05 مرداد 1393

روایت یک شاعر از روز قدس در آمریکا


روایت یک شاعر از روز قدس در آمریکا

مژگان عباسلو از شعرای کشور متنی درباره برپایی روز قدس در یکی از شهرهای آمریکا در شبکه ‌های اجتماعی نوشته است:

 

آنجا که شما هستید را نمی دانم اما اینجا غزه خیلی غریب است. غریب که می گویم یعنی در همان ابعادی که سیدالشهدا (ع) و اصحابش بودند. غریب که می گویم یعنی بایکوت محض خبری. یعنی جوری که وقتی پوستر کودکان به شهادت رسیده توسط ارتش اسرائیل را در دستهای من می دیدند مردم عادی آمریکا انقدر جا می خوردند که از من می خواستند آن را رو به دوربین ها و تلفنهای همراهشان بچرخانم تا عکس بگیرند چون تصور وقوع چنان فجایعی برایشان باورنکردنی بود!

 

آنجا که شما هستید را نمی دانم اما امروز "روز قدس" برای اولین بار در بوستون برای حمایت از مردم مظلوم غزه ، تظاهرات و راهپیمایی شد. من که این چند هفته فقط اشک ریخته بودم و بر سر و سینه کوبیده بودم بالاخره جایی پیدا کردم تا فریاد فروخورده ام را بلند کنم. ته صف راهپیمایان بودیم و صدای بلندگوهای جلو نمی رسید. دیدم اینجور نمی شود. آمده بودم داد بزنم. نیامده بودم راه بروم این بود که دستهام را دور دهانم گرفتم و فریاد زدم که "From the river to the sea, Palestine will be free" . همسرم بعد از من فریاد زد و مردها و زنهای دیگر دور و برم به دنبال او. انقدر فریاد زدم "Dear Gaza don't cry... Palestine will never die..." که حالا صدایم در نمی آید.

 

مهم نبود کجایی بودیم، اهل چه کشوری بودیم و نژادمان چه بود. پوششمان متفاوت بود، رنگ پوستها و ملیتهایمان هم اما در یک چیز مشترک بودیم و آن غم ِ مردم مظلوم غزه بود. با خیلی ها دوست و آشنا شدم. دست هم را فشردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم و اشک ریختیم و همدردی کردیم.

 

 

آرزو کردیم خداوند فرجی کند و حال آن مردم ستمدیده را به. خانمی که در یکی از عکسها روسری سبز خوشرنگ به سر دارد و کنار من ایستاده است، اهل کشور اوکراین است . مرا در آغوش کشید و پرسید که شعر از خودم بود؟ گفتم بله. برایم گفت که همسرش اهل غزه است و بغض کرد. سه دختر داشت که هر سه همراهش فریاد می زدند و شعار می دادند. دخترانی که در عکس دیگری کنار من نشسته اند اهل کشورهای لبنان، مصر و ایرلندند. هر کداممان که به هم می رسیدیم از هم به خاطر حمایت از مظلومان فلسطینی تشکر می کردیم. 

 

خانمی که در عکس دیگری با عینک دودی کنار من نشسته است، دوست ایرانی من است که در مسجد شهر هاپکینتون با هم آشنا شدیم و امروز همدیگر را به ناگهان میان تظاهرکنندگان دیدیم. مهم نبود اهل کجا بودیم و چه مذهبی داشتیم. هرکداممان که به هم می رسیدیم درد مشترکی برای گفتن داشتیم...دردی از جنس  دوستی... .

 

آنجا که شما هستید را نمی دانم اما اینجا، امروز دلها برای فلسطین می تپید و فریاد تظلم‌خواهی تظاهرکنندگان، خواب خیلی از خفتگان را می آشفت. پوسترها که سر دستها بود، خیلی ها را میخکوب خود می کرد. خیلی ها که به لطف بایکوت خبری تا امروز نمی دانستند در غزه این روزها چه می گذرد... آخ که در غزه این روزها چه می گذرد.......آخ............ یا الله. یا الله. یا الله. به خدا قسم اگر هر روز روز قدس باشد هم حق مظلومیت آن مردم ادا نمی شود....

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فارس