اتحاد جماهیر شوروی، ایران، و جنگ تحمیلی


با پیروزی ایران در عملیات بیت المقدس و آغاز پیشروی نیرو‌های ایران در خاک عراق، مسکو بر تمامیت ارضی عراق تأکید کرد و خواستار پایان جنگ شد، اما در عین حال شروع به تجهیز نظامی عراق کرد.  
به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس؛ پیروزی انقلاب اسلامی حادثه مهمی بود که به شدت روابط متقابل ایران و دیگر کشورهای دنیا را تحت تأثیر قرار داد. بدین ترتیب، در آن مقطع فصل جدیدی در روابط ایران و همسایه قدرتمند شمالی (اتحاد جماهیر شوروی) آغاز شد. در این بین وقوع جنگ تحمیلی و تهاجم نظامی عراق به ایران، موجب شکل گیری روابط خاصی میان ایران و شوروی شد.
پس از سرنگونی حکومت شاهنشاهی در ایران، شوروی پس از پاکستان دومین دولتی بود که دولت جدید موقت را به رسمیت شناخت و سفیر و سفارتخانه آن بدون وقفه به کار خود ادامه دادند.
 
پس از تهاجم همه جانبه عراق به ایران و آغاز جنگ، مسکو بر سر دوراهی قرار گرفت. در این وضعیت و با در نظر گرفتن منافع شوروی دو گزینه وجود داشت؛
 
الف) حمایت از یکی از طرفین برای براندازی حکومت مقابل و در نتیجه به قدرت رساندن حکومتی کمونیست در تهران یا بغداد.

ب) تشویق دو طرف و حمایت دو جانبه به منظور تداوم جنگ و تضعیف طرفین و روی کار آمدن حکومتی کمونیست در هر دو کشور.
 
علیرغم این، شوروی گزینه دیگر یعنی تشویق هر دو طرف به توقف جنگ و به رسمیت شناختن مرزهای معتبر بین‌المللی را برگزید. شوروی در این برهه از عراق خواست تا نیروهای خود را از خاک ایران خارج کند و صدور اسلحه را به عراق متوقف کرد.
 
دو رویداد در سال‌های 1982 و 1984 سبب شد تا روسیه سیاست خود را در قبال جنگ تغییر دهد. اولین رویداد آغاز پیروزی‌های ایران در نبرد علیه عراق بود. رویداد دوم هم دستگیری و محاکمه رهبران حزب توده بود.
 
با پیروزی ایران در عملیات بیت‌المقدس و آغاز پیشروی نیروهای ایران در خاک عراق، مسکو بر تمامیت ارضی عراق تأکید کرد و خواستار پایان جنگ شد، اما در عین حال شروع به تجهیز نظامی عراق کرد. این مسئله سبب شد تا ایران در پی تعقیب و دستگیری رهبران حزب توده برآید.
 
در فوریه ۱۹۸۳ نورالدین کیانوری رهبر حزب توده دستگیر و ۱۸ دیپلمات شوروی از ایران اخراج شدند. شوروی نسبت به این اقدامات شدیداً معترض شد و آن را ناشی از اقدامات ضد شوروی «سیا» قلمداد کرد و به تجدید نظر در مورد نقش اسلام انقلابی پرداخت.
 
از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۶ سیاست شوروی در قبال ایران به طور اساسی تغییر نکرد، زیرا تغییرات در کادر رهبری کرملین، دولت شوروی را مشغول ساخته بود. در طول این دوره مسکو دولت ایران را مورد انتقاد خود قرار می‌داد، در عین حال سعی می‌نمود تا روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود را با تهران حفظ کند. صدام حسین در دسامبر ۱۹۸۵ از مسکو دیدار کرد.
 
دو ماه پس از سفر صدام به مسکو، معاون اول وزیر امور خارجه شوروی برای مذاکراتی که شوروی‌ها آن را صریح، جامع و سازنده خواندند به تهران سفر کرد. پس از آن مسکو به سیاست مذاکره خود ادامه داد.
 
در سال ۱۳۶۵ علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت ایران به مسکو سفر کرد که این سفر اولین بازدید یکی از مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی از مسکو به شمار می‌رفت.
 
در دسامبر ۱۹۸۶ و ژانویه ۱۹۸۷ کویت برای محافظت از کشتی‌هایش، از ایالات متحده تقاضای کمک کرد. ایالات متحده در پاسخ تعلل ورزید و همین سبب شد که کویت درخواست مزبور را نزد مسکو مطرح کند. در آوریل ۱۹۸۷ مسکو با نصب پرچم خود بر سه نقتکش کویتی موافقت کرد. آمریکا نیز به درخواست کویت پاسخ مثبت داد.
 
در همان سال شوروی کشتی‌های جنگی خود در خلیج فارس را از دو فروند به شش فروند افزایش داد که هنوز اساساً از تعداد کشتی‌های نظامی آمریکا در خلیج فارس کمتر بود. علی رغم این روسیه در این زمینه بسیار محتاط می‌نمود و ضمن درخواست برای خروج نیروهای نظامی بیگانه از خلیج فارس از ایران و عراق دعوت نمود تا از حمله به کشتی هایی که در این منطقه در رفت و آمدند خودداری ورزند. این موضع شوروی مورد حمایت کامل جمهوری اسلامی قرار گرفت. شوروی در این برهه ضمن دادن رأی مثبت به قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، خواستار میانجیگری سازمان ملل متحد در حل مسأله شد.
 
در این دوره ملاقات‌ها و مبادلات متقابل میان مقامات تهران- مسکو افزایش یافت، اما با آغاز موشک‌باران تهران و شهرهای ایران که توسط موشک‌های روسی صورت می‌گرفت، روابط تهران و مسکو تیره شد. هرچند که شوروی معتقد بود که موشک‌های روسی توسط عراق و غرب دستکاری شده است. سپس شوروی با ارائه قطعنامه‌ای به شورای امنیت خواستار پایان پذیرفتن جنگ شهرها شد که این قطعنامه با رأی منفی واشنگتن و لندن مواجه شد. پس از پایان یافتن بحران موشک باران شهرها، قائم مقام وزارت امور خارجه شوروی برای برطرف نمودن کدورت‌های فیمابین اعلام نمود که در هرجایی آماده ملاقات با مسئولان ایران است. ایران نیز تهران را به عنوان محل ملاقات تعیین نمود.
 
ایران و شوروی پس از گورباچف
 
پس از به قدرت رسیدن گورباچف، سیاست خارجی شوروی در مورد ایران مبتنی بر همان الگوهای سنتی رفتار شوروی با ایران بود. البته نشانه‌هایی ابتدایی از تمایل به دگرگونی نیز در آن دیده می‌شد. پس از اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در ۲۷ تیر ۱۳۶۷، «گنادی گراسیموف» سخنگوی وزارت خارجه شوروی در ۲۸ تیر در اولین عکس‌العمل رسمی نسبت به پذیرش قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی با ابراز رضایت عمیق، آن را به عنوان گام دیگری در حل مسالمت‌آمیز مناقشه ایران و عراق توصیف کرد و اعلام نمود همزمان با این دوره و در طول سال‌های ۸۹-۱۹۸۷ رهبران شوروی نسبت به تعدیل الگوی جنگ سرد تمایل پیدا کرده بودند و بر همین اساس در آوریل ۱۹۸۸ (اردیبهشت ۶۷) تصمیم خود را برای رسیدن به توافقی بین‌المللی در خصوص افغانستان اعلام داشتند؛ لذا پذیرش قطعنامه از سوی ایران گام مهمی برای حل مسائل منطقه به شمار می‌رفت.
 
در این بین اگر چه شوروی همگام با امریکا و دیگر اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد به قطعنامه ۵۹۸ رأی داد، اما مسکو به اندازه امریکا دغدغهٔ جدی نسبت به مسئله جنگ ایران و عراق نداشت، زیرا خود درگیر بحران افغانستان بود. علاوه بر این، شوروی از جنگ ایران و عراق برای معطوف کردن توجه افکار عمومی جهانی و غافل شدن آن از بحران افغانستان، عدم حمایت جدی ایران از مجاهدین افغان و نیز عدم صدور انقلاب اسلامی به جمهوری‌های مسلمان نشین شوروی نیز بهره می‌گرفت.
 
پس از تصمیم شوروی برای تخلیه افغانستان در فوریه ۱۹۸۸، «ادوارد شواردنادزه» وزیر خارجه شوروی سلسله مسافرت‌هایی به خاورمیانه نمود و از تهران هم بازدید کرد. طی این سفر وی به عنوان نخستین وزیر خارجه که پس از هفت سال به ایران سفر می‌کرد به حضور امام خمینی (ره) پذیرفته شد و پیام گورباچف را تقدیم ایشان کرد. در دی ماه ۱۳۶۷ (ژانویه ۱۹۸۹) هیئت بلندپایه‌ای به ریاست آیت‌الله جوادی آملی جهت تسلیم پیام امام خمینی (ره) به گورباچف به مسکو سفر نمود. امام خمینی (ره) در این پیام ضمن تأکید بر نیاز روسیه به مذهب، گورباچف را به مطالعه پیرامون اسلام برای پرکردن خلأ ایدئولوژیک در شوروی فراخواند، به هر ترتیب این نامه دربردارنده دعوت به بهبود روابط هم بود.
 
از این رو در بهار ۱۹۸۹، آقای هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس ایران دعوت اتحاد شوروی را که مدت‌ها قبل به عمل آمده بود، پذیرفت.
 
گورباچف نیروهای شوروی را از افغانستان بیرون برده و پذیرفته بود که در آن کشور حکومتی بی‌طرف و اسلامی فارغ از نفوذ و مداخله بیگانگان روی کار آید. او ایجاد فشار بر مذهب را در شوروی کاهش داد و در جنگ خلیج‌فارس نیز موضع بی‌طرفانه‌ای اتخاذ کرد و عراق را برای پذیرش قطعنامهٔ ۵۹۸، که سازمان ملل برای اجرای آن تلاش می‌کرد، تحت فشار قرار می‌داد.
 
هر چند مسافرت آقای هاشمی به مسکو قبل از رحلت امام خمینی (ره) برنامه‌ریزی شده بود، ولی کمتر از سه هفته پس از تشییع پیکرامام راحل صورت گرفت. در اطلاعیه‌های رسمی مشترک که در خلال این دیدار صادر گردید، ایران و شوروی اعلام کردند که دیدگاه‌هایشان در مورد جنگ خلیج فارس کاملاً هماهنگ و سازگار است.
 
مهم‌ترین دستاورد در این سفر، امضای موافقت‌نامه ۱۵ میلیارد دلاری ایران و شوروی بود. موضوع موافقت‌نامه توسعه همکاری‌های تجاری و گسترش سرمایه‌گذاری‌ها بود. تصمیم مسکو برای پذیرایی بسیار گرم از هیئت ایرانی در این سفر ناشی از رهیافت محتاطانه گورباچف برای به حداقل رساندن حضور آمریکا در منطقه و تثبیت روابط استوار با تهران بود. از سوی دیگر گورباچف در پی آن بود که حساسیت و ترس آمریکا را برنیانگیزد.
 
با آغاز دهه ۱۹۹۰ و شروع گرایش جمهوری‌های شوروی به واگرایی، شرایط جدیدی در منطقه و جهان در حال شکل گیری بود. سیاست ایران در این برهه حمایت از گورباچف نبود، بلکه نگاه نظام جمهوری اسلامی جهت حفظ ثبات منطقه و بهره‌گیری از نظام دو قطبی و در عین حال حمایت از رابطه و ارتباط میان شهروندان ایران و شهروندان مسلمان جمهوری‌های آسیای مرکزی و قفقاز بود.