11 مرداد 1400
اوضاع و احوال آذربایجان و کشته شدن خیابانی
اوضاع ایران پیش از کودتا
آشفتگی اوضاع آذربایجان تا تابستان سال 1920 ادامه یافت: «شهرهای ارومیه، سلماس و خوی در استان آذربایجان کاملاً تحت کنترل قانونشکنی به نام اسماعیلآقاخان درآمده است. مشروطهخواهان آذربایجان، که اداره حکومت را تبریز به دست گرفتهاند، با ورود مخبرالسلطنه به عنوان والی آذربایجان موافقت کردهاند، به شرطی که از طرف کابینه فعلی اعزام شود. بنابراین وی به والیگری منصوب شد و برخلاف رسم رایج در میان والیان این کشور، وی با سرعت هر چه تمامتر خود را به تبریز رسانید. مخبرالسلطنه پس از ورود به تبریز متوجه شد که فردی به نام خیابانی اوضاع شهر را در دست دارد. شیخ محمد خیابانی از طرف مردم تبریز برای نمایندگی مجلس انتخاب شد و رهبری مشروطهخواهان تبریز را نیز برعهده دارد. وی مقرّ والی را اشغال کرده و از پس دادن آن سر باز میزند. والی جدید بدون اتلاف وقت با اعزام نیروهای قزاق به شهر، مقرّ حکومت را فتح کرد. قزاقها با مقاوت چندانی مواجه نشدند و خیابانی هم به انبار کاخ پناه برد. به هر حال، نیروهای قزاق خیابانی را یافته و بیرحمانه او را به قتل رساندند. مخبرالسلطنه کنترل اوضاع را در دست گرفت و از آن زمان تاکنون همچنان بر مسند قدرت است. به نظر میرسد قتل خیابانی خشم بسیاری از ایرانیان را برانگیخته است؛ اما از آنجا که مخبرالسلطنه فردی وجیهالملّه است، به نظر نمیرسد حوادث تبریز اثر منفی بر وجاهت ملی او بگذارد. باید به یاد داشته باشیم که در آغاز جنگ وی والی فارس؛ و به دلیل مخالفت با انگلستان در جنوب، بسیار مورد تنفر انگلیسیها بود و آنها به شدت خواهان کنارهگیری او بودند. امید میرود تحت حکومت قدرتمند و خوب، اوضاع آذربایجان آرام شده و نظم در این ولایت برقرار شود. اما هنوز چیزی فراتر از شخصیت والی حضور ندارد که به این روزنه امید، قوت ببخشد... چندین بار شایع شد که ارتش سرخ راهی تبریز شده است. حدوداً در اواسط ماه آگوست سفارت انگلستان به اتباع خود در تبریز دستور داد این شهر را ترک کنند و آنها نیز فوراً شهر را ترک گفتند. این در حالی است که هیچ خطر فوری و جدی ایشان را تهدید نمیکرد و تا کنون نیز رویداد خطرناکی رخ نداده است. آمریکاییها در تبریز باقی ماندند و تا کنون با هیچ مشکلی برخورد نکردهاند.»
یک مقام عالیرتبه آمریکا در استانبول در گزارشی تحت عنوان «نسخه خلاصه شده نامه یک پزشک مسیونر آمریکایی در تبریز به تاریخ 4 آگوست 1920» چنین مینویسد: «مطالب ذیل جهت اطلاع وزارتخارجه ضمیمه میشود. نویسنده نامه که خلاصه آن در ادامه ذکر خواهد شد، جوانی بسیار متین و قابل اطمینان است... مطمئن هستم که این اطلاعات تصویر بسیار مناسبی از اوضاع و احوال جاری در اختیار شما میگذارد.» در بخشهایی از این نامه میخوانیم: «انگلیسیهای مقیم تبریز تصمیم گرفتهاند این شهر را ترک کنند. دو روز پیش از تهران دستور رسید که همة انگلیسیهای ساکن تبریز، شهر را ترک کنند. و همین ترس و واهمه زیادی را در میان مسیحیان دامن زد. روز بعد، یعنی دیروز، مثل همیشه باز هم اوضاع رو به آرامش رفت... در حال حاضر اوضاع کاملاً آرام است و به نظر میرسد بر همین منوال باقی بماند. اما از این پس خارج شدن از شهر، آسان نخواهد بود و رد و بدل کردن نامه نیز کمتر خواهد شد. گمان نکنید که من ضد انگلیسی هستم؛ من به هیچ وجه ضد انگلیسی نیستم... همانطور که دریاسالار بریستول به من گفت، افراد و جامعه آنها [(انگلیسهای)] کاملاً خرسند و راضی هستند، اما از لحاظ سیاسی پوسیده و فاسد شدهاند؛ ایشان با توسل به پول، ارعاب و حربههایی از این قبیل، معاهدات مخفی و تشکلهای سیاسی محرمانه را خراب کردهاند. سروان گیرد، که اخیراً در جاده [تبریز ـ تهران] هدف گلوله قرار گرفت، تنها یکی از بخشهای این بازی است. او با پرداخت پول سران و رؤسا [ی قبایل] اطراف شهر را مطیع خود کرده و کردهای تبعیدی را دستگیر میکرد. این کردها که احتمالاً از اتباع ایران بودند، دردسرهای فراوانی را برای انگلیسیها به وجود آورده و تشکلات زیرزمینی به راه انداخته بودند. وی به آقای مولار () در ارومیه گفت که البته در کار او اخلاق نمیتواند جایگاهی داشته باشد! البته مردم در مورد آنها اغراق کرده و بیش از حد ایشان را متهم میسازند ـ به عنوان مثال احتمال آن میرود که ایشان مقصر اصلی قتل عام نخجوان باشند و ممکن است کس دیگری مسئول این کار باشد. واقعیت این است که عملکرد آنها، هم مسلمانان و هم مسیحیان را دچار شک و تردید کرده است. مردم معتقدند که ایشان با خروج خود درصددند، مشقت و سختی بیشتری را بر کشور تحمیل کنند. آنها با حذف کردن بانکها و مسدود کردن بندرها میخواهند اوضاع اقتصادی را مغشوش سازند. آنها تلاش میکنند بینظمی، تنگدستی و نارضایتی عمومی بر کشور حاکم شود تا بدین سبب مردم کشور و همچنین اتباع بیگانه مصرانه خواهان بازگشت آنها، انعقاد قرارداد و آرام کردن اوضاع مملکت شوند. مردم بر این گمانند که برای ایشان اهمیتی ندارد که در این روند چه کسی و یا چه چیزی قربانی میشود. این کثیفترین اتهامی است که میتوان به آنها [انگلیسیها] وارد کرد. اما یک یا چند سال پیش، معاون قنسول انگلستان ابلاغیهای در این مورد برای مردم مسئولیتپذیر تهران صادر کرد...» کالدول پس از اتمام سخنان نویسنده، چنین ادامه میدهد: «حوادث اخیر تبریز روش متداول بانکداری در ایران را مشخص ساخت. بانک شاهنشاهی ایران، مؤسسهای انگلیسی است که عملاً در تمام شهرهای ایران و همچنین در عراق و لندن شعبه دارد. این مؤسسه ضرب سکه نقره و چاپ اسکناس در ایران را تا سال 1989 به انحصار خود درآورده است. این امتیاز به علاوه چند امتیاز دیگر، باعث شده است تمام امور بانکی سراسر کشور در انحصار این بانک قرار گیرد و هیچ بانک دیگری، حتی بانک دولتی روسیه که پیش از این بانکی قدرتمند بود، قادر نباشد جایگاه خود را در ایران تثبیت کند. طبیعتاً کمیته اعانه امریکا در خاورنزدیک، سرمایه خود را در تبریز و در این بانک ذخیره میکند و تاکنون مبلغ قابلتوجهی به طور پیوسته به خزانه این بانک واریز شده است. در طول سال گذشته، نزدیک به چهارصد هزار دلار در این بانک سرمایهگذاری شد، اما هیچ سودی به این مبلغ اضافه نشد. سپس با شروع آشوبهای انقلابی و احتمال به غارت رفتن اموال بانک در تبریز، بانک به کمیته اعانه خبر داد که بیش از این نمیتواند مسئولیت پولهایی را که در اختیار دارد، بپذیرد ـ این در حالی است بانک در طول سال گذشته که اوضاع آرام بود بدون اینکه هیچ سودی به این پول پرداخت کند از آن استفاده کرد؛ همچنین این بانک، که از جانب دولت خود حمایت میشود، دولت ایران را موظف ساخته است در برابر چنین خساراتی، غرامت پرداخت کند.»
برگرفته از کتاب قاجار تا پهلوی منتشره از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی