01 آبان 1397

مصاحبه مرحوم حبیب الله عسگراولادی درباره تبعید امام خمینی و تاثیر آن بر پیروزی انقلاب اسلامی


مصاحبه با حاج حبیب الله عسگر اولادی

مصاحبه مرحوم حبیب الله عسگراولادی درباره تبعید امام خمینی و تاثیر آن بر پیروزی انقلاب اسلامی

اشاره:

فقید سعید، حاج حبیب الله عسگراولادی، از سابقون مبارزات استعمارستیزانه معاصر در ایران بود که پیشینه فعالیتهای او به دوران نهضت ملی باز می گشت. وی  پس از آغاز نهضت امام خمینی، دور جدیدی از مبارزات خویش را آغاز و در ساماندهی اعتراضاتِ پیش از تبعید رهبرکبیر انقلاب، نقشی مؤثر داشت. او در جریان اعدام انقلابی حسنعلی منصور، در آغاز به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم گشت که پس از تحمل سالها زندان و نیز تبعید در زندان، در سال 1355 آزاد شد.

متنی که به حضورتان تقدیم میگردد مصاحبه ایشان با روزنامه جمهوری اسلامی در آبان ماه 1358 میباشد. لازم به تذکر است که این مصاحبه پیش از واقعه تسخیر لانه جاسوسی امریکا انجام شده است:

***

- عسگراولادی: اولین بار بود که بزرگترین انسان در ایران، به رهبری آمریکا شدیدترین حمله را علنی و صریح انجام می داد

- امام نگرانی‌هایی داشتند از اینکه در پشت پرده چه میگذرد و بوسایل مختلفی اصرار داشتند که بدانند که در این جلسات مخفی در مجلس شورا و مجلس سنای آنروز چه میگذرد

- نظر امام این بود که اینها پس از این سخنرانی یورشی در قم خواهند داشت و برای اینکه این یورش اثر منفی در حرکت اسلامی نداشته باشد باید مردم آگاه شوند

 

س: لطفاً اگر ممکنه در مورد چگونگی تبعید امام در سیزده آبان سال 43 و جوّ فکری آن زمان و همچنین عکس العمل مردم در آن زمان توضیحاتی بفرمائید.

ج: بسم الله الرحمن الرحیم. در رابطه با آبان 43. مقدمتاً باید در مورد سه مسئله صحبت کرد. اول روز چهارم آبان یعنی روزیکه امام و دیگر مراجع در قم در منزلهایشان سخنرانیهایی داشتند و سخنرانی معروف امام در همان روز چهارم آبان در قم انجام شد. روز دوم روز نهم آبان است که در شب نهم و روز نهم اعلامیه های امام بصورت بس گسترده ای بوسیله جمعیتهای مؤتلفه اسلامی در ایران پخش شد. روز سوم، روز سیزدهم آبان و روز تبعید امام است که شبانه آن ضد بشرها این نمونه انسانیت را از قم ربودند و به تهران آوردند و صبح روز سیزدهم آبان از تهران به ترکیه تبعید کردند.

در مورد این سه روز صحبت زیاد است، ولی من با توجه به فرصت کم و با توجه به کثرت مقالاتی که روزنامه جمهوری اسلامی در رابطه با این روز خواهد داشت مطالب فشرده ای را از یادداشتهایم منعکس میکنم.

در اواخر مهرماه امام نگرانی‌هایی داشتند از اینکه در پشت پرده چه میگذرد و بوسایل مختلفی اصرار داشتند که بدانند که در این جلسات مخفی در مجلس شورا و مجلس سنای آنروز چه میگذرد. تا بالاخره برادران توانستند صورت مذاکرات جلسات مخفی را بدست بیاورند. نگرانی امام از این مسئله تا حدی بود که حتی شخصیتهای جمعیتهای مؤتلفه اسلامی در تهران فرصت مطالعه صورت جلسات را نکردند و قبل از مطالعه سریعاً به امام تحویل دادند. بعد با شور و مشورتی که در قم در بین مراجع قطعاً برقرار شده بود مراجع بصورتی همگون تصمیم گرفتند که در روز چهارم آبان در محافل یا منازلشان مسائلی را که در مجلسین گذشته بود بشدّت بکوبند.

س: چطور روز چهارم آبان برای اینکار انتخاب شد؟

ج: اولاً چهارم آبان روزی بود منسوب به حضرت زهرا سلام الله علیها از نظر ایام ماههای اسلامی، و جهت دیگر انتخابش اینطور به نظرم هست که چون چهارم آبان روزی بود که نظام برای زادروز محمدرضای خائن تشریفاتی داشت و عمده مأموران امنیتی را به تهران احضار میکرد امکان به هم زدن چنین مجالسی در قم نبود، زیرا برای آنها مهمترین مسئله حفظ جان آن ملعون در نمایشهایی که شرکت میکرد بود.لذا برنامه سخنرانیهای مراجع بویژه امام مصون از هر نوع شیطنت مقامهای امنیتی ماند.

س: امام در آن مجلس چه مسائلی را مطرح فرمودند؟

ج: امام در آنروز با صراحتی بی سابقه در تاریخ شاهنشاهی ایران آخرین اتمام حجتهای خودشان را قبل از خروج از ایران بیان کردند. چنانچه در سخنرانی سال 43 امام که این روزها بصورت چاپ شده یا نوار در اختیار همگان قرار دارد مشخص است. امام در آنجا به چند نکته تکیه فرمودند. یکی مسئله فروختن ایران به بهایی بس اندک به آمریکا بود. به دویست میلیون دلاری که پس از چند سال سیصد میلیون دلار میبایست پرداخت شود و این اعتبار هم اعتباری نقدی یا اعتباری برای کالاهای ضروری کشور نبود، بلکه صرفاً در اختیار کارخانجات اسلحه سازی آمریکا قرار میگرفت تا اسلحه های قراضه ای که بدرد خودشان نمی خورد و به درد ما هم نمیتوانست بخورد و در انبارهای ما انباشته شود. مسئله دومی که امام اشاره فرمودند و بنظر من خیلی مهم است، مسئله تحقیر ارتش اسلامی ایران بود. ارتشی که باید با شرف اسلامی زیست کند، رشد کند و ملت و مملکت را حفظ کند، بوسیله آنها تحقیر میشد و شخصیت حقیقی خود را از دست میداد. اخطار دوم امام چنین اخطاری بود. و اخطار سومی که امام پیاپی در آن سخنرانی تأکید میکردند مسئله محو اسلامیت از نظام ایران بود. ایشان به همه علما و اساتید دانشگاه و همه سران کشورهای اسلامی و همه ملتهای اسلامی در سراسر جهان اخطار فرمودند که چنین چیزی که در ایران گذشته اسلامیت ایران را در معرض تهدید قرار میدهد. مجلس [سخنرانی] با توجه به اینکه از قبل اعلام نشده بود شاید نشود گفت که پرجمعیت ترین، ولی از نظر محتوی میتوان گفت که مهمترین مجلس بود، چرا که اولین باری بود که بزرگترین انسان در ایران، به رهبری آمریکا شدیدترین حمله را علنی و صریح انجام می داد. «تو در نزد ملّت ما منفورترین آدم هستی»....

و خوبست که برادران و خواهران نوار آن سخنرانی را پیدا کنند و به دقت مطالعه کنند که در سال 4۳ امام کجا را میدیدند و چه دوراندیشی و دورنگری را در مورد جامعه‌مان داشتند و متأسفانه احزاب و سازمانهای سیاسی هم در آنزمان و هم در این زمان بیشتر مسائلی را که در جلوی پایشان قرار دارد و می دیدند و می بینند و این ناشی از نزدیک‌ بینی آنهاست. به همین دلیل با چنین مسئله مهمی برخوردی بس ساده و بسیاری از آنها بی تفاوت گونه داشتند و یا اصلاً به چنین مسئله ای توجه نداشتند. زیرا آنها خود خو کرده بودند که مبارزات باید متکی به یک قدرت بین المللی باشد. سازمانهای سیاسی که در ایران فعالیت داشتند نوعاً یا به قطب غرب یا به قطب شرق تکیه علنی یا مخفی داشتند. جز بعضی سازمانها که مقدارشان از نظر کمیت و کیفیت اندک بود و نمیتوانستند اثری داشته باشند. و برای اولین بار امام طرحی را از سال 41 شروع کردند که در شعارهای انقلابمان منعکس شد، «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و این از نظر خط مبارزات ملت ما اولین بار است که ایشان بدون تکیه به غرب و شرق و با تکیه به ایمان ملت و نیروی ملت که باید بازشناسی شود و شکل پیدا کند حرکت را آغاز فرمودند و از همین زاویه است که میشود این قضاوت را داشت که روشنفکران یا احزاب سیاسی ما که خود را در خط امام قرار ندادند به خود بیایند وهمچنین نسل جوان ما که آن تجربه را نداشته و حالا آن تجربه را با دقت مورد مطالعه قرار دهد و ببیند که آنروز روشنفکران یا احزاب سیاسی در رابطه با چنین مسئله مهمی چه موضعگیری داشتند و امام چه پیش بینی ها و دوراندیشی هائی داشت و نتیجه چه شد و امروز هم با اعتماد به نیروی ملت و ایمان اسلامی ملت با اطمینان باید گفت که خط امام دوراندیشانه ترین و دوربینانه ترین خطی است که برای انقلاب ما و حاکمیت اسلامی- ملی ما ضروری است.

مسئله دیگری که در مرحله دوم میخواستم عرض بکنم این بود که پس از این سخنرانی برادرانی از جمعیتهای مؤتلفه اسلامی به خدمت امام رسیدند. تا آنجا که من یادم هست نظر امام این بود که اینها پس از این سخنرانی یورشی در قم خواهند داشت و برای اینکه این یورش که انجام شدنی است اثر منفی در حرکت اسلامی نداشته باشد باید مردم آگاه شوند. در پانزده خرداد[42] بسیاری از مردمان بخصوص در شهرستانها آگاهی نداشتند که چه شده و باید قبل از این یورش برای آگاهی دادن به مردم فکری بکنید. با توجه به مفصل بودن نوار، من اعلامیه ای در این زمینه دارم که به تفصیل نوار نیست ولی در آن همان مطالب منعکس شده است. جمعیتهای مؤتلفه اسلامی هم متعهد شد که در یک فرصت 48 ساعته طرحی داشته باشد برای هرچه گسترده تر پخش کردن اعلامیه امام و به چنین کاری در تهران در شب نهم[آبان] و در شهرستانها در روز نهم و دهم دست زد که هنوز هم من پخش آنچنانی اعلامیه‌ای را ندیدم و نشنیدم، زیرا تأکید ایشان تأکیدی بود که همه نیروهای اسلامی آنروز در خط امام را وادار کرد که با دقیقترین ابتکارات این اعلامیه را پخش کنند و در نتیجه نظام در صبح روز دهم در یک مخاطره از سراسر کشور قرار گرفت، چرا که با اصراری که آنها داشتند که نگذارند که پرده‌ها بالا برود، یکجا بوسیله سخنرانی امام از پرده بیرون افتاد و بحث در این باره کوچه و بازار را پر کرد، و ملّت میرفت برای یک بسیج عمومی و یک عکس العمل جدی در مقابل نظام و در مقابل دخالت و نفوذ آمریکا در ایران، لذا در روز دهم شورای امنیت[ملی] به توسط شاه در ایران به فعالیت خودش سرعت و شدت بیشتری داد و روز یازدهم تصمیم به تبعید امام گرفته شده بود و میبایست با دقت بیشتری عمل میکردند که اشتباهات گذشته تکرار نشود. زمانی که امام را [در 15 خرداد سال 42] از قم به تهران آورده بودند از نظر تاکتیکی اشتباهاتی داشتند، گرچه بالاجبار شتابزده عمل کرده بودند، چرا که آنها شبی امام را به تهران آورده بودند که شب سوم امام[حسین(ع)]، بازار تعطیل و مجامع و هیأت در حال تشکیل بودند. آمادگی در سطح بالا بود. لذا ارتباطات مردم برای حرکت خیلی جالب بود؛ ولی اینها [اینبار] سیزدهم آبان را انتخاب کردند که مردم هیچ نوع ارتباط دینی- ملی- صنفی نداشته باشند. در چنین شرایطی امام را به تهران آوردند و از تهران تبعید کردند.

                          

س: عکس العمل سازمانها و احزاب سیاسی در رابطه با تبعید امام چگونه بود؟

ج- سازمانهای سیاسی و احزاب و جمعیتهای سیاسی اسلامی یا غیر اسلامی که در خط امام نبودند مسئله را خیلی کوچک گرفته بودند و در مورد تبعید امام هم عکس‌العمل جدی از خود نشان ندادند و اگر بعضی از آنها چیزی را علنی یا مخفی منتشر کردند، اظهار تأسف تلگرافی بود، چون آنها بعضی نمی دانستند مسئله چقدر مهم است و بعضی نمیتوانستند کاری بکنند، زیرا خود مستقل از بیگانه نبودند.

س: جمعیت های مؤتلفه اسلامی برخوردشان با این مسئله چگونه بود؟

ج: جمعیتهای مؤتلفه اسلامی در برخورد با این مسئله به این نتیجه رسید که باید در سه خط کار کرد. تأکید میکنم که جمعیتهای مؤتلفه اسلامی یعنی همه نیروهای در خط امام در آنروز، منحصر کردن آن به بازار یا روحانیت یا دانشگاه کار درستی نیست. چنانکه از نام آن هم پیداست جمعیتهای مؤتلفه اسلامی که در صدر آنها اسلام شناسان گرامیمان همانند شهید استاد مطهری و استاد بهشتی و دیگر اسلام شناسان و بازاری ها و روحانیون و دیگر اقشار ملت قرار داشت. در بررسی ها به این نتیجه رسیدند که در سه خط باید عمل کرد. خطی فرهنگی برای آگاهی ملت از حقایق اسلامی، خط دیگر مبارزات سیاسی علنی و بدون هیچ پروا و خط دیگر کارهای مسلحانه و طبیعی است که افراد با توجه به استعدادها و قدرتهایشان یکی از این سه راه را انتخاب کردند و رفتند. تعدادی از آنها جایشان خالی است. شربت شهادت نوشیدند و رفتند. مثلاً شهید صادق امانی، شهید مهدی عراقی، شهید استاد مطهری و بسیاری از آنها در حال فعالیت در متن حرکت هستند. خطی که برای کارهای مسلحانه آغاز به کار کرد از چند نفر از برادران کمیته مرکزی جمعیتهای مؤتلفه اسلامی آغاز شد که اینها به دنبال این بودند که مقدماتی را فراهم بکنند برای یک کار مسلحانه پی گیر. تبعید امام خشم عمومی را فزونتر میکرد و اینها به فکر این افتادند که باید از خشم مردم در راه پیشبرد انقلاب اسلامی تلاش کنند. حسنعلی منصور تا زمان تبعید امام سعی میکرد که آنچه میخواهد بدون اینکه حرفی گفته باشد، بدون اینکه توهینی کرده باشد، بدون اینکه شدت عمل لفظی نشان بدهد، نیات پلید محمدرضای خائن و سیاست آمریکا را اعمال کند، زیرا عَلم با نادانی و ابلهی‌اش تمام آنچه که میخواست انجام بدهد یا نمیتوانست انجام بدهد، قبلاً زبانی میکرد و منصور تا زمان حضور امام در ایران پرهیز کرده بود، پس از اینکه امام را همین ملعون به فرمان محمدرضا و آمریکا از ایران تبعید کرد شروع به هتاکی و فحاشی به حرکت اسلامی در ایران و توهین‌هایی به زعما و مراجع، بویژه امام کرد.

در ابتدا گروهی که کار مسلحانه را در طرح داشتند تصمیم گرفتند کار محمدرضا را یکسره کنند و با تهیه گروههایی که اگر در محل پیش بینی شده محمدرضا مورد اصابت قرار گرفت، در جاهای دیگر چه باید بشود با تهیه این مقدمات سه چهار بار بدنبال محمدرضا رفتند تا حدود 6۰ روز از تبعید امام گذشت. اینان با خود اندیشیده بودند که مردم رو به یأس میروند، زیرا شصت روز از تبعید امام گذشته و کاری انجام نشده، چنانچه در پرونده امر منعکس است. اینان در جلسه ای به این نتیجه رسیدند که باید از رده دوم شروع کرد. رده دوم را یازده نفر تشخیص دادند که در رأس آن حسنعلی منصور بود. این بود که برای جلوگیری از یأس مردم و امید دادن به مردم و شکستن آن تصوری که در ذهن نوع روشنفکران بود مبنی بر عدم آسیب پذیری دشمن و اینکه امکان درگیری و درافتادن با این دشمن نیست، مقدمات کار را فراهم کردند و برعکس پلیدانی که شبانگاه یا سحرگاه به رجال با ارزش انقلاب اسلامی حمله میکنند یا آنها را ترور میکنند اینها در روز روشن در وسط میدان بهارستان در جلوی درب ورودی مجلس شورای ملی و در زیر آنهمه پوشش نظامی و انتظامی و امنیتی تصمیم به انجام این کار میگیرند، زیرا از ملّت ترس و وحشتی ندارند. اینها میخواهند دشمنان ملت را بکشند نه آن کسانی را که امام حاصل عمر یا فرزند گرامی اعلام میکند و درباره اش میگوید:«او برایش مرگ در بستر خیلی کوچک بود و شهادت حقش بود».

برای روشن شدن رابطه اعدام منصور با تبعید امام دو نکته را از شهید بخارایی در بازجویی و دادگاه عرض میکنم. یکی از مسائلی که بخارایی در بازجویی گفته بود این بود که «بازداشت یا اعدام یا تبعید یا شکنجه عده‌ای مشکلی را حل نمیکند، شما میخواهید با معلول مبارزه کنید. اسلام به ما این آگاهی را داده که باید با علت مبارزه کرد و ما هم برای مبارزه با علت برخاستیم. شما علت کشته شدن منصور را دریابید. علت کشته شدن او تبعید آیت الله العظمی امام خمینی است. من را کشتید. امثال من فراوانند. یقین بدانید تا امام به ایران بازنگردد، آسایش نخواهید داشت.» گهگاه انسان تعجب میکند که چطور یک جوان کمتر از بیست سال چنین حرفی میزند و علت تمام کارها را تبعید امام میداند. این همان است که پیغمبر میفرماید: «اتقوا من فراست المؤمن فانه ینظر بنور الله»

مسئله قابل اشاره دیگر اینکه در یکی از جلسات دادگاه، رئیس بیدادگاه و ستمکار آنزمان از بخارایی می پرسد شما به چه جهت منصور را کشتید؟ آیا به نظر شما او عامل اصلی بود؟

میگوید:«خیر، عامل اصلی شاه بود و ما سه بار بدنبال او رفتیم و روی اسلحه‌مان نوشته شده که اولین کسی که باید کشته شود، شاه است، ولی موفق نشدیم، ولی بعد از او آدمی رذل تر از این پیدا نمی شود که رهبر اسلامی یک ملت را تبعید کند و از تبعید دفاع کند. او از تبعید آیت الله خمینی دفاع کرده.

رئیس دادگاه گفت: خوب اینطور که در پرونده‌هایتان هست شما قرارتان این بود که تیر اول را به شکم او بزنید و تیر دوم را به مغزش، چرا به حنجره اش زدید؟ بخارایی گفت: در همان لحظه که من تیر اول را به شکم او زدم در مغزم خطور کرد که حنجره‌ای که به آیت الله العظمی امام خمینی توهین کرده، باید دریده شود، این بود که تیر سوم را به مغزش زدم.

         

توجه بفرمائید که ارتباط کارهای مسلحانه در ایران به جمعیتهای مؤتلفه اسلامی است و کار مسلحانه جمعیتهای مؤتلفه اسلامی متکی به فرامین امام است. وقتیکه رئیس دادگاه از بخارایی میپرسد که مگر تو مقلّد آیت الله خمینی نبودی، پس چه فتوایی از آیت الله خمینی داشتی که چنین کاری بکنی، او جواب میدهد که به نظر من فتوای خاص شخص نیاز نبود، تنها سخنرانی امام در روز چهارم آبان فتوایی بود برای فرد فرد ملت، برای هر کسی که از اسلام و ایمان و عقل برخوردار بود که این خائنین باید به سزای خیانتشان برسند.

جمع بندی عرایضم اینکه ملت ما از نعمت رهبری برخوردار شده و بحمدالله برخوردار است که این رهبری در ضمن مبارزه با معلول در امروز و فردا، و مبارزه با علت در گذشته و مبارزه با آنچه که در آینده پدید خواهد آمد بوسیله ایجاد علت‌های سالم برای آینده منهای معلولهای ناسالم در تلاش است. من به نسل جوانمان بویژه نسل جوانی که همت خود را در تحصیل دانش بکار میبرد چه در سطح دانشهای دینی و علوم مدرسه‌ای و چه در سطح دانشهای تکنیکی و تخصصی و علوم دانشگاهی هشدار میدهم که اگر قدر چنین رهبری را ندانیم و چنین رهبری را ارج نگذاریم و نغمه های روشنفکرنمایانه خارجِ خط امام در ذهن ما اثری بگذارد، چنانکه برای جوانهای گذشته در مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت و در قیام سی تیر و در هر یک از اینها، چیزی که مانده فقط افسوس است. امروزه تنها افسوس نخواهد بود و نسل آینده و ملل مستضعف جهان هرگز ما را نخواهند بخشید.

س: از عکس العمل مردم اعم از دانشگاه و حوزه ها و شهرها خیلی زود گذشتید، لطفاً در این مورد بیشتر توضیح بفرمائید.

ج: حوزه‌های علمیه، بلافاصله تعطیل شد و در قم و مشهد و مکانهای دیگر تظاهراتی به راه افتاد و طلاب علوم دینیه در منازل مراجع و در مدارس دینی به تحصن نشستند. در دانشگاهها تظاهراتی به راه افتاد ولی رهبری در دانشگاه رهبری حساب شده ای نبود و احزاب و سازمانهایی که غیر اسلامی بودند یا اسلامی می نمودند و در خط امام نبودند در چنین کاری فعالیتی نداشتند بلکه گهگاه فعالیتهای منفی از قلمشان و بیانشان دیده می شد. رویهمرفته عکس العمل دانشگاه عکس العمل چشمگیری نبود.

بازار به یک تاکتیکی دست زد. در صبح آنروز حدود ساعت ده صبح خبر به بازار رسید، ولی از قبل پشت بامها و درون سراها و همه نقاط بازار توسط شهربانی و ساواک آکنده از مأمور شده بود که کوچکترین تظاهراتی را در بازار خفه میکرد و این اولین بار بود که نظام به چنین کاری دست میزد. قسمتهای مختلفی از بازار بسته شد و نظام به عنوان اینکه گردانندگان اینها را شناخته، هفده مغازه را در بازار تیغه کشید. بازار در آنروز بعدازظهر به توصیه جمعیتهای مؤتلفه اسلامی تصمیم گرفت که در روز بعد بازار را باز کند.

جمعیت‌های مؤتلفه تا آنجا که من اطلاع دارم این نقشه را طرح ریخت که حالا که دشمن آگاه هست و ما را غافلگیر کرده باید ما صبر کنیم تا دشمن غافل شود و ما آگاهانه او را غافلگیر کنیم و دو سه نمونه در روزهای بعد از این جریان اتفاق افتاد که شرحش در تاریخ مناسب به عرض خواهد رسید. من جمله برنامه‌ای بود در بیست و یک آذر همان سال در مسجد سید عزیزالله بوسیله جمعیت‌های مؤتلفه اسلامی که در موقع مناسب به سمع ملت خواهیم رساند.

س: همانطور که میدانیم برای اولین بار در سال 43 امام بودند که علت اصلی یعنی آمریکا را هدف حمله قرار دادند و اکنون بعد از گذشت پانزده سال باز امام آنقدر تأکید بر روی آمریکا دارند، در این مورد لطفاً توضیحاتی بفرمائید.

ج: شاید برای کسانی که در مسائل ایران دقتهایی دارند و بویژه کسانیکه در مسائل سیاسی درگیر بوده اند بخصوص از سال 1326 یا ۲۷ میدانند که پس از جنگ بین المللی دوم قدرت استعماری انگلستان رفته رفته جای خودش را به آمریکا داد و آمریکا تا آنجا پیش رفت که همه رقبا را کنار زد و خود به تنهایی به چاپیدن ایران به توسط نوکر سرسپرده اش محمدرضا آغاز کرد و رشد کرد. و حالا هم چون در صحنه های بین المللی نمیتواند در درون کشورمان بظاهر قدرتی برای شکستن انقلاب داشته باشد قدرتی بزرگ در مطبوعات و رسانه های گروهی جهانی و همچنین در سازمانهای چپ نمای جهان دارد و چون آن سازمانهای چپ نما در درون کشور ما شعبه هایی دارند میتواند بزرگترین خطر برای انقلاب اسلامی جلوه کند، زیرا دولت آمریکا قدرتی است که بزرگترین حیثیت خودش را نه تنها در ایران بلکه در تمام کشورهای اسلامی در معرض خطر می بیند و طرحی که در ایران به ترسیم امام و به همت خود او و به کمک پروردگار و نیروی مستضعفان ایران اجراء شده طرحی است که با دست خالی و بدون تکیه به نیروی بیگانه و با تکیه به نیروی ملت میتوان بزرگترین قدرت را خلع ید کرد. لذا آمریکا چون تمام هستی استعماریش و امپریالیستی اش در معرض خطر است با تمام قوا میکوشد که انقلاب را بی اثر یا نابود کند، حتی اگر شده که سازمانهای چریکی که خودشان را صاحبان افتخاراتی در گذشته میدانند و هستند از نظر چهره‌هایی که افتخاراتی آفریدند و اینها وارث آنها هستند، حتی اگر بتواند آنها را تحریک کند، حتی اگر بتواند بعضی از آنها را بخرد، حتی اگر بتواند در لابلای ملت بوسیله گروهها و سازمانهای ملی‌نما و اسلامی‌نما رخنه کند میخواهد این انقلاب را نابود کند، اگر نه بی اثر کند، اگر نه کم اثر کند، اگر نه در مرزهای خودمان محدود کند، میخواهد مزد محمدرضای خائن را بخاطر جنایت‌هایش نسبت به ملت و خدمت‌های او نسبت به خودش بدهد و او را به آمریکا راه میدهد و این سبب میشود که امت ما بعنوان بیعت تازه با امام روزی را اعلام کند که در این روز در تابلوی بین‌المللی اسلامی یعنی مکّه بزرگترین راهپیمایی در تاریخ جهان اسلام بر ضد آمریکا و به تأیید بیعت امّت با امام شکل بگیرد و این یکی از زوایای اعجازی است که در این زمان می بینیم. اگر محمدرضا به آمریکا راه داده نمیشد چه بسا چنین بیعتی با امام به این صورت از طرف سازمانهایی که در خط امام هستند ضروری تشخیص داده نمی شد.

و می بینیم که هرچه آنها تلاش میکنند برای منافع خودشان که باید تلاش کنند، بجای اینکه انقلاب ما را کم رمق‌تر کند در جهان پرتجلی تر میکند و این همان برداشتی است که میشود از این آیه کریمه داشت:«یریدون لیطفئوا نورالله بأفواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون»


روزنامه جمهوری اسلامی؛ 14 آبان 1358