01 آذر 1400

بهشت زهرا 43 ساله شد


امید ایران‌مهر

کشوری کوچک در حاشیه پایتخت زیر سایه نظمی روزمره و پولادین. خیابان‌هایی به ظاهر آرام و ساکنانی که هرچند خود سال‌هاست سکوت را فریاد کرده‌اند اما صدای شیون زندگان موسیقی متن روزانه‌شان شده. اینجا بهشت زهرای تهران است. جایی که حالا چیزی حدود یک و نیم میلیون تن از رفتگان این شهر را مهمان قطعات بی‌شمارش کرده است. سرزمینی پر از نام‌های آشنا و غریبه و وعده‌گاهی برای آنان که هنوز با گذشته و درگذشتگان خود نفس می‌کشند.
 اینجا کشوری کوچک در حاشیه پایتخت است. کشوری که رهبری دارد، رییس‌جمهور و نخست‌وزیرانی، کابینه‌ای، حزب حاکمی، هنرمندان، مدیران، پزشکان، سرداران و سربازان و مردمی از پیر و جوان، زن و مرد، کودک و کهنسال که هر یک دورانی داشته‌اند و اقوامی دارند در سرزمین زندگان.
 حالا کمتر پیش می‌آید جز به وصیت متوفی که خواسته باشد «مرا در زادگاهم به خاک بسپارید» یا «در آرامگاه خانوادگی دفن‌ام کنید»، ساکنان تهران را پس از مرگ به مقصدی جز اینجا تشییع کنند اما روزگاری نه چندان دور درگذشتگان این شهر مقاصد متفاوت و گوناگون داشتند. از گورستان‌های مجاور امامزاده‌های همین تهران و حوالی مثل امامزاده علی‌اکبر چیذر، امامزاده صالح تجریش، امامزاده عبدالله محله جی، امامزاده قاسم، ابن بابویه، امامزاده هاشم، شاه‌عبدالعظیم ری، امامزاده طاهر کرج و... تا گورستان‌های محلی مثل گورستان شمیران و ظهیرالدوله و... که شاید هنوز هم برخی انگشت‌شمار در آن‌ها به خاک سپرده می‌شوند، جاهایی بودند که زندگان مردگانشان را به خاک می‌سپردند و پنج‌شنبه‌ها بر مزارشان زاری و خیرات پخش می‌کردند. این روال تا میانه دهه ۴۰ شمسی ادامه داشت تا اینکه در کنار تلاش مسئولان کشور برای گرفتن ژست مدرن و حرکت دادن چرخ‌های فرسوده مملکت به سمت مدرنیته، توجه شهرداری تهران به مدرن‌سازی گورستان‌های تهران جلب شد و داستان بهشت زهرا از همین‌جا آغاز شد.
      ۳۱۴ هکتار زمین برای مردگان
 اولین زمزمه‌های ساخت گورستانی به نام بهشت زهرا، با هدف پایان دادن به موضوع تعدد گورستان‌ها در سطح شهر تهران به سال ۱۳۴۵ بازمی‌گردد. زمانی که تیمسار محمدعلی‌خان صفاری شهردار وقت تهران به همراه جمع دیگری از مسئولان شهری طرح احداث این مجموعه را جامه عمل پوشاندند و در اولین مرحله زمینی به مساحت سه میلیون و صد و چهل هزار متر مربع در دو کیلومتری کهریزک واقع در جاده قم را برای این کار خریداری کردند. این زمین ماند تا منوچهر پیروز به شهرداری تهران رسید و در فرصت ۱۰ ماهه حضور در سمت شهردار تنها موفق شد به دیوارکشی این زمین‌ها اقدام کند و جواد شهرستانی جانشین او نیز موفق شد در دوران حضورش درختکاری این زمین‌ها را به اتمام برساند.
 پیش‌بینی‌ها این بود که با توجه به روند کند ساخت بهشت زهرا، احداث این مجموعه چیزی حدود ۵ سال به طول خواهد انجامید و طبق برنامه تهرانی‌ها دست‌کم باید تا سال ۱۳۵۰ برای دفن در این مجموعه زنده بمانند، اما با روی کار آمدن غلامرضا نیک‌پی در سمت شهرداری تهران گویا علاقه شهرداری به ساخت «گورستان مدرن» برای پایتخت افزایش یافت که شهردار روند کار را آنچنان سرعت بخشید که چند روزی از آغاز تابستان ۴۹ نگذشته بود که خبر افتتاح قریب‌الوقوع گورستان تازه دهان به دهان چرخید و سر از صفحات روزنامه‌ها در آورد.
 سرانجام بعدازظهر روز پنج‌شنبه ۸ تیرماه ۱۳۴۹ بود که گورستان جدید تهران با حضور رییس انجمن شهر، شهردار، آیت‌الله شهرستانی، مهندس سمیعی، معاون شهردار و معتمدان محلات تهران رسماً افتتاح شد.
 نخستین مدیرعامل گورستان جدید تهران در این مراسم گزارشی از جوانب مختلف کار و امکانات این مجموعه ارائه کرد و گفت: «در گورستان جدید تهران هزار اصله درخت کاشته شده و هفت چاه عمیق حفر گردیده است. تاسیسات این واحد بر طبق تشریفات عرف و مذهب رو به قبله است و در آنجا مسجد بزرگ، سالن تشریفات و برگزاری مجالس سوگواری، غسالخانه، سردخانه و دیگر تاسیسات ساخته شده و گورستان جدید تهران برای مدت ۲۵ سال کافی است.»
 نرخ کفن و دفن در گورستان مدرن تهران چقدر بود؟
 بهشت زهرا در ابتدای تاسیس چندان به عنوان گورستان اصلی تهران مورد توجه عامه مردم قرار نداشت و روند تدفین مردگان در دیگر مدفن‌های پایتخت همچنان ادامه داشت. این موضوع یکی به دلیل دوری محل و دیگر به خاطر مخارج بالای انتقال پیکر درگذشتگان و کفن و دفن نسبت به دیگر گورستان‌ها بود.
 در ۱۸ تیرماه ۱۳۴۹ یعنی درست ۱۰ روز پس از افتتاح رسمی گورستان تهران که تا آن روز هنوز هیچ درگذشته‌ای را در آن دفن نکرده بودند، موضوع تعیین مخارج کفن و دفن به جلسه مشترک مجتهد طراز اول وقت تهران یعنی آیت‌الله حاج احمد خوانساری با شهردار تهران کشیده شد.
 ماجرا از این قرار بود که مرتضی نیک‌پی شهردار وقت برای مذاکره درباره عنوان و نام گورستان که زیر عنوان «بهشت زهرا» شناخته شد، به منزل آیت‌الله خوانساری رفته بود. روزنامه اطلاعات عصر آن روز در خبری نوشت که بر اساس گفته معتمدین بازار که در این جلسه حضور داشتند بعد از بحث «عنوان» گورستان موضوع «نرخ» کفن و دفن مورد بررسی قرار گرفته است. به گفته این افراد در این جلسه «در مورد نرخ خدمات گورستان بحثی به میان آمد و آقای دکتر نیک‌پی شهردار پایتخت در این زمینه نظر حضرت آیت‌الله را جویا شد و آیت‌الله خوانساری در پاسخ شهردار گفتند که نرخ هرچه کمتر شود بهتر است و روی این بیانات در همان جلسه اعلام گردید که در گورستان خدمات انجام شده در یکصد و چهل تومان تثبیت می‌گردد.»
 گفته می‌شود حتی مسئولان شهری برای جلب مردم به گورستان مدرن پایتخت که حالا نام «بهشت زهرا» بر آن نهاده بودند، جایزه‌ای تعیین کردند. بر این اساس گفته شده بود که به بازماندگان اولین فردی که در این گورستان تازه تاسیس به خاک سپرده شود یک دستگاه پیکان سواری جایزه داده خواهد شد. با این حال و با وجود چنین تمهیدات عجیب و غریبی از افتتاح گورستان تا دفن اولین متوفی در آن حدود یک ماه به طول انجامید.
 اینکه آیا وعده اهدای پیکان به حقیقت پیوست یا نه، خدا داند اما نام اولین فرد دفن شده در بهشت زهرا محمدتقی خیال بود. پیرمردی ۸۵ ساله که ۲۷ تیرماه ۴۹ درگذشته بود و در سوم مردادماه همان سال به عنوان اولین مهمان گورستان مدرن تهران، در قبر شماره ۱، ردیف ۱، قطعه ۱ بهشت زهرا به خاک سپرده شد و نامش با تاریخ بهشت زهرا جاودانه ماند.
  میزبانی برای مبارزان آزادی‌خواه
 تاریخ یکصدساله ایران تحولات سیاسی و اجتماعی بسیاری به خود دیده است. از جنبش مشروطه و اشغال ایران تا ملی شدن صنعت نفت و واقعه سی تیر و پس از آن ۲۸ مرداد ۳۲. از مبارزات ضد استبدادی منتهی به انقلاب ۵۷ تا جنگ تحمیلی هشت ساله و زلزله‌های بزرگ و سیل‌های مهیب حتی در همین پایتخت. در تمامی این حوادث و وقایع، تحولات و صدمات گروهی از ایرانیان جان خود را از دست دادند و در بسیاری موارد این مرگ و میرها در ابعاد و تعداد بزرگ به وقوع پیوست. تا پیش از تاسیس بهشت زهرا کشته‌گان این وقایع در ده‌ها گورستان شهر تهران به خاک سپرده شدند. بسیاری در محلات خود و امامزاده‌های پیش‌گفته، برخی مثل کشته‌شدگان جنبش مشروطه پس از به توپ بستن مجلس در باغشاه تهران و برخی مانند شهدای سی تیر در ابن‌بابویه شهر ری. از سال ۴۹ به بعد اما بهشت زهرا علاوه بر مردم عادی، هر آینه میزبان ده‌ها فردی می‌شد که به عنوان مبارزان راه آزادی شناخته می‌شدند.
 از مشهورترین این افراد خسرو گلسرخی نویسنده و روزنامه‌نگار مارکسیست و یار همرزمش کرامت‌الله دانشیان، بیژن جزنی، حسن ضیاظریفی، حمید اشرف، علی‌اکبر صفایی فراهانی، مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان از پیشاهنگان و بنیانگذاران سازمان چریک‌های فدایی خلق و محمد حنیف‌نژاد، علی‌اصغر بدیع‌زادگان، سعید محسن و... بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق هستند. چهره‌هایی که هرچند در هنگام خاکسپاری در قطعه ۳۳ بهشت زهرا، هیچ آشنایی برای وداعشان نیامده بود و قبورشان تا سال‌ها بی‌نشان ماند اما پس از انقلاب ۵۷ با دستیابی انقلابیون به اسناد موجود در بهشت زهرا آنان نیز صاحب سنگ قبرهایی شدند که نشانِ دلاوری‌شان را بر سینه داشت. در این قطعه بیش از ۶۵۰ مزار وجود دارد که از این تعداد ۱۲۰ قبر متعلق به مبارزانی است که در رژیم گذشته کشته شدند.
  روزهای انقلاب و هاید پارک تهران
 در کنار چهره‌های مشهور و پیشرو مبارزه با استبداد پهلوی، (از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷) بیش از ۳ هزار نفر از مخالفان سیاسی از هر صنف و طبقه، از هر گروه و مرام اجتماعی کشته شدند. این کشته‌شدگان پس از مرگ راهی بهشت زهرا می‌شدند و این موضوع خصوصاً در ماه‌های پایانی حکومت محمدرضا شاه و به ویژه پس از قیام ۱۷ شهریور که درگیری‌های خیابانی و راهپیمایی‌های خونین افزایش یافته بود، شدت گرفت. این افزایش ناگهانی جمعیت مبارزان خفته در بهشت زهرا، این گورستان مدرن را که زمانی قرار بود مایه فخر و مباهات شهرداری شاهنشاهی باشد، به محلی برای گردهمایی مخالفان تبدیل کرد. گروه گروه از مردم در پی هر تجمع و کشتاری راهی بهشت زهرا می‌شدند و در جریان مراسم تشییع و خاکسپاری شهیدانشان تندترین شعارها را علیه ساختار سیاسی حاکم سر می‌دادند.
 این حضور گسترده مردم در بهشت زهرا که عمدتاً با تظاهر سیاسی اپوزیسیون همراه می‌شد این گورستان را به نمادی از عصیان و اعتراض ملت به رژیم شاهنشاهی بدل کرد، آنچنان که برخی آن را بنام «هاید پارک تهران» ملقب کردند. مجله «تهران ‌مصور» در شماره روز ۲۰ بهمن ۱۳۵۷، دو روز پیش از پیروزی انقلاب، در گزارشی با عنوان «بهشت زهرا، هایدپارک تهران» درباره این وجه از کارکرد بهشت زهرا می‌نویسد: «بهشت زهرا بوی مرگ می‌دهد. باید چنین باشد. گورستان است و نمی‌توان توقع رایحه زندگی از آن داشت. اما طی روزها و هفته‌های گذشته به ظاهر وضع آن دگرگون شده بود. زنده‌ها - به شمار چندهزار - حالتی دیگر به آن داده بودند. در واقع شاید بتوان بهشت زهرا را با وضع جدیدش پدیده کم‌نظیری دانست. این گورستان وسیع محل اجتماع زندگان برای ابراز عقیده، سخنرانی و دادن شعار شده است. معلوم نیست تا روزی که این گزارش چاپ شود، بهشت زهرا هنوز همانی باشد که طی این مدت کوتاه گذشته بود، اما در هر حال، چهرۀ چنین روزهای بهشت زهرا نه فراموش‌شدنی‌ست و نه به احتمالی، لااقل تا وقوع انقلاب و جنبشی دیگر، تکرارشدنی.»
 شاید همین جایگاه بود که باعث شد بنیانگذار جمهوری اسلامی در بدو بازگشت به ایران، بهشت زهرا را به عنوان اولین مقصد خود برگزید و در آنجا پس از ۱۵ سال نخستین نطق خود را ایراد کرد. این سخنرانی یکی از اسناد ماندگار تاریخ معاصر ایران است که بسیاری از مردمان آن روزگار هنوز هم بخش‌های مختلف آن را به یاد دارند.
 بهشت زهرا در سال‌های جنگ
 سال ۱۳۵۹ در پی چند ماه تنش و درگیری لفظی میان مقام‌های جمهوری اسلامی ایران و دولت عراق، ارتش صدام جنگ را علیه ایران آغاز کرد. این ماجرا در کنار درگیری‌های خیابانی و جو خشونت‌آمیز مبتنی بر ترور در سال ۶۰ به فضای خاکستری آن روزها دامن می‌زد. هشت سال جنگ روزهای سختی را در زندگی ایرانی‌ها ثبت کرد و علاوه بر خسارات مالی و هزینه‌هایی که بر دوش ملت گذاشت، بسیاری از ایرانیان را به کام مرگ کشید. با آغاز جنگ پیر و جوان، راهی مناطق جنگی شدند. جوانانی که تنها دو سال از انقلابشان می‌گذشت راه جبهه‌ها را در پیش گرفتند و در عملیات‌های مختلف به شهادت رسیدند. در کنار این‌ها مردمان ساکن جنوب و غرب کشور در خانه‌های خود که حالا بخشی از مناطق جنگی به حساب می‌آمد در محاصره بمباران و موشکباران بعثی‌ها قرار می‌گرفتند و برخی بی‌خانمان و بسیاری کشته می‌شدند. آنان در سرزمین خود به خاک سپرده می‌شدند اما روزی نبود که تهران و اصفهان و مشهد و شیراز و تبریز و حتی شهرهای شمالی و بسیاری دیگر از نقاط کشور به استقبال جوانان جبهه رفته خود نیایند و شهیدی را در خاک زادگاهش به خاک نسپارند.
 هر روز به خیل شهدا افزوده می‌شد و گورستان شهرها پر بود از قبور تازه. از جمله در تهران، بهشت زهرا هر روز و هر ساعت میزبان هزاران خانواده‌ای که بر مزار شهدایشان حاضر می‌شدند و یاد آن‌ها را گرامی می‌داشتند. هشت سال زمان کمی نبود تا بخش عظیمی از جمعیت ایران را عزادار کند. در سال‌های پایانی جنگ، پنج‌شنبه‌ها در بهشت زهرا جای سوزن انداختن نبود. صدها زن چادر به سر، گاه با کودکانی که تصویری مبهم از کودکی و کودکانه‌ها و البته پدران جوانمرگشان داشتند راهی گلزار شهدا می‌شدند و در میانه شیون و گریه‌های در سکوت مادران، با یکدیگر آشنا می‌شدند و گاه به این سو و آن سو می‌دویدند تا بخشی از کودکی گمشده‌شان را در میان همان قبرها بازیابند. این تصویر پاردوکسیکال بهشت زهرا در اواخر دهه ۶۰ بود. هر گوشه خانواده‌ای از گروه و طبقات مختلف و با ظاهر متفاوت از یکدیگر، در سوگ از دست دادن فرزندانی که شاید مدت‌ها هیچ نشانی از آنان نداشتند می‌گریستند و غم از در و دیوار گورستان مدرن می‌بارید.
 گسترش گورستان مدرن و روزگار نو بهشت زهرا
 با گذشت ۴ دهه هنوز هم بهشت زهرا همان کشور کوچک حاشیه پایتخت است. سرزمینی پر از نام‌های آشنا و غریبه و وعده‌گاهی برای آنان که هنوز با گذشته و درگذشتگان خود نفس می‌کشند. اما حالا بخش‌های مختلف این گورستان عظیم بنام اصناف و گروه‌های مختلف شناخته می‌شود. گروه‌هایی که نه تنها در دوران زندگی از یکدیگر فاصله داشتند که در گورستان تهران نیز قرابتی با یکدیگر نیافته‌اند. قطعه‌ای بنام هنرمندان ساخته شده است که هر چند صباحی یکبار پر از مردمی می‌شود که در ستایش هنر گردهم آمده‌اند و باز سوت و کور می‌شود. قطعه دیگری بنام «نام‌آوران» است که با وجود دفن برخی چهره‌های مطبوعاتی و فرهنگی، هنوز هم قانون مشخصی برای تشخیص افرادی که در آن به خاک سپرده می‌شوند وجود ندارد. آن‌سوتر در بخشی از قطعه ۲۴ بهشت زهرا ساختمانی است که شهیدان بهشتی، رجایی، باهنر و دیگر شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور در آن مدفون‌اند و پس از آنان نیز میزبان برخی شهدای دولت‌های بعد شده است. جز این‌ها آیت‌الله طالقانی از رهبران انقلاب در میانه میدانی در بهشت زهرا به خاک سپرده شده، قطعه ۳۳ هنوز هم یادآور چریک‌های چپ‌‎گراست، گلزار شهدای بهشت زهرا میزبان هزاران شهید سال‌های جنگ است و کمی آن‌سوتر از گلزار شهدا، حرم بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.
 بهشت زهرا در سال‌های اخیر بارها خبرساز شده است. گاهی به دلیل حواشی تشییع و دفن و بزرگداشت چهره‌ها و روزی به هوای انتشار اخباری مثل اینکه قرار است ناوگان حمل اموات به مرسدس بنز مجهز شود. از میانه سال ۱۳۷۶ بود که خبر آمد گورستان تهران در حال پر شدن است و شاید تا چندی بعد جایی برای مردگان نداشته باشد. خبر به سرعت پخش شد و مردمانی که هزار و یک دغدغه برای روزهای عمرشان داشتند حالا برای روزهای پس از مرگشان نیز نگران شدند.
 در پی افزایش نگرانی‌ها، مدیران وقت بهشت زهرا به فکر گسترش گورستان افتادند و با هماهنگی شهرداری تهران ۱۱۰ هکتار از زمین‌های قسمت شمال و شمال شرقی بهشت زهرا را خریداری کردند و پس از الحاق آن گورستان تهران را از شمال گسترش دادند. با پایان گسترش بخش شمالی، در سال ۱۳۸۷، ۱۶۰ هکتار از زمین‌های شرق بهشت زهرا نیز خریداری شد و از ابتدای مرداد ۱۳۸۸ دفن مردگان در این بخش آغاز شد.
 هرچند اکنون با توسعه مجموعه بهشت زهرا، مشکل جا برای دفن اموات تهرانی‌ها تا حدودی حل شده است اما این شرایط موقت است و حالا مسئولان مشغول مکان‌یابی برای احداث گورستانی جدید هستند تا شاید چند سال بعد پس از گذشت ۴ دهه، در کنار بهشت زهرا، گورستان دیگری در تهران احداث شود. آری، عمر بهشت زهرا هم پایانی دارد.
 منابع:
 آرشیو روزنامه اطلاعات، تیر و مرداد ۱۳۴۹
بهشت زهرا، هایدپارک تهران، آزاده مهندسی، تهران مصور، ۲۰ بهمن ۱۳۵۷
تاریخچه بهشت زهرا، تارنمای اطلاع‌رسانی سازمان بهشت زهرا


تاریخ ایرانی