09 اردیبهشت 1400

تاریخچه روابط سیاسى ایران و مصر


محسن میرزایى

تاریخچه روابط سیاسى ایران و مصر

پیشینه تاریخى روابط ایران از زمان «کورش هخامنشی» آغازمى گردد.

بنا بر نوشته «هرودت» تاریخ نویس مشهور یونانى، کورش کبیر از «آمالیس» Amalis فرعون مصر خواست تا بهترین چشم پزشک مصر را به دربار او در «پارس» بفرستد، فرعون نیز یک چشم پزشک مصرى را به دربار ایران فرستاد (در دنیاى قدیم مشهورترین چشم پزشکان، مصرى بودند) پس از کورش فرزندش «کمبوجیه» در ۵۲۵ پیش ازمیلاد، به سرزمین مصر نیرو فرستاد و «ممفیس» پایتخت آن کشور به دست سربازان پارسى گشوده شد. لیکن ایرانیان که خود از تمدنى والا برخوردار بودند در فتح مصر همچون ملتى غالب با مصریان رفتار نکردند. بلکه روابط آنها در حقیقت یک بده بستان فرهنگى بود.

مجموعه کتیبه هاى «هیروگلیف» یافت شده در «وادى حمامات» که مربوط به دوران سلطنت داریوش، خشایارشا و اردشیر اول است، اسناد معتبرى از تعامل فرهنگى ایران و مصر دردنیاى قدیم به شمارمى رود.

مهم ترین اثرى که از دوره تسلط هخامنشیان در مصر گزارش شده چند ترعه اى است که رود نیل را به دریاى سرخ متصل مى ساخته و این کار باتوجه به امکانات آن روزگاران یکى از شاهکارهاى صنعت و نشانه قدرت هخامنشیان است.

بعد از ظهور اسلام رابطه ایران و مصر وارد مرحله جدیدى شد. بویژه بعد از روى کار آمدن سلسله هاى بنى امیه و بنى عباس و تحت تعقیب قرارگرفتن اهل بیت (سلام الله علیهم) طرفداران آنان بویژه سادات، در جست و جوى پناهگاهى به مصر و ایران مهاجرت کردند و در این دو کشورخصوصاً در مصر بنیانگذار حکومت مقتدرى شدند که براى مدت چند قرن، رقیبى زورمند و تهدیدى بزرگ براى خلافت بغداد بود.

سلسله فاطمیان مصر براساس نهضت اسماعیلى و توسط مردانى که ایرانى بودند به وجود آمد.

«عبدالله میمون» پایه گذار نهضت اسماعیلیه بود. نام این سلسله از آن جهت «فاطمیان» است که «خلفاى فاطمى مصر» مدعى بودند که از نسل حضرت على (ع) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هستند. این سلسله از سال ۲۹۷ تا ۵۶۷ هجرى قمرى برقرار بود ودرحدود۲۷۰ سال بر شمال آفریقا و بخشى از آسیاى غربى (خاورمیانه) فرمانروایى کردند.

خلفاى اولیه «فاطمیان» در شمال آفریقا مستقر بودند. سپس با فتح مصر به آن کشور منتقل شدند و شهر «قاهره» را یکى از خلفاى فاطمى بنیان نهاد و بزودى قلمرو حکومتى آنان تا حجاز و یمن و شام و عراق گسترده شد. «خلفاى فاطمى» نیز مانند «خلفاى عباسى» در اواخر فرمانروایى خویش با استفاده از غلامان جنگجوى اقوام ترک و زنگى و بربر و به کارگماردن آنها درکارهاى حکومتى موجب انحطاط قدرت مرکزى و موجب سقوط خود شدند.

 

روابط ایران و مصر درعهد شاهان صفوى

شاه اسماعیل صفوى بنیانگذار سلسله صفوى، در سال ۱۵۱۶ میلادى، با سلطان مصر علیه امپراتور عثمانى درصدد ائتلاف برآمد و بدین منظور سفیرى همراه یک نامه دوستانه و دویست غلام و کنیز گرجى و ترکمن به نزد سلطان مصر فرستاد. سلطان مصر پیشنهاد پادشاه ایران را پذیرفت و با سپاهى نزدیک ۳۰هزارتن به اشغال سوریه پرداخت.

از این تاریخ روابط سیاسى ایران و مصر وارد مرحله جدیدى مى شود.

ظهور «محمدعلى کبیر» و تشکیل سلسله خدیوى مصر تقریباً مقارن تشکیل سلسله قاجاریه در ایران است. فرمانروایان مصرى این دوره که «خدیو» نامیده مى شدند نایب السلطنه امپراتور عثمانى بودند و با استقلال حکومت مى کردند. دراین دوره نیز روابط سیاسى و بویژه روابط فرهنگى دو کشور توأم با احترام متقابل گرم و صمیمانه بوده است.

محمدعلى کبیر بنیانگذار «سلسله خدیوى مصر» با عباس میرزا نایب السلطنه رابطه و مکاتبه داشتند.

قرارداد ارض روم

در زمان سلطنت محمدشاه (پدر ناصرالدین شاه قاجار) هیأتى به همراه میرزا تقى خان (امیرکبیر) ازسوى وزیرخارجه ایران مأموریت یافت که عهدنامه دوم «ارض روم» را امضاکند. ازجمله مواد عهدنامه مزبور این بود که «دولت ایران مى توانست در هریک از شهرهاى امپراتورعثمانى که داراى منافع تجارى باشد (به استثناى مکه و مدینه) کنسولگرى تأسیس نماید.»

هشت سال بعد در سال ۱۸۸۵ میلادى، دولت ایران براى نخستین بار یک مأمور موقت به عنوان «مصلحت گذار» از سفارت خود در استانبول، به مصر فرستاد. در سالهاى بعد یعنى در سال ۱۲۹۹ قمرى اختلافاتى میان تجار ایرانى و گمرک مصر برسر واردات تنباکو پیش آمد که سفارت ایران «حاجى محمدصادق خان» را به عنوان «مصلحت گذار ثابت» خود راهى مصر نمود.

در سال ۱۸۶۹ که کانال سوئز افتتاح گردید و شاهان وفرمانروایان جهان از سراسر دنیا براى شرکت در آن مراسم به مصر رفتند، به دستورناصرالدین شاه، معیرالممالک که از رجال طرازاول دربار قاجار بود دررأس هیأتى راهى اسکندریه شد.

در سالهاى آخر سلطنت ناصرالدین شاه، با وجود آنکه ایران و مصر روابط سیاسى رسمى نداشتند هرگاه شخصیتى از ایران به مصر مى رفت ازسوى دربار آن کشور با تشریفات رسمى مورداستقبال و پذیرایى قرارمى گرفت. شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله، پسر عباس میرزا نایب السلطنه در سفرنامه خود مى نویسد: «روز پنجشنبه سوم ذى القعده سنه، ۱۲۹۲ صبحى، «کمال پاشا» مشیر اداره «توفیق پاشا» آمده بود که من دیروز [اگر] خبر نکرده بودم به ملاحظه ادب بوده که کوچک به خانه بزرگ نمى کند و خیلى سرافراز مى شوم که امشب را در خانه من شام میل بفرمایید. بعد که «حسن پاشا» آمد عذرخواست که «کمال پاشا» اشتباه کرده. شب شنبه است و به حساب فرنگى شب جمعه مى شود نه شب جمعه اسلامى، امشب را باید به «تیاتر» تشریف ببرید که مخصوصاً براى تماشاى شما چند روز است فراهم آورده اند.

بعدازظهرى، به «باغ شبرى» رفتیم که در شمال شهر است. «محمدعلى پاشا» این باغ را ساخته است و عمارت بسیارخوبى ساخته اند، یکصد و بیست ستون مرمر یکپارچه دورتادور دارد، در مراجعت به «مدرسه شیمى» و «فیزیک» رفتم.

دویست نفر شاگرد بودند که معلمشان ماهیت «زرنیخ» را بیان مى کرد.

ساعت ۳ از شب رفته، رفتیم «تیاتر» بسیارمجلل است، چهار طبقه است و هرچهارطبقه خوب است، چهل چراغ بزرگ از «گاز» آویخته که از مرمر به شکل شمع کافورى ساخته اند و از صد چراغ زیادتر داشت. اول بازى «نورمه» را درآوردند، در این بازى چون زبان نمى دانستم از او چیزى معلوم نشد. این بازى ۲ساعت و نیم طول کشید.

همه مجلس هم که مى آمدند به اشاره دست و حرکات بود که دراین بازى هیچ تکلم نمى کنند. انفراداً و اجتماعاً مى رقصیدند و دقیقه به دقیقه تجدید مى شد و صورت دیوهاى مهیب عجیب و اشکال آوردند و پرده هاى مختلف کشیدند و آوردند، که کشتى در دریا در حالت غرق بود و برق مى زد و باران مى آمد و هوا صاف شد و آفتاب درآمد و از دولت هاى اروپا که در دریا هستند پرده کشیدند و شکل پایتخت هارا نشان دادند. مثل «پطرزبورغ» و ایتالیا و اسلامبول و همگى لباس هاى فاخر پوشیده بودند و این یک دسته از ایتالیاست که شش ماه در مصر اقامت کرده، «خدیو» به اینها انعام و احسان مى کند که تماشاخانه مصر بر سایر بلاد ترجیح داشته باشد.

لهذا هرجا که خواننده خوب و استاد است به مصر مى آید و دراین ۶ ماه زمستان که هواى مصر خوب است در تماشاخانه مصر که یک شب به زبان فرانسه و یک شب به زبان ایتالیاست، بازى درمى آورند. مدیر آنجا یک نفر ازاهل ایتالیاست که سالهاست در مصر خدمت «خدیو»، سمت نوکرى دارد. درحاشیه این صفحه از خاطرات، « معتمدالدوله» یادداشتى نوشته است که ازنظر تاریخچه روابط ایران و مصر اهمیت فراوان دارد. « شاهزاده فرهاد میرزا» مى نویسد:

۶۰ سال قبل (یعنى ۱۲۳۲ هجرى قمرى _ ۱۹۴ سال پیش) که اوضاع دولت ها این طور نبود و دولت عثمانى محکم تر از حالا بود، محمدعلى پاشا «خدیو» از عقل و فراستى که داشت با مرحوم «ولیعهد عباس میرزا» طرح دوستى انداخته، همیشه مراوده و مکاتبه داشتند که «حاجى حیدرخان» شمشیر مرصع براى ایشان آورد، حالا چه اتفاقى افتاده است که «خدیو» با این بینش و دانش، با دولت ایران هیچ مراوده نداردسهل است، در اسلامبول بود، همین که تشریف فرمایى مرکب شاهنشاهى (ناصرالدین شاه) را از فرنگستان شنیدند، از اسلامبول رفتند. «خیرى پاشا» در جواب رفتن اسلامبول گفت:

«مى دانید که معذور بود ولى میل داشت که در اسلامبول شرف خدمت شاه (ناصرالدین شاه) را دریابد ولى در عدم مراوده باید اول از جانب بزرگ اظهارو التفاتى بشود تا از این جانب هم اظهار بندگى بشود و جواب هر دو فقره را درست داد»، خیلى مرد متین عاقلى است و گفت:

«همان رقم مرحوم ولیعهد (عباس میرزا) و همان شمشیر الآن هم هست. بعد به «خیرى پاشا» فرمان اعلى حضرت سلطان عبدالعزیز خان (امپراتور عثمانى) را که در توصیه و ترضیه من در آداب و حرمت و قراول احترام نوشته بود، به «خیرى پاشا» داده و گفتم: «اگر آن فرمان را مى فرستادم، این همه احترام و مهربانى حضرت «خدیو» که ظاهر شد، چنان استنباط مى شد که به جهت حکم سلطان و امر فرمان است ولى حالا چنان دانستم که محض انسانیت و معقولیت خودشان است و ان شاءالله در تهران در خاکپاى مبارک اعلیحضرت شاهنشاهى آنچه لازم است خواهم گفت، «خیرى پاشا» از دادن فرمان خیلى خیلى تشکر کرد و گفت: چه بهتر از این است که مانند شما کسى واسطه این دوستى و مراوده باشد که حضرت «خدیو» خیلى مایل به اخلاص کیشى دولت ایران است. گفتم تجار ایرانى که در اینجا هستند خیلى رضامندى دارند.»

در سال ۱۳۱۳ قمرى که ناصرالدین شاه قاجار ترور شد، عباس پاشا «خدیو مصر» تسلیت صمیمانه اى براى مظفرالدین شاه فرستاد. متن نامه خدیو مصر و القاب و عناوین به کار برده شده درآن نشان مى دهد که خدیو مصر تا چه اندازه حریم و حرمت شاه ایران را رعایت مى کند.

توفیق پاشا در تسلیت به مظفرالدین شاه نوشت «به خاکپاى شوکت احتواى حضرت شاه اعظم معروض مى دارد: نظر به اقتضاى عبودیت که به خانواده عظیم الجاه شاهانه دارد مقتضى چاکرى دید که مراتب تهنیت و تبریک خود را در این موقع جلوس به اریکه سلطنت آباء و اجداد بزرگ شاهنشاهى به خاکپاى شوکت احتواى اعلیحضرت شاهنشاهى عرضه داشته و از خداوند متمنى شود که همواره تا جهان رامدار است، زینت افزاى سریر تاجدارى بوده و فرق نامستحق این بنده را به اشعه انوار سلطنتى لامع فرمایند. خدیو مصر _ عباس»

 


روزنامه ایران ۱۳۸۵/۰۹/۱۳