24 دی 1399
نگرشی کوتاه بر زندگی احسان الله خان دوستدار
برشی از مقاله خاطرات احسان الله خان دوستدار
اشاره :
نوزدهم اسفند ماه سالروز اعدام احسان الله خان دوستدار یکی از ماجراجویان تاریخ معاصر ایران در مسکو است. او که هم در جریان ترورهای کمیته محازات نقش داشت و هم در جریان نهضت جنگل به میرزاکوچک خان خیانت کرد و با تشکیل حزب کمونیست در عمل به بلشویکهای پیروز در انقلاب روسیه اعتماد کرد و ساز جدایی طلبی کوک کرد اما بخاطر توافق بین نمایندگان لنین با رضاخان در سال 1300 وانعقاد قرار داد مودت بین ایران و شوروی در همان سال در عمل او مجبور شد به اریابان خود در شوروی پناه ببرد اما از قضای روزگار در جریان تصفیه های استالینی مورد خشم واقع شد و در نوزدهم اسفند 1317 پس از محاکمه شش ساعته بلافاصله به جوخه اعدام سپرده شد . در مطلب پیش رو نگاهی اجمالی به یکی از سرمداران جریان چپ مارکسیستی در ایران داشته ایم. این مطلب برشی از مقاله اقای عبدالله متولی است که در سایت منتشر شده بود در اینجا با اندک اضافات باز نشر می گردد .
*********
در تبیین ادوارزندگی و ویژگیهای حیات سیاسی احسان الله خان میتوان چهار دوره را درنظر گرفت. مرحله اول از بدو زندگی تا پایان حضورش در درگیریهای منطقه غرب ایران که همزمان است با جنگ جهانی اول. دوره دوم حضور او در کمیته مجازات و جایگاه و نقش وی در این مقطع است. شاید مهمترین و تأثیرگذارترین مرحله مربوط به حضور او در کنار میرزا کوچک خان و نهضت جنگل باشد. مرحله پایانی به عزیمت وی از ایران و سپری کردن سالهای پایانی زندگیاش در خاک شوروی باز میگردد. نکته بارز در تمامی این مراحل عملکرد افراطی و افزایش دامنه این تندرویهاست. خاطرات احسان الله خان به خوبی گویای این نکته است.
احسان الله خان فرزند «میرزا علی اکبر حافظ الصعه» به سال 1305ق در ساری متولد شد. او تحصیلات خود را در مدرسه تربیت تهران دنبال کرد و در مدرسه سنلویی به فراگیری زبان فرانسه پرداخت.1
خانواده احسان الله خان به دوستدار شهرت داشتند. از این رو گاهی به عنوان لقبی خانوادگی برای احسان الله خان به کار میرفت. ابراهیم فخرایی از او به عنوان آموزگار زبان فرانسه فرزندان «میرزا عیسی خان املشی» یاد کرده است.2 علاوه بر این در حوادث مربوط به مشروطیت وی را در زمره مجاهدین قرار میدهد.3
وی پس از پیروزی انقلاب مشروطیت به عضویت انجمن حقیقت، یکی از انجمنهای مشروطه خواه ساری، درآمد. در دوره استبداد صغیر همراه با مجاهدین شمال در ماجرای فتح تهران حضور داشت. پس از آن به ساری بازگشت و در مدرسه هایی که آزادیخواهان ساری دایر کرده بودند به آموزش زبان فرانسه پرداخت. در تهاجم «ابوالفتح میرزا سالارالدوله»، از مرزهای شمالی، حاضر شد.4
از میزان و نوع فعالیتهای احسان الله خان تا زمان حضورش در منازعات غرب ایران همزمان با جنگ جهانی اول اطلاع دقیقی در اختیار نیست. با توجه به دیدگاههای افراطی او بعید به نظر نمیرسد که در دوران پس از مشروطیت با «حیدرخان عمواوغلی» و «حسینخان لله» همراه بوده باشد. نقش این دو در ترور «سید عبدالله بهبهانی» مشخص و آشکار است. رفاقتی که بعدها بین احسان الله خان و حسین خان پیدا شد، نشانگر نزدیکی فکری و عملی این دو بود.
ارتباط عمواوغلی با چهره های افراطی و آموزش آنان میتواند در خصوص احسان الله خان هم صدق کند. «اسدالله خان ابوالفتح زاده» که بعدها از پایه گذاران کمیته مجازات شد، ارتباط نزدیکی با حیدر عمواوغلی داشت. با توجه به گفته احسان الله خان مبنی بر پیوند دوستانه با ابوالفتح زاده، میباید ردپای احسان الله خان را در برخی تحرکات افراطی پس از مشروطیت نیز جستجو نمود.
با آغاز جنگ جهانی اول و بیثمری اعلام بیطرفی ایران، روسها و انگلیسیها برای ممانعت از حضور و فعالیت آلمانها و ترکها بر دامنه فعالیت خود در ایران افزودند. سقوط مکرر دولتها و شکل گیری دولت مهاجرت در کرمانشاه، از ویژگیهای این ایام بود. دولت مهاجرت که متشکل از تعدادی از نمایندگان مجلس سوم و افراد و گروههای ضدروس و انگلستان بود، در مناطق غربی ایران به زد و خورد با نیروهای نظامی روس پرداختند. روسها عملاً بخشهای شمالی ایران را اشغال نموده در تعقیب کابینه مهاجرت به مناطق ساوه، اراک، بروجرد، همدان و کرمانشاه سرازیر شده بودند. به هر صورت این دولت نتوانست به اهداف و برنامه های خود دست یابد. روسها نیز به دلیل شکل گیری انقلاب 1917م خاک ایران را تخلیه کردند. احسان الله خان به همراه حسینخان لله در زمره مهاجرین بود. و آنگونه که در خاطراتش آورده، فرماندهی یک دسته را برعهده داشته است. بارزترین ویژگی این دوران از زندگی احسان الله خان عدم همراهی و همفکری او با رهبران مهاجرین است. وی در خاطراتش به شدت اعمال و رفتار وشیوه جنگ رهبران مهاجرین ازجمله «نظام السلطنه مافی» را سرزنش میکند. شاید بتوان گفت او به نوعی اختلافات دولت مهاجرت را دامن زد. حتی با جدا کردن گروه خود از آنها مخالفتها را تا جایی دنبال میکند که به همراه حسینخان لله و «کریم دواتگر» طرحی برای ترور نظام السلطنه مافی ساماندهی میکنند. اما با آشکار شدن این توطئه، مجبور به اختفا میشوند.5
آنان پس از ناکامیهای مکرر در مناطق غربی به تهران باز میگردند. در این زمان مرحله دیگری از فعالیتهای احسان الله خان آغاز میگردد. کمیته مجازات، سازمانی تروریستی بود که در اواخر سال 1334ق توسط «ابراهیم خان منشیزاده» و «اسدالله خان ابوالفتح زاده» تشکیل شد. آنها به زعم خود با هدف ترور خائنین به کشور، این کمیته را پایه گذاری کردند و چند نفری را هم به قتل رساندند. بیشتردید افکار و عملکرد اعضای کمیته مجازات با نگرشهای احسان الله خان هماهنگی داشت. چون احسان الله خان از قبل با ابوالفتح زاده و کریم دواتگر آشنایی داشت، کشف ارتباط او با این شبکه کار دشواری نیست. کریم دواتگر که خود یکی از تروریستهای کمیته بود، سابقه ترور «شیخ فضل الله نوری» را در کارنامه اش دارد. او در جنگهای غرب ایران نیز حضور یافته بود و بلافاصله پس از بازگشت ابوالفتحزاده به واسطه آشنایی با او، زمینه ورودش را به کمیته فراهم کرد.6
به این ترتیب اطلاع ازاعضا وعملکرد کمیته مجازات برای احسان الله خان چندان دشواربه نظر نمیرسید. درعین حال برای جلب اعتماد اعضای کمیته، او و حسین لله «میرزا محسن مجتهد»، داماد آیت الله بهبهانی را که نامش درفهرست ترورکمیته قرارداشت،روزهفدهم شعبان 1335 دربازار حلبی سازها، بین مسجد شاه و مسجد جمعه، مورد حمله قرار داده و او را کشتند.7
با کشته شدن میرزا محسن مجتهد، کمیته مجازات در اطلاعیه ای این قتل را به نیروهای خود منتسب میکند. نکته قابل تأمل در این مسئله حضور حسینخان لله در قتل آیت الله بهبهانی و پس از آن دخالت مستقیم در ترور داماد او میرزا محسن مجتهد است. با توجه به همراهی و نقش مستقیم احسان الله خان در این قتل میبایست ردپای وی را تا ماجرای ترور بهبهانی نیز جستجو کرد و احتمال دخالتش را در آن ترورنیز ازنظر دورنداشت. به نظر میرسد کشتن میرزا محسن در مقایسه با سایر ترورهای کمیته، بیشتر در جامعه منعکس شده باشد. منشی زاده در این خصوص مینویسد: «این قتل که مردم آن را از جانب کمیته مجازات میدانستند، ترس کمیته را در دلها انداخت و مردم دچار هول و وحشت زیادی شدند. از اینکه کمیته کوچکترین واهمهای از نفوذ افراد نمیکند، غرق حیرت شدند. عاملی که این ترس را بیشتر میساخت، کشته شدن میرزا محسن در روز روشن و در مقابل چشم صدها نفر بود.»8
پس از این اقدام احسان الله خان مدتی به عنوان تروریست در خدمت «کمیته ایران» قرار داشت. این کمیته توسط نصرت الدوله فیروز و برای خنثی کردن اقدامات کمیته مجازات تشکیل شد که توفیق چندانی به دست نیاورد. احسان الله خان نیز با این توجیه که از پول و اسلحة آنها به نفع کمیته مجازات بهرهبرداری کند به عضویت کمیته ایران درآمد.9
با اوجگیری ترس و وحشت عمومی از عملکرد کمیته مجازات، سرانجام با بیاحتیاطی «میرزا مهدی خان سلمانی» خواهرزاده حسین خان لله، نظمیه او و احسان الله خان را بازداشت کرد. اما بازجویی از آنها بینتیجه بود و «عبدالله خان بهرامی» رئیس نظمیه تهران تحت فشار و تهدید کمیته مجازات مجبور به آزادی آنها شد.
در خصوص دخالت مستقیم یا غیرمستقیم احسان الله خان در سایر قتلهای کمیته مجازات اطلاعی در اختیار نیست. سرانجام در اواخر سال 1335ق با بروز اختلاف جدی بین اعضای کمیته مجازات، نظمیه اکثر اعضای آن را شناسایی و بازداشت کرد. تقریباً تمامی اعضای کمیته در تهران دستگیر شدند، اما احسان الله خان و حسینخان لله به شمال فرار کردند. بر اساس گزارش روزنامه ایران، حسینخان لله نیز پس از تعقیب به وسیله نظمیه رشت دستگیر و به تهران انتقال داده شد.10
نکته حایز اهمیت در این بازداشتها اینکه تمامی اعضای کمیته و حتی حسین خان لله نزدیکترین دوست احسان الله خان دستگیر شدند و فقط احسان الله خان از دست مأموران نجات یافت. این مسئله نیز از دیگر مباحثی است که بر رفتارهای سیاسی احسان الله خان سایه افکنده است و با توجه به نقش آینده او در نهضت جنگل، تردیدها را درباره صداقت گفتاری و رفتاری او افزون میسازد. اما مهمترین و مؤثرترین ایام فعالیت احسان الله خان را باید در زمان حضورش در نهضت جنگل جستجو کرد. بدون تردید پیگیری شیوه رفتاری وی در طول مدت فعالیتش در نهضت جنگل، عامل مهمی در ایجاد اختلاف و بروز دوگانگی در سازمان نهضت جنگل بود. دوران اقامت احسان الله خان در شمال را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول، همراهی با اعضای نهضت جنگل و نزدیکی با میرزا کوچکخان؛ در تمام این مدت اختلافات فکری و اعتقادی این دو به خوبی مشهود بود. اما این اختلافات جدایی قطعی را به همراه نداشت. اما مرحله دوم که بیشتر به دوره ورود نیروهای شوروی به گیلان باز میگردد به جدایی قطعی میرزا کوچک از احسان الله خان و عزیمتش به جنگل منتهی شد. این مرحله تا پایان حیات میرزا کوچکخان و عزیمت احسان الله خان از گیلان ادامه یافت.
زمان دقیق ارتباط میرزا کوچک خان و احسان الله خان مشخص نیست. اما آن گونه که احسان الله خان در خاطراتش میآورد، گویا پیش از آغاز جنگ جهانی اول در تهران همدیگر را ملاقات میکنند و برای مبارزه با استیلای بیگانگان و همچنین خائنان داخلی تصمیم به مبارزه میگیرند.11
میرزا کوچکخان برای سامان بخشیدن به این مبارزه به شمال میرود و احسان الله خان در همدان علیه روسها وارد جدال میشود. منابع از ارتباط میرزا کوچکخان با احسان الله خان ذکری به میان نیاوردهاند. اما احسان الله خان در خاطراتش یادآور میشود که فرستادهای از طرف کوچکخان برای دریافت کمک مالی و اسلحه در همدان با او ملاقات کرده است که بسته بودن مسیر توسط روسها امکان برقراری ارتباط را از بین برده است.12
پذیرش احسان الله خان توسط میرزا کوچک و قرار گرفتنش به عنوان یکی از رهبران جنبش تا حدی نشانگر اعتماد رهبر نهضت جنگل به این فرد بوده است.
یکی از منابع مینویسد: «احسان الله خان به وسیله محمودرضا که از همشاگردان میرزا و از طلاب مدرسه جامع رشت بود به میرزا معرفی گردید و مورد احترام او قرار گرفت و بعدها به علت ابراز لیاقت از نزدیکان مورد اعتماد [وی] محسوب گشت.»13
با وجود اینکه میرزا کوچکخان احسان الله خان را مورد اعتماد قرار داد اما او ظاهراً از روی اضطرار این همراهی را میپذیرد. در جایی مینویسد: با آنکه میرزا از آزادیخواهان دست راست بود و من این موضوع را به خوبی میدانستم به عللی مجبور به همکاری با او بودم.14
تحت این شرایط برخورد با بازماندة نیروهای روس در گیلان و رویارویی با نیروهای نظامی انگلیس وجهه همت رهبران نهضت قرار گرفت. نحوه برخورد با عناصر آلمانی و ترک که در خدمت نهضت جنگل بودند یکی از مسائلی بود که در همین مراحل آغازین، زمینه اختلاف بین طرفین را فراهم کرد. احسان الله خان خواستار اخراج آنها از نهضت بود و در مقابل معتقد بود باید از انقلابیون جدید شوروی کمک گرفت. این مسئله به دلیل مقاومت میرزا کوچکخان، مطابق امیال احسان الله خان پیش نرفت. نکته دیگر نوع برخورد و رویارویی با نیروهای انگلیس بود. ارتش انگلیس به فرماندهی «دنسترویل» قصد عبور از گیلان و رسیدن به باکو را داشت. نیروهای جنگل و احسان الله خان در چند نقطه به مقابله با آنها پرداختند اما توفیقی نیافتند و در چندین مرحله از آنها شکست خوردند. میرزا تحت شرایطی خاص و برای حفظ موجودیت نهضت جنگل مجبور به انعقاد پیمان صلحی با انگلیسیها شد که بر اساس آن انگلیسیها، موجودیت نهضت جنگل را به رسمیت شناختند. این موضوع از دیگر موارد اختلافی آنها بود و ثمره این اختلاف، تضعیف قدرت نهضت و از هم پاشیدگی سازمان نهضت بر اثر تهاجم نیروهای دولتی بود. دکتر حشمت یکی از نزدیکترین یاران میرزا کوچکخان در این ماجرا دستگیر و اعدام شد.
این ناکامی بر روحیات میرزا کوچکخان و سایر افراد نهضت تأثیر منفی گذاشت. از این رو تمایل نسبی که پیش از این برای کمک گرفتن از انقلابیون قفقاز شکل گرفته بود، این بار با شدت بیشتری توسط احسان الله خان به میرزا کوچکخان تلقین شد و او رضایت داد که با نیروهای انقلابی شوروی ارتباط برقرار نماید. پس از ایجاد این روابط و مکاتباتی که صورت گرفت، نیروهای بلشویک نیز با استفاده از فرصت پیش آمده نیروهای نظامی خود را در ساحل انزلی پیاده کردند.15
میرزا کوچک خان تحت شرایطی حاضر به پذیرش کمک و همکاری بلشویکها گردید که از تبلیغات کمونیستی خودداری نمایند، در امور داخلی ایران مداخله نکنند و فقط در قبال دریافت وجه به نهضت جنگل اسلحه بفروشند.
پس از انعقاد قرارداد با بلشویکها، شهر رشت که از نیروهای دولتی روس و انگلیس تخلیه شده بود در اختیار نیروهای نهضت جنگل قرار گرفت و در روز 24 رمضان 1338 کمیته انقلاب گیلان با عضویت میرزا کوچک خان، احسان الله خان و خالو قربان و چند نفر دیگر تشکیل شد.16
دوران تداوم جمهوری شورایی دیرزمانی نپایید و زمینههای اوجگیری اختلافات و جدایی بین میرزا کوچک خان و احسان الله خان فراهم شد.
آنچه بر این اختلافات دامن زد، فعالیت برخی از اعضای حکومت شورایی گیلان در تبلیغ مرام کمونیستی و تلاش در صدد اجرایی کردن برنامههای آن بود. به قول یکی از نویسندگان حاضر در ماجرای نهضت جنگل، تضاد فکری و عملی جناح چپ با میرزا، عدم توافق در مورد حدود دخالت نیروهای شوروی، و تبلیغات حزب کمونیست وتوقیف کالاهای تجار ایرانی در بادکوبه ازعوامل اصلی این اختلافات بود.17
عناصروابسته به احسان الله خان و خالوقربان براساس بینش شخصی و نگرشهای چپگرایانه خود نه تنها به مصادره اموال و املاک مردم پرداختند، بلکه مقدار معتنابهی از کالاهای تجار ایرانی را که به بادکوبه ارسال شده بود، توقیف کردند. این رفتارها با افکار اعتدالی و مذهبی میرزا کوچکخان به هیچوجه همخوانی نداشت؛ از این رو در 22 شوال 1338 رشت را به مقصد فومنات ترک کرد. بلافاصله احسان الله نیز به همدستی همفکرانش کودتایی علیه هواداران میرزا کوچکخان ترتیب داد و تعدادی از آنها را بازداشت کردند. با این کودتا احسان الله خان حکومت جدیدی با عنوان جمهوری کمونیستی گیلان اعلام کرد. بلافاصله پس از آن به تقسیم زمینها و املاک پرداخت. این اقدام آنها باعث وخیمتر شدن اوضاع دهقانان گردید.18
علاوه بر این فشار مالیاتی سنگین برای تأمین مخارج حکومتی بر مردم وارد شد. احسان الله خان در مساجد و معابر به صورت آشکار به تبلیغ و ترویج اصول کمونیستی پرداخت. با این شرایط اوضاع گیلان رو به وخامت گذاشت و آنچه در این منطقه میگذشت بیشتر به کابوس شبیه بود تا رؤیای ملیگرایانه یا حتی کمونیسم روسی!19
همزمان با این رویدادها، «میرزا حسنخان مشیرالدوله» نخستوزیر ایران با میرزا کوچکخان وارد مذاکره شد و از سوی دیگر نیروهای دولتی نیز به فرماندهی «استاروسلسکی» عازم گیلان شدند. عدم مداخله میرزا کوچکخان باعث غلبه نیروهای دولتی بر رشت شد. اما این برتری دیری نپایید و به دلیل شرایط خاص حاکم بر تهران، نیروهای دولتی شهر را ترک کردند و رشت دوباره به دست کمونیستها افتاد. به نظر میرسد میرزا کوچکخان این بار برای جلوگیری از تضییع حقوق مردم و بازگرداندن نهضت به مسیر اصلی، تصمیم به سازش با احسان الله خان گرفت و پس از چند نوبت مکاتبه و گلهگذاری تصمیم به مصالحه گرفتند و میرزا کوچکخان مجدداً وارد رشت شد.
همزمان با این آشتی حیدرخان عمواوغلی نیز در زمره سران نهضت آشکار شد و کمیته اشتراکی شامل عمواوغلی، میرزا کوچکخان و خالو قربان تشکیل گردید. اما به نظر میرسید احسان الله خان همچنان بر دیدگاههای خود اصرار داشت و همین مسئله توافق بین اعضای این کمیته را دشوار ساخته بود. فشار بیش از حد احسان الله خان برای متقاعد کردن میرزا کوچکخان جهت حمله به تهران بینتیجه بود. به همین دلیل وی خودسرانه نیروهای حامی خود را آماده حمله به تهران نمود. در این میان «ساعدالدوله» فرزند «محمدولی خان خلعتبری سپهسالار» نیز به او قول مساعد داد. نکته جالب توجه اینکه احسان الله خان به لحاظ اینکه میرزا کوچکخان افکار او را نپذیرفت وی را به نداشتن روح انقلابی متهم نمود ولی حاضر شد با فرزند بزرگترین فئودال ایران یعنی ساعدالدوله متحد شود.20
اما خدعه وی به احسان الله خان و مقاومت نیروهای دولتی برنامه احسان الله خان را با شکست جدی مواجه ساخت. این واقعه در اردیبهشت 1300 اتفاق افتاد.21
این ناکامی در کنار واقعه ملاسرا که منجر به قتل حیدرخان عمواوغلی و چند نفر دیگر گردید عملاً امکان همراهی طرفین را از بین برد و به دشمنی میان میرزا کوچکخان و احسان الله خان انجامید. اما به دلیل توافق شوروی و انگلیس بر سر ایران و عقبنشینی بلشویکها از گیلان، نیروهای دولتی با هدایت رضاخان سردار سپه علیه نهضت جنگل وارد عمل شدند. با تضعیف قدرت نهضت فروپاشی آن سرعت گرفت و میرزا کوچک خان نیز تن به تسلیم سپرد و در سرما جان داد. اما احسان الله خان و تعدادی از همراهانش اجازه یافتند از طریق انزلی با کشتی راهی بادکوبه شوند.22
دقیقاً داستان کمیته مجازات در این مقطع هم تکرار شد و احسان الله خان که علیرغم دستگیری تمامی عناصر آن ماجرا توانست جان خود را نجات دهد، این بار نیز با وجود دستگیری و یا کشته شدن بیشتر سران نهضت جنگل، توانست از مهلکه بگریزد.
آخرین مرحله از زندگی احسان الله خان به دوران اقامت وی در قفقاز برمیگردد. به نظر نمیرسد در این دوران روزگار خوشی بر او گذشته باشد. سیاستهای سخت و دشوار کمونیستها و دیدگاههای سختگیرانه استالینستی بر زندگی احسان الله خان و برخی از همراهان او سایه افکنده بود. هر چند در آغاز اجازه حمل اسلحه داشتند و مقرری هم دریافت میکردند، اما در تصفیه حساب، چند نفری از آنها به قتل رسیدند. شورویها که به شدت نسبت به نفوذ جاسوسان انگلیسی حساسیت داشتند به احسان الله خان ظنین شدند و او را به قتل رساندند.
چگونگی دستگیری و محاکمه احسان الله خان
احسان اللّه خان در ۲۴ آذر ۱۳۱۵ در باکو دستگیر شد. او متهم شد به «دست داشتن در فعالیتهای ضد شوروی، عاملیت بریتانیا و بعدها آلمان، عضویت در محفل تروتسکی- زینویف، فعالیت ضد کمینترن و ضد حزب کمونیست ایران» وی در مراحل نخست بازجویی زیر شکنجههای سخت جسمی قرار گرفت ولی با وجود این، همهٔ اتهامات را کلاً رد کرد. بازجویی در باکو پنج ماه به طول انجامید. در فروردین ۱۳۱۷ برای بازجوییهای بیشتر روانهٔ مسکو شد. در مسکو همان اتهامات به او زده شد، و او نیز، همچون پیش همهٔ اتهامات را رد کرد و بر بیگناهیاش پای فشرد.
احسان اللّه خان از بازداشتگاه به میکویان، که شخصیتی نافذ در دستگاه شوروی بود و با او از ایران آشنا بود، نامهای نوشت، همچنین نامههایی خطاب به یژوف Yozhev) )، رئیس ان.ک.و. د، و نیز استالین نوشت. او در این نامهها از سوابق خود به عنوان یک انقلابی وفادار و متعهد و اینکه ملقب به «رفیق سرخ» بوده یاد کرد. از این رهبران درخواست کرد که به نفع او مداخله کنند و اجازه دهند در «دادگاهی منصفانه و علنی» محاکمه شود. همهٔ آن نامهها البته بیپاسخ ماند. سرانجام در ۱۹ اسفند ۱۳۱۷ محاکمهاش در مسکو آغاز شد. در آن زمان او به شدت بیمار بود. در دادگاه مسکو، بار دیگر، همه اتهامات وارده را رد کرد و داشتن هرگونه ارتباط با سرویسهای اطلاعاتی آلمان و بریتانیا را تکذیب کرد. دادگاه او فقط ۲۰ دقیقه طول کشید. قاضی او را به مرگ محکوم کرد. صبح همان روز ۱۹ او را در مسکو به جوخهٔ اعدام سپردند.
پس از مرگ استالین به سال ۱۳۳۲، و در پی کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی در ۱۳۳۵، گروهی از قربانیان تصفیههای استالینی، از جمله احسان اللّه خان، از اتهام خیانت به کشور مبری شدند و از آنان اعاده حیثیت شد.
فصلنامه مطالعات تاریخی ، شماره 16 ، بهار 1386 ، صفحه 11 تا 82