20 خرداد 1399
عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا
مقدمه
در حدود یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی نخستین انتخابات ریاستجمهوری تاریخ ایران در پنجم بهمن ماه 1358 برگزار شد و طی این انتخابات ابوالحسن بنیصدر به ریاستجمهوری رسید. تظاهر به اسلام دوستی و تظاهر به نزدیکی به امام (ره) مهمترین عامل پیروزی بنی صدر در این انتخابات بود. بویژه مشارکت او در مناظره های تلویزیونی و دانشگاهی موجب مشهور شدنش شد .
پس از بدست آوردن حدود یازده میلیون رای ، بنیصدر علاوه بر ریاستجمهوری، از سوی امام خمینی به عنوان فرماندهی کل قوا منصوب شد. علاوه بر این ریاست شورای انقلاب را تا زمان تشکیل مجلس شورای اسلامی در هفتم خرداد 1359 بر عهده داشت. همین عامل باعث غرور و اعتمادبهنفس کاذب وی شده بود به نحوی که خود را بالاتر از رهبری انقلاب اسلامی تصور کرد. این تلقی اشتباه بنیصدر سبب شد تا با وجود هشدارهای مکرر امام خمینی (ره)، وی راه نادرست را برگزیده و حتی در جنگ علیه عراق کشور را تا آستانه تسلیم کردن به دشمن متجاوز پیش ببرد. با این وجود هوشیاری امام خمینی و نیروهای انقلابی مانع از تداوم فاجعه گردید و بنیصدر از منصب فرماندهی کل قوا و ریاستجمهوری عزل گردید.
شناخت بنیصدر و فعالیتهای او ابتدا تا ریاستجمهوری
ابوالحسن بنیصدر در دوم فروردین 1312 در باغچه از توابع همدان به دنیا آمد. پدرش آیتالله سید نصرالله بنیصدر، از روحانیون بانفوذ همدان بود (هاشمی رفسنجانی،1377: 146). او در دانشگاه تهران، در رشتههای اقتصاد و حقوق اسلامی تحصیل کرد. بنیصدر دو بار به علت فعالیتهای سیاسی دستگیر و روانه زندان شد. وی پس از مجروح شدن در قیامی ناموفق علیه حکومت در خرداد ۱۳۴۲ کشور را ترک و عازم فرانسه شد. او در مدت تحصیل در فرانسه موفق شد از دانشگاه سوربن دکترا بگیرد. در سال۵۷ اندکی پیش از پیروزی انقلاب، با ورود امام خمینی (ره) به پاریس، بنیصدر از معدود کسانی بود که در فرودگاه به استقبال امام رفت و سپس به جمع همراهان او پیوست. پس از فرار شاه از ایران، ابوالحسن بنیصدر در تاریخ 12 بهمن 1357 همراه با جمع زیادی با «پرواز انقلاب» وارد ایران شد. از ابتدای بهار سال 1358 بنیصدر به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب از سوی امام خمینی برگزیده شد و تا خاتمه عملکرد شورای انقلاب در تیر ۱۳۵۹ به عضویت خود در این شورا ادامه داد (حیدری، 1389: 35). او برای پیشبرد دیدگاه های خود و ترویج آنها برای مردم و نیز ایجاد تشکیلات سیاسی، روزنامه انقلاب اسلامی را به صاحبامتیازی و مدیرمسئولی خودش در30 خرداد 1358 تاسیس کرد.
بـا تـسخیر سـفارت آمریکا در آبان 1358و استعفای دولت موقت، شورای انقلاب از سوی امام خمینی (ره) مأمور اداره کشور شد و بنیصـدر نـیز بـه سرپرستی وزارت امور خارجه رسید. این در حالی بود که وی از مخالفان آشکار تسخیر سفارت آمریکا تـوسط دانـشجویان پیرو خط امام به حساب میآمد و پس از مدت کوتاهی با توجه به ناهمخوانی فـضای عـمومی کـشور با خواست او، هوشمندانه از سرپرستی وزارت امور خارجه به وزارت اقتصاد رفت تا مخالفت بنیصدر بـا اقـدام انقلابی دانشجویان پیرو خط امام، برایش مشکلساز نشود. (حـیدری، 1387: 388-343).
ریاستجمهوری بنیصدر
در اولیـن انـتخابات ریاستجمهوری ایران 8 نفر واجد شرایط شرکت در انتخابات شـناخته شـدند. انتخابات ریاستجمهوری در 5 بهمن 1358 بـرگزار شـد و بنیصدر بـه عـنوان اولین رئیـسجـمهور ایـران برگزیده شد. کل آرا و اخذ شده در داخل و خارج از کشور ۱۴٫۱۴۶٫۶۲۲ رأی و آرا ابوالحسن بنیصدر ۱۰٫۷۰۹٫۳۳۰ رأی بود (روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶بهمنماه ۱۳۵۸: 12).
بنیصدر در 16بهمن 1358 از سوی اعضای شورای انقلاب به ریاست شورای انقلاب انتخاب شد و چون هنوز انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار نشده بود بدین ترتیب ریاست قوای مقننه و مجریه را در اختیار خود گرفت. همچنین به منظور تمرکز امور و جلوگیری از تشتت در تصمیمگیریهای مهم کشور امام (ره) فرماندهی کل قوا را که از اختیارت خودشان بود به بنیصدر واگذار کردند (هاشمی رفسنجانی،1383: 432). بدین ترتیب بنیصدر به قدرتمندترین فرد بعد از امام (ره) تبدیل شد و دامنه اختیاراتش به حداکثر ممکن افزایش یافت.
ریشهها و علل عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا
از همان ماههای آغازین پیروزی انـقلاب که بنیصدر با انتخاب امام (ره) به عضویت شورای انقلاب درآمد، اختلافات آشکاری با جریان اصیل اسلامی و روحانیت انقلابی که در قالب حـزب جـمهوری اسـلامی تشکل یافته بودند ، پیدا کرد.
در واقع اختلافات بنیصدر و حزب جمهوری اسلامی قـبل از انـتخاب بنیصدر به ریاستجمهوری آغاز شد و بعد از کسب مسند ریاستجمهوری توسط بنیصدر شـدت یـافت و تـا سقوط وی ادامه یافت. ریشهها و علل برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا را چنین میتوان برشمرد:
1) اختلاف در مجلس خبرگان انتخابات و اولین دوره مجلس شورای اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایده و نظریه ولایتفقیه، در مـجلس خبرگان به بحث گذاشته شد. این نظریه بهطور گسترده توسط اصلیترین طرفداران امام (ره) کـه در حـزب تازه تأسیس «جمهوری اسلامی» گردآمده بودند، حمایت میشد. نخستین برخورد ایدئولوژیک بنیصدر با روحانیون انقلابی، بـهویژه حـزب جمهوری اسلامی، در مجلس خبرگان قانون اساسی درباره میزان اختیارات ولیفقیه رخ داد (مظفر، 1378: 155).
چند هفته پس از انتخابات ریاست جمهوری، نخستین دوره انـتخابات مجلس شورای اسلامی انجام شد. برگزاری این انتخابات از ابتدای اسفند 1358 آغاز شد. انتخابات با پیروزی حزب جمهوری اسلامی به پایان رسید. بنیصـدر حزب جمهوری اسلامی را متهم به تقلب در این انتخابات نمود (روزنامه انقلاب اسلامی، 25 اسفند 1358: 1). این مجلس در موارد متعدد که مهمترین آنها انتخاب نخستوزیر و طرح «عدمکفایت سـیاسی» بنیصدر بود کمکهای شایانی کرد.
2) انتخاب نخستوزیر
پس از تشکیل و آغاز به کار مجلس که در آن اکثریت با حزب جمهوری اسلامی بود، نخستین مـوضوع مـورد تـعارض جناحهای سیاسی، انتخاب نخستوزیر بود. در آغـاز و بـا تـوجه به اختلاف بنیصدر با اکثریت مجلس که در اختیار هواداران حزب جمهوری اسلامی بـود، رسـیدن به توافق دشوار مینمود. نخستین کسی که از طرف بنیصدر به عنوان نـامزد نـخستوزیری مـطرح شد، سید احمد خمینی، فرزند امام، بود (روزنـامه انـقلاب اسلامی، 1 مرداد 1359: 2). امام (ره) درخواست بنیصدر را رد کرد (دفتر تحقیقات و انتشارات روابط عمومی نخستوزیری،1360: 16-15). حزب جمهوری اسلامی جـلالالدیـن فارسی را جهت احراز پست نخستوزیری به رئیسجمهور و مجلس پیشنهاد کرد که مـورد تائید رئیسجمهور قرار نگرفت (روزنامه انقلاب اسـلامی،1 مـرداد 1359 :8). سـپس رئیسجمهور مصطفی میرسلیم را به مجلس معرفی کـرد کـه به تائید مجلس نرسید (روزنامه انقلاب اسلامی،5 مرداد 1359 :2). در ادامه مجلس هیئتی پنجنفره را به رئیـسجمهور جهت حل بحران انتخاب نخستوزیر مـعرفی کرد که پس از برخی جابجاییها به تائید رئیسجمهور رسید و کار خود را آغاز کرد. هیئت پیگیری تائید صلاحیت نخستوزیر، محمدعلی رجـایی را بـه عنوان شایستهترین فرد معرفی کـرد.بنیصـدر این انتخاب را مـناسب نـدانست و انتخاب رجایی را نشانی از عـدم هـماهنگی میان رئیسجمهوری و نخستوزیر در آینده برشمرد (میرطاووسی،1377:97). در نهایت، مخالفت رئیسجمهور کارساز نشد و رجایی با حـمایت حـزب جمهوری اسلامی در 29 مرداد 1359 از جانب بنیصدر بـه عنوان نـخستوزیر بـه مـجلس معرفی شد. این اخـتلاف سبب شد که هر چند از نظر قانونی، نخستوزیر تعیین شود، اما در عمل مشکلات بسیار به وجود آیـد. در انـتخاب وزرا و تشکیل کابینه موانع بسیاری ایجاد شـد. پس از آغـاز کـار نخستوزیر مشکلات و عدم هـماهنگی ریـاستجمهوری و نخستوزیری همواره مطرح بود.
مناقشه رئیسجمهور و نخستوزیر به دلیل تفاوت در دیدگاههای فکری همچنان ادامه پیدا کرد. انتخاب وزرا و تفسیر قانون اساسی دو مورد مهم از اختلافات رئیسجمهور و نخستوزیر بود. این رویارویی به مرز خـطرناکی رسـید (کولائی و صفرپور، 1388: 251).
3) مـخالفتِ بنیصدر با نهادهای انقلابی
از دیگر موارد چالش بنیصدر با مخالفان خود، وجود نهادهای انقلابی همچون کمیتههای انقلاب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دادگاههای انقلاب و فعالیت آنها بود. بنیصدر نیز مانند بـازرگان وجـود ایـن نهادها را نشان از بیماری کشور و هـرجومرج و مـایه قـدرتطلبی عدهای که خود را انقلابی جلوه میدادند، میدانست. قابلتوجه اینکه کمیتهها و نهادهای انقلابی با حزب جمهوری اسلامی و نخستوزیری همگام بودند. بنیصدر بـا آگاهی از این همگامی، با آنها مخالفت میکرد و آنها را چماقدار میخواند (کولائی و صفرپور، 1388: 252).
4) ارتباط ریاستجمهوری با گروههای محارب انقلاب
پس از انتخاب بنیصـدر به ریاست جمهوری، سازمان مجاهدین خلق (منافقین)پیام تبریکی برای وی ارسال داشت (کـیهان،11بهمن 1358 :3). منافقین، پس از عدم توجه امام خمینی به آنها، خود را بـه ابـوالحـسن بنیصدر نزدیک کردند تا در برابر حـزب جمهوری اسلامی ایستادگی کنند. این اجماع همراه با وجود مارکسیستها، سبب بروز برخوردهای مسلحانه وسیع در سطح کشور شد. در بهار1360 بود که بر اثر افزایش تـضادها بین رئیسجمهور با نخستوزیر، مجلس و حزب جمهوری اسلامی و شدت درگیریهای خیابانی بین طرفداران هر دو جناح، افزایش حمایتهای آشکار سازمان مجاهدین خلق از رئیسجمهور شکل گرفت (کولائی و صفرپور،1388: 254)
نـزدیکی مسعود رجوی به بنیصدر به حد بالایی رسید؛ چنانکه گزارشهایی دفتر رئیسجمهور نیز چنین چیزی را نشان میداد: «دو روز در میان، مسعود رجوی و موسی خیابانی با بنیصدر جلسه دارند و هر کاریکه انجام میگیرد توسط اینها هدایت میشود» (قدیریان،1383: 218).
5) حادثه 14 اسفند 1359 در دانشگاه تهران
در اسـفندماه 1359 اتفاقی رخ داد که شاید بـتوان از آن به عنوان آغاز سقوط ریاستجمهوری نـام بـرد. در این روز قرار بود که رئیسجمهور در دانشگاه تهران به مناسبت سالگرد فوت دکتر مـصدق سخنرانی کند. در 14 اسفند 1359جمعیت زیـادی در دانـشگاه تهران گـرد آمده بـودند. وابـستگان جریان بنیصدر شعارهای تحریکآمیزی علیه انقلابیون سر میدادند. در این روز بنیصدر علناً و عملاً در مقابل امام خمینی (ره) قرار گرفت (روزنامه جمهوری اسلامی،19 اسفند 1359: 1).
پس از واقعه 14 اسفند 1359رابطه بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق علنی تر گردید. علاوه بر مخالفان، برخی از همپیمانان رئیسجمهور نـیز خـواستار قطع رابطه بنیصدر با این سازمان شدند. به عنوان مثال، جامعه روحانیت مبارز که در انتخابات ریاست جمهوری از بنیصدر حمایت کرده بود، طی بیانیهای از رئیسجمهور خواست که حـساب خـود را از این گره جدا کند (موسوی اردبیلی،1359:533). امام خمینی (ره) در 15 اسفند 1359به آیتالله موسوی اردبیلی دادستان کل کشور دستور دادند وقـایع 14 اسـفند در دانشگاه تهران را پیگیری کند. رسیدگی قضایی از فردای آن روز شروع شد و تا اوایل خردادماه 1360 ادامه داشت. با صدور گزارش دادستان، بنیصدر طی نامهای قوه قضائیه را متهم به عدم بیطرفی کرد (همان: 533).
6)هیئت سهنفره حل اختلاف (کمیته حکمیت)
پیرو تداوم مـنازعات بسیار میان گروههای مـختلف داخـل کشور در شرایط حساس جنگ خارجی با عراق، امام (ره) به منظور رفع اختلاف میان نیروهای موسوم به اسلامی که همان حزب جمهوری اسلامی بود و بنیصدر و طرفدارانش موسوم به لیبرالها کمیتهای سـهنفره تـشکیل دادند. ایـن کمیته موظف بود اختلافات موجود را بررسی و عوامل اختلافانگیز را معرفی کنند (روزنامه انقلاب اسلامی،5 اردیبهشت 1359 :1).
آغاز به کـار هیئت حکمیت هیچ اثری در جلوگیری از توسعه تحریکات و اغتشاشات نداشت. آشوبهای داخلی در اغلب شهرهای کشور به درجه بالایی رسیده بود. روزنامهها هر روز موج اخبار انفجار، درگیری گـروهها، کـشف و توطئهها و خانههای تیمی را گزارش میکردند. بنیصدر نیز همچنان علیه مخالفان خـود سـخنرانی مـیکرد و آنها را چماقدار میخواند. به دنبال سخنرانیها و مصاحبههای بنیصدر، سخنگوی هیئت سهنفره حل اختلاف 12 خرداد 1360 اعـلام کرد که سخنرانیها و مصاحبههای مطبوعاتی بنیصدر تخلف از بیانیه 10 مادهای امام و تخلف از قـانون اساسی است. از اعلام نـظر هیئت حل اختلاف هویداست که تخلفات و سرکشیهای بنیصدر روزبهروز بیشتر میشد (کولائی و صفرپور،1388: 257).
7) مواضع نادرست بنیصدر در جنگ
با شروع جنگ ایران و عـراق در شـهریور 1359، به زمینههای اختلاف قبلی، نحوه اداره جنگ نیز اضافه شد. زیرا بنیصـدر در مـقام فـرماندهی کل قوا بیشتر بر جنگ کلاسیک با استفاده از نیروهای ارتش اصرار میورزید، در حالی که مخالفین وی بـه حـضور نیروهای مردمی و سپاه پاسداران در کنار ارتش و جنگهای غیر کلاسیک و نامنظم نیز اعـتقاد داشـتند کـه البته این امر، یک جنبه مسئله بود (خواجه سروی،1374: 120). بنیصدر معتقد به جنگ با شیوهی اشکانیان بود، یعنی آن که اجازه باید داد تا نیروهای دشمن به درون مرزها کشیده شده و سپس محاصره و نابود گردند. در پی اعمال این تاکتیک نـظامی تـوسط بنیصدر نقاط وسیعی از اراضی ایران اسلامی را دشمن اشغال کرد. مهمات و نیرو نیز با کارشکنی عناصر مزدور طرفدار بنیصدر به خط مقدم نمیرسید، این امر موجب گشت که نیروهای نظامی ایران بـا وجـود جانفشانیها به عقبنشینی اجباری روی آورند (مدنی، 1378: 128).
به این ترتیب اختلافنظر درباره جنگ (بهویژه بـا تـوجه به عقبنشینیهای گسترده قوای ایرانی در مقابل ارتش عراق)، نحوه کـار دولت، وزارتخانههای بدون وزیر، مجلس، شورای عالی قضایی وقت، دفتر هماهنگی بنیصدر و حزب جمهوری اسلامی، بـا تـوجه به فعالیتها و حملات تبلیغاتی طرفین علیه یکدیگر، روزبهروز کشور را در وضعیت بحرانیتری قـرار داد (خواجه سروی،1374: 120).
عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و جایگزینی تیمسار فلاحی
سرانجام عملکرد بنیصدر که جامعه ایران را در اولین سالهای پس از پیروزی انقلاب با موجی از بحران و تنش و درگیری مواجه کرده بود، همراه با عدم شایستگی و صلاحیت بنیصدر در مقام فرماندهی کل نیروهای مسلح به ویژه در شرایط جنگی و همچنین حمایت صریح و علنی وی از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و نقش وی در میدان دادن به این سازمان در عرصه اجتماعی و سیاسی کشور، سبب شد تا امام خمینی (ره) روز 20 خرداد 1360 طی حکمی وی را از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران برکنار کنند. متن حکم حضرت امام خمینی چنین بود:
بسمالله الرحمن الرحیم
ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران
«آقای ابوالحسن بنیصدر از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار شدهاند». روحالله الموسوی الخمینی (صحیفه امام، ج14، ص 420)
سید احمد خمینی درباره عزل بنیصدر از فرماندهی قوا چنین روایت میکنند: «بارها به امام گفتیم که بنیصدر در جبههها خیانت میکند و ایشان فرمودند میدانم ولی هنوز وقتش نرسیده است: شبی از شبها امام مرا خواستند و فرمودند همین حالا برو دوستان را جمع کن و مشورت کنید و مرا خبر کنید ولی این موضوع مسلم است که او باید از فرماندهی کل قوا عزل شود. همان شب من رفتم منزل آقای مرحوم شهید بهشتی رضوانالله علیه داستان را برای ایشان گفتم، آقای هاشمی را هم خواستیم آمد آن جا، آقای خامنهای که مریضخانه بود بعد از مشورت متن عزل بنیصدر [از فرماندهی کل قوا را ]نوشتم و برای آنها خواندم آنها هم قبول کردند و بعد آوردم و امام امضا فرمودند، شیرین این که این کار یکی دو ساعت طول نکشید».
سید احمد خمینی ادامه میدهد «امام فرمودند چرا معطل کردید؟ فوراً بدهید رادیو و نگذارید برای صبح. این جا انسان یک نتیجه میگیرد و آن این است که امام در لحظهای که احساس تکلیف شرعی نمایند حتی حاضر نیستند یک قضیه چون عزل فرمانده کل قوا به صبح بکشد» (روزنامه اطلاعات، 9 اردیبهشت 1361 : 7).
عبدالله جاسبی در مصاحبه با روزنامه اعتماد در آذرماه 1392عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا را اینگونه توضیح میدهد «سال 1361 ما جلسهای با آیتالله خامنهای دبیر کل وقت حزب جمهوری اسلامی داشتیم. من همین طوری از ایشان سؤال کردم آقای خامنهای حالا خودمانیم چطور شد که امام با عزل بنیصدر موافقت کردند؟ چون بالاخره اگر امام موافقت نمیکردند حزب هم اقدامی نمیکرد علیه بنیصدر و در اصل این اجازه امام بود که حزب هم توانست علیه بنیصدر اقدامی انجام دهد. آقای خامنهای در آن جلسه نقل کردند که ما همان خرداد60 جلسهای را با امام داشتیم. همین که امام وارد جلسه شدند من بودم و شهید بهشتی و آقای هاشمی. امام بیمقدمه شروع کردند به اعتراض کردن به ما که شما از خدا نمیترسید؟ چرا آنقدر اختلاف ایجاد میکنید و با همدیگر اختلاف دارید؟ چرا به فکر مردم نیستید؟ یک آن آقای هاشمی ناراحت شدند و شروع کردن به تند صحبت کردن به امام که ما خجالت بکشیم؟ آنقدر این بنیصدر علیه ما حرف میزند و آبروی ما را میبرد شما حرفی نمیزنید؟! و بعد آقای هاشمی ساکت شدند و زدند زیر گریه! امام جلسه را ترک کردند و ما هم همینطور سکوت کرده بودیم. فردای آن روز حاج احمد آقا به ما زنگ زدند و گفتن امام خوابشان نبرده است و حکم عزل بنیصدر را از فرماندهی کل قوا صادر کردهاند». (وبسایت شفاف،۲۰ خرداد ۱۳۹۳).
پس از عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا در ۲۰خرداد ۱۳۶۰ توسط امام خمینی، سازمان مجاهدین خلق طی اطلاعیهای ضمن حمایت از بنیصدر، خواستار حراست از جان رئیسجمهور شد. در این اطلاعیه آمده بود: «مجاهدین خلق ایران با اخطار قاطع انقلابی علیه هرگونه سوءنیت به جان رئیسجمهور، از تمامی خلق قهرمان ایران، آمادگی و حضور دائم در صحنهها و مقاومت پیگیر را طلب نموده و در این شرایط حمایت از شخص رئیسجمهور و حفاظت از جان او را یک وظیفه مبرم انقلابی در سراسر کشور تلقی میکند». (سایت آفتاب، 5 بهمن 1392).
جانشین فرماندهی کل قوا توسط شهید فلاحی
پس از عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا، تیمسار فلاحی از سوی امام (ره) به عنوان فرماندهی کل قوا منصوب شدند. شهید ولیالله فلاحی در سال 1310در طالقان متولد شد. از مهرماه سال 1330در دانشکده افسری تحصیلات خود را ادامه داد و پس از فارغالتحصیلی، خدمت خود را در لشکر 92 زرهی آغاز کرد. در سال 1337 شمسی به تهران منتقل شد و در دانشگاه نظامی، در سمت فرماندهی گروهان دانشجویان و فرماندهی گردان انجام وظیفه میکرد وی در سالهای 1339 و 1334 شمسی، دورۀ پرسنل نظامی و سپس دورهی عالی آجودانی را در آمریکا گذراند. در سال 1348 جهت گذراندن دورهی فرماندهی و ستاد به دانشکده فرماندهی و ستاد (دافوس) اعزام شد. از سال 1351تا اواسط سال1353 شمسی با درجه سرهنگ دومی به همراه گروهی از افسران ایرانی به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتشبس ویتنام، به آن کشور اعزام شد. شهید فلاحی پس از بازگشت، به کار تدریس در دانشکده فرماندهی و ستاد ادامه داد تا آنکه در12 مهرماه 1357شمسی به درجه سرتیپی ارتقا یافت و در همان تاریخ به شیراز منتقل و به عنوان معاون فرماندهی مرکز پیاده شیراز مشغول به کار شد (پایگاه اطلاعرسانی هیئت معارف جنگ،6/7/1392).
شهید فلاحی به علت اعتقادات مذهبی از نظر ضداطلاعات ارتش، مظنون بود و به همین جهت به او فقط مشاغل یا مأموریتهای فرهنگی محول میشد. ارتقای درجه امیری او هم به شرطی پذیرفته میشد که به وی شغل فرماندهی لشکر داده نشود. در هر حال، حضور شهید فلاحی در شیراز مقارن با اوج گرفتن مبارزات انقلابی مردم بر ضد حکومت پهلوی بود. پس از اعلام حکومتنظامی در بسیاری از شهرهای ایران، در اثر کوششهای او حکومتنظامی در شیراز لغو شد و نیروهای نظامی از خیابانها جمع شدند و مسئولیت این حکم دولتی به شهربانی محول شد (حسینیان،1380: 8). چندی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سرتیپ فلاحی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد. امیر فلاحی پس از موفقیت در تحکیم نظم و انضباط و مقررات و سازماندهی نیروی زمینی، در تاریخ 28 مرداد 1358 شمسی به ریاست ستاد مشترک ارتش برگزیده شد (پایگاه اطلاعرسانی هیئت معارف جنگ،6/7/1392).
با شروع جنگ عراق با ایران، شهید فلاحی همواره در مناطق جنوب یا غرب کشور حضور داشت و از نزدیک ناظر طرحهای مختلف عملیاتی و لجستیکی بود. وی هفتهای 48 ساعت در ستاد مشترک حضور مییافت، جلسهای تشکیل میداد و پس از اعلام دستورهایی جهت تسریع در امور و ایجاد هماهنگی با ارگانهای ستادی و سایر نیروها پس از ارائه گزارشی مستقیم به حضرت امام خمینی (ره)، بار دیگر به مناطق عملیاتی عزیمت میکرد. آخرین حضور او در منطقه، همزمان با عملیات ثامنالائمه (شکست حصر آبادان) بود. در هفتم مهرماه سال 1360پس از اتمام این عملیات و هنگامی که هواپیمای حامل ایشان و شهید فکوری، شهید کلاهدوز، نامجوی، جهان آرا و تعدادی از رزمندگان و مجروحان عملیات به تهران بازمیگشت دچار سانحه شد و همراه با یاران خود به شرف شهادت نائل آمد (حسینیان،1380: 8).
منابع
- احـمدی، حمید (1380)، خـاطرات ابوالحسن بنیصدر، برلین، انجمن مطالعات و تحقیقات تاریخ شفاهی ایران.
-بنیصدر از ریاستجمهوری تا فرار، 5 بهمن 1392، سایت آفتاب
-حسینیان، احمد ( 1380)، امیر خستگیناپذیر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
-حـیدری، اصغر (1387)، تـسخیر لانـه جاسوسی آمریکا و سفر کمیسیون تحقیق سازمان ملل به ایران، فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال پنـجم، ش 18.
-حیدری، اصغر (1389) اتحاد برای خیانت و جنایت، فصلنامه15خرداد، دوره سوم، شماره26.
-خواجه سروی، غـلامرضا (1374)، تعارضات جناحهای سیاسی دوره اول مجلس شورای اسلامی، دین و ارتباطات، شماره 1.
-دفتر تحقیقات و انتشارات روابط عمومی نخستوزیری (1360)، چگونگی انتخاب اولین نـخستوزیر جـمهوری اسلامی ایران و مکاتبات رجایی با بنیصدر
-روزنامه اطلاعات ، 9 اردیبهشت 1361.
-روزنامه انقلاب اسلامی،1مرداد 1359.
-روزنامه انقلاب اسلامی،25 اسفند 1358.
-روزنامه انقلاب اسلامی،5 اردیبهشت 1359.
-روزنامه انقلاب اسلامی،5 مرداد 1359.
-روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶ بهمنماه ۱۳۵۸.
-روزنامه جمهوری اسلامی،19 اسفند 1359.
-روزنـامه کـیهان،11بهمن 1358.
-زندگینامه سرلشگر شهید ولی الله فلاحی، پایگاه اطلاعرسانی هیئت معارف جنگ، 1392/7/06.
-خمینی، روح الله (1378)، مجموعه آثار امام خمینی، ج14، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
-قدیریان، احمد (1383)، خاطرات قدیریان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
-کولائی، الهه و مهدی صفرپور (1388)، زمینههای سقوط اولین رئیسجمهور (ابوالحسن بنیصدر)، فصلنامه سیاست، شماره 9.
-مدنی، جلالالدین (1378)، تاریخ سـیاسی مـعاصر ایران، ج 2، تهران، انتشارات اسلامی.
-مظفر، محمدجواد (1378)، گفتگو درباره اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران، تـهران، نشر کویر.
-مـوسوی اردبـیلی (1364)، قائله چهاردهم اسفند 1359، ظهور و سـقوط ضـدانقلاب، تهران، دادگـستری جمهوری اسلامی ایران.
-میرطاووسی، شجاعالدین (1378)، محمدعلی رجایی، تهران، نشر تربیت.
-هاشمی رفسنجانی(1383)، انقلاب و پیروزی؛ کارنامه و خاطرات سالهای 1357 و 1358، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب.
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی