30 مهر 1400
روایت سفیر فرانسه از رقابت روس و انگلیس در ایران
«اوژن اوبن» سیاستمدار و دیپلمات فرانسوی از نوامبر 1905 تا ژوئن 1907 سمت سفارت کشورش را در تهران بر عهده داشته و از جمله انقلاب مشروطیت ایران را از نزدیک شاهد بوده است. کتاب «ایران امروز» حاصل تحقیقات وی درباره ایران طی مدت زمانی است که عهدهدار سفارتخانه کشور خود در تهران بوده است. او طی این مدت به شهرهای مختلف ایران سفر کرد و وضعیت زندگی مردم را مشاهده نمود. مقاله زیر بخشی از کتاب مذکور است که درباره رقابت استعماری روس و انگلیس در ایران و آثار و تبعات آن نوشته شده است.
* * *
سازش و قرارداد سیو یکم اوت 1907، که به موجب آن، ایران به دو منطقة نفوذ انگلیس و روس تقسیم شد، در مذاق ایرانیان حساس و میهنپرست سخت تلخ و ناگوار آمد. البته حقوق بینالمللی هنوز هم ایران را کشوری مستقل میشناسد که زیر حمایت یا نظارت هیچ قدرت بیگانه دیگر نیست. اما موقعیت حساس جغرافیاییاش و هرج و مرج سیاسی حاکم بر آن، این سرزمین را از برخوردار بودن از امتیاز استقلال و عدم وابستگی به قدرتهای دیگر، عملاً بیبهره ساخته است. از آن لحظاتی که خطوط روسها و انگلیسیها در آسیا به هم نزدیکتر شده است، خاورمیانه به میدان نبردهای بیپایانی مبدل گردیده که در این میدان، دو نیروی رقیب، راههای حمله و عملیات دفاعی را معین میکنند. در چنین شرایط استثنائی، خطمشی سیاسی هر کشور، ترکیب و آمیزهای از روشهای خاصی است که به تدریج توسط نظامیان طرحریزی میگردد. در شرایطی که دولتهایی درحد واسط دو یا چند قدرت واقع شدهاند، و به تنهایی توانایی آن را ندارند که کشورهای همسایة خود را وادار سازند تا به بیطرفی و حق حاکمیت آنها احترام بگذارند، دیگر استقلال و حق حاکمیت در میان نمیماند تا کشورهای متخاصم آن را به رسمیت بشناسند. در چنین وضعی، تعیین و تثبیت مرزهای ایران و ترکیه، آسیای مرکزی یا افغانستان، به تصمیمات دولتهای انگلستان و روسیه مربوط میشود. افسران انگلیسی و روسی در تحدید حدود عملاً مداخله میکنند. ایران به سرزمین بلاتکلیف و نامشخصی تبدیل میگردد که در آن منافع دو کشور رقیب، دائماً در حال تداخل هستند و هر کدام نیز درصدد یافتن راههای نفوذی جدید و بلند شدن روی دست حریف برمیآید. رقابت انگلیس و روس، موجب شده است که در حکومت ایران، یک خط انگلیسی و یک خط روسی، که هر دو خوب جا افتادهاند، بر همة اعضا حاکم باشند، و هر دو جریان نیز تلاش میکنند تا با استفاده از کوچکترین فرصت، وضعیت حکومت و امتیازات تازهای را به سود خود به دست آورده و علیه رقیب قدمی فراتر بگذارند. حوادث آفریقای جنوبی، روسها را یک قدم جلوتر انداخت جنگ روس و ژاپن(1) فرصت تعرض خوبی به نفع انگلیس فراهم آورد. با وقوع انقلاب در ایران(2)، دولت انگلستان نقشههایی برای شمال ایران طرح و سعی نمود با توجه به سازش اخیرش با روسها، موقعیت خود را در آن نواحی مستحکمتر کند.
مرزهای طولانی مشترک میان روسیه و ایران و تسلط کشور مزبور بر دریای خزر، برای عملیات نفوذی روسها، پایگاه مناسبی به شمار میروند. از لحاظ سوقالجیشی، تمامی استانهای شمالی ایران، که جزء بهترین ایالتهای این کشور محسوب میشوند زیر مهمیز روسها واقع شدهاند. عملیات نفوذی انگلیسیها هم از جانب جنوب، و از طریق صحراهای بلوچستان و سواحل متروک خلیج فارس آغاز میشود. اولین اقدام عملی روسیه، عبارت از ایجاد و تأمین راههای نفوذی احتمالی نظامی بود. دولت روسیه، زیر پوشش مشترکی که توسط یک بانکدار یهودی از اهالی مسکو، به نام آقای «لازار پولیاکوف(3)» تشکیل شده بود، به احداث جادة شوسهای از رشت تا قزوین و تهران، با تمدید راه قزوین تا همدان، اقدام کرده است. راه دیگری نیز از ارس تا تبریز کشیدهاند که خاکهای دستی و گودالهایی کنار آن، در صورت نیاز، موجبات نصب میلههای راهآهن و اتصال آن به شبکه خطآهن ماوراء قفقاز(4) را، که تاکنون تا لب رودخانه رسیده است، فراهم آورده. راه دیگری نیز «عشقآباد» را در آن سوی خزر به مشهد، در خراسان متصل میکند. ناگفته پیداست که اداره و نگهداری هر سه این راههای شوسه که در قلمرو ایران واقع شدهاند، با نمایندگان روس است. دستهای از قزاقان ایرانی که تحت نظارت افسران روسی تربیت و فرماندهی میشوند، جلوداران نیروی ضربتی ارتش را در تهران تشکیل میدهند. عده آنان، یک تیپ مرکب از دو هزار سوار است که به چهار هنگ و دو آتشبار توپخانه صحرایی قسمت میشوند. افراد آنان از میان طوایف شاهسون، که در جنوب تهران استقرار دارند، انتخاب میشوند. «قزاق»ها از لحاظ وضع ظاهری بسیار آراسته و علی و از نظر کارآئی، منضبط و به درد بخورند. ضمناً به وجود رؤسا و فرماندهان خویش سخت میبالند.
نفوذ مالی روسها از سال 1900 آغاز شد. دو فقره وام پی در پی، مجموعاً معادل سی و دو میلیون و نیم روبل برای ارضای ولخرجیهای مظفرالدین شاه و پر کردن جیب نوکران طمعکار وی، از روسیه اخذ گردید و به عنوان وثیقه عوائد گمرکات – به استثنای گمرکات خلیج فارس که قبلاً در قبال وام ناچیزی به مبلغ پانصد هزار لیره از انگلستان در سال 1892، در گرو آنان قرار گرفته است، - به گروگان رفت. ضمناً دولت ایران اجباراً تعهدی سپرد که به غیر از روسیه، از هیچ کشور دیگری وام نگیرد و تا سال 1910 نیز در مورد احداث راهآهن اقدامی به عمل نیاورد. از آن تاریخ به بعد، میزان بدهیهای ایران، از بابت پیش پرداختهای کوتاه مدت بانکهای انگلیسی و روسی بسیار سنگینتر شده است.
تا آن تاریخ، به موجب عهدنامه ترکمان چای، واردات ایران، الزاماً تابع شرایط تعرفه یکنواختی به ارزش 5 درصد به نسبت کالاهای وارداتی بود. در سال 1901 روسها متعاقب وامهایی که به ایران دادند، یک قرارداد تجارتی نیز به این کشور تحمیل نمودند که حقوق ویژهای در مفاد قرارداد گنجانده شد. به این معنا که از محصولات عادی بازرگانان روسی عوارض بسیار ناچیز، ولی از محصولات دیگر، عوارض سنگینتر اخذ گردد.
شعبة مرکزی بانک استقراضی، که وابسته به بانک دولت روس است، در تهران و شعبات آن در شهرهای عمدة شمالی و مرکزی ایران دائر شده و آغاز به کار کرده است. ادارة گمرکات نیز از نظر دوراندیشی و احتیاط، مصلحت را در این دید که با نفوذ حاکم، رابطة دوستانه برقرار کند. روی این اصل، مأموران بلژیکی، که امور بهداشتی نیز بر عدة آنان محول شده بود، در مرزهایی که با تجارت انگلیسیها سر و کار داشتند، به جنگ و جدال پرداختند.
ارمنیان و مسلمانان قفقازی مستقر در ایران، عاملان گسترش نفوذ روسها در این کشور بودند و در نتیجه از این طریق به رونق بازرگانی ایران کمک میشد. به علت ممنوعیت ترانزیت از خاک روسیه، انحصاراً راههای شمال به روی واردات روسی باز بود. در چنین شرایطی، جادههای جنوب بسیار طولانی، و حمل و نقل از آن طریق فوقالعاده پرهیزنه بود. راه کاروانرو از طرابوزان تا تبریز، نمیتوانست با راهآهن رقابت کند. دولت روسیه به این امتیازات طبیعی، کاهش تعرفة حمل و نقل و امتیاز پاداش متعلق به صادرات را هم اضافه کرد. بانک استقراضی کالاهایی را با ودیعه خاصی دریافت نمود و به غیر از بازرگانان خریدار محصولات روسی، از کسان دیگر، بیعانهای نپذیرفت. یک چنین شیوة حساب شدهای، بسیار ثمربخش بود و بالاخره موجب گردید دایرة فعالیت تجارتی روسها سال به سال گسترش بیشتری پیدا کند و همدان و اصفهان و سیستان را هم زیر چتر داد و ستد خود بگیرند. پارچههای نخی و قند روسی با پارچههای هندی و قند فرانسه به رقابت برخاستند. نمایندگان وزارتخانههای امور خارجه، جنگ و دارایی روسیه، که سه واحد اغلب ناهماهنگ هستند، آشکارا دست به دست هم دادند تا شاهد و نشاندهندة پیشرفت نفوذ ملی کشور خویش باشند.
سازمان نفوذی انگلستان، البته بیش از روسها دست به کار شده بود. ادارههای تلگراف، که در سرتاسر ایران جای پایی داشت، به عنوان تکیهگاه و مظهر نفوذ قدرت انگلیس در ایران به شمار میرفتند. در سال 1864 روی کابل خلیج فارس، در نقطة اتصال خط کراچی به «فاو»، در مصب «شطالعرب»(5)، خط بوشهر به تهران نیز دائر گردید که در مسیر اروپا خط ترکیه را مضاعف میکرد. در سال 1870 شرکت زیمنس، بعد از کسب توافق دو دولت آلمان و روس، خط مزبور را از طریق موسسه تلگراف هند – اروپا، در میان ارس و تهران به شبکة بحری متصل نمود.
شعبة ایرانی تلگراف هند – ایران توسط ادارة تلگراف هندوستان، که خط تهران تا مشهد نیز به آنها سپرده شده است، نظارت میشود. مابین بوشهر و شیراز، توقفگاههایی ساخته شده، که برای مسافران آن نواحی، نعمت غیرمترقبهای است، مشروطة ایران، پیوند و ارتباط خود با شهرهای مختف را، مدیون خطوط تلگراف انگلیسی است. مردم عادت کردهاند، در موارد لازم، دفتر تلگرافخانهها را به اشغال خود درآورند و با هم ارتباط مستقیم برقرار کنند.
در سال 1889، بانک شاهنشاهی ایران، که به عنوان یک بانک دولتی، امتیاز نشر اسکناس را داشت، تأسیس گردید. این شرکت انگلیسی، در سراسر ایران شعبه دارد. عملیات بانکی آن، منحصر به پذیرش پیش پرداختهای دولت یا بازرگانان معتبر است. ضمناً برای رجال ایران حساب پسانداز باز میکند و به اعتبار حمایت بریتانیا، نقدینه آنان را، در جایی محفوظ و مطمئن نگه میدارد. سایر امور مالی یا صنعتی، که چند بار به مرحلة آزمایش گذاشته شده بود، به ابتکار خود انگلیسیها، ادامه پیدا نکرد. اما از میان عملیاتی که آغاز شده بود، تنها کار راهسازی از سوی شرکت لینچ، در درة کارون که عبارت از ایجاد یک راه آبی به منظور حمل و نقل کالاهای تجارتی بود، به انجام رسید. یک سرویس کشتیرانی نیز از سوی همین شرکت، در دو نهر پائین رودخانه، از محمره(6) تا اهواز، و ازاهواز تا شوشتر دائر است. از شهر اهواز تا اصفهان نیز، به گشودن راهی کاروانرو، که از میان کوههای بختیاری میگذرد، از سوی آنان اقدام گردیده است. ضمناً نسبت به مرمت جادة شوسة از تهران به قم و سلطان آباد(7)، که قرار است از طریق بروجرد و خرمآباد به جادة شوشتر متصل گردد، همت گماشتهاند.
در شیوة نفوذی انگلیسیها، تلگراف، همان نقش را دارد که راهها در شیوة نفوذی روسها دارند. اگر عمل کرد سیمها و دستگاههای مخابراتی ضعیف باشد، معنایش این است که باید حوزة عملیات انگلیسیها را گسترش بیشتری داد. در برابر پایگاههای روسی، که گام به گام و حساب شده و یک دست در شمال ایران و اخیراً در حوالی جنوب هم آثار نفوذ و رسوخ تدریجیشان، مشهود شده است، انگلیسیها هم در هر شهری با تشکیلات کم و بیش مشابه هم، مانند استقرار بانک شاهنشاهی، ایجاد تلگرافخانه، تأسیس نمایندگیهای تجارتخانههای بزرگ که حمل و نقل ایران را دراختیار خود دارند، اعزام هیأتهای مذهبی پروتستان، فعالتر از «پرسبیترین(8)»های آمریکایی در شمال و بیحالتر از «انگلیکان(9)»ها در جنوب، بالاخره به نحوی از انحاء در همه جا حاضر و ناظرند.
این نکته، نیازی به توضیح و تذکر ندارد که اگر نفوذ روسها اختصاصاً در قسمت آذربایجان و ایالتهای کرانة خزر و خراسان قوی است، در عوض هر چه به سوی جنوب ایران، نزدیکتر میشویم نیرو و نفوذ انگلیسیها قویتر و پردامنهتر احساس میشود. خلیجفارس به طور دربست در دست بریتانیا است و تقریباً انحصار کشتیرانی در این دریا را اختصاصاً در اختیار خود دارد. شرکت «بریتیش ایندیا(10)» خدمات پستی را به عهده دارد و انگلستان از طریق راههایی که در زیر به شرح آن میپردازیم، با ایران داد و ستد میکند: از طریق بندرعباس با کرمان و مشهد، از راه [بندر] لنگه با لارستان، از بوشهر و محمره [خرمشهر] با استانهای مرکزی؛ از طریق بصره با بغداد و مناطق غربی ایران. بوشهر در حقیقت مرکز اصلی مؤسسات انگلیسی درجنوب است: خانة نمایندة انگلستان در «سبزآباد»، ساختمانها و تأسیسات تلگراف، کشتی مراقب بندر، که در لنگرگاه این بندر کوچک لنگر انداخته است، و آثار دیگری از این دست همه نشان دهندة قدرت و نفوذ انگلیسیها در این منطقه هستند. بوشهر تنها شهر ایران است که در آن زبان انگلیسی رواج دائمی دارد. بازرگانان ارمنی و زرتشتی، کارکنان هندی، زمینداران بزرگ جنوب ایران، حتی گاهی بعضی از سران ایلها، تحت نفوذ انگلیسیها هستند. پزشک مخصوص مقر نمایندة انگلیس در کلیه خدمات پزشکی خلیج دخالت میکند و مشاغل عمدة بهداشتی را به افسران بهداری هندی سپرده است. سیمهای تلگراف به چند شعبه تقسیم شده، و تلگرافچیها، جزیزة «هنگام» واقع در قسمت ورودی تنگه هرمز را به اشغال خود درآوردهاند تا از آن جزیره خطوط تلگرافی را به پایگاه بندرعباس متصل کنند.
با همة این مطالب، تجارت انگلیس، در برابر تجارت روس، دائماً سیر نزولی دارد. در سال 1889 لرد کرزن، معاملات انگلستان و هندوستان را با ایران هفتاد و پنج میلیون، ولی معاملات روسها را پنجاه میلیون [فرانک] تخمین زده بود. در سال 1902-1901، آماری که توسط کارکنان بلژیکی اداره گمرکات تهیه شد، صادرات انگلیسی را معادل پنجاه و نه میلیون و صادرات روسی را نود و شش میلیون نشان میدهد. در دورة عقد قرارداد روس و ایران، مطابق آمار، مجموع معاملات روسها بالغ بر حدود یکصد و هفت میلیون [فرانک] شده است، ولی ارزش معاملات انگلیسیها از مبلغ هفتاد میلیون تجاوز نمیکرد.
در شهرهای مهم ایران، کشورهای انگلستان و روسیه قنسولهایی گماشتهاند که در واقع عاملان نفوذ و مداخلة این دو قدرت رقیب در امور داخلی ایران هستند. قنسولهای روسی از ادارة کل قسمت آسیایی روسیه، و انگلیسیها که با عنوان قنسول در شهرهای تبریز، اصفهان و شیراز به طور کلی در سرتاسر ایران مشغول فعالیتاند، از ادارة کل سیاسی هندوستان دستور میگیرند. این مأموران معمولاً افراد دوستداشتنی، مهماننواز، جدی و تحصیلکردهای هستند که شئونات و حیثیت اروپائیان را در میان ایرانیها خوب حفظ میکنند. گاهی ممکن است رابطة دو مأمور همپایة رقیب، با هم بسیار مؤدبانه و حتی کاملاً دوستانه باشد، اما دو موضع متفاوت آنان موجب میگردد، اوضاع محلی را علیه همدیگر بشورانند و دائماً در جنگی سرد و روانی به سر برند. نمایندگان رسمی روس یا انگلیس در ایران غالباً مقام سرقنسولی دارند و برای حفظ و بالا بردن اهمیت مقامشان، معمولاً اونیفورم نظامی میپوشند و با اسکورتی مرکب از قزاقان یا «سواران» هندی در خیابانها حرکت میکنند. با چنین تشریفاتی، میان عده بیشمار بزرگان و عالیجنابان ایران، آنان هم به «عالیجناب» تازه از گرد راه رسیدهای مبدل میشوند و به خوبی نیز از عهدة تقلید حرکات و سکنات اعیان ایرانی برمیآیند. هر دو نیروی استعمارگر، با انگیزة وطنپرستی، دائماً علیه هم بسیج میشوند. اما ایران به این منازعات مداوم دوجانبه سالهاست که عادت کرده است و تعادل نسبی خود را نیز مدیون برآیند عوامل نفوذی دو نیروی متقابل و تقریباً متعادل است. از شخص شاه گرفته تا هر کسی که در این کشور، سرش به کلاهش میارزد، زیر علم روس و یا انگلیس سینه میزنند. قنسولهای دو کشور نیز، که معرکهگردانان اصلی چنین نمایش غمانگیزی هستند، با به جان هم انداختن افراد و سران هر دو دسته، هر قدر که بخواهند به سود کشور متبوع خود به حد نهایت بهرهبرداری میکنند. در این جنگ پنهانی، هر حیله و نیرنگی به منظور تضعیف یا خلع سلاح رقیب، مشروع محسوب میشود. ممکن است برای رسیدن به هدف، سران دستهای را از هستی ساقط کرد یا به مقام و موقعیت آنان آنچنان لطمهای وارد آورد، که قدرت حرکت و فعالیتشان سلب گردد و دیگر یارای سربلند کردن نداشته باشند. قنسولگری ذینفع، در مواقع لازم، پشت و پناه طرفدارانش خواهد بود که جانشان در معرض تهدید یا خطر واقعی است. در حکومت اسلامی، که مقررات کاپیتولاسیون و حقوق افراد مسیحی رعایت نمیشود، و در آن حکومت حفظ حقوق اروپائیان از لحاظ مقررات بینالمللی، منحصراً متکی به مفاد یکی از موادی است که در عهدنامة ترکمانچای گنجانیده شده، در چنین وضعی، پادگان کوچک روسی و یا هندی، به اتکای دولتهای متبوع خویش، تصمیمات و حاکمیت قنسولی را رأساً اعمال میکنند.
در تهران، دو نمایندگی که دور آنها حصار مستحکمی کشیده شده است، کارکنان و عوامل بیحد و حصرشان را، به منظور جانبداری از این یا آن دسته که به جان هم انداختهاند، بسیج میکنند. در استانها و شهرستانها هم، این مأموریت به عهدة عاملان زرنگ و زبردستی گذاشته شده است. از اینجا است که به تحریک و یا اشارت انگلیسیها یا روسها، مقامات ایالتی در محیطی پرتلاطم و طوفانی و آکنده از آشوب و ناآرامی، دائماً دست و پا میزنند. نفوذ یکی از رقیبان آنها را میراند. نفوذ طرف مقابل همة مساعی خود را به کار میاندازد تا مأموران دوست را محکم بر جایشان نگه دارد. اگر نقطة اتکا و حامی همیشگی، زورش برای حفظ مقامی، نارسا باشد، صاحب آن مقام موقتاً از صحنه خارج میگردد. شلوغی و اغتشاشات ناشی از تحریک روسها، منحصراً به دست و با دخالت مستقیم قنسولهای آنان ایجاد میشود. اما انگلیسیها برای اجرای نقشههای خود، علاوه بر دوز و کلک نمایندگان رسمیشان، از شور و حرارت مذهبی، از وجود مبلغان و کشیشان، و حتی از آمریکاییان پروتستان غیرسیاسی نیز استفاده میکنند. با چنین اشتغالات نامعقول، کار سیاست و اعمال نفوذ اروپاییان در کشورهای مشرق زمین، به فضاحت و مسخرهبازی کشیده است، اما در ایران، فعالیت این دو قدرت، و حدود مداخلهشان از این حرفها هم گذشته، و باید گفت الحق بوی گند کثافتکاری آنان فضای سرتاسر شهرها را فراگرفته است.
رقابت و چشم و همچشمی روس و انگلیس در هیچ نقطة ایران، به اندازة راه سیستان شدید و چشمگیر نیست. ایالت بزرگ خراسان یکی از ثروتمندترین استانهای ایران است. این ایالت در مرز افغانستان واقع شده و رؤسای طوائف در مناطق مختلف آن – که اغلب سمت و مقام موروثی دارند – جمعیتی متشکل از فارس، ترک، عرب و بلوچ را اداره میکنند. در انتهای خراسان، واحة سیستان واقع شده است که رود هیرمند، بعد از جذب آبهای همة کوههای افغانستان، وارد خاک این منطقه میشود و به هرز میرود. موقعیت جغرافیایی و منابع غنی سیستان، سراسر این منطقه را به صورت پایگاه مناسب برای عملیاتی علیه هندوستان و سواحل دریای عمان و حتی علیه خراسان و آسیای مرکزی درآورده است. چه در طرحهای تعرضی و چه در نقشههای تدافعی، در هر دو حالت، سیستان بزرگترین هدف و مرکز رقابت انگلیس و روس است. هر دو قدرت مجدانه تلاش میکنند، پوست و پلاس عوامل نفوذی خویش را زودتر از قوای رقیب، در این واحه پهن کنند. در حالیکه انگلیسیها و هندیها، راه کاروانروی از خلال بلوچستان احداث کردهاند، و خط تلگرافی نیز کشیدهاند که از طریق کرمان و یزد امتداد یافته و به سیمهای تلگراف هند و ایران در کاشان متصل میگردد و علاوه بر آنها درصدد احداث خط راهآهنی نیز برآمدهاند که ریلگذاری آن در میان «کویته» و «نوشکی» به پایان رسیده است، روسها هم بیکار ننشستهاند، دست روی اداره کردن تلگراف آن قسمت از ایران گذاشتهاند که از مشهد به نصرتآباد کشیده شده است، همچنین در برابر تجارت و داد و ستد هندیها، از امتیاز در دست گرفتن خدمات گمرکی و بهداشتی برخوردارند و توانستهاند دامنة نفوذ تجارتی خود را تا سیستان وسعت بخشند. اهمیت سوقالجیشی جاده خراسان تا سیستان، که در جنب آن افغانستان را هم مورد تهدید قرار میدهد، در خور آن بود که حتی ناچیزترین ایستگاهها شاهد و ناظر منازعه روسها و انگلیسیها باشند و در سرتاسر آن، قنسولان، افسران، پزشکان، قزاقان و «سواران» به جان هم بیفتند.
سازش دو رقیب
انگلستان و روسیه، با همة این مسائل، از ایام قدیم به صلح و ساخت و پاخت در آسیا عادت دارند. در طی سالهای سراسر قرن اخیر، به مجرد آنکه رقابت آنان به جاهای باریک میانجامید، یا منجر به بروز حوادث ناجور و غیرمنتظرهای در منطقه میشد، بدون درنگ هر دو قدرت با هم کنار میآمدند تا با کمک همدیگر آتش آشوب را خاموش کنند. اولین سازش سیاست انگلستان و روسیه در مسئلة مربوط به ایران، در سال 1834 به وقوع پیوست(11) و هر دو کشور طی بیانیهای ضمن قبول دوام سلطنت، تعهد نمودند تمامیت ارضی و استقلال ایران را محترم بشمارند. بعد از آن بارها بیانیههای مشابه دیگری نیز صادر شد و یادداشتهایی در این مورد مبادله گردید. در ماههای اول سال 1906، بحرانهای اقتصادی ایران و احتمال مرگ قریبالوقوع مظفرالدین شاه دوباره موجبات نزدیکی انگلیس و روس را فراهم آوردند ولی این بار پیشرفت نفوذ بازرگانی و بغرنج بودن سایر مسائل ایجاب میکرد که به توافقهای مشخصتر و کاملتر دست یابند. نظر به اینکه انگلستان دست پری داشت، میخواست سیاست خود را از قید مراقبت ایران رها سازد. روسیه نیز که درگیر انقلاب داخلیاش بود، بدش نمیآمد وضع موجود قابل تحمل را تحکیم بخشد و هر امتیازی که میشد در آن وقت گرفت بگیرد و کسب بقیه امتیازات را به فرصتهای مناسبی درآینده موکول نماید.
حفظ تمامیت ارضی و استقلال ایران، اصل دروازههای باز، پوشش قرارداد 31 اوت 1907 قرار گرفت.(12) در تحدید حدود مناطق نفوذ، انگلستان به سهم کوچکتر سیستان و مکران، یعنی دو ایالت ناچیز قناعت ورزید. اما همین دو ایالت از ارزش و اهمیت سوقالجیشی بسیار بالایی برخوردار بودند و امنیت هند و دسترسی به آبهای دریای عمان را کاملاً تضمین میکردند. بقیه قسمتهای جنوبی ایران، که در آن، نفوذ انگلستان مسلط بود، خارج از منطقة نفوذ این کشور اعلام گردید. منطقهای که زیر نفوذ روسیه شناخته شد، با اصفهان و یزد که در فعل و انفعالات بعدی، تسری مناطق نفوذی به سرزمینهای مزبور نیز مورد توجه است، جزء زیباترین استانهای ایران به شمار میروند، و در آن سوی مرزهایی قرار داشتند که زیر چتر تجارت روسها درآمده بودند. منطقة زیر نفوذ روسها، شامل قصر شیرین نیز میشود که قرار است به طور قطع شبکه راهآهن ایران در آینده در آن نقطه به راهآهن بغداد بپیوندد. بالاخره این دو قدرت دربارة اصل استقلال ایران محدودیتی قائل نیستند، مگر آنکه بخواهند «به منظور اجتناب از دخالت نیروی ثالث» یک نظارت مالی مستقر کنند، یعنی در مواقعی که احساس کنند، حکومت ایران درصدد گرفتن وام از بانکهای آلمان است، از چنین اقدامی ممانعت به عمل آورند.
تحول آرام و حرکت روسیه به سوی آزادی، اوضاع سیاسی ایران را نیز برای تحول و انقلاب مساعد میگرداند. درباره انگلستان نیز باید گفت ایجاد دولتهای حدفاصل در مرزها، یکی از اصلهای ثابت سیاست این کشور در مورد هندوستان است. چون سرزمین هند نیاز به حائل قابل اطمینانی دارد که مانع از رسوخ اندیشهها و نفوذ نیروهای زیانبخشی علیه تسلط حساس و شکنندة انگلیسیها باشد. در بیابانهای ایران، روی سواحل خلیج فارس، در درههای دجله و فرات، حتی در قسمتهای مرکزی اروپا نیز، انگلستان مجبور است همواره به فکر حفظ و حراست نظم و آرامش در مستملکات آسیایی اش باشد. ایران با اغتنام از فرصت درصدد سودجویی از اشتغالات انگلیسیها که همة دار و ندار خود را در گرو سکون و آرامش در هند میبینند، برآمده، من عمداً عبارت دار و ندار را به کار بردم و نگفتم که توسعه و گسترشش را، چون اگر انگلستان و روسیه توانستهاند درباره ایران با هم به توافق و سازش برسند، لابد به این جهت است که هر دو در انتظار ظهور و تسری هرج و مرج و آشوب مورد دلخواه در داخل مرزهای این سرزمین هستند. بر کسی پوشیده نیست که قیام ایران و اصلاحات اروپایی وارش، در قفقاز و هند نیز اثر خواهد گذاشت. از تفلیس تا انتهای خزر مردمی زندگی میکنند که همه ترکزبان و شیعی مذهباند. هم ریشه و هم زبان با مردمی که در شمال غربی ایران سکونت دارند.
در شبه جزیره هند هم شیعیان، گروه عظیم و ارزندهای را تشکیل میدهند: فرهنگ ایرانی، از چندین قرن پیش، در میان بومیان آن سرزمین و طبقات تحصیل کردهشان، اثری عمیق گذاشته است. در صورتی که اصلاحات در ایران موفقیتآمیز باشد، قفقاز و هند به پیروی از مردم ایران، در معرض انقلاب قرار خواهند گرفت.
در هر حال، انقلاب ایران، بعد از توافق انگلیس و روس، ظاهراً آخرین فرصت اقدام را در اختیار مردم این کشور قرار داده است.
بیقیدی مردم و عدم استحکام مصالح ساختمانی، موجب شده است که همة کشورهای مشرق زمین، ظاهر ویران و منظرة غمانگیز داشته باشند. اما در هیچ منطقهای مانند فلات ایران، این ویرانی و غمانگیزی مناظر، چشمگیر نیست: خانهها در حال فروریختن، کوچهها کثیف و متروک، کاشیهای روبنای مسجدها و مقبرهها پوسیده و تبدیل به گرد و خاک شده است. با این وجود، در کنار این خرابهها، آثار فرهنگ غنی و افتخارآفرین، توأم با نشانههایی از هوش و ذوق تلطیف شده، احساسات میهنپرستانه شدید، بالاتر از همة اینها، پدیدهای منحصر به فرد در دنیای اسلام، یعنی ملیگرایی آگاهانه و انسجام یافتهای، جای جای در همه نقاط مشاهده میشود و این مشاهدات از بذر بارآور آیندهای شکوفان نوید میدهد.
پینویسها:
1- جنگ روسیه و ژاپن در 1904 که به شکست روسها انجامید.
2- انقلاب مشروطیت.
3- M. Lazare Poliakoff.
4- اسم «ماوراء قفقاز» را که اروپاییان مصطلح کردهاند، از نظر آنان صحیح است ولی از نظر ما ایرانیان درستتر آن است که بگوییم این سوی قفقاز. م.
5- اروند رود.
6- خرمشهر.
7- اراک.
8- Presbyterien.
9- Anglican.
10- British India.
11- در این تاریخ، محمد میرزا، فرزند عباس میرزا نایبالسلطنه، که با تحمیل روسها به ولیعهدی انتخاب شده بود، با درگذشت فتحعلی شاه به سلطنت رسید و مورد حمایت روسیه و انگلستان قرار گرفت.
12- منظور قرارداد شومی است که در «سن پطرزبورگ» میان انگلیس و روس بسته شد و به موجب آن ایران را به سه منطقه نفوذ میان خود قسمت کردند. این قرارداد را ایزولسکی به نمایندگی دولت روسیه و سرآرثرنیکلسن به نمایندگی بریتانیای کبیر امضا نمودند.
ایران امروز (1907-1906)، سفرنامه «اوژن اوبن» سفیر فرانسه در ایران، ترجمه علیاصغر سعیدی، انتشارات زوار، 1362