12 خرداد 1404

تنها مسافرت خارجی رضاخان به ترکیه


تنها مسافرت خارجی رضاخان به ترکیه

اولین‌ و آخرین‌بار

در خرداد ۱۳۱۳، رضا پهلوی برای نخستین و آخرین بار خاک ایران را به مقصد ترکیه ترک کرد. سفری که در ظاهر برای تحکیم روابط با جمهوری نوپای ترکیه به دعوت مصطفی کمال آتاتورک انجام شد، اما در باطن، آغازگر مجموعه‌ای از تحولات ژرف در ساختار سیاست خارجی و ژئوپلیتیک ایران بود. این سفر نه تنها سرآغاز تغییرات فرهنگی و اجتماعی در داخل کشور شد، بلکه با تغییر در حدود مرزها، بهای سنگینی برای تمامیت ارضی ایران به همراه آورد.

 

تپه‌ای که مرز شد

یکی از مهم‌ترین نتایج سفر رضاشاه، حل اختلافات مرزی میان ایران و ترکیه بود؛ اما این حل‌وفصل بیش از آن‌که حاصل چانه‌زنی فنی باشد، نتیجه تصمیم یک‌جانبه شاه بود. سرلشکر ارفع، عضو هیأت تحدید حدود، ماجرایی را روایت می‌کند که در آن رضاشاه، در پاسخ به ارائه نقشه‌ها و گزارشات کارشناسی درباره اهمیت نظامی و جغرافیایی تپه‌های مرزی، سکوت کرده و نهایتاً گفته بود: «منظور من این است که دو دستگی و جدایی که بین ایران و ترکیه از چند صد سال وجود دارد و همیشه به زیان هر دو کشور و به سود دشمنان مشترک ما بوده است، از میان برود ... مهم نیست که سر این تپه از آن که باشد.»[1]

بدین ترتیب، رضاشاه عملاً با الحاق آرارات کوچک به ترکیه موافقت کرد و مشکل دیرینه دو کشور از منظر اختلافات مرزی حل شد. این واگذاری زمینه‌ساز شکل‌گیری پیمان سعدآباد در سال ۱۳۱۶ شد، پیمانی که انگلیس مدت‌ها در پی تحقق آن بود و ترکیه، ایران، عراق و افغانستان را در بلوکی واحد علیه شوروی قرار می‌داد.[2]

 

واگذاری در پوشش «مبادله»

سیاست رضاشاه در واگذاری آرارات کوچک به ترکیه با نوعی انکار واقعیت همراه بود. دولت پهلوی در تبلیغات رسمی، این اقدام را نه تجزیه خاک ایران بلکه «مبادله ارضی» قلمداد می‌کرد، حال آن‌که منطقه واگذار شده (شامل قله 4000 متری آرارات کوچک و حدود ۸۰۰ کیلومتر مربع از زمین‌های راهبردی اطراف آن) عملاً بخش جدایی‌ناپذیری از خاک ایران بود. حتی منطقه «دره بارژگه» که گفته می‌شد در ازای آرارات به ایران داده شده، هم‌ارز و دارای هیچ‌گونه ارزش استراتژیک نبود. بعدها بسیاری از مسئولان وقت، از جمله معتمدی و مخبر، در گزارش‌ها و خاطراتشان با عنوان «از دست رفتن خاک ایران» یاد کردند.[3]

 

دشت ناامید

در پی سفر رضاشاه، ترکیه در نقش داور در مناقشات مرزی ایران و افغانستان ظاهر شد. اما این داوری، با نقض صریح بی‌طرفی همراه بود. فخرالدین پاشا آلتای، نماینده دولت ترکیه، بدون همراهی با نمایندگان ایران، از جانب افغانستان وارد نواحی مرزی شد و با والی هرات، یعنی یکی از متهمان حادثه زورآباد، به بازدید و نقشه‌برداری پرداخت. گزارش‌های رسمی ایران این اقدام را ناعادلانه و خلاف عرف دیپلماتیک دانستند.[4]

منطقه دشت ناامید و به‌ویژه ناحیه یزدان، که دارای اهمیت نظامی-راهبردی و منابع آبی بود، محل اصلی اختلاف شد. آلتای به صراحت اعلام کرد که به‌دلیل موقعیت راهبردی یزدان برای قطع ارتباط هرات با افغانستان، باید این منطقه به افاغنه واگذار شود. اگرچه هیأت ایرانی با ارائه اسناد تاریخی، این ادعا را رد کرد و دولت ایران نیز با واگذاری مخالفت نمود، اما فشار سیاسی ترکیه و انگلیس سرانجام منجر به تقسیم یزدان و واگذاری بخشی از آن به افغانستان شد.[5]

 

سکوت در برابر اروندرود

رضاشاه همچنین در پی تحکیم بلوک منطقه‌ای، حاضر شد در برابر عراق نیز از حاکمیت بر اروندرود (شط‌العرب) صرف‌نظر کند. منابع معاصر اشاره می‌کنند که در سال‌های پس از سفر ترکیه، رضاشاه به دنبال تنظیم روابط با عراق بود. به‌رغم اختلافات زیاد میان دو کشور، پیمان سعدآباد به‌عنوان سند رسمی دوستی و عدم تجاوز امضا شد، اما مطالبات ایران درباره شط‌العرب عملاً مسکوت ماند.[6]

یکی از نقاط تاریک در مناسبات مرزی ایران و عراق در پی سفر رضاشاه، نه تنها کوتاه آمدن در مسئله اروندرود (شط‌العرب) بود، بلکه تسلیم بی‌صدای ایران در برابر انتقال اراضی نفت‌خیز زهاب و شرق رود دیاله به عراق در عهدنامه سرحدی در سال ۱۳۱6 بود. این عهدنامه که بر پایه پروتکل نامعتبر اسلامبول بسته شد، توسط مجلسی تصویب شد که به‌وضوح فرمایشی و از رأی ملت بی‌بهره بود. این پیمان، جدایی بیش از ۷۰۰ مایل مربع از خاک ایران را رسمی کرد؛ درحالی‌که پیش‌تر، دولت ایران نه تنها به آن مناطق دسترسی تاریخی و مالکیت قانونی داشت، بلکه دولت‌های بزرگ در کنگره‌های بین‌المللی نیز این مالکیت را پذیرفته بودند.[7]

 

تجدد به سبک آنکارا

سفر به ترکیه، رضاشاه را مجذوب اصلاحات آتاتورک کرد. از تغییر خط و تقویم گرفته تا کشف حجاب و متحدالشکل شدن لباس‌ها، همه با الگوبرداری از ترکیه به‌سرعت در ایران پیاده شد. او خطاب به رئیس الوزراء، محمود جم، گفته بود: «از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آن‌ها را دیدم که پیجه و حجاب را دور انداخته‌اند ... دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلا چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.» همچنین به وزیران خود دستور داد که شخصاً با همسران بدون حجاب در محافل رسمی شرکت کنند.[8]

اما این اقدامات صرفاً فرهنگی نبودند. انگلیس و نخبگان غرب‌گرا، از جمله محمدعلی فروغی، به شاه تلقین کرده بودند که او با ناسیونالیسم ایرانی می‌تواند چون آتاتورک، نقشی رهبری در منطقه ایفا کند و ایران را به کشوری مدرن و پیشرو بدل سازد.[9] این نقش منطقه‌ای، نیازمند حل اختلافات مرزی، پذیرش رهبری ترکیه در برخی امور، و تبعیت از چارچوب‌های مدنظر انگلیس بود.

 

صلح به بهای زمین

سفر رضاشاه به ترکیه، آغازگر دورانی از تجدد شتاب‌زده در ایران بود، اما بهای این تجدد، در سطح سیاست خارجی، واگذاری بخشی از خاک ایران و سکوت در برابر منافع ملی بود. ارتفاعات آرارات، یزدان و حتی شط‌العرب، همگی در خلال یک دهه در نتیجه سیاست تنش‌زدایی منطقه‌ای، از حوزه کنترل ایران خارج شدند. این تصمیمات، گرچه در کوتاه‌مدت جایگاه ایران را در نظام جدید منطقه‌ای تقویت کردند، اما در بلندمدت پرسش‌هایی جدی درباره میزان استقلال سیاسی ایران و ماهیت سیاست خارجی آن در دوران رضاشاه پدید آوردند.

 

[1]  موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت (1394). رضا شاه در قاب 190 تصویر. تهران: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، ص 616

[2]  همان

[3]  بهمنی‌قاجار، محمدعلی (1390). تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی، ج1. تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص 699

[4]  تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی، ص 304

[5]  تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی، ص 313

[6]  موسسه فرهنگی هنری جهان کتاب (1379). تاریخ جوان: روانشناسی شخصیت شاه، ج5. تهران: موسسه فرهنگی هنری جهان کتاب، ص 35

[7]  تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی، ص 173 و 228

[8]  موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی (1384). نشست تخصصی کشف حجاب: مجموعه سخنرانی‌ها و ضمیمه. تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص 62

[9]  بهنود، مسعود (1369). از سید ضیاء تا بختیار. تهران: بدرقه جاویدان، ص 129