ــ رئیـس سابق پایگاه سیا در تهران ــ سراغ گرفت که میگوید: «در صورتیکه ارتش از کسی طـرفداری کـند، اوضـاع میتواند صورت دیگری پیدا کند، اما آنها (ارتشیها) هنوز کاملا وحشتزدهاند. انضباطشان ضعیف اسـت و اشـتیاق حـرفهای هم عملاً وجود ندارد. رهبران احتمالی که به نظر برسد بتوانند اعتماد به نـفس را بـه ارتش بازگردانند هنوز پدیدار نشدهاند» (اسناد لانه جاسوسی، 1365 ،ج 55: 31-30).
با تصرف سفارت آمریکا و شعلهورشدن هر چه بیشتر آتش دشـمنی دولت ایـالاتمتحده بـا انقلاب اسلامی ایران و در پی آن شکست طرح حمله آمریکا در جریان حمله طبس، طرح کودتا با جدیت بیشتری دنبال شد و از ایـن پس بود که ایده شاپور بختیارــ که در پاریس اقامت گزیده بود ــ بـرای کـودتا مـورد توجه آمریکا قرار گرفت.
اعضای منفعل حزب ایران که وابسته به بـختیار بـودند در گزارش های خود به نامبرده، اوضاع ایران را بسیار آشفته و مهیا برای انجام کودتا ارزیابی میکردند. بنیعامری نـیز راهـی پاریس شد و در آنجا با اعضای ستاد نظامی بختیار، تیمسار امیرفضلی، سرهنگ بـایاحمدی، پالیـزبان و اعضای شاخه سیاسی حزب ایران دیدار و گـفتوگو کـرد (بسطامی و مظاهری جوهری،1384: 36). تدارک کودتا، با اهـداف و زمـان مشخص، در دستور کار بنی عامری ــ رهبر شاخه نظامی ــ قرار گرفت و سازمان نقاب (نـجات قـیام ایران بزرگ) برای مطالعه در خصوص بـررسی راههای موفقیت کودتا در سـتاد بـختیار تشکیل شد (مـصاحبه بـا مـهدی کتیبه، شماره بـازیابیهای 2670 تـا 2665).
طبق اظهارات شـفاهی و کتبی مرزبان و رکنی دو عنصـر مهم شبکه براندازی از پائیز1358، اگر چه کودتا در دسـتور کار نبود ولی مورد توجه کسانی واقع شـد که در«حزب ایران» به فعالیت سیاسـی پرداخته بودند. در اواسط بهمن 1358 مهندس رضا مرزبان برای ارائه گزارش به بختیار عازم پاریس شد: «سـپس [بختیار] سـراغ دوسـتان را گرفتند. من گفتم اکثر آقایان در اثر جو فشار [فضای سیاسـی کشور در پی اشـغال لانه جاسوسـی آمریکا] بگوشهای خزیدهاند و از اواسط پائیز به بعد فقط در حزب ایران فعالیت میکنند و بس» (مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366، جلد2: 91). پس از واقعه طبس، بختیار با حمایت آمریکا و انگلیس به سازماندهی اجزاء کودتا برای مقابله همه جانبه با نظام جمهوری اسـلامی شتاب بخشید. این مرحله، مرحله شناسایی و جذب گروهها و دستجات و چهره هائی است که در پی فرار بختیار از ایران بطور فردی یا جمعی، در ارتباط با هم یا پراکنـده، هر یک به نامی و به نحوی و به سودائی، به فعالیت عیله نظام جمهوری اسـلامی پرداخته بودند. بخش عمــده نیروی کودتـا، کـه در عیـن حـال بخش تکمیلی آن در زمـان کودتـا جـذب و سازمانـدهی شـد، از میـان مجمـوعهای سر برآورد که در پی پیروزی انقلاب، بـدون طرح مشـخص و جامعی و به طور عمده از موضع کینه و عناد کورکورانه، علیه جمهوری اسلامی عمل می کردند. همچنین ضـروری مینمود که پیش از ترسـیم گـام سوم، ساختـار سازمـانی کودتا، چه در ایران و چه در پاریس، مورد بررسـی قرارگیرد (موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1384: 162).
برای اجرای هر چه بهتر کودتا سه شاخه نظامی (به رهبری بنیعامری)، سیاسی (بـه رهـبری قادسی) و تدارکات (به رهبری مـنوچهر قـربانیفر) ایجاد شد: شاخه نظامی با سردادن شعارهای ناسیونالیستی، سعی در جذب نیرو داشت. آنان پرسنل شاغل و یا پاکسازیشده ارتش را به همکاری فراخواندند و به این افراد برای تشویق بیشتر، مبالغی پول پرداخـت مـیکردند (روزنامه جمهوری اسلامی، 16/11/61: شماره 1069). محمدی ریشهری ــ رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش ــ اعضای جذبشده شاخه نظامی را چنین برمیشمارد: «تعدادی از امرای اخراجی ارتش که حتی مدتی زندانی بودند، عدهای بازخریدشده و یا کسانیکه بازنشسته شـده بـودند. البته [آنان] تعدادی از افراد شاغل را هم فریب داده بودند»(مجله صفا، مرداد 1359، شماره 44). بنیعامری رئیس شاخه نظامی« با استفاده از ارتباطات خود با برخی از عناصر اطلاعاتی شاغل در اداره دوم ارتش و مـامورین سـاواک منحله، اقدام به شناسایی و جـذب افـراد، اعم از شاغل، برکنارشده و تحت تعقیب میکرد تا از طریق تامین کادر اطلاعاتی کودتا، اولاً شناساییهای لازم در بین نیروهای سهگانه نظامی میسر شود، ثانیاً امکان تامین پوشش حـفاظتی بـرای شبکه در برابر نیروهای اطـلاعاتی جـمهوری اسلامی فراهم گردد»(بسطامی و مظاهری جوهری،1384: 37).
بنابر اعترافات ستوان سیاوش پورفهمیده ــ از عوامل کودتا ــ رهبران شاخه نظامی بیشتر درصدد جذب آن دسته از افراد بازنشسته ارتش بودند که بعضاً از مشکلات مالی رنج میبردند (اسناد سـیاوش پورفـهمیده، کدهای 5578 و 18322). شاخه نظامی پس از تلاشهای فراوان، موفق شد شصت خلبان و پانصد تن از افراد فنی و نظامی را برای شـرکت در عملیات جذب کند (روزنـامه جـمهوری اسلامی، 16/11/61).
یکی از فعالیتهای مهم شاخه سیاسی کودتا ــ که تا اندازه زیادی هم موفقیتآمیز بود ــ تلاش جهت جلب حمایت تعدادی از روحانیون بود. بـرای ایـن مـنظور بهترین گزینه را آیتالله شریعتمداری تشخیص دادند. دو عامل سـبب ایـن انتخاب شده بود: یکی ناآرامیهایی که «حزب جمهوری خلق مسلمان» در حمایت از ایشان به راه انداخته بود و کودتاگران امیدوار بودند بـا جـلب حـمایت آیتالله شریعتمداری حمایت این حزب و اکثریت مردم استانهای آذریزبان را بـهدست آورند. دیگر این که شریعتمداری قبل از انقلاب حامی بختیار بود (واعظی، 1379: 111). بدینترتیب شریعتمداری بهترین گزینه در میان روحـانیون بـرای همکاری و تایید کودتا به حساب میآمد. ریشهری درباره نقش شریعتمداری میگوید اطـلاعات زیادی که از کودتاچیان به دسـت آمـد نـشان میداد که کـودتاچیان مـوضوع را با آقای شریعتمداری در مـیان گـذاشته بودند و در صحبتهای حضرت امام (ره) هم به این موضوع اشاره شده است (پروین زاده،1383: 19). بنیعامری میگفت: با علما و روحانیونی که طرفدار آیتاﷲ شـریعتمداری میباشـند دست به دست هم دادیم تا یک اسلام نوین در سطح مملکت پیاده کنیم (موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1384: 170).
شاخه تدارکات نیز وظیفه تامین منابع مالی کودتا را داشت که در این راستا پولهائی از جانب آمریکا، انگلیس، برخی کشورهای حوزۀ خلیج فارس و خاندان پهلوی در اختیار کودتاگران قرار گرفت (همان:172-171)
نقاب(نجات قیام ایران بزرگ): سازمان کودتا
اندکی کمتر از دو ماه پس از پیروزی انقلاب اسـلامی، مهدی سپهر از اعضای مهم حزب ناسـیونال سوسـیالیست آریا به دعوت فردی بنام منوچهر رفیع کیان برای ملاقات با بختیار عازم پاریس شـد. پس از مراجعت به ایران و ظاهراً به درخواست بختیار، او درصدد ایجاد یک گروه براندازی، با ائتلاف «نظامیان» و «سیاسیون» برآمد: «در تاریخ 21/5/1358، مهدی سپهر با انتشار اعلامیهای موجودیت «جبهه اتحاد ملی» را اعلام کرد و گروهی را که پیش از این با نام «چریکهای ناسیونالیست» شروع به فعالیت کرده بود، بعنوان شاخه نظامی خود معرفی نمود» (موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1384: 200-199).
در سازمان نقاب شورائی به نام رئیس قرار داشت. ابوالقاسم خادم، رضا مرزبان و قادسـی مثلث ریاست سیاسی شورای «رئیس» را تشکیل میدادند. ذیل کادر «رئیس» پنج شاخه قرار داشت: شاخه بافت، شاخه نگر، شاخه نشر، شاخه اطلاعات، شاخه عمل (همان: 203).
پایگاه نوژه
در طرح اولیه کودتـا، پایگـاه یکم نیروی هوائی در مهرآبـاد بعنوان مرکز ثقـل کودتـا انتخاب شـده بود. اما بزرگترین نقطه قوت این پایگاه، همان امتیازی بود که بزرگترین نقطه ضـعف آن نیز محسوب میشد. پایگاه در تهران بود و این امتیاز بزرگی بود. اما این پایگاه در مناطق مسکونی محصور و در دسترس مردم بود و این ضعف بزرگی محسوب میگردید. کودتاگران از این بیم داشتند، لذا آنان درصدد شناسائی پایگاهی برآمدند که: 1- دارای هواپیما باشد، 2- به تهران نزدیک باشد، 3- خارج از شهر باشد، 4- عناصر مستعد و قابل جذب داشته باشد، 5- رهبران عملیات هوائی کودتا حداکثر آشنایی را با پرسنل و امکان آن داشته باشند(همان:208-207).
پایگاه هوایی نوژه در همدان چنین ویژگیهایی را داشت. پایگـاه سوم نیروی هوائی تـا قبـل از انقلاب «پایگـاه شاهرخی» نامیـده میشـد. پس از پیروزی انقلاب، به «پایگاه حر» تغییر نام یـافت. بـه دنبال واقعه پـاوه در مردادمـاه 1358 و صـدور فرمـان تـاریخی امام در 27/5/58 خطـاب به نیروهای مسـلح جهت پاکسـازی کردسـتان از عناصـر آشوبگر، یکی از خلبانان حزباللهی پایگاه حر «نوژه» به یاری شـهید چمران شـتافت و در مأموریتهای کردستان به شهادت رسید. به همین مناسبت، نام پایگاه حر مجدداً تغییر کرد پایگاه و شهید «نوژه» نام گرفت.
افشای کودتا
کودتای نوژه در تاریخ18تیرماه سال1359، یعنی سه روز قبل از وقوع، کشف و خنثی گردید. قرار بود عناصر کودتاچی پس از کسب آمادگیهای نظامی، مالی و سیاسی در میان ایـلات و عـشایر نفوذ و با انفجار در دکلهای برق، راهآهن، پلها، غارت سربازخانهها و غیره، ایجاد اغتشاش و شورش و خرابکاری کنند. عملیات کـودتا قرار بود همزمان در تهران و سایر شهرهای بزرگ به اجرا درآید و امـاکنی مـانند مـدرسه فیضیه، اقامتگاه امام، کمیته مرکزی، نخستوزیری، میعادگاههای نماز جمعه، صدا و سیما و غیره با هواپیماهای جنگی و با بـمبهای خـوشهای و آتشزا بمباران و حدود70 تن از شخصیتهای برجسته مذهبی و سیاسی ظرف 12ساعت دستگیر شوند. رکنی مـیگوید: «اعضای نیروی زمینی و لشکر گارد میگفتند بعد از اینکه نیروی هوایی وارد کار شد و هـدفهای انتخاب شده را کوبید، مـا حـداکثر تا چهار ساعت، با تانکها و نفرات وارد عمل میشویم» (امین آبادی،1393: 73). عوامل خرابکار و وابسته به بیگانه، امام خمینی«ره»را بزرگترین خطر میدانستند و با آنکه منزل ساده امام از هیچگونه استحکامات دفاعی بهرهمند نبود، اما سه فروند هواپیمای فانتوم را برای بمباران اقامتگاه ایشان آماده کرده بودند(امین آبادی،1393: 73).
به هر حال، کـودتا سـه روز قبل از وقوع، به علت تشویش و نگرانی یـکی از عـناصر شـرکتکننده در آن و اطلاع یافتن خانواده او از موضوع ماجرا فاش شـد. خـانواده این خلبان که وفادار به انقلاب و امام بودند و بهخصوص مادرش، او را ملزم به افـشای اطـلاعات خود در مورد کودتا کرد و او نـیز مـوفق شد حـضرت آیـتالله خـامنهای را از این مسئله مطلع سازد. به ایـن تـرتیب در بامداد چهارشنبه 18تیر 1359طرح کودتا توسط این فرد لو میرود. چند ساعت پس از افـشای کودتا، یکی از درجهداران تیپ نوهد نـیز به کمیته مستقر در اداره دوم سـتاد مـشترک مراجعه میکند و پاکتی حاوی بـخشی از طـرح عملیاتی کودتا را در اختیار کمیته فوق قرار میدهد و عملیات ضدکودتا از همین جا آغاز مـیشود(امین آبادی،1393: 73).
نقش آیت الله خامنهای در خنثیسازی کودتای نوژه
حجتالاسلام ری شهری در کتاب خاطرات خود، ضمن تشریح مفصل ابعاد این کودتا، درباره نقش آیتالله خامنهای نوشته است: «در ایام ریاستجمهوری معظمله اینجانب از ایشان خواستم که برای ثبت در تاریخ، ماجرای کشف کودتای نوژه را به وسیله خلبانی که به ایشان مراجعه کرده، ضمن مصاحبهای تعریف کنند و ایشان نیز پذیرفتند. بعد از مدتی نوار مصاحبه معظم له در اختیار این جانب قرار گرفت». وی سپس بخشی از همان مصاحبه رهبر معظم انقلاب را هم نقل نموده است: «ماجرای اطلاع من از کودتایی که در پایگاه شهید نوژه قرار بود اتفاق بیفتد، به این شکل بود که شبی حدود اذان صبح، دیدم درب منزل ما را میزنند، بشدت هم میزدند، من از خواب بیدار شدم، رفتم دیدم آقای مقدم است، میگوید که یک ارتشی آمده و میگوید با شما یک کار واجب دارد. گفتم: کجا است؟ گفتند: در اتاق نشسته. داخل اتاق پاسدارها شدم، دیدم شخصی دم در تکیه داده به دیوار، کسل و آشفته و خسته و سرش را فرو برده بود. گفتم: شما با من کار دارید؟ بلند شد و گفت: بله. گفتم: چه کار دارید؟ گفت: کار واجبی دارم و فقط به خودتان میگویم. من حساس شدم. گفتم: من نمازم را بخوانم، میآیم. پس از نماز او را به داخل حیاط آوردم، گوشه حیاط نشستیم. گفت: کودتایی قرار است انجام شود. گفتم: قضیه چیست و تو از کجا میدانی؟ او شروع کرد به شرح دادن. گفتم: شما چطور شد آمدی سراغ من؟ او ماجرای خود را تعریف کرد که جالب بود… آثار بیخوابی شب، خیابان گردی، خستگی، افسردگی شدید و سراسیمگی در او پیدا بود. حرفش را مرتب و منظم نمیزد و من مجبور بودم مکرر از او سؤال کنم. خلاصه آنچه گفت این بود که در پایگاه همدان اجتماعی تشکیل شده و تصمیم بر یک کودتایی گرفته شده، پولهایی به افراد زیادی دادهاند، به خود من [خلبان] هم پول دادند. عدهای از تهران جمع میشوند میروند همدان و شب در همدان این کار [تصرف پایگاه هوایی شهید نوژه] انجام میگیرد. بعد میآیند تهران، جماران و چند جا را بمباران میکنند. پرسیدم کی قرار است این کودتا قرار بگیرد؟ گفت: امشب و شاید گفت: فردا شب - دقیقاً یادم نیست- من دیدم مسئله خیلی جدی است و بایستی آن را پیگیری کنیم. با اینکه احتمال میدادم او حال عادی نداشته باشد یا سیاستی باشد که بخواهند ما را سرگرم کنند، اما اصل قضیه این قدر مهم بود که با وجود این احتمالات، دنبال آن باشیم. گفتم: شما بنشین تا من ترتیب کار را بدهم». اما نگاهی از آن سو به ماجرا و از زبان همان خلبان واقعیت دیگری را مشخص میکند: «در آن زمان من در پایگاه هوایی نوژه خدمت می کردم. در تهران، به منزل نعمتی رفتم. به من گفت: مأموریت تو بمباران بیت امام و تلویزیون است و ما میتوانیم تا پنج میلیون نفر را بکشیم. و اگر هم لازم شد در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس و یا روی ناو آمریکا در خلیج فارس فرود بیاییم. من به او گفتم: شما با مردم مخالفید یا با حکومت که این همه کشت و کشتار میخواهید بکنید؟ گفت: ما با حکومت مخالفیم، ولی هرکس هم که بخواهد مانع کار ما بشود چارهای نداریم جز اینکه همه را بکشیم. این موضوع برای من خیلی ثقیل بود و چون از مخالفت کردن با آنها هم خصوصاً در منزل نعمتی هراس داشتم، گفتم: من بیت امام را نمیتوانم بزنم ولی تلویزیون را میزنم. پس از کمی صحبت از او جدا شدم و به خانهمان رفتم و موضوع را با مادرم که زنی ساده و مسلمان بود در میان گذاشتم. مادرم به شدت ناراحت شد و گفت: تو نه تنها این کار را نباید بکنی، بلکه باید خبر بدهی و جلوی این کار را بگیری و اگر اطلاع ندهی شیرم را حلالت نمیکنم و از تو رضایت ندارم. بالاخره تا ساعت ۱۲ شب با مادرم و برادر کوچکترم درباره این موضوع صحبت میکردیم و تصمیم گرفتم موضوع را به جایی و یا به کسی اطلاع بدهم، ولی چون نعمتی گفته بود در جاهای مختلف… نفر داریم و خیلیها از جمله شریعتمداری این کار را تأیید کردهاند، میترسیدم به هر کسی این موضوع را بگویم. تصمیم گرفتم موضوع را به آقای خامنهای بگویم و برای محکم کاری، موضوع را روی کاغذ نوشتم و در خانه گذاشتم و به برادرم گفتم: اگر بلایی سر من آمد و برنگشتم به هر ترتیبی شده این موضوع را در جایی خبر بدهد و جلوی این کار را بگیرد. ساعت ۱۲:۳۰ از خانه بیرون آمدم و به کمیته تلفن زدم و گفتم یک خبر خیلی مهمی دارم که باید حتماً به آقای خامنهای بگویم. مرا به کمیته بردند و چون زیاد سؤال میکردند، گفتم: من یک خلبان هستم و موضوع براندازی در کار است. ساعت ۴:۳۰ صبح بود. رفتیم منزل آیتالله خامنهای [و جریان را برای ایشان گفتم و ایشان دیگران را مطلع نمودند]»(ری شهری، 1366،جلد1: ۱۴۱ تا ۱۴۳).
خنثی سازی کودتا
پس از لورفتن عملیات کودتا، آنگاه نوبت به نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی ایـران اعم از سپاه پاسداران، کمیته و ارتش رسید تا با پیگیری این جریان تمامی افـراد مرتبط با کودتا را دسـتگیر نـمایند. به همین منظور در اداره دوم ارتش برای خنثیسازی کودتا و جلوگیری از فرار عناصر اصلی و هرگونه اقدام از جانب آنها، گروه ویژهای مرکب از آقایان تیمسار احمد دادبین، سروان شهید شهرامفر و سروان نوری تشکیل شد تا پس از اعزام به پایـگاه نوژه، با همکاری نیروهایی که از قبل در آنجا مستقر بودند، به دستگیری و مقابله با کودتاچیان اقدام نمایند (بسطامی و مظاهری جوهری،1384: 39). علاوه بر این در اداره دوم ارتش نیز مرکز فعالیتهای ضدکودتا تحت نظارت محمد رضوی شکل گرفت که مستقیماً بـا آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی در تماس بود و هرگونه اقدامات مرکز در هماهنگی با آنها صورت میگرفت.
اولین عملیات ضدکودتا از پارک لاله تهران شروع شد که به عنوان محل تجمع کودتاگران برای انتقال به هـمدان در نـظر گرفته شده بود. نیروهای سپاه پاسداران در اقدامی ضربتی موفق شدند تعدادی از آنها را دستگیر کنند. اما عده دیگری با چند دستگاه ماشین به سمت پایگاه هوایی نوژه حرکت کردند کـه در سـهراهی تهران- همدان در محلی واقع در یک کیلومتری پایگاه نوژه توسط افرادی از سپاه و ژاندارمری دستگیر شدند. البته در درگیری فیما بین شش نفر از کودتاچیان کشته شدند( روزنامه کیهان، 23/4/59، شماره 11044 ) و چون درگیری به داخل پایگاه کشیده نـشد، تـعداد تـلفات کم بود. در نقاط دیگر، از جـمله در اصـفهان، دو مـینیبوس و یک اتوبوس حامل گروهی در حدود هفتاد نفر از پرسنل پایگاه اصفهان، در مسیر حرکت به سوی پایگاه نوژه با پاسداران انقلاب اسلامی درگـیر شـدند کـه در نتیجه تعدادی از آنها کشته، دستگیر و یا متواری شـدند (همان، 22/4/59، شماره 11043 ). لشـکر 92 زرهی اهواز ــ یکی دیگر از محلهای تجمع کودتاگران ــ نیز با اقدام سریع نیروهای ضدکودتا از انجام هرگونه فعالیتی باز ماند و تـعدادی از کـودتاچیان دسـتگیر شدند (همان، 21/4/59، شماره 11043). با این حال، سران اصلی کودتا و روسای سه شاخه آن موفق شـدند از کشور فرار کنند. بیشتر کسانی که دستگیر شدند، از افراد شاخه نظامی بودند.
منابع
-آرشـیو مـرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد سـیاوش پورفـهمیده، کدهای: 5578 و 18322.
-آرشـیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مـصاحبه بـا مـهدی کتیبه، شماره بـازیابیهای 2670 تـا 2665.
-اسناد لانه جاسوسی(1365) جلد 55، مرکز نشر لانه جاسوسی، تهران.
-امین آبادی، سیدروح الله(1393) بی پرده باتاریخ، پاسدار اسلام ، شماره 389 و 390 .
-بسطامی رضا و راحله مظاهری جوهری(1384) نافرجامی نوژه،زمانه،سال چهارم، شماره34.
-پروین زاده، مهدی(خرداد1383) حدیث کارآمدی و دانش گستری:مصاحبه شونده محمدی ریشهری،کیهان فرهنگی،تهران.
-روزنامه جمهوری اسلامی 16/11/61، شماره 1069.
-روزنامه کیهان، 21/4/59، شماره 11043.
-روزنامه کیهان، 22/4/59، شماره 11043.
-روزنامه کیهان، 23/4/59، شماره 11044.
-مجله صفا (1359) شماره: 44، مرداد
-مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا (1366) دانشجویان پیرو خط امام، جلد 2، تهران.
-محمدی ری شهری، محمد(1366) خاطرهها، جلد اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران.
-موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (1384) کودتای نوژه، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،تهران.
-واعظی، حسن (1379) ایران و آمریکا، بررسی سیاستهای آمریکا در ایران، سروش، تهران.
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی