26 مرداد 1395

میراث ساسونها؛ قسمت اوّل


عبدالله شهبازی

در این بخش، به اجمال، پیشینه تاریخی کهن‌ترین کانون پنهان در ایران را می‌شناسانم؛ کانونی‌ که به دلیل انسجام درونی و پیوندهای فراملیتی در اقتصاد، از تجارت تا مالیه، و به تبع آن در سیاست و فرهنگ ایران به اقتدار فراوان رسیده است. این اقتدار در دوران قاجاریه فراگیر شد و به دوران پهلوی انتقال یافت. کانون فوق پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران (1357) سازوکارهای خود را با وضع جدید منطبق کرد و از طریق بازتولید شبکه‌های کارگزارانش بار دیگر اقتدار پیشین را به دست آورد.
با توجه به فضای سیاسی کنونی، توضیح زیر را ضرور می‌دانم:
هدف از رساله حاضر، انداختن «گناه» مصائب ناشی از عقب‌ماندگی‌های فرهنگی و سیاسی و خودکامگی و مظالم و مفاسد منبعث از آن به گردن این و آن گروه دینی یا قومی نیست. در این بخش از رساله به‌طور مشخص درباره «یهودیان بغدادی» و تأثیرات ژرف و گسترده و به همان میزان استتارشده و ناشناخته آنان سخن گفته‎ام. این حاصل کاوشی است زندگی‌سوز که برایم آسان و ارزان به دست نیامده. یاوه‌گویی و پنداربافی نیز نکرده‌ام. در حوزه تحقیقات اجتماعی و سیاسی و مردم شناختی سال‌ها کار کرده و سازوکار کنش‌های سیاسی و فرهنگی و نقش عوامل گوناگون را در تکوین فرایندهای اجتماعی به خوبی می‌شناسم. نمی‌خواهم با بزرگنمایی «کانون‌های توطئه‌گر» در اندیشه سیاسی ایران توهّم بپراکنم. بارها و بارها در کتب و مقالات خود بر این امر تأکید کرده‌ام. بارها گفته‎ام که شناخت «کانون‌های توطئه‌گر» هر چند بسیار ضرور است، و بدون آن دانش سیاسی ما تک‌بعدی و عقیم خواند ماند، ولی به معنی نادیده گرفتن سایر عوامل نیست. ورنر سومبارت، اندیشمند و اقتصاددان بزرگ آلمانی، در آغاز کتاب نامدار خود، «یهودیان و سرمایه‏ داری جدید»، به درستی می‌‏نویسد:
«در یک مطالعه تخصصی نظیر این کتاب، تأثیر یهودیان ممکن است بیش از آن‌چه درواقع بوده به‌نظر آید. این در ذاتِ چنین مطالعاتی است که به پدیده تنها از یک زاویه نگریسته می‌شود. اگر ما درباره تأثیر ابداعات فنی در حیات اقتصادی جدید نیز تحقیق می‌کردیم مسئله همین‌گونه جلوه می‌کرد. در یک تک‌نگاری، نقش موضوع بیش از جایگاه واقعی آن به‌نظر می‌رسد... بدون تردید، هزار و یک عامل به پیدایش نظام اقتصادی دوران ما یاری رسانیده است. بدون کشف آمریکا و ذخایر نقره آن، بدون ابداعات مکانیکی دانش فنی، بدون مختصات قومی ملت‌های جدید اروپا و تحولات آن پیدایش کاپیتالیسم جدید همانقدر غیرممکن بود که بدون یهودیان. در تاریخ طولانی [ظهور] سرمایه‌داری تأثیر یهودیان [تنها] یک فصل است.» [1]
برای کسانی که «زرسالاران» و سایر کتب و مقالات مرا نخوانده‌اند بار دیگر تأکید می‌کنم که کانون‌های پنهان، با ساختار و عملکردی مافیاگونه، واقعیتی جدّی و بسیار تأثیرگذار در کنش‌ها و فرایندهای جهان امروز است و از اینرو ضرور است شاخه‌ها و شعبه‌های ایرانی آن و مکانیسم کارکرد و تأثیرگذاری‌شان به خوبی شناخته شود. برای تأمین و تضمین رشد و بالش جامعه ایرانی سرانجام باید کسی این وظیفه را متقبل می‌شد و، اسفمندانه، این قرعه به‌نام من خورد. بارها گفته‎ام که کانون‌های پنهان با قاطبه مردمی که آن کانون از میان ایشان برخاسته متفاوت است. بارها از استقلال فردی انسان‌ها سخن گفته‎ و به عنوان یک نمونه تعارض میان کانون‌های یهودی همبسته با استعمار بریتانیا را با یهودیانی که جنبش هاسکالا (روشنگری یهودی) را در اوائل سده نوزدهم میلادی پدید آوردند، کسانی چون مندلسون‌ها، مثال زده‌ام. در «زرسالاران» نوشتم:
«این گروه [روشنگران یهودی] به یهودیت به‌عنوان یک دین، نه یک ساختار سیاسی، می‏نگریستند که حوزه اعتبار آن تنها در قلمرو زندگی فردی است. این موج به هاسکالا، یا جنبش روشنگری یهود، شهرت دارد. در مقابل، گروهی از یهودیان قرار داشتند که از سنن الیگارشی حاخامی دفاع می‏کردند و خواستار حفظ، احیاء و تقویت ساختارهای سیاسی جهان‌وطنی «قوم یهود» بودند. شبکه یهودیان وابسته به الیگارشی لندن در رأس این گروه جای داشت. تلاش این گروه از یهودیان در آغاز دهه 1860 به تأسیس آلیانس اسرائیلی، در دهه 1880 به پیدایش جنبش هووی زیون [عاشقان صهیون] و در دهه 1890 به پیدایش صهیونیسم انجامید ... موج تعارض میان ماسکیلیم‏ها، یعنی روشنگران یهودی هوادار «اصلاح دینی» و جنبش هاسکالا، و یهودیان وابسته به الیگارشی مالی و مستعمراتی بریتانیا، و در رأس آن روچیلدها، در عرصه تکاپوهای مالی و اقتصادی نیز بازتاب داشت. بدینسان، از دهه 1830 اتحادی از برخی خاندان‏های متنفذ یهودی علیه روچیلدها و شبکه ایشان شکل گرفت. مهم‏ترین این خاندان‏ها عبارتند از مندلسون، اسکلس، آرنشتین، ایتزیگ، اوپنهایم، فولد و پرر.» [2]
جلد سوّم «زرسالاران» به‌طور عمده داستان تعارض دو خاندان یهودی، روچیلد و پرر، است. روچیلدها یهودیانی زرسالارند که در پیوند با کانون‌هایی معین در بریتانیا، و اروپای قاره، تمدن جدید استعماری را رقم زدند و پررها یهودیانی فرهیخته که از معماران فرانسه جدید به‌شمار می‌روند. در آنجا نوشتم:
«این درست است که آشیل فولد و امیل پرر، دو بانکدار رسمی لویی بناپارت در این سال‏ها، یهودی بودند ولی این دو نماینده الیگارشی یهودی آن عصر به‏شمار نمی‏رفتند. فولد بانکدار در میان روشنفکران بدنام بود ولی به‌عنوان رقیب و دشمن روچیلدها نیز شهرت داشت و امیل پرر چهره‏ای خوش‌نام بود و به‌عنوان یک سن‏سیمونیست آرمان‌گرا، نه یهودی، شناخته می‏شد تا بدانجا که حتی ادوارد درومون، چنان‌که خواهیم دید، در کتاب جنجالی «یهودیان فرانسه» از او به نیکی یاد کرده است.» [3]
این شیوه نگرش، علاوه بر یهودیان، درباره سایر گروه‌های قومی و دینی نیز صادق است. در آینده شاید به معرفی الیگارشی جهان‌وطن ارمنی بپردازم. این کانونی است قدرتمند و بخشی همبسته و تفکیک‌ناپذیر در ساختار زرسالاری جهانی. زرسالاران ارمنی، که در پیوند با کانون‌های استعماری غرب به ثروت و قدرت رسیدند، در تحولات سده نوزدهم هند و مصر مؤثر بودند. کالوست سرکیس گلبنکیان، [4] معروف به «آقای پنج در صد»، زیرا مالک پنج در صد سهام نفت عراق بود، نامی آشنا در تاریخ سیاسی نفت است. در دوران پهلوی، هیگ گالوستیان و فلیکس آقایان سران مافیای ارمنی ایران بودند و هم اکنون برخی از این زرسالاران ارمنی گردانندگان مافیای مواد مخدر آمریکای لاتین هستند. روشن است که این شناخت هم ضرور است و هم ربطی به قاطبه مردم ارمنی ایران یا ارمنستان ندارد. و نیز اگر زمانی به نقش خاندان آقاخان محلاتی در ساختار الیگارشی جهانی بپردازم، به معنای یکسان شمردن این خاندان با قاطبه مردم اسماعیلی نیست. این امر در مورد زرتشتیان ایران و هند نیز صادق است. درباره تمایز میان نهان‌پیشه‌گان بهائی و قاطبه بهائیان نیز، به دلیل تبلیغات شدیدی که علیه من به راه انداخته‌اند، بارها سخن گفته‎ام؛ اگر گوش شنوایی باشد!
این پژوهش ضرور است زیرا بدون شناخت این‌گونه کانون‌های «مافیایی» تحولات سیاسی در ایران هیچگاه راه به جایی نخواهد برد. سخن بر سر دیروز و امروز نیست. سخن بر سر این و آن نظم سیاسی حاکم نیست. کانون‌های پنهان در همه جای دنیا هستند و به دلیل سرشت نهان‌پیشه‌گی و روش‌های مافیایی با بسط ید و اقتدار فراوان عمل می‌کنند. بارزترین نمونه، ایالات متحده آمریکا است. کسانی که با مسائل سیاسی آشنایی دارند، نقش «بانکداران آلمانی‌تبار» را به عنوان قدرتمندترین کانون مالی و سیاسی در ایالات متحده خوب می‌شناسند. در واقع، منظور همان زرسالاران یهودی است که از بنادر آلمان، مانند هامبورگ و فرانکفورت، به نیویورک مهاجرت کردند و آریستوکراسی مالی قدرتمندی را در ایالات متحده بنا نهادند. جایگاه آنان در پیدایش امپریالیسم جدید تا بدان حد بزرگ است که هابسون در کتاب نامدار خود، «امپریالیسم»، که اوّلین پژوهش جدّی علمی در این حوزه به‌شمار می‌رود، [5] بدون ذکر نام «یهودی»، ایشان را چنین توصیف کرده است:
«این کاسب‌کاران بزرگ- بانکداران، دلالان بورس، صرافان، وام‌دهندگان، و مشوقین [مالی] کمپانی‌ها- عصب مرکزی کاپیتالیسم بین‌المللی را تشکیل می‌دهند. نیرومندترین پیوندهای سازمانی ایشان را متحد کرده است و هماره به نزدیک‌ترین و سریع‌ترین شکل ممکن در ارتباط با هم‌اند و در قلب سرمایه هر کشوری جای دارند. آن‌ها به‌طور عمده، تا آنجا که در اروپا دیده می‌شود، در زیر نظارت مردانی از یک نژاد خاص و معین‌ قرار دارند که در پس ایشان سده‌ها تجربه مالی نهفته است و جایگاهی یگانه در هدایت سیاست کشورها دارند. هیچگونه جهت‌دهی سریع سرمایه بدون رضایت آنان و به‌جز از طریق بنگاه‌های آنان ممکن نیست.»
هابسون سپس صریح‌تر به این «نژاد خاص و معین دارای سده‌ها تجربه مالی» اشاره می‌کند و می‌افزاید:
«آیا جداً می‌توان جنگ بزرگی را از سوی یک دولت اروپایی تصوّر کرد یا وام بزرگی را که یک دولت بزرگ به آن نیاز دارد که بنیاد روچیلد و مرتبطین آن مخالف آن باشند؟» [6]
بنابراین، دغدغه من تنها ایضاح تاریخ یا شناخت فرایندهای امروزین جامعه ایران نیست. به کاربرد آن در آینده بیش‌تر می‌اندیشم. اگر پدیده‌ای که سال‌ها عمر خود را صرف شناخت آن کرده‌ام به درستی شناخته و شناسانیده نشود، به یقین در آینده بر ایران همان خواهد رفت که در گذشته رفته است. تاریخ باز هم تکرار و تکرار خواهد شد. این نخستین تجربه ما نیست. آیا هیچ اندیشیده‌ایم چرا مسائل بنیادین نظری در تفکر سیاسی امروز ما هنوز همان مسائلی است که یکصد سال پیش، در دوران انقلاب مشروطه، مطرح بود؟
این بخش «میراث ساسون‌ها» نام دارد. در بخش‌های بعد خواهم کوشید «کارگزاران ساسون‌ها» را در ایران بشناسانم.
 
________________________________________
1.  Werner Sombart, The Jews and Modern Capitalism, [new edition, introduction by Samuel Z. Klausner,] London: Transaction Books, 1982, p. 6.
ورنر سومبارت، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن، ترجمه رحیم قاسمیان، تهران: نشر ساقی، 1384، ص 8.
2.  شهبازی، زرسالاران، ج 3، صص 154-155.
3.  همان مأخذ، صص 129-130.
4.  Calouste Sarkis Gulbenkian
5.  John A. Hobson, Imperialism: A Study, New York: James Pott and Co., 1902.