13 تیر 1400
انتظارات بیش از حد جبهه ملی از امینی
رابطه جبهه ملی و علی امینی با فراز و فرودهایی همراه بود که در نهایت منجر به قطع رابطه شد تا جایی که رهبران و اعضای جبهه ملی حاضر نشدند امینی را در برنامه های اصلاحی اش همراهی کنند. جبهه ملی و هواداران آن به واسطه امضای قرارداد کنسرسیوم، دل پری از امینی داشتند و از این رو بود که مجدد بحث ملی شدن صنعت نفت را در زمان نخست وزیری امینی مطرح کردند. درباره عدم همکاری و مشارکت جبهه ملی با امینی و ریشه اختلافات با داود هرمیداس باوند دبیرکل جبهه ملی ایران به گفت وگو نشستیم و او در این خصوص اظهار داشت سطح توقعات جبهه ملی و امینی متفاوت بود و رهبران جبهه ملی خواسته هایی داشتند که نه امینی و نه هیچ کس دیگر قادر به اجرای آنها نبود. او حتی درباره قرارداد کنسرسیوم معتقد است هر کس دیگری هم که جای امینی بود ناگزیر به پذیرش این قرارداد بود.
- ظاهراً هیچ رابطه یی بین جبهه ملی و علی امینی وجود نداشت و حتی در مقاطعی رابطه خصمانه یی بین این دو شکل می گرفت. چه عواملی در این نوع رابطه موثر بودند؟
منظورتان از نبود رابطه یا رابطه خصمانه چیست؟
- مثلاً در بحث اصلاحات مورد نظر امینی، تا جایی که می دانم جبهه ملی همراهی نکرد.
بله، اما نمی توان گفت این رابطه لزوماً رابطه خصمانه یی بود.
- بسته شدن باشگاه جبهه ملی توسط علی امینی را چگونه می توان تعبیر کرد؟
جبهه ملی انتقاداتی را در آن زمان مطرح می کرد که شاید چندان خوشایند علی امینی قرار نمی گرفت، هرچند برخی از انتقادات و پیشنهادات جبهه ملی به نظر من قابل اعمال و اجرا نبود به همین دلیل هم برخی از شخصیت های جبهه ملی در زمان نخست وزیری امینی مجدداً بحث ملی شدن صنعت نفت را مطرح کردند. آنها مشخصاً معترض و منتقد قرارداد کنسرسیوم بودند که توسط امینی منعقد شده بود اما سطح توقعات از امینی و دولت وی فراتر بود. سران جبهه ملی غیر از بحث نفت مثلاً خواهان خروج ایران از پیمان بغداد بودند که بعدها به پیمان سنتو معروف شد.
- جبهه ملی نقش اول قرارداد کنسرسیوم را علی امینی می دانست؟
بالاخره آنها نقش مهمی برای علی امینی در انعقاد قرارداد کنسرسیوم قائل بودند و اعتقاد داشتند این قرارداد علیه زحمات در راستای ملی شدن صنعت نفت را بی اثر می کند. در قرارداد کنسرسیوم 40 درصد به شرکت نفت ایران- انگلیس می رسید و 40 درصد به امریکایی ها اختصاص داشت. 14 درصد به شرکت رویال و 6 درصد به شرکت نفت فرانسه، ضمن آنکه دو شرکت عامل تشکیل شد که هم اجازه اکتشاف و استخراج را داشت و هم نقل و انتقال، از این رو بود که جبهه ملی این قرارداد را مغایر با اصل ملی شدن صنعت نفت می دانست و پذیرش آن نیز معادل پذیرش نوعی غرامت بود چرا که 600 میلیون دلار غرامت به اضافه 400 میلیون دلار به عنوان سرقفلی پرداخت می شد. یعنی در مجموع یک میلیارد دلار ما در این قرارداد ضرر می کردیم.
- سوال پیشین من با ادبیاتی دیگر چنین است؛ اگر امینی نبود قرارداد کنسرسیوم هم منعقد نمی شد یا فقط امینی یک مهره بود و هر کس دیگری هم که بود ناچار به پذیرش این قرارداد بود؟
من هم معتقدم هر کس دیگری بود مجبور بود این قرارداد را امضا کند و امینی نقش اول این ماجرا نبود و فرقی نمی کرد که امینی باشد یا شخص دیگری. فضای آن زمان به گونه یی بود که شخصیت ها نقش چندانی در قراردادهای بین المللی نداشتند حتی اگر در سطح نخست وزیر هم بودند این قرارداد مورد درخواست قدرت های جهانی امریکا و انگلیس بود. لذا این قرارداد باید بسته می شد ولی خب جبهه ملی نمی توانست با این قضیه کنار بیاید و شدیداً نیز مخالفت می کرد. اما همان طور که گفته شد گریزناپذیر بود ولی به هر حال قرعه فال به نام امینی افتاده بود و جبهه ملی هم او را مقصر و مسبب می دانست.
- اما جو عمومی با امینی همراه بود و گویا آنان خیلی امینی را مقصر نمی دانستند؟
بله. زمانی که امینی نخست وزیر شد شکاف هایی در سطح جهانی به وجود آمده بود و به دلیل همین شکاف ها بود که کندی رئیس جمهور امریکا خواهان برقراری و اجرای یکسری اصلاحات در ایران بود تا ایران همچنان تحت کنترل آنها باقی بماند. همین اصلاحات موجب شد بخش هایی از جامعه با امینی همراه شوند. حتی خود امینی نیز ابراز علاقه و همکاری با جبهه ملی داشت ولی به همان دلایلی که مطرح شد این همکاری شکل نگرفت اما تجمع گسترده مردم در میدان جلالیه که بیش از یک میلیون جمعیت آمده بودند، بسیار موثر بود، حتی خود شاه با هلی کوپتر از این تجمع بازدید داشت. در این همایش بزرگ مردمی تعدادی از سران جبهه ملی به سخنرانی پرداختند و نظرات خود را مطرح کردند که امینی قادر به اجرای آنان نبود و از این رو فرصت تعامل جبهه ملی و امینی از دست رفت. هر چند در ابتدا به واسطه حضور امینی در کابینه دکتر مصدق جبهه ملی نگاه مثبتی به او داشت ولی امضای قرارداد کنسرسیوم سال 1955 این رابطه را به کلی به هم زد.
- جبهه ملی معترض قرارداد کنسرسیوم بود ولی چرا از برنامه اصلاحات امینی حمایت نکرد؟
اتفاقاً مساله اصلاحات فضایی را به وجود آورده بود که تمایلات جبهه ملی جهت همکاری با دولت امینی بیشتر شد و سعی شد مشارکت حاشیه یی شکل گیرد ولی باز به دلیل تفاوت سطح توقعات جبهه ملی و دولت امینی این مشارکت و همکاری به نتیجه نرسید.
- جبهه ملی با اصل اصلاحات مشکل داشت یا در جزء برنامه ها با امینی اختلاف نظر داشت؟
خیر. همان طور که گفتم غیر از اصلاحات جبهه ملی پیشنهاداتی را مطرح می کرد که قابل اجرا نبودند. امینی و نه هیچ کس دیگری قدرت اجرای خروج از پیمان سنتو را نداشت ولی جبهه ملی تاکید داشت چنین اقداماتی صورت گیرد. مصالح کلی و مملکتی ایجاب می کرد این همکاری صورت گیرد ولی عوامل یادشده مانع از شکل گیری این همکاری شدند.
- ظاهراً انحلال مجلس و عدم برگزاری انتخابات مجدد از دیگر انتقادات وارد بر امینی بود.
بله. اما انحلال مجلس هم گریزناپذیر بود. برای اجرایی شدن اصلاحات کندی باید موانع پیش رو به حداقل می رسید و امینی بین اصلاحات و مجلس، اصلاحات را مقدم می دانست چون شرایط ایران در آن مقطع بسیار حساس و اسفبار بود. والتر لیمپن نویسنده و مقاله نویس معروف آن زمان مسافرتی به مسکو داشته است و در مذاکره با خروشچف به نقل از او می گوید؛ «شوروی نیازی نمی بیند تا اقدامی در مورد ایران انجام دهد زیرا این کشور همچون میوه گندیده یی است که خود دیر یا زود سقوط می کند.» اصلاحات موردنظر امریکایی ها و امینی در آن زمان لازم و ضروری بود و اگر انجام نمی شد چه بسا کشور مانند همان میوه گندیده می افتاد و رو به نابودی می رفت. ولی امینی پیشگام بود تا این کار انجام گیرد و کابینه خود را نیز متناسب با این هدف طراحی کرد مثلاً ارسنجانی را به عنوان وزیر کشاورزی انتخاب کرد تا مجری برنامه اصلاحات ارضی باشد یا الموتی و درخشش که همگی علاوه بر مواضع ملی دارای گرایش ها و تمایلات لیبرالیستی بودند. وزرای کابینه شخصیت های به نسبت مثبتی بودند که کارنامه خوبی داشتند.
- در مجموع می توان گفت انتقادات جبهه ملی به امینی وارد نبود و اگر شما آن زمان دبیرکل جبهه ملی بودید راه دیگری را انتخاب می کردید؟
وقتی زمان می گذرد و نتایج برخی از اقدامات روشن می شود مسلم است تصمیم گیری ها نیز تغییر خواهد کرد مثلاً در مورد انحلال مجلس می دانیم انتخابات بعد به گونه یی بود که بالاخره یک نفر از جبهه ملی توانست وارد مجلس شود. نماینده کاشان الله یار صالح از اعضای جبهه ملی بود که وارد مجلس شد. شرایط در آن زمان طوری بود که تغییرات پی در پی به سرعت به وجود می آمد و حوادث نیز واقعاً غیرقابل پیش بینی بود لذا نمی دانم اگر آن زمان تصمیم گیرنده بودم چه تصمیمی اتخاذ می کردم. امروز بسیار آسان است که بگوییم چه کسی اشتباه کرده و چه گروهی درست عمل کرده است زیرا وقایع و حقایق بازگو می شود. کتاب های خاطرات نوشته می شود و از دل آن بسیاری از وقایع و ماجراها روشن می شود. مجموعه روایت های جدید، ما را به تصمیمات متفاوت می رساند و موضع گیری ها را هم متعاقباً تغییر خواهد داد. بعد از انقلاب سال 57 هم خیلی از شخصیت ها تعریف متفاوتی پیدا کردند و خیلی از خادمین به گونه یی دیگر معرفی شدند و برعکس عده یی جدیداً اظهار می دارند حتی عهدنامه 1919 باید انجام می گرفت و به نفع ایران بود. ولی بسیاری از تعاریف و ارزش ها نسبت به گذشته تغییر کرده و شاید به همین دلیل است که نمی توان پاسخ داد اگر جای گذشتگان بود، چگونه تصمیم می گرفت.
- اما می پذیرید که توقعات جبهه ملی از امینی حداکثری بوده است؟
به هر حال جبهه ملی خواستار احیا و اجرای قانون مشروطیت بود؛ قانونی که به قول دکتر مصدق شاه فقط در آن سلطنت کند نه حکومت. ولی شاه در آن مقطع اختیارات گسترده یی پیدا کرده بود و اصلاحات مورد نظر جبهه ملی بیشتر شامل این بخش از قانون بود. آنها خواهان محدود شدن اختیارات شاه بودند و به همین دلیل از نظر جبهه ملی تغییرات و اصلاحات مورد نظر امینی کافی نبود ولی تاریخ به ما می گوید همان حداقل ها هم مورد پذیرش و تحمل شاه قرار نگرفت و شاه وقتی به امریکا رفت خود متعهد شد که اصلاحات را انجام دهد و به جای امینی مجری برنامه های مورد نظر امریکاییان باشد. اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و در نهایت همه چیز به تحکیم قدرت شاه انجامید و دولت امینی دولت مستعجل بود.
روزنامه اعتماد سیزدهم اردیبهشت ۱۳۸۸