23 آذر 1392
رضاشاه از دیدگاه پادشاه انگلیس
در اوایل آوریل 1931 سفیر انلگستان، سر رابرت کلایو، محرمانه به اطلاع هارت رسانده بود که از نظر او روابط انگلستان با ایران پس از عهدشکنی پرفسور آرتور اپهام پوپ در نقل مکالمهای که با جورج، پادشاه انگلستان در نمایشگاه هنر ایرانی لندن داشته، پیچیدهتر از گذشته شده است. کلایو به هارت اطلاع میدهد با وجود آگاهیش از خلاصة این واقعه دیگر نمیتواند پذیرای پوپ باشد. روز قبل، وزیر مختار انگلستان با تیمورتاش، وزیر دربار، ملاقات داشته و قبل از شروع مکالماتشان تیمورتاش گفته است دولت ایران عمیقاً از اظهارنظر اخیر جورج، پادشاه انگلستان در مورد رضاشاه متحیر و ناراحت است.
تیمورتاش گفته است چند هفته پیش هنگامی که پادشاه و ملکه از نمایشگاه دیدن میکردهاند، پرفسور پوپ برای نشان دادن نمایشگاه و ارائة توضیحات لازم آنها را راهنمایی میکند. بر اساس گزارش هارت: «پادشاه جورج در حین بازدید از نمایشگاه پس از مکالمات اولیه با پوپ در مورد ایران میگوید: باعث تأسف است که رضاشاه با وجود آغاز خوب سلطنتش و پیشرفتهایی که داشت، اکنون به جایی رسیده که جز «پر کردن کیسة خود» به چیز دیگری نمیاندیشد.»
وقتی کلایو در مورد منبع این اطلاعات پرسید، تیمورتاش پاسخ داد که پوپ به حسین علاء، وزیر مختار ایران در پاریس گفته و او نیز تیمورتاش را مطلع ساخته است: «سر کلایو سخن خود را این گونه به پایان برد که این اتفاق مایة تأسف است؛ چون تیمورتاش از انگلیسیها متنفر است و این اتفاق میتواند او را بیش از پیش ضدانگلیسی کند.» هارت نکات مهمی را در مورد پوپ آشکار میکند: «من بر این باورم که پرفسور پوپ در زمینه تمجید از دولت ایران برای رسیدن به منافع خود از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. او میخواهد خود را در این جا به عنوان دوست صمیمی و مورد اعتماد شاه مطرح کند و ممکن است در سخنرانیهای عمومیش در اروپا و آمریکا همچنین مسئلهای را القا کرده باشد. به عقیدة من تمایل زیاد او برای مورد اعتماد و مشورت شاه بودن و القای این مسئله در سطح جهانی که او مورد توجه دربار ایران است، باعث شده جانب احتیاط را در مورد حفظ اعتبار آمریکا رعایت نکند.» هارت با تأیید کلایو با پوپ ملاقات کرد:
من دیروز پوپ را در هتلش ملاقات کرده و مکالمة کوتاهی با او داشتم. من او را در خیابان دیدم و همین طور که به سمت هتل میرفتیم او گفت: «به نظر میرسد روابط من و کلایو به دلایلی بسیار تیره شده است.» من پاسخ دادم: «من به همین دلیل به ملاقات شما آمدهام.» وقتی به اتاقش رفته و در را بستیم به او گفتم که سفارت و دولت انگلستان عمیقاً نگران عواقب پیامی هستند که او، یعنی پوپ، در مورد مکالمهاش با پادشاه انگلستان به علاء در پاریس داده و علاء به دولت ایران منتقل کرده است.
میتوانم حس کنم قبل از این که سخنم را ادامه دهم زبان او کاملاً بند آمده بود. او دولت ایران و علاء را برای این عهدشکنی محکوم دانست؛ در حالی که دولت انگلستان خود او را در این مورد محکوم میکند. او گفت آن چیزی که از زبان شاه گفته دقیقاً همانی است که علاء گاه در سخنانش به آن اشاره میکرده است. او گفت علاء گاه از این مسئله شکایت میکرده که شاه خود را خیلی از مردم دور نگاه داشته است و افرادی دور او را گرفتهاند که با تودة مردم ایران ارتباط نداشته و به فکر آیندة مملکت نیستند.
تاراج بزرگ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صص 80 تا 83