28 مرداد 1400
پشت پردۀ کودتای ۷۵ هزار دلاری
مصاحبه «کرمیت روزولت» عامل آمریکایی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با روزنامه «لوسآنجلس تایمز»
روزنامه کیهان در تاریخ 21 و 26 فروردین 1358 متن مصاحبه کرمیت روزولت طراح کودتای 28 مرداد با روزنامه «لوسآنجلس تایمز» چاپ آمریکا را به چاپ رساند. وی در این مصاحبه برای اولین بار پرده از جزئیاتی راجع به این کودتا برداشته است. در این بخش ما به بخشهایی از این مصاحبه اشاره میکنیم:
کرمیت روزولت میگوید: کودتای ایران نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که به وسیله «سیا» در ماههای آخر حکومت ترومن تنظیم شده بود. با اجرای این طرح موفقیتآمیز در ایران، که «سیا» آن را طرح «آجاکس» نامگذاری کرده بود، جان فاستر دالس، وزیر خارجه دولت آیزنهاور، به حدی خشنود گردید که در نظر داشت نظیر کودتای ایران را در کنگو، گواتمالا و اندونزی انجام دهد و در مصر نیز حکومت عبدالناصر را ساقط کند. روزولت مدعی است که در برابر این پیشنهادات ایستادگی کرده و به همین علت از خدمت در سازمان «سیا» کنارهگیری کرده است. تابستان سال 1953 مدت سه هفته در ایران اقامت داشته و کودتای علیه دولت دکتر مصدق را، به طور پنهانی رهبری کرده است. روزولت اقرار میکند که مبلغ یک میلیون دلار آمریکایی، برای هزینه ایجاد بلوا و اغتشاشهای خیابانی که 300 کشته به جای گذاشت و دولت ملی مصدق را ساقط کرد، در اختیار داشته ولی فقط 75000 دلار آن را خرج کرده است. روزولت میگوید: «پرزیدنت آیزنهاور، از چگونگی عملیات مربوط به کودتا از آغاز تا پایان آن آگاه بود و دستور اجرای کودتا، به وسیله دالس، وزیر امور خارجه، به برادرش آلن دالس، رئیس سابق «سیا» و همچنین والتر بیدل اسمیت، معاون وزارت امور خارجه صادر شد. من دستورات صریحی از این سه شخصیت برای اجرای این ماموریت دریافت کردم و انتخاب من برای انجام این کار بدین دلیل بود که مدتی مهمترین مقام را، از طرف «سیا» در خاورمیانه به عهده داشتم.» روزولت، نوه تئودور روزولت رئیسجمهوری اسبق آمریکا میگوید: «سه تن از همکاران رئیسجمهوری آمریکا، در زمینه ضرورت انجام این ماموریت مرا متقاعد ساختند. این سه شخصیت، فاستردالس، آلن دالس و ژنرال بیدل اسمیت بودند.»
روزولت داستان چگونگی کودتا و سقوط حکومت دکتر مصدق را به طور مشروح توضیح میدهد و میگوید: «سیا» پس از تبادلنظر با انگلیسیها، تصمیم به سرنگون کردن دولت مصدق گرفت. ما، اوضاع ایران را از سال 1952 مورد بررسی قرار داده بودیم و انگلیسیها از مدتی پیش از آن تاریخ، در زمینه پیشنهاد کودتا در ایران با ما وارد گفتوگو شده بودند... یعنی در سال 1952، موقعی که سفیرکبیر انگلستان از ایران اخراج شد، در آن موقع در حدود دو سال بود که مصدق حکومت میکرد. وی طی این مدت موضع خود را در پارلمان مستحکم کرده بود و به تدریج قدرت و نفوذ شاه را تضعیف میکرد. مصدق با ملی کردن یک میلیارد دلار، دارایی شرکت نفت ایران و انگلیس، خشم و غضب قدرتهای غرب را برانگیخته بود. دولتهای انگلیس و آمریکا توافق کردند که مانع صدور نفت ایران شوند. بررسی درباره تهیه و اجرای طرح کودتا، زمانی آغاز شد که نمایندگان شرکت نفت ایران – انگلیس با توافق دولت انگلستان با ما، تماس گرفتند. آنها در لندن در زمینه بحث درباره طرح کودتا، با من وارد گفتوگو شدند. من به آنها گفتم آقایان من نمیتوانم در این مورد با شما مذاکره کنم... من اجازه ندارم، ولی آنها طرح خود را به طور مشروح، که موجب اتلاف وقتم شد، برای من توضیح دادند. طرح جالبی بود... با جزئیات و خصوصیات نظامی و غیرنظامی و جدولبندی و برنامه اجرا... درست مانند یک طرح نظامی و عملیات زیرزمینی، ولی به نظر من طرح قابل اجرا نبود.» روزولت به سخنان خود ادامه میدهد: «من به واشنگتن برگشتم و در مورد تماس با انگلیسیها با آلن دالس و معاون او، مشورت و گفتوگو کردیم. ماه دسامبر 1952 فرارسید. آیزنهاور، در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شد، ولی تا ژانویه 1953 دموکراتها به حکومت لرزان خود ادامه میدادند.» در این دوران دالس، رئیس «سیا» و کرومیت روزولت، طرح کودتای آمریکا را برای سقوط دکتر مصدق تنظیم و تکمیل میکنند. روزولت در این مورد میگوید: «دالس اصرار داشت هاری ترومن و دین آچسن، وزیر خارجه او که نسبت به دکتر مصدق «سمپاتی» دارد، از موضوع طرح آگاه نشوند. آچسن کاملاً مجذوب دکتر مصدق بود به همین دلیل من هم مایل نبودم موضوع طرح کودتا را با او در میان بگذارم. من و آلن دالس میدانستیم که جان فاستر دالس، در حکومت آیزنهاور، جانشین آچسن خواهد بود و نمیخواستیم دولتی را که روزهای آخر حکومت خود را طی میکند، درگیر موضوعی کنیم که کمتر از جمهوریخواهان نسبت به آن موضوع علاقهمند بود. آلن دالس میگفت بهتر است تا برادرم کارش را تحویل نگرفته، موضوع را مطرح نکنیم و به همین نحو عمل کردیم.» «قبل از اینکه آیزنهاور، به طور رسمی عهدهدار مسئولیت شود، نامه مشروحی از مصدق دریافت کرده بود. نخستوزیر ایران از رئیسجمهوری جدید آمریکا خواسته بود از او حمایت کند و به تحریم خرید نفت ایران پایان داده شود.»
روزولت درباره ارزیابی اوضاع سیاسی ایران در زمان حکومت ترومن به خبرنگار روزنامه لوسآنجلس تایمز میگوید: «من در این مورد چیزی نمیدانم. آنچه من از آن دوران به خاطر دارم، این است که ما در «سیا» میخواستیم بدانیم لویی هندرسون، سفیر ایالات متحده در ایران، چه نظریهای دارد... او (هندرسون) عقیده داشت که ادامه زمامداری مصدق، خطر جدی به بار خواهد آورد وایران را زیر سلطه شورویها خواهد کشاند.» با این حال روزولت اظهار عقیده میکند که دکتر مصدق اصولا طرفدار کمونیستها نبود و طرفدار کمونیستها هم نمیگردید... انگلیسیها درباره ایران اشتباه کردند. من معتقدم که انگلیسیها در مذاکرات با مصدق بسیار گیج بودند... آنها هیچ نوع پیشنهاد قابل قبولی ارائه نکردند و این، به نظر من احمقانه بود. من فکر میکنم این امکان وجود داشت که پیشنهاد قابل پذیرشی ارائه کرد و اگر با ایران کنار میآمدند، عملیات پر سر و صدای کودتا انجام نمیگرفت. اگر آنها به موافقت میرسیدند، ما نرخ نفت را بالا میبردیم و به آنها یک پورسانتاژ، به عنوان حق مالکیت میدادیم، این عاقلانهترین کاری بود که آنها میتوانستند انجام دهند.» روزولت برای سازماندادن به کودتا در آخرین روزهای زمستان 1953 مخفیانه وارد ایران میشود. سپس در جولای همان سال، بار دیگر به ایران میآید. در این سفر، با یک اتومبیل آمریکایی، همراه یکی از دوستانش از بغداد عازم ایران میشود و با یک گذرنامه جعلی از مرز عبور میکند.او در این باره میگوید: «در آن روزها که وارد ایران شدم، وضع ارتباطات بین مرزها و مرکز، بسیار بد بود، حتی اگر اسم واقعی مرا میدانستند، مشکلی فراهم نمیگردید. مامور گارد مرزی، مرد بسیار کودنی بود و خوب نمیتوانست انگلیسی بخواند و صحت و سقم گذرنامه مرا تشخیص دهد...پس از ورود به ایران، به منزلی در نواحی کوهستانی تهران، که دور از عبور و مرور مردم بود رفتم و به تنظیم کارهایم پرداختم. ما یک میلیون دلار داشتیم و کمتر از 75000 دلار آن را برای به راه انداختن دمونستراسیون خرج کردیم. بقیه پول را در یک محل مطمئن در سفارت گذاشتیم و چندی بعد آن را به شاه دادیم.» روزولت میگوید: «من با نام جعلی «لاکریج» وارد ایران شدم و تنها سه نفر از هویت واقعی من اطلاع داشتند، یکی از این سه نفر، شاه بود. من به دیدن او رفتم و به او گفتم مصدق را عزل کند و سرلشکر فضلالله زاهدی را به نخستوزیری بگمارد. شاه این پیشنهاد را با مسرت استقبال کرد. فقط میخواست اطمینان حاصل کند که از او پشتیبانی خواهد شد. با توجه به احترام و پذیرایی که ترومن و آچسن در ایالات متحده از دکتر مصدق به عمل آورده بودند، اکنون میخواست مطمئن شود که دیگر از مصدق حمایت خواهد شد. «طی ملاقات کوتاهی که با او داشتم، متقاعد شد که ما ترتیبات لازم را برای انجام کارمان دادهایم، ایالات متحده آمریکا و انگلستان با کودتا موافقت کردهاند و این توافق با اظهارات وینستون چرچیل و آیزنهاور، تاکید شده است. نشانه توافق چرچیل تغییر لحن او در سخنرانی رادیو بیبیسی و همچنین نطق آیزنهاور در غرب آمریکا بود که از شاه حمایت کرد.»